مسیر جاری :
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
به غمزهای نظرت صد مه و ستاره کشید نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید به زخمهای دلت مرهمی نشد پیدا
به غایت آوردم
اگرچه عشق و وفا را به غایت آوردم هجوم بیکسیام را برایت آوردم من از تظاهر نامحرمان عزادارم هزار غم ز هزاران حکایت آوردم کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست
برگشته ام
برگشتم از رسالت انجام دادهام زخمي ترين پيمبر غمگين جادهام ناباورانه از سفرم خيل خارها تبريك گفتهاند به پاي پيادهام يا نيست باورم كه در اين خاك خفتهاي
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم، علیه حسین را باید شنید شرح غمِ کاف و عین را تا ذوب شد مخدّره عالمین را باید مسیر قافله تا اربعین گرفت
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم از كوچ پر درد سرم چيزي نگويم طوفان سختي باغمان را زیر و رو كرد از لالههاي پرپرم چيزي نگويم حق ميدهم نشناسيام؛ اما برادر
بار بگشایيد
بار بگشایيد، اينجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوي بهشت به به از اين تربت مينو سرشت کربلا، اي آفرينش را هدف
آن بادهای كه روز نخستش نه خام بود
آن بادهای كه روز نخستش نه خام بود يك اربعين گذشت و دوباره به جام بود شكر خدا كه صبح زيارت دميده است هر چند آفتاب حياتم به بام بود
آمده سر شکستۀ محنت
آمده سر شکستۀ محنت آمده اشکریز بت شکنت السلام ای مرملٌ بدماء چه خبر از هزار زخم تنت از دو تا لالههای من چه خبر
ای غایب از نظر
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت زینب نشسته بر سر قبر مطهرت یک اربعین گذشته ولی زندهام هنوز قامت خمیده آمده سرو صنوبرت
الا ای گل که پرپر زیر خاکی
الا ای گل که پرپر زیر خاکی به زیر خاک و چون دل چاک چاکی نمیگویم ز خاکت سر برآری که میدانم برادر سر نداری