0
مسیر جاری :
گره عهد آسمان سست است انوری

گره عهد آسمان سست است

گره عهد آسمان سست است شاعر : انوري گره کيسه‌ي عناصر سخت گره عهد آسمان سست است گره عهد و بندگيش ز بخت آنکه بگشاد هيچ وقت نبست کيسه‌ي بحر و کان کند پردخت کيست بحري...
اي سرافرازي که از يک سعي تو انوری

اي سرافرازي که از يک سعي تو

اي سرافرازي که از يک سعي تو شاعر : انوري پاي محکم کرد ملک و سر فراخت اي سرافرازي که از يک سعي تو تا بدين غايت کسي آلت نساخت جز تو از ارکان دولت فتح را قدر دولت اين...
هر سخن کان نيست قرآن با حديث مصطفي انوری

هر سخن کان نيست قرآن با حديث مصطفي

هر سخن کان نيست قرآن با حديث مصطفي شاعر : انوري از مقامات حميدالدين شد اکنون ترهات هر سخن کان نيست قرآن با حديث مصطفي پيش آن درياي مالامال از آب حيات اشک اعمي دان مقامات...
زهي نم کرمت در سخا بهارانگيز انوری

زهي نم کرمت در سخا بهارانگيز

زهي نم کرمت در سخا بهارانگيز شاعر : انوري چنانکه گشت هواي نياز ازو محجوب زهي نم کرمت در سخا بهارانگيز از ابر جود در آنم يکي يم مقلوب دهان لاله رخانم به خنده بازگشاي ...
درين دو روزه توقف که بو که خود نبود انوری

درين دو روزه توقف که بو که خود نبود

درين دو روزه توقف که بو که خود نبود شاعر : انوري درين مقام فسوس و درين سراي فريب درين دو روزه توقف که بو که خود نبود ز خلق سرزنشم باشد از خداي عتيب چرا قبول کنم از کس...
اي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته انوری

اي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته

اي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته شاعر : انوري از فضله‌ي زنبور برو دوخته‌ام جيب اي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته شمعي که به هر خانه چراغي نهد از غيب واکنون همه شب منتظرم...
گرچه در دور تو اي دريادل کان دستگاه انوری

گرچه در دور تو اي دريادل کان دستگاه

گرچه در دور تو اي دريادل کان دستگاه شاعر : انوري مدتي گرگان شبان بودند و دزدان محتسب گرچه در دور تو اي دريادل کان دستگاه فتنها شد ذوشجون و قصدها شد منشعب واندرين دوران...
دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا انوری

دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا

دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا شاعر : انوري در وي نهند ده کدوي تر نه بس عجب دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا کو بر کدوي خشک نهد بيست گز قصب ليکن عجب ز خواجه از...
من و نگار من امروز هر دو رگ زده‌ايم انوری

من و نگار من امروز هر دو رگ زده‌ايم

من و نگار من امروز هر دو رگ زده‌ايم شاعر : انوري من از حرارت عشق و وي از حرارت تب من و نگار من امروز هر دو رگ زده‌ايم ورا شراب عناب و مرا شراب عنب بزرگ بارخدايي کني و...
مير حيدر ايا که خيزد جود انوری

مير حيدر ايا که خيزد جود

مير حيدر ايا که خيزد جود شاعر : انوري از کف تو چو از شراب طرب مير حيدر ايا که خيزد جود جز به يادت ز دوستداري لب دوستت انوري که نگشايد باز نشناختست روز از شب سه...