0
مسیر جاری :
ترک آزار کردن خواجه جامی

ترک آزار کردن خواجه

ترک آزار کردن خواجه شاعر : جامي دفتر کفر راست ديباجه ترک آزار کردن خواجه شد به منکر عنان او مصروف منکر آمد به پيش او معروف داردش در ره اباحت روي نفس محنت گريز راحت‌جوي...
«شعر در نفس خويشتن بد نيست» جامی

«شعر در نفس خويشتن بد نيست»

«شعر در نفس خويشتن بد نيست» شاعر : جامي پيش اهل دل اين سخن رد نيست «شعر در نفس خويشتن بد نيست» تن چو نال‌ام ز شر ايشان کاست «ناله‌ي من ز خست شرکاست» کسب کردي فضايل...
شيوه‌ي واعظ آن بود که نخست جامی

شيوه‌ي واعظ آن بود که نخست

شيوه‌ي واعظ آن بود که نخست شاعر : جامي فعل خود را کند به قول، درست شيوه‌ي واعظ آن بود که نخست گرد دهد پند غير، نيست شگفت چون شود کار او موافق گفت واندر افشاي ديگران...
آن بود اختيار در هر کار جامی

آن بود اختيار در هر کار

آن بود اختيار در هر کار شاعر : جامي که بود فاعل اندر آن مختار آن بود اختيار در هر کار آنکه فاعل چو فعل را نگريست، معني اختيار فاعل چيست؟ درک خيريت وجود نهاد ايزد...
سر مقصود را مراقبه کن! جامی

سر مقصود را مراقبه کن!

سر مقصود را مراقبه کن! شاعر : جامي نقد اوقات را محاسبه کن! سر مقصود را مراقبه کن! که به غفلت گذشته يا به حضور! باش در هر نظر ز اهل شعور! بگذر از خلق و، جمله حق را...
اي کشيده به کلک وهم و خيال جامی

اي کشيده به کلک وهم و خيال

حرف زايد به لوح دل همه سال! اي کشيده به کلک وهم و خيال تخته‌ي نقش‌هاي گوناگون! گشته در کارگاه بوقلمون لوح تو تيره، تخته‌ي تو سياه؟ چند باشد ز نقش‌هاي تباه هر چه زائد، بشوي يا بتراش! حرف‌خوان...