مسیر جاری :
شب شیون
شبی که کرکسان چشمهایم را برایت به هدیه آوردند کاش فرصتم می دادی
شب شکن
ای غم بیا و باز به زخمم نمک بزن امشب شکسته تر دل من! نی لبک بزن طوفان بیا به آب بزن، عاشقانه شو بر گون های ساحلی دل شتک بزن
با رفتن تو ترانه بیمفهوم است
با رفتن تو ترانه بیمفهوم است منظومه عاشقانه بیمفهوم است باید که چو ابر روز و شب گریه کنیم لبخند در این زمانه بیمفهوم است
سرنوشت
بودن او بهشت را فهمیدم آن روح پری سرشت را فهمیدم وقتی که به این سادگی از دستم رفت
سالها این خاک را پاییدهام
سالها این خاک را پاییدهام من خدا را این طرفها دیدهام آسمان از خانههامان دور بود
زنده عشق
تقدیم به رادمردی که همه وجودش تفسیر گویای بالندگی بود
زمزمه هستی
ای خال لب دلدار گرفتارترین یار را از همه عشاق خریدارترین خاک در سیطرۀ سلطۀ نامردان است
روشنترین عبارت
مثل باران پر از کرامت بود شیوه اش تازگی، طراوت بود در مسیر پر از شکست فصول کوه بود و پر استقامت بود
روز بدرقه
روز بدرقه خورشید تا لبه نمناک غروب مادرم، چقدر برای زخم آسمان گریست همه گریستند
روحانی عشق
تا ابد داغ تو اندر دل ما خواهد بود بلبل طبع حزین نغمه سرا خواهد بود روشنی بخش بصر زود برفتی ز جهان