0
مسیر جاری :
این  یک کتاب نایاب است هدیه جاودانی

این یک کتاب نایاب است

«این یک کتاب نایاب است» عنوان داستانی است از سمیه عالی با موضوع وقف.
آن چند روزِ برفی هدیه جاودانی

آن چند روزِ برفی

رضا کبریت کشید و گذاشت پای فتیله­ ی فانوس. دوروبرمان روشن شد. نفسم بالا آمد. خداخدا می­ کردم رضا و بقیه ­ی بچه ­ها صدای تیریک ­تیریک به هم خوردن دندان هایم را نشنیده باشند؛ نه این­که همه­ اش از ترس باشد،...
خرمای شیرین... هدیه جاودانی

خرمای شیرین...

رسول با چوب روی دیوار خط کشید و دوباره زیر لب خط ­ها را شمرد: - «شد 15روز. پس چرا نیامد؟ نکنه چاخان کردی؟» دیلو، دستش را روی سینه ­اش گذاشت و برافروخته گفت: « آقام خودش گفت همین روزها می­ آید. تازه...
تخم‌مرغ ها پشت در بود هدیه جاودانی

تخم‌مرغ ها پشت در بود

مامان در مرغ دانی را که باز کرد، همه چیز را فهمید. فکر نمی ­کردم به این زودی ­ها از ماجرا سر دربیاورد. خودم را دلداری می ­دادم که آخرش می ­فهمید. حالا امروز نه، فردا. اصلا تقصیر من نبود، تقصیر مرادی بود...
دو خط آب... هدیه جاودانی

دو خط آب...

صدای میرزا بریده بریده می­ آمد بالا. عباس سرش را توی چاه کرد و طناب را بالا کشید. بعد دلو را خالی کرد روی زمین و گفت: «میرزا پیر شده، دیگه آدم چاه نیست. اگه اون پایین خفه بشه، تو جرات داری بری پایین یا...