0
مسیر جاری :
حُكْم فقه و اصول

حُكْم

مدلول هر خطاب را حكم نامند. در كتاب الاصول العامه در تعریف حكم آمده: حكم اعتبار شرعی است كه به عمل مكلف تعلق می‌گیرد. چه آن تعلق مستقیم باشد، یا غیرمستقیم و به واسطه‌ی منشأ انتزاع باشد. (1) تعریف فوق از...
حَقیقَت و مَجاز فقه و اصول

حَقیقَت و مَجاز

استعمال لفظ در موضوع له حقیقت است، و در غیر موضوع له که مناسبت با موضوع له داشته باشد، مجاز است و اگر مناسبت نداشته باشد غلط است.
حُسْن و قُبْح عَقْلی فقه و اصول

حُسْن و قُبْح عَقْلی

آنان كه دلیل عقل را از منابع حقوق اسلام دانسته‌اند، از دروازه‌ای به نام «حسن و قبح عقلی» و یا «حسن و قبح ذاتی» وارد شده اند. لذا ناگزیر به توضیح حسن و قبح هستیم. طرح مسئله بدین گونه است: آیا اعمال آدمی...
حَدیث فقه و اصول

حَدیث

حدیث در لغت كلامی را گویند كه به وسیله‌ی گفتن یا نوشتن برای دیگری نقل می‌شود، و در اصطلاح سنت گفتاری و قولی را حدیث نامند. بنابراین حدیث، خبر و روایت همگی مترادف یكدیگر هستند. بعضی حدیث را به آنچه از معصوم...
حجت فقه و اصول

حجت

حجت در لغت به معنای دلیل و برهان است، و در اصطلاح در دو جا به كار می‌رود: حجت منطقی و حجت اصولی.
جَمْعِ مَهْما اَمْكَن اَوْلی منَ الطَّرْح فقه و اصول

جَمْعِ مَهْما اَمْكَن اَوْلی منَ الطَّرْح

معنای این قاعده این است كه مادامی كه بین دلالت دو دلیل امكان جمع عرفی باشد، لازم است آن جمع صورت گیرد. بحث در دو مقام است: الف. دلیل قاعده؛ ب.شمول و عدم شمول آن نسبت به جمع تبرعی.
تَنْقیحِ مَناط فقه و اصول

تَنْقیحِ مَناط

تنقیح مناط یعنی منقح كردن و پاك كردن ملاك و علت حكم، سپس تعمیم دادن آن. به دیگر سخن تنقیح مناط یعنی تعیین علت حكم. اگر در كلام شارع تصریح به حكمی شده باشد، بدون آنكه متعرض علت آن شده باشند، برای دستیابی...
تَقْلید فقه و اصول

تَقْلید

تقلید در لغت به معنای قلاده به گردن انداختن است، و در اصطلاح تقلید عبارت است از: متابعت عملی یا التزامی از دیگری در احكام فرعیه بدون مطالبه دلیل از او. وقتی می‌گوییم: فلانی مقلد است، یعنی گفتار مجتهد را...
تَعارُض فقه و اصول

تَعارُض

در لغت از عرض به معنای اظهار است، و در اصطلاح عبارت است از تلاقی دو فكر در جهت عكس یكدیگر، به گونه‌ای كه جمع بین آنها مقدور نباشد. هرگاه دو یا چند دلیل به حسب دلالت یا مدلول در عكس جهت یكدیگر قرار گیرند،...
تعادُل و تَراجیح فقه و اصول

تعادُل و تَراجیح

تراجیح جمع سماعی ترجیح است. زیرا جمع قیاسی ترجیح ترجیحات است. و تراجیح به معنای مرجحات، و تعادل به معنای تساوی است. در مقام تخالف دو دلیل یا هر دو از نظر مرجحات مساوی و یا متفاوت هستند. اگر مساوی و