مسیر جاری :
همسوییهای وجودشناختی
خدای تئولوژی بسیار انسان شکل انگارانه است و اوصاف این خدا بسیار شبیه اوصاف انسانی است. لذا، وقتی تفسیرهای تئولوژیک و عرفانی از تفکر هایدگر مورد نقد قرار می گیرد، باید توجه داشت که این نقد از چه زاویه و...
این آقا فراماسون است و اساساً مأمور بود (قسمت دوم)
هیچ گاه زمین خالی و محروم از حکیمی یا جماعتی از حکما که بدانها حجج و بینات الهی اقامه و نظام عالم بشری ادامه پیدا می کنند نیست. در میان سلسله حکما فرد اکمل و افضل آنهاست که مادام که آسمانها و زمین برجای...
این آقا فراماسون است و اساساً مأمور بود (قسمت سوم)
کربن در رجوعش به سنت تفکر اسلامی، بیشتر به فلسفه اشراق توجه دارد؛ او سهروردی را قهرمان و اسوه تفکر ایده آل خویش برمی شمارد و معتقد است که «متافیزیک اشراقیون و به ویژه متافیزیک ملاصدرا به اوج متافیزیک حضور...
کوربن و تفسیر هایدگر (قسمت اول)
مخالفان تفسیر معنوی از هایدگر اظهار می دارند که مفهوم خدا نزد هایدگر جایی ندارد زیرا از نظر او خداوند همان مقوله متافیزیکی موجود اعلی است که اندیشیدن بدان سبب غفلت از وجود گردیده است.
کوربن و تفسیر هایدگر (قسمت سوم)
ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که، اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم، کربن نمی کوشد هایدگر را در افق عرفان ایرانی اسلامی تفسیر کند، بلکه می کوشد محدودیت های تفکر هایدگر را با کمک این سنت برطرف سازد.
انتقادهای کوربن از هایدگر (قسمت اول)
کربن دلیل این جدایی را انس و هم نشینی دیرپایش با حکمای مشرق زمین می داند: «سیروسلوک طولانی من در شرق و به دور از اروپا موجب شد که نتوانم پس از سالها دوری، خود را دوباره با شخص هایدگر و فلسفه او متصل و...
انتقادهای کوربن از هایدگر (قسمت سوم)
کربن اظهار می دارد: خواندن روایت غربیه سهروردی مرا از زیر بار سنگین محدودیتهای حاکم بر آسمان تیره آزادی هایدگر رهانید. می بایست در زیر این آسمان تاریک متوجه میشدم که اینجا در این جا بودن جزیره ای است که...
بصیرتهای هایدگری کوربن (قسمت اول)
هرمنوتیک یا علم تفسیر ریشه ای بسیار دیرینه دارد و تاریخ آن را در سنتهای غیرفلسفی، در میان تورات شناسان، و در یونان باستان، قبل از ظهور تفکر مابعدالطبیعی، و سپس در آثار افلاطون و ارسطو می توان دنبال کرد.
بصیرتهای هایدگری کوربن (قسمت دوم)
تحلیلی که هایدگر از ساختارهای وجودشناختی آدمی به دست می دهد این امکان را آشکار می سازد که آدمی صرفا محدود به شرایط کنونی و تاریخی خویش نباشد و بتواند در افقهای تاریخی گذشته یا آینده نیز زیست کند.