کوربن و تفسیر هایدگر (قسمت اول)

مخالفان تفسیر معنوی از هایدگر اظهار می دارند که مفهوم خدا نزد هایدگر جایی ندارد زیرا از نظر او خداوند همان مقوله متافیزیکی موجود اعلی است که اندیشیدن بدان سبب غفلت از وجود گردیده است.
شنبه، 27 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کوربن و تفسیر هایدگر (قسمت اول)
کربن و تفسیر هایدگر در افق حکمت و عرفان ایرانی اسلامی
 
چکیده:
مخالفان تفسیر معنوی از هایدگر اظهار می دارند که مفهوم خدا نزد هایدگر جایی ندارد زیرا از نظر او خداوند همان مقوله متافیزیکی موجود اعلی است که اندیشیدن بدان سبب غفلت از وجود گردیده است.
 
تعداد کلمات:  955 کلمه / تخمین زمان مطالعه:  5 دقیقه
 
کوربن و تفسیر هایدگر (قسمت اول)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی
 
کربن، تفکر هایدگر را در افق دینی و معنوی می فهمید و تفسیر سکولار و غیرمعنوی از اندیشه های این متفکر آلمانی را صحیح نمی دانست. وی معتقد بود:
متأسفانه، پیروان جوان هایدگر پیوند میان هرمنوتیک (هایدگر) و الهیات را تا اندازهای فراموش کرده اند... برای بازیافتن این پیوند لازم است نگرشی نو از الهیات ترسیم شود.» هایدگر در دوره جوانی و مراحل آغازین تفکرش، از الهیات آغاز کرد. لذا، کربن به هیچ وجه خواهان تلفیقی خودخواسته و گزافی میان تفکر هایدگر و الهیات نبود، بلکه صرفا پیشینه الهیاتی اندیشه هایدگر را خاطرنشان می ساخت، بر آن تأکید می ورزید. او خود در این باره چنین می گفت: «من از برداشت هایدگر از هرمنوتیک شروع کردم و پیشینه خداشناسی آن را یادآور شدم.»
 
مخالفان تفسیر معنوی از هایدگر اظهار می دارند که مفهوم خدا نزد هایدگر جایی ندارد زیرا از نظر او خداوند همان مقوله متافیزیکی موجود اعلی است که اندیشیدن بدان سبب غفلت از وجود گردیده است. اما کربن در پاسخ به این تلقی، معتقد است که هایدگر «برای بعد تقدس جایی در نظر گرفته است. هایدگر بین موجود و وجود تفاوت قائل است.» از نظر کربن، «این حوزه تقدس می تواند خدا یا تنها وجود (هستی) نامیده شود. اما آنچه اهمیت دارد خود تفاوت هستی شناختی میان وجود و موجود است؛ همان گونه که در ادیان، جهان سفلی را از جهان اولی تفکیک می کنند.»

  بیشتر بخوانید :   سیر فلسفه در قرن بیستم

در نگاه کربن، به درستی رابطه بنیادینی میان لوگوس، به معنای وجودشناختی، یونانی و پیشاسقراطی کلمه، و کلمة الله یا کلام الهی، به معنای دینی و عبری آن، وجود دارد. به همین دلیل، کربن معتقد است که «بی شک، نزد هایدگر مضمون کلام و سخن «الهی موجود است». اما کربن خاطر نشان می سازد که از دیرباز، مفسران قباله یهود و نیز عارفان و حکیمان در عالم مسیحیت و اسلام بوده اند که بر تأویل لوگوس یا کلام الهی تأکید ورزیده اند و به این اعتبار، نسبت به هایدگر تقدم داشته اند. به اعتقاد کربن، «هرمنوتیک در ادیان اهل کتاب از همان ابتدا مضامین و واژگان آشنای پدیدارشناسی را مطرح کرد.
 
همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، از نظر کربن، مفهوم و مقوله هرمنوتیک یا تأویل در نخستین صفحات هستی و زمان پدیدار می شود. دستاورد عظیم هایدگر این است که او فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد». همچنین اشاره شد که هرمنوتیک یا علم تفسیر، ریشهای بسیار دیرینه دارد و تاریخ آن را در سنتهای غیرفلسفی، تا تورات شناسان اولیه، و در یونان باستان، تا قبل از ظهور تفکر متافیزیکی میتوان دنبال کرد. در قرون میانه نیز، چه در عالم مسیحی و چه در عالم اسلام هرمنوتیک با تفسیر کتاب مقدس پیوند می خورد. همچنین، از نظر کربن، آنچه در هرمنوتیک فلسفی هایدگر حائز اهمیت است این است که در این هرمنوتیک، عمل تفسیر صرفا به کشف و یافتن معنای گزارهها محدود نمی شود، بلکه این هرمنوتیک با پدیدارشناسی پیوند خورده، می کوشد امری مستور را از پس گزارهها پدیدار و آشکار سازد. این دو مقوله، یکی تکیه بر روش هرمنوتیک، یا همان روشی که در سنت عرفانی ما به تأویل تعبیر می شود، و دیگری محدود نکردن عمل تفسیر به صرف گزاره ها و تأکید بر هرمنوتیک حضور یا تفکر حضوری دقیقا همان چیزی است که در سنت های تفکر شرقی به طور عام و در سنت حکمی و عرفانی ایرانی اسلامی به طور خاص به نحو کاملا آشکاری دیده می شود.
در نگاه کربن، به درستی رابطه بنیادینی میان لوگوس، به معنای وجودشناختی، یونانی و پیشاسقراطی کلمه، و کلمة الله یا کلام الهی، به معنای دینی و عبری آن، وجود دارد. به همین دلیل، کربن معتقد است که «بی شک، نزد هایدگر مضمون کلام و سخن «الهی موجود است». اما کربن خاطر نشان می سازد که از دیرباز، مفسران قباله یهود و نیز عارفان و حکیمان در عالم مسیحیت و اسلام بوده اند که بر تأویل لوگوس یا کلام الهی تأکید ورزیده اند و به این اعتبار، نسبت به هایدگر تقدم داشته اند. به اعتقاد کربن، «هرمنوتیک در ادیان اهل کتاب از همان ابتدا مضامین و واژگان آشنای پدیدارشناسی را مطرح کرد.
هم در عرفان اسلامی، هم در تفکر اشراقی سهروردی و هم در حکمت متعالیه ملاصدرا تأکید بر شیوههای تأویل باطنی و انکشاف یا حقیقت پنهان یا پرده برداری از آن دیده میشود. به همین دلیل، میان تفکر هایدگر و سنت حکمی و عرفانی اسلام ایرانی همسوییهای بسیار آشکار و انکارناپذیری وجود دارد. در هرمنوتیک حضور هایدگر، معنا حاصل نوعی «عملی کردن حضور» و تجربه حضور، و نه صرف تفکر مفهومی و شرح و بسط محض گزاره هاست. هرمنوتیک بدین معنا، نحوه بودن مشخصی را از آدمی طلب می کند، و همین نحوه بودن است که به خودی خود سطح هرمنوتیکی معنا را دقیقا تعیین می کند. اینهاء یعنی تکیه بر تفکر حضوری و گذر از تفکر حصولی و مفهومی متافیزیکی دقیقا همان عناصر قوام بخشی است که در هرمنوتیک خاص، یعنی در تفسیرهای معنوی و باطنی و نه تفسیرهای فقهی، کلامی، فلسفی، تاریخی، علمی و ایدئولوژیک همه کتب مقدس و در همه سنتهای عرفان شرقی از جمله در سنت حکمی و عرفانی ایرانی-- اسلامی به خوبی دیده می شود. خود کربن نیز به ما گزارش می دهد هنگام ترجمة متافیزیک چیست؟ هایدگر متوجه میشود که معادل پاره ای از اصطلاحات کلیدی موجود در تفکر و آثار هایدگر را میتوان در زبان عربی کلاسیک حکمای متأله بزرگ اسلام یافت. این شباهت امری تصادفی نیست، بلکه، همان گونه که کربن به درستی بدان متفطن شده است، از آن روی است که روش هرمنوتیک هایدگری و شیوة تأویل حکمای الهی در عالم اسلام همسنگ و همسانند. کربن در برخی از مهم ترین متون حکمی و عرفانی اسلام وضعیتی هرمنوتیکی را در می یابد که در تفکر هایدگر نیز دیده میشود و معتقد است که احتمالا پیش از وی کمتر کسی به این گونه مقایسهها میان تفکر هایدگر و حکمت و عرفان اسلامی و اندیشه های متفکرانی چون سهروردی دست زده است. وی صراحتا اظهار می کند: «آنچه من در نزد هایدگر می جستم، آنچه در پرتو آثار هایدگر دریافتم، همان چیزی بود که در متافیزیک ایرانی اسلامی می جستم و مییافتم»

ادامه دلرد..

منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
  آثار فردید جوان
  تاریخچه تحصیل فردید
  فردید فیلسوف شفاهی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط