مسیر جاری :
قصیده ی خون
«قصیده ی خون» عنوان شعری است که زهرا داوری در وصف حادثه کربلا و حزن و اندوه روز عاشورا سروده است.
واقعا راز بزرگیست
اسماعیل اله دادی در شعری با عنوان «واقعا راز بزرگیست» از مخاطبان خود می خواهد که دوست داشتن خود را بدون ترس و خجالت ابراز کنند.
درخت توت و ناظم مدرسه
سیداحمد میرزاده یکی از خاطرات دوران کودکی و مدرسه اش را درباره درخت توت و ناظم و مدرسه در شعر «درخت توت و ناظم مدرسه » به تصویر کشیده است.
اصلاً نباید دور باشد
سمیرا زرقانی در شعر «اصلاً نباید دور باشد» انتظار فرج را به زیبایی به تصویر می کشد.
من کجایی ام؟
عباسعلی سپاهی یونسی در شعر «من کجایی ام؟» این پرسش اساسی را مطرح می کند که اگر ما در نبرد کربلا حاضر می شدیم، برای امام حسین (ع) می جنگیدیم یا یزید؟
برگ های دوره گرد
شعر «برگ های دوره گرد» سروده فاطمه ناظری به برگ ریزان و ریختن برگ ها و انتظار برای بازگشت بهار اشاره می کند.
کاش اصلاً نمی شدم انگور
عباسعلی سپاهی یونسی شاعر شعر «کاش اصلاً نمی شدم انگور» به ماجرای شهادت امام رضا (ع) که با خوردن انگور زهرآلود اتفاق افتاد اشاره می کند.
هرکس وظیفه ای دارد
مقاله «هرکس وظیفه ای دارد» نوشته مریم کوچکی به موضوع عزاداری در ایام محرم و سهم و وظیفه هر کس در قبال امام حسین علیه السلام می پردازد.
پیرمرد خوب شهر ما
پیرمرد انگار نه انگار که جنگی بود و شهر زیر بمباران هواپیماهای دشمن بود. خیلیها خرمشهر را تخلیه کرده بودند. توی کوچه فقط او مانده بود که مثل همیشه هر روز صبح میآمد جلوی در و روی سکّوی سنگی کنار در خانهاش...
من به یاد تو بهار می شوم
تو قلبهای مُرده را
همیشه زنده می کنی
و خانه ی دلِ مرا
پُر از پرنده می کنی