0
مسیر جاری :
مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(4) سایر مباحث

مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(4)

افلوطين‌ حكمت‌ افلاطون‌ را به‌ طرزي‌ باشكوه‌ جان‌ و نيروي‌ تازه‌ بخشيد. وي‌ در برابر عقايد مادي‌ ابيقور و حكماي‌ رواقي‌ به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و حقيقتي‌ را كه‌ افلاطون‌ كشف‌ كرده‌ بود، بازيافت‌ و بر آن‌ شد...
مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(3) سایر مباحث

مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(3)

اما تنها در عرصه‌ي‌ اخلاق‌ نيست‌ كه‌ ميان‌ سنخ‌ فكر نو و باستان‌ اختلاف‌ نظر پديد آمده‌ است‌. در همه‌ي‌ بخشهاي‌ فلسفه‌ اين‌ فرق‌ هويداست‌. شاهد بارز آن‌ مسئله‌ي‌ پيوند روح‌ و جسم‌ است‌ و نتيجه‌هاي‌ مترتب‌...
مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(2) سایر مباحث

مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(2)

اگر بخش‌ اخلاق‌ در حكمت‌ يونان‌ آزادانه‌ رشد كرده‌ به‌ اين‌ سبب‌ است‌ كه‌ هرگز اين‌ نكته‌ را از نظر دور نداشته‌ كه‌ همه‌ي‌ اشياء به‌ كمال‌ مطلق‌ باز بسته‌اند. حكمت‌ يونان‌ چون‌ جهان‌ را به‌ هدفي‌ گرايا...
مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(1) سایر مباحث

مقايسه‌‌ حكمت‌ يونان‌ و فلسفه‌ جديد غرب‌(1)

برتري‌ فلسفه‌ي‌ يونان‌، در كوششي‌ كه‌ براي‌ درك‌ جهان‌ نشان‌ داد، در اين‌ است‌ كه‌ اشياء را وابسته‌ به‌ اصل‌ مطلق‌ هماهنگي‌ و كمال‌ تلقي‌ كرده‌، اصلي‌ كه‌ همه‌ي‌ موجودات‌ را به‌ غايتي‌ راهبر است‌ و به‌...
نقد اخلاقى و عملى عقلانيت(2) دین، علم و عقل

نقد اخلاقى و عملى عقلانيت(2)

از آن جا كه نوع‏شناسى‏هاى مورد نظر هر دو انديشمند در طرح مباحث‏بعدى حايز اهميت است، لازم است كه اشاره كوتاهى به آن‏ها بشود. متصور از در كنار هم قرار دادن دو گروه از تيپ‏شناسى، كشف نقطه مشتركى است كه بتوان...
نقد اخلاقى و عملى عقلانيت(1) دین، علم و عقل

نقد اخلاقى و عملى عقلانيت(1)

بزرگ‏داشت فرزانگان و بزرگان خرد وانديشه در حوزه معرفت دينى به انگيزه تحقق اهداف دور و نزديك برگزار مى‏گردد. كه از آن ميان تجليل از مقام علمى و تعظيم شخصيت والاى آنان، نزديك‏ترين هدف از برگزارى اين گونه...
رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(4) دین، علم و عقل

رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(4)

چهار) پس از زوال سرمايه دارى و پديد آمدن سوسياليسم، از آنجا كه هم توليد و هم مالكيت ابزار توليد جمعى است، ديگر جايى براى آگاهى هاى كاذب از جمله دين وجود نخواهد داشت و دين از ميان خواهد رفت. لذا نيازى به...
رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(3) دین، علم و عقل

رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(3)

ماركس براى نقد دين از دو رهيافت متفاوت استفاده مى كند: رهيافت نخست، بر اساس منظومه هگلى و سخت تحت تأثير فوئرباخ است و رهيافت دوم بر اساس نظريه اى است كه بعدها به ماترياليسم تاريخى شناخته شد. يكى از روش...
رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(2) دین، علم و عقل

رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(2)

درباره جمله «دين افيون مردم است» دو تفسير وجود دارد: يكى تفسير لنينيستى و ديگرى تفسيرى غيررسمى و سازگارتر با متنى كه اين سخن در آن آمده است. طبقِ تفسير لنينيستى، دين را طبقه حاكمْ براى فريفتن توده زير...
رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(1) دین، علم و عقل

رهيافت دين شناختى ماركس; نظريه و تحليل(1)

كسانى انديشه ماركس را مرده و بحث از آن را بيهوده مى دانند، زيرا فروپاشى اردوگاه سوسياليستى را، كه بر اساس آموزه هاى ماركس شكل گرفته بود، بزرگترين دليل بر نادرستى و مرگ انديشه او به شمار مى آورند. ليكن...