تجلي فاطمه در غرب
نویسنده : محسن قنبريان
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و دو عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد.
از آن سالها تاکنون همواره در ماه مي صدها هزار زائر آنجا ميآيند موارد زيادي از شفا بيماران در آن گزارش شده است و برخي، مسافتهاي بسيار را با دو زانو راه ميروند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند.
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد. در ماه اگست اين بچهها به چراگاه و الينوس ( در نزديکي الجسترال قريهاي که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست ديدند. خبرهاي منتشره طبيعتاً شوق و رغبت عدهاي را برانگيخت و در سيزدهم اکتبر جمع وسيعي – که تعداد آنها تخمين به هفتاد هزار نفر ميرسيد) در قريه فاطمه گرد هم آمدند . اين خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به اين بچهها به عنوان «بانوي تسبيح» (Lady of the rosary ) نمايان کرد و تقاضا نمود که براي وي معبدي در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از اين اتفاق يک پديده خورشيدي رخ ميدهد که اين اتفاق توسط عده زيادي که در آن قريه حضور داشتند گزارش ميشود يکي از آنها استاد دانشگاه کويمبرا آقاي Garrett.A بود: « خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر ميرسيد اين قرص نور در گرد خودش ميچرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مينمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مينمود».
اگر سخن او درست باشد بايد راز چهارم فاطيما مربوط به دوران رنسانس ، فروپاشي نظام کليسايي و رواج بحران ايمان در غرب باشد که تاکنون شاهد آن هستيم.
« مارکوتوساتي» ( از افراد واتيکان و نويسنده کتاب پيشگوييهاي فاطيما) نيز نظريه توطئه را قبول دارد و ميگويد: به نظر ميرسد واتيکان موضوعي را پنهان ميکند.
اما کاردينال برتون ( از حاميان کليساي کاتوليک) با حمله به تئوريهاي بدبينانه اصلاً بودن راز چهارم را انکار ميکند!
اما سرّ فاش نکردن اين رازها علي رغم زنده بودن لوسيا تا چند سال پيش خود معمايي است که کليسا بايد به آن پاسخ دهد از مجموع تحقيقات بر ميآيد که راز سوم و چهارم درباره حوادث آخر الزمان و صلح جهاني باشد.
اولاً: مريم مقدس به تسبيح شناخته نشده است حتي در متون مسيحي براي مريم تسبيحي ذکر نشده است در حالي که اولين تسبيح به شکل متداول را حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساخته است و ايشان کاملاً به تسبيح شناخته شدهاند به طوري که نام تسبيح و ايشان بهم تداعي دارند.
ثانياً: بنا به گزارش دايرۀ المعارف بريتانيکا پس از پذيرش اين واقعه توسط کليسا، تسبيح به اين مراسم و شايد به مسيحيت اضافه شد و اذکاري القاء شد نه قبل از آن.
عبارت بريتانيکا: « بعد از مخالفت ابتدايي از ناحيه اسقف ليريا مشاهدات اين کودکان در 13 اکتبر 1930 مورد پذيرش قرار گرفت و اعلام شد اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند در همين سال به بازديد کنندگان آداب و شعائر و اذکاري توصيه شد محتواي اين اذکار و شعائر شامل تسبيح و رياضت براي پاکي از گناهان بود»...
به اين مطلب بايد اختفاء رازهاي چهارگانه فاطمه را هم افزود با وجودي که لوسيا آن را کامل اما سر به مهر بر واتيکان داد اما هرگز نشر نيافت.
اگر حضرت مريم ميبود براي او خانواده مقدس معنا نداشت چون خانواده اقلاً زن و شوهر و فرزنداناند که بايد همه هم مقدس باشند. در حالي که خانواده مقدس در فرهنگ اسلامي کاملاً شناخته شده است همان است که «اهلبيت نبوت» ، « خاندان عصمت» ، « ائمه اطهار» ميخوانيم که محور همه آنها فاطمه (سلام الله علیها) است چنانچه در حديث کساء ذکر شده است: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.
به گفته خود لوسيا آن بانو خود را مريم معرفي نکرده است بلکه بانوي تسبيح معرفي کرده است پس مريم ناميدن او يک تأويل است . بنا به گزارش بريتانيکا تا سال 1930 يعني قبل از پذيرش واقعه توسط کليسا آن بانو مريم ناميده نميشد در اين سال بود که از سوي کليسا اعلام شد"اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند" اين تأويل را کليسا شايع کرده است نه خود بانو. شاهد ديگر تأويل رازسوم است. لوسيا با وجودي که خود مشاهده کننده بوده است و راز سوم را شنيده است اما در تأويل آن – البته در پايان عمر و 97 سالگي – سخن پاپ را ميپذيرد که آن «اسقف ملبس به رداي سفيد که گويا تيرباران شده از آسمان ميافتد» همين پاپ ژان پل دوم است. (کاردينال برتون در کتاب آخرين پيشگويي فاطميا). در حالي که پاپ تيرباران نشد و فقط يک سوء قصد بود که از آن هم جان به سلامت در برد.
وقتي در تأويل روحاني ملبس به رداي سفيد ميتواند اين اشتباه صورت بگيرد چرا درباره بانويي با چادر سفيد و نوراني که هرگز نامي از مريم نبرده است، اشتباه صورت نگيرد؟!
بعلاوه اينکه از کجا معلوم هر چه لوسيا ديده و گفته براي ما نقل شده باشد؟ چنانچه گذشت لوسيا 4 راز را مهر و موم کرده به واتيکان داد اما کسي مثل «برتون» اساساًوجود راز چهارم را انکار ميکند.
اگر کسي بگويد بانو خود را فاطمه هم معرفي نکرده است پس اين هم يک تأويل است ميگوئيم البته چنين است اما اين تأويل با قرائن مطمئن گذشته تأييد ميشود جالب اينکه معرفي به اوصاف و به القاب مثل اينکه خود را بانوي تسبيح معرفي کند براي کساني که نميشناسند بيشتر مطابق با حکمت است در حالي که براي افرادي که او را ميشناسند معرفي به نام مشهور صورت ميگيرد. معنا نداشت مريم خودرا براي مسيحيان بانوي تسبيح معرفي کند.
اينها همه شواهدي است که مريم مقدس بودن آن بانو را تضعيف و فاطمه (سلام الله علیها) بودنش را تقويت مينمايد.
در اين باره جاي تفصيل بسيار است كه به يك اشاره بسنده مي شود :
علامه مجلسي در ضمن روايت صحيحه اي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند : كه درباره صديقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند : ... و علي معرفتها دارت القرون الاولي .
يعني بر اساس معرفت آن حضرت نسلهاي گذشته تا كنون برقرار مانده است. بحار الانوار، ج43 ، ص 105، باب55 .
منبع:سایت موعود
1- زيارتگاه FATIMA
از آن سالها تاکنون همواره در ماه مي صدها هزار زائر آنجا ميآيند موارد زيادي از شفا بيماران در آن گزارش شده است و برخي، مسافتهاي بسيار را با دو زانو راه ميروند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند.
2- واقعه فاطيما
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد. در ماه اگست اين بچهها به چراگاه و الينوس ( در نزديکي الجسترال قريهاي که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست ديدند. خبرهاي منتشره طبيعتاً شوق و رغبت عدهاي را برانگيخت و در سيزدهم اکتبر جمع وسيعي – که تعداد آنها تخمين به هفتاد هزار نفر ميرسيد) در قريه فاطمه گرد هم آمدند . اين خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به اين بچهها به عنوان «بانوي تسبيح» (Lady of the rosary ) نمايان کرد و تقاضا نمود که براي وي معبدي در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از اين اتفاق يک پديده خورشيدي رخ ميدهد که اين اتفاق توسط عده زيادي که در آن قريه حضور داشتند گزارش ميشود يکي از آنها استاد دانشگاه کويمبرا آقاي Garrett.A بود: « خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر ميرسيد اين قرص نور در گرد خودش ميچرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مينمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مينمود».
3- رازهاي فاطمه
اگر سخن او درست باشد بايد راز چهارم فاطيما مربوط به دوران رنسانس ، فروپاشي نظام کليسايي و رواج بحران ايمان در غرب باشد که تاکنون شاهد آن هستيم.
« مارکوتوساتي» ( از افراد واتيکان و نويسنده کتاب پيشگوييهاي فاطيما) نيز نظريه توطئه را قبول دارد و ميگويد: به نظر ميرسد واتيکان موضوعي را پنهان ميکند.
اما کاردينال برتون ( از حاميان کليساي کاتوليک) با حمله به تئوريهاي بدبينانه اصلاً بودن راز چهارم را انکار ميکند!
اما سرّ فاش نکردن اين رازها علي رغم زنده بودن لوسيا تا چند سال پيش خود معمايي است که کليسا بايد به آن پاسخ دهد از مجموع تحقيقات بر ميآيد که راز سوم و چهارم درباره حوادث آخر الزمان و صلح جهاني باشد.
4- بانوي فاطيما کيست؟
4-1- نام فاطميا
4-2- بانوي تسبيح
اولاً: مريم مقدس به تسبيح شناخته نشده است حتي در متون مسيحي براي مريم تسبيحي ذکر نشده است در حالي که اولين تسبيح به شکل متداول را حضرت زهرا (سلام الله علیها) ساخته است و ايشان کاملاً به تسبيح شناخته شدهاند به طوري که نام تسبيح و ايشان بهم تداعي دارند.
ثانياً: بنا به گزارش دايرۀ المعارف بريتانيکا پس از پذيرش اين واقعه توسط کليسا، تسبيح به اين مراسم و شايد به مسيحيت اضافه شد و اذکاري القاء شد نه قبل از آن.
عبارت بريتانيکا: « بعد از مخالفت ابتدايي از ناحيه اسقف ليريا مشاهدات اين کودکان در 13 اکتبر 1930 مورد پذيرش قرار گرفت و اعلام شد اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند در همين سال به بازديد کنندگان آداب و شعائر و اذکاري توصيه شد محتواي اين اذکار و شعائر شامل تسبيح و رياضت براي پاکي از گناهان بود»...
4-3- نپذيرفتن کليسا تا سال 1930
به اين مطلب بايد اختفاء رازهاي چهارگانه فاطمه را هم افزود با وجودي که لوسيا آن را کامل اما سر به مهر بر واتيکان داد اما هرگز نشر نيافت.
4-4- خانواده مقدس در روز تجلي عمومي
اگر حضرت مريم ميبود براي او خانواده مقدس معنا نداشت چون خانواده اقلاً زن و شوهر و فرزنداناند که بايد همه هم مقدس باشند. در حالي که خانواده مقدس در فرهنگ اسلامي کاملاً شناخته شده است همان است که «اهلبيت نبوت» ، « خاندان عصمت» ، « ائمه اطهار» ميخوانيم که محور همه آنها فاطمه (سلام الله علیها) است چنانچه در حديث کساء ذکر شده است: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها.
4-5- تنها اشکالي که بسيار بر آن سماجت ميشود گفتههاي تنها بازمانده ماجرا لوسيا است که ميگويند در کتابش همه جا سخن از مريم مقدس است و لوسيا خود آن بانو را مريم مقدس ميخواند نه فاطمه(سلام الله علیها).
به گفته خود لوسيا آن بانو خود را مريم معرفي نکرده است بلکه بانوي تسبيح معرفي کرده است پس مريم ناميدن او يک تأويل است . بنا به گزارش بريتانيکا تا سال 1930 يعني قبل از پذيرش واقعه توسط کليسا آن بانو مريم ناميده نميشد در اين سال بود که از سوي کليسا اعلام شد"اين کودکان چهره مريم پاکدامن را ديدهاند" اين تأويل را کليسا شايع کرده است نه خود بانو. شاهد ديگر تأويل رازسوم است. لوسيا با وجودي که خود مشاهده کننده بوده است و راز سوم را شنيده است اما در تأويل آن – البته در پايان عمر و 97 سالگي – سخن پاپ را ميپذيرد که آن «اسقف ملبس به رداي سفيد که گويا تيرباران شده از آسمان ميافتد» همين پاپ ژان پل دوم است. (کاردينال برتون در کتاب آخرين پيشگويي فاطميا). در حالي که پاپ تيرباران نشد و فقط يک سوء قصد بود که از آن هم جان به سلامت در برد.
وقتي در تأويل روحاني ملبس به رداي سفيد ميتواند اين اشتباه صورت بگيرد چرا درباره بانويي با چادر سفيد و نوراني که هرگز نامي از مريم نبرده است، اشتباه صورت نگيرد؟!
بعلاوه اينکه از کجا معلوم هر چه لوسيا ديده و گفته براي ما نقل شده باشد؟ چنانچه گذشت لوسيا 4 راز را مهر و موم کرده به واتيکان داد اما کسي مثل «برتون» اساساًوجود راز چهارم را انکار ميکند.
اگر کسي بگويد بانو خود را فاطمه هم معرفي نکرده است پس اين هم يک تأويل است ميگوئيم البته چنين است اما اين تأويل با قرائن مطمئن گذشته تأييد ميشود جالب اينکه معرفي به اوصاف و به القاب مثل اينکه خود را بانوي تسبيح معرفي کند براي کساني که نميشناسند بيشتر مطابق با حکمت است در حالي که براي افرادي که او را ميشناسند معرفي به نام مشهور صورت ميگيرد. معنا نداشت مريم خودرا براي مسيحيان بانوي تسبيح معرفي کند.
اينها همه شواهدي است که مريم مقدس بودن آن بانو را تضعيف و فاطمه (سلام الله علیها) بودنش را تقويت مينمايد.
5- برهان
در اين باره جاي تفصيل بسيار است كه به يك اشاره بسنده مي شود :
علامه مجلسي در ضمن روايت صحيحه اي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند : كه درباره صديقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند : ... و علي معرفتها دارت القرون الاولي .
يعني بر اساس معرفت آن حضرت نسلهاي گذشته تا كنون برقرار مانده است. بحار الانوار، ج43 ، ص 105، باب55 .
منبع:سایت موعود