تمدن آنارشيسم و بربريت در فوتبال

فردوسي پور براي دفاع از فوتبال متمدنانه غرب به سرکوب شفق، مديرعامل باشگاه تراکتورسازي مي پردازد و او را به بربريت متهم مي سازد. بايد به فردوسي پور حق داد چون نوع نگرش او به فوتبال کشورمان کاملا درست و منطقي است من هم افرادي مثل بهمن فروتن. فراز کمالوند، محمد مايلي کهن، شفق و... را آنارشيست، بربر و هرج ومرج طلب مي انگارم، افرادي که اکثرا وقتي يک پنالتي به ضررشان گرفته مي شود تيم هايشان را از زمين بيرون مي آورند و يا اين که قصد بيرون
دوشنبه، 20 ارديبهشت 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تمدن آنارشيسم و بربريت در فوتبال
تمدن آنارشيسم و بربريت در فوتبال
تمدن آنارشيسم و بربريت در فوتبال

نويسنده:بهمن فروتن




فردوسي پور براي دفاع از فوتبال متمدنانه غرب به سرکوب شفق، مديرعامل باشگاه تراکتورسازي مي پردازد و او را به بربريت متهم مي سازد. بايد به فردوسي پور حق داد چون نوع نگرش او به فوتبال کشورمان کاملا درست و منطقي است من هم افرادي مثل بهمن فروتن. فراز کمالوند، محمد مايلي کهن، شفق و... را آنارشيست، بربر و هرج ومرج طلب مي انگارم، افرادي که اکثرا وقتي يک پنالتي به ضررشان گرفته مي شود تيم هايشان را از زمين بيرون مي آورند و يا اين که قصد بيرون آوردن تيم شان را مي کنند.
در فرهنگ فارسي، تمدن با اين مضمون معني شده است: «به اخلاق و آداب شهريان خوگر شدن». فردوسي پور راست مي گويد، کاري را که بهمن فروتن، شفق و فراز کمالوند انجام دادند و مايلي کهن مي خواسته است انجام دهد خارج از اخلاق و آداب شهريان است. يعني در حقيقت غير متمدنانه است ولي وقتي افراد نامبرده را مورد وارسي قرار مي دهيم، مي بينيم که همه شهري هستند و رفتار و خوي شهري دارند. در اين جا، يا بايد از دکتر محمد معين ايراد گرفت که فقط شهري بودن دليل متمدن بودن نيست و يا از عادل فردوسي پور که تمدن را به شکل تجريدي اش به کار مي برد بدون در نظر گرفتن تفاوت بين شهرها که البته با گفتن «کره شمالي کشوره؟» ضمنا تفاوتي هم بين کشورها قائل شده است. نمي دانم، خوگرفتن به اخلاق و آداب شهريان، تفاوت بين شهرها و کشورها و مقوله تمدن مرا کمي گيج کرده است، دلم مي خواهد از عادل فردوسي پور بپرسم چون مي دانم او تمدن شناس است و حتما به من جواب خواهد داد که بين دو کشور که يکي دايم رئيس جمهوري هاي خوبش را مي کشد و حتي کانديداهاي موفق رياست جمهوري را هم ترور مي کند و ديگري که اين را نمي کند، کدام متمدن تر است؟ مي شود گفت، مثلا فلان کشور در رابطه با رئيس جمهورهايش و مردم کشورهاي ديگر غيرمتمدنانه رفتار مي کند ولي مثلا در زمينه حمل و نقل داخلي کاملا متمدن است يا حتي همين ورزش خودمان؟ بله، مي شود و شده است چون تمدن امروز، پاکتي است يعني کشتن رئيس جمهورها و کانديداها، حمله به کشورها، ترور شخصيت ها، تا آن جا که يادم مي آيد ورزش بوکس محل تباني و فساد بوده است. مافيا، واتر گيت، 11 سپتامبر، دوپينگ، مواد مخدر، رشوه دهي و رشوه خواري؛ انداختن بمب اتم روي سر مردم بيگناه و موارد بسيار زياد ديگر. قروقاتي، درهم و برهم و مخلوط در پاکتي به نام تمدن قرار دارند و خريدار اگرتمدن مي خواهد مثل ميدان هاي تره بار خودمان حق سوا کردن ندارد و هرچه هست درهم است و بايد که درهم بخرد.

تمدن آنارشيسم و بربريت در فوتبال

نوک کوه يخ:

درست چند روز بعد از مرگ مشکوک «روبرت انکه» دروازه بان تيم ملي آلمان، بازرسين قضايي شهر بوخوم اعلام کردند که 200 بازي در اروپا نتيجه حقيقي نداشته اند و در آن ها تباني و دستکاري صورت گرفته است. اين بارزسين قضايي درضمن اعلام کردند که 200 بازي از نظر عددي، فقط نوک کوه يخي است که تنه عظيم الجثه آن در اعماق فوتبال اروپا پنهان است. صحبت از شايد بيش از 2 هزار بازي و درگيري شايد بيش از 500 تيم است. در اين راستا اين سوال پيش مي آيد، در زماني که بحران اقتصادي خرخره غرب را مي جود ورزش و به خصوص فوتبال گران، مي توانند درآمدزا باشند؟ بياييد ما ديگر سر هم کلاه نگذاريم! مي گويند سيستم هاي مستقل سيستم مستحکمي هستند ولي جهاني شدن سيستم ها وابستگي سيستم ها را به وجود آورده است. مگر مي شود نفت در خاورميانه گران شود ولي قيمت ها در غرب پايين بيايند؟ چنين چيزي امکان پذير نيست. چطور ممکن است جنرال موتور و اپل ورشکسته شوند اما باشگاه هاي فوتبال جيب هايشان پر پول شود؟ با ورشکستگي اين دو کارخانه حداقل يک ميليارد يورو از بازار فوتبال خارج شده است و به همين منوال ورشکستگي هاي پرتعداد ديگر که موجب خروج پول هاي هنگفت ديگر از اين بازار شده است. در ارتباط با پسرفت سرمايه در بازار فوتبال خبري حاکي از اعتصاب بازيکنان لاليگا به دليل عدم دريافت حق و حقوق شان به دست رسيده که حکايت از وضع وخيم فوتبال در غرب دارد. خب سوال من از عادل فردوسي پور اين است؛ در بازي منجستر يونايتد- چلسي که کمک داور، آفسايد به آن واضحي را پرچم نزد و دروگبا گل دوم را زد تا منچستر بازنده شود، تمدن غرب را مثال زده است؟ ما مي دانيم که سرآلکس اعتراض خفيفي به اين اشتباه داشت و متمدنانه، کمک داور را هم در باخت تيمش شريک دانست ولي پيش از اين نبود و فقط در همين حد اعتراض خفيف بود و عمليات ديگري هم اتفاق نيفتاد چون - الف: اشتباه داوري جزئي از بازي است. ب: باشگاه ها به داوري اعتماد کامل دارند و همان طور که بازيکن ها توپ را وارد دروازه خودي مي کنند داورها هم مي توانند ... ج: در ليگ برتر انگليس هم، حقوق ها عقب افتاده است و منچستر با باخت در خانه، حقوق ها را تامين کرده است. در اين راه البته تامين حقوق بدون کمک چلسي ميسر نيست. پس چلسي هم بازي را بازي کرده است و براي اين که قضيه مطمئن مطمئن باشد که يکدفعه بازيکني مثل شوچنکو هوس نکند در دقيقه آخر توپ را به تير دروازه ليورپول بکوبد، کادر داوري هم کمک کرده است تا حقوق ها به موقع پرداخت شوند و موجبات بي آبرويي فوتبال بريتانياي کبير(!) مثل لاليگاي اسپانيا فراهم نيابد. کشورهاي متمدن هميشه براي حل مشکلات خود راه حل هاي متمدنانه به کار مي گيرند مثلا بازرسان قضايي بوخوم اعلام مي کنند 200 بازي، نوک کوه يخ است و ممکن است 2 هزار بازي باشد. کادر فني، بازيکن، داور، تماشاگر و رسانه ها همه و همه بازي منچستر - چلسي را متمدنانه يکي از همين بازي ها مي انگارند و بدون هيچ گونه بربريتي نتيجه را مي پذيرند و شرط شان را يا مي برند و يا اين که مي بازند، چرا دنياي پسامدرن بيماري هاي خودش را نداشته باشد؟ سوال خوبي است؟ نه؟ حسابي حال آدم را جا مي آورد! فوتبال، ورزشي که قشنگي اش در غير قابل پيش بيني بودنش است، خب قابل پيش بيني بشود، چه عيبي دارد؟ به نظر شما عيب دارد که منچستر- بايرن نتيجه اش از قبل معلوم باشد؟ شما شرط تان را ببنديد چه کار به اين کارها داريد! نمايشي که هر دو تيم مي دهند جالب و ديدني است و هيجان هم شرطي است که بسته ايد اگر چند بار باختيد بالاخره يک بار مي بريد، آرام باشيد و آنچه را که تمدن براي شما به ارمغان مي آورد، قبول کنيد. بگذاريد شکل موي سر شما را ما تعيين کنيم. فرم لباس پوشيدن تان را هم به ما محول کنيد، فست فود را ما براي شما درست کرده ايم که وقت تان براي غذاخوردن زياد گرفته نشود، براي رقابت در بازار جهاني اجازه دهيد هر وقت لازم شد بيکارتان کنيم، اگر به همين دليل بچه ها از آينده وحشت دارند عيبي ندارد ما نوشابه هاي انرژي زا (!) به بازار آورده ايم، آن ها مي توانند ترس شان را با اين نوشيدني ها برطرف کنند، چي؟ محصلي، همکلاسي ها و معلمين مدرسه را به رگبار بسته و خودش را کشته است؟ بس کنيد اين ديگر به بازي کامپيوتري چه ربطي دارد! فقر؟ گرسنگي؟ بي سرپناهي؟ کارتن خوابي؟ آن هم در يکي از معروف ترين خيابان هاي پايتخت يک کشور اروپايي؟ جل الخالق! آقاي فردوسي پور اجازه بدهيد پاکت را خالي کنيم.

کاپريکورن يک:

مي خواهم يک فيلم خوب را که در دهه 70 ساخته شده است به سياق قديم برايتان تعريف کنم. «کاپريکورن يک» يک فيلم تجاري هاليودي است که هرگز از يادها نمي رود چون واقعيت هاي روابط سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايالات متحده آمريکا را با يک نگاه خودي به خود مورد تحليل و بررسي قرار مي دهد. دنيايي که آن را FAKE مي نامند يعني جعلي. «ناسا» سفينه اي را با 3 فضانورد به سوي مريخ پرتاب مي کند. پس از پرواز به ظاهر موفقيت آميز سفينه به سوي مريخ، 3 فضانورد در استوديويي ساخته شده در يکي از انبارهاي متروکه صحرايي به شکل جعلي نمايش پرواز را مي دهند. يکي از کارمندان ناسا متوجه مي شود که امواج فرستاده شده از فاصله بسيار نزديکي صادر شده است. کارمند مزبور پس از درميان گذاشتن اين راز با يک خبرنگار ناپديد مي شود و خبرنگار زماني به اين قضيه مشکوک مي شود که مورد سوءقصد افراد ناشناس قرار مي گيرد. بايد کاسه اي زير نيم کاسه باشد، گم شدن کارمندي که بعد کوتاه امواج فرستاده شده از سفينه را کشف کرده بود، سوءقصد به خود او و فاجعه بزرگ انهدام سفينه و مرگ 3 فضانورد. از طرفي ديگر 3 فضانورد موفق به فرار مي شوند که 2 نفر آن ها دستگير و احتمالا سر به نيست مي شوند. «برو بيکر» فضانورد سوم هنوز در حال فرار است. خبرنگار، فيلم فرستاده شده از سفينه را براي چندمين بار بازنگري مي کند، بيکر براي همسرش از تعطيلاتي که با هم داشتند تعريف مي کند، همسر عزادار بيکر به سختي خبرنگار را مي پذيرد و به او مي گويد که يک فيلم 8 ميلي متري از تعطيلات شان موجود است، اين فيلم تعطيلات خانواده بروبيکر را در هاليوود هنگام تصويربرداري يک فيلم وسترن نشان مي دهد. ششلول بندي به سوي مردي در روي بالکن شليک مي کند که آن مرد بلافاصله پس از برخورد با حصار بالکن و شکستن آن به پايين پرتاب مي شود جايي که يک تشک ضخيم انتظار فرود او را مي کشد، FAKE، در حقيقت سقوطي جعلي که بر روي اکران کاملا واقعي است. خبرنگار تشکر مي کند، فضانوردها بايد روي زمين باشند! در صحنه هايي بسيار هيجان انگيز خبرنگار، بروبيکر را آزاد مي سازد و فيلم با حرکت زيبا و آهسته هنرپيشه اصلي فيلم همزمان با سخنراني رئيس جمهور در مراسم ترحيم 3 فضانورد به سوي همسر و فرزندانش پايان مي پذيرد. موضوع اصلي فيلم FAKE يعني جعل و جعل کردن است آن هم در جامعه اي متمدن که کارش صدور دموکراسي به ديگر کشورهاست. سفينه فضايي با هزينه اي ميلياردي قابل پرتاب به فضا نبوده و اگر با کشتن نخبگان بشود يک پرواز جعلي را به ملت حقنه کرد چرا که نه؟ 2 هزار بازي تقلبي، چرا که نه؟ آقاي فردوسي پور، تعريف تمدن تعريفي متفاوت است. براي من شخصا، اعتراض بهمن فروتن، محمد مايلي کهن، فراز کمالوند و شفق يک حرکت متمدنانه است، البته بايد اين مطلب را هم اضافه کنيم که براي شخص من، اصولا، اعتراض يک حرکت متمدنانه است حتي اگر به شکل بيرون کشيدن تيم از زمين باشد، شايد عده اي از نديدن بقيه بازي متضرر شوند ولي عده اي هم متوجه بي عدالتي هايي خواهند شد که تمدن آقاي فردوسي پور آن ها را هفت لا پوشانده است. با پوزش از شما آقاي فردوسي پور خواهش از تلويزيون جمهوري اسلامي ايران براي بازپخش «کاپريکورن يک» در صورت امکان قبل از برنامه 90.
منبع:نشريه همشهري-تماشاگر- ش 165




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.