دوران نامزدي شيرين، ضامن يک ازدواج موفق نيست
نويسنده:نيره محمد دخت پرچمي
ازدواج، اتفاقي است که براي شکل گيري آن به صورت درست و پايين آوردن ضريب ناکامي در آن، عوامل مختلفي بايد دست به دست هم بدهند. توجه به اين عوامل شايد بسيار مهم تر از تشويق افراد به امر ازدواج است. يکي از مهم ترين عواملي که در شرايط پس از ازدواج اثر مي گذارد، دوران آشنايي پيش از ازدواج است. در خانواده هاي ايراني اين تجربه به شکل دوران نامزدي اتفاق مي افتد. پس از برگزاري مراسم اوليه و تصميم نهايي طرفين براي ازدواج، تا زماني که شرايط واقعي و مادي طرفين براي ازدواج فراهم شود و خانواده ها نيز آمادگي لازم را براي برگزاري مراسم ازدواج و ساير مقدمات زندگي فرزندشان پيدا کنند؛ معمولاً مدت زماني صرف مي شود. اين زمان بسته به شرايط و عوامل مختلف کوتاه مدت يا بلند است و از چند ماه تا چند سال به طول مي انجامد. مدت زمان بيشتر از يک سال عموماً براي خانواده ها و خود همسران ناخوشايند است و مي تواند زمينه ساز بروز ناهنجاري هاي بعدي باشد. در مورد لزوم وجود چنين دوره يي پيش از زندگي مشترک و تاثيرات مثبتي که مي تواند داشته باشد، ترديدي نيست؛ اما آن چه بايد به آن توجه کرد کيفيت سپري شدن اين دوران و شرايط همسران در طي آن است. زوج هاي جوان، معمولا در اين دوران فشارهاي خاصي را تحمل مي کنند که اگر به نحوي کنترل نشود، مي تواند انرژي مثبت و توان ضروري آن ها را براي شروع زندگي مشترک از بين ببرد.
خانواده ها معمولاً معتقدند که ارتباط با جنس مخالف براي دخترشان ممنوع است و اين ممنوعيت را در مورد همسر دخترشان هم قايل مي شوند. به نظر آن ها همسر دخترشان همان حکمي را دارد که يک مرد غريبه دارد. اين جريان در خانواده ي پسر، معمولا برعکس است. در دوران نامزدي، خانواده ي پسر، عروس شان را با همان نگاهي مي بينند که در خانواده ي دختر پس از شروع زندگي مشترک اتفاق مي افتد. آن ها توقع دارند که عروس شان تمام و کمال وارد زندگي پسرشان شود.
آن ها معتقدند که خانواده تمام عقايد و نظرات خود را درباره ي همسر آنها به طور صريح بيان مي کند و انتظار دارند اين اظهار نظرها، به همسر آن ها منتقل شود. در عين حال، خود خانواده ها، بخشي از مسئوليت خود را در شکل دهي صحيح روابط فرزندان شان ناديده مي گيرند.
با ازدواج، هر فردي نقش جديدي مي پذيرد. قبل از شروع زندگي مشترک، اين نقش به طور ناگهاني، دو برابر مي شود. در واقع فرد هم نقش فرزند خانواده را بازي مي کند و هم نقش همسر را؛ هر دو طرف هم توقع دارند که فرد نقش خود را در مقابل آن ها به بهترين نحو انجام دهد. اين حالت، مي تواند باعث ايجاد حالت ناخوشايندي در طرفين شود که آن ها را نسبت به زندگي مشترک و يکديگر بدبين کند. فرد ممکن است دچار حالتي شود که بر اساس آن هويت فردي خود را از دست رفته تلقي کند. اين احساس گمشدگي، فرد را دچار اين ترديد مي کند که ازدواج، هويت فردي و شخصيت انساني او را از بين برده است و طرف مقابل خود را بيش از هر کسي در ايجاد چنين حالتي مسئول مي داند.
اگر نقش عوامل مختلف چندان به چشم نمي آيد، بهترين راه اين است که افراد بدون در نظر گرفتن خانواده ها خودشان تصميم گيري کنند.
ازدواج، بسياري از امور پنهان را به خانواده ها نشان مي دهد. زوج هاي جوان، به شکل واقعي و عملي با عقايد و فرهنگ خانواده ي طرف مقابل آشنا مي شوند و چه بسا در مي يابند که اين فرهنگ و عقيده تا چه حد با عقيده و فرهنگ خانواده خودشان متفاوت است. در اين حالت، هر کدام از زوجين فشار خاصي را تحمل مي کند. از آن جا که رفتارها و روش ها در شرايط قبل از ازدواج مشخص است، بعد از شروع زندگي مشترک، روابط شکل جديدي پيدا مي کنند و در واقع ارتباط خانواده ها با هم کمتر مي شود. در پيش گرفتن روش و استراتژي خاص در برخورد با اين موارد، مي تواند به کمرنگ شدن وجوه افتراق و حل مسائل کمک کند.
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 105
شيرين يا تلخ؟
خانواده ها معمولاً معتقدند که ارتباط با جنس مخالف براي دخترشان ممنوع است و اين ممنوعيت را در مورد همسر دخترشان هم قايل مي شوند. به نظر آن ها همسر دخترشان همان حکمي را دارد که يک مرد غريبه دارد. اين جريان در خانواده ي پسر، معمولا برعکس است. در دوران نامزدي، خانواده ي پسر، عروس شان را با همان نگاهي مي بينند که در خانواده ي دختر پس از شروع زندگي مشترک اتفاق مي افتد. آن ها توقع دارند که عروس شان تمام و کمال وارد زندگي پسرشان شود.
کمک پدر و مادرها
تو آني نبودي که من فکر مي کردم!
آن ها معتقدند که خانواده تمام عقايد و نظرات خود را درباره ي همسر آنها به طور صريح بيان مي کند و انتظار دارند اين اظهار نظرها، به همسر آن ها منتقل شود. در عين حال، خود خانواده ها، بخشي از مسئوليت خود را در شکل دهي صحيح روابط فرزندان شان ناديده مي گيرند.
با ازدواج، هر فردي نقش جديدي مي پذيرد. قبل از شروع زندگي مشترک، اين نقش به طور ناگهاني، دو برابر مي شود. در واقع فرد هم نقش فرزند خانواده را بازي مي کند و هم نقش همسر را؛ هر دو طرف هم توقع دارند که فرد نقش خود را در مقابل آن ها به بهترين نحو انجام دهد. اين حالت، مي تواند باعث ايجاد حالت ناخوشايندي در طرفين شود که آن ها را نسبت به زندگي مشترک و يکديگر بدبين کند. فرد ممکن است دچار حالتي شود که بر اساس آن هويت فردي خود را از دست رفته تلقي کند. اين احساس گمشدگي، فرد را دچار اين ترديد مي کند که ازدواج، هويت فردي و شخصيت انساني او را از بين برده است و طرف مقابل خود را بيش از هر کسي در ايجاد چنين حالتي مسئول مي داند.
اگر نقش عوامل مختلف چندان به چشم نمي آيد، بهترين راه اين است که افراد بدون در نظر گرفتن خانواده ها خودشان تصميم گيري کنند.
شروع درگيري ها
ازدواج، بسياري از امور پنهان را به خانواده ها نشان مي دهد. زوج هاي جوان، به شکل واقعي و عملي با عقايد و فرهنگ خانواده ي طرف مقابل آشنا مي شوند و چه بسا در مي يابند که اين فرهنگ و عقيده تا چه حد با عقيده و فرهنگ خانواده خودشان متفاوت است. در اين حالت، هر کدام از زوجين فشار خاصي را تحمل مي کند. از آن جا که رفتارها و روش ها در شرايط قبل از ازدواج مشخص است، بعد از شروع زندگي مشترک، روابط شکل جديدي پيدا مي کنند و در واقع ارتباط خانواده ها با هم کمتر مي شود. در پيش گرفتن روش و استراتژي خاص در برخورد با اين موارد، مي تواند به کمرنگ شدن وجوه افتراق و حل مسائل کمک کند.
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 105