حافظ به تنوع مضامین و معانی معروف است. مضمون چیزی است که به جهان شعر مربوط است؛ یعنی درون جهان شعر است، اما معنا به زندگی انسانها و زندگی واقعی ربط دارد و چون حافظ زیاد به این مسئله پرداخته است (یعنی بیشتر به معنا پرداخته و کمتر به مضمون)، به همین دلیل، بیش از هرکس دیگری با ما حرف زده است. موضوعی که میخواهیم امروز بحث کنم این است که گفتمانهای حافظ چیست؟ گفتمان معادل انگلیسی «discourse»، در معنای امروزی، یعنی مبحث و مقال. ما امروز میخواهیم با شما گفتمان داشته باشم، نه گفتوگو، چون گفتوگو یعنی بحث، ولی گفتمان یعنی مبحث. نکتهی مهم اینکه مبحث با بحث فرق دارد. امروز مبحث ما گفتمانهای حافظ است، اما گفتوگوی ما دربارهی حافظ و دوطرفه است .
گفتمانهای شعر حافظ
1. آخرتاندیشی
اندیشهی ایمان و دینورزی، قصص قرآن از آدم تا خاتم، غایبگرایی و اعتقاد به آخرالزمان:
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل |
تا از درخت نکته توحید بشنوی |
حافظ شک شیرین هم دارد. سخن زیبای مطهری نیز بازگوکنندهی همین موضوع است که میگوید:
«شک گذرگاه خوبی است، اما منزلگاه خوبی نیست.»
در دیوان حافظ، سخن از حضرت مریم، موسی، یعقوب و ابراهیم نیز آمده است. شک چیز بسیار خوبی است، چون تا کسی شک را تجربه نکرده باشد، نمیداند ایمان چیست.
عدهای موضوع آخرالزمان در شعر حافظ را به این بیت:
کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل |
بگو بسوز که مهدی دینپناه رسید |
میگویند حافظ شیعه بوده است، در حالی که اینجا منظور از مهدی، شاه منصور است. از طرف دیگر، اهل سنت به مهدی نوعی و آخرالزمان اعتقاد دارند. با این تفاوت که آنها تعیین فرد نمیکنند، اما شیعیان تعیین فرد میکنند و فرزند امام حسن عسگری (ع) را مهدی صاحبالزمان میدانند. اما ما بیتی در اینباره پیدا کرده ایم که تا به حال کسی به آن اشاره نکرده و آن هم این بیت است:
به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم |
بدان امید که آن شهسوار بازآید |
2. اخلاق و اخلاقیات پندگیری و پندپذیری، بیاعتباری جهان و ذم بخل و بخیل
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر |
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر |
3.استغنا و عزت نفس
این چه استغناست یا رب، وین چه قادر حکمت است؟ |
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست! |
این استغنا، استغنای الهی است، ولی استغنای بشری هم وجود دارد.
4.راز پوشیدن و عیب پوشیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات |
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن |
5.حقشناسی
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو |
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما |
6. عنایت در عرفان و توکل
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است |
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
7. امیدواری و خوشبینی، امیدبخشی و شادی
ما به خاطر امیدبخشی و شادمانی است که فال میگیریم و هروقت ملالی داشته باشیم، سراغ حافظ میرویم که بخوانیم و حالمان خوب شود.
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان |
نستدن جام می از جانان گران جانی بود |
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل |
کمترین ملک تو از ماه بُوَد تا ماهی |
8. حسن عاقبت
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است |
آن به که کار خود به عنایت رها کنند |
9. طبیعتگرایی، باد صبا، وصف بهار، گل و بلبل
اگرچه زندهرود آب حیات است |
ولی شیراز ما از اصفهان به |
10. بادهستایی و بادهگرایی
ما به غیر از دیوان حافظ، دیوان دیگری نداریم که این همه در آن صحبت از بادهستایی شده باشد. یک نکته هم در همین رابطه و در مورد ساقی وجود دارد و آن هم اینکه ساقی در اشعار حافظ سه وجه دارد: ساقی میخانه، یار انسانی و دیگری هم حضرت حق.
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ |
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست |
11. عشق و وصف عشق و معشوق، لولی
این مورد خیلی واضح و مشهود است، چون بدنهی دیوان حافظ از عشق است. یکی از نکات مهم در دیوان حافظ این است که در دیوان حافظ، اصلاً حرفی از زن و دختر نیامده است، جز اشارهای که در این بیت به همسر خودش دارد:
مرا در خانه سروی هست کاندر سایهی قدش |
مرا در خانه سروی هست کاندر سایهی قدش |
اما یکی از ابیات عاشقانهی حافظ که خیلی زیباست بیت زیر است:
دلم رمیدهی لولیوشی است شورانگیز |
دروغ وعده و قتالوضع و رنگآمیز |
12. عرفان، حال و مقام و حجاب خودی و خانقاه و صومعه
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند |
تا همه صومعهداران پی کاری گیرند |
13. حکمت و یأس فلسفی
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش |
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست |
14. دوست و دوستی و مدارا
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد |
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
15. انتقاد و اصلاحگری اجتماعی و تندی با پادشاهان و شاهان زمانهی خود
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند |
شاهبازان طریقت به مقام مگسی |
16. اغتنام فرصت و غنیمت شمردن ایام
فرصت شمار صحبت کز این دوراههی منزل |
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن |
17. رندی و ملامتگری
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند |
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس |
منبع مقاله :
گروه ادبیات سایت راسخون