یادداشتی به بهانه ''شیار ۱۴۳''

شاید کمتر کسی فکر میکرد که این روزها فیلمی بر روی پرده سینما ظاهر شود که نه فقط احزاب مشهور به حزب الله بلکه توده مردم (چه عوام و چه خواص) را مبهوت هنر نمایی خود کند...
يکشنبه، 7 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یادداشتی به بهانه ''شیار ۱۴۳''
یادداشتی به بهانه ''شیار ۱۴۳''

 

نویسنده:مسعود بازرگان





 
شاید کمتر کسی فکر میکرد که این روزها فیلمی بر روی پرده سینما ظاهر شود که نه فقط احزاب مشهور به حزب الله بلکه توده مردم (چه عوام و چه خواص) را مبهوت هنر نمایی خود کند...
فیلم شیار ۱۴۳ به نویسندگی و کارگردانی خانم هنرمند (به تمام معنی) نرگس آبیار، این روزها داستان کسانی را روایت می کند که تاکنون هیچ روایتگری نتوانسته بود زندگی ''یعقوب وار '' آنها را نه تنها به تصویر بلکه حتی بر قالب نوشته جاری سازد.
شیار ۱۴۳ فقط داستان انتظار یک مادر شهید را روایت نمی کند بلکه داستان فیلم، خط مشیی است که ''انتظار کشیدن'' را به بشریت می آموزد و فرقی نمی کند که مخاطب این فیلم چه کسی باشد حتی اگر مخاطب، هیچ از دفاع مقدس نداند.
در ابتدا که فیلم شروع میشود احساس می کنی که این فیلم هم همانند بعضی از فیلم های دفاع مقدسی فیلمی است ناپخته(بگذارید نگویم شعاری) و خسته کننده ،مخصوصا زمانی که می فهمی منطقه جغرافیایی فیلم، منطقه ای است در کرمان ،که شاید برای تماشاگر تازگی لهجه کرمانی و محیط روستایی چیز عادی و قابل درکی نباشد(بر عکس بعضی از فیلم ها که از سادگی فهم لهجه و جذابیت بصری برای جذب مخاطب استفاده می کنند)
رفته رفته که با فیلم همراه میشوی، نویسنده با هنر داستان گویی خودش شخصیت های فیلم را تک به تک بصورت کامل معرفی می کند و به قول فیلمنامه نویسان چنان شناسنامه کاراکتر را برای مخاطب تبیین می نماید که دیگر نقطه ابهامی در رابطه با شخصیت ها باقی نمی ماند.
اولین قدم به خوبی برداشته شده و اکنون تماشاگر منتظر است که سر خط اصلی و اولین قلاب داستان، او را درگیر خود نماید.
عفت که قهرمان داستان است متوجه می شود که یونس پسر جوانش شبانه به جبهه رفته ، او که از این تصمیم ناگهانی یونس شوکه شده است سعی می کند به هر طریقی که شده با یونس تماس گرفته و از حال او جویا شود.
گفتنی است که نویسنده چنان توانسته است حالات آشفته روحی و روانی یک مادر را بخاطر دوری فرزند توصیف کند که تماشاگر در حین تماشای فیلم به شدت با مادر داستان احساس هم دردی می کند.
البته نباید غافل شد از بازی زیبای خانم مریلا زارعی،که نه تنها نقش عفت را بازی، بلکه گویا او دوباره به تنهایی عفتی دیگر خلق کرده است.به هر حال زیبایی این داستان و فیلم را هم باید مدیون نویسنده و کارگردان آن بود و هم مدیون عوامل و بازیگران، مخصوصا بازیگر نقش عفت.
در ادامه داستان یونس بعد از مدت کوتاهی برای مرخصی چند روزه از آموزش برگشته و منتظر است که بعد از پایان مرخصی راهی جبهه جنگ شود.
عفت که از رابطه عاطفی پسرش با یکی از دختران روستا خبر دارد در تلاش است که به آرزوی دیرینه خود جامه عمل بپوشاند و فرزند خودش را در لباس دامادی ببیند،اما یونس فکر دیگری دارد.
در حقیقت یونس علاوه بر اینکه برای رفتن به جبهه با مخالفت ظاهری عفت روبرو است دلبستگی دیگری غیر از خانواده و کار و درس دارد و آن هم عشقی است که بین او و دختر همسایه وجود دارد،البته نباید از این هشیاری کارگردان غافل شد که چنان توانسته است خرده داستانهایی را به خط اصلی فیلم اضافه کند که نه تنها باعث کم رنگ شدن مسئله اصلی فیلم نشده بلکه حتی باعث بهتر دیده شدن و جذابیت آن گشته است.
یونس بار دیگر با پا گذاشتن روی تمام تعلقات دنیوی خود، راهی جبهه می شود ولی این بار هم خود او می داند و هم مادرش که شاید برگشتی در کار نباشد.
شجاعت یک مادر را زمانی می توان در این فیلم درک کرد که می بینیم عفت علاوه بر مخالفت ظاهری اش هنگام اصرار یونس برای اعزام به جبهه، می گوید: مگر میشود تو را راهی کنم در حالی که نارضایتیم بدرقه راه تو باشد.(قریب به مضمون)
اینجاست که می توان ''حماسه'' را در لابه لای رفتارهای عفت نگریست.
بعد ازگذشت چند روز از رفتن یونس به جبهه، عفت خبر دار می شود که عملیاتی که قرار بود طی روزهای آتی انجام پذیرد (و یونس هم در آن شرکت داشته)توسط ستون پنجم دشمن لو رفته و عده ای از رزمنده ها شهید شده و عده ای دیگر هم اسیر شده اند.
نقطه عطف دوم فیلمنامه و اوج انتظار یک مادر از آنجایی شروع می شود که عفت، اسم یونس را نه در لیست رزمندگان أسیر می یابد و نه در بین لیست شهدای آن عملیات.
دوران انتظار عفت در حالی طی می شود که تنها همدم او رادیویی است که از پسرش هدیه گرفته و اکنون تنها نشان یونس در خانه است،فرکانس رادیو بر روی کانال عربی عراق قرار دارد و عفت در طی تمام ساعات شبانه روز منتظر است که اخبار کشور عراق، اسم یونس را بعنوان اسیر جنگی اعلام کند.
روز ها می گذرد و این در حالی است که مخاطب مشغول تماشای انتظار کشیدن یک مادر است،انتظاری که آنقدر گاهی جانسوز و در عین حال زیباست که حتی گاهی مورد اعتراض اطرافیان قرار می گیرد ولی عفت بدون توجه به دیگران همچنان امیدوار است که روزی فرزند خود را در آغوش بگیرد.
بعد از گذشت سالیان از جنگ ،خبر می رسد که ایران قطعنامه ۵۹۸را پذیرفته، با شنیدن این خبر روزنه امیدی در مقابل دیدگان عفت گشوده می شود که شاید یونس با سایر اسرا به وطن و خانه بازگردد ولی با رسیدن اسرا به وطن، باز هم خبری از یونس نمی رسد...
سال ها می گذرد،زمستان های سرد متعدد روزگار عفت ،سفیدی همانند برف را برگیسوان مادری منتظر بر جای می گذارد.
ناگهان خبر می رسد که یونس پیدا شده است، وقتی عفت با یونس روبرو می شود او را هم قد نوزادی می یابد که در گهواره ای به نام تابوت آرام آرمیده است در حالی که از بدنش جز چند تکه استخوان چیزی باقی نمانده،
و اینجاست که انتظار مادرانه عفت با در آغوش گرفتن فرزندش پایان می پذیرد.
با نگاهی دقیق به فیلم ''شیار۱۴۳'' می توان نقاط مثبت کثیر و نقاط ضعف قلیلی را مشاهده کرد که در زیر به صورت فهرست وار به برخی از آنها اشاره می شود؛

۱.یکی از نقاط قوت فیلم، اقتباسی بودن فیلم نامه است که داستان فیلم از روی کتابی که خود خانم آبیار نویسنده آن است اقتباس شده است(البته این نکته بدین صورت نیست که هر اثر اقتباسی دارای محتوای محکم و جذابی باشد )
۲.استفاده از برخی تصاویر آرشیوی دفاع مقدس، تا حدود زیادی توانسته است در انتقال حس و حال زمان جنگ به مخاطب کمک زیادی کرده باشد.
۳.وجود برخی فلش بک ها در أوائل و مخصوصا فلش بک انتهایی فیلم انتخاب هایی ماهرانه بوده است که باعث شده به استحکام داستان فیلم افزوده شود.
۴.چگونگی پایان دادن به داستان فیلم یکی از معیارهایی است که به وسیله آن میزان هنر نویسنده سنجیده می شود.
در حین دیدن فیلم با اینکه از تماشای آن لذت می بردم ولی با وجود این، نگران بودم که مبادا پایان خوشی برای فیلم از حیث روایی اتفاق نیفتد.
لکن به جرأت می توان گفت که خانم آبیار با نوع انتخابشان برای پایان دادن به فیلم نشان دادند که در امر داستان نویسی دستی بر آتش دارند.
۵.یکی از جاهایی که شاید بتوان گفت نقطه ضعف و تاریک فیلمنامه است مربوط می شود به مسئله به جبهه رفتن یونس.
عفت صبح زود به توسط دست نوشته ای از طرف یونس متوجه می شود که او عازم جبهه شده است.
این امر(به جبهه رفتن یونس) در ظاهر اگر چه شاید علتی روشن و بدیهی داشته باشد ولی شایسته این بود که خانم آبیار با پرداخت بیشتر بر روی این قسمت از داستان، به تکامل و جذابیت فیلم می افزودند،و شاید علت این ضعف (به نظر حقیر) را اینگونه باید تشریح کرد که چون قرار بود نقطه ثقل داستان به سمت زندگی و نقش عفت باشد همین امر باعث شده که به این قسمت از داستان کمتر توجه شود.
۶.در این سال های اخیر کم نبوده اند کسانی که داعیه ساخت فیلم های دفاع مقدسی را داشته اند ولی بعد از مشاهده اثر آنها نه تنها هیچ ارزشی را مشاهده نکرده ای بلکه محصول آنها به جای فیلم دفاع مقدسی تبدیل شده است به فیلم های ضد جنگ آن هم از نوع ضد دفاع مقدسش.
علت این امر هم همان ضرب المثل معروف است که ''از کوزه برون همان تراود که در اوست''
آری کار را باید به کاردان سپرد،...مگر می شود کسی را که نه الفتی با جنگ داشته و نه مرام و رفتارش شبیه جنگ رفته ها هست امر به ساختن فیلم دفاع مقدسی کرد، که اگر اینگونه شود،می شود حکایت همان فیلم چند سال پیش که در خارج از کشور در جشنواره آن طرف آب تقدیرش کردند و در این طرف آب صدای خانواده های شهدا و جانبازان عزیز را در آورد و اعتراض کردند که حیف با بودجه بیت المال به بهانه فیلم دفاع مقدسی چه فیلم های ناب آنتی دفاع مقدسی می سازند.
7.این فیلم علاوه بر هزاران پیام یک پیام مشخص و آشکاری دارد برای آنها که دم از ضعیف الفکر بودن زن ایرانی و مسلمان می زنند و این گونه وانمود می کنند که زن ایرانی از هنر هیچ نمی داند و غیر از خانه داری (که به نظر ما بزرگترین افتخار زن به خانواده دار بودن او است) هیچ بلد نیست.

خانم آبیار با خلق این اثر از خود، نشان داد که نه تنها زن، موجودی ضعیف الفکر نیست بلکه اگر او عاطفه و قوه عاقله خود را با هم بیامیزد اثری خلق می کند که باعث می شود تحسین همگان را نسبت به خود بر انگیزاند.
و هیهات که زن به اصطلاح روشن فکر غربی بتواند چنین شاهکاری بیافریند و علت آن هم چیزی نیست جز اینکه زمانی اثری زیبا همانند ''شیار ۱۴۳'' می تواند خلق شود که قهرمان هایی همانند ''عفت'' در واقعیت داستانی آن وجود داشته باشد و فرهنگی زینب گونه که چنین زنانی را در مکتب خود پرورش بدهد.

در پایان لازم است مروری کوتاه و گذرا داشته باشیم به برخی از سخنان مقام معظم رهبری در رابطه با اهمیت هنر و سینما:
هنر سینما یک هنر برتر،روایتگری مسلط،کار آمد و تأثیر گذار،پیچیده،پیشرفته و متعالی است.
ملتی که سینما ندارد،مثل انسانی است که زبانی از زبان های مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست.
هنر زبان رسایی دارد که هیچ زبانی به رسایی آن نیست،نه زبان علم،نه زبان معمولی و نه زبان موعظه،به رسایی زبان هنر نیست.
زبان هنر است که می تواند حوادث عظیم را تبیین و تشریح کند و ذهن ها را روشن نماید.
کسانی که امروز مشغول کار و فعالیت در عرصه‌ی فیلم‌های با مضامین انقلابی و دفاع مقدس هستند، واقعاً در حال جهاد هستند.
هنر با معیارهای اسلامی را یاد بگیرید و یاد بدهید و آن را بکار ببرید،تا بتوانید مفاهیم و ارزش های الهی و اسلامی را به مردم نشان بدهید
و در آخر،نوشته خود را با جمله ای از مقام معظم رهبری، در تقدیر از هنرمندان متعهد،به پایان می رسانم؛
من احترام و ستایش خودم را نسبت به کسانی که در عرصه هنر،دلسوزانه،مسئوولانه و متعهدانه بذل تلاش و همت می کنند،عرض می کنم و از آنها تشکر می کنم و همچنین از کسانی که کارهای درخشان و با ارزشی ارائه کرده اند.

منبع سخنان رهبری:
*بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از جوانان ۷۷/۰۲/۰۷
*بیانات در دیدار نویسندگان و شعرا ۷۵/۰۶/۲۸
*بیانات در دیدار با جمعی از کارگردانان سینما ۸۵/۳/۲۳
*سخنرانی در سال ۷۰/۰۸/۱
*بیانات در دیدار با جمعی از جوانان ۷۷/۱۱/۱۳
*دیدار دست اندرکاران جشنواره عمار با رهبر انقلاب۱۳۹۱/۱۲/۱
................



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.