تطبيق صحيح و مقبول آيات قرآن

دانشمندان و مفسران فِرَق اسلامي، اجمالاً به اين امر معترفند که آياتي از قرآن کريم در شأن علي و اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است، مانند: آيه ي ولايت ، آيه ي تطهير ، آيه ي مودت و... هدف از اين نوشته، بحث
سه‌شنبه، 16 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تطبيق صحيح و مقبول آيات قرآن
 تطبيق صحيح و مقبول آيات قرآن

 

نويسنده: دکتر محمدکاظم شاکر




 

مقدمه

دانشمندان و مفسران فِرَق اسلامي، اجمالاً به اين امر معترفند که آياتي از قرآن کريم در شأن علي و اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است، مانند: آيه ي ولايت (1)، آيه ي تطهير (2)، آيه ي مودت (3) و... هدف از اين نوشته، بحث درباره ي اين دسته از آيات نيست؛ زيرا دلالت آن ها بر اهل بيت و مقام و موقعيت آن ها، از باب تفسير است، نه تطبيق.
آنچه در اين نوشته مورد بحث قرار مي گيرد، آن دسته از الفاظ و آيات قرآن است که از جهت مفهوم، يا عام و مطلق هستند و يا خصوصيتي در موارد نزولشان وجود ندارد که آن ها را مختص آن موراد گرداند. بديهي است اين گونه آيات، قابل تطبيق بر مصاديق و افراد مختلف هستند و چنين تطبيقاتي با عقل و عرف و قواعد زبان نيز سازگار است.
در روايات تفسيري، آيات فراواني از نوع مذکور بر اهل بيت (عليهم السلام) تطبيق شده است. البته شيوه ي بيان بسياري از اين تطبيقات به گونه اي است که آن ها را مصاديق منحصر به فرد آيات ياد شده نشان مي دهد. اين انحصار با ادله ي جَري و تطبيق مخالفت دارد؛ زيرا روايات جَري حاکي از آن بود که قرآن از نظر انطباق بر مصاديق، وسعت دارد و اختصاص به موارد نزول آيات ندارد، بلکه به هر موردي که از قبيل مورد نزول باشد، قابل تعميم است؛ بنابراين، انحصار مصاديق آيات قرآن در علي و اهل بيت (عليهم السلام)، خلاف روايات جَري است.
علت اين که در روايات تفسيري، آيات فراواني از قرآن کريم، تنها به امامان اهل بيت (عليهم السلام) و امامت و ولايت آن ها تأويل شده، آن است که بعد از رحلت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله)، مسأله ي خلافت و ولايت، مهم ترين مسأله سياسي، اجتماعي و مذهبي بوده است و جريان حق و باطل، روشن ترين نمود خود را در جريان درگيري بين طرفداران امامت اهل بيت (عليهم السلام) و مخالفان آن ها داشته است.
طبيعي است که در چنين شرايطي، امامان شيعه - که در زمره ي آگاه ترين افراد به تأويل قرآن هستند - آياتي از قرآن را بر جريانات زمان خويش منطبق سازند.
البته عده اي در نقل سخنان امامان، چه بسا دچار غلوّ شده و آن ها را با تصرف و تحريف نقل کرده اند. وجود راويان غالي و ضعيف در بعضي از اين روايات، شاهدي بر اين مطلب است.
در اين نوشته، چند نوع از تطبيقات که در احاديث آمده و با عقل و عرف و قواعد زبان نيز سازگار است، مي آوريم:

بيان مصاديق الفاظ عام

بعضي از تأويلات روايي، بيان مصداق يا مصاديقي از يک مفهوم عام است، مانند مواردي که در پي مي آيد:
- « كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ. » (4)
در حديثي از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است که فرمود: ما و شيعيانمان، اصحاب يمين هستيم. (5)
- « إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ. » (6)
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده که فرمود: ما ابرار هستيم و دشمنان ما فُجّار هستند. (7)
- « إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ. » (8)
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که درباره ي اين آيه فرمود: هر امامي [ از امامان اهل بيت ] براي گروهي که در ميان آن ها زندگي مي کند، هادي است. (9)
- « يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ. » (10)
در احاديث فراواني از طريق اهل سنت و شيعه، مراد از « صادقين »، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي و اهل بيت (عليهم السلام) ذکر شده است. (11)
ملاحظه مي کنيم آياتي که به عنوان شاهد آورده شد، مشتمل بر الفاظ عام است؛ (12) بنابراين، تطبيق آن ها بر اهل بيت (عليهم السلام) از نوع حمل لفظ عام بر مصاديق آن يا حمل لفظ عام بر مصاديق بارز و کامل آن است.

بيان مصاديق الفاظ مطلق (13)

بسياري از آيات قرآن کريم، يا از جهت الفاظ و واژه ها و يا از جهت ترکيب و جمله، مطلق بيان شده اند و در آن ها هيچ گونه قيدي که آن ها را مختص مصداق يا مصاديق خاصي کند، وجود ندارد. بديهي است که حمل اين الفاظ و جمله ها بر هر يک از مصاديق - که اطلاق لفظ يا جمله آن را شامل است - بدون اشکال خواهد بود، مانند مواردي که در پي مي آيد:
- « هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ. » (14)
عمّار ساباطي (15) از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده که فرمود: تأويل آيه چنين است: آيا کساني که مي دانند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فرستاده ي خداست و کساني که آن را نمي دانند و او را ساحر و دروغگو مي پندارند، مساوي هستند؟ (16)
و نيز جابر جُعفي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود: « وَالَّذْيِنَ يَعْلَمُونَ » ما اهل بيت هستيم و « اَلَّذْيِنَ لايَعْلَمُون » دشمنان و « اُولُو الاَلْبَاب » شيعيان ما هستند. » (17)
ملاحظه مي کنيم اطلاق آيه، هر دو تأويل ياد شده را در بر مي گيرد.
ـ « إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ. » (18)
از طريق اهل سنت از ابن عباس نقل شده است که گفت: امروز « الَّذِينَ آمَنُوا »، علي (عليه السلام) و « الَّذِينَ أَجْرَمُوا »، منافقان قريش هستند. (19)
- « وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى‏ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى‏ تَفِي‏ءَ إِلَى‏ أَمْرِ اللَّهِ. » (20)
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرمود: « يَومُ البَصرة » (21)، تأويل اين آيه است و کساني که در آن روز بر علي (عليه السلام) طغيان کردند، اهل اين آيه هستند... » (22)
بديهي است که اطلاق آيه ي شريفه، تمام نزاع ها و جنگ هايي را که در آن، هر دو طرف، مسلمان باشند - گرچه يک طرف به ظاهر مسلمان باشد - شامل مي شود.
- « وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى‏ دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى‏ صِرَاطِ مُسْتَقِيمٍ. » (23)
از طريق اهل سنت نقل شده که مراد از « صراط مستقيم » ولايت علي (عليه السلام) است. (24)
در ميان جريانات مختلفي که در هر زماني در جامعه ي اسلامي پديدار شده اند، يکي از آن ها نشان دهنده ي راه راست بوده است. طبق ادله ي انکارناپذير، بعد از رسول اکرم، علي (عليه السلام) مبرزترين پرچمدار جريان حق و صراط مستقيم است.
« ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ. » (25)
روايات فراواني از طريق شيعه و اهل سنت رسيده که منظور از « نعيم » در آيه، ولايت علي و اهل بيت (عليهم السلام) است. (26)
لفظ « نعيم » در آيه، مطلق است و وجود اهل بيت (عليهم السلام) و ولايت آن ها از جمله ي مصاديق آن است.
البته مصاديق زياد ديگري نيز مي تواند داشته باشد، چنان که در بعضي روايات، همين آيه بر امنيت و آرامش و سلامتي و ولايت علي بن ابي طالب (عليه السلام) تطبيق شده است. (27)
- « وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤولاً. » (28)
عيسي بن داوود نجار (29) از امام کاظم (عليه السلام) نقل کرده که « عهد » همان است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مردم بر مودت اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت اميرمؤمنان، علي (عليه السلام) گرفت. (30)
اطلاق آيه بر لزوم وفاي به هر عهدي دلالت دارد و به نصّ قرآن، مودت اهل بيت (عليهم السلام)، اجر رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و به نصّ قرآن و سنت، مردم موظف بوده اند که از علي (عليه السلام) همچون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اطاعت کنند، بنابراين، اطلاق عهد در آيه، شامل تعهد مردم نسبت به مودت اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت علي (عليه السلام) نيز مي شود.
- « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّينَ. » (31)
عمر بن اُذَيْنه از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده که نواصب (32)، « مغضوب عليهم » و کساني که امام خود را نمي شناسند و يا در او شک دارند، « ضالّين » هستند. (33)
در اخبار فراوان منقول از طريق اهل سنت و شيعه، « مغضوب عليهم » به يهود و « ضالين » به نصاري تأويل شده است. (34) بديهي است که اطلاق آيه، تأويلات مذکور را شامل مي شود.

تجريد معنا يا الغاي خصوصيت

يکي ديگر از موارد تطبيق صحيح، الغاي خصوصيت از آيات قرآن و تطبيق آن ها بر موارد ديگري است که با موارد نزولشان مناسبت داشته باشد.
همان طور که الفاظ با حفظ چهارچوب کلي معناي موضوعٌ له اوليه، در موارد ديگر نيز به کار مي روند (35)، جمله ها نيز چنين اند. نمونه ي بارز آن، ضرب المَثَل هاست. در هر زباني جمله هاي فراواني به صورت ضرب المثل درآمده که هر يک از آن ها در آغاز در مورد خاصي بيان شده است.
بسياري از آيات قرآن، مانند مَثَل ها هستند که ويژه ي موارد ابتدايي نبوده، به هر مورد که با مورد نزولشان مناسبت داشته باشد، اطلاق مي شوند و اين يکي از مواردي است که به « جري قرآن » تعبير مي شود. (36) در حديث مرسلي از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده است که فرمود: « قرآن مانند مَثَل هاست، براي کساني که دانش آن را داشته باشند، نه غير آنان. » (37)
آنچه که ما در اين جا از الغاي خصوصيت به عنوان يکي از موارد تأويل و تطبيق صحيح مدنظر داريم، همان چيزي است که علامه ي طباطبائي در توضيح معناي تأويل و کيفيت ارتباط آن با الفاظ آيات بيان کرده است. ايشان مي فرمايد: تأويل آيه، امري است که نسبت آن به مدلول و مفهوم آيه، همچون نسبت مُمَثَّل است به مَثَل؛ بنابراين، تأويل اگرچه از جهت دلالت، مدلول [لفظي] آيه نيست، لکن به نوعي حکايت آيه محسوب مي شود، به طوري که همواره بين آن ها ارتباط خاصي وجود دارد؛ درست نظير اين ضرب المثل « فِي الصَّيْفِ ضَيَّعْتِ اللَّبَنَ » (38) در مورد کسي که مي خواهد کاري را انجام دهد، ولي زمينه و اسباب آن کار را قبلاً از بين برده است؛ زيرا مفهومي که کلمات اين ضرب المثل بر آن دلالت دارد،‌ يعني « از بين بردن شير توسط کسي که با آن کار دارد »، آن معنايي نيست که در مورد ذکر شده منظور گرديده است، ولي با اين همه، بيانگر حال مخاطب است و تصوير کننده ي آن در ذهن، به گونه اي که مفهوم حاصل از کلام (مَثَل) بر اساس مدلول لفظي اش، در بردارنده ي معناي مقصود مي باشد، بدون آن که لفظاً بر آن دلالت کند. همچنين است تأويل [بسياري از] آيات قرآن. (39)
در اين قسمت، به ذکر نمونه هايي از آيات قرآن مي پردازيم که در اخبار و آثار، با الغاي خصوصيت، بر موارد ديگر تطبيق شده است:
« وَأَنْفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ. » (40)
« در جنگ با روم، يکي از مسلمانان به سپاهيان دشمن پيوست، مردم فرياد زدند: سُبحان الله! اين مرد خود را با دو دست خود به وادي هلاکت افکند. ابو ايوب انصاري (41) به آنان گفت: مردم! اين آيه را اين گونه تأويل مي کنيد؟! حال آن که درباره ي ما گروه انصار نازل شده است. وي در ادامه افزود: اين آيه وقتي نازل شد که عده اي از انصار به يکديگر مي گفتند: اموالمان را در راه رسول خدا ضايع کرديم و... هلاکت در اين آيه،‌ به معناي وابستگي به اموال و ترک جنگ است. » (42)
ملاحظه مي کنيم که چگونه مردم، خصوصيات مربوط به آيه اي را الغا مي کنند و آن را در موارد ديگري که با مورد نزول آن مناسبت دارد، به کار مي برند.
« وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لاَ يَرْكَعُونَ. » (43)
ابوجمزه ي ثمالي از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده که اين آيه در باطن قرآن به اين معناست: « هنگامي که به ناصبي ها گفته مي شود که ولايت علي (عليه السلام) را بپذيريد، سرباز مي زنند. » (44)
اين آيه درباره ي تکذيب کنندگان دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است که به آن ها گفته شده که در برابر پروردگار رکوع کنيد. بسياري از مفسران گفته اند: آيه درباره ي قبيله ي ثقيف نازل شد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به آن ها فرمود: نماز بخوانيد. آن ها گفتند: ما هرگز در برابر کسي خم نمي شويم و اين براي ما عجيب است. پيامبر فرمود: ديني که در آن رکوع و سجود نباشد، ارزشي ندارد. (45)
گرچه اين آيه درباره ي رکوع يا نماز است، اما حاکي از وجود روح نخوت و غرور در عده اي است که در برابر دعوت حق سر فرود نمي آورند.
- « وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ. » (46)
از امام کاظم (عليه السلام) نقل شده که امام (عليه السلام)، « قسطاس مستقيم » است. (47)
همان طور که اجناس را بايد با ترازوي درست و سالم وزن کرد تا وزن حقيقي آن ها را نمايان سازد، اعمال خود را نيز بايد با کسي که الگو و ميزان اعمال است بسنجيم تا وزن و قدر واقعي خويش را بشناسيم؛ بنابراين، خصوصيتي براي وزن اجناس با ترازو نيست که حکم آيه را مختص اين مورد بدانيم، بلکه مي توان به همه ي مواردي که در آن قدر و اندازه است، تعميم داد.
« قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ. » (48)
علي بن جعفر (49) از برادرش موسي بن جعفر (عليهماالسلام) نقل کرده است که در تأويل اين آيه فرمود: « آن هنگام که امامتان را از دست دهيد و او ديگر شما تشنگان معرفت را سيراب نکند، چه مي کنيد؟ » (50)
دلالت آيه بر آنچه در روايت، تأويل آن ناميده شده، مانند دلالت ضرب المثل بر موردي است که درباره ي آن به کار مي رود.
- « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ. » (51)
در تعداد فراواني از احاديث منقول از طرق اهل سنت و شيعه، « اهل بيت (عليهم السلام) » به عنوان « اهل ذکر » معرفي شده اند. (52)
گرچه منظور از اهل ذکر در هنگام نزول آيه، اهل کتاب است، ولي آيه ي شريفه به يک حقيقت عقلي و عقلايي حکم مي کند و آن لزوم مراجعه ي جاهل به عالم است.

پي‌نوشت‌ها:

1. « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛
جز اين نيست که دوست شما خداست و رسول او و مؤمناني که نماز مي خوانند و همچنان که در رکوعند، انفاق مي کنند ». (مائده (5) آيه ي 55).
2. « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛
اي اهل بيت، خدا مي خواهد پليدي را از شما دور کند و شما را چنان که بايد،‌ پاک دارد ». (احزاب (33) آيه ي 33).
3. « قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏؛
بگو: بر اين رسالت، مزدي از شما، جز دوست داشتن خويشاوندانم، نمي خواهم ». (شوري (42) آيه ي 23).
4. مدثر (74) آيه ي 38 و 39: « هر کس در گرو کاري است که کرده است، مگر اهل سعادت. »
5. عبيدالله بن عبدالله حسکاني، شواهد التنزيل، ج 2، ص 293.
6. انفطار (82) آيه ي 13 و 14: « همانا نيکوکاران در نعمتند و گناه کاران در دوزخ. »
7. سيد هاشم بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 436، حديث 3.
8. رعد (13) آيه ي 7: « جز اين نيست که تو بيم دهنده اي هستي و هر قومي را رهبري است. »
9. کافي، ج 3، ص 191.
10. توبه (9) آيه ي 119: « اي کساني که ايمان آورده ايد، از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد. »
11. شواهد التنزيل، ج 1، ص 259 و 262.
12. در آيه ي 38 مدثر، اضافه ي جمع به معرفه در « اصحاب اليمين » مفيد عموم است. در آيه ي 13 و 14 انفطار، الف و لام در « الابرار » و « الفجار » استغراق است. در آيه ي 7 رعد، لفظ « کُل » از ادات عموم است. در آيه ي 119 توبه، الف و لام در « الصادقين » استغراق است.
13. بين عام و مطلق تفاوت هايي وجود دارد، از جمله: 1. دلالت بر عام و عموم از نوع دلالت لفظي وضعي است، ولي دلالت لفظ مطلق بر اطلاق، به واسطه ي مقدمات حکمت است. 2. عموم بيشتر در مورد افراد به کار مي رود؛ در حالي که اطلاق بيشتر در مورد احوال و صفات استعمال مي شود. 3. عموم فقط در مفردات است؛ در حالي که اطلاق شامل احکام و جمله ها نيز مي شود.
14. زمر (39) آيه ي 9: « آيا آن هايي که مي دانند با آن هايي که نمي دانند، برابرند؟ تنها خردمندان يادآور مي شوند. »
15. ابويقظان، عمار بن موسي ساباطي کوفي، فَطَحي مذهب و در عين حال موثق است. وي از امام صادق (عليه السلام) روايت کرده است. « ر.ک: جامع الرواة. »
16. کافي، ج 8، ص 204 و 205.
17. حاکم حسکاني، شواهد التنزيل، ج 2، ص 116 احاديث 805 و 806.
18. مطففين (83) آيه ي 30: « گناه کاران بر مؤمنان مي خنديدند. »
19. شواهد التنزيل، ج 2، ص 327-329.
20. حجرات (49) آيه ي 9: « اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتي افکنيد؛ و اگر يک گروه بر ديگري تعدّي کرد، با آن که تعدّي کرده است، بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد. »
21. مراد، جنگ جَمَل است که در بصره اتفاق افتاد.
22. کافي، ج 8، ص 180؛ محمد بن حسن طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 137.
23. يونس (10) آيه ي 25: « خداوند به سراي سلامت فرامي خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدايت مي کند. »
24. شواهد التنزيل، ج 1، ص 263 و 264.
25. تکاثر (102) آيه ي 8: « در آن روز از نعمت ها بازخواست مي شوند. »
26. البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 501-504 و نيز ر. ک: شواهد التنزيل، ج 2، ص 368 و 369.
27. البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 503.
28. اسراء (17) آيه ي 34: « به عهد خويش وفا کنيد که بازخواست خواهيد شد. »
29. عيسي بن داوود نجّار کوفي، از اصحاب ما (شيعه) است که تعداد اندکي روايت از امام کاظم (عليه السلام) نقل کرده است. وي داراي کتابي در تفسير بوده که محمد بن سالم بن عبدالرحمن از او حکايت کرده است. « ر.ک: جامع الرواة. »
30. بحارالانوار، ج 24، ص 187 (به نقل از: کشف اليقين في امرة اميرالمؤمنين، ص 88).
31. حمد (1) آيه ي 7: « ... نه خشم گرفتگان بر آن ها و نه گمراهان. »
32. نواصب: جمع ناصبي، يعني کساني که بغض و دشمني با حضرت علي (عليه السلام) دارند. « ر.ک: فرهنگ فرق اسلامي، ص 451 و 452. »
33. البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 47.
34. ر.ک: جامع البيان، ج 1، ص 59-65؛ نورالثقلين، ج 1، ص 24 و 25.
35. ر.ک: فصل پنجم کتاب روش هاي تأويل قرآن.
36. ر.ک: الميزان، ج 3، ص 72.
37. بحارالانوار، ج 89، ص 100 (به نقل از: محاسن برقي، ص 268).
38. يعني: در تابستان تو شير را فاسد کردي. ريشه ي اين مَثَل، آن است که دختنوس، دختر لقيط، با مرد پيري به نام عمرو بن عدس ازدواج کرد و بعد از مدتي از او اطلاق گرفت و با جواني زيبا چهره ازدواج کرد. در آن سال قحطي آمد و آن زن از عمرو (شوهر قبلي اش) شير خواست و وي در پاسخ، اين جمله را بر زبان آورد - اصمعي آن را چنين معنا کرده است -: آنچه را که مي خواستي، در گذشته رها کردي، و حال که وقتش نيست مطالبه مي کني. « فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج 5، ص 83. »
39. ر.ک: الميزان، ج 3، ص 52.
40. بقره (2) آيه ي 195: « در راه خدا انفاق کنيد و خويشتن را به دست خويش به هلاکت ميندازيد. »
41. ابو ايّوب، خالد بن زيد بن کليب انصاري، از صحابه ي بزرگ رسول خدا که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در بدو هجرت در منزل او سکني گزيد. وي با علي (عليه السلام) در جنگ با خوارج شرکت داشت. سال وفات وي را از 50 تا 55 ذکر کرده اند. « ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب. »
42. سنن ترمذي، حديث 19.
43. مرسلات (77) آيه ي 48: « و چون به ايشان گويند: رکوع کنيد، رکوع نمي کنند. »
44. بحارالانوار، ج 36، ص 131.
45. ر.ک: جارالله زمخشري، الکشاف؛ اسماعيل بروسوي، تفسير روح البيان؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ذيل آيه 48 از سوره ي مرسلات.
46. اسراء (17) آيه ي 35: « چون چيزي را پيمانه کنيد، پيمانه را کامل کنيد و با ترازوي درست وزن کنيد. »
47. بحارالانوار، ج 24، ص 187 (به نقل از: کشف اليقين في امرة اميرالمؤمنين، ص 88).
48. ملک (67) آيه ي 30: « بگو: اگر آبتان در زمين فرو رود، چه کسي شما را آب روان خواهد داد؟ »
49. علي بن جعفر، فرزند امام صادق (عليه السلام) فردي موثق و جليل القدر بوده و از اصحاب امام صادق و کاظم و رضا (عليهم السلام) به شمار مي رود. « ر.ک: جامع الرواة. »
50. البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 366 و 367.
51. نحل (16) آيه ي 43؛ انبياء (21) آيه ي 7: « پس اگر خود نمي دانيد، از اهل کتاب بپرسيد. »
52. بحارالانوار، ج 23، ص 172-188؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 334.

منبع مقاله :
شاکر، محمدکاظم؛ (1376)، روش هاي تأويل قرآن: معناشناسي و روش شناسي در سه حوزه روايي، باطني و اصولي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط