تدبر در سوره ي مبارکه ي بقره (5)

کلامهاي پيشين با بيان حقانيت اسلام و ارکان آن يعني رسول و قبله و منتسب دانستن آنان به ابراهيم (عليه السلام)، مرز آشکاري بين حق و باطل ترسيم کرد که اکثريت اهل کتاب و بني اسرائيل در آن سوي مرز ماندند.
يکشنبه، 21 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تدبر در سوره ي مبارکه ي بقره (5)
 تدبر در سوره ي مبارکه ي بقره (5)

 

مجري: علي صبوحي طسوجي




 

2-5-2- کلام 2. آيات 151 تا 152

استجابت دعاي ابراهيم (عليه السّلام) درباره بعثت رسول

110. استقبال کعبه خود پذيرش دعاي ابراهيم (عليه السلام) بود که فرمود: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»؛ اينک پس از بيان مطالبي مفصل درباره قبله، اين کلام به مسلمانان خاطر نشان مي کند، همانطور که قبله شما يادگار ابراهيم و پذيرش دعاي اوست، ارسال پيامبر شما هم استجابت دعاي اوست که فرمود: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»: همان طور که در ميان شما، فرستاده اي از خودتان روانه کرديم، که آيات ما را بر شما مي خواند و شما را پاک مي گرداند و به شما کتاب و حکمت مي آموزد و آنچه را نمي دانستيد به شما ياد مي دهد كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يتْلُو عَلَيكُمْ آياتِنَا وَيزَكِّيكُمْ وَيعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ«151» پس مرا ياد کنيد، تا شما را ياد کنم؛ و شکرانه ام را به جاي آريد؛ و با من ناسپاسي نکنيد فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ«152»

111. 3-5-2- کلام 3. آيات 153 تا 157

112. دعوت به صبر و آماده سازي مسلمانان براي جهاد ( تعريض به توطئه اهل کتاب )

113. کلامهاي پيشين با بيان حقانيت اسلام و ارکان آن يعني رسول و قبله و منتسب دانستن آنان به ابراهيم (عليه السلام)، مرز آشکاري بين حق و باطل ترسيم کرد که اکثريت اهل کتاب و بني اسرائيل در آن سوي مرز ماندند.
114. توطئه چيني و بدخواهي و قصد نبرد و سرکوب، لازمه اين وضعيت است، چون مدعيان دروغين ايمان در وضعيت جديد منافع فردي و اجتماعي خود را در خطر مي ديدند. بر همين اساس اين کلام با بيان حقايقي چون همراهي خدا با اهل صبر و نماز و زنده بودن کشتگان راه خدا و حتميت آزمايش الهي و لزوم صبر در مقابل آن، در صدد آماده سازي مسلمانان براي صبر و بردباري و تقويت روحيه جهاد و شهادت طلبي به منظور مقابله با توطئه ها و کارشکني هاي اهل کتاب و مدعيان دروغين ايمان است. پايان يافتن اين کلام با «أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» نشان مي دهد که صبر در راه خدا حلقه مکمل ثبت نام در جرگه هدايت يافتگان است و صرف انتساب، حتي به اسلام هم دليلي براي هدايت يافتگي نيست و مسلمانان که افتخار استجابت دعاي ابراهيم (عليه السلام) نصيب ايشان شده است و قبله و رسول ابراهيمي دارند، بايد بهاي حفظ آن را با خون خويش و با صبر و بردباري خود بپردازند تا از هدايت يافتگان باشند، چه اينکه هدف از تغيير قبله نيز چنين آمد: «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

115. مطلب 1. توصيه مؤمنان به استعانت از صبر و نماز:

اي کساني که ايمان آورده ايد، از شکيبايي و نماز ياري جوييد؛ زيرا خدا با شکيبايان است يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ«153» اين مطلب به مؤمنان خاطرنشان مي کند که اگر اهل ياري طلبي از خداي متعالي به وسيله صبر و نماز باشند، خدا با ايشان است و اين سخن خود نويد پيروزي اهل حقيقت است.

116. مطلب 2. کشتگان در راه خدا زنده اند:

و کساني را که در راه خدا کشته مي شوند، مرده نخوانيد، بلکه زنده اند؛ ولي شما نمي دانيد وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ«154» پس از اينکه در مطلب پيشين، راهکار ياري طلبي از خداي متعالي بيان شد، اين مطلب مي فهماند که ياري خدا نه بدين معناست که مؤمنان بدون تحمل رنج و مشقت به پيروزي دست يابند، بلکه برخي از ايشان در اين راه کشته خواهند شد، اما بايد بدانند که کشته شدن در راه خدا عين حيات است، بنابراين اين مطلب، زمينه بينشي و انگيزشي شهادت طلبي در راه خدا را فراهم مي کند.

117. مطلب 3. توصيه به صبر در مقابل آزمايشات حتمي الهي:

و قطعاً شما را به چيزي از قبيلِ ترس و گرسنگي، و کاهشي در اموال و جانها و محصولات مي آزماييم؛ و مژده ده شکيبايان را: همان کساني که چون مصيبتي به آنان برسد، مي گويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوي او باز مي گرديم.» بر ايشان درودها و رحمتي از پروردگارشان باد و راه يافتگان هم خود ايشانند وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ«155» الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ«156» أُولَئِكَ عَلَيهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ«157» اين مطلب با تبيين بينش محکم «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ»، به صراحت از ابتلا و امتحان الهي سخن مي گويد و تنها راه پيروزي در آزمايشات الهي را صبر و بردباري و اعتقاد حقيقي به بينش مذکور مي داند.

4-5-2- کلام 4. آيه 58

صفا و مروه، شعائر الهي

118. از فضاي اين کلام چنين برمي آيد که برخي به رغم آگاهي از ريشه دار بودن آيين عبادي مربوط به صفا و مروه، آن را امري جاهلانه و غير ديني و منتسب به مشرکان معرفي مي کردند، از اين رو خداي متعالي در پاسخ به اين شبهه مي فرمايد: در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعاير خداست که يادآور اوست؛ پس هر که خانه خدا را حج کند يا عمره گزارد، بر او گناهي نيست که ميان آن دو سعي به جاي آورد و هر که افزون بر فريضه، کار نيکي کند، خدا حق شناس و داناست * إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِ أَنْ يطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ«158»

5-5-2- کلام 5. آيات 159 تا 177

کتمان

119. کلام نخست اين فصل درباره تغيير قبله به سمت کعبه بود و کلام دوم درباره بعثت پيامبر گرامي اسلامي (صلي الله عليه و آله و سلم)، کلامهاي سوم و چهارم نيز مربوط به کلام اول و دوم بود. کلام حاضر نيز ناظر به همان مسئله کتمان است که در خصوص تغيير قبله و يا درباره حقانيت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) صورت مي گرفت. در کلام نخست، پس از بيان عدم تبعيت اهل کتاب از قبله مسلمانان، چنين آمده است: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (146)» و اين کلام به ريشه يابي و بيان عاقبت همين کتمان پرداخته است.

120. مطلب 1. عاقبت کتمان بينات و هدي:

کساني که نشانه هاي روشن، و رهنمودي را که فرو فرستاده ايم، بعد از آنکه آن را براي مردم در کتاب توضيح داديم، نهفته مي دارند، آنان را خدا لعنت مي کند، و لعنت کنندگان لعنتشان مي کنند. مگر کساني که توبه کردند، و خود را اصلاح نمودند، و حقيقت را آشکار کردند، پس براي آنان خواهم بخشود؛ و من توبه پذير مهربانم إِنَّ الَّذِينَ يكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَينَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَينَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ«159» إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَينُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ«160»

121. مطلب 2. کفر، ريشه کتمان:

پس از اينکه در مطلب سابق عاقبت کتمان را مطرح فرمود، اين مطلب با اسلوبي مشابه از کافران سخن مي گويد. مي توان چنين نتيجه گرفت که کتمان آيات و بينات الهي ريشه در کفر دارد، به خصوص که کفر نيز به معني کتمان حقيقت است. کساني که کافر شدند، و در حال کفر مردند، لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد. در آن لعنت جاودانه بمانند؛ نه عذابشان کاسته گردد، و نه مهلت يابند إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ«161» خَالِدِينَ فِيهَا لَا يخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ ينْظَرُونَ«162»

122. مطلب 3. اثبات يگانگي خداي متعالي:

پس از بيان عاقبت کتمان و کفر و همراهي آنها با يکديگر، در نقطه مقابل به تبيين و اثبات توحيد پرداخته است، تا هم اتمام حجتي براي کافران اهل کتمان باشد و هم رهنمايي براي مؤمنان که تحت تأثير کتمان قرار نگيرند: و معبود شما، معبود يگانه اي است که جز او هيچ معبودي نيست و اوست بخشايشگر مهربان وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ«163» راستي که در آفرينش آسمانها و زمين، و در پي يکديگر آمدن شب و روز، و کشتيهايي که در دريا روانند با آنچه به مردم سود مي رساند، و آبي که خدا از آسمان فرو فرستاده، و با آن، زمين را پس از مردنش زنده گردانيده، و در آن هرگونه جنبنده اي پراکنده کرده، و گردانيدن بادها، و ابري که ميان آسمان و زمين آرميده است، براي گروهي که مي انديشند، واقعاً نشانه هايي گويا وجود دارد إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا ينْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّياحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَينَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يعْقِلُونَ«164»

123. مطلب 4. عاقبت کساني که براي خدا شريک قائل مي شوند:

پس از اثبات توحيد در مطلب گذشته، اين مطلب در مقابل کافران به معرفي گروهي از مردم مي پردازد که دوستدار حقيقي خدا هستند و در ادامه بار ديگر با زبان تهديد از عاقبت کافران سخن مي گويد: و برخي از مردم، در برابر خدا، همانندهايي براي او برمي گزينند، و آنها را چون دوستي خدا، دوست مي دارند؛ ولي کساني که ايمان آورده اند، به خدا محبت بيشتري دارند. کساني که با شريک قرار دادن براي خدا، به خود ستم نموده اند اگر مي دانستند هنگامي که عذاب را مشاهده کنند تمام نيروها از آنِ خداست، و خدا سخت کيفر است وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ«165» آنگاه که پيشوايان از پيروان بيزاري جويند؛ و عذاب را مشاهده کنند، و ميانشان پيوندها بريده گردد. و پيروان مي گويند: «کاش براي ما بازگشتي بود تا همان گونه که آنان از ما بيزاري جستند ما نيز از آنان بيزاري مي جستيم.» اين گونه خداوند، کارهايشان را -که بر آنان مايه حسرتهاست- به ايشان مي نماياند، و از آتش بيرون آمدني نيستند إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ«166» وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ«167»

124. مطلب 5. نهي از تبعيت شيطان:

در مطلب گذشته آمده بود که در روز قيامت تبعيت کنندگان کافر از تبعيت شوندگان برائت مي جويند، اما سودي به حال ايشان ندارد، اين مطلب به مناسبت مسئله تبعيت از اهل باطل به ريشه اصلي همه اين پيرويها، يعني پيروي از شيطان اشاره فرموده و راه صحيح بندگي را فرا روي مشتاقان مي گشايد: اي مردم، از آنچه در زمين است حلال و پاکيزه را بخوريد، و از گامهاي شيطان پيروي مکنيد که او دشمن آشکار شماست. او فقط شما را به بدي و زشتي فرمان مي دهد، و وامي دارد تا بر خدا، چيزي را که نمي دانيد بربنديد يا أَيهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ«168» إِنَّمَا يأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ«169»

125. مطلب 6. گروه مشرک، تابع کر و کور پدران بي عقل خويش:

اين مطلب دوباره به ادامه معرفي کساني مي پردازد که براي خدا شريک قائل مي شوند و در کلام سوم سخن از ايشان آغاز شده بود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ ...... وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ ...». اين مطلب درعين حال با مطالب گذشته نيز در ارتباط است و مسئله تبعيت اين ارتباط را برقرار کرده است، بدين بيان که مطلب گذشته نهي از تبعيت شيطان بود و اين مطلب عکس العمل کافران در مقابل امر به تبعيت از « مَا أَنزَلَ اللّهُ » را مطرح مي کند: و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پيروي کنيد»؛ مي گويند: «نه، بلکه از چيزي که پدران خود را بر آن يافته ايم، پيروي مي کنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزي را درک نمي کرده و به راه صواب نمي رفته اند باز هم در خور پيروي هستند؟ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْقِلُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ«170»

126. مطلب 7. مثل نصيحت کننده کافران:

اين مطلب در قالب مثلي کافران را انسانهايي کر و کور و گنگ معرفي مي کند که دعوت به حق در ايشان اثري ندارد: و مَثَل دعوت کننده کافران چون مَثَل کسي است که حيواني را که جز صدا و ندايي مبهم، چيزي نمي شنود بانگ مي زند. کرند، لالند، کورند. درنمي يابند وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي ينْعِقُ بِمَا لَا يسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يعْقِلُونَ«171»

127. مطلب 8. بيان احکام خوردني ها:

اين مطلب هماهنگ با مطلب چهارم که «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً » بود اين بار به ور دقيقتر و خطاب به مؤمنان به بيان همين امر پرداخته است. در مطلب چهارم پس از بيان «کلوا» از انسانها خواسته بود که از شيطان تبعيت نکنند و در اين مطلب پس از بيان «کلوا» از مؤمنان خواسته است که خدا را شکر کنند: اي کساني که ايمان آورده ايد، از نعمتهاي پاکيزه اي که روزي شما کرده ايم، بخوريد و خدا را شکر کنيد اگر تنها او را مي پرستيد يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِياهُ تَعْبُدُونَ«172» خداوند، تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که هنگام سر بريدن نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. ولي کسي که ناچار شود، در صورتي که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهي نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيكُمُ الْمَيتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«173»

128. مطلب 9. عاقبت کتمان کنندگان احکام الهي:

اين مطلب در عين اينکه با مطلب گذشته يعني احکام مأکولات در ارتباط است، موضوع اکل را با جريان کتمان يعني موضوع اصلي اين کلام پيوند مي زند و مي فهماند که کفر و کتمان تنها شامل حال آيات و بينات نيست، بلکه احکام الهي نظير حرمت و حليت ماکولات را هم دربر مي گيرد. اين سخن با مقايسه آيه 159 و اين آيه تأييد مي شود زيرا آنجا سخن از کتمان آيات و بينات بود و اينجا سخن از کتمان کتاب است. پايان اين کلام با جمله «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى...» مي فهماند که اين افراد اهل کتمان همان مدعيان دروغين ايمان هستند که در ابتداي اين سوره سخن از ايشان بود، چون در آنجا نيز با چنين جمله اي از ايشان ياد شده بود (در آيه 16). افزون بر اين در ابتداي فصل سوم يعني جريان بني اسرائيل شواهدي مطرح شده که نشان مي داد بني اسرائيل در اين سوره مصداق مدعيان دروغين ايمان هستند، بنابراين اهل کفر و کتمان مطرح در اين آيات همان بني اسرائيل هستند. آيه «وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» در ابتداي جريان بني اسرائيل مؤيد همين مطلب است: کساني که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده، پنهان مي دارند و بدان بهاي ناچيزي به دست مي آورند، آنان جز آتش در شکمهاي خويش فرو نبرند. و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاکشان نخواهد کرد، و عذابي دردناک خواهند داشت إِنَّ الَّذِينَ يكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يوْمَ الْقِيامَةِ وَلَا يزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ«174» آنان همان کساني هستند که گمراهي را به بهاي هدايت، و عذاب را به ازاي آمرزش خريدند، پس به راستي چه اندازه بايد بر آتش شکيبا باشند؛ چرا که خداوند کتاب تورات را به حق نازل کرده است، و کساني که درباره کتاب خدا با يکديگر به اختلاف پرداختند، در ستيزه اي دور و درازند أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ«175» ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ«176»

129. مطلب 10. حقيقت بر:

پس از بيان آيات مربوط به قبله و ريشه يابي کتمان، اين آيه با لحني قاطع مي فرمايد که سمت قبله حقيقت نيکي نيست و نيکوکاران صادق و متقيان واقعي چه کساني هستند. نيکوکاري آن نيست که روي خود را به سوي مشرق و مغرب بگردانيد، بلکه نيکي آن است که کسي به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و کتاب آسماني و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال خود را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در راهِ آزاد کردن بندگان بدهد، و نماز را برپاي دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛ و در سختي و زيان، و به هنگام جنگ شکيبايانند؛ آنانند کساني که راست گفته اند، و آنان همان پرهيزگارانند * لَيسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ«177»

130. 6-2- فصل ششم. آيات 178 تا 214

131. دستوراتي براي شکل گيري هويت اجتماعي بر مبناي تقوا

غرض اين سوره مبارکه ارائه منشور هدايت اجتماعي است. به همين منظور تا کنون خلافت را به عنوان چشم انداز هدايت معرفي کرد و سپس آسيب شناسي تحقق خلافت را با بيان جريان بني اسرائيل پي گيري نمود و در ادامه با ذکر ابراهيم نمونه اي عيني از موفقيت در تحقق خلافت را بيان کرد و زمينه ورود به مباحث مربوط به اسلام را فراهم ساخت و در اولين گام مربوط به اسلام، قبله را براي استقلال هويت مسلمانان به سمت کعبه تغيير داد و از آن دفاع کرد و اينک زمان آن رسيده است که با ارائه دستوراتي در صدد شکل دهي هويت اجتماعي مسلمانان باشد. اين فصل در عين اينکه دستوراتي را براي اجتماعي شدن ارائه مي دهد، مي فهماند که مبناي سامان دهي به هويت اجتماعي در اسلام تقواست و باز هم مي فهماند که تقواي فردي زمينه ساز تقواي اجتماعي است.

1-6-2- کلام 1. آيات 178 تا 182

قصاص و وصيت

132. اين کلام قصاص را به عنوان اولين دستور در راستاي شکل دهي هويت اجتماعي مطرح کرده است. قصاص براي پاسداري از کرامت و سلامت هويت افراد است و حفظ هويت افراد پيش زمينه قطعي تشکيل هويت اجتماعي است.

133. مطلب 1. وجوب قصاص:

اين مطلب در عين بيان وجوب قصاص و نحوه آن، مي فهماند که قصاص در اسلام با رويکرد احياء مطرح است و هدف از آن حفظ حيات افراد است: اي کساني که ايمان آورده ايد، درباره کشتگان، بر شما حقّ قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر ديني اش يعني وليّ مقتول، چيزي از حق قصاص به او گذشت شود، بايد از گذشت وليّ مقتول به طور پسنديده پيروي کند، و با رعايت احسان، خونبها را به او بپردازد. اين حکم تخفيف و رحمتي از پروردگار شماست؛ پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وي را عذابي دردناک است يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِي لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ«178» و اي خردمندان، شما را در قصاص زندگاني است، باشد که به تقوا گراييد وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ«179»

134. مطلب 2. حق وصيت:

حکم قصاص و وصيت هر دو با يک خطاب «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» مطرح شده است و از سوي ديگر حکم قصاص با عبارت «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» و حکم وصيت با عبارت «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» بيان شده است، اينها مي فهماند که مسئله وصيت در اين مقطع به مناسبت امر به قصاص مطرح شده است: بر شما مقرر شده است که چون يکي از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالي بر جاي گذارد، براي پدر و مادر و خويشاوندان خود به طور پسنديده وصيت کند؛ اين کار حقي است بر پرهيزگاران كُتِبَ عَلَيكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيرًا الْوَصِيةُ لِلْوَالِدَينِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ«180» پس هرکس آن وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهد، گناهش تنها بر گردن کساني است که آن را تغيير مي دهند. آري، خدا شنواي داناست. ولي کسي که از انحراف و تمايل بيجاي وصيت کننده اي نسبت به ورثه اش يا از گناه او در وصيت به کار خلاف بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد، بر او گناهي نيست، که خدا آمرزنده مهربان است فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ«181» فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَينَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«182»

2-6-2- کلام 2. آيات 183 تا 189

روزه

135. کلام اول با بيان حکم قصاص راهکار حراست از هويت و کرامت افراد را ارائه کرد. اين کلام با بيان روزه راهکار تربيت افراد بر محور تقوا را ارائه مي دهد و مي فهماند که افزون بر پاک سازي جامعه از انسانهايي که امنيت را به مخاطره مي اندازند، بايد افراد جامعه نيز به گونه اي تربيت شوند که بتوانند بر محور تقوا حرکت کنند و روزه راهکاري براي همين امر است.

136. مطلب 1. وجوب روزه:

اي کساني که ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کساني که پيش از شما بودند مقرر شده بود، باشد که پرهيزگاري کنيد يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ«183» روزه در روزهاي معدودي بر شما مقرر شده است. ولي هر کس از شما بيمار يا در سفر باشد، به همان شماره، تعدادي از روزهاي ديگر را روزه بدارد، و بر کساني که روزه طاقت فرساست، کفاره اي است که خوراک دادن به بينوايي است. و هر کس به ميل خود، بيشتر نيکي کند، پس آن براي او بهتر است، و اگر بدانيد، روزه گرفتن براي شما بهتر است أَيامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يطِيقُونَهُ فِدْيةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«184»

137. مطلب 2. روزه در ماه رمضان:

ماه رمضان همان ماه است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، کتابي که مردم را راهبر، و متضمّن دلايل آشکار هدايت، و ميزان تشخيص حق از باطل است. پس هر کس از شما اين ماه را درک کند بايد آن را روزه بدارد، و کسي که بيمار يا در سفر است بايد به شماره آن، تعدادي از روزهاي ديگر را روزه بدارد. خدا براي شما آساني مي خواهد و براي شما دشواري نمي خواهد؛ تا شماره مقرر را تکميل کنيد و خدا را به پاس آنکه رهنمونيتان کرده است به بزرگي بستاييد، و باشد که شکرگزاري کنيد شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَينَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيامٍ أُخَرَ يرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيسْرَ وَلَا يرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ«185»

138. مطلب 3. دعا:

اين مطلب از چند جهت با قبل و بعد در ارتباط است: اول اينکه در مطلب گذشته سخن از بزرگداشت خدا بود و اين مطلب مي فهماند که تکبير پروردگار و عظمت مقام او باعث نمي شود که از انسانها دور باشد و او در عين عظمت به انسان نزديک است و صداي او را مي شنود و او را استجابت مي کند. دوم اينکه ماه رمضان و ايام روزه داري وقت دعاست و سوم اينکه اين مطلب معبري براي انتقال از معنويت روزه داري به تمتعات مجاز ايام روزه داري است: و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، من نزديکم، دعاي دعاکننده را، به هنگامي که مرا بخواند، اجابت مي کنم، پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد که راه يابند وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ«186»

139. مطلب 4. تمتعات مجاز ايام روزه داري:

در شبهاي روزه، همخوابگي با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براي شما لباسي هستند و شما براي آنان لباسي هستيد. خدا مي دانست که شما با خودتان ناراستي مي کرديد، پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت. پس، اکنون در شبهاي ماه رمضان مي توانيد با آنان همخوابگي کنيد، و آنچه را خدا براي شما مقرر داشته طلب کنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه شب بر شما نمودار شود؛ سپس روزه را تا فرا رسيدن شب به اتمام رسانيد. و در حالي که در مساجد معتکف هستيد با زنان درنياميزيد. اين است حدود احکام الهي! پس زنهار به قصد گناه بدان نزديک نشويد. اين گونه، خداوند آيات خود را براي مردم بيان مي کند، باشد که پروا پيشه کنند أُحِلَّ لَكُمْ لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يتَبَينَ لَكُمُ الْخَيطُ الْأَبْيضُ مِنَ الْخَيطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يبَينُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَّقُونَ«187»

140. مطلب 5. حرمت حرام خواري:

پس از اينکه در مطلب گذشته، فرمود «كُلُواْ وَاشْرَبُواْ» در اين کلام با استفاده از فرصت امر به اکل از اکل حرام نهي مي کند، افزون بر اين روزه براي خودداري است و انسان به هنگام روزه از خوردن برحذر است و اين فرصتي است تا به او گفته شود همانطور که به هنگام روزه از خوردن پرهيز مي کني هميشه از خوردن حرام بپرهيز: و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد، و به عنوان رشوه قسمتي از آن را به قضات مدهيد تا بخشي از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالي که خودتان هم خوب مي دانيد وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَينَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ«188»

141. مطلب 6. پرسش از هلالهاي ماه:

در آيه 185 سخن از «فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ» بود يعني روزه به هنگام رؤيت هلال ماه رمضان بر شما واجب مي شود، همين امر سبب شد تا برخي درباره هلالهاي ماه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بپرسند. اين آيه در عين پاسخ گويي به اين مطلب مي فرمايد براي هر کاري بايد از راه آن وارد شويد و اگر شما از روزه داري در صدد کسب تقوا هستيد بدانيد که حقيقت بر و نيکي به اين نيست که درباره هلالها بهانه جويي کنيد بلکه حقيقت بر و نيکي به تقواست که باعث رستگاري مي شود. اين نحوه پاسخ گويي همانند پاسخي است که در آيه 177 درباره اختلاف در امر قبله داده بود: درباره حکمت هلالهاي ماه از تو مي پرسند، بگو: «آنها شاخصِ گاه شماري براي مردم و موسم حجّ اند.» و نيکي آن نيست که از پشتِ خانه ها درآييد، بلکه نيکي آن است که کسي تقوا پيشه کند، و به خانه ها از درِ وروديِ آنها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد که رستگار گرديد * يسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِي مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ«189»
ادامه دارد...
منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط