مروري بر انديشه ها و آثار کلامي شيخ طوسي ( 460 ق)

ابوجعفر محمد بن حسن بن علي بن حسن طوسي، در سال 385 هـ در طوس- يکي از شهرهاي خراسان- متولد شد. در سال 408 هـ که بيبست و سه سال داشت به بغداد رفت و از محضر علمي و درس اساتيد و دانشمندان آنجا بهره برد. با انقراض
جمعه، 26 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروري بر انديشه ها و آثار کلامي شيخ طوسي ( 460 ق)
مروري بر انديشه ها و آثار کلامي شيخ طوسي(1) ( 460 ق)

 

نويسنده: محمد صفر جبرئيلي





 

ابوجعفر محمد بن حسن بن علي بن حسن طوسي (1)، در سال 385 هـ در طوس- يکي از شهرهاي خراسان- متولد شد. در سال 408 هـ که بيبست و سه سال داشت به بغداد رفت و از محضر علمي و درس اساتيد و دانشمندان آنجا بهره برد. با انقراض آل بويه و پيروزي و قدرت سلجوقيان، اتش فتنه ميان شيعه و سني گسترش پيدا کرد. طغرل بيگ سر سلسله سلجوقيان در سال 447 هـ وارد بغداد شد و بر شيعيان يورش سختي برد. کتابخانه (2) بغداد را آتش زد و به خانه شيخ نيز حمله کرد و کتاب ها و کرسي درس وي را سوزاند. او نيز به ناچار در سال 448 به نجف اشرف هجرت کرد. (3)

شخصيت

همگان بر عظمت، نبوغ و بزرگي شخصيت او اعتراف دارند. خليفه عباسي القائم بامرالله (422-467 هـ ) کرسي درس کلام را بدو اختصاص داد. در آن روزگار اين کرسي از قدر و منزلتي فوق العاده برخوردار بود و کسي بدان دست مي يافت که در علوم، سرآمد اقران خود مي شد. در آن زمان در بغداد کسي ارجمندتر و دانشمندتر از وي نبود که به شرف تصاحب اين کرسي تعيين شود. (4)
دانشمندان و انديشمندان- شيعه و سني - به مناسبت هاي مختلف و با عبارت هاي متعدد، شخصيت علمي او را ستوده اند. (5) علامه حلي درباره او نوشته است:
زعيم شيعه جعفري که فقيهي عاليقدر و بلند مرتبه و عالمي موثق و راستين به شمارمي رفت و از علم اخبار، رجال، فقه، اصول، کلام و ادب آگاهي کامل داشت و جامع جميع فضايل بود، در تمام فنون اسلامي تأليفاتي از خود بر جاي نهاد، وي اصول و فروع عقايد را اصلاح کرد و خود نيز در علم و عمل جامع کمالات نفساني بود. (6)
علامه سيد مهدي بحرالعلوم نيز درباره او نوشته است:
او بعد از دوازده امام (عليه السلام) پيشواي امت است. رکن استوارمذهبي و ديني شيعه، محقق در اصول و فروع و اصلاح کننده علوم معقول و منقول... (7)
به تعبيرمرحوم سيد حسن صدر، او در همه علوم اسلامي، امام و پيشوا است و در تمام مباحثي که به او اصول و فروع مذهب متعلق است، اثري از خود به جاي گذاشته و کتابي تأليف کرده است. (8)

اساتيد (9)

او بيشترين استفاده را از محضر درس شيخ مفيد و سيد مرتضي برد.
از بدو ورود به بغداد تا هنگام وفات شيخ مفيد - 408 تا 413 ق- مثل سايه همراه او بود و از خرمن دانش او بهره مند شد. بيش از بيست سال از سيد مرتضي (436 ق) استفاده کرد. جايگاه و موقعيت او نزد سيد بر همگان اشکار بوده است.
ابو عبدالله احمد بن عبدالواحد بن احمد بزاز. (م 423 ق)، احمد بن محمد بن موسي ابن صلت اهوازي. (317-409) و ابوعبدالله حسين بن عبيدالله بن غضائري (م 411) از ديگر اساتيد او هستند.

شاگردان

با توجه به موقعيت علمي او افراد زيادي در درسش حاضر مي شده اند. در برخي منايع، تعداد شاگردان او را تا سيصد تن نوشته اند. (10)
برخي از مهم ترين شاگردان او عبارتند از:
1. ابو صلاح حلبي م 447 هـ 2. محمد بن علي بن عثمان کراجکي (م 449 هـ). 3. عبدالعزيز بن براج (م 481 هـ ) 4. ابوعلي حسن بن محمد «فرزند شيخ». 5. احمد بن حسين بن احمد خزاعي نيشابوري. (11)
البته بايد بين شاگردان شيخ در بغداد و نجف تفکيک کرد. معلوم نيست همه شاگردان بغدادي او با شيخ به نجف آمده باشند و لذا او در نجف، مدرسه نوپايي را بنيان نهاد و شاگردان جديد پرورش داد. (12)

آثار و تأليفات

آثار و تأليفات شيخ در حدود 50 عنوان و در نُه رشته تقسيم بندي شده است که بيشترين آن ها، کلام (13) با شانزده عنوان و سپس فقه با يازده عنوان است. (14)
مهم ترين آثار کلامي شيخ عبارتند از:

1. الاقتصاد فيما يتعلق بالاعتقاد يا الاقتصاد الهادي الي الرشاد يا الاقتصاد فيما يجب علي العباد.
2. تلخيص الشافي في الامامه ( تلخيص الشافي سيد مرتضي )
3. تمهيد الاصول (15) ( شرح بخش کلام از جمل العلم و العمل سيد مرتضي )
4. الغيبة.
5. مسائل کلاميه.
6. رساله في الاعتقادات.
7. رسالة في الفرق بين النبي و الامام.
8. المقدمة في المدخل الي علم الکلام.
9. المُفصح في الامامة. (16) ( امامة اميرالمومنين (عليه السلام) ).
10. رياضة العقول. (17) شرح القمدمه في المدخل الي علم الکلام.

از تصريح عبارت هاي شيخ در اثارش معلوم مي شود تمام تأليفات او- غير از دو مورد - به هنگام اقامت او در بغداد بوده مربوط است. (18) او در الغيبة مواردي را به کتب کلامي ديگرش ارجاع مي دهد (19) و با صراحت از تمهيد الاصول با عنوان شرح الجمل نام مي برد (20) و گاه تفصيل مباحث را به تلخيص الشافي احاله مي کند. (21) الغيبة هم مربوط به سال هاي پاياني حضورش در آنجا بوده است. (22) او در جايي از اين کتاب در بيان اشکال يکي از منتقدان به غيبت مي نويسد:
فان قيل ادّعاکم طول عمر صاحبکم خارق للعادات مع بقائه علي قولکم کامل العقل تام القوة و الشباب لانه علي قولکم في هذا الوقت- الذي هو سنة سبع و اربعين و اربعمأة- (447 ق) مائة واحدي و سبعون سنة لان مولده علي قولکم سنة ست و خمسين و مأتين و ... (23).
او المقدمة في المدخل الي علم الکلام را نيز قبل از سال 444 ق نوشته است. مرحوم آقا بزرگ تهراني نسخه اي (24) را ديده است که خط شيخ طوسي بر روي آن چنين بوده است:
قرأ علي هذا الکتاب و بحث علي معانيه صاحبه في عدة محالس آخرها السادس و العشرين من المحرم لسنة خمس و اربعين و اربعمأه (445 ق) بحدود دار السلام. و کتبه محمد بن الحسن بن علي ولله الحمد و المنة صلي الله عليه و آله الطيبين. (25)
به احتمال زياد، الاقتصاد (26) را قبل از الغيبة نوشته است؛ چون مباحث غيبت را به تلخيض الشافي ارجاع مي دهد (27) و هيچ نامي از الغيبة نمي برد. با اينکه ارجاع دادن به کتاب هاي قبلي، روش متعارف و معمول او بوده است. در اينکه کمتر به الاقتصاد ارجاع داده است، شايد بدان جهت باشد که در بين کتب کلامي اش، تمهيد الاصول را بر الاقتصاد ترجيح مي دهد. (28) به علاوه او الاقتصاد را در پاسخ و خواسته شخص ارجمند و بزرگواري مي نويسد که در چند جاي کتاب نيز با تجليل فراوان از او ياد مي کند. (29) با توجه به فضاي نجف اشرف که روستايي کوچک و مدرسه اي بسيار نوپا بوده است، وجود چنين شخصي در آنجا بعيد به نظر مي رسد؛ هرچند ممکن است اين خواسته غيرحضوري، يا به هنگام سفر به نجف بوده است.
به گفته ابن ادريس التبيان جزو آخرين تأليفات او (30) و مربوط به مدرسه بغداد است. (31)
او در نجف فقط الامالي و اختيار معرفة الرجال معروف به رجال کشي را تأليف کرده است. (32)

مقايسه آثار سيد مرتضي با شيخ طوسي

از جمله ويژگي هاي آثار سيد، اطناب و ايجاز است که به احتمال هر دوي آن مانع استفاده عموم طالبان از آثار او مي شده است. (33) البته اين نکته مانع گسترش سريع آثار او در ميان اهل فن و صاحب نظران و احياناً عموم جامعه نمي شده است. تذکر پاياني او در الشافي (34) و الذخيره (35) بيانگر اين نکته است. اتفاقاً مراجعه به شيخ طوسي - چنانکه گفته مي شود - جهت شرح و يا تلخيص آثار سيد خود دليل بر اهميت ديدگاه ها و افکار او در بين اجتماع آن روز است.
آنچه که هست؛ اينکه سيد در بسياري از آثارش قصد تأليف و تصنيف اثري منظم و مدون نداشته، (36) بلکه بيشتر درصدد پاسخ گويي به شبهه هاي مخالفان بوده است؛ نمونه بارز آن را مي توان در الشافي ديد. شيخ طوسي که شاگرد و ملازم او بوده است، انگيزه و هدفش از تلخيص الشافي را همين بيان مي کند که چون سيد درصدد نقض آثار مخالفان و پاسخ گويي به شبهه هاي آنان بوده است، در مقام انگيزه و مقصود مؤلفان که درصدد تربيت و تنظيم مباحث و تبيين ادله و بررسي تمام پرسش هاي مخالفان و ارائه پاسخ به آنان نبوده است و لذا او در آغاز هر فصلي، دليل مسئله را آورده و پرسش هاي بسياري را نيز مطرح کرده است؛ اما به اعتماد آنچه بعداً ذکر مي کند به پاسخ همه آن ها نپرداخته است. (37)
البته سيد حداقل در دو اثر ارزشمند الذخيره و الملخث در مقام تأمين نظر، اثري تصنيفي و تأليفي فراخور بوده است. هرچند قلم سنگين او و احياناً برخوردار نبودن از نظم متوقع، متن کلاسيک و تصنيفي فراخور حال مخاطب عام را نمي توان از آن دو نيز انتظار داشت. (38) شرح جمل العلم و العمل او تا حد زيادي اين توقع را برآورده است. رساله هاي او نيز چنان که از عناوين آن ها پيدا است، بيشتر در مقام پاسخ به پرسش افراد بوده است.
در مقابل، از ويژگي هاي آثار شيخ طوسي، دسته بندي و تنظيم مباحث، دوري از اطناب، ساده نويسي در عين حفظ محتوا است. مقايسه اي اجمالي بين آثار کلامي آن دو از جمله الاقتصاد با الذخيره، تلخيص الشافي با متن الشافي بيانگر اين نکته است. اين ويژگي سبب شده است که بزرگاني از او درخواست تأليف کنند (39) که احتمالاً قصد آن ها تنها استفاده شخصي نبوده و شيخ نيز در مقام اجابت، مخاطب عام را در نظر مي گرفت. (40) البته تأکيد اين نکته لازم است که در تمام آثار شيخ، علميت مطالب و اتقان محتوا و حتي جامعيت مباحث رعايت شده است که اين نکته در مقايسه تلخيص الشافي با متن آن به خوبي نمايان است. (41)

صبغه ي کلامي آثار شيخ

معمولاً شيخ را در زمره فقيهان و محدثان به شمار مي اوردند و کمتر از او به عنوان «متکلم» نام مي برند، که البته اين نيز خود معلول عواملي از جمله سيطره دو متکلم نامدار و بزرگ يعني شيخ مفيد و سيد مرتضي، و اوج آثار فقهي و حديثي او مانند المبسوط و التهذيب و الاستبصار و همچنين رويکرد حديثي او به ويژه در مباحث فقهي است.
در حاليکه آثار عمده او در فقه، حديث و تفسير نيز با هدفي متکلمانه و رسالتي در خور علم کلام نوشته شده است؛ چنانکه در بحث از دستاوردها توضيح داده مي شود.

روش کلامي

با توجه به اصول تفکر شيخ که بعداً از آن مفصل بحث خواهد شد و همچنين مراجعه به اثار و تأليف هاي او مي توان گفت که او قطعاً عقل گرا، اهل نظر و استدلال است. (42) به خصوص در اصول دين و مباحث اعتقادي بدون شک عقل در روش فکري - کلامي او جايگاه رفيعي دارد. (43) هر چند او از دليل عقلي به عنوان منبعي مستقل در کنار ساير منابع ياد نکرده و بحث مستقلي را بدان اختصاص نداده است، اما تصريح مي کند در مسائل و فروع فقهي، منابع و مدارک استدلال و استنباط او يکي از اين سه منبع است:
قرآن کريم، سنت قطعي ( اعم از متواتر و واحد مقرون به قرينه ) و اجماع. (44)
هر چند در کتاب الاستبصار، عقل را به عنوان يک قرينه ذکر کرده (45) و در موارد متعدد و جاهاي مختلفي از تفسير شريف التبيان به اهميت عقل و جايگاه آن پرداخته است. (46)
با توجه به اين نکته و همچنين جايگاهي که او براي اجماع - با تلقي خاص او از حجيت آن - قائل است و همچنين نظر وسيع و مثبتي که به حجيت خبر واحد دارد، مي توان گفت او به طور قطع از شيخ مفيد و سيد مرتضي به روش نص گرايي نزديک تر است. (47) البته او خود تصريح دارد که تأويل گرا است، (48) اما تأکيد مي کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار مي گيرد تا معاني تأويلي را با متن و يا فحواي حديث و روايتي، تطبيق و هماهنگ کند. هر چند اين کار را بر خود لازم و واجب نمي داند، اما تصريح مي کند که انس با نصوص و اخبار چنين عادتي را در او بوجود آورده است. (49)
نکته قابل ذکر اين است که شيخ، علي رغم اين روحيه و روش مورد پسندش، از افراط در تقيد به نصوص و فتوا دادن با عين الفاظ روايت ها و اخبار شديداً گله مند است. (50) البته ممکن است توجه و عنايت بيشتر شيخ به عقل و اهميت جايگاه آن در روش فقهي او به مراحل بعدي حيات علمي او مربوط باشد، چنانکه الاستبصار را بعد از تهذيب الاحکام تأليف کرده است. (51) چنانکه گفته شد، التبيان نيز از جمله آخرين آثار او است.

آرا و ديدگاه هاي کلامي

در اينکه شيخ در مباحث کلامي مانند شيخ مفيد و يا حتي سيد مرتضي راي و نظري خاص داشته باشد، از مطالعه آثار او چنين نکته اي برداشت نشده است، (52) اما برخي از مهم ترين ديدگاه هاي او در دو بحث مهم «شناخته» و «امامت» مطرح مي شود.

الف. شناخت شناسي

1. ضرورت استدلال و نظر (53)

از نگاه شيخ طوسي، معرفت و شناخت همان علم است. علم نيز به ضروري و کسبي تقسيم مي شود. او ضمن تعريف آن دو، انواع هر يک را نيز بيان مي کند و به مناسبتي نيز به نقد و رد تقليد مي پردازد. (54)
شيخ بر خلاف «اصحاب المعارف» که به بديهي و ضروري بودن علوم و معارف بشري قائل بودند، به وجوب نظر و استدلال معتقد بود و بر خلاف «اصحاب التقليد» که هرگونه روش عقلي را در معرفت خداوند مسدود مي دانستند، به عقلي بودن شناخت و استدلال بر اثبات خدا اعتقاد داشت.
او در ذيل آيه شريفه: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْلَمُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ (55) درباره ي ضرورت استدلال مي نويسد:
اولاً: خداوند در آيه شريفه با مردم احتجاج کرده است که در آنچه پيامبر گفته است تحقيق کنند.
ثانياً: اگر معرفت بديهي بود، ديگر تقليد از پدران خويش معنا نداشت، بلکه بايد خود آنان همه عالم باشند و نه مقلد، در حاليکه آنان اعتراف دارند که مقلد بوده اند.
ثالثاً: اگر معارف ضروري بود، پدران آن ها نيز بايد همه عالم مي بوده اند و ديگر سلب علم از آن ها معنا نداشت در حالي که مي فرمايد: لَا يعْلَمُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ. (56)
او در جاهاي مختلفي از تفسير شريف تبيان به اين نکته تصريح کرده است.
چنانکه در تفسير آيه ديگري (57) مي نويسد:
اين آيه نيز دلالت بر اين دارد که معارف، ضروري و بديهي نيست زيرا اگر آنان به درستي و بداهت، خداوند و حقايق را مي شناختند ديگر آنچه مي پنداشتند خلاف آن نبود و معتقد به چيزي بر خلاف حقيقت نمي شدند، زيرا در بديهيات ديگر جاي شک و ترديد نيست. (58)
وي در رد نظريه تقليد و ضرورت تعقل و استدلال نيز مي نويسد:
آيه (104 از سوره مائده) دلالت بر فساد تقليد و نادرستي آن دارد. زيرا خداوند بر مشرکان ايراد گرفته است که چرا تقليد آباء و اجداد خويش مي کنند و اين نمايانگر اين مطلب است که براي هيچ کس جايز نيست که در موردي از مسائل ديني و عقيدتي خويش بدون حجت و دليل و از روي تقليد عمل کند. (59)
او در جاي ديگر که خداوند متعال درباره ابراهيم (عليه السلام) فرموده است:
وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَينَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ . (60)
و يا فرموده است:
أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ . (61)
وي مي نويسد:
آيه شريفه با صراحت بر انديشه کساني که عقيده به تقليد دارند و نظير و برهان و استدلال را حرام و ممنوع مي دانند خط بطلان مي کشد، زيرا خداوند متعال ابراهيم را به خاطر استدلالي که براي قومش در خداشناسي بيان نموده است، مدح و تمجيد کرده و حتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را نيز در اين جهت امر به پيروي از او کرده است. (62)
ايشان در ادامه با صراحت بيشتري تأکيد مي کند: استدلال و مناظره در دين مورد تأييد قرآن کريم و مقرون به صواب است، پس کسي که بحث و مناظره - در اصول دين- را حرام مي داند، در واقع نص صريح قرآن را رد کرده است. (63)
او در الاقتصاد به صورتي زيبا و گويا به طرح اين بحث پرداخته است. ابتدا ضمن شمارش معارف اعتقادي از جمله توحيد، وعد و وعيد، امامت و امر به معروف و نهي ازمنکر، ضمن تبيين راه هاي شناخت و معرفت آن ها در چهار راه- قابل تصوير يعني عقل نظري، ادراک حسي، اخبار علمي و نظر و استدلال. (64)- به اثبات انحصاري بودن راه - استدلال و نظر- مي پردازد.
به نظر او، عقل فطري ممکن نيست چون در اين صورت عقلا نبايد در شناخت و معرفت خدا اختلاف داشته باشند. ادارک حسي امکان ندارد، چرا که خداوند قابل درک به حواس ما نيست. اخبار علمي صحيح نيست، چون خبري مفيد علم است که به مشاهده و ادارک مستند باشد. خداوند نيز چنين نيست؛ پس راه انحصاري همان چهارمين يعني نظر و استدلال است. (65)
او در ادامه به نقد «تقليد» پرداخته و پرسش ها و شبهه هاي وارده نسبت به شناخت نظري و استدلالي را طرح کرده و به آنها پاسخ داده است. (66)

2. علم، يادگيري و تعلم است نه تذکر و يادآوري

شيخ چون به وجوب نظر، تعقل و استدلال معتقد است، علم را يادگيري مي داند نه يادآوري و تذکر؛ لذا نظريه افلاطون را نقد و رد مي کند. او از آيه شريفه الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ (67) چنين برداشت مي کند:
خداوند انسان را در حالي خلق کرد که عالم نبود و اين ديدگاه قرآن مخالف است با گفته کسي که مي گويد انسان از قديم عالم به اشياء بوده است و فقط نياز به تذکر و يادآوري دارد. سپس شيخ در نقد آن مي گويد چگونه مي شود کسي که هنوز خلق نشده است عالم باشد و کسي که اين عقيده را دارد اين سخن را از روي قلت دانش و کند ذهني گفته است. (68)

ب. امامت در انديشه شيخ طوسي

3. اهميت امامت

درميان متکلمان شيعي شيخي بيش از همه به اهميت امامت و جايگاه رفيع آن در منظومه اعتقادي تصريح کرده است او معتقد است مهم ترين، سزاوارترين، مؤکدترين و شايسته ترين امور براي هر مکلفي بعد از شناخت خدا و صفات او «توحيد و عدل»، تأمل و تدبر در بحث امامت است، چرا که اخلال در آن، معرفت و شناخت خدا را با مشکل مواجه مي کند و بدون آن، شناخت توحيد و عدل الهي به کمال لازم خود نمي رسد و چه بسا انسان در دلايل توحيد و عدل با شبهه هايي مواجه شود که بدون عقيده به امام و مراجعه به او از پاسخ صحيح آن ها در مي ماند.
به علاوه اينکه هر گونه خللي در بحث امامت، عدل الهي را خدشه دار مي کند، چرا که امامت لطف است و در صورت عدم شناخت آن، چه بسا اين شبهه به ذهن بيايد که خداوند عادل او را از اين لطف محروم کرده باشد؛ همچنانکه شريعت الهي نيز لطف خداوند در حق مکلفان است که تا قيامت استمرار و دوام دارد. اگر اين شريعت مستمره، حافظ و نگهباني نداشته باشد چه بسا با تحريف و انحراف مواجه شود و تحقق آن لطف الهي در حق بنده به مشکل برخورده باشد و اين نيز موجب شک در عدل الهي است. (69)
او در جاي ديگر ترک شريعت بدون حافظ و نگهبان را اهمال کاري و رهاسازي غير عقلاني و نوعي تکليف تحميلي بر مردم مي داند که از حد توان و طاقت آنان خارج است (70) و اين نيز با عدالت خداوند سازگار نيست.

4. تعريف امامت

شيخ طوسي نيز مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي و ديگران در بسياري از آثار مهم و اصلي اش تعريفي از امامت ارائه نکرده (71) و به ذکر مؤلفه هاي آن اکتفا کرده است، اما در رسالة في الاعتقادات (72) تعريف مدوّني از امامت ارائه کرده که مورد پذيرش بسياري از متکلمان بعدي قرار گرفته است.
او مي نويسد:
الامامة رياسة عامة لشخص من الاشخاص في امور الدين و الدنيا، (73)
لذا مي توان او را آغازگر تعريف مدون و جامع از امامت دانست.

5. فلسفه امامت

او فلسفه وجود امام را صلاح و سعادت جامعه مي داند. (74) از آنجا که مردم در افعال و اعمال خود خطاپذير بوده و نسبت به وظايف و واجبات، اهمال کرده و در مواردي آن ها را ترک مي کنند، هنگام برخورداري از رئيس مطاع و مبسوط اليدي که دشمنان را از تجاوز بازداشته، جنايتکاران را مجازات کرده و کم خردان و سفيهان جامعه را دستگيري کرده و داد ستم ديدگان و محرومان را از ستم پيشگان باز ستاند، جامعه به سوي صلاح و سعادت گام بر مي دارد. اما در صورت فقدان چنين رهبر و حاکمي، تباهي و فساد بر جامعه حاکم شده، صلاح و سلامت جامعه رو به تحليل رفته و هرج و مرج و بي نظمي در جامعه حاکم خواهد شد و جامعه به فساد گرايش خواهد يافت. (75)
البته او تأکيد مي کند که مردم با وجود هر رئيسي به صلاح و سعادت نمي رسند. آنچه که هست، اجمالاً وجود رئيس در جامعه موجب نظم و ساماندهي امور مي شود، اما اگر آن رئيس مقبوليت عمومي داشته باشد و مردم او را با ميل و اراده بخواهند، آن جامعه رو به سعادت و کمال خواهد رفت. (76)
شيخ ضمن نقد و رد ديدگاهي که امور حکومتي را به دنيا محدود کرده و ضرورت آن را در امور ديني انکار مي کند، با صراحت بر اين عقيده است که مصالح ديني در گرو مصالح دنيوي است؛ قطعاً نفي ظلم و تجاوز از جامعه خود از مصاديق بارز مصالح ديني است. (77) او اصل را مصالح ديني مي داند که مصالح دنيوي نيز به تبع آن ها حاصل مي شوند. (78)

6. دلايل اثبات ضرورت وجود امام

شيخ، ضرورت وجود امام را از دو راه اثبات کرده است.
از راه عقلي محض که اثباتاً و ثبوتاً هيچ توقفي بر شرع ندارد (79) که در بحث بعدي تحت عنوان «قاعده لطف و امامت» مطرح مي شود.
راه دوم نيز عقلي است؛ هرچند بر ورود شرع الهي متوقف است (80) که تبيين آن چنين است.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) شريعتي جاوداني بر جامعه بشريت عرضه کرده است که تا قيام قيامت استمرار خواهد داشت. فراهم آوردن زمينه ي استمرار اين نظام در گرو ضرورت پاسداري و حفاظت آن از هر گونه انحراف و تحريف است. با توجه به وجود اختلاف امت در احکام و مسائل شريعت به اقتضاي عقل بايد براي حل آن مرجعي معرفي و معين شده باشد تا شريعت را از هر گونه اعوجاج و انحرافي باز دارد. به عقيده شيعه اماميه، آن مرجع لازم و ضروري چيزي غير از مقام امامت نيست.
ممکن است حفظ شريعت، بر عهده قرآن، سنت متواتر و يا اجماع و حتي اجتهاد - بر اساس رأي و قياس - باشد. (81)
شيخ در ادامه به نقد همه ي آن موارد پرداخته و يگانه مرجع کارساز و ضامن حفظ شريعت را امامت معرفي کرده است. (82)
به علاوه در ذيل هر يک از دو راه گفته شده، شبهه ها و اشکال هاي وارده را طرح کرده و پاسخ گفته است. (83)

7. قاعده لطف و امامت

قاعده لطف در آغاز براي اثبات ضرورت تکليف شرعيه طرح شده و به جهت اثبات ضرورت نبوت رواج يافت؛ (84) متکلمان اماميه آن را در موضوع امامت نيز جريان دادند. (85) چنانکه گفته شد؛ شيخ طوسي اولين دليل بر امامت را که عقلي صرف هم هست با ابتناء بر اين قاعده اقامه کرده است، (86) اما استدلال به اين قاعده که رياست ديني لطف و وجود امام مصداق آن است با اعتقاد به غيبت امام (عليه السلام) سازگاري نداشت و موجب طرح پرسش ها و اعتراض هايي شد.
مخالفان گفتند: طبق استدلال شما، لطف بر خدا واجب است و حال که امام از ديدگاه پنهان شده، پس خدا در اين کار واجب اخلال کرده است.
لذا شيخ مفيد مي گفت: مقصود از لطف واجب بر خدا فقط گزينش و شناساندن امام (عليه السلام) است که درباره امام دوازدهم (عليه السلام) نيز به انجام رسيده است. (87)
او ضمن پذيرش قاعده لطف و استناد به آن در اثبات امامت، لطف واجب بر خدا را همان گزينش و نصب امام مي داند اما تحقق خارجي و تصرف او در امور، در گرو وظيفه مردم است؛ اگر بدان عمل نکنند، امامت به معناي رياست ( تصرف در خارج ) تحقق نيافته و آنان خود مقصرند. (88) سيد مرتضي تصرف امام را لطف دانسته و معتقد بود لطف در امامت دو بخش دارد: يکي بر عهده خداوند است و ديگري بر عهده مردم و مرهون عملکرد آن ها است. (89)
شيخ طوسي نيز بر اساس همان قاعده به حل مشکل مي پردازد، اما برخلاف شيخ مفيد تصرف امام (عليه السلام) را لطف مي داند و وجود آن حضرت را از باب مقدمه آن واجب مي شمارد. (90) او ضمن برخورداري از ديدگاه هاي مشترک با انديشه هاي مفيد و سيد مرتضي، زاويه طرح مباحث را بهتر و بيشتر در نظر داشته و با سامان دهي مناسب تري به طرح آن ها پرداخته است. (91)

8. شرايط و صفات امام

بحث از شرايط و صفات امام توسط متکلمان قبلي نيز مطرح بوده است؛ هرچند شيخ طوسي به آن ها نظم بهتري بخشيده و با تقسيم و دسته بندي جديد به شرح و تبيين آن ها پرداخته است. او دو تقسيم کلي از صفات امام ارائه داده است:
الف. 1. صفاتي که شخصيت ذاتي امام از آن ها برخوردار است.
الف. 2. صقاتي که امام بايد به عنوان رهبر جامعه و عهده دار مقام و مسئوليت امامت و حافظ و نگهبان ميراث پيامبر از آن ها برخوردار باشد. (92)
ب. 1. صفاتي که به حکم عقل بايد در امام وجود داشته باشد.
ب. 2. صفاتي که از جهت شرع، وجود آن ها در امام لازم است. (93)
عصمت، برتري و افضليت از جمله قسم اول - در هر دو تقسيم - است، چنانکه شجاعت، آگاهي، دانايي و تدبير در امور سياسي و احکام اجتماعي و شرعي از قسم دوم - در هر دو تقسيم - است. (94)
به علاوه، او بر خلاف سيد مرتضي بين صفات امام و راه هاي تعيين او تفاوت گذاشته و نص و معجزه را راه شناخت امام، نه صفت او مي داند.(95)
او تمام هشت شرط مورد نظر سيد مرتضي و همچنين خواجه نصير را پذيرفته است. (96) هرچند ظاهراً انحصاري بودن مقام امامت در يک نفر را به عنوان شرط نياورده، اما در تبيين شرط عصمت بدان تصريح کرده است، (97) نداشتن عيب و نقص نفرت انگيز را هم آورده است. (98) به علاوه، حسن رأي و تدبير بدان جهت که امام از ديگران عاقل تر و خردمندتر است (99) را به عنوان شرط ديگر افزوده است.
او بر خلاف سيد مرتضي (100) که افضليت را نه فقط در استحقاق ثواب و پاداش که بايد پاداش او از هر کسي که زير سرپرستي او است بيشتر باشد و روا نيست که در ميان آنان کسي پيدا شود که از او پاداش بيشتري بيابد و يا حتي با او مساوي باشد، بلکه بايد در کارهاي آشکار که او بر آنان پيشوايي دارد نيز بر همگان فزوني داشته باشد. (101)
خواجه نصير الدين طوسي نيز اين دو را به عنوان دو صفت جداي از هم به شمار آورده است. (102)

9. غيبت امام (عليه السلام)

در بين آثار مستقلي (103) که دانشمندان عصر غيبت امام (عليه السلام) در اين باره تأليف کرده اند، الغيبة شيخ طوسي مهم ترين آن ها است. او نه فقط به سبک و سياق روايت و حديث ها و بلکه با روش استدلالي و با نگاه کلامي، رجالي و تاريخي به طرح اين بحث پرداخته است و شبهه هاي مخالفان را نيز مطرح کرده و پاسخ گفته است و عقايد پيروان ديگر فرق شيعي غير از اماميه را نيز رد کرده است.
او عقيده فرقه هايي مانند واقفه، سبائيه، کيسانيه، ناووسيه، محمديه و فطحيه را بررسي و نقد کرده، درباره شخصيت ها و رجال ممدوح و مذموم سخن گفته است. از ضرورت وجود امام و حکمت غيبت او بحث و درباره شخصيت امام عصر (عليه السلام) نيز مطالبي ارائه کرده است.
ديدگاه هاي او را درباره غيبت و حکمت آن بر اساس قاعده لطف به تفصيل در الغيبة و تلخيص الشافي مي توان مطالعه کرد.

دستاوردها

با مراجعه به آثار و تأليفات شيخ، سه دستاورد عمده و ماندگان او در تفکر کلامي - فقهي و تفسيري اماميه که برگرفته از روش عقل گرايي است را چنين مي توان بر شمرد:

1. تدوين جوامع حديثي

او در عرصه حديث و روايت، دو موسوعه ماندگار از خود به جاي گذاشته است که در هر دو متأثر از روش عقل گرايي تأويلي و با هدف و انگيزه ي متکلمانه و رسالتي در خور علم کلام بوده است.
مخالفان با طعنه بر اماميه از وجود اختلاف در احاديث آنان، به اطال عقايد و فساد مذهب امامي استناد کرده و مي گفتند گذشتگان شما که مذهب ما را به اختلاف متهم مي کردند، خود بيش از ما دچار اختلاف هستند و اين اختلاف خود دليل بر بطلان عقيده و مذهب شما است.
اين شبهه آنقدر جدي بود که حقانيت شيعه و مکتب اهل بيت (عليهم السلام) نسبت به بسياري از شيعيان مشتبه شده و حتي بعضي مانند ابوالحسن هاروني علوي که مذهب حق و عقيده به امامت داشت بر اثر آن شبهه از تشيع خارج شده بود. (104)
شيخ، تهذيب الاحکام را در پاسخ اين شبهه نوشته است.

2. تدوين فقه جامع و تفريع اصول کلي فقه امامي

شيخ با استفاده از همان روش در عين نفي قياس و اجتهاد افراطي اهل رأي و با همان هدف و رسالت در خور علم کلام به پرسش و شبهه جدي ديگري از مخالفان که موجب وهن و تحقير مکتب اهل بيت (عليهم السلام) بوده، پاسخي ماندگار و کارآمد داده است.
آنان فقه امامي را تحقير کرده که متفرعات مسائل فقهي را دربرندارد و اين نيز به جهت دوري آنان از قياس و اجتهاد است؛ در حالي که با نفي قياس هيچ راهي براي پاسخ دادن به مسائل فرعي فقه وجود ندارد. شيخ در پاسخ مي گويد: اين اشکال و شبهه نشانگر آگاه نبودن آنان به مذهب اماميه است. اگر اصول روايي ما را مي ديدند و در اخبار و احاديث و فقه ما تأمل مي کردند، مي دانستند که بسياري از فروعات فقهي آن ها در روايت ها و اخبار ما که از اهل بيت (عليهم السلام) رسيده است وجود دارد. (105)
شيخ، المسبوط را در پاسخ به اين شبهه نوشته است.

3. تدوين تفسير اجتهادي - کلامي

از ديگر دستاوردهاي روش عقل گرايي توسط شيخ طوسي، ظهور گرايش تفسير اجتهادي در قرآن کريم است. پيدايش و شکل گيري تفاسير عقلي - کلامي به وجود آيات نسبتاً زيادي در قرآن کريم باز مي گردد که متضمن داده هاي عقلي و نظري اند، اما بسط و اشاعه مباحث کلامي در قرن سوم و چهارم موجب رواج و گسترش اين گونه تفسير شد. اگر چه معتزله آغازگر اين راهند، (106) اما در اماميه، شيخ طوسي آغازگر است. تفسير او اولين کتاب تفسير کامل قرآن در شيعه اماميه است. (107) گرچه در آن مباحث ادبي، فقهي و اصولي نيز به طور فراواني وجود دارد، امام صبغه ي کلامي آن غالب است. (108) در التبيان مباحث کلامي بسياري در تفسير آيات قرآن آمده است. (109)
از ديگر امتيازهاي اين تفسير، نقل آراي کلامي مخالفان مانند معتزله و اشاعره و ارائه پاسخ استدلالي و عقلي به آن ها است. (110)

پي‌نوشت‌ها:

1- جهت اطلاع بيشتر از زندگاني شيخ ر.ک: زندگينامه و آثار شيخ طوسي، شيخ آقا بزرگ تهران، ترجمه دکتر عليرضا پيروزمند، دکتر سيد حميد طبيبيان. التبيان، جلد اول، مقدمه مرحوم آقا بزرگ تهراني. الرسائل العشر، مقدمه آقاي واعظ زاده خراساني، هزاره شيخ طوسي ( مجموعه مقالات ) تهيه و تنظيم علي دواني. طبقات المتکلمين، ج2، صص 233-237. تاريخفقه و فقهاء، صص 183-223.
2. درباره اهميت اين کتابخانه ر.ک: زندگينامه شيخ، صص 11-13 و مقدمه سيد حسين بحرالعلوم بر تلخيص الشافي، ج1، صص 8-10.
3. ر.ک: همان، ص 13؛ مصطفي الشبي، الفکر الشيعي، صص 51-53؛ لسان الميزان، ج5، ص 140، ش 7299.
4- المعال الجديده، ص 63؛ طبقات المتکلمين، ج2، ص 234.
5- اقوال علما را درباره شيخ ببينيد در مقدمه تلخيص الشافي، ج1، صص 20-24.
6- زندگينامه و آثار شيخ طوسي، ص 22؛ التبيان، مقدمه، حاوي. شيخ الاماميه و وجههم و رئيس الطائفه، حليل القدر، عظيم المنزله، ثقة، عين، صدوق، عارف بالاخبار و الرجال و الفقه و الاصول و الکلام و الادب و جميع الفضائل تنسب اليه، صنف في کل فنون الاسلام. و هو المهذب للعقائد في الاصول و الفروع، الجامع لکمالات النفس في العلم و العمل.
7- همان، امام الفرقه بعد الائمه المعصومين (عليه السلام) و عماد الشيعه الاماميه في کل ما يتعلق بالمذهب و الدين، محقق الاصول و الفروع، مهذب فنون المعقول و المسموع.
8- سيد حسن الصدر، تأسيس الشيعه، ص 339. کان اماماً في کل علوم الاسلام مصنفاً بکل ما يتعلق بالمذهب اصولاً و فروعاً.
9- ر.ک: تاريخ فقه و الفقهاء، صص 205-215؛ زندگينامه شيخ، صص 65-72.
10- ر.ک: همان، ص 215. مرحوم آقا بزرگ تا سي نفر گفته است که در نهايت نام سي و دو نفر را ذکر مي کند. همان، صص 65-76. و همچنين ر.ک: مقدمه تلخيص الشافي، ج1، صص 37 و 38.
11- ر.ک: همان، صص 215-223؛ همان، صص 65-72.
12- ر.ک: المعالم الجديده، صص 64 و 65.
13- ابن حجر عسقلاني (852 ق) مي نويسد: له مصنفات کثيرة في الکلام علي مذهب الاماميه. لسان الميزان، ج5، ص 140 ش 7299.
14- ر.ک: زندگينامه و آثار شيخ طوسي، صص 25-64، طبقات المتکلمين، ج2، ص 235؛ الرسائل العشر، صص 40-45. العدة في اصول الفقه، مقدمه مصحح، صص 49-54. کتابشناسي توصيفي- تحليلي آثار او را ببينيد در: الشيخ الطوسي، حسن الحکيم.
15- اين کتاب هر چند به تصحيح آقاي عبدالمحسن مشکوة الديني توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است، اما حروف چيني بسيار نامناسب و ناياب بودن آن مانع دسترسي و استفاده بهينه از اين اثر ارزشمند شده است که اميد است دوباره احيا شود. مرحوم مشکو اةلديني نيز آن را ترجمه کرده که توسط انجمن اسلامي حکمت و فلسفه ايران در سال 1358 منتشر شده است. متأسفانه ترجمه، نامناسب و غير علمي است که جداً نيازمند اصلاح و تجديد نظر است.
16- شماره هاي 5 تا9 در «الرسائل العشر» توسط انتشارات جامعه مدرسين منتشر شده است.
17- ظاهراً اثري از اين کتاب در دسترس نيست.
18- نجاشي که در بغداد معاصر شيخ طوسي بوده است از جمله کتب کلامي او را چنين نقد مي کند: المفصح في الامامة، مقدمة في المدخل الي علم الکلام، تلخيص الشافي في الامامة، شرح المقدمه و هو رياضة العقول، کتاب تمهيد الاصول و هو شرح جمل العلم و العمل. ر.ک: رجال النجاشي، ص 403 شماره 1068؛ و همچنين شيخ طوسي، الفهرست، صص 240-242 شماره 714.
19- ر.ک: طوسي، الغيبة، صص 2، 5، 14.
20- ر.ک: همان، ص 5.
21- ر.ک: همان، صص 5، 10، 12، 14، 96. او «تلخيص الشافي» را در سال 432 ق نوشته است. ر.ک: همان، ج4، ص 227.
22- شيخ طوسي در مقدمه «الغيبة» به شرايط ناهنجار بغداد اشاره مي کند و مي نويسد: و انا مجيب الي ما سأله و متمثل مار سمه مع ضيق الوقت و شعث الفکر و عوائق الزمان و صوارف الحدثان. همان، ص2. به همين جهت است که نجاشي در کتابش «الغيبة» را در فهرست آثار شيخ طوسي ذکر نکرده است. ر.ک: رجال النجاشي، ص 403، شماره 1068.
23- ر.ک: همان، ص 112.
24- اين نسخه جزو کتاب هاي اهدايي مرحوم سيد محمد مشکاة به دانشگاه تهران بوده است. ر.ک: مقدمه آقا بزرگ بر التبيان، ج1، أد.
25- همان 1، - أه- زندگينامه و آثار...، صص 62 و 63. و در پايان تاريخ استنساخ آن سال 444 هـ در بغداد ضبط شده است.
26- نام اين اثر در فهرست نجاشي از آثار شيخ نيامده است. ر.ک: رجال نجاشي، ص 403، شماره 1068.
27- ر.ک: الاقتصاد، ص 372.
28- ر.ک: شخصيت علمي و مشايخ طوسي، سيد عبدالعزيز طباطبايي در ميراث اسلامي ايران دفتر، ج2، ص 371. به علاوه «الاقتصاد» تلخيص «تمهيد الاصول» است و شيخ در موارد زيادي تفصيل مباحث را به آن ارجاع مي دهد. ر.ک: الاقتصاد، صص 231، 233، 237، 247، 257، 272، 301، 303.
29- ر.ک: همان، 21، 22، 372 و 465. احتمالاً اين شيخ فاضل و جليل القدر ابوالقاسم عبدالعزيز بن براج (448 هـ) بوده است. اين آثار نيز مربوط به دوره بغداد است. ر.ک: علي محمد جواد فضل الله، النظريات الکلاميه عند الطوسي، ص 37؛ الشيخ الطوسي، صص 89 و 90.
30- ابن ارديس حلي، السرائر، ج2، ص 563. ان کتاب التبيان صنّفَه بعد کتبه جميعها و استحکام علمه و سيره للاشياء و وقوفه عليها و تحقيقه لها.
31- يکي از محققان نيز معتقد است: طوسي تا اواخر سوره يوسف به طور مبسوط که حاکي از فراغ بال بيشتري است کار تفسير تبيان را به انجام رسانيد و از آن پس مباحث خلاصه تر مطرح مي شود، گويي نوعي شتاب در کار وجود دارد، لذا حدس زده مي شود که اين تفسير در سال هاي آخر اقامت شيخ در بغداد انجام گرفته است. اکبر ايراني قمي، روش شيخ طوسي در تفسير التبيان، ص 37.
32- ر.ک: العدة، في اصول الفقه، مقدمه مصحح، ج1، ص41.
33- ر.ک: شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص1؛ تلخيص الشافي، ج1، ص 52. ... لم يقف علي هذا الکتاب (الشافي) الا من برز في العلم و لا يستمتع به الّا من حاز طرفاً منه و المبتدي لا ينتفع به انتفاع ما توجبه مثل هذا الکتاب.
34- ر.ک: الشافي، ج4، ص 366.
35- ر.ک: الذخيرة، ص 607.
36- ر.ک: تلخيص الشافي، ج1، ص 62. ... بم يقصد فيه قصد المصنفين الذين يرقبون الادلة علي حدتها...
37- تلخيص الشافي، ج1، ص 52.
38- ر.ک: الذخيرة، ص 607؛ شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 1. ان الذخيرة ايضاً محتاجة الي الشرح و خاصةً النصف الاول منه.
39- تأليف بسياري از آثار کلامي شيخ به درخواست شخصيت هاي ارجمند و محترمي بوده است. ر.ک: طوسي، الغيبة، ص2؛ الاقتصاد، ص 22؛ شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص1؛ تلخيص الشافي، ج1، ص 52.
40- ر.ک: الاقتصاد، ص22.
41- ر.ک: تلخيص الشافي، ج1، ص 52. شيخ مي نويسد: ... ثم ارتبه حسب ما ذکرته و ربما احتجت في بعض المواضع الي زيادات علي ما في الکتاب و تعريفات علي ما ضمّنه لابد من استيفاء ذلک و الابانة عنه...
42- ر.ک: المفصح في امامة اميرالمومنين در الرسائل العشر، ص 117. ... ان اردفذلک بالکلام في صحة امامة الاثني عشر من جهة النظر و الاستدلال... و همچنين التبيان، ج4، صص 39 و40.
43- ر.ک: طوسي، الغيبة، ص2.
44- تهذيب الاحکام، ج1، ص2. ... اذکر مسألة مسألة فاستدلُّ عليها اما من ظاهر القرآن، او من صريحه، او ففحواه او دليله او معناه، و اما من السنة المقطوع بها من الاخبار المتواترة او الاخبار التي تقترن اليها القرائن التي تدلُّ علي صحتها و اما من اجماع المسلمين- ان کان فيها- او اجماع الفرقة المحقة.
45- الاستبصار، ج1، ص3. القرائن اشياء کثيرةٌ. منها ان تکون مطابقةً لادلة العقل و مقتضاه، و منها ان تکون مطابقة لظاهر القرآن... و منها ان تکون مطابقة للسنة المقطوع بها ... و منها ان تکون مطابقة لما اجمع المسلمون عليه... .
46- به عنوان نمونه ر.ک: التبيان، ج2، صص 282 و 490؛ و ج6، ص 92. ان العقل طريق العلم، ج2، ص 490؛ و العقل مجموع علوم ضروريه يميز بها بين القبيح و الحسن و يمکن معها الاستدلال بالشاهد علي الغائب، ج2، ص 282.
47- ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، ص276؛ مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 136.
48- ر.ک: تهذيب الاحکام، ج1، ص2. ... اذکر بعد ذلک ما ورد من احاديث اصحابنا المشهوره في ذلک، و انظر فيماورد بعد ذلک مما ينافيها و يضادها و أبين الوجه فيها اما بتأويل اجمع بينها و بينها او... .
49- همان. ... و اجتهد ان اروي في معني ما اَتأوَّل الحديث عليه حديثاً آخر يتضمن ذلک المعني اما من صريحه او فحواه حتي اکون عاملا علي الفتيا و التأويل بالاثر و ان کان هذا مّما لا يجب علينا، لکنّه مما يؤنس بالتمسک بالاحاديث اجري علي عادتي هذه الي آخر الکتاب.
50- ر.ک: المبسوط، ج1، ص 14. او در مقام بيان هدف و انگيزه اش از تأليف اين کتاب که همان تقريع فروع از حديث ها و اخبار باشد مي نويسد: کنت علي قديم القوت و حديثه متشوق النفس الي عمل کتاب يشتمل علي ذلک تتوق نفسي اليه فيقطعني عن ذلک القواطع و يشغلني الشواغل و تضعف نيتي ايضاً فيه قلة رغبة هذه الطايفه فيه و ترک عنايتهم به لانهم القوا الاخبار و ما رووه من صريح الالفاظ حتي ان مسألة لو غير لفظها و عبر عن معناها بغير اللفظ المعتاد بهم تعجبوا منها و قصر فهمهم عنها...
51- ر.ک: الاستبصار، ج1، صص 2 و 3.
52- جهت اطلاع از ديدگاه هاي کلام شيخ طوسي علاوه بر آثار او و از جمله التبيان ر.ک: به مقالاتي در هزاره شيخ طوسي جلد دوم بخش ششم ( فلسفه و کلام ). انديشه هاي کلامي شيخ طوسي ( 3 جلد ) پژوهشگران گروه فلسفه و کلام اسلامي که زري نظر دکتر محمود يزدي مطلق به انجام رسيده است. علي محمد جواد فضل الله، النظريات الکلاميه عند الطوسي.
53- ر.ک: خداشناسي استدلالي از ديگاه شيخ مفيد.
54- ر.ک: الاقتصاد، صص 155-169؛ شيخ طوسي، تمهيد الاصول، صص 190-208.
55- مائده، آيه 104.
56- التبيان، ج4، ص 40. و فيها دلالة علي وجوب المعرفة و انها ليست ضرورية لان الله تعالي بين الحجاج عليهم فيه هذه الايه ليعرفوا صحة ما دعا الرّسول اليه و لو کانوا يعرفون الحق ضرورة لم يکونو مقلدين لابأهم و کان يجب ان يکون آباؤهم ايضاً عارفين ضرورة و لو کانو کذلک لما صّح الاخبار عنهم بانهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون.
57- کهف، صص 103 و 104. قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا. الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا.
58- التبيان، ج7، ص 97.
59- البيان، ج4، صص 39 و 40. و في الاية دلالة علي فساد التقليد لان الله تعالي انکر عليهم تقليد الاباء فذلّ بذلک علي انه لا يجوز لاحد ان يعمل علي شي من امر الدين الّا بحجة.
60- انعام، آيه 83.
61- انعام، آيه 90.
62- التبيان، ج4، ص 189. و في الايه دلالة علي فساد قول من يقول بالتقليد و تحريم النظر و الحجاج لان الله تعالي مدح ابراهيم لمحاجته لقومه و امر نبيه بالاقتداء به في ذلک.
63- همان، ص 192. و في ذلک دلالة علي صحة الحاجة و المناظره في الدّين و الدعاء الي توحيد الله و الاِحتجاج علي الکافرين لانه تعالي مدح ذلک و استوصبه و من حرّم الحجاج فقدردّ صريح القرآن.
64- الاقتصاد، ص 25. ان يعلم الشي ضرورة لکونه مرکوزاً في العقول. مالعلم بان الاثنين اکثر من واحد. ان يعلم من جهة الادراک اذا ادرک و ارتفع اللبس کالعلم بالمشاهدات و المدرکات لسائر الحواس. ان يعلم بالاخبار کالعلم بالبلدان و لوقايع. و ان يعلم بالنظر و الاستدلال.
65- همان، ص 26. فاذا بطل ان يکوتن طريق معرفته الضرورة او المشاهده او الخبر بيق الّا ان يکون طريقه النظر.
66- ر.ک: صص 27-39 و 163.
67- الرحمن، آيه 1-4.
68- التبيان، ج9، ص 463.و و فيه تنبيه علي انه تعالي خلق الانسان غير عالم- ثم علمه البيان، خلافاً لقول من يقول من الجهال ان الانسان لم يزل عالماً الاشياء و انما يحتاج فيه الي تذکير فکيف يکون عالماً من لم يخلق بعد فلو لا الغباوة و قلة التحصيل.
69- تلخيص الشافي، ج1، صص 49 و 50. رأيت اهم الامور و اولاها و آکد الفرائض و احراها للمکلف بعد النظر في طريق معرفة الله وصفاته و توجيد و عدله- الاشتغال بالنظر فيما يعود الاخلال به الضرر علي ما حصل له من المعرفه و يرجع التفريط فيه بالنقض علي ما ثبت له من التوحيد و العدل لانه متي لم يفعل ذلک لم يکن مستکملا يجمعين شرايط التوحيد بل يکون مخلا ببعضها و لا يأمن- مع ذلک- من دخول الشبهه في الدلته- و هو الامامه- التي لايتم التکليف هم دونها لا يحسن مع ارتفاعها و انما قلنا ان الاخلال بما يعود... .
70- همان، ص 133، لان ترکها بغير حافظ اهمال لها و تعبّد المکلفين بما لا يطيقونه و يتعذر عليهم الوصول اليه.
71- او در تمهيد الاصول، القتصاد، الغيبة و تلخيص الشافي و حتي رساله في الفرق بين النبي و الامام هيچ تعريفي از امامت ارائه نکرده است.
72- اين رساله يکي از ده رساله اي است که در «الرسائل العشر» چاپ شده است نسخه آن مربوط به سال (948 ق) است. حجم تمام رساله کمتر از پنج صفحه است. او در ابتداي رساله به تعريف ايمان و اصول پنجگانه اعتقادي به ترتيب التوحيد، العدل، النبوة، الامامة و المعاد پرداخته و سپس در بيست و پنج بند به طور مختصر دلايل کليات اصول اعتقادي را بيان کرده است.
نکته قابل توجه تنظيم اصول خمسه اعتقادي به ترتيبي که در هيچ يک از اثار او و سيد مرتضي و مفيد و ديگران متکلمان شيعي تا خواجه نصير- غير از النکت الاعتقاديه منسوب به مفيد- به چشم نمي خورد.
73- ر.ک: الرسائل العشر، رسالة في الاعتقادات، ص 103.
74- سيد مرتضي نيز به اين نکته تصريح کرده است و اجملاً وجه آن را بيان نموده است. ر.ک: الشافي، ج1، ص 47، رسائل، ج2، صص 294 و 295 هرچند بيان شيخ گوياتر ورساتر است.
75- ر.ک: الاقتصاد، ص 297. الغيبه، ص5؛ تلخيص الشافي، ص60؛ شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 348.
76. ر.ک: الاقتصاد، ص 298؛ تلخيص الشافي، ج1، ص 63. ما يقع من الفساد عند وجود الرئيس انما يقع لکراهة الناس انتصاب رئيس فيهم بعينه و نحن لم نقل اتن الناس يصلحون عند وجود کل رئيس و انما بينا انهم يصلحون عند وجود رئيس ما في الجمله و هذا حاصل في هذه الحال ايضاً الاتري انه لو انتصب في هذه الحال من مالت قلوب الناس اليه و قام فيهم من ارادوه لصلحت اتحوالهم و سکنت الفتن فيهم و انما وقع الفساد لما ذکرناه، و هذا غير مخل بحاجة الناس الي الرئيس في کل حال.
77- الاقتصاد، ص 298؛ تلخيص الشافي، ج1، ص 60، قلنا في وجود الروساء مصاخ دنياويه و هي کما ذکرالسوال و فيها ايضاً مصالح دينيه لانّا نعلم علي ما بينا عند وجود الروساء، يرتفع کثير من القبائح مثل الظلم و البغي و ذلک من مصالح الدين لا محاله فالرئاسة واجبة من هذا الوجه لا من الوجه الاول.
78- شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 347.... انما يجب للمصالح الدينيه التي هي ارتفاع الظلم و کثير من القبايح و ان حصل فيها مصالح دنياويه فعلي طريقة التبع.
79- تلخيص الشافي، ج1، ص 58. انها واجبة عقلا سواء کان هناک سمع او لک يکن ثم نبين آن ها واجبه علي کل حال مادام التکليف باقياً.
80- تلخيص الشافي، همان. ان نبين ان بعد ورود الشرع لابد من وجود امام حافظ للشرع و يقوم باحکام الله.
81- او درباره دليل اول بيش از چهل شبهه را پاسخ گفته است.
82- همان، ج1، صص 123 و 124.
83- همان، صص 68-187.
84- جهت اطلاع بيشتر از اين قاعده و مصاديق و ثمرات آن، ر.ک: علي رباني گلپايگاني، القواعد الکلاميه، صص 96-124.
85- ر.ک: حسن طارمي راد، تاريخ تطور عقايد و آراي کلامي، صص 33-36.
86- ر.ک: تلخيص الشافي، ج1، صص 58 و 59.
87- النکت الاعتقاديه ( سلسلة مؤلفات المفيد) 10، ص 45. اللطف الواجب علي الله تعالي في الامام هو نصبه و تکليفه بالامامه و الله تعالي قد فعل ذلک فلم يکن مخلا بالواجب و انما الاخلال بالواجب من قبل الرعيه فانهم يجب عليهم ان يتابعوه و يمتثلوا اوامره و نواهيه و يمکنوه من انفهسم فحيث لم يفعلوا ذلک کانو مخلّين بالواجب فهلاکهم من قبل انفسهم.
88- همان، انما الاخلال بالواجب من قبل الرّعيه... فحيث لم يفعلوا ذلک کانوا مخلّين بالواجب.
89- الذخيرة، ص 415. ... و لا شبهة في ان تصرف الامام في الامة هو اللطف... و الذين يتم به لطفنا في الامامه و يتعلق به مصلحتنا... بعضها متعلق بالله تعالي و يختص به و بعض آخر يتعلق بنا و لايتم الّا بفعلنا.
90- تلخيص الشافي، ج1، ص 79. انَّ تصرف الامام و امره و نهيه و زجره و وعده و وعيده هو اللطف و انما اوجبنا وجوده من حيث لم يتم هذا التصرف اِلّا به. در: الاقتصاد، ص 298 مي نويسد: و اللطف في الحقيقة هو تصرف الامام و امره و نهيه و تأديبه. ر.ک: شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 349.
91- از جمله ر.ک: الاقتصاد، صص 298-300؛ تلخيص الشافي، ج1، صص 59-102.
92- ر.ک: التخليص الشافي، ج1، ص 180. صفات الامام علي ضربين، احدهما يحب ان يکون الامام عليها من حيث کان اماماً مثل کونه معصوماً، افضل الخلق و الثاني يجب ان يکون عليها لشئ يرجع الي ما يتولاه، مثل کونه عالماً بالسياسة و بجميع احکام الشريعه... .
93- ر.ک: شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 359، علي ضربين، احدهما يحب کونه عليها عقلا، و الثاني يجب کونه عليها لما يرجع الي الشرع.
94- همان، ج1، ص 180، همان، ص 359. البته سيد مرتضي نيز در ذيل هر يک از صفات عقلي و يا شرعي بودن آن ها را معلوم کرده است. ر.ک: الذخيرة، صص 429 و 430.
95- شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 353؛ تلخيص الشافي، ج1، صص 129 و 130. اما اعيان الائمة فانا نعلمهم تارةً بالنص و التواتر و تارة بالمعجز.
96- ر.ک: الاقتصاد، صص 305-316؛ شيخ طوسي، تمهيد الاصول، صص 359-370؛ تلخيص الشافي، ج1، صص 180-270.
97- ر.ک: همان، و الامام لا امام له و لا رئيس فوق رياسته.
98- ر.ک: شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 368 البته در: الاقتصاد، ص 313 چنين ثبت شده است. يجب ان يکون علي صورة غير منفرده و لا مشينة که احتمالاً تصحيف شده و صحيح آن منفرّة است.
99- الاقتصاد، ص 312. و يجب ان يکون الامام اعقل و المراد بالاعقل اجودهم رأيا و اعلمهم بالسياسته.
100-الذخيرة، صص 429 و 430. کونه افضلهم في الثواب.
101- شيخ طوسي، تمهيد الاصول، ص 361؛ تلخيص الشافي، ج1، ص 199. الکلام في کون الامام افضل من رعيته ينقسم قسمين، احدهما يجب ان يکون افل منهم بمعني اکثر ثواباً عندالله و القسم الاخر يجب انم يکون افضل منهم في الظاهر في جميع ما هو امام فيه.
102- رساله ي «الامامه» در تلخيص المحصل، ص 431، شرط چهارم و ششم.
103- مانند الغيبة، نعماني، کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق. الفصول العشره، شيخ مفيد. المقنع في الغيبه، سيد مرتضي.
104- تهذيب الاحکام، ج1، صص 1 و2.
105- المبسوط، ج1، ص 14.
106- ر.ک: شخصيت ادبي سيد مرتضي، ص 29.
107- ر.ک: التبيان، ج1، ص 1. شيخ مي نويسد: ان الذي حملني علي الشروع في عمل هذا الکتاب اني الم اجد احداً من اصحابنا- قديماً و حديثاً- من عمل کتاباً يحتوي علي تفسير جميع القرآن و يشتمل علي فنون معانيه. ... البته قبل از شيخ هم کساني به تأليف تفسير پرداخته بودند مانند علي بن ابراهيم قمي، محمد بن مسعود «عياشي» و محمد بن ابراهيم «نعماني» و سيد رضي، اما آثار اينان يا فقط جنبه روايي داشت و اگر هم جنبه کلامي داشت مانند «حقايق التأويل» سيد رضي، کامل نيست.
108- مي توان آن را تفسير کلامي دانست. ر.ک: علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص59؛ شخصيت علمي و مشايخ شيخ طوسي، سيد عبدالعزيز طباطبايي در ميراث اسلامي ايران، ج2، ص 366.
109- ر.ک: انديشه هاي کلامي شيخ طوسي، ج1، «درآمدي بر انديشه هاي شيخ طوسي» در التبيان، دکتر محمود يزدي مطلق، صص 13-54؛ دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص 470مقاله. التبيان في تفسير القرآن.
110- ر.ک: دانشنامه ي جهان اسلام، ج7، ص 650.

منبع مقاله :
جبرئيلي، محمد صفر؛ (1389)، سير تطور کلام شيعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری اتاق خواب
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بهترین جاهای دیدنی لنکاوی، پنانگ و کوالا برای مسافران تور تایلند
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
بررسی خطرات متیلن کلراید و معرفی چند جایگزین برای آن
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
play_arrow
مراسم تدفین سیدحسن نصرالله چگونه انجام می‌شود؟
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
play_arrow
دستور اژه‌ای در خصوص دستگیری هر چه سریع تر قاتل دانشجوی دانشگاه تهران
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
علت عصبانیت مستکبرین از ایران در کلام رهبر انقلاب
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
12 نکته مهم برای سفر در ماه مبارک رمضان
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
play_arrow
رهبرانقلاب: توانایی ما برای مقابله با تهدیدهای سخت در سطح عالی است
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
play_arrow
بقائی: انتقال اجباری فلسطینیان توطئه‌ای مردود است
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
play_arrow
پزشکیان: جایگاه علم و دانایی حد و مرزی ندارد
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
play_arrow
دستور اکید رئیس قوه قضاییه در خصوص جرایم خشن
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
play_arrow
اژه‌ای: قوه قضاییه ناخواسته در ۲ قطبی‌ها نیفتد
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
چهار ویژگی ممتاز مردم آذربایجان شرقی در کلام رهبر انقلاب
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو
play_arrow
واکنش بقایی به تهدید ایران توسط نتانیاهو