احياي سنت محمدي (ص)، سيره ي مهدوي

در زمينه ي احکام جديد و قضاوت هاي حضرت مهدي و اصلاحاتي که حضرت انجام مي دهد، روايات بسياري وجود دارد؛ احکامي که در نظر اول با متون فقهي موجود و گاهي با ظواهر روايات و سنت سازگاري ندارد. قانون ارث
سه‌شنبه، 30 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احياي سنت محمدي (ص)، سيره ي مهدوي
 احياي سنت محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم)، سيره ي مهدوي

 

نويسنده: نجم الدين طبسي




 
در زمينه ي احکام جديد و قضاوت هاي حضرت مهدي و اصلاحاتي که حضرت انجام مي دهد، روايات بسياري وجود دارد؛ احکامي که در نظر اول با متون فقهي موجود و گاهي با ظواهر روايات و سنت سازگاري ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، کشتن شرابخوار، کشتن فرد بي نماز، اعدام درغگو، تحريم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودي مناره هاي مساجد و برداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش هايي که حضرت در کارها و امور اتخاذ مي کند نيز از اين گونه است.
در روايات از اين تغييرات با عباراتي مانند قضاي جديد، سنت جديد، دعاي جديد و کتاب جديد نام برده شده است که ما آن را جز زنده کردن سنت محمدي نمي دانيم؛ ولي دگرگوني ها به اندازه اي چشمگير است که وقتي مردم با آن روبه رو مي شوند، با تعبير « او دين جديدي آورده است » ياد مي کنند.
در صورتي که صدور اين روايات از معصومين ثابت شود، توجه به چند نکته در اين باره ضروري است:
1. برخي از احکام الهي هر چند از سوي خداوند پايه ريزي شده است، ولي شرايط اعلام و اجراي آن در زمان ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) فراهم مي شود و اوست که آن احکام را اعلام و اجرا مي کند. (1)
2. با گذشت زمان به وسيله ي زورمندان و تحريف گران، دگرگوني ها و تحريفاتي در احکام الهي پديد آمده است و حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پس از ظهور آنها را تصحيح و تعديل مي کند.
در کتاب القول المختصر آمده است: بدعتي را بر جاي نمي گذارد و سنتي نمي ماند مگر آن که آن را احيا مي کند. (2)
3. چون فقها در استنباط حکم شرعي، از يک سلسله قواعد و اصول بهره مي جويند، گاهي حکمي را که استنباط کرده اند به حکم واقع مطابقت ندارد؛ هر چند نتيجه ي آن استنباط براي مجتهد و مقلدينش حجت شرعي است؛ ولي در حکومت امام زمان (عليه السلام) ، حضرت، احکام واقعي را بيان مي فرمايد.
4. برخي از احکام شرعي در شرايطي خاص و اضطراري و براي تقيه به صورت غير واقعي اعلام شده است که در روزگار حضرت، تقيه برداشته مي شود و حکم واقعي بيان مي گردد.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما قيام کند، تقيه از بين مي رود و حضرت، شمشير را از نيام بيرون مي کشد و از مردم جز شمشير نمي گيرد و به آنان جز شمشير نمي دهد ». (3)
درباره ي موارد بالا به گفتن چند روايت بسنده مي کنيم:
امام صادق (عليه السلام) ضمن حديث مفصلي مي فرمايد: « بر شما ( مسلمانان ) است که تسليم ( امر ما ) باشيد و امور را به ما باز گردانيد و به انتظار حکومت ما و شما باشيد و منتظر فرج و گشايش ما و شما بمانيد. هنگامي که قائم ما ظهور کند و سخنگوي ما به سخن آيد و تعليم قرآن و دستورات دين و احکام را از نو به شما بياموزد- به همان شکلي که بر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است-، دانشمندان شما اين رفتار حضرت را، انکار کرده، مورد اعتراض قرار مي دهند و بر دين خدا و راه او استوار و پابرجا نمي شويد، مگر در سايه ي شمشير؛ شمشيري که بالاي سر شما باشد.
خداوند، سنت امت هاي پيشين را بر اين مردم قرار داده؛ ولي آنان، سنت ها را تغيير داده، و دين را تحريف کردند. هيچ حکم رايجي در بين مردم نيست، مگر اين که از شکل وحي شده اش تحريف گشته است. خدا تو را رحمت کند. به هر چه فراخوانده مي شوي، بپذير تا آن کس که دين را تجديد مي کند، فرا رسد ». (4)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم ظهور کند، مردم را از نو به اسلام دعوت مي کند و آنان را به سوي (اسلام ) هدايت مي نمايد، در حالي که اسلام کهنه و نابود شده، مردم از آن گمراه گشته اند ». (5)
از اين روايت فهميده مي شود که امام دين جديدي را به جهان عرضه نمي کند؛ بلکه چون مردم از اسلام واقعي منحرف شده اند، حضرت دوباره به آن دين دعوت مي کند؛ چنان که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به آن دعوت کرد.
امام صادق (عليه السلام) به بريد فرمود: « اي بريد! به خدا سوگند، هيچ حريمي براي خداوند نماند، مگر اين که آن را دريدند و هرگز به کتاب خدا و سنت پيامبرش در اين جهان عمل نشد و از روزي که اميرمؤمنان رحلت کرد، هرگز حد خداوند در بين مردم جاري نگشت ». آن گاه فرمود: « به خدا سوگند روزها و شب ها به پايان نمي رسد، مگر آن که خداوند مردگان را زنده و زندگان را بميراند و حق را به صاحبش بازگرداند و آيين خود را- که براي خود و پيامبرش پسنديده است- برپا دارد. بر شما بشارت باد، بشارت باد شما را. به خدا سوگند که حق فقط و فقط در دست شماست ». (6)
اين روايت نشان مي دهد که دگرگوني ها براي غير شيعه بيش تر چشمگير است؛ هر چند برخي از موارد براي آنان نيز تازگي دارد.
در اين مجال، دگرگوني ها و اصلاحات در روزگار امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در سه قسمت: احکام جديد، اصلاحات و تجديد بناها و قضاوت هاي تازه بيان مي کنيم:

الف) احکام جديد

1. اعدام زناکار و منع کننده ي از زکات

ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: « در اسلام به حکم خدا دو خون حلال است، ولي کسي به آن حکم نمي کند تا اين که خداوند، قائم اهل بيت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را بفرستد. او به حکم خدا حکم خواهد کرد و بينه و شاهداي نمي طلبد. حضرت زناکار محصن را ( مرد زن دار و زن شوهر دار) را سنگسار مي کند و کسي که زکات نمي دهد گردنش را مي زند ». (7)
امام صادق (عليه السلام) و امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايند: « هنگامي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، در سه مورد چنان حکم مي کند که کسي پيش از او آن گونه حکم نکرده است. آن حضرت پيرمرد زناکار را اعدام مي کند و کسي را که مانع زکات مي شود، به قتل مي رساند و ارث برادر را به برادر مقامي ( که در عالم ذر با هم برادر بودند ) مي دهد ». (8)
علامه حلي درباره ي حکم اعدام منع کننده ي زکات مي فرمايد: در همه ي عصرها، مسلمانان بر وجوب زکات اتفاق نظر داشته اند و زکات را يکي از پايه هاي پنج گانه ي اسلام مي دانند. در نتيجه کسي که واجب بودنش را نپذيرد و مسلمان فطري باشد و بين مسلمانان بزرگ شده باشد، او را بدون توبه دادن اعدام مي کنند و اگر اين فرد، مسلمان ملي باشد تا سه بار پس از ارتداد، توبه اش مي دهند و پس از آن اعدام مي شود، اين احکام در صورتي است که فرد علم و آگاهي به وجوب آن داشته باشد؛ ولي اگر وجوب آن را نداند، حکم به کفرش نمي شود ». (9)
مجلسي اول، در شرح اين روايت، ضمن بيان وجوهي مي فرمايد: شايد مراد اين باشد که حضرت در اين دو مورد بر طبق علم خود حکم و قضاوت مي کند و نيازي به شاهد نخواهد داشت؛ چنان که اين روش در ديگر قضاوت هاي حضرت نيز مي باشد ولي راز اختصاص دادن به اين دو مورد به لحاظ اهميت آن است. (10)

2. قانون ارث

امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد: « خداوند، ارواح را دو هزار سال پيش از بدن ها آفريد. هر يک از آنها که با ديگري در آسمان ها آشنا شد، در زمين نيز با هم آشنا خواهند بود و هر کدام که از ديگري بيگانه بوده است، در زمين نيز چنان خواهد بود. هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، به برادر ديني ارث مي دهد وارث برادر نسبي را قطع مي کند و اين است معناي قول خداوند در سوره ي مومنون: ( فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَينَهُمْ يوْمَئِذٍ وَلَا يتَسَاءَلُونَ؛ (11) پس هنگامي که در شيپور صور دميده شود، هيچ نسبي بين آنان نخواهد بود و هرگز از علت آن جويا نخواهند شد ). (12)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « خداوند دو هزار سال پيش از آن که پيکرها را بيافريند، بين ارواح برادري برقرار کرد. هنگامي که قائم ما اهل بيت قيام کند، برادراني که بينشان برادري برقرار شده است، از يک ديگر ارث مي برند و برادران نسبي که از يک پدر و مادر هستند از يک ديگر ارث نمي برند ». (13)

3. کشتن دروغگويان

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما ظهور کند، نخست به سراغ دروغگويان شيعه مي رود و آنان را به قتل مي رساند ». (14)
اجتمال دارد که مراد از اين افراد، منافقان يا مدعيان مهدويت و بدعت گذاران در دين باشد که سبب انحراف مردم شدند.

4. پايان حکم جزيه

امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايدک « خداوند، دنيا را به پايان نمي رساند، مگر آن که حضرت قائم از ما قيام کند و دشمنان ما را نابود سازد و ديگر جزيه را نپذيرد و صليب و بت ها را بشکند و دوران جنگ و خونريزي به پايان رسد و مردم را براي دريافت مال و ثروت فراخواند و امولال را در بين آنان يکسان تقسيم کند و در ميان مردم به عدالت رفتار نمايد ». (15)
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره ي شکستن صليب ها و کشتن خوک ها- که به معناي پايان يافتن دوران مسيحيت و حکم جزيه است- مي فرمايد: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان فرمانروايي دادگر ظهور مي کند و صليب ها را مي شکند و خوک ها را مي کشد و دستور مي دهد، کارگزارانش مال و ثروت را برداشته، در شهرها بگردند تا هر کس نيازمند است، از آن بردارد؛ ولي کسي پيدا نمي شود که اظهار نيازمندي کند ». (16)
شايد اين حديث کنايه از پايان دوران مسيحيت و اهل کتاب باشد.

5. انتقام از بازماندگان قاتلان امام حسين (عليه السلام)

هروي مي گويد: به حضرت رضا (عليه السلام) عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! نظرتان درباره ي اين سخن امام صادق (عليه السلام) که مي فرمايد: « هرگاه قائم کا قيام کند، بازماندگان از قاتلان امام حسين (عليه السلام) به کيفر کردار پدرانشان کشته مي شوند » چيست؟ حضرت رضا فرمود: « اين سخن صحيح است ».
گفتم: پس اين آيه ي قرآن ( و لا تزرو وازرة وزر أخري؛ (17) گناه کسي را به پاي کسي نمي نويسند )، چه معنايي دارد؟
فرمود: « آن چه خداوند مي فرمايد: صحيح است؛ ولي بازماندگان قاتلان امام حسين (عليه السلام) ، به کردار پدرانشان خرسند هستند و به آن افتخار مي کنند و هر کس از چيزي خشنود باشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده باشد. اگر مردي در مشرق کشته شود و مرد ديگري در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريک گناه قاتل است.
و حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که فرزندان قاتلان امام حسين (عليه السلام) را هنگام ظهورش نابود مي سازد؛ براي اين است که آنان از کردار پدرانشان خشنود هستند ».
گفتم: قائم شما از چه طايفه اي شروع مي شود؟ فرمود: « از بني شيبه شروع مي کند و دست هاي آنان را قطع مي نمايد؛ زيرا آنان دزدان خانه ي خدا در مکه معظمه هستند ». (18)

6.حکم رهن و وثيقه

علي مي گويد: پدرم، سالم از امام صادق (عليه السلام) درباره ي حديث « کسي که به رهن و وثيقه، از برادر مؤمن خود مطمئن تر باشد من از او بيزارم »؛ سؤال کردم.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: « اين مطلب در دوران قائم ما اهل بيت است ». (19)

7. سود تجارت

سالم مي گويد: به امام صادق (عليه السلام) گفتم: روايتي نقل شده است که سود و بهره گرفتن از مؤمن براي برادر مؤمنش حرام و رباست؟ حضرت فرمود: « اين مطلب در هنگامي است که قائم ما اهل بيت ظهور کند؛ ولي امروز جايز است که شخصي به مؤمن چيزي بفروشد و از او سود بگيرد ». (20)
مجلسي اول پس از قوي دانستن سند اين روايت، مي فرمايد: از اين روايت به دست مي آيد، رواياتي که سود گرفتن از مؤمن را مکروه دانسته، آن را ربا مي خواند، مبالغه نيست و ممکن است در حال حاضر مکروه باشد، ولي در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حرام گردد. (21) ولي مجلسي دوم ضمن مجهول خواندن اين روايت مي گويد: شايد حرمت در اين دو مورد، مقيد به زمان قيام حضرت حجت باشد. (22)

8. کمک برادران ديني به يک ديگر

اسحاق مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) بودم که آن حضرت از کمک و همکاري با برادران سخن به ميان آورد و آن گاه فرمود: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، کمک کردن به برادران واجب مي شود و بايد آنان را تقويت و کمک کنند ». (23)

9. حکم قطايع

امام صادق (عليه السلام) فرمود: « آن گاه که قائم ما قيام کند، قطايع ( و ماليکت اموال غير منقول ) از بين مي رود؛ به گونه اي که ديگر قطايعي در ميان نخواهد بود ». (24)
قطايع که همه ماليکت هاي بزرگ مانند روستاها، اراضي بسيار و قبعه هاست و پادشاهان و قدرتمندان آنها را به نان خود ثبت مي کنند، همگي در روزگار امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به آن حضرت تعلق دارد.

10. حکم ثروت ها

معاذ بن کثير مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: « شيعيان ما در فراخي بوده، آزادند از اين که آن چه را به دست مي آورند، در راه خير و نيکي مصرف کنند؛ ولي هنگامي که قائم ما قيام کند، بر هر گنجينه داري، اندوختن حرام مي شود؛ مگر آن که آن را به خدمت آن حضرت آورد و از آن در جنگ با دشمن، ياري و کمک بگيرد و اين است سخن خداوند که مي فرمايد: ( وَالَّذِينَ يكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا ينْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ (25) کساني که طلا و نقره مي اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمي کنند، آنان را به عذاب دردناکي بشارت ده ). (26)

ب) اصلاحات اجتماعي و تجديد ساختمان مساجد

1. تخريب مسجد کوفه و تعديل قبله آن

اصبغ بن نباته مي گويد: امير مؤمنان (عليه السلام) هنگام ورود به مسجد کوفه- که در آن هنگام باخزف و گل پخته ساخته شده بود- فرمود: « واي بر کسي که تو را ويران کرد! واي بر کسي که زمينه ي ويراني تو را آسان کرد! ولي بر آن که تو را با گل و خاکپخته بنا کرد و جهت قبله ي نوح (عليه السلام) را تغيير داد! » آن گاه ادامه داد: « خوشا به حال کسي که شاهد ويراني تو در روزگار حضرت قائم از اهل بيت مي باشد! آنان نيکان امت هستند که همراه نيکان عترت مي باشند ». (27)
هم چنين آن حضرت مي فرمايد: « بي گمان هنگامي که قائم ما قيام کند، مسجد کوفه را ويران کرده، قبله آن را تعديل مي کند ». (28)

2. تخريب مساجد در مسير جاده و مشرف

ابو بصير مي گويد: امام باقر (عليه السلام) فرمود: « هنگامي که قائم ما قيام کند، چهار مسجد را درکوفه ويران مي سازد و هيچ مسجد مشرفي را نمي گذارد، مگر اين که کنگره و اشراف آن را ويران کند و با حالت سادگي و بدون اشراف، آن را بر جاي مي گذارد و هر مسجدي را که در مسير جاده قرار گيرد، ويران مي سازد ». (29)
شايد مراد، چهار مسجدي باشد که سران لشکر يزيد، پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) به شکرانه ي کشتن آن حضرت در کوفه ساختند و بعدها به « مساجد ملعونه » معروف شدند. هر چند اين مساجد اکنون موجود نيست، ولي ممکن است بعدها گروهي از روي دشمني با اهل بيت، آنها را دوباره بسازند. (30)
امام باقر (عليه السلام) درباره ي اين مساجد مي فرمايد: « در کوفه به دليل شادي از کشتن، حسين (عليه السلام) چهار مسجد ساخته شد که عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد جرير، مسجد سماک و مسجد شيث بن ربعي ». (31)

3. ويران کردن مناره ها

ابو هاشم جعفري مي گويد: خدمت امام حسن عسکري (عليه السلام) بودم که ايشان فرمود: « هنگامي که حضرت قائم قيام کند، دستور مي دهد، مناره ها و مقصوره هايي (32) که در مساجد است، ويران شود ». با خود گفتم: چرا حضرت چنين مي کند؟ امام عسکري (عليه السلام) رو به من کرد و فرمود: « چون اينها بدعت و نوآوري هايي است که پيامبر و امامي آن را نساخته است ». (33)
مرحوم صدوق طبق روايتي مي گويد: امير مؤمنان (عليه السلام) هنگام گذشتن از مسجدي- که مناره اش بلند بود- دستور داد آن مناره را ويران کنند. (34)
مجلسي اول مي فرمايد: از اين روايات، حرمت ساختن مناره هاي بلند به دست مي آيد؛ زيرا اشراف داشتن و مسلط شدن بر خانه هاي مسلمانان حرام است. ولي اکثر فقها اين روايت را بر کراهت حمل کرده اند. (35) به نقل از مسعودي و طبرسي: وي دستور مي دهد منبرها را ويران کنند (36). البته مجلسي دوم ( محمد باقر ) مطلبي به همين مضمون دارد که در پاورقي سوم آمده است.

4. تخريب سقف مساجد و منبرها

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « نخستين چيزي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از آن آغاز مي کند سقف مساجد است. آنها را ويران مي کند و سقف هايي مانند عريش (37) موسي (عليه السلام) بر آن قرار مي دهد ». (38)
اين روايت بر استجاب حمل شده است؛ زيرا نبودن مانع و حائل بين نمازگزاران و بين آسمان مستحب است و نبودن حايل يکي از اسباب قبولي نماز و استجابت دعاست.

5. بازگرداندن مسجد الحرام و مسجد النبي به اندازه ي اصلي

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ساختمان مسجد الحرام را ويران مي کند و آن را به ساختمان نخستين و اندازه ي اصلي اش باز مي گرداند. مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را نيز پس از ويران کردن، به اندازه ي اصلي اش باز مي گرداند و کعبه را در جايگاه اصلي اش مي سازد ». (39)
هم چنين آن حضرت مي فرمايد: « هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، خانه خدا را به اندازه ي نخستين آن باز مي گرداند (40) و با مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و مسجد کوفه نيز چنين مي کند ».

ج) قضاوت

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خداوند بادي مي فرستد تا در هر سرزميني ندا کند: اين مهدي است که به روش داود و سليمان قضاوت مي کند و بر حکم خود گواهي نمي طلبد ». (41)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) احکام و قضاوت هايي دارد که حتي برخي از ياران و کساني که در رکابش شمشيرها زده اند، به آن احکام اعتراض مي کنند و آن قضاوت حضرت آدم (عليه السلام) است و حضرت نيز گردن معترضان را مي زند. سپس به روش ديگري قضاوت مي کند که قضاوت داود است؛ ولي گروه ديگري از يارانش اعتراض مي کنند و حضرت گردن آنان را نيز مي زند.
براي بار سوم حضرت به شيوه ي ابراهيم (عليه السلام) قضاوت مي کند و باز هم گروهي از يارانش- که در رکابش شمشير زده اند- اعتراض مي کنند و حضرت آنان را نيز اعدام مي کند. آن گاه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به روش محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتار مي کند و ديگر کسي بر حضرت اعتراض نمي کند ». (42)
سازمان هاي بزرگ و با عظمت با نام و نشان هاي گوناگون و اساسنامه هاي پررزق و برق که از حمايت محرومان و حقوق بشر سخن مي گويند، در بين بشريت چنان رفتار کرده اند که گويي جز دشمني با بشريت کار ديگري ندارند.
سرانجام حکومت مهدي وارث جهاني است که در آن ستمگران با همه ي توان به جنگ و نبرد با بشريت پرداخته، تعداد بسياري از انسان ها را کشته اند و آنان که زنده مانده اند نيز از حکومت هاي ديگر نااميد شده، به حکومتي که وعده هاي خويش را محقق مي سازد، پناه مي آورند و اين حکومت، همان حکومت مهدي آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « حکومت و دولت ما، آخرين دولت است و هيچ حزب، گروه و خانداني نمي ماند که داراي حکومت باشد، مگر اين که پيش از ما حکومتشان بر روي کار مي آيد و اين براي آن است که اگر روش و سياست حکومت ما را ديدند، نگويند، ما هم اگر زمامدار امور مي شديم، اين چنين رفتار مي کرديم و اين معناي سخن خداوند است که فرمود: ( وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين؛ (43) و عاقبت کار از آن پرهيزکاران است ) ». (44)

د) حکومت عدل

عدالت، واژه اي است آشنا که همگان آن را دوست دارند و در پي آنند. عدالت چيزي است که از هر کس صادر شود، نيکو و زيباست و از مسؤولان و فرمانروايان زيبنده تر؛ ولي جاي تأسف است که در روزگاران بسياري، جز نام، نشان ديگري از عدالت نمي توان يافت و بشريت جز در روزگاران اندکي- آن هم در حکومت مردان الهي- عدالت را مشاهده نکرده است.
استعمارگران براي استثمار بيش تر و نفوذ حاکميت خود، به اشکال گوناگون از اين واژه مقدس سوء استفاده مي کنند و با تبليغ اين شعار جذاب، گروهي را به دور خود گرد مي آورند: ولي ديري نمي پايد که رسوا شده، ادامه ي حکومت خود را جز با به کارگيري زور و بي عدالتي نمي بينند.

نظر مرحوم طبرسي

مرحوم طبرسي درباره ي زنده کردن سنت به وسيله ي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سخناني دارد که به ذکر آن مي پردازيم:
اگر پرسيده شود همه ي مسلمانان معتقدند که پس از حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) ديگر پيامبري نخواهد آمد، ولي ما شيعيان عقيده داريد که چون قائم قيام کند، جزيه را از اهل کتاب نمي پذيرد و هر کس را که بيش از بيست سال داشته باشد و احکام دينش را نداند، به قتل مي رساند و مساجد و زيارتگاه هاي ديني را ويران مي سازد و به روش حضرت داود- که براي صدور حکم شاهد نمي خواست- حکم مي کند و مانند اينها که در روايات شما وارد شده است و اين عقيده موجب نسخ ديانت و ابطال احکام ديني است و در حقيقت شما با اين عقيده، نبوت و پيامبري را پس از خاتم پيامبران اثبات نموده ايد؛ هر چند نام آن را پيامبري نگذاريد، پاسخ شما چيست؟
مي گوييم: ما از آن چه رد اين پرسش گفته شده- که قائم، جزيه را از اهل کتاب نمي پذيرد و کساني را که به سن بيست سالگي برسند و احکام دين خود را ندانند، به قتل مي رساند- آگاهي نداريم و بر فرض هم که در اين خصوص روايتي رسيده باشد، نمي توان آن را به طور قطع پذيرفت. ممکن است منظور از ويران سازي برخي از مساجد و زيارت گاه هاي ديني، مساجد و زيارت گاه هايي باشد که بر خلاف تقوا و دستور خدا ساخته شده است که البته کاري مشروع خواهد بود و پيامبر هم چنين کاري را انجام داد.
اين که قائم، مانند فرزندان داود حکم مي کند و در صدور حکم شاهد و دليل نمي خواهد، اين هم مطلبي است که نزد ما قطعي و يقيني نيست و اگر درست باشد، آن را بدين گونه بايد تدويل کرد که در مواردي که خودش به حقيقت قضايا و ماهيت دعوا علم دارد، طبق عملش حکم مي کند؛ زيرا هر گاه امام يا قاضي به مطلبي يقين پيدا کرد، لازم است که موافق با علمش قضاوت کند و ديگر شاهد و دليلي نمي خواهد و اين نکته موجب نسخ ديانت نيست. هم چنين اين سخن که گفته اند: قائم جزيه نمي گيرد و گوش به گواهي شاهد و گواه نمي دهد، در صورتي که درست باشد، باعث منسوخ گشتن ديانت نخواهد بود؛ زيرا نسخ آن است که دليلش متأخر از حکم منسوخ باشد و هم زمان با هم نبايد و اگر هر دو دليل با هم آمدند، نمي توانند يکي ناسخ ديگري باشد؛ هر چند در معنا مخالف آن باشد؛ مثلاً اگر فرض کرديم که خداوند فرمود: « روز شنبه تا فلان وقت را در خانه به سر بريد و پس از آن وقت آزاد هستيد ». به اين سخن نسخ نمي گويند؛ زيرا دليل رافع، همراه دليل موجب است.
چون اين معنا روشن گشت و دانستيم که پيامبر به آگاهي ما رسانده است که قائم از فرزندان من است و از دستورات او پيروي کنيد و هر حکمي مي کند بپذيريد، بر ما واجب است از وي پيروي کنيم و هر گونه قائم در ميان ما حکم کرد، رفتار نماييم. پس اگر ما حکم او را پذيرفتيم- هر چند با برخي از احکام پيشين فرق داشته باشد- احکام دين اسلام را منسوخ ندانسته ايم؛ زيرا چنان که گفتيم نسخ احکام در موضوعي که دليلش وارد شده باشد، متحقق نمي شود. (45) البته روايات متعدي از عامه به اين مضمون وارد شده است.

پي‌نوشت‌ها:

1- نگاه: کتاب الخمس ( موسوعة الامام الخوئي)، ج5، ص 200.
2- قبل: « لا يترک بدعه إلا أزالها و لا سنه إلا أحياها ». القول المختصر، ص 20.
3- عن أبي عبدالله (عليه السلام) : « إذا قائم قائمنا سقطت التقيه، و جرد السيف، و لم يأخذ من الناس، و لم يعطهم إلا بالسيف ». تأويل الآيات الظاهرة، ج2، ص 540؛ اثبات الهداة، ج3، ص 564.
4- عن أبي عبدالله (عليه السلام) : « في حديث طويل، قال: « عليکنم بالتسليم و الرد إلينا، و انتظار أمرنا و أمرکم، و فرجنا و فرجکم، فلو قد قام قائمنا و تکلم متکلمنا، ثم استأنف بکم تعليم القرآن و شرائع الدين و الأحکام و الفرائض، کما أنزله الله علي محمد (عليه السلام) لأنکم ( لأنکر) أهل البصائر فيکم ذلک اليوم إنکاراً شديداً، و لم تستقيموا علي دين الله، و طريقته، إلا من تحت حد السيف فوق رقابکم، إن الناس بعد نبي الله (صلي الله عليه و آله و سلم) رکب الله بهم سنه من کان قبلکم فيروا و بدلوا و حرفوا و زادوا في دين الله و نقصوا منه، فما من شيأ عليه الناس اليوم إلا و هو منحرف عما نزل به الوحي من عند الله، فأجب- رحمک الاله- من حيث تدعي إلي حيث تدعي من يستأنف بکم دين الله استئنافاً ». کشي، رجال، ص 138؛ اثبات الهداة، ج3، ص 560؛ بحار الانوار، ج2، ص 246؛ العوالم، ج3، ص 558.
5- عن الصادق (عليه السلام) : « إذا قام القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دعا الناس إلي الإسلام جديداً، و هداهم ألي أمر قد دبر فضل عنه الجمهور ». مفيد، ارشاد، ص 364؛ روضة الواعظين، ج2، ص 264؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحار الانوار، ج51، ص 30.
6- عن بريد بن معاويه، سمعت دبا عبدالله (عليه السلام) يقول: « يا بريد؛ والله: ما بقيت لله حرمه إلا انتهکت، و لا عمل بکتاب الله، و لا سنه نبيه في هذا العالم و لا أقيم في هذا الخلق حد منذ قبض الله أمير المؤمنين و لا عمل بشيء من الخلق إلي يوم الناس هذا ». ثم قال: « أما و الله لا تذهب الايام و الليالي حيث يحيي الله الموتي و يميت الأحياء و يرد الحق إلي أهله، و يقيم دينه الذي ارتضاء لنفسه و نبيه فابشروا ثم ابشروا، فوالله؛ ما الحق إلا في أيدکم ». التهذيب، ج4، ص 96؛ ملاذ الاخيار، ج6، ص 258.
7- عن أبان بن تغلب، قالک قال بي أبو عبدالله (عليه السلام) : « دمان في الإسلام حلال من الله، لا يقضي فيهما أحد حتي يبعث الله قائمنا أهل البيت، فإذا بعث الله عزوجل قائمنا أهل البيت. حکم فيهما بحکم الله لا يريد عليها بينة، الزاني المحصن يرجمه، و مانع الزکاة يضرب عنقه ». کافي، ج3، ص 503؛ الفقيه، ج2، ص 11؛ کمال الدين، ج2، ص 671؛ وسائل الشيعه، ج6، ص 19؛ بحار الانوار، ج52، ص 325.
8- عن أبي عبدالله (عليه السلام) و أبي الحسين (عليه السلام) : قالا: « لو قام القائم لحکم بثلاث لک يحکم بها أحد قبله؛ يقتل الشيخ الزاني، يقتل مانع الزکاة، يورث الأخ في الأظلة ». صدوق، خصال، باب 3، ص 133؛ اثبات الهداة، ج3، ص 495.
9- العلامة الحلي: أجمع المسلمون کافه علي وجوبها في جميع الأعصار، و هي أحد أرکان الإسلام الخمسه إذا عرفت هذا، فمن أنکر وجوبها ممن ولد علي الفطره، و نشأ بين المسلمين فهو مرتد يقتل من غير أن يستتاب، و إن لم يکن من الفطرع، بل أسلم غقيب کفر الستتيب- مع علم بوجوبها- ثلاثا، فإن تاب و إلا فهو مرتد وجب قتله، و إن کان ممن يخفي وجوبها عليه لإنه نشأ بالباديه أو کان قريب العهد بالإسلام عرف وجوبها و لک يحکم بکفره ». تذکرة الفقهائ، ج5، ص 7، کتاب زکات؛ ر.ک: مرآه العقول، ج16، ص 14.
10- العلامة المجلسي: أو يکون المراد أنه (عليه السلام) يحکم بعلمه فيهما و لا يحتاج إلي الشهود، کما في سائر قضاياه. و يکون التخصيص للاهتمام ». روضة المتقين، ج3، ص 18.
11- مؤمنون (23) ايه 101.
12- عن جرهم بن أبي جهينه، قال: سمعت أبا الحسن موسي يقول: « إن الله تبارک و تعالي خلق الأرواح قبل الأبدان بألفي عام، ثم خلق الدبدان بعد ذلک. فما تعارف منها في السمائ تعارف في الأرض، و ما تناکر منها في السماء تناکر في الأرض. فإذا القائم ورث الأخ في الدين و لم يورث الأخ في الولاده، و ذلک قول الله عزوجل في کتابه ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَينَهُمْ يوْمَئِذٍ وَلَا يتَسَاءَلُونَ ). دلائل الامامة، ص 260؛ تفسير برهان، ج3، ص 120؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص 402.
13- قال الصادق (عليه السلام) : « إن الله آخا بين الأرواح في الأظله، قبل أن الأبدان بألفي عام، فلو قد قام قائمنا أهل البيت لورث الأخ الذي آخا بينها في الأظله، و لم يورث الأخ من الولاده » . الفقيه، ج4، ص 254؛ صدوق، عقايد، ص 76؛ حصيني، هدايه، ص 64، 87؛ مختصر البصائر، ص 159؛ روضه المتقين، ج11، ص 415؛ بحار الانوار، ج6، ص 249 و ج101، ص 367.
14- عن أبي عبدالله (عليه السلام) : « لو قد قام قائمنا لبداً بکذابي الشيعه فقتلهم: کسي، رجال، ص 299؛ اثبات الهداة، ج3، ص 561.
15- قال أمير المؤمنين (عليه السلام) : « ... فإن الله لم يذهب بالدنيا حتي يقوم القائم منا، يقتل مبغصينا، و لا يقتل الجزية، و يکسر الصليب و الأصنام، و تضع الحرب أوزارها، و يدعو إلي أخذ المال و بقسمه بالسوية، و يعدل في الرعية ». اثبات الهداة، ج3، ص 496.
16- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) : « يخرج المهدي حکماً عدلاً، فيکسر الصليب، و يقتل الخنزير و يطاف بالمال في أهل الحواء فلا يوجد أحدٌ يقبله »: . عقد الدرر، ص 166؛ القول المختصر، ص 14.
17- کهف (18) آيه 9.
18- عن الهروي، قال: قلت لأبي الحسن الرضا (عليه السلام) : يا ابن رسول الله؛ ما تقول في حديث روي عن الصادق (عليه السلام) أنه قال: « إذا خرج القائم قتل ذراري قتلة الحسين(عليه السلام) بفعال آبئها؟ » فقال (عليه السلام) : « هو کذلک ». فقلت: و قوله الله عزوجل ( و لا تزر وازرة وزر اخري ) ما معناه؟
قال: « صدق الله في جميع أفواله، ولکن ذراري قتلة الحسين (عليه السلام) يرضون بفعال أبائهم، و يتفخرون بها، و من رضي شياً کان کمن أتاه، ولو أن رجلاً قتل بالمشرق فرضي بقتله رجل بالمغرب، لکان الراضي عند الله عزوجل شريک القاتل، و إنما يقتلهم القائم إذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم ». قال: قلت له: بأي شيء يبدأ القائم منکم إذا قام؟ قال: « يبدأ ببني شيبة، فيقطع أيديهم؛ لأنهم سراق بيت الله عزوجل ». علل الشرايع، ج1، ص 219؛ عيون الخبار الرضا، ج1، ص 273؛ بحار الانوار، ج52، ص 313؛ اثبات الهداة، ج3، ص 455.
19 و 20- علي بن سالم، عن أبيه، قال: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن الخبر الذي روي « أن من کان بالرهن أوثق منه بأخيه المؤمن، فأنا يريء ». قالک « ذلک إذا ظهر الحق، و قام قائمنا أهل البيت: . قلت فاخبر الذي روي « أن ربح المؤمن علي المؤمن رباً« ما هو؟ فقال: « ذلفک إذا ظهر الحق، وقام قائمنا أهل البيت، فأما اليوم، فلا بأس أن يبيع من المؤمن و يربح عليه ». من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 200؛ التهذيب، ج7، ص 179؛ وسائل الشيعه، ج13، ص 123؛ اثبات الهداه، ج3، ص 455؛ ملاذ الاخيار، ج11، ص 315.
21- قال المجلسي الأول: ... و يدل علي أن الأخبار المتقدمة في کراهه الربح علي المؤمن و أنه رباً مبالغة فيها، و يمکن أن يکون في زمان القائم حراماً و الآن مکروهاً. روضة المتقين، ج7، ص 375.
22- قال المجلسي الثاني: مجهول... قوله ذلک إذا ظهر الحق لعل الحرمه في الموضعين مقيدة بذلک، ملاذ الاخيار، ج11، ص 315.
23- عن إسحاق بن عمار، قال: منت عند أبي عبدالله (عليه السلام) ، فذکر مواساة الرجل لإخوانه- إلي أن قال- فقال أبو عبدالله (عليه السلام) : « إنما ذلک إذا قام القائم وجب عليهم أن يجهزوا إخوانهم، و أن يقووهم ». صدوق، مصادفه لاخوان، ص 20؛ اثبات الهداة، ج3، ص 495.
24- عن جعفر (عليه السلام) : « إذا قام قائمنا، اضمحلت القطائع. فلا قطائع ». قرب الاسناد، ص 54؛ بحار الانوار، ج52، ص 309 و ج97، ص 58؛ اثبات الهداة، ج3، ص 523، 584؛ بشارة الاسلام، ص 234.
25- توبه (9) آيه 34.
26- عن معاذ بن کثير، قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: « موسع علي شيعتنا أن ينفقوا مما في ايديهم بالمعروف، فإذا قام قائمنا حرم علي کل ذي کنز کنزه حتي يأتيه به فيستعين به علي عدوه و هو قول الله عزوجل: (وَالَّذِينَ يكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا ينْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ) ». کتافي، ج4، ص 61؛ التهذيب، ج4، ص 143؛ عياشي، تفسير، ج2، ص 87؛ المحجه، ص89؛ تفسير صافي، ج2، ص 341؛ تفسير برهان، ج2، ص 121؛ نور الثقلين، ج2، ص 213؛ بحار الانوار، ج73، ص 143؛ مرآة العقول، ج16، ص 193.
27- عن الأصبغ بن نباتة، قالک قال أمير المؤمنين (عليه السلام) في حديث له حتي انتهي إلي مسجد الکوفة کان مبنياً بخزف و دنان و طين، فقال: « ويل لمن هدمک، و ويل لمن سهل هدمک، و ويل ليانيک بالمطبوخ، المغير قبلة نوح، طوبي لمن شهد هدمک مع قائم أهل بيتي، أولئک خيار الأمه مع أبرار العترة ». طوسي، غيبه، ص 283؛ اثبات الهداة، ج3، ص 516؛ بحار الانوار، ج52، ص 332.
28- قال أمير المؤمنين (عليه السلام): « اما قام کسره- مسجد الکوفة- و سوي قبلته.. » نعماني، غيبة، ص 317؛ بحار الانوار، ج52، ص 364؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص 369 و ج12، ص 294.
29- عن أبي بصير، عن أبي جعفر (عليه السلام): « إا قام القائم، دخل الکوفه و أمر بهدم المساجد الأربعة حتي يبلغ أساسها، و يصيرها عريشاً کعريش موسي، و يکون المساجد کلها جماء لا شرف لها، کما کان علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ». من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 53؛ بحار الانوار، ج52، ص 333, اثبات الهداة، ج3، ص 517، 556؛ الشيعه و الرجعه، ج2، ص 400؛ ر.ک: من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 232؛ ارشاد، ص 365؛ روضة الواعظين، ج2، ص 264.
30- مهدي موعود، ص 941؛ الغارات، ج2، ص 324، پاورقي.
31- عن الباقر (عليه السلام): « جددت أربعة مساجد بالکوفة فرحاً بقتل الحسين (عليه السلام): مسجد الأشعث، و مسجد جرير، و مسجد سماک، و مسجد ابن ربعي لعنهم الله ». بحار الانوار، ج45، ص 189.
32- محلي از مسجد که براي خليفه يا امام جماعت مي ساختند تا در حال نماز در آن جا بايستند و از دسترس دشمن دور باشند؛ فرهنگ فارسي عميد.
33- عن أبي هاشم الجعفري، قال: کنت عند أبي محمد (عليه السلام) فقال: « إذا قام القائ مأمر بهدم المناره و المقاصير التي في المساجد ». فقلت في نفسي: لأي معني هذا؟ فأقبل علي. فقال: « معني هذا أنها محدثه مبتدعة، لک يبنها نبي و لا حجه ». طوسي، غيبه، ص 123؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص 437؛ اعلام الوري، ص 355؛ کشف الغمة، ج3، ص 208؛ اثبات الهداة، ج3، ص 412؛ بحار الانوار، ج50، ص 215 و ج52، ص 323؛ متسدرک الوسائل، ج3، ص 379، 384.
34- روي أن علياً (عليه السلام) مر علي مناره طويله فأمر بهدمها، ثم قال: « لا ترفع المناره إلا مع سطح المسجد ».. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 155.
35- قال المجلسي الدول: يفهم منه حرمه بناء المنارات العاليه لحرمه إلا شراف علي بيوت المسلمين و حمله الأکثر علي الکراهه و إن حکموا بحرمه إلا شراف. روضه المتقين، ج2، ص 109.
و قال المجلسي الثاني: المشهور بين الدصحاب کراهه تطويل المناره أزيد من سطح المجسد لئلا يشرف المؤذنون علي الجيران،و المنارات الطويله من بدع عمر و المراد بالمقاصير: المحاريب الداخله، بحار الانوار، ج80، ص 376.
36- اثبات الوصية، ص 215؛ اعلام الوري، ص 355.
37- عريش سايباني است که براي مخافظت خود ازگرما و افتاب مي سازند و به نقل از طريحي آن را از سعف خرما مي سازند و تا پايان فصل خرما، در آن به سرمي برند. تخريب آن شايد بدين دليل است که مساجد پيش از ظهور امام (عليه السلام) از حالت سادگي بيرون آمد] جنبه ي تشريفاتي به خود مي گيرد. ويراني منابر نيز به دليل آن است که ديگر جنبه ي ارشاد و هدايت مردم را ندارد؛ بلکه به وسيله اي براي تقويت فرمانروايان ستمگر و خائن و توجيهي براي نفوذ دشمنان در سرزمين هاي اسلامي تبديل شده است.
38- قال أبو جعفر: « أول ما يبدأ به قائمنا سقوف المساجد، فيکسرها و يأمر بها، فتجعل عريشاً معريش موسي ». من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 153؛ اثبات الهداة، ج3، ص 425؛وسائل الشيعه، ج3، ص 488؛ روضة المتقين، ج2، ص 101.
39- عن أبي عبدالله (عليه السلام): « القائم يهدي المسجد الحرام حتي يرده إلي أساسه و مسجد الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) إلي أساسه. يرد البيت ألي موضعه، و دقامه علي أساسه ».ارشاد، ص 364؛ طوسي، غيبة، ص 297؛ نعماني، غيبة، ص 171؛ اعلام الوري، ص 431؛ کشف الغمة، ج3، ص 255؛ اثبات الهداة، ج3، ص 516؛ بحار الانوار، ج52، ص 332.
40- حدود آن را مرحوم صدوف و مجلسي بيان کرده اند: ر.ک: روضه المتقين، ج2، ص 94؛ من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 149.
41- قال أبو عبدالله (عليه السلام): « فيبعث الله تبارک و تعالي ريحاً فتنادي بکل واد: هذا المهدي، يقضي بقضاء داود و سليمان، و لا يريد عليه بينه ». کافي، ج1، ص 397؛ کمال الدين، ج2، ص 671؛ مرآة العقول، ج4، ص 300؛ مجلسي اين حديث را موثق مي داند؛ بحار الانوار، ج52، ص 320، 330، 336، 339.
42- عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: « يقضي القائم بقضايا ينکرها بعض أصحابه ممن قد ضرب قدامه بالسيف و هو قضائ آدم (عليه السلام)، فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الثانيه فينکرها قوم آخرون ممن قد ضرب قدامه بالسيف و هو قضائ داود (عليه السلام)، فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الثالثه فينکرها قوم اخرون ممن قد ضرب قدامه بالسيف و هو قضاء إبراهيم (عليه السلام)، فيقدمهم فيضرب أعناقهم، ثم يقضي الرابعه و هو قضائ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فلا ينکرها عليه أحد ». اثبات الهداه، ج3، ص 585؛ بحار الانوار، ج52، ص 389.
43- اعراف (7) آيه 127.
44- عن دبي جعفر (عليه السلام): « دولتنا اخر الدول، و لن يبقي أهل بيت لهم دوله إلا ملکوا قبلنا لئلا يقولوا: إذا رأوا سيرتنا: إذا ملکنا سرنا مثل سيره هولاء و هو قوله الله عزوجل ( و العاقبه للمتقين ) » ارشاد، ص 344؛ روضه الواعظين، ص 265؛ بحار الانوار، ج52، ص 332. روايت ديگري نيز به همين مضمون وارد شده است.
45- قالوا: إذا حصل الإجماع علي أن لا نبي بعد رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و أنتم قد زغمتم أن القائ مإذا قام لم يقبل الجزيه من أهل الاکتاب، و أنه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه في الدين، و يأمر بهدم المساجد و المشاهد. و أنه يحکم بحکم داود (عليه السلام) لا يسأل عن بينه و أشباه ذلک مما ورد في اثارکم، و هذا يکون نسخاً للشريعه و إبطالاً لأحکامها، فقد أثبتن معني النبوه و إن لم تتلفظوا باسمها، فما جوابکم عنها؟
$ الجواب: إنا لا نهرف ما تضمنه السؤال من أنه (عليه السلام) لا يقبل الجزيه من أهل الکتاب. و أنه يقتل من بلغ العشرين و لم يتفقه في الدين، فإن کان ورد بذلک خبر فهو غير مقطوع به.
و أما هدم المساجد و المشاهد: فقد يکوز أن يختص بهدم ما بني من ذلک علي غير تقوي الله تعالي، و علي خلاف ما أمر الله سبحانه به، و هذا مشروع قد فعله النبي (صلي الله عليه و آله و سلم).
و أما روي من أنه (عليه السلام) « يحکم بحکم داود لا يسأل عن بينه ». فهذا أيضاً غير مقطوع به، و إن صح فتأويله أنه بحکم بعلمه فيما يعلمه. و إذا علم الإمام أو الحاکم أمراً من الأمور فعليه أن يحکم بعلمه و لا يسأل البينة، و ليس في هذا نسخ للشريعة.
علي أن هذا الذي ذکروه من ترک قبول الجزيه و استماع البينه، لو صح لم يکن ذلک نسخاً للشريعة؛ لأن النسخ هو ما تأخر دليله عن الحکم المنسوخ، و لم يکن مصاحباً له. فاما إذا اصطحب الدليلان: فلا يکون أحدهما ناسخاً لصاحبه و إن کان يخالفه في الحکم. و لهذا انفقنا علي أن الله سبحانه لو قال: « الزموا السبت الي وقت کذا ثم لا تلزموه ». أن ذلک لا يکون نسخاً؛ لأن الدليل الرافع مصاحب للدليل الموجب.
و إذا صحت هذه الجملة، و کان النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) قد أعلمنا بأن القائم من ولده يجب اتباعه و قبول الأحکامه، فنحن إذا صرنا إلي مات يحکم به فينا- و إن خالف بعض الأحکام المتقدمه- غير عاملين بالنسخ؛ لأن النسخ لا يدخل فيما يصطحب الدليل. بحار الانوار، ج52، ص 383؛ رواياتي هم از اهل سنت به همين مضامين وارد شده است. إعلام الوري، ج2، ص 311.

منبع مقاله :
طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط