اصطلاح « زبان قرآن » در قرن اخیر، در تداوم مباحث زبان دین مطرح شده است. مبحث زبان دین و زبان قرآن از جمله مباحث « فلسفه ی دین » است و متکلّمان، فیلسوفان، دین پژوهان و مفسّران در خصوص آن مطالبی بیان کرده اند. زبان قرآن مصداقی از « زبان دین » و از جمله ی مهمترین « مبانی تفسیر قرآن » است.
در خصوص « زبان قرآن » پرسش های اساسی متعددی بدین شرح قابل طرح است: خداوند چگونه و با چه شیوه ای با مخاطبان خود سخن گفته است؟ مفسّران در فهم و تفسیر قرآن، چگونه و از طریق کدام زبان می باید به مراد الهی برسند؟ تفاوت زبان قرآن با لغت قرآن در چیست؟ گونه های زبان کدام است و کدام یک از آنها در خصوص زبان دین، به ویژه زبان قرآن، قابل قبول می باشد؟ اگر معتقد به چند گونه زبان در خصوص قرآن شویم، پیامدهای تفسیری هر کدام چه خواهد بود؟ مهم ترین دیدگاه در خصوص زبان قرآن کدام است و کدام یک از آنها صحیح تر می باشد؟
در دوران معاصر که مطالعه در خصوص زبان « متون مقدّس » پیشرفت خاصی کرده و در هرمنوتیک، دیدگاه های متفاوتی مطرح شده، این دیدگاه ها و آن پیشرفت ها چه تأثیری بر زبان قرآن و چگونگی تفسیر آن داشته است؟
رابطه زبان قرآن با تفسیر
هر مفسّری با پاسخ به این پرسش ها، باید مبنای خاصی را درباره ی زبان قرآن انتخاب کند و آن را اساس معناشناسی و تفسیر و سپس دفاع از اندیشه های قرآنی خویش قرار دهد. پس از پذیرش قدسی بودن قرآن و طرح مباحث مربوط به نصّ قران و قرائت واحد آن، امکان فهم و تفسیر قرآن، حجّیّت ظواهر قرآن، برخورداری قرآن و از ساختار چندمعنایی، لازم است معلوم نماییم که آیا زبان قرآن عرف عام است یا خاص و با پذیرش هر یک از این دو مبنا، چه مفاهیم تفسیری را می توان به خداوند متعال نسبت داد؟آیا زبان قرآن در تمامی آیات از جمله قصص و آیات فقهی، همسان با دیگر آیات است، یا قرآن زبان ترکیبی و نسبت به هر گروه خاصی از آیات، زبانی متفاوت دارد؟
در هر حال، زبان هر متنی به ویژه قرآن، بدان جهت که از کارکرد مهمی برخوردار است و می تواند در تبیین مفاهیم الهی و واقعیت های هستی مؤثر باشد و جنبه های عاطفی، دستوری، گفتاری و ... دارد، برای مفسّران و قرآن پژوهان، مهم دانسته شده است.
مفهوم شناسی زبان قرآن و تمایز آن با لغت قرآن
مفهوم زبان در ابتدا به توانایی خاص انسان برای ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم به دیگران گفته شده (1) و گفتار هر انسانی معمولاً ظهور خارجی آن توانایی است. در ادیان متن محور، مقصود از زبان دین و به تبع آن زبان قرآن، « نوع رویکردهای معنایی و چگونگی انتقال مفاهیم » از طرف خداوند، برای مخاطبان آن است، مانند آن که به هنگام نزول کلمات و عبارات قرآنی، خداوند از چه شیوه ای بهره گرفته است؟ بدین جهت « زبان قرآن » غیر از « لغت قرآن » است؛ زیرا لغت قرآن، عربی است و چنان که برخی از آیات نیز بدان اشاره دارد، قرآن به لغت عربی مبین است (2) که خداوند می فرماید: « وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ » . (3)برخی از محقّقان از لغت قرآن به تفصیل سخن گفته اند و لهجه هایی را که قرآن از آن بهره گرفته، مانند لهجه قریش، حجاز و ... بیان نموده اند. (4) در هر حال، بحث زبان قرآن، متفاوت با زبان شناسی و علوم ادبی و ساختار درونی هر لغتی است.
بنابراین، زبان قرآن به « گونه های انتقال مفاهیم معنا » ، نظیر زبان محاوره عمومی، زبان رمز، زبان سمبلیک و زبان علم اطلاق می شود (5) و خداوند در آیات قرآن از برخی یا همه آنها برای ارائه مفاهیم مورد نظر خود استفاده کرده و پیام خود را به کمک آنها به مردم رسانده است. در زبان قرآن، از ساختار کلی به هم پیوسته ی متن سخن گفته می شود که به هر لغتی، مانند عربی و فارسی باشد، دارای سبک خاص است و هویتی ویژه را برای متن ایجاد می کند. برخی در باب مفهوم زبان قرآن می گویند: مراد از هویّت زبان قرآن، نوع کار ساخت ارتباطی و دلالی واژگان، عبارات و جمله ها و کلّ متن آن در مقام مواجهه با مخاطبان می باشد. (6)
پیشینه بحث زبان قرآن
مباحث مربوط به زبان قرآن، متأثر از نظریات برخی از فیلسوفان دین در باب زبان دین و زبان کتاب مقدس است که هدف آنها بررسی تعارض « علم و دین » (7) و توجیه ناپذیری برخی از مفاهیم دینی عهدین و ... بوده است؛ این در حالی است که معناشناسی مفاهیم آیات قرآن از قرن نخست در بین صحابه و تابعیان رواج داشته و برخی از آنان به بررسی این پرسش پرداخته اند که آیا کلمات و عبارات قرآن دارای همان معنای متعارف و عرف عام است یا مفهوم دیگری از آنها ارائه شده است؟ابن عباس را شاید بتوان پیشگام این اندیشه دانست که برای تفسیر برخی از واژگان قرآن به اشعار عرب استناد می جسته و شعر را دیوان عرب و مرجع دریافت معانی دشوار قرآن می دانسته (8) و معتقد بوده که « زبان قرآن » یک زبان ادبی است.
برخی از متکلمان در خصوص قِدَم یا حدوث قرآن که به گونه ای به بحث زبان قرآن مربوط می گردد، اختلاف نظر داشتند. معتزلیان به حدوث و خلق قرآن معتقد بودند و قرآن را همان کلمات و عباراتی می دانستند که در یک دوره تاریخی خاص بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و دارای ابعاد زبانی و بیانی خاص است؛ بدین جهت در تحلیل « اعجاز قرآن » بر ساختار ادبی قرآن، مانند ایجاز، استعارات، تصریف و تشبیه تأکید دارند. (9)
در برابر، « اهل حدیث » و برخی از اشاعره، معتقد به قِدَم قرآن بودند و آن را نمایی از حیثیات وجود الهی می دانستند. آنان معتقد به ویژگی های خاصّی در باب معانی آیات قرآن شدند، به گونه ای که معانی را متحول و الفاظ را خادم آنها دانستند و بدین جهت، معتقد شدند که اعجاز قرآن در ساختار زبانی آن است که نمایی از توانایی عقلانی متکلم آن می باشد. (10)
در بین اصولیون نیز مباحث مربوط به زبان قرآن در قالب مباحث الفاظ و حجّیّت ظواهر قرآن، تحلیل مسئله وضع و دلالت، حقیقت، مجاز، امر و نهی و ... مطرح بوده است. (11)
در کلام اسلامی نیز بحث معناشناسی صفات الهی به زبان قرآن، منتهی می شود. برخی معتقدند زبان قرآن در بیان صفات الهی، زبانی خاص و ویژه است که برای بشر قابل فهم نیست، مانند « معطّله » و گروهی دیگر بر این باورند که زبان قرآن، زبانی عام و مشترک و برای همگان قابل فهم است، مانند « مشبهه » . در عرفان اسلامی نیز بعضی به رمزی و اشاری بودن مفاهیم دینی معتقد شدند که مرتبط با زبان قرآن بوده است. فلاسفه در بحث معرفت دین، از واقعیّت و ذهنی بودن مفاهیم انتزاعی، سخن گفته اند که مرتبط با زبان قرآن بوده است.
در بین قرآن پژوهان و مفسّران نیز از قدیم تاکنون، بحث ظهر و بطن، تأویل و تفسیر، حقیقت و مجاز و معناشناسی کلمات و لغات قرآن مطرح بوده که به زبان قرآن مرتبط می گردیده است؛ گر چه با عنوان « زبان قرآن » مطرح نشده است. در دو دهه معاصر، اصطلاح « زبان قرآن » بیش از پیش مطرح و برخی از مباحث پیشین به صورت دقیق تر مطرح و آثاری نیز با عنوان « زبان قرآن » تدوین شده است. (12)
معناداری زبان قرآن
بحث معناداری واژه ها و عبارات قرآن از همان ابتدا توجّه صاحبان لغت را به خود جذب نموده است به تدریج ده ها لغت دان و مفسّر، مانند راغب اصفهانی، در این حوزه کارهای ارزشمندی عرضه کرده اند. در دوران معاصر، معناداری ابتدا در خصوص کتاب مقدّس و سپس درباره قرآن مطرح شده است.پرسش اصلی در این باره از تعارض برخی از مفاهیم کتاب مقدّس با علوم تجربی آغاز شده است. برخی با توجّه به اعتقاد به صحت گزاره های تجربی و تعارض آنها با مفاهیم دینی، معتقد به « بی معنا بودن گزاره های دینی » شده و گفته اند: گزاره های دینی که قابل آزمون نیستند، بی معنا و مهمل هستند. (13) ایان باربور می گوید:
سومین جنبه بارز پوزیتیویسم منطقی در اعتنای بی سابقه به ساحت منطقی زبان نبوده است. در نوشته های اصحاب « حلقه وین » در دهه 1930 منطق مفاوضه علمی قرار و قاعده اصلی همه قضایا تلقی شده است. طبق اصل شهره خاص و عام معروف به اصل « تحقیق پذیری » تصریح شده که فقط گزاره های تجربی که به وسیله تجربه حسی تحقیق پذیر است، معنا دارند. بر طبق این اصل، گزاره های اخلاقی و الهیاتی نه صادقند، نه کاذب، بلکه فاقد معنا هستند. (14)
بر همین اساس، بین علم و دین تعارض و ناسازگاری وجود داشته، ولی چنین دیدگاهی نمی تواند مورد قبول همگان باشد؛ زیرا گزاره بی معنایی زبان دین، خود تجربه نشده بود و مبانی غیر تجربی داشت و بدین جهت، در تداوم آن، اندیشه « معناداری زبان دین » مطرح گردید و جمعی از اندیشوران، معتقد شدند که زبان دین معنادار است. (15) ایان باربور پس از نقل کلام یکی از دانشمندان به نام کرومبی که معتقد بود اندیشه دینی ما را یاری می کند، می گوید:
کرومبی معتقد است که عقاید دینی نقش معرفت بخش دارند و لااقل معروض یک آزمون عملی و نیز نظری واقع می شوند. (16)
گروهی زبان دین را معنادار، ولی نمادین و برخوردار از حکایات و استعاره ها می دانند. (17) چنین برداشتی به لحاظ برخی از مبانی نادرست، نمی تواند قابل قبول باشد؛ زیرا متون دینی برای مخاطبان خود همواره واقع نما بوده و منافاتی با استعارات و حکایات نداشته است.
ایان باربور از جمله کسانی است که « زبان دین » را معنادار و واقع نما می داند و معتقد به سازگاری « علم و دین » است. او معتقد است زبان دین وظیفه ی پرستش و اهتدای دیگران را دارد. (18) بدین جهت، « معناداری زبان قرآن » از اساسی ترین مباحثی است که بدون تحلیل و اثبات آن، نمی توان هیچ نظریّه ای را در خصوص زبان قرآن ارائه کرد. اثبات معناداری زبان قرآن نیز از چند راه ممکن است:
1- با قبول خداوند حکیم و نزول قرآن از طرف او کلام وی نیز می باید حکیمانه و معنادار باشد و از هر گونه لغو بیهوده گویی به دور باشد؛ چنان که در آیات فراوانی از قرآن، بر حکیم بودن او اشاره شده است. (19) عقل نیز حکم می کند که سخن حکیم بازتابی از کمالات وجودی وی باشد؛ بدین جهت استواری و سلامت قرآن از تعارض و تناقض، دلیل معناداری آن است؛ چنان که در قرآن بدان اشاره شده است. (20)
2- مخاطبان قرآن نیز انسان ها هستند و قرآن خود را راهنمای آنها در هر مکان و زمان و از هر نژاد می داند و با عبارت « یا أَیُّهَا النَّاسُ ... » از آنها یاد کرده است؛ بنابراین، نمی تواند کلام بی معنا باشد.
3- هدف قرآن ما را در شناخت معناداری قرآن کمک می کند؛ زیرا قرآن رسالت خود را هدایت گری و بیرون بردن انسان ها از جهل و گمراهی به سوی نور و معرفت می داند و این نشان از معناداری دستورها و محتوای آن می باشد، مانند آیات زیر:
( الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ) ؛ (21) این کتابی است که بر تو نازل کرده ایم تا مردم را از تاریکی ها به سوی روشنایی در آوری.
( ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ) ؛ (22) این کتاب با عظمت هیچ شکی در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.
4- ویژگی های متن قرآن آن را معنادار می نمایاند؛ زیرا با مطالعه در متن قرآن و بررسی محتوای آن – چنان که خود قرآن نیز بدان اشاره می کند – می توان دریافت که قرآن متنی حکیمانه (23)، حق، (24) برهان و نور، (25) بیّنه و نشان روشن، (26) کلامی جاودانه (27) و ... است.
قرآن هم چنین معرفت بخش و ممتاز از دیگر متون است؛ چنان که در برخی از روایات آمده است:
فَضلُ القُرآنِ عَلَی سَائِرِ الکَلَامِ کَفَضلِ اللهِ عَلَی خَلقِهِ؛ (28) برتری قرآن بر دیگر کلام ها، همچون برتری خدا بر مخلوقاتش می باشد.
ویژگی های یاد شده نمی تواند با بی معنایی عبارات و کلمات قرآن سازگار باشد.
5- ارزیابی تجربی معنادار بودن برخی از گزاره های قرآن نیز از دیگر دلایلی است که پس از بررسی آن گزاره ها، معناداری آنها را ثابت کرده است. قرآن در ده ها آیه، برای تکامل جامعه جهت گیری و دیگران را راهنمایی می کند. این امر بارها تجربه شده و نتیجه ی درستی آنها معلوم شده، مانند سفارش قرآن درباره ذکر خدا و آرامش بخشی آن (29) و عدل و احسان، نهی از فحشاء و منکر، (30) سخاء و حدّ آن، (31) حرکت و تلاش برای تحول در جوامع اسلامی و رسیدن به جوامع مطلوب انسانی به واسطه تلاش درونی و نفسی. (32)
ویژگی های زبان قرآن
برای تشخیص زبان قرآن لازم است اهمّ ویژگی های قرآن (33) بازشناسی شود تا بتوان به کمک آنها، « زبان قرآن » را بهتر تحلیل کرد. مهم ترین این ویژگی ها چنین است:1- گفتاری و نه نوشتاری:
قرآن متنی است که در طول 23 سال به تدریج و برای بیان یک شریعت جاودانه و بر اسلوب گفتاری و مبتنی بر حوادث و رخدادها و بدون هیچ پیش نویس قبلی نازل شده است. در اسلوب گفتاری که اغلب بر ذهنیّت مخاطب تکیه می شود (34) و برای دریافت معانی آن، نخست لازم است به مخاطبان خاص عصر نزول مراجعه شود، برخلاف اسلوب نوشتاری که اغلب بر ذهنیّت مخاطب خاصّی استوار نیست و می باید با قرائن درون متن و کمک سیاق، معانی آنها را دریافت؛ بدین جهت، آگاهی از زمینه های صدور و شأن نزول، لازم خواهد بود.2- سودمندی جهان:
قرآن کتاب هدایت همه انسان ها و سودمند برای همگان است و در فهم معارف آن، نه بهره مندی از فرهنگ خاصی شرط شده و نه تمدن ویژه ای مانع از فهم آن است. قرآن ساختاری دارد که برای همگان سودمند و قابل فهم است. قرآن بر اساس زبان سرشت بشری سخن گفته (35) و این زبان مطابق با فرهنگ عموم مردم است؛ بدین جهت، قرآن متنی روان و به دور از هر گونه پیچیدگی است. علامه طباطبایی می گوید:آنچه از تدبّر کافی در آیات قرآنی و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بدست می آید، این است که قرآن کریم در لهجه شیرین و بیان روشن و رسای خود، هرگز شیوه لغز و معما پیش نگرفته است. (36)
همو در جای دیگر می نویسد:
قرآن در دلالت خود گنگ نیست، زیرا هر کس به لغت آشنایی داشته باشد، از جملات آیات کریمه معنای آنها را آشکارا می فهمد. (37)
3- هدایت مندی با تنوّع و تکثّر موضوعات:
قرآن ضمن هدایت مندی از موضوعات متنوّع تاریخی، کلامی، تربیتی، فقهی، اجتماعی، عرفانی و ... برخوردار است. در تفاسیر موضوعی، صدها موضوع برای مطالب قرآن تنظیم (38) و همه برای هدایت بشر ارائه شده است.4- قدسی بودن و جاودانگی:
قرآن کتاب و کلام حق است که از طرف خداوند متعال نازل شده و از هر گونه تغییر و تحوّل به دور مانده است. متن قرآن منسجم و هماهنگ است و برای همه ی انسان ها تا روز قیامت، نازل شده و مکانمند و زمانمند نیست. (39)5- ساختار چند معنایی و ذومراتب:
قرآن متنی است که هم دارای ظاهر و هم باطن و برخوردار از سطوح معانی است و مراتب متعدد برای مخاطبان خاصّ و عامّ دارد. (40)گونه های زبان قرآن
در صورت پذیرش معناداری و واقع نمایی کلمات و عبارات قرآن، گونه های فراوانی در خصوص زبان قرآن، مطرح شده که می تواند برخی از آنها در خصوص زبان قرآن صحیح باشد. ابتدا گونه های مختلف زبان را مطرح کرده، پس از آن به گزارش اهمّ گونه های زبان قرآن می پردازیم.در بین صاحب نظران، درباره ی شیوه های مختلف انتقال مفاهیم، زبان های ذیل متداول است؛ برخی با یکدیگر تداخل دارند و قابل جمع هستند. (41) اهمّ این زبان ها به اعتبار مقسم های متفاوت عبارت است از: زبان عرف عام و خاص، زبان اخباری و انشایی، زبان حقیقی و مجازی، زبان کنایی و غیر کنایی، زبان رمزی و غیر رمزی ( وضعی ) ، زبان علمی یا تخصّصی و غیر علمی، زبان ادبی یا بلاغی و غیر بلاغی، زبان تمثیلی یا مثالی و غیر تمثیلی، زبان سمبلیک یا اسطوره ای و افسانه ای و غیر سمبلیک، زبان احساسی و عاطفی و غیر احساسی، زبان ترکیبی و چند لایه ای و ...
در بین گونه های زبان، « زبان عرفی » به ویژه زبان عرف عام، در اغلب محاورات رایج است و غالب مردم از آن بهره مندند. در بین متخصصان هر رشته نیز که همان « عرف خاص » است، غالباً « زبان علمی » رایج است و مفاهیم تخصّصی به واسطه ی آنها منتقل می شود، مانند « زبان حکما، عرفا، فقها » و دیگر فِرَق علمی یا متخصصان هر رشته ای که فرهنگ خاصّی دارند.
در قرآن، وقتی خداوند از قیامت و فروپاشی کوه ها و تغییرات در زمین، خورشید و ... یاد می کند، آیا چنین گفت و گویی، از نوع زبان متعارف عرفی است یا آن که زبان ویژه ای دارد؟ آیا قرآن با بیان این مطالب، درصدد ایجاد احساسات و عواطف، یا زبان تعقل، با اسطوره یا زبان علمی است؟ قرآن از چه زاویه و با چه نگرشی با انسان ها سخن می گوید؟ آیا تمامی آیات از نظر زبان فهم، یکسان و هم سطح هستند یا سطوح معنایی متفاوتی دارند؟ آیا زبان دین، زبان خبررسانی است یا احساسی؟
نظریه های مربوط به زبان قرآن
اظهارنظر در خصوص مباحث زبان قرآن به علّت خطیر و مهم بودن آن، دشوار است. گر چه برخی از مفسّران و قرآن پژوهان دوره معاصر، در باب زبان قرآن اظهارنظر کرده اند، شاید نتوان با اطمینان کامل سخنی در این خصوص اظهار داشت، ولی با توجّه به ویژگی های خداوند به عنوان متکلّم قرآن، اهداف و غایات قرآن، مخاطبان قرآن، نوع متن قرآن و دیگر ویژگی هایی که برای قرآن یاد شده، می توان از چند نظریّه مهم تر یاد کرد: زبان عرف عام، زبان عرف خاص و زبان ترکیبی.زبان عرف عام
بر اساس نظریه « زبان عرف عام » که از نخستین نظریّه ها در باب زبان قرآن است، شیوه انتقال مفاهیم بر اساس مفاهمه عرفی معقول، صورت می پذیرد و اسلوب آن تفهیم و تفهم عرف عموم مردم یا همان عرف عقلای قوم است. بر اساس این نظریّه، چون لغت قرآن عربی است، خداوند، در ارائه مفاهیم خود از نظام و ساختار زبان موجود و متعارف بین مردم عرب زبان استفاده کرده و مقاصد خود را به کمک آنها رسانده و از خود شیوه جدیدی ابداع ننموده است.هدف در زبان عرف عام، تنها تفهیم معنا به عموم مردم می باشد. چنین زبانی خالی از اصطلاحات علمی است و در آن، از عبارات و واژگان خاص و غیر متعارف برای مردم عرب زبان، استفاده نشده است. در این زبان، خطاب ها متوجّه عموم مردم و اغلب با عبارت « یا أَیُّها النَّاسُ » است. در این صورت، اگر زبان قرآن، زبان عرف عام باشد، برای فهم اصطلاحات و عبارات قرآن، می باید به فهم متعارف مردم، اعم از عرب زبان صدر اسلام یا بعد از آن، مراجعه شود و هنگامی که قرآن از « کرسی » ، « مؤمن » ، « صلاة » ، « حجّ » و ... یاد می کند، معنای آنها را تنها باید بر اساس مفاهیم متصور به ذهن عرف عام عقلا تبیین نمود.
در زبان عرف عام، عبارت یا اصطلاحی فراتر از فهم متعارف معنا ندارد و در آن، هیچ رمز و اشاره ای فراتر از معانی ظاهری نیست. در زبان عرف عام، قرآن از هنجارهای متعارف در زبان عرف عرب استفاده کرده و هیچ تحولی در واژگان و عبارات آن انجام نداده و حقایق دیگری در پرتو سیاق های قرآن، قابل تفسیر نیست. در کلمات آیة الله خویی، عبارتی است که مؤیّد عرف عام در خصوص زبان قرآن است. ایشان می گوید:
تردیدی نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ارائه مقاصد خود، طریق جدیدی را ابداع نکرده و با مردمش به همان طریق متعارف تفهیم و تکلم، سخن گفته است و خداوند قرآن را آورده تا آنها بفهمند و در آن تدبّر کنند. (42)
زبان عرف عام بر اساس تعریف یاد شده با ویژگی ظاهر و باطن که در خصوص قرآن ذکر شد و همین طور قدسی بودن، سازگاری ندارد؛ زیرا در این صورت، عبارات قرآن معنای باطنی نخواهد داشت و چون بشری و عرف عام است، همراه با تسامح خواهد بود و متن قرآن را دارای سطوح معمولی همسان با دیگر متون می نماید، مگر آن که تصویری کامل تر از آن ارائه شود (43) تا قرآن ضمن برخورداری از زبان عرف عام، از تسامح هم به دور بماند و از مطالب متعالی و باطنی نیز برخوردار باشد.
در زبان عرف عام، نمی توان به همراه تسامح، اراده متکلم را از الفاظ دریافت کرد؛ این در حالی است که قرآن کتاب هدایت و برای همه انسان هاست. (44) از برخی عبارات علامه طباطبایی نیز می توان مؤیدی برای زبان عرف عام برای قرآن بیان کرد؛ البته به همراه ساحت بلند معنای قرآن. ایشان در ذیل آیه ی ( وَ کَذلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْماً عَرَبِیّاً ) (45) می گوید:
« عربی » صفت « حکم » است و اشاره به این نکته دارد که قرآن به زبان عربی که همان زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است نازل شده و این، همان سنّت فراگیر هم زبانی پیامبران با امت خویش است. (46)
همو در ذیل آیه ی ( وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ ) (47) می گوید:
خداوند رسالت خود را به هیچ یک از پیامبرانش تفویض نکرده، مگر آن که به زبان متعارفی که قومشان بدان تکلم می کرده اند بوده است. (48)
وی در جای دیگر می گوید:
قرآن هر چند در ابلاغ مفاهیم خود روش جدیدی را در پیش نگرفته و همان راه متعارف دیگر کلام ها را رفته است ... بلکه از این نظر ( = دوری از مسامحه و تساهل ) همانند سایر سخنان متعارف است. (49)
زبان عرف خاص
عرف خاص در برابر عرف عام و حداقل سه معنا برای آن متصور است:1- افراد و گروه خاصی که دارای هویتی مستقل دارند و مخاطبان آن، افرادی خاص هستند و اغلب، زبان علمی یا تخصصی است. گر چه کلمات و عبارات از ساختار متفاهم عرفی اخذ شده، معانی فراتر از آنها اراده شده و با تحول زبان و ساختار آنها، مرادهای خاص اراده می شود، مانند آن که در عرف خاص، زبان قرآن می تواند مخصوص معصومین (علیهم السلام) باشد (50) که گروه هایی همچون « اخباریان » بدان تمایل دارند، یا مخصوص گروه خاصی از غیر معصومین، مثل عرفا، ادبا، حکما و فقها یا متخصصان رشته ای خاص باشد.
2- زمان خاصی مثل عرف خاص عصر نزول که تنها صحابه به جهت برخورداری از شرایط نزول، می توانند قرآن را بفهمند.
3- شیوه ی خاص، یعنی زبان قرآن دارای ویژگی خاص و متمایز از دیگر متون است و اگر چه برای مخاطبان خاص هم نباشد، به گونه ای خاص مفاهیم را منتقل می کند که در هیچ یک از شیوه های پیشین نبوده است. برخی محقّقان عرف خاص را چنین معنا می کنند:
عرف خاص در مورد قرآن کریم به این معناست که قرآن دارای اصطلاحات ویژه ی خود است؛ یعنی همان طور که کسی که بخواهد متون پزشکی را بفهمد، ناچار باید با اصطلاحات پزشکی آشنا باشد، برای فهمیدن قرآن نیز، باید با فرهنگ دین و اصطلاحات آن، به ویژه دین اسلام، آشنا باشد. (51)
در عرف خاص یا « عرف ویژه »، ممکن است واژگان و یا عبارات، نخست در معانی خاص به همراه قرینه و به صورت مجاز باشد، ولی سپس بر اساس کثرت استعمال و انس ذهنی به معانی عرف ویژه تبدیل شود. (52)
در صورتی که قرآن از زبان عرف خاص برخوردار باشد، برای دریافت آن، یا افراد خاصّی چون معصومین (علیهم السلام) می باید پیشگام تفسیر قرآن باشند، یا تفسیر قرآن به زمان خاص صحابه، منوط خواهد بود؛ چون آنها از شیوه انتقال خاص قرآن مطلعند یا به مرور زمان، زبان خاص قرآن برای مخاطبان معنا و مفاد خود را پیدا می نماید و تنها کسانی که از فرهنگ آن زبان اطلاع دارند، بر مفاهیم آن دسترسی حاصل می کنند.
پرسش اساسی در مورد زبان « عرف خاص » آن است که آیا قرآن در تمامی آیات و سوره ها با عرف ویژه و خاص خود که قبل از آن سابقه نداشته، سخن گفته، یا آن که قرآن تنها در موارد معینی از آیات، مانند آیات فقهی یا آیات کلامی یا آیات رمزی و تمثیلی، دارای عرف خاص است و در دیگر موارد، برای انتقال پیام، از شیوه های رایج « عرف عام » استفاده کرده است؟ به نظر می رسد استاد مطهری معتقد است قرآن در تمامی آیات از شیوه خاص استفاده کرده است؛ وی می گوید: « نمونه ای از شیوه خاص، آیات محکم و متشابه است » . (53)
آیة الله معرفت نیز چنین اعتقادی دارد و می گوید:
قرآن کریم در افاده تعالیم خود طریقه ای مخصوص به خود دارد؛ قرآن در بیانات شافیه و کافیه خود، روشی را اتخاذ کرده، جدا از روش های معمولی که انسان ها در مقام محاوره، اتخاذ می کنند. (54)
همو در آخرین سخنرانی خود در خصوص زبان قرآن، از مخاطبان خاص یاد می کند که قرآن با ذهنیتی خاص، تنها برای آنان آمده و برای فهم قرآن می باید از آن مخاطبان خاص کمک گرفت. (55)
پذیرش عرف خاص در هر یک از شکل های یاد شده در خصوص قرآن مبتنی بر آن است که مخاطبان آن، افراد خاصّی باشند، همچون معصومین (علیهم السلام) یا متخّصصان کلام، عرفان یا زمان خاصی مثل صحابه و ... گر چه ممکن است برخی از مخاطبان قرآن، خاص باشند و مراحلی از فهم و دریافت قرآن تنها برای معصومین (علیهم السلام) یا ادیبان یا متکلّمان و ... مقدور باشد، ولی قرآن برای عموم مردم آمده و هدف آن، هدایت تمام انسانها در تمام دوران هاست و با ویژگی سودمندی جهانی و ساختار چند معنایی و گفتاری و نه نوشتاری بودن قرآن، در همه موارد، سازگاری ندارد. متن قرآن کریم فراتر از یک متن تاریخی و تخصّصی است؛ زیرا قرآن فراتر از تاریخ و اشخاص خاص است و بر اساس روش و اسلوب متعارف و معمول سخن گفته است.
از طرفی نمی توان آیات قرآن مانند آیات مربوط به طبیعت یا توحید، معاد و ... را از یکدیگر مجزا نمود؛ زیرا قرآن یک کتاب تخصصی و مربوط به یک رشته خاصی نیست، بلکه قرآن کتاب هدایت است. از این رو، شاید بتوان گفت زبان قرآن، « زبان فطرت » (56) یا « زبان هدایت » (57) است که مبهم است، ولی تنها در این صورت است که می تواند زبان عرف خاص به شمار آید؛ یا آن که قرآن کتاب رمزی برای باطنیان و اهل باطن و برخوردار از عرف خاصّی باشد، چنان که برخی از باطنیان در برابر ظاهرگرایان، زبان قرآن را اشاری و رمزی و تأویل گونه می دانند و معتقدند مراد خداوند نه در ظاهر، بلکه در باطن و به واسطه رموز خاص، قابل دریافت است. (58) آنها زبان قرآن را ایما و اشاره و غرض اصلی و گوهر معنای آن را حقیقتی در ورای الفاظ می دانند. (59)
برخی از ادیبان و صاحب نظران در زمینه فصاحت و بلاغت زبان عربی هم از قدیم، برای قرآن زبان خاصّی قائل شده اند که هویّت اساسی قرآن را شکل داده و همین ویژگی است که قرآن را معجزه نموده است. خطابی ( م 388 ق ) ، باقلانی ( م 403 ق ) ، جرجانی ( م 471 ق ) و ... به گونه ای در باب اعجاز قرآن سخن گفته اند که حکایت از آن دارد که قرآن دارای نظم و تألیف خاصی است و در آن، از شیوه ای خاص برای انتقال مفاهیم به مخاطبان استفاده شده و آن را شگفت انگیز کرده است. (60)
از برخی عبارات علامه طباطبایی نیز می توان استفاده کرد که ایشان هم معتقد به عرف خاص است و راه فهم تفسیر را به دلیل شیوه خاص آن، مخصوص می داند. وی روایات « تفسیر به رأی » را متوجه طریق تفسیری خاص می داند و می گوید: اگر چه قرآن از نظر کلمات و الفاظ، متمایز با دیگر متون نیست، از جهت مراد و مصداق متفاوت است. (61)
بدین جهت، عرف خاص در خصوص قرآن می تواند تقریرهای متفاوتی داشته باشد، همچون زبان مخاطبان خاص، « زبان معصومین (علیهم السلام) »، « زبان تأویلی » ، « زبان ویژه »، « زبان فطرت »، « زبان هدایت »، « زبان ادبی » ، یا زمان خاصی مثل تفسیر صحابه یا شیوه ی خاص که هر یک معتقدانی دارد، ولی سوال اساسی این است که آیا هر یک از این زبان ها می تواند در مورد همه آیات یا غالب آیات صحیح باشد؟ آیا پذیرش عرف خاص در هر یک از شکل های یاد شده با همه ی ویژگی های قرآن در خصوص زبان آن مثل ساختار چند معنایی، سودمندی جهانی و گفتاری بودن سازگاری دارد؟
از آنجا که قرآن کتابی است که از ساختار چند معنایی برخوردار است، از یک سو دارای ظاهر و باطن و از طرف دیگر، دارای مراتبی از فهم است که مراحلی از آن، مخصوص معصومین (علیهم السلام) می باشد و مراتبی از آن برای دیگران است و در هر آیه می توان عرف عام و خاص را ترسیم کرد؛ بنابراین، زبان قران زبان ترکیبی می باشد.
قرآن کریم در رسیدن به هدف و غایت اصلی خود، که همانا هدایت همه انسان ها در طول قرون و اعصار است، از گونه های بیانی متفاوت، مانند قصص و تاریخ، انشا و اخبار، تمثیل، رمز و ادبیات عرب صدر اسلام بهره برده و برای بیان مقاصد خویش، به تناسب موضوع، از شیوه های متفاوت انتقال مفهوم استفاده کرده است.
برخی قرآن پژوهان و محققان معاصر در خصوص زبان قرآن کریم، زبان ترکیبی در مورد همه ی آیات، یعنی استفاده از همه زبان ها را بهتر و آن را در فهم آیات مناسب تر می دانند. امام خمینی (قدس سره) در مواردی بدین موضوع اشاره کرده، می گوید:
[ در قرآن ] آنچه به حال عموم بیشتر فایده داشته، بیشتر مذکور و با صراحت کلمه است و آنچه برای یک طبقه خاصه مفید است، به طریق رمز و اشاره مذکور است، مثل (وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ) (62) و آیات لقا برای آن دسته و مثل ( کَلاَّ إِنَّهُم عَن رَبِّهِم یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ ) (63) برای دسته دیگر و در ... تفصیل معاد و رجوع الی الله، معارفی بی شمار و اسراری بس دشوار مذکور است که اطلاع بر کیفیت آنها جز به سلوک برهانی یا نور عرفانی نتوان پیدا کرد. (64)
همو در جای دیگر می گوید:
قرآن یک سفره ای است که انداخته شده است برای همه طبقات، یعنی یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامّه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفانی اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت. (65)
علامه طباطبایی نیز در عبارتی، معجزه قرآن را خاص ندانسته و دارای ترکیبی از وجوه می داند که برای هر گروه، مانند ادیبان، فیلسوفان، جامعه شناسان، حقوق دانان، سیاستمداران و ... سودمند است. (66)
آیة الله مصباح می گوید: نظریه ای که زبان دین را مختلط از شیوه های گوناگون می داند، نظریه اقوی است. چنان چه زبان دین را به طور مطلق عرفی بدانیم که هیچ جنبه نمادین در آن نیست، یا برعکس اگر بگوییم کلیه مفاهیم دینی نمادین اند و هیچ مفهوم حقیقی یا عرفی نداریم، هیچ کدام از آن دو نظر درست نیست. (67)
یکی از محققان معاصر می گوید: زبان قرآن، زبانی ترکیبی است و با اندک تأملی در موضوعات و محتوی قرآن کریم می توان دریافت که این کتاب آسمانی با شیوه های مختلف و رویکردهای متفاوت به ترتیب و هدایت خلق پرداخته است. (68)
بنابراین، به نظر می رسد بتوان در تبیین « زبان ترکیبی » گفت که قرآن به جهت آیات اعتقادی، مثل توحید، نبوّت، معاد و آیات فقهی و تربیتی و اخلاقی و ... دارای زبان های گوناگون است، یا با توجه به سطوح علمی مخاطبان خود که شامل عمومی مردم از جمله مخاطبان عصر نزول، متخصصان و معصومین (علیهم السلام) می شود، زبان های متنوع در هر آیه دارد.
هم چنین ممکن است آیات به تناسب چگونگی نزول آنها، مکی و مدنی و زمینه های صدور آنها دارای یکی از زبان های پیش گفته باشند، یا آیات به تناسب مطالب و برخورداری از علوم متنوع، مانند آیات مربوط به طبیعت، مثل آسمان و زمین، یا آیات مربوط به رابطه انسان با خدا و رابطه ی انسان با خودش و با دیگران، دارای زبان دیگری باشند و در آیات علمی و فنون روز، دارای زبان دیگر، یا آیات با توجه به مراد نخستین و مراد پسین، زبان های چند ساحتی داشته باشند که چنین دیدگاهی منتهی به زبان مشترک برای کل قرآن نخواهد گردید و لازمه ی آن تفکیک آیات بر حسب موضوع و زبان خاص باشد که پذیرش آن با دشواری روبه روست.
پینوشتها:
1- درآمدی بر معناشناسی، ص 34 و 32.
2- شعرا، آیات 193- 195: ( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ، عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ، بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ) ؛ روح الامین آن را به زبان عربی آشکار بر قلب پاک تو نازل کرده است تا از انذر کنندگان باشی.
3- ابراهیم، آیه ی 4: ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم. برخی مقصود از لسان را در آیه یاد شده لغت دانسته اند.
4- روش شناسی تفسیر قرآن، ص 89. شایان ذکر است در کتاب یاد شده، بحث از لغت قرآن با عنوان « زبان قرآن » آمده است.
5- مبانی و روش های تفسیری، ص 115.
6- فلسفه دین، ص 101.
7- علم و دین، ص 152.
8- الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 67 ( نوع 36، فصل « فیما روی من الشعر موافق الألفاظ القرآن » ) و البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 294، نوع 18 ( معرفة غریبة ).
9- المغنی، ج16، ص 199.
10- دلائل الاعجاز، ص 44 و 249.
11- کفایة الاصول ( حجّیّت ظواهر ) و أصول الفقه، ج3، ص 156 ( حجّیّت ظواهر قرآن ) .
12- ر.ک: خدا، انسان در قرآن، ایزوتسو؛ مبانی و روش های تفسیر، محمدکاظم شاکر؛ تحلیل زبان قرآن، محمدباقر سعیدی روشن؛ زبان قرآن، ابوالفضل ساجدی؛ زبان قرآن، مقصود فراستخواه؛ معناشناسی شناختی قرآن، علیرضا قائمی نیا.
13- تحلیل زبان قرآن، ص 116.
14- علم و دین، ترجمه خرمشاهی، ص 152-153.
15- تحلیل زبان قرآن، ص 140.
16- علم و دین، ص 289.
17- تحلیل زبان قرآن، ص 141.
18- علم و دین، ص 285-286.
19- بقره، آیه ی 209: (فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ )؛ آل عمران، آیه ی 6: (لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ) ؛ یوسف، آیه ی 83: ( إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ) و سبأ، آیه ی 1: ( وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ).
20- نساء، آیه ی 82: ( أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً ) ؛ چرا درباره ی قرآن نمی اندیشید؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلافات فراوانی در آن می یافتند.
21- ابراهیم، آیه ی 1.
22- بقره، آیه ی 1.
23- یونس، آیه ی 1: ( تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ ) ؛ آل عمران، آیه ی 58: ( ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکِیمِ ) و یس، آیه ی 2: ( یس و القُرآنِ الحَکیم ).
24- فاطر، ایه ی 31: ( وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ ).
25- نساء، ایه ی 174: ( یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً ).
26- انعام، آیه ی 157 : (فَقَدْ جَاءَکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ ) .
27- فصلت، آیات 41-42: (وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ ... لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ).
28- جامع الاخبار، ص 40 و بحارالانوار، ج89، ص 19.
29- رعد، آیه ی 28: ( أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ).
30- نحل، آیه ی 90: ( إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ ).
31- اسراء، آیه ی 29: ( وَ لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً ).
32- رعد، آیه ی 11: ( إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ) ؛ انفال، آیه ی 53: ( ذ?لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ).
33- علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام به ده ها ویژگی قرآن اشاره کرده است. ( ص 19-17).
34- محمد هادی معرفت، « قرآن در زبان گفتاری » ، مجله ی پژوهش های قرآنی، ش 47-48.
35- تسنیم، ج1، ص 32.
36- شیعه در اسلام، ص 51 ( تأویل قرآن ).
37- قرآن در اسلام، ص 24 ( قرآن مجید در دلالت خود مستقل است ).
38- ر.ک: تفسیر موضوعی پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی؛ منشور جاوید، جعفر سبحانی و معاجم موضوعی قرآن.
39- ر.ک: نوشتار حاضر، فصل سوم: قدسی بودن قرآن کریم.
40- ر.ک: همان، فصل هشتم: ساختار چند معنایی قرآن.
41- تحلیل زبان قرآن، ص 25- 33 و 227 و مبانی و روش های تفسیری، ص 116.
42- البیان فی تفسیر القرآن، ص 263 ( حجّیّت ظواهر قرآن ).
43- صحیفه نور، عرفی بودن زبان قرآن، ص 49.
44- جاثیه آیه ی 20: ( هذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ )؛ این روشنگرهایی برای مردم و رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که یقین دارند.
45- رعد، آیه ی 37: بدین گونه ما قرآن را حکمت عربی فروفرستادیم.
46- المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص 373.
47- ابراهیم، آیه ی 4: هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم.
48- المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 16.
49- همان، ج5، ص 381.
50- اشاره به روایت « من خوطِبَ بِهِ » ( وسائل الشیعة، ج18، ص 136 ).
51- مبانی و روش های تفسیری، ص 120.
52- تحلیل زبان قرآن، ص 246.
53- آشنایی با قرآن، ج1، ص 21.
54- بینات، ج1، ص 54 ( شناخت زبان قرآن ).
55- پژوهش های قرآنی، ش 47 و 48، ص 19 ( آخرین سخنرانی منتشر نشده آیت الله معرفت ).
56- تفسیر تسنیم، ج1، ص 32. در این مقال، سخن درباره ویژگی نخست، یعنی جهانی بودن زبان قرآن است... یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است، زبان فطرت است.
57- تحلیل زبان قرآن، ص 371. نظریه ای که این نوشته بر آن تأکید دارد، زبان خاص، یعنی زبان هدایت است.
58- فرهنگ فرق اسلامی، ص 94.
59- تحلیل زبان قرآن، ص 267.
60- ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، للرمانی و الخطابی و الجرجانی، ص 22؛ اعجاز القرآن، ص 57 و اعجاز قرآن، ص 100 – 104.
61- المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 79 و 80.
62- توبه، آیه ی 72: خشنودی خداوند، برتر است.
63- مطففین، آیه ی 15: آری، بی گمان آنان در آن روز از پروردگارشان بازداشته خواهند بود.
64- آداب الصلاة، ص 190 و 191.
65- تبیان، دفتر سیزدهم، ص 127 و صحیفه نور، ج20، ص 408. امام خمینی (قدس سره) در موردی دیگر می گوید: « این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحی تا قیامت، کتابی است که تمام بشر: عامی، فیلسوف، عارف و فقیه از او استفاده می کنند » ( تبیان، دفتر سیزدهم، ص 116 و صحیفه نور، ج14، ص 387 ).
66- المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 60.
67- مجلّه معرفت، ش 19، ص 16.
68- مبانی و روش های تفسیری، ص 124.
مؤدّب، حجة الاسلام دکتر سیّد رضا؛ (1393)، مبانی تفسیر قرآن، قم: انتشارات دانشگاه قم، چاپ سوم.
/ج