مترجم: سيدحسن آذركار
متكلمان مسيحي قرون وسطي را عقيده بر اين بود كه مريم عذرا، به سبب كمال ذاتي نفس خويش، واجد همه ي حكمتي است كه بشر مستعد آن است. اشاره ي مستقيم به اين حكمت را در تمثيلات هنرهاي هفت گانه آزادمردان مي توان ديد كه، درست بيرون از حلقه ي دروني فرشتگان نيايش گر، زينت بخش سردر باب مريم عذرا در كليساي جامع شارتر (1) است.(2) در فضاي فرهنگي قرون وسطي، علوم هفت گانه ( كه تحت عناوين سه گانه ي صرف و نحو، منطق و فن خطابه، و عناوين چهارگانه حساب، موسيقي، هندسه و نجوم طبقه بندي شده بود ) منحصراً علوم تجربي، به معنايي كه امروزه مي شناسيم، نبود. آن علوم ترجماني بود از قواي نفساني بشر كه بس فراوان و نيازمند پرورش و باليدن هماهنگ است؛ به همين سبب آن علوم را هنر نيز مي ناميدند.
دانته، در كتاب ضيافت (3) خود، به پيروي از سنت عهد باستان، هنرهاي هفت گانه آزادمردان را با سيارات هفت گانه مقايسه مي كند، يعني صرف و نحو را با ماه، منطق را با تير، فن خطابه را با ناهيد، حساب را با خورشيد، موسيقي را با مريخ، هندسه را با مشتري و نجوم را با زحل متناظر مي داند. يقيناً سازندگان باب همايوني كليساي جامع شارتر از اين تناظر آگاه بودند. توجه به اين نكته اهميت علائم بروج دوازده گانه بر سردر سمت چپ اين ابواب سه گانه را دوچندان مي گرداند. اين علائم به فلك لايتغيّري تعلق دارد كه جايگاه ستارگان ثابت است و بدين سان ملكوت روح الهي را مي نماياند كه اين باب، همراه با تمثالي كه از عروج عيسي مسيح بر آن تصوير شده، وقف آن گشته است. از طرف ديگر، هفت سياره، مطابق با ديدگاه باستاني، حاكم و ناظر بر عالم نفس اند. و حضرت مريم نفس انسان است در نهايت كمال آن.
به ياري علائم منطقه البروج ( كه برحسب اتفاق، همه آنها بر همان باب نقش نشده و برج حوت و برج جوزا، به سبب فقدان جا، به باب مريم عذرا منتقل شده است ) قوس هايي را كه تمثال عيسي مسيح را در حال عروج ( منقوش بر در سمت چپ) در برگرفته است، به مثابه افلاك مي توان در نظر گرفت. علاوه بر تصوير هريك از علائم دوازده گانه منطقه البروج، برج متناظر با هريك از آنها را نيز به همراه فعل و اثر آن در طبيعت به طور مصور نشان داده اند.
اين افعال و آثار طبيعي ( كه هركدام به يك برج تعلق دارد)، بازتاب زميني علائم دوازده گانه منطقه البروج است. از طريق آنهاست كه درمي يابيم حوادث زندگاني بشر، از قبيل زمان بذرافشاني و برداشت و كار و فراغت، تا چه حد به افلاك وابسته است؛ زيرا افلاك، با گردش خود، گرما را از پس سرما و خشكي را از پس تري پديد مي آورد و بدين سان باعث بقاي حيات مي شود.
در اين دو سردر و در قوس هاي بالاي آنها، كل عالم، به لحاظ سه بخش بزرگ روحاني و نفساني و جسماني آن، به نمايش گذاشته شده است و اين موضوع مهمي براي هنر قرون وسطي به شمار مي رفت؛ بشر قرون وسطي همواره نظم عميق اشيا را در ذهن داشت.
ترتيب طبقه بندي هاي هنرهاي هفت گانه ي آزادمردان، اگر به درستي فهم شود، از نوعي ديدگاه فيثاغوري به امور حكايت خواهد داشت، و اين امر بر هنر قرون وسطي بي تأثير نبوده است. تقسيم اين علوم ( و همه عناصر آنها ) به سه گانه و چهارگانه، به شكلي متأخر و ساده شده، از يونان باستان به فرهنگ مسيحي منتقل گرديد. با اين حال روحيه قرون وسطايي توانست نگرش جامعي را كه در اصل ذاتي ان بود، احيا كند.
تيئري اهل شارتر (4) مي نويسد: « فلسفه را دو آلت اصلي است؛ عقل كلي و بيان آن. عقل كلي به نور علوم چهارگانه ( حساب، موسيقي، هندسه و نجوم ) منوّر است. بيان عقل كلي نيز با علوم سه گانه ي ( صرف و نحو، منطق و فن خطابه) مرتبط است. »
درواقع علوم چهارگانه نوعي تربيت هم براي زبان و هم براي فكر به شمار مي رفت. و از آنجا كه به واسطه زبان است كه انسان، انسان مي شود، صرف و نحو در ابتداي اين علوم قرار مي گيرد. چيزي كه در اين مورد خالي از مزاح نيست، اين است كه پيكرتراش باب مريم عذرا اين هنر را به صورت زني تركه به دست تصوير كرده است كه در حال بيم دادن به دو كودك در حال نوشتن است. پيكره دو نحوي مشهور يعني دونات (5) و پريسكيان (6) نيز در كنار آن زن قرار دارد. فن جدل، كه در اينجا به شكل زني تصوير شده است كه عقربي با خود دارد و همنشين ارسطو است، همان علم منطق است. ريطيقوريا فن سخنوري و بلكه سخن گفتن هنرمندانه است؛ پيكر تمثيلي اين هنر در اينجا با تصوير سيسرون (7) همراه شده است.
علوم چهارگانه نيز به طريق مشابهي در قالب صورتي زنانه در كليساي شارتر به تصوير كشيده شده است. اين علوم عبارت است از: حساب با تخته محاسبه، موسيقي با سنتور، هندسه با تخته رسم و نجوم در حال نظاره آسمان ها كه به ترتيب به همراه بوئتيوس، فيثاغورث، اقليدس و بطليموس تصوير شده است. اين چهار هنر و يا چهار علم به شرايط چهارگانه ي وجود جسماني اشارت دارد، يعني عدد، زمان، مكان و حركت. البته موسيقي علاوه بر زمان، با صوت نيز مرتبط است؛ و فقط در حوزه اصوات است كه به وجهي به غايت بي واسطه و منحصر به فرد آشكار مي شود؛ چه در غير اين صورت زمان را فقط در حركت، كه در آن با مكان اتّحاد مي يابد، مي توان ادراك كرد.
هنرهاي هفت گانه آزادمردان |
||
ماه |
صرف و نحو(زبان) |
هنرهاي سه گانه « بيان عقل كلي» |
تير |
منطق |
|
ناهيد |
ريطيقوريا(فن سخنوري) |
|
خورشيد |
حساب(عدد) |
هنرهاي چهارگانه«عقل كلي» |
مريخ |
موسيقي(زمان، هارموني) |
|
مشتري |
هندسه(مكان، تناسب) |
|
زحل |
نجوم(حركت، ضرب آهنگ) |
بوئتيوس، بزرگ ترين راوي علوم چهارگانه، مي نويسد: « هر چيزي كه منبعث از ماهيت ژرف اشيا باشد، تأثير قانون عدد را نشان خواهد داد؛ زيرا اين همان مُثُل اعلايي است كه در ذهن بنيان گذار عالم جاي دارد. از اين قانونْ عناصر اربعه، توالي فصول، حركت ستارگان و مسير افلاك نشأت مي گيرد. »
اساس علم حساب قرون وسطي، مفهوم كيفي عدد بود نه مفهوم كمّي آن. به همين سبب حساب بيش از آن كه روش محاسبه باشد، شيوه اي بود براي درك ماهيت عدد، خواص آن و وحدت رشته هايي از اعداد كه با نسبت هاي ثابت و معيّن حاصل مي شود.
اين نكته را كه هر عدد خاص صرفاً نمايانگر جمع تعدادي از عناصر نيست، بلكه في نفسه بيان گر نوعي وحدت بنيادي است، آن گاه به وضوح درخواهيم يافت كه هر عدد را در جاي شكل هندسي متناظر با آن بنشانيم: يعني، في المثل، عدد سه را در مثلث متساوي الاضلاع، چهار را در مربع، پنج را در پنج ضلعي منتظم و هكذا. در هريك از اين اَشكال، نسبت هاي بي شماري ظاهر خواهد گشت كه از جنبه هاي گوناگون روشن گر قانون دروني خاص هر شكل خواهد بود.
ارتباط ميان حساب، هندسه و موسيقي را از طريق نسبت موجود ميان نت هاي موسيقي با يكديگر مي توان تصور كرد، كه اين نسبت ارتباط دوسويه اي دارد با طول تارهاي مختلفي كه اين نت ها را توليد مي كند. اين پديده را به آساني با يك صوت سنج، كه يك تك سيم و خرك متحرك داشته باشد، مي توان نشان داد.
بوئتيوس، به پيروي از سنت يوناني، سه نوع نسبت را از يكديگر متمايز مي كند: نسبت عددي، كه در آن ميان همه اعضاي يك رشته فاصله واحدي وجود دارد، نظير رشته 1، 2، 3، 4، 5، 6 و...؛ نسبت هندسي، كه در آن تصاعد اعداد با ضرب يك عدد ثابت صورت مي گيرد(a:c=c:b)؛ و نسبت همساز، كه دو نسبت پيش گفته را طبق فرمول a:c=a-b:b-c با يكديگر متحد مي كند. اين در واقع كامل ترين نسبت ها است، كه در موسيقي به صورت هارموني و در هندسه به صورت « نسبت طلايي» آشكار شده است.
نسبت منظم حركت هاي مختلف با يكديگر را ضرب آهنگ مي نامند. روز، سال و چرخه ماه ضرب آهنگ هاي بزرگي است كه هر تغييري را اندازه مي گيرد و بدين لحاظ نجوم، آخرين عضو علوم چهارگانه، علم ضرب آهنگ هاي كيهاني است.
عدد، نسبت، هارموني و ضرب آهنگ تجلّي آشكار وحدت در كثرت است و نيز صريح ترين دستورالعمل هايي است كه به مدد آنها راه بازگشت از كثرت به وحدت را مي توان جست و جو كرد. به نظر بوئتيوس، ذات اشيا عميقاً با وحدت مرتبط است: هرچه يك شيء در ذات خود واجد وحدت بيشتري باشد، به طور عميق تري از هستي متمتع خواهد گشت.
در علوم قرون وسطي، بيش از آن كه شناخت امور بسيار مطرح باشد، داشتن بينش « جامع » ي از وجود مدّ نظر بود. روش اين علوم را به هيچ روي به منظور تحقيق در جهان مادي و تقويت تكنولوژي طراحي نكرده بودند. به عكس، اين علوم واجد ابزاري بود براي اين كه چشم روحاني بشر را به زيبايي تناسبات رياضي بينا و گوش روحاني او را به موسيقي افلاك شنوا گرداند.
پينوشتها:
1. شهر شارتر در 96 كيلومتري جنوب غربي پاريس واقع شده است و يكي از مهم ترين شهرهاي هنري فرانسه است. در قرون وسطي شارتر مركز نيايش مريم عذرا بود، زيرا هم پيكره اي از آن حضرت، كه بنا بر روايات قديس لوقا آن را تراشيده بود، در اين شهر بود و هم جامه مقدسي كه حضرت مريم به هنگام تولد حضرت عيسي به تن داشت. شارتر به خصوص به كليساي جامع آن معروف است. اين كليسا به قرن دوازدهم و سيزدهم ميلادي متعلّق است و به سبك معماري گوتيك ساخته شده است. بوركهارت در اثر مستقلي جنبه هاي رمزي و معنوي آثار هنري اين كليسا را بررسي كرده است و اين فصل بخشي از همان اثر است.
2. باب مريم عذرا، باب سمت راست ابواب سه گانه اي است كه روي هم باب همايوني نماي غربي كليساي جامع شارتر را تشكيل مي دهد. سردر اصلي، نقش حضرت مسيح را بر جبين دارد. (مترجم)
3.Convivio
4.Thierry of Chartres
5.Donat نحوي رومي در قرن چهارم ميلادي كه كتاب اصول صرف و نحو او در قرون وسطي، كتاب مقدماتي معيار دستور زبان لاتيني به شمار مي رفت. (مترجم)
6.Priscian، نحوي رومي در قرن ششم ميلادي كه كتاب دستور زبان لاتيني وي از رايج ترين كتاب هاي درسي قرون وسطي بود. (مترجم)
7.Cicero، فيلسوف، سياستمدار و بزرگ ترين خطيب رومي قرن اول پيش از ميلاد. (مترجم)
بوركهارت، تيتوس، (1389)، جهان شناسي سنتي و علم جديد، ترجمه ي سيدحسن آذركار، تهران، حكمت، چاپ اول