برگزيده بيانات عاشورايي رهبر معظم انقلاب

ويژگي‌هاي حرکت امام حسين (ع) و شباهت آنها با انقلاب اسلامي

اندکي در ماجراي حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام)، بايد ژرف نگري کنيم و دقت نظر به خرج دهيم. خيليها در دنيا قيام کردند، رهبري داشتند؛ کشته هم شدند. در بين اينها، از اولاد پيغمبران و از ائمه هم کم نبودند. اما سيدالشهدا يک
دوشنبه، 4 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ويژگي‌هاي حرکت امام حسين (ع) و شباهت آنها با انقلاب اسلامي
 ويژگي‌هاي حرکت امام حسين (ع) و شباهت آنها با انقلاب اسلامي

 






 

برگزيده بيانات عاشورايي رهبر معظم انقلاب

جايگاه بررسي دلايل منحصر به فرد حادثه ي کربلا

اندکي در ماجراي حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام)، بايد ژرف نگري کنيم و دقت نظر به خرج دهيم. خيليها در دنيا قيام کردند، رهبري داشتند؛ کشته هم شدند. در بين اينها، از اولاد پيغمبران و از ائمه هم کم نبودند. اما سيدالشهدا يک فرد خاص است. حادثه کربلا، يک حادثه منحصر به فرد است. شهداي کربلا، يک جايگاه منحصر به خودشان دارند. چرا؟ پاسخ اين «چرا» در طبيعت حادثه بايد جستجو شود؛ و همان است که به همه ما درس مي دهد؛ از جمله و شايد بخصوص به شما پاسداران عزيز.
يک خصوصيت اين است که حرکت حسين بن علي، حرکتي خالصاً، مخلصاً و بدون هيچ شائبه، براي خدا و دين و اصلاح جامعه مسلمين بود. اين، خصوصيت اول که خيلي مهم است. اين که حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام) فرمود: «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا ظالماً و لامفسداً (1)» خودنمايي نيست؛ خود نشان دادن نيست؛ براي خود، چيزي طلبيدن نيست؛ نمايش نيست. ذرّه اي ستم و ذرّه اي فساد، در اين حرکت نيست. «و انما خرجت،‌ لطلب الاصلاح في امّة جدّي.» اين، نکته بسيار مهمي است. انّما: فقط! يعني هيچ قصد و غرض ديگري، آن نيّت پاک و آن ذهن خورشيدگون را مکدّر نمي کند. قرآن کريم، وقتي که در صدر اسلام با مسلمانان سخن مي گويد، مي فرمايد: «وَلاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِم بَطَراً وَرِئَاءَ النَّاسِ. (2)» و اين جا امام حسين (عليه السّلام) مي گويد: «انّي لم اخرج اشراً و لا بطراً.»
دو خط است؛ دو جريان است. در آن جا قرآن مي گويد: «مثل آنها نباشيد که از روي غرور و خودخواهي و نفس پرستي حرکت کردند.» يعني چيزي که در آن نوع حرکت نيست، اخلاص است. يعني از حرکتِ خطّ فاسد، فقط «خود» و فقط «من»، مطرح است. «ورئاءالناس.» خودش را آرايش کرده، بر اسب قيمتي سوار شده، جواهرات به خودش آويزان کرده، رجزهايي خوانده است و خارج مي شود. به کجا؟ به ميدان جنگ. اتفاقاً ميدان جنگ هم ميداني است که همين آدم و دهها مثل او در آن به خاک هلاک خواهند غلتيد. خارج شدن چنين آدمي، اين گونه است. فقط در او نفْس وجود دارد.
اين، يک طرف. بهترين نمونه در نقطه مقابلش هم حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام) است که در او، خودخواهي و خود و من و منافع شخصي و قومي و گروهي وجود ندارد. اين، اولين خصوصيت نهضت حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام) است. در آن کاري که انجام مي دهيم، هرچه مايه اخلاص در من و شما بيشتر باشد، آن کار، ارزش بيشتري پيدا مي کند. هرچه از قطب اخلاص دور شويم، به سمت قطب خودپرستي و خودخواهي و براي خودکار کردن و به فکر خود بودن و منافع شخصي و قومي و نظاير آن نزديک شده ايم که يک طيف ديگر است. بين آن اخلاص مطلق و خودخواهي مطلق، يک ميدان وسيع است. هرچه از آن جا به اين طرف نزديکتر شويم، ارزش کار ما کمتر مي شود؛ برکتش کمتر مي شود؛ ماندگاري اش هم کمتر مي شود. اين، خاصيت اين قضيه است. هرچه ناخالصي در اين جنس باشد، زودتر فاسد مي شود. اگر ناب باشد، هرگز فاسد نمي شود. حالا اگر بخواهيم به محسوسات مثال بزنيم، اين آلياژ اگر صد در صد طلا باشد، فاسد شدني نيست؛ زنگ خوردني نيست. اما به هر اندازه که مس و آهن و بقيه مواد کم قيمت داخل اين آلياژ باشد، فساد آن و از بين رفتنش بيشتر است. اين يک قاعده کلي است.

دقيقتر بودن موازنه ها در امور معنوي

اين، در محسوسات است. اما در معنويات، اين موازنه ها بسيار دقيقتر است. ما به حسب ديد مادّي و معمولي، نمي فهميم. اما اهل معنا و بصيرت، مي فهمند. نقّاد اين قضيه، صرّاف و زرگر اين ماجرا، خداي متعال است. «فان الناقد بصير.» اگر يک سر سوزن ناخالصي در کار ما باشد، به همان اندازه آن کار کم ارزش مي شود و خدا، از ماندگاري آن مي کاهد.

خداوند متعال؛ ناقد بصير حرکت امام حسين (عليه السلام)

خداي متعال، ناقد بصيري است. کار امام حسين (عليه الصلاة والسّلام)، از کارهايي است که يک سر سوزن ناخالصي در آن نيست. لذا شما مي بينيد اين جنس ناب، تا کنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند. چه کسي باور مي کرد بعد از اين که اين عده، غريبانه در آن بيابان کشته شدند، بدنهايشان را همان جا به خاک سپردند، آن همه تبليغات عليه شان کردند، آن طور تار و مارشان کردند و بعد از شهادتشان مدينه را به آتش کشيدند - داستان حَرّه، که سال بعد اتفاق افتاد - و اين گلستان را زير و رو و گلهايش را پرپر کردند، ديگر کسي بوي گلاب از اين گلستان بشنود؟! با کدام قاعده مادي جور در مي آيد، که برگ گلي از آن گلستان در اين عالم طبيعت بماند؟! اما شما مي بينيد که هرچه روزگار گذشته، عطر آن گلستان، دنيا را بيشتر برداشت است. کساني هستند که قبول ندارند پيغمبر جدّ او و حسين بن علي دنباله رو راه اوست؛ اما حسين را قبول دارند! پدرش علي را قبول ندارند، اما او را قبول دارند! خدا را قبول ندارند - خداي حسين بن علي را قبول ندارند - اما در مقابل حسين بن علي، سر تعظيم فرود مي آورند! اين، نتيجه همان خلوص است.

خلوص امام خميني (ره)؛ عامل ماندگاري انقلاب اسلامي

در انقلاب بزرگ ما هم، جوهر خلوص مايه ماندگاري آن شده است؛ همان فلز نابي که امام بزرگوار، مظهرش بود.
حالا شما برگرديد به خاطره هايتان و به ياد بياوريد آن بيابانها را، آن گرماها را، آن رعبها و خوفهاي ميدان جنگ را، آن خطر دم به دم را، آن سرماي قلّه هاي پر برف را، آن محاصره شدنها را، آن بي نيرويي را - که جوش مي زديد براي عدّه اي نيرو - آن نداشتن تجهيزات را - که دنبال يک تفنگ و يک خمپاره، آن قدر مي دويديد - و احساس آن روزها را در ذهنتان مجسّم کنيد. آن وقت مي فهميد که چرا اين همه، عليه اين انقلاب توطئه شده است و هنوز هم مي شود؛ در عين حال، اين درخت، استوار ايستاده است.
همين جوهر است که آن را حفظ کرده است. اخلاص امام و اين ملت و بخصوص اخلاص رزمندگاني بود که در ميدانهاي جنگ حضور داشتند و شما جزو بهترينها و جزو نمونه هاي کاملش هستيد. اين، يک نکته و جريان و سرخطّي است که همه ما بايد دائم به آن توجه داشته باشيم و بنده، بيشتر از شما محتاج توجه به اين نکته هستم.
يک نکته ديگر - که آن هم در مجموعه نهضت حسين بن علي (عليه الصلاة والسّلام)، خيلي مهم است و با توجه به وضع امروز ما، به يک معنا به قوّت نيروي اخلاص برمي گردد - اين است که در هيچ حادثه اي از حوادث خونبار صدر اسلام، به اندازه حادثه کربلا، غربت و بي کسي و تنهايي وجود نداشته است. اين، تاريخ اسلام است. هرکس مي خواهد نگاه کند. بنده دقت کردم: هيچ حادثه اي مثل حادثه کربلا نيست؛ چه در جنگهاي صدر اسلام و جنگهاي پيغمبر و چه در جنگهاي اميرالمؤمنين. در آن موارد، بالاخره حکومتي بود، دولتي بود، مردم حضور داشتند؛ سربازاني هم از ميان اين جمعيت به ميدان جنگ مي رفتند و پشت سرشان هم دعاي مادران، آرزوي خواهران، تحسين بينندگان، تشويق رهبر عظيم القدري مثل پيغمبر يا اميرالمؤمنين بود. مي رفتند در مقابل پيغمبر، جانشان را فدا مي کردند. اين، کار سختي نيست. چقدر از جوانان ما حاضر بودند براي يک پيام امام، جانشان را قربان کنند! چقدر از ما، الان آرزو داريم اشاره لطفي از طرف وليّ غايبمان بشود و جانمان را قربان کنيم!

تشويق امام صادق (عليه السلام) نسبت به امامزاده هاي قيام کننده عليه حکّام فاسد

وقتي انسان در جلو چشمش، رهبرش را ببيند و آن همه تشويق پشت سرش باشد، بعد هم معلوم باشد که مي جنگند تا پيروز شوند و دشمن را شکست دهند، با اميدِ پيروزي مي جنگند. چنين جنگي، در مقابل آنچه که در حادثه عاشورا مي بينيم، جنگ سختي نيست. البته بعضي ديگر از حوادث هم بود که آنها هم حادثه هاي نسبتاً غريبانه اي است. مثل حوادث امام زاده ها؛ مثل حسنيّون در زمان ائمه (عليهم السلام). اما آنها هم - همه شان - مي دانستند که پشت سرشان اماماني مثل امام صادق، مثل امام موسي بن جعفر و مثل امام رضا (عليه الصلاة والسّلام) وجود دارند که رهبر و آقاي ايشانند و ناظر و حاضرند؛ هواي آنها را دارند و اهل و عيال آنها را رسيدگي مي کنند. امام صادق - طبق روايت - فرمود: «بروند با اين حکّام فاسد بجنگند و مبارزه کنند - «و عليّ نفقه عياله» - من عهده دار نفقه عيال آنها مي شوم. جامعه بزرگ شيعه بود. تحسينشان مي کردند. تمجيدشان مي کردند. بالاخره يک دلگرمي به بيرون از ميدان جنگ داشتند. اما در حادثه کربلا، اصل قضايا و لبّ لباب اسلام - که همه آن را قبول داشتند - يعني خود حسين بن علي، درون حادثه است و بناست شهيد شود و اين را خود او هم مي داند، اصحاب نزديک او هم مي دانند. هيچ اميدي به هيچ جا - در سطح اين دنياي بزرگ و اين کشور اسلامي عريض و طويل - ندارند. غريب محضند. بزرگان دنياي اسلام در آن روز، کساني بودند که بعضي از کشته شدن حسين بن علي غمشان نبود؛ چون او را براي دنياي خودشان مضّر مي دانستند! عده اي هم که غمشان بود، آن قدر اهتمام به اين قضيه نمي کردند. مثل عبدالله جعفر و عبدالله عباس. يعني هيچ اميدي از بيرونِ اين ميدان مبارزه غم آلوده و سرشار از محنت، وجود نداشت. و هرچه بود در همين ميدان کربلا بود و بس! همه اميدها خلاصه شده بود در همين جمع و اين جمع هم دل به شهادت داده بود. بعد از کشته شدن هم - برحسب موازين ظاهري - کسي براي آنها يک فاتحه نمي گرفت. يزيد بر همه جا مسلط بود. حتي زنان آنها را به اسارت مي بردند و به بچه هايشان هم رحم نمي کردند. فداکاري در اين ميدان، بسيار سخت است. «لايوم کيومک يا اباعبدالله.» اگر آن ايمان و آن اخلاص و آن نور خدايي در وجود حسين بن علي نمي درخشيد که آن عده معدود مؤمنين را گرم کند، اصلاً چنين حادثه اي امکان تحقق نداشت. ببينيد اين حادثه چقدر با عظمت است!

جايگاه منحصر به فرد شهداي کربلا

بنابراين، يکي ديگر از خصوصيات اين حادثه غريبانه بودن آن است. لذاست که من مکرّر عرض کرده ام شهداي زمان ما، با شهداي بدر، با شهداي حنين، با شهداي احد، با شهداي صفّين، با شهداي جمل قابل مقايسه هستند و از بسياري از آنها بالاترند؛ اما با شهداي کربلا، نه! هيچ کس با شهداي کربلا، قابل مقايسه نيست. نه امروز، نه ديروز، نه از اول اسلام و نه تا آن زماني که خداي متعال بداند و بخواهد. آن شهدا ممتازند؛ و نظيري ديگر براي علي اکبر و حبيب بن مظاهر نمي شود پيدا کرد.

عزت امروزي اسلام، برکت و نتيجه ي جانفشاني امام حسين (عليه السلام)

اين است حادثه حسين بن علي؛ عزيزان من! اين پايه استوار و محکم است که هزار و سيصد و اندي است اسلام را، با آن همه دشمني، در دنيا نگه داشته است. خيال مي کنيد اگر آن شهادت، آن خون پاک و آن حادثه به آن بزرگي نبود، اسلام باقي مي ماند؟! قطعاً بدانيد اسلام باقي نمي ماند. قطعاً بدانيد در توفان حوادث، نابود مي شد. ممکن بود به عنوان يک دين تاريخ، با يک عده طرفداران کم مايه، در گوشه اي يا گوشه هايي از دنيا مي ماند؛ اما اسلام زنده نمي ماند. فقط نام و ياد اسلام ممکن بود بماند. اما امروز شما مي بينيد که اسلام، بعد از هزار و چهار صد سال، در دنيا، زنده است. اسلام، سازنده است. امروز، اسلام در دنيا، زاينده است. امروز اسلام در دنيا، ملتها را به عنوان روشنترين و پرفروغترين اميد، به سمت خود متوجه کرده است. اينها همه از برکت همان حادثه کربلا و جانفشاني حسين بن علي (عليه السلام)، است. حال خداي متعال خواسته است که اولين تجربه حاکميت قرآن بعد از دوران حسين بن علي، يعني نظام جمهوري اسلامي، پا به عرصه بگذارد. يعني بعد از آن حادثه، هر کار شده،‌ مقدمه اي براي امروز شما بوده است. کوشش همه علما، همه متفکرين، همه فلاسفه، همه متکلّمين، همه زحمتها و تلاشها و اين همه جنگها، اسلام را نگه داشت و اوضاع و احوال آماده شد، تا امروز حکومتي براساس حاکميت ارزشهاي الهي و قرآني به وجود آيد. بخت و اقبال با شما و با ملت ايران بود که خداي متعال، اين بار را، اوّل بار روي دوش اينها گذاشت. البته « بخت » که مي گوييم، به معناي اتفاق نيست. اين اقبال بلند را خداي متعال، مفت و بيهوده به کسي نمي دهد. ملت ايران خيلي کارها کرد؛ و خداي متعال، اين را بالاخره به او داد. البته اين فداکاريها، تلاشها، اخلاصها و زحمات، تمام شدني هم نيست. خيال نکنيد که اگر چهار نفر ياوه گويِ ساده دلِ بيچاره خوش خيال بنشينند آن گوشه دنيا و بگويند «امروز و فردا کار جمهوري اسلامي تمام مي شود» اين به انجام مي رسد! خير! اين اساس، تمام شدني نيست.

سختگيري هاي استکبار نسبت به مسلمانان؛ نتيجه ي حيات دوباره ي اسلام

من و شما، تمام مي شويم. افراد، به هيچ صورت، ماندني نيستند. بهترينها، آن کساني هستند که خوب مي مانند تا مي ميرند. بعضي هم تا آخر خوب نمي مانند. همه نوعش را داريم. اشخاص در معرض آفت و تلف شدند؛ اما اساس، ماندني است. اين حرکت اسلامي، اين حيات دوباره اسلامي، ريشه در قرون دارد. ريشه در ده قرن تلاش و مجاهدت دارد. متکي به اسلام است. لذاست که شما مي بينيد امروز که تبليغات استکباري و صهيونيستي در دنيا سعي مي کنند چهره جمهوري اسلامي و مردم ايران و ما و همه را زشت نشان دهند،‌ اتفاقاً گرايش مردم به اسلام، در همه جاي دنياي اسلام، از پنج سال و ده سال پيش، بيشتر است. به کشورهاي اسلامي و به مسلماناني که در دنياي غير اسلامي در اقليت هستند، نگاه کنيد! سختگيريهاي استکبار را نسبت به مسلمانان ببينيد! اين سختگيريها، بي خود که نيست. اگر همين طور مثل ميّت بين يدي الغسّال بودند که بر آنها سختگيري نمي شد.
آنچه مي خواهم عرض کنم اين است که اين عنصر غربت در اين نهضت، انقلاب ما را به همين اندازه، به نهضت حسين بن علي شبيه کرده است. اين غربت، شما را نترساند و به وحشت نيندازد. قله غربت را حسين بن علي و يارانش - بزرگواراني که ما اين طور برايشان سينه مي زنيم و اشک مي ريزيم و آنها را از فرزندان خودمان بيشتر دوست مي داريم - پيمودند و فايده اش اين شد که امروز اسلام زنده است؛ و حادثه کربلا، نه فقط در قطعه زميني کوچک، بلکه در منطقه عظيمي از محيط زيست بشر امروز زنده است. کربلا همه جا هست: در ادبيات، در فرهنگ، در سنتها، در اعتقادها و در ميان دلها. آن که در مقابل خدا سجده نمي کند، در مقابل عظمت حسين بن علي سر فرود مي آورد! آن غربت، امروز اين نتيجه را دارد. آن، قله غربت بود. امروز هم شما در دنيا غريبيد. ملت ايران امروز در دنيا غريب و مظلوم است. غريب بودن و مظلوم بودن، به معناي ضعيف بودن نيست. ما امروز خيلي قوي هستيم. اين را با اطمينان باور کنيد که هيچ ملت مسلماني امروز به قوت ملت مسلمان ايران نيست. هيچ کدام؛ چه کوچکشان، چه بزرگشان، چه ملت صد ميليوني شان. قوّت و قدرت ملت ايران، امروز در اوج است. دولت ايران نيز همين طور. دولت خيلي قوي است؛ خيلي عزيز است؛ خيلي مورد توجه قدرتمندان دنياست. در عين حال، اين ملت و اين دولتِ قوي و توانا که مسلط بر کارهايشان هستند، غريب و مظلومند. ما امروز در دنيا غريبيم. هيچ قدرتي در دنيا از ما حمايت نمي کند.
بيانات مقام معظم رهبري به مناسبت «روز پاسدار»، در جمع هزاران تن از اعضاي سپاه پاسداران و «يگان ويژه نيروي انتظامي» - 1372/10/26

پي‌نوشت‌ها:

1. فتوح ابن اثم، ج 5، ص 34؛ مقتل مقرم، ‌ص 139.
2. سوره ي انفال، آيه ي 47.

منبع مقاله :
مختارپور قهرودي، عليرضا؛ 72 سخن عاشورايي (از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي)، تهران: انتشارات انقلاب اسلامي، چاپ دوم (1390)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط