همه چیز درباره قانون بابلی ها

اُمستِدْ شرق شناس دیگر امریکائی نظام پزشکی را در قانون حمورابی با نظام پزشکی داریوش مقایسه کرده و گفته است هرگاه پزشکی به هنگام کارآموزی سه تن از دیوپرستان بر اثر معالجات او تلف شوند از شغل طبابت محروم می گردد ولی اگر باز گستاخانه به عمل جرّاحی دست یازد به کیفر قتل عمد محکوم می گردد
شنبه، 24 مهر 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همه چیز درباره قانون بابلی ها

اختلاط نژادها

بابِل خطّه ای در جنوب شرق جُلگه ی بین النهرین بوده است. در زبان بابلی باب ایل ترجمه ی اسم سومری به معنی« باب الله» است (1) و در اصل به لغت آشوری و بابلی بابلو ضبط شده است. در ازمنه ی باستانی حدود آن در مشرق به عیلام، در جنوب شرق به خلیج فارس، در جنوب به صحرای عربستان و در شمال به آشور امتداد داشته است. مانند کشورهای شرق مدیترانه و مصر مهد یکی از قدیمترین تمدّنهای جهان است. در کرانه های دجله و فرات و مقرّ امپراطوری بزرگ کلده و بابل نژادی مختلط پدید آمد. قدیمترین ساکنان این ناحیه چنانکه گذشت ظاهراً از نژاد غیرسامی سومر و نژاد سامی اکّد بودند. بعقیده ی نویسندگان تاریخ حقوق دانشکده ی همیلتن (2) که در این نوشته تا حدودی مورد استفاده قرار گرفته شاخه ای از شاخه های قوم مغول به شمار آمده اند، ولی به روایت کتب بنی اسرائیل بابل قدیمترین موطن نوع بشر است.

دائرة المعارف امریکانا تاریخ سکونت سومریها را در اواخر هزاره ی چهارم پیش از میلاد ضبط کرده است. در عهد بسیار قدیم نام این سرزمین سومر و أکّد و در دوره ی کاسیها کرد و نیایش (3) بوده است. شهر بابل در عهد حمّورابی مرکز سیاسی و کرسی نشین این ناحیه شد. دیری نگذشت که قبائل حامی و سامی نیز بدین سو کوچ کردند. حامی از شمال و مشرق آفریقا و سامی از نژاد قفقاز که اکنون شامل یهود و عرب است و در قدیم به بابلیها و آشوریها و آرامیها و فنیقیها و بسیاری از اقوام دیگر در آسیای غربی اطلاق می شده است.

سامیان فرمانروائی این سامان را در باشکوه ترین ادوار تاریخ بابل بدست آوردند. شکّی نیست که در روزگاران دیرین مسافرت و مهاجرت به آسانی امروز میسّر نبود و نژادهای مختلف بعلّت تعصّب و دشمنی کمتر جوشش داشتند. از اینرو میان ممالک خاوری شاید یگانه کشوری که اهالی آن از نژادهای گوناگون ترکیب یافت بابل بود.
 

خدمات بابل

بابل با کشورهای دیگر روابط و مناسبات بازرگانی داشت و به سبب وفور محصولات و موقعیّت جغرافیائی آن سرزمین که بین فینقیّه و هندوستان و کنار رودخانه های بزرگ در مجاورت خلیج فارس واقع شده بود، این ناحیه سالیان متمادی یکی از کشورهای بزرگ بازرگانی جهان به شمار می رفت و به اقتضای همین جنبه ی بازرگانی و معاملات تجّار بابلی بود که قوانین مفصلی تنظیم کردند و هر جا بابلی ها برای امر تجارت قدم نهادند قوانین بابل را با خود به ارمغان بردند و در نتیجه مورّخان برای خدمات ایشان به تمدّن جهان به خصوص در رشته ی حقوق اهمیّت فراوان قائل شده اند.

در سال 539 پیش از میلاد بابل به دست کورش کبیر شاهنشاه هخامنشی افتاد و در سال 514 پیش از میلاد در عهد داریوش کبیر ( 521 تا 485 پیش از میلاد ) بابلیها شورش کردند. گویند نقشه ی اسکندر مقدونی این بود که بابل را پایتخت شرق خود قرار دهد ولی اجل به او مهلت نداد. سپس بابل به تدریج رو به انحطاط گذاشت تا اینکه قبل از میلاد مسیح متروک و ویرانه شد.
امّا هنوز دین عظیمی از تمدّن کهن بابل به گردن دنیاست. دانشمند معاصر الیزابت (4) معتقد است فرهنگ عبرانی و یونانی تحت تأثیر و نفوذ تمدّن قدیم بابل قرار گرفته و چون تمدّن رم و عالم مسیحیّت از تمدّن یهود و یونان متأثّر است خدمات بابل به تمدّن جهان غرب از آن رهگذر بوده است.
 

نقش ایران

با سقوط امپراطوری بابل قانون بابل از بین نرفت و پس از غلبه ی سپاهیان ایران و بابل الواحی به تاریخ مؤخّر به دست آمده است. آنچه از قوانین بابل نتایج خوبی دربرداشت توسّط جهانگشایان ایران به اقطار مختلف جهان گسترش یافت و در اختیار همه ی جهانیان قرار گرفت. فنیقیها نیز قبلاً برای انتشار قوانین بابل و اسلاف بابل سهم به سزائی داشته اند. چنانکه گفته شد مجموعه های دیگری متعلق به قرون قبل از حمّورابی به دست آمده و بسیاری از سلاطین در ازمنه ی سالفه در کتیبه های خود نوشته اند که « عدالت را در مملکت خود برقرار ساخته اند »- یعنی رسوم و قواعد جاریه ی کشور را بصورت قوانین مدوّن درآورده اند (5).
 

مجمع القوانین حَمّورابی

یکی از قدیمترین قوانینی که به دست بشر تدوین شده به احتمال قوی مجمع القوانین حمّورابی یا حمورابی یا خمورابی یا عموربی به معنی عموی بزرگ (6) ششمین پادشاه بابل است که از تاریخ تدوین آن به تحقیق معلوم نیست و مسلّماً مدتها پیش از احکام موسی و قدیمترین مجموعه ی کتب مقدّس هندوان معروف به مانو و شاید بین دو یا سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بوده است. به روایتی تاریخ زندگانی او در حدود 1955 تا 1913 قبل از میلاد بوده است. پروفسور بِرسْتِدْ (7) می نویسد به سال 1947 پیش از میلاد به سلطنت رسیده است. به روایت دیگر (8) دوران پادشاهی وی بین 2067 تا 2025 یا بین 1704 تا 1662 پیش از میلاد بوده و تاریخ اخیراً اکنون بیشتر مورد توجه است.

مجموعه حمّورابی را نمی توان عالی ترین مرحله ی تکامل حقوق بابلی دانست، زیرا از تاریخ تدوین قوانین مزبور تا روز سرنگون شدن بابل به دست ایران بیش از هزار و نهصد سال گذشت و در این فاصله پیشرفتهای بیشتری نصیب بابلیان گردید. ولی کاملترین اثریست که از حقوق بابل بجا مانده است. این سند بسیار مهم در ماه دسامبر 1901 و ژانویه 1902 میلادی در حفریات شوش بوسیله ی هیأت کاشفین فرانسوی به سرپرستی دومُرگان (9) کشف شده است. ویرانه های شوش کنار رودخانه ی کرخه نزدیک دزفول واقع است (10). متن خطوط مرکّب از 3600 سطر و 282 مادّه است که با حروف میخی، بر سنگ بزرگ سیاهی ستون مانند منقوش است. بالای سنگ پیکر حمّورابی دیده می شود که برابر مجسمه ی خدای خورشید و عدل ( شمش ) به خضوع ایستاده و مجموعه ی قوانین را از او دریافت می دارد. این خطوط به وسیله ی پروفسور شیل (11) عضو هیأت و استاد آشورشناسی مدرسه ی عالی مطالعات باستان شناسی قرائت و ترجمه شد و توسط یکی از پادشاهان عیلام که نه قرن بعد از حمّورابی می زیسته به شوش پایتخت کشور عیلام برده شد و اکنون صحیح و سالم به استثنای 40 مادّه که محو گشته است در موزه ی لوور پاریس می توان مشاهده نمود (12).

به جای خطوطی که محو شده ظاهراً پادشاه عیلام شوتروک ناهونته (13) در حدود سال 1150 پیش از میلاد خواسته است کتیبه ای از خود به یادگار بگذارد، ولی به دلائل نامعلومی توفیق نیافته است. به تاریخ مؤخّر قسمتی از قوانین محو شده در نقاط دیگر کشف شده است.

قطعاتی نیز به صورت استنساخ از مجموعه ی حمورابی در کتابخانه ی آشور بانی پال پادشاه آشور ( 669 تا 626 پیش از میلاد ) در نینوا پیدا شده است. از الواح مکشوفه ی گلی نیز قطعاتی بدست آمده که به سال 1820 و 1898 منتشر گردیده است. شاید اصلاً از قوانین سومریست که قرنهای متمادی در شهرهای متمدن آن زمان مجری و متّبع بوده و احتمالاً به دو زبان سومری و سامی نوشته شده ولی فقط متن سامی آن در دست است. هنوز معلوم نیست تا چه حدودی قوانین حمّورابی تازگی داشته یا در چه نقاط دیگری نظیر آن موجود بوده است. ولیکن طبق تحقیقات محققین معاصر (14) پس از سقوط دودمان أکّد در حدود 2180 سال پیش از میلاد و قبل از حمله ی گوتی از جبال زاگرس تمدّن سومریها از نو جان گرفت و پادشاهان اور ( در حدود 2060 تا 1950 پیش از میلاد ) بار دیگر به قدرت رسیدند و امپراطوری آنها تقریباً به وسعت و قلمرو پادشاهان اکّد گسترش یافت. نخستین پادشاه سلسله ی جدید « اورنامو » (15) نام داشت و قدیمترین مجموعه ی قوانینی که تاکنون در بابل کشف شده از آثار آن پادشاه است که به تاریخ آن مقدّم بر دو هزار سال پیش از میلاد بوده است.
 

امتیاز مجموعه ی حمّورابی

امتیاز مجموعه ی حمّورابی بر قوانین دیگر از آنروست که قانونگذار بابِل خواسته است قانون او همه جا قابل اجرا باشد نه در یک شهر معیّن و گذشته از بقایای برخی عادات بدوی مانند مسئولیت مشترک خانوادگی و قصاص و آزمایش ایزدی برای اثبات بیگناهی ( مانند از آب و آتش گذشتن (16) بزبان لاتینی Judicium Dei ) توجه این مجموعه به اهمیّت تعهّدات و جنبه ی غیرمذهبی این امور است بخلاف قوانین عبری و مصری که جنبه ی دینی آن قوی بوده است.

پروفسور اُمْسْتِدْ امریکائی استاد فقید تاریخ خاور زمین در مؤسسه ی شرق شیکاگو در کتاب معروف خود بنام تاریخ شاهنشاهی ایران (17) حمّورابی را با قانون داریوش شاهنشاه هخامنشی در مورد آزمایش ایزدی و از جهات متعدّد دیگر مقایسه کرده است.

امّا به موجب قانون حمّورابی بعضی از آداب قبیله ای از قبیل خونخواهی و انتقام جوئی کینه توزی و زناشوئی از راه ربودن و اسیر کردن و به غنیمت بردن دختران منسوخ شد. نظارت شدید در امر دادرسی برقرار گردید. عدالت نسبت به بیوه زنان و ترحّم بر یتیمان مورد تأکید قرار گرفت. مرجعیّت نهائی پادشاه را برسمیت شناختند. زن از قید اسارت رهائی یافت و قانون تا اندازه ای برای مقام و حیثیّت او احترامی قائل شد.

پروفسور درای وِر ضمن تجزیه و تحلیل قانون حمّورابی می گوید این قانون را نمی توان مجمع القوانین خواند بلکه یک سلسله اصلاحاتی است که در قانون عرف بعمل آمده است. بنابراین نظم و ترتیب مواد را نباید مورد انتقاد قرار داد.
 

طبقات مردم

به موجب مجمع القوانین حمّورابی مردم بابل سه گروه بوده اند: نخستین گروه را به روایتی « اولو » ( Avalu ) یا گروه اوّل و به روایت دیگر « عملو » ( Amalu ) یا گروه عمل می نامیدند و شاید انحصاراً روساء دربار و عمّال دولت و اولیاء معابد و سران سپاه و لشکر عمال دیگر کشور جزء این گروه به شمار می رفتند ولی امتیازات آنها امتیازات اشرافی و تکالیف و مسئولیتهای آنها نیز تکالیف و مسئولیتهای اشرافی بود. بدین معنی که حق انتقام و قصاص در مورد ضرب و جرح از حقوق ویژه ی این گروه شناخته شد، ولی چنانچه کسی به زیان این طبقه مرتکب جنحه و جنایتی می شد مجازات او شدیدتر از مجازات مجرمی بود که به زیان طبقه ی پائین تر مرتکب جرم شده است. از طرف دیگر هرگاه از طبقه ی اعیان کسی مرتکب جرم و جنایتی می گردید مجازاتش شدیدتر از مجازات طبقه ی پائین بود.

اگر امتیازات طبقاتی مربوط به نژاد و برتری قوم غالب بر قوم مغلوب است تشخیص این نکته که چرا فاتحین برای خود مجازاتهای بیشتری قائل می شدند قدری دشوار است. پروفسور وولی احتمال می دهد که ریشه ی ستم طبقاتی در نیروی نظام بوده است زیرا بردگان را چون مورد اعتماد نبودند طبعاً به میدان جنگ نمی فرستادند و برای احتراز از خطر به دست آنها اسلحه نمی دادند. طبقه ی دوم برای حمل و نقل و امور دیگر همراه اردو بوده اند. و در حمله ی دشمن از خانه و کاشانه ی خود دفاع می کردند ولی درجات نظامی مخصوص طبقه ی اول بود که ستون فقرات کشور به شمار می رفت. بنابراین جان افراد این طبقه عزیزتر و پرارزش تر از افراد غیرنظامی بود. بدیهی است قدرت و پیروزی نیروهای مسلّح بسته به انضباط است و به همین دلیل جرائمی که افراد صنف نظام مرتکب می شدند مجازات سخت تری داشته است.

نکته ی جالب اینست که فضیلت و امتیاز طبقه ی « عملو » یا « اولو » بر طبقه ی پائین تر فقط در اموریست که مربوط به اشخاص است نه اموال، زیرا در مورد سرقت هر دو طبقه یکسان و در یک ردیف بوده اند و متدرجاً این عنوان فقط در مقام ادب و احترام بکار رفت و صرفاً مفهوم تشریفاتی پیدا کرد.

گروه دوّم را در درجه پائین تر به روایتی « مسکینو » ( Muskinu ) و به روایت دیگر « مُشکینو » ( Mushkinu ) نامیده اند که در چگونگی و کم و کیف آن اطلاعات دقیق در دست نیست. ولی پروفسور وولی بازرگانان و پیشه وران و دکّانداران و مدیران مدارس و کارگران و کشاورزان و صنعتگران را جزء این دسته قلمداد کرده است. به مرور زمان این لفظ به مفهوم مسکین به کار رفت و به همان مفهوم وارد زبانهای آرامی و عبری و بسیاری از زبانهای جدید گردید، ولی در مجمع القوانین حمّورابی مسلّماً چنین مفهومی نداشت.

افراد این گروه آزاد بودند نه بنده ولی اگر به دست کسی مضروب و مجروح می شدند به جای انتقام جوئی و کینه توزی مکلّف به قبول خسارت نقدی بودند.

از طرف دیگر در برابر جرائم و تخلّفات جریمه ی نقدی کمتر بر آنها تعلق می گرفت و کفّاره ی گناهان با صدقات و نذوری که می بایست نثار خدایان کنند کمتر بود. مشیرالدّوله ضمن بحث از مندرجات سنگ نبشته ی مزبور می گوید مردم از سه زُمره بوده اند: آزاد، آزادشده، و برده. شاید افراد گروه دوّم از جمله ی آزادشدگان بوده اند.

گروه سوّم که همان گروه بردگانست اردو ( Ardu ) خوانده می شد. برده جزء اموال صاحب و مولای او بود ولی خود برده حق تملک داشت و حتّی می توانست بردگانی را مالک شود. خوراک و پوشاک و حق معاینه ی پزشک بر عهده ی صاحب برده بود ولکن اگر جرح و ضربی به او وارد می شد غرامت به صاحب برده تعلق داشت. علی الرّسم کنیزی را صاحبش به او می داد و نوزاد آنها نیز برده به دنیا می آمد و اگر از طبقه ی آزادگان زنی نصیب او می شد فرزندان آنها آزاد بودند و پس از مرگ نیمی از ماترک او به صاحبش می رسید.
 

نظام پزشکی در قانون حمّورابی

در کتاب الواح باید به قلم پروفسور چیرا استاد کرسی آشورشناسی در مؤسسه ی شرقی دانشگاه شیکاگو ترجمه ی آقای حکمت شرح مشبعی در باب اهمیّت علم طب نزد بابلیها و کیفر پزشکان و جرّاحان لغزشکار یا سهل انگار و درمان دردها به وسیله ی گیاهان از قانون حمّورابی و الواح گلی استخراج شده که بررسی آن برای دانشجویان رشته های تاریخ حقوق و تاریخ طب هر دو لازم است. مثلاً حق الزحمه یا دستمزد جرّاح قید شده، یعنی میزان آنرا به تناسب عملی که انجام داده معیّن کرده اند. همچنین مزد معالجه برای شخص متموّل صاحب شأن با اجرت همان عمل برای کارگر فقیر یا غلامی بیچاره مختلف است.

« این قوانین از این مرحله بالاتر رفته و جرائمی برای خسارت بدنی و معالجه های غلط بر عهده ی اطباء مقرّر داشته است. از حدّ جریمه ی مختصر درباره ی اشخاص غیرمهم شروع می شود و به مجازاتهای شدید به نسبت مردمان محترم و مهمی منتهی می گردد. درجه ی مجازاتها و جریمه ها در آن قانون به تناسب درجه ی اهمیّت و مسئولیّت طبیب است. حتّی به آنجا رسیده که اگر جرّاحی خسارت جسمانی فاحشی به مریض وارد آورد مقرّر است که دست او را قطع کنند و یا اگر فرزند شخص بزرگی را هلاک سازد پسر همان جرّاح را به عوض باید به قتل برسانند.»

« این جرائم جرّاحان البتّه بسیار خشن و ظالمانه بوده است، خصوصاً وقتی در نظر بگیریم که در آن عصر و زمان باستانی نوع بشر هنوز به وجود ذرّات صغار ذرّه بینی ( میکروب ) پی نبرده و انتشار عفونت امراض بسیار اتفاق می افتاد و ازینرو اعمال جرّاحی بیشتر بی نتیجه و خطرناک بوده است.»

« پس اگر واقعاً این مقررات و قوانین درست به موقع اجرا نهاده می شد اطبّاء و جرّاحان بیچاره نه تنها تمام مال خود را بایستی به جریمه بپردازند بلکه اعضاء و جوارح و حتّی جان خود را نیز بایستی به غرامت بدهند. چگونه در چنان وضعی مردم به کار جرّاحی و طب رغبت می کردند؟»

« جواب این سئوال آنست که قوانین مزبور فقط موارد فوق العاده را پیش بینی کرده که خطر عمل جرّاحی بدون شک ناشی از بی احتیاطی یا غفلت او بوده است. گذشته از آن همه ی این جرائم و مجازاتها فقط بعد از رسیدگی و محاکمه ی منظم در برابر قضات قابل اجرا بوده است. باید در نظر داشت که در آن روزگار هیچگونه مجامع طبّی وجود نداشته که سطح معیّن اعمال طبی را ثابت نگهدارد و از این رو یک نوع کنترل سخت و شدید برای حفظ جان مردم ضرورت داشته است ... »

جای دیگر همین نویسنده ی آمریکائی می گوید هرچه بیشتر این مجموعه را می خوانیم بیشتر به هوش و درایت و شهامت او تحسین می کنیم.

اُمستِدْ شرق شناس دیگر امریکائی نظام پزشکی را در قانون حمورابی با نظام پزشکی داریوش مقایسه کرده و گفته است هرگاه پزشکی به هنگام کارآموزی سه تن از دیوپرستان بر اثر معالجات او تلف شوند از شغل طبابت محروم می گردد ولی اگر باز گستاخانه به عمل جرّاحی دست یازد به کیفر قتل عمد محکوم می گردد (18).
 

قراردادها

در بابل که بازار تجارت رواج و رونق کامل داشت موضوع اموال منقول طبعاً حائز اهمیت بسیار بود ولی شکل خاصی برای اینگونه معاملات قائل نبودند و بمفهوم امروزی مقررات کلّی و عمومی برای بیع و شری وجود نداشت. ید تصرّف را در بادی نظر کافی می دانستند و از این رهگذر قانون بابل به مراتب از قوانین قدیم رم و عرف انگلستان جلوتر بود. برده جزء اموال منقول شناخته می شد ولی شماره ی بردگان زیاد نبود. انتقال اموال را اعمّ از منقول و غیرمنقول بوسیله ی وصیّت نامه بابلیها جایز نمی دانستند ولی صاحبان اموال حق داشتند در حیات خود مال خود را هبه کنند یا اینکه بموجب صلح نامه یا قرارداد منافع را مادام الحیات به خود تخصیص دهند و بدین طریق منظور اصلی را که وصیّت است عملی نمایند.

قانون عقود بابل نخستین قانونیست که مراحل تکامل را پیموده و بدین صفت در تاریخ جهان موصوف است. عقد قرارداد مستلزم تشریفات زیادی بود. چون برده نادرالوجود بردگی مصادیقی نداشت رابطه ی خادم و مخدوم از عناوین مهم عقود بشمار می رفت. خادم معمولاً یک سال در ازای اجرت معیّن و پیش پرداخت معیّنی اجیر می شد. کارگر به هنگام انعقاد قرارداد در قبول تعهّد آزاد بود ولی در مورد تخلّف و سرپیچی از خدمت با مجازات شدید روبرو می شد. برای تأسیس شرکتها و تنظیم قراردادهای مربوطه طبق قانون عمل می کردند (19).
 

بانکداری و حقوق دریائی

صرّافی و کارهای بانکی در بابل به رسمیّت شناخته می شد و احتمالاً طبقه ی روحانی به عنوان واسطه و دلّال عهده دار این عمل بودند. بدین معنی که وام را نه برای خود بلکه برای شخص ثالثی می گرفتند. نرخ بهره را قانون بیست درصد تعیین کرده بود ولی اگر موضوع وام غلّه بود کما اینکه اغلب اوقات جنس تحویل می دادند و جنس تحویل می گرفتند. در آن صورت نرخ بهره بمراتب بیشتر بود و چون غالباً وثیقه ی وامها را عین کشتی با محمولات کشتی قرار می دادند باید گفت اصول و مقرراتی که در قلمرو قوانین و کشتی رانی متّبع و مجراست مقدّمات آن از قوانین بابل سرچشمه گرفته است. مثلاً در یکی از عناوین قرضه (20) داین به ازای بهره ی سنگینی با مدیون قرارداد می کند که هرگاه کشتی غرق شود ذمّه ی مدیون از پرداخت اصل قرضه بری باشد. این قاعده را بابلیها نیز شناخته بودند و شاید از اصولیست که از آن دوران پیوسته دوام یافته و با گذشت زمان رشته ی آن گسسته نشده است.
 

آئین دادرسی بابل

آئین دادرسی نسبت به قوانین ماهوی پیشرفت کمتری داشته است. حکومت محاکم بیشتر با طبقه ی روحانی بوده و مراسم تحلیف از ضروریات معاملات و محاکمات بشمار می رفته است. برای تشخیص صحّت و سقم شهادات و ارزیابی ادلّه مقررات کلّی و روش علمی وجود نداشت و شهود ظاهراً تا حدودی جایگزین هیأت منصفه می شدند، کما اینکه در انگلستان نیز در روزگاران پیشین همین روش معمول بوده است. قضات تحت نظر بودند و شاه را مردم سرچشمه ی عدالت و مرجع نهائی تظلمات می دانستند.

در پایان مجمع القوانین خود، حمّورابی به کسانی که در آینده جانشین او باشند و قوانین او را محترم شمارند دعا نموده و متخلفین را دشنام داده و لعنت کرده است.
 

روابط خانوادگی

یکی از قدیمترین و مشخص ترین رشته های حقوق هر قوم و نژاد روابط خانوادگی آن قوم و نژاد است. زیرا برای بنای یک سازمان اجتماعی نخستین گام تشکیل خانواده است. گام دوّم پیدایش قبایل و ملّتهاست که از ترکیب خانواده ها بوجود آمده است. سازمان خانواده ها در حکم الگوئی برای اداره ی امور طوائف و حکومت در واحدهای وسیعتر اجتماعی یعنی کشورها بوده است. در اینگونه سازمانها دیرزمانی واحد را خانواده می دانستند نه افراد خانواده و اموال بیشتر متعلّق به خانواده بود نه افراد خانواده. رئیس خانواده به جمیع اعضاء خانواده حکومت مطلقه داشت و دولت متبوعه اقتدار او را به رسمیت می شناخت.

بنابراین نزد اقوام و امم اولیّه در مقام مقایسه با اقوام و امم پیشرفته نه تنها قوانین مربوط به روابط خانواده اهمیّت بیشتری داشته بلکه از رشته های مختلف علم حقوق نخستین رشته ای که در قالب معیّن و به صورت معیّنی قوام و دوام یافت همین رشته روابط خانواده بود. هیچیک از رشته های دیگر مانند قوانین مربوط به نکاح و حقوق و تکالیف اعضاء خانواده نمودار آداب و رسوم و رفتار و کردار نژادهای مختلف نیست. زناشوئی در یک خانواده جز خرید و فروش دختر مفهومی نداشت. دختر را جزء اموال بهادار می دانستند. قیمت دختر را شوهر به پدر می پرداخت و اگر پدر از طبقه ی روحانی بود به مادر می رسید. چنانچه پدری، پس از پذیرفتن هدایای خانواده ی خواستگار، از دادن دختر خود امتناع داشت مکلف بود دوبرابر هدایا را مسترد نماید. تعدّد زوجات و طلاق بوسیله ی شوهر مجاز بود ولی به علّت مسئولیتهای مالی که تعدّد زوجات و طلاق در برداشت چنین مواردی کمتر دیده می شد، پروفسور گَدْ (21) می نویسد سوای زن عقدی و زن صیغه مرد می توانست کنیز داشته باشد و طفل که از کنیزش متولّد شود آزاد باشد. مادر طفل در حیات پدر قابل فروش نبود و پس از مرگ پدر طفل آزاد می شد. با گواهی پدر در برابر شهود مشروعیت چنین پیوندی امکان پذیر و سهم کنیززاده از ارث پدر مساوی سهم الارث اولاد دیگر بود.

هرگاه شوهری زن خود را بی آنکه نفقه بدهد ترک می کرد و طلاق نمی داد زن بعلّت تنگدستی نمی توانست شوهر دیگری اختیار کند. فرزندان زن دوّم ابتدا با فرزندان زن اوّل به تساوی ارث می بردند ولیکن بعداً دو ثلث ماترک پدر حق خانواده ی اوّل بود.

در یکی از عقدنامه ها و طلاق نامه هائی که محفوظ مانده نوشته اند اگر زوجه به زوج خود بگوید تو دیگر شوهر من نیستی سزایش آنست که او را به آب بیاندازند ولی اگر زوج به زوجه ی خود بگوید تو زن من نیستی بر اوست که فلان مبلغ سیم در قبال این جدائی به زن بپردازد. از طرف دیگر زن اختیاردار اموال خود بود و هیچ زنی در هیچیک از اقوام و امم دیگر به اندازه ی زن بابلی اختیار اموال خود را نداشت. فرزندان برای مادر خود حیثیت و احترام خاصّی قائل بودند ولی مادر در برابر پدر تقریباً حکم کنیز زرخرید داشت. پدر نسبت به فرزند خود بسیار مقتدر بود ولی در حقوق رم پدر اقتدار بیشتری داشت. فرزندخواندگی به رسمیّت شناخته می شد و بسیار معمول و متداول بود.
 

اموال منقول و غیرمنقول

بابلیها درباره ی اموال غیرمنقول قوانین عجیبی داشتند. از مختصات قوانین مزبور اینکه فروشنده حق داشت هر زمان بخواهد زمین را به ثمنی که فروخته است بازخرید کند. بدیهی است این روش از ارزش و اعتبار اسناد مالکیّت می کاست ولی فروشنده می توانست ضمن سند انتقال از حق مزبور بگذرد. فرض آنست که به هنگام معامله ظاهراً اسقاط حق مزبور معمول بوده است.
در مورد عقد رهن زمین را به عنوان وثیقه در برابر وام واگذاری می کردند و بیع شرط نیز مرسوم بود. نوعی دیگر از انواع متداول رهن مبادله ی عایدی اراضی و املاک با منفعت و پول بود. به عبارت دیگر مدیون منافع اموال مرهونه را به جای بهره به مرتهن واگذار می کرد (22). در قانون فرانسه هرگاه درآمد مال مرهون بیش از بهره بود بدهکار می توانست حساب درآمد مال مرهون را از بستانکار بخواهد و مازاد آنرا ادّعا کند.
 

کیفر شگفت آور

از جرائمی که مستوجب اعدام بوده افترا، سحر و جادو، تهدید گواه ( تعته ی شهود )، شهادت کذب در جرائم کبیره، فروش مال غیر، سرقت اموال پرستشگاه یا پادشاه، یاغیگری، راهزنی، اختلال نظم و آرامش،ربودن فرزند غیر، مخفی کردن غلام دیگران و سوراخ کردن دیوار خانه ی مردم است. معماری که خانه می ساخت و رعایت استحکام بنا را نمی کرد و در نتیجه خانه بر سر صاحب خانه فرو می ریخت کشته می شد، امّا اگر پسر صاحب خانه تلف می گشت پسر معمار در برابر بقتل می رسید. سزای زانی و زانیه هر دو غرق شدن بود، ولی چنانچه شوهر از مجازات زن خود می گذشت پادشاه نیز می توانست از مجازات فاسق بگذرد. جزای همخوابگی با محارم نیز قتل یا تبعید بود. ولی در مجمع القوانین حمورابی از عمل شنیع سخنی نیست.

کیفرها بیشتر اعدام بوده ولی طرز اعدام در همه ی موارد مشّخص نبوده است. دستی را که برای زدن پدری دراز می شد می بریدند. چشمان کنجکاوی را که در جستجوی رازهای پوشیده ( اسرار منهیّه ) بود از حدقه بیرون می آوردند. گاه بزهکار را غرق می کردند. این روش با آزمایش ایزدی که در مادّه ی 132 برای اثبات بیگناهی مقرر گردیده بود نباید اشتباه شود. مجازاتهای دیگر عبارت بوده است از آتش و دار، قطع اعضاء و جوارح، تازیانه، تبعید، عاق و محرومیت فرزندان ناخلف از ارث پدر و مادر، داغ کردن مفتریان و بدگویانی که تهمت ناروائی به زن شوهرداری می زدند، بردگی، غرامت یا جریمه نقدی و قصاص، ولی سخن از زندان یا شکنجه برای گرفتن اقرار در میان نیست و حال آنکه بتاریخ مؤخّر در قوانین آشوریان شکنجه معمول بوده است (23).
 

پی‌نوشت‌ها:

1- دلیل تاریخی علی مواطن الاثار فی العراق، 1952، ص 17.

2- Introduction to the study of Law. Legal History. Hamilton Law Library, volume 1. chicago, 1923.

3- karduniash
4- Albright, W.F, The Johns Hopkins University مقاله در امریکانا جلد سوم صفحات 7 تا 9.
5- نگاه کنید به کتاب الواح بابل ضمن مجموعه ی باستان شناسی نوشته ی پروفسور چیرا ( Professor Edward Chiera ) استاد کرسی آشورشناسی در مؤسسه ی شرقی دانشگاه شیکاگو، ترجمه ی آقای علی اصغر حکمت استاد ممتاز دانشگاه تهران 1340 هـ. شـ. نام اصلی کتاب: They Wrote on Clay, 1938
6- بریطانیکا، جلد 11، صفحه ی 135، ستون دوم، چاپ 1960 میلادی.
7- Breasted, James Henry, The Oriental Institute of Chicago Survey, vol. xii, Chicago, Illinois, 1933, P 339.
8- پروفسور درای ور Professor Godfrey R.Driver استاد فقه اللغة سامی در دانشگاه آکسفورد- مقاله در امریکانا چاپ 1963، جلد 13 صفحه ی 66.
9- Jacques J.M. de Morgan- درباره ی تخلفات هیأت فرانسوی در حفاریهای شوش از جمله سنگ بدل قانون حمورابی در موزه ی ایران باستان کتاب تاریخ اجتماعی ایران باستان نگارش آقای دکتر موسی جوان ( صفحات 96 و 95 ) چاپ تهران 1340- خورشیدی دیده شود. ترجمه ی فارسی 30 ماده از 282 ماده را که شارل ژان فرانسوی ( Charles Jean ) به زبان فرانسه درآورده در صفحات 89 تا 93 کتاب نام برده بخوانید.
10- محل شوش را ابتدا لوفیوس ( Lofius ) تشخیص داد و بعد دیولافوا ( Dieulafoy ) باستان شناس فرانسوی کاخ دارای بزرگ را در آنجا کشف کرد و هنوز آثار گرانبها از زیر خاک بیرون می آید.
11- Professeur Jean Vincent Scheil
12- ( R. Dareste, Nouvelles Etudes d"Histoire du Droit )
13- Shutruk- Nahunte
14- همان مقاله ی البرایت از دانشگاه جانز هاپ کینز در جلد سوم امریکانا به استناد منابع انگلیسی و امریکائی و آلمانی ذیل:
King, L. W, A History of Babylon ( London, 1915 ), Rogers, R. W, A History of Babylonia and Assyria ( New York, 1925 ), Gadd, C.J. History and Monuments of Ur ( London, 1929 ), Kramer, S. N., Sumerian Mythology ( Philadelphia, 1944 ), Neugebauer and Sachs, Mathematical Cuneiform Texts ( New Haven, 1945 ), Albright, W.F., From the Stone Age to Chiristianity ( Baltimore, 1946 ), Frankfort, H., The Intellectual Adventure of Ancient Man ( Chicago, 1946 ), Finnegan, Jack, Light from the Ancient Past ( Princeton, 1949 ), Pritchard, J. S. Ancient Near Eastern Texts Relating to the Old Testament ( Philadelphia, 1950 ), Scharff and Moortgat, Aegypten Und Vorderasien im Altertum ( Munich, 1950 ).
15- Ur- Nammu
16- عشق ورزی و کینه توزی سودابه به سیاوش و بدگمان شدن کاووس و آن آتش افروزیها در داستانهای شاهنامه نمونه ای از همین آزمایش ایزدیست، آنجا که می گوید:
بر اندیشه شد جان کاووس کی *** ز فرزند و سودابه ی شوم پی
به دستور فرمود تا ساروان *** هیون (شتربزرگ و تندرو) آرد از دشت صد کاروان
به صد کاروان اشتر سرخ موی *** همی هیزم آورد پرخاشجوی
پس آنگاه فرمود پرمایه شاه *** که بر چوب ریزند نفط سیاه
بیامد دو صد مرد آتش فروز *** دمیدند و گفتی شب آمد به روز
زمین گشت روشن تر از آسمان *** جهانی خروشان و آتش دمان
سیاوش بیامد به پیش پدر *** یکی خود زرین نهاده به سر
هشیوار با جامه های سپید *** لبی پر زخنده دلی پرامید
رخ شاه کاووس پر شرم بود *** سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار *** کزین سان بود گردش روزگار
سیاوش چون آمد به آتش فراز *** همی گفت با داور بی نیاز
مرا ده از این کوه آتش گذر *** رها کن تنم را ز پند پدر
ز آتش برون آمد آزاد مرد *** لبان پر ز خنده به رخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود *** دم آتش و باد یکسان بود
چو از کوه آتش به هامون گذشت *** خروشیدن آمدن ز شهروز دشت
17- Olmstead, Albert T., Hostory of the Persian Empire, Oriental Institute, University of Chicago, the University of Chicago Press, 1943.
18- تاریخ شاهنشاهی ایران تألیف امستد، صفحه ی 131.
19- در وفای به عهد نقل قصه ای از مثنوی بی مناسبت نیست. شیخی زاهد در کوهساری مقیم شده و نذر کرده بود تا امرود از درخت نیفتد دست نزند. گرسنگی غلبه کرد و نذر بشکست و بفحوای آیه ی شریفه که فرموده است اُوفُوا بِالعُقُودْ خداوند گوشمالش داد. گروهی از دزدان در آن کهسار منزل ساختند و در تقسیم مسروقات خود پرداختند. شحنه آگاهی یافت. آمد و دست راست و پای چپ جمله را ببرید. شیخ زاهد که میان دزدان گیر افتاده بود گرفتار همین عقوب شد و بغلط شحنه دست راست او را قطع نمود. سواری در رسید و بانگ زد که این چه کار بود؟
شحنه آمد پابرهنه عذرخواه *** که ندانستم خدا بر من گواه!
هین بحل کن مر مرا زین کار زشت *** ای کریم و سرور اهل بهشت
گفت می دانم سبب این نیش را *** می شناسم من گناه خویش را
من شکستم حرمت ایمان او *** پس یمینم برد دادستان او
دست ما و پای ما و مغز و پوست *** باد ای والی فدای حکم دوست
20- امروز به زبان فرانسه اصطلاحاً hypothèque sur un navirc, prêt à la grosse aventure و در انگلیسی Bottomry متداول است.
21- جلد دوم بریطانیکا، صفحه ی 863.
22- این نوع رهن را به زبان فرانسه antichresis و به انگلیسی antichresis یا antichretic mortgage نامیده اند، نظیر عملی که در قانون عرف انگلستان معروف است به Welsh mortgage.
23- از مجمع القوانین حمورابی ترجمه های مختلف دیگری به زبانهای اروپائی و انگلیسی موجود است و شروح مفصلی بر آن نوشته شده است. از آن جمله این کتابهاست:
Scheil, Jean Vincent, Textes élemites-sémitiques, 5 séries ( Paris, 1900-13 ): 2 nd series, Code des lois ( droit privé ) de Hammaurabi, roi de Babylone, vers l an 2000 avant Jésus Christ, pp. 11-162 ( Paris 1902 ), Kohler, Josef, Peiser, Fleix Et, and Ungnad, Arthur, Hammurabi"s Gesetz, 6 vols. ( Leipzig 1904-23 ), Ungand, Arthur, vol. 2, Syllabische und zusammenhangende Umschrift, nebst vollstandigem Glossar ( Leipzig 1909 ): Pohl, Alfred, and Follet, R., Codex Hammurabi: transcriptio et versio latina ( Rome 1950 ), Legal History, Hamilton Law Library, vol. 1, Chicago, 1923, Bergmann, E, Codex Hammurabi: textus Primigenius ( Rome 1953 ), Driver, Godfrey R., and Miles, John C., ed. and tr., The Babylonian Laws, 2 vols, ( New york and London, 1952-55 ), vol. 1, rev. ed ( 1956 ).
برای ترجمه ی برخی از مواد مهم آن به ترتیبی که شارل ژان فرانسوی Charles Jean آورده نگاه کنید به کتاب تاریخ اجتماعی ایران باستان نگارش آقای دکتر موسی جوان چاپ تهران 1340 خورشیدی صفحه ی 88 به بعد و همچنین برای شرح و تفسیر و تلخیص مندرجات مجموعه ی مزبور رجوع شود به جلد اول تاریخ ایران باستان یا تاریخ مفصل ایران قدیم تألیف مرحوم حسن پیرنیا ( مشیرالدوله )، صفحه ی 120 به بعد.

 

منبع مقاله :

صالح، علی پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثی از تاریخ حقوق، دورنمایی از روزگاران پیشین تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.