پس از آنکه بابل به دست ایرانیان افتاد، از قوانین مزبور به خصوص در قسمت بازرگانی آنچه مطبوع طبع فاتحین بود و بابلیها هم نتایج خوبی از آن گرفته بودند پذیرفته شد و بوسیله ی کشورگشایان ایران در اقطار جهان گسترش یافت (2). از اینجاست که قوم اسرائیل، کورش کبیر فاتح بابل را فرستاده ی خدا می دانست. مورخان معتبر در تجلیل او سخنها گفتند (3) و نخستین اعلامیه ی حقوق بشر را به او نسبت دادند.
هِرودُت گوید: بیش از هر چیز دادگستری مورد توجّه ایرانیان بود (4). مردی بسیار بزرگ و باهوش که دیو کِسْ نام داشت میان قوم ماد (5) قد برافراشت. مادها او را در دهکده ی خود بعنوان قاضی برگزیدند. ساکنان دهکده های دیگر نیز به سوی او شتافتند و دعاوی خود را به داوری او واگذار نمودند. روزی رسید که مردم به هیچکس جز او برای مرافعات خود رو نمی آوردند. سرانجام در یک انجمن همگانی به پادشاهی انتخاب شد (6).
درباره ی کیفر دادرس رشوه خوار عهد هخامنشی کِلمان هوار خاورشناس نامدار فرانسوی درکتاب خود به نام « ایران باستان و تمدن ایران » گوید (7): « کمبوجیه ( کامبیز ) پسر ارشد کورش در حیات پدر پادشاه بابل بود و بیگمان در جنگ اخیر نیابت سلطنت را برعهده داشت. این مرد ستمگر و بیرحم همین که یکی از دادرسان هفتگانه و عالی مرتبه ی او به فساد و رشوه خواری محکوم شد، فرمان داد پوست از تن آن قاضی برکندند و بر مسند قضای او گستردند و پسر را که به جای پدر برای دادرسی برگزیده شده بود به هنگام قضا بر آن مسند بنشاندند ». در جای دیگر همان کتاب هوار بتفصیل بیشتری می پردازد: « ریاست فائقه ی هیأت قضات بخصوص در امور جزائی با خود پادشاه بود. در مورد جرائم نسبت به امنیت کشور یا مقام سلطنت پادشاه در مرحله ی رسیدگی ابتدائی و نهائی حکم می داد. رسیدگی به امور حقوق را به قضائی که خود برگزیده بود ارجاع می نمود. در عهد پادشاهی کامبیز یکی از قضات شاه به نام سیامنس به جرم ارتشاء و صدور حکم ناحق محکوم به قتل و معدوم شد. پس از مرگ پوست از تن او برکندند و با قطعات پوست قاضی مقتول مسند قضای او را پوشاندند. آنگاه کامبیز پسر را به جای پدر برگزید و بر مسند وی که به شیوه ی اقوام بربر با پوست بدن رشوه خوار آراسته شده بود (8) برنشاند. اردشیر اول این روش وحشیانه را به خیال خود اصلاح کرد و قضاتی را که حکم ناحق می دادند به فرمان وی پوست می کندند و پوستشان را بدین منوال روی مسند قضایشان می کشیدند (9). لکن قانون دگرگونه بود و حتّی خود پادشاه نمی بایست احدی را به اتهام جرم واحدی اعدام کند ... » (10)
دو چیز یکی وفاداری دیگر عدالتخواهی در چشم همه ی آریائیها بخصوص داریوش مبنای نظم جهانی بود (11). داریوش عقیده داشت که ضامن بقای دولت حفظ حقوق ثابت و عادلانه ی ملّت است (12). مصریان او را در تاریخ خود بنام آخرین قانونگذار بزرگ خویش شناختند (13). کورش بزرگ و داریوش اول در جلال دولت و شوکت جهانی خود برای تمام جهانیان ( مانند ایرانیان و مردم یونان و غیره ) نمونه ی عدالت و فضیلت و مردانگی و رشادت و دانایی و مهربانی بودند و در نظر آنان پدر و خداوندگار نجیب زادگان مغرور و دلیر و اصیل پارس می نمودند (14).
داریوش خود را بزرگترین داور دنیا می دانست. بالاترین وظیفه ی خود را عدالت نسبت به ضعیف و قوی و نسبت به آزادگان قوم خود و اقوام بیگانه می شناخت. و چون گفته ی او برترین قانون کشور بود، با نهایت دقت می کوشید از روی حق داوری کند. شورائی از داوران شاهی که برای مدت عمر تعیین می شدند در مسائل مشکل حقوقی به او کمک می کردند. این شوری خود نیز حق داوری داشت و شاه مراقب بود مبادا در احکام آنها تجاوزاتی روی دهد (15).
آخرین اعلامیه ی داریوش برنامه ی جهانداری اوست که نویسنده ی آلمانی مزبور از آن بنام « برنامه ی فرمانروائی جهانی آریائی » (16) یاد کرده است. این اعلامیه برای آگاهی آیندگان بر دخمه ی او در صخره ی نقش رستم منقور است: « آنچه حق است پسند من است و آنچه ناحق است از آن بیزارم... ».
یکی از خاورشناسان نامی آمریکا، پروفسور اُمسْتِدْ (17) نویسنده ی تاریخ شاهنشاهی ایران است. این کتاب به سال 1948 میلادی ( 1327 هجری شمسی ) در شیکاگو انتشار یافت و در سال 1959 میلادی ( 1338 هجری شمسی ) تجدید طبع گردید. نویسنده ی مزبور تحت عنوان قانونگذار جدید و بقای قوانین داریوش گفته است: « تا دم واپسین داریوش به مقررات خوبی که وضع کرده بود می بالید و شهرتی که به سبب وضع قانون به دست آورد پس از وی به جای ماند. افلاطون عقیده داشت که شاهنشاهی ایران را قوانین داریوش حفظ کرده است. قوانین مزبور را « داتَ » ( داد ) می نامیدند و از سال 218 میلادی نافذ بوده و پس از آنهم مدتی دراز حتی در دوره ی یونانیان ( سلوکیدها ) بقوت و اعتبار خود باقی ماند ».
فرّو شکوه ایران باستان که در اوج قدرت شاهنشاهی هخامنشیان از رود نیل گرفته تا هندوستان امتداد داشت در صحایف تاریخ اُمسْتِدْ بسان صحنه ی نمایش جلوه گر است (18).
میترا و مزدیسنا
مهر یا میترا یکی از خداوندان آریائی یا هند و اروپائی پیش از عهد زردشت است که در هندوستان پاسدار قوانین جهان و جهانیان و در ایران نگاهبان عهد و پیمان بوده و در شمار ایزدان یا فرشتگان بزرگ آیین مزدا نیز ستوده شده است. مهرپرستی آیین دیرین این سرزمین است (19). درباره ی تأثیرات قوانین و تأسیسات ایران کهن، در این بحث اختصاری به گواهی برخی از دانشمندان غرب و به داوری خوانندگان قناعت می کنیم:باستان شناس و مّحقّق بلژیکی بنام کُومُن استاد دانشگاه گان و موزه دار سلطنتی بروکسل (20) پیرامون مهرپرستی و مزدا پرستی در مشرق زمین و کشورهای مدیترانه تحقیقاتی نموده و کتب متعدّدی انتشار داده است. از آنجمله در کتاب اسرار میترا (21) می نویسد: « تمدّن یونان هرگز میان ایرانیان ریشه نکرد و پایدار نماند. رومیان هم نتوانستند قوم پارت را مطیع و فرمانبردار خود سازند. تاریخ آسیای صغیر سراسر حاکی از این حقیقت بزرگ است که محیط ایران با دنیای لاتین و یونان نه تنها تجانس نداشت، بلکه به حکم فطرت و غریزه، مردم این کشورها از هم جدا و پدر بر پدر به دشمنی و پیکار برمی خاستند.»
با این همه کیش مغان که عالی ترین تجلّی نبوغ ایرانی بشمار می رفت در سه مرحله فرهنگ غرب را تحت تأثیر قرار داد. در وهله ی نخست آیین پارسی به نحو محسوسی در دین یهود تجلّی نمود و برخی از اصول آن به وسیله ی طایفه ی بنی اسرائیل در سراسر منطقه ی مدیترانه گسترش یافت. سپس مورد قبول کلیسای کاتولیک واقع شد.
« همین که نواحی شرق آسیای صغیر به تصرّف رم درآمد بیش از پیش بر افکار اروپائیان مستقیماً اثر گذاشت. جماعت مغان از بابل بدان سو مهاجرت کردند و هیچ حافظه ای آن ایّام را به یاد ندارد. ناشناس و ناپیدا در آن منطقه بسر می بردند و معتقدات باستانی خود را با اندیشه های یونانی می آمیختند و اندک اندک در آن نواحی بیگانه آیین اصیل و نوینی پدید آوردند که با عوامل و عناصر گوناگونی عجین شده بود.
« در آغاز عصر مسیح از زوایای اختفا ناگهان برون آمدند و کرانه های دانوب و رودخانه ی رَن ( راین ) را در نوردیدند و تا قلب ایطالیا پیش رفتند. در کشورهای غرب برتری کیش مزداپرستی نسبت به رسوم ملّی کاملاً محسوس افتاد و گروه گروه به سوی پرستشگاه خدای آن کیش روی آوردند. ولیکن بر اثر برخورد با مسیحیّت پیشرفت متوقّف گشت ... در ایران نیز در همان اوان جنگ میان همان دو حریف در گرفت امّا پیروان آیین مسیح را پیروزی نصیب نگردید. در دوران پادشاهان ساسانی هیچگاه کیش زردشت گزند فاحش ندید.
« ولی با شکست میترا نیروی مهر پرستی نابود نشد. آیین مانوی جانشین مهرپرستی گشت و از آن راه استمرار یافت. مانویّت از ایران به غرب رفت و با غربیان در اعلی درجه ی شدّت مصاف داد، مصافی که نسبت به موارد دیگر خونین تر بود. کیش مانوی چون به اوج قدرت رسید جامعه ی رُم و حکومت رُم را نیز تحت تأثیر قرار داد. شاید در هیچیک از ادوار تاریخ حتّی در دوران استیلای مُسلمین، اروپا برای پذیرفتن نفوذ آسیا به اندازه ی قرن سوّم میلادی آمادگی نداشت ...
« بارها دربار دیو کله سین (22) با دربار خسروان ساسانی مورد مقایسه قرار گرفته و نسبت به وجوه تشابه آنها پافشاری شده است. بر اثر نفوذ آیین مهرپرستی بویژه اندیشه های مزدائی بود که در آن سرزمین پادشاهان را تا سر حدّ خدائی ستودند و پادشاهان کوشش نمودند سلطنت مطلقه را در کشور خود بنیادگذاری کنند. انتشار سریع آداب پارسیان و اسرار کیش ایشان در جمیع طبقات برای ارضاء بلندپروازیهای سیاسی امپراطوران بنحو احسن مؤثر واقع گردید. ناگهان افکار ایرانیان و اقوام ساسانی طغیان کرد ولی بنائی که نبُوغ یونان و رُم با تحمُل رنج و مشقّت برپا کرده بود بکلّی سرنگون نشد و همین که امواج فرونشست در ضمیر مردم مغرب زمین رسوب ضخیمی از عقاید مشرق زمین بجا ماند و بقایای آن هرگز به طور کامل زدوده نشد. »
همان باستان شناس زیر عنوان میترا و قدرت امپراطوری در فصل سوّم همان کتاب گفته است نرون (23) قیصر رم به آیین مزدائی روی آورد و تشریفات آن بدست مغانی که تیرداد برای او فرستاد انجام گرفت ... در پایان قرن دوّم میلادی قیصر دیگری بنام کُمودوس (24) در سلک پیروان آزموده ی این کیش درآمد و در مناسک نهائی آنان شرکت نمود ...
امّا بعقیده ی یکی از استادان معاصر امریکا بعضی از دانشمندان درباره ی علاقه ی امپراطوران رُم به مهرپرستی راه مبالغه را پیموده اند. و رئیس گروه ادبیات و هنر قدیم یونان و رم در دانشگاه دولتی فلوریدا (25) معتقد است تشرف امپراطور کمودس ( 192-180 میلادی ) به آیین مهر تفنّنی زودگذر بیش نبوده است. « خورشید شکست ناپذیر » (26) را که اُرلیانوس (27) بسال 274 بعنوان مذهب رسمی دولت آورد تصادفاً بر احترام میترا که به همین نام خوانده می شد افزود و لیکن سی سال و اندی گذشت تا در حدود 307 میلادی به فرمان دیوکله سیانوس میترا بعنوان خورشید شکست ناپذیر و حافظ امپراطوری رم اعلام گردید. امّا همین که امپراطوران عیسوی مذهب به تخت سلطنت رسیدند به آزار و تعذیب پیروان میترا کمر بستند و در عهد سلطنت تئودوسیوس (28) بساط مهرپرستی یکسره برچیده شد. نویسنده ی مزبور به این نتیجه می رسد که چون زنان را از جرگه ی خود خارج دانستند و از خانواده بعنوان سرچشمه ی زاینده ی نیروی مذهبی و پیوستگی و پایندگی استفاده نکردند ناگهان کاخ عظیم مهرپرستی بدانسان فرو ریخت و با آن چنان سرعت شگفت انگیز ناپدید گشت.
در پیش گفتار ترجمه ی کتاب آیین میترا بقلم مارتین فِرْ مازِرِن (29) آقای ابراهیم پور داود استاد ممتاز دانشگاه تهران می نویسد: « گذشته از سرزمینهای بزرگ و خاک پهناور هند که هر دو از مرز و بومهای خداوندگار مهر به شماراند، شاید در سراسر گیتی کمتر جایی باشد که اثری از مهر در برنداشته باشد. باید به یاد داشت که در نبردهای ایران و رُم از همان آغاز تاریخ ظهور حضرت مسیح، جنگاوران رُمی ستایش این ایزد پیروزی ایرانیان را به اروپا بردند و در هر جایی از اروپا و آسیا و افریقا تا دامنه ی صحرا که در قلمرو امپراطوری رم بود پرستشگاهان بیشماری برای مهر برپا گردید. رُمیان هر جا که با اشکانیان در نبرد بودند، خواه در آسیای کوچک و خواه در بین النهرین دیدند که ایرانیان و هماوردان آنان را ایزدیست بنام میترا= مهر که هماره در پیکارها پشت و پناه رزماوران است. این است که در برگشت از خاورزمین ستایش این خدای رستگاری و پیروزی را به میهنهای خود بردند و چند تن از امپراتوران رُم از پیروان سرسخت ایزد ایران گردیدند.
« پس از راه یافتن آیین مسیح از فلسطین به اروپا جنگهای خونین میان مهرپرستان و پیروان عیسی درگرفت. پس از سیصد سال زد و خورد خورشید یا مهر از چلیپا شکست خورد، امّا خورشید شکست ناپذیر رُم آنچنان روی بر نتافت که هیچگونه فرّ و فروغی از خود در آیین مسیحا بجای نگذاشته باشد ...
« مهر در مزدیسنا ایزد پاسبان عهد و پیمان است . در مهریشت در پاره ی دوم آمده است: مهر و پیمان با هر کس که بسته شود درست است خواه بابک مزداپرست و خواه بابک بیگانه و پیرو دین دروغین ... چون مهر ایزد عهد و پیمان است، چند تن از نویسندگان یونانی نوشته اند که ایرانیان در روزگار هخامنشیان به مهر سوگند می خوردند. بگفته ی موسی خورنجی تاریخ نویس ارمنی که در سده ی چهارم میلادی می زیست، به مهر سوگند یاد کردن در روزگار ساسانیان نیز رواج داشت. شاپور دوّم ساسانی در نامه ای به دیران پادشاه ارمنستان نوشت: ما به ایزد بزرگ مهر سوگند یاد می کنیم که از سوی ما هیچگونه آسیبی به پادشاهی تو نخواهد رسید ... »
امّا آیین مزدیسنا: مزدیسنا واژه ی اوستائیست. « مزده » بمعنی دانا و « یسنا ». بمعنی ستایش در کیش زرتشتی به خدای یگانه اطلاق می شود. درباره ی عهد زرتشت اقوال مختلف است: از ششهزار سال پیش از میلاد تا قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد (30). قول دیگر آنست که در حدود هزار و صد سال پیش از میلاد مسیح آیین مزدیسنا پدید آمد. اوستا کتاب آسمانی زرتشتیان و اهورامزدا خدای ایرانیان باستان است. « اهوره » در اوستا از ریشه ی سانسکریت بمعنی سرور آمده و از ترکیب این دو لفظ ( اهوره و مزدا ) سرور دانا اراده شده است (31).
آیین اهورامزدا که در ادوار سلطنت هخامنشی و پارت و ساسانی حکومت داشت نه تنها مجموعه ایست از احکام اخلاق بلکه در جنبه های دیگر زندگانی بشر نیز مقرراتی آورده و پادشاهان این سه دودمان موبدان را برای مراقبت در اجرای تعالیم مزدیسنا به عنوان قانون کشور خود پشتیبانی نموده اند (32).
در کتاب « تمدّن زرتشتی از کهن ترین روزگاران تا سقوط آخرین امپراطوری زرتشت یا سال 651 میلادی » (33) تألیف دکتر دالا موبد موبدان کراچی، در فصل سیزدهم از قانون و عدالت و مباحث ذیل سخن رفته است: اصل منشأ قانون، مجریان عدل، اوصاف دادرس و دادگاه آیین دادرسی، مفسّرین قانون، آزمایش ایزدی برای تشخیص بیگناه از گنهکار و انواع جرائم از زنا و فحشاء و سقط جنین و تجاوز به حقوق غیر یا تصرّف در مال غیر، تخلّف ناپذیر بودن عقود، کیفر نقص عهود، دزدی و راهزنی، ضرب و جرح پلیدیها و ستم کردن به جانوران و امثال آن.
قانون در اَوِستا و متون باستانی
کتاب وندیداد اوستا لفظاً « قانون ضد دیوان » است و بگفته ی گلدنر (34) نزد پارسیان در حکم « سفر لاویان » نزد قوم یهوداست که از آداب طهارت و نذر و توبه ( « پتت » به زبان پهلوی و پازند ) سخن رفته است. وندیداد مشتمل است بر بیست و دو « فرگرد » یا فصل و فقط فرگرد چهارم درباره ی عقود و خلف عهد و بیداد و جزای اعمال است (35).از منابع دیگری که قوانین ایران قدیم را می توان در آن یافت « ماتیکان هزاردستان » است که (36) سهراب جمشیدجی بولسارا با دیباچه لغت نامه و فهرست به زبان انگلیسی درآورده و هوشنگ انکلساریا به سال 1937 میلادی ( 1316 هجری شمسی ) منتشر ساخته است. این کتاب مجموعه یی از هزار نکته ی حقوق و در واقع حقوق مدنی ساسانی است (37) و اکنون بوسیله ی تنی چند از همکاران گرامی محفوظ مانده که مترجم آن ایشابخت مطران نسطوری پاریس در قرن هشتم میلادی بوده است (38).
گذشته از « ماتیکان هزار دستان » جزو کتابهای پهلوی که از آن می توان بسیاری از قوانین مزدیسنا را استخراج کرد کتابیست معروف به « داتستان دینیک » (39) ( قوانین دینی ) از سلسله ی انتشارات پهلوی وست (40) که بزبان انگلیسی در آکسفورد بسال 1882 میلادی منتشر شده است (41).
استاد ممتاز دانشگاه تهران آقای ابراهیم پور داوود که اوستا را به زبان فارسی امروز درآورده است چنین می گوید که از بیست و یک نسْکْ اوستای قدیم هفت نُسک معروف به « داتیک » بوده که ضمن مطالب دیگر از مسائل حقوق بحث نموده و فقط یک نُسک از هفت نسک مانده که همان وندیداد است.
« محتویات نسکهای حقوقی از دست رفته و آنچه باقیست از متن پهلوی دینکرت است. دینکرت یا کتب دینی پهلوی مجموعه ی بزرگی از اصول عقاید و روایات و تاریخ و ادبیّات کیش مزداپرستی است (42). تدوین دینکرت در قرن نهم میلادی در بغداد آغاز شد و در اواخر همان قرن بسال 881 میلادی مطابق 268 هجری به پایان رسید. یکی از دو گردآورنده ی دینکرت آذر فرنبغ پسر فرّخ زاد، فرخزادان است که همزمان خلیفه ی مأمون عباسی است ( 218-198 هجری= 842-833 میلادی ) و در بغداد می زیست و در همان شهر به گردآوری دینکرت پرداخت. این شخص از خاندان آذرپاد مهر اسپندان است. دو بخش اوّل دینکرت که از مؤلّف اوّلیست از دست رفته ولی از بخش سوّم مقداری به زبان پهلوی چاپ شده و موجود است ( نگاه کنید به دینکرت سنجانا جلد نهم صفحه 570 ). پس از وی موبدی دیگر از همان خاندان بنام آذرپاد پسر اُمیت ( اُمید ) همزمان خلیفه المعتمد عباسی ( 279-256 قمری= 892-870 میلادی ) کتاب دینکرت را به تاریخی که در بالا گفته شد به پایان رسانید. در فصول دینکرت که ذکر آن گذشت از بیست و یک نسک اوستا و محتویات آن سخن رفته است. استاد پور داود را عقیده آنست که به استثنای نسک پنجم که ناتَرْ خوانده می شد متن اوستای روزگار ساسانی در سده ی سوم هجری به جای بوده و گردآورنده دوم دینکرت متن آنرا در دست داشته است و لیکن گزارش پهلوی آن ( زند ) از دست رفته و نسک یازدهم که وَسْتَکْ نام داشت متن و گزارش هر دو ناپدید شده بر اثر بیداد اسکندر و حمله ی عرب و استیلای مغول و نهیب و غارت مُهاجمین چیزی نماند و آنچه مانده است مرهون زحمات شرقشناسان است که با تمام وسائل ممکنه از ودا و تورات و انجیل و خطوط میخی بابِل و آشور مطالبی فراهم آورده اند. »
مجالس دوره ی اشکانی
مرحوم حسین پیرنیا ( مشیرالدوله ) (43) می نویسد: « در دولت پارث یک وضع اساسی ( یا چنانکه گویند یک قانون اساسی ) وجود داشت و این قانون حکومت شاه را محدود ساخته بود. از نوشته های ژوستن تلویحاً و اجمالاً چنین استنباط می شود که تیرداد اول اشکانی آنرا برقرار کرده ولی رالین سن (44) عقیده دارد که باید مؤسس این وضع مهرداد اول بوده باشد زیرا در زمان او دولت اشکانی دولت وسیعی یا چنانکه مؤلف مزبور گوید یک امپراطوری باشد. شاه اشکانی می بایست با دو مجلس شور کند، یکی را نویسندگان رومی شورای خانوادگی نامیده اند (45) و دیگری را مجلس سنا ( مجلس شیوخ ). اولی از اعضاء ذکور خانواده ی سلطنت که بحد رشد رسیده بودند ترکیب می یافت و انتخاب آنها منوط بمیل شاه نبود ( باید استنباط کرد که شاهزادگان ذکور همینکه بحدّ رشد می رسیدند از اعضای این انجمن بشمار می آمدند م. ). دیگری از مردان پیرو مجرّب و روحانیان بلند مرتبه ی قوم پارث. سوّم مجلسی بودکه از هر دو مجلس ترکیب می یافت یعنی وقتی که هر دو مجلس با هم منعقد می گردید آن را مغستان یا مجلس بزرگان (46) می نامیدند. در باب لفظ « مغستان » تصور می رود مُصحَّفِ « مِهِستان » است که مجلس بزرگان باشد و اکنون هم بزرگ را « مِه » گوئیم ولی مغستان با معنای یاد شده موافقت نمی کند، چه این مجلس تنها از مغها تشکیل نمی شد تا آن را مغستان نامند (47).قوانین ساسانی
پروفسور آرتور کریستن سن (48) خاورشناس معروف دانمارکی در کتاب خود به نام « وضع ملت و دولت و دربار در دوره ی شاهنشاهی » با بیانی صریح و مؤکّد چنین گوید: « ساسانیان هم از اوّلین لحظه با روحانیان زرتشتی متفق شده بودند و ایجاد دوستی صمیم میان ملک و دین در تمامی مدّتی که موضوع سخن است برقرار بود. اصحاب دین جنبه ی قدسی خویش را شامل حکومت دنیوی نموده بودند و خود نیز به برکت حمایت دیوانیان در همه ی شئون و احوال مهمّ زندگانی افراد ایرانی دخالت می کردند ... »اگائیاس می گوید (49): « حالا دیگر همه ایشان را ( یعنی مغان را ) تمجید و تجلیل می کنند و با احترامی زائد الوصف بدیشان می نگرند. همه ی امور مملکتی به مشورت و پیش بینی ایشان ترتیب داده شده است، علی الخصوص کفایت مهمّات همه کسانی که معامله و محاکمه یی دارند به دست ایشانست و هرچه می شود در تحت نظارت ایشان و به موجب رأی و قراریست که ایشان می دهند و هیچ امری بزعم ایرانیان وجهه ی شرعی ندارد مگر اینکه یک مغ آنرا تصدیق و تصویب کند.
« آری مغان اقتدار روحانی داشتند. دولت ایشان را حاکم برجان و مال و عرض مردم کرده بود. اجرای عقد ازدواج و صحّت طلاق، عنوان حلال زادگی و صدق تملُک و سایر حقوق در ید قدرت ایشان بود. همه ی این حقوق باعث نفوذ کامل ایشان شده بود. »
اردشیر سرسلسله ی ساسانیان گفته است: « بر پادشاه است که افاضه ی عدل کند، چه عدل فراهم آورنده ی خیر و نگهدارنده ی ملک از زوال و اختلال است. نخستین وسائل و علائم ادبار سلطنت اینست که عدل از میان برخیزد (50). ثعالبی می نویسد (51): « ملک بی مرد مضبوط نشود و مرد بی مال قائم نگردد و مال بی عمارت به دست نیاید و عمارت بی عدل و سیاست ممکن نگردد. » ( به عبارت دیگر سلطنت بی سپاهی و سیاهی بی سیم و سیم بی عُمران و آبادی و آبادی بی عدل و داد میسّر نباشد. )
ابن بلخی در حق آزادگان پارس گوید: قاعده ی ملک ایشان بر عدل و سیرت ایشان داد و دهش بوده و هر که از ایشان فرزند را ولیعهد کردی او را وصیت بر این جمله نمودی که پادشاهی نتوان کردن الاّ به لشکر و لشکر نتوان داشتن بجز به مال و مال نخیزد الّا از عمارت و عمارت نباشد بجز به عدل. پیغمبر اسلام را پرسیدند که چرا همه ی قرون چون عاد و ثمود و مانند ایشان هلاک شدند و ملک پارسیان دراز کشید با آنکه آتش پرست بودند؟ پیغمبر فرمود از بهر آنکه آبادانی کردند اندر جهان و داد گستردند میان بندگان خدای عزّو جل (52).
سخن سرایان (53) و مورخان درباره ی عدل انوشیروان داستانها نقل کرده اند: « گویند وقتی رسولی از قیصر با انواع تحف و اصناف هدایا نزد انوشیروان آمد. در ایوان کسری نظر کرد و بر حسن بنا و تزیین و تکلف و رفعت آن عمارت آفرینها کرد. بعد چشم بر اعوجاج میدانی که در پیش ایوان بود انداخت و پرسید سبب چیست که طرح میدان کج افتاده؟ گفتند عدم استواء میدان به سبب آنست که پیر زالی در این مقام منزلی دارد. هرچه از او به سؤال التماس کردند خانه ی خود را بفروشد تا آنرا از میان برداشته صحن مستوی گردد مطلقاً قبول نفرموده، شهریار عادل آنرا به حال خود گذاشتند. رسول گفت که اعوجاج مقرون به عدل به از استقامت مترتب به ظلم است » (54).
سِرْجان مَلْکُمْ مورخ انگلیسی در این باب می گوید (55): « بالجمله اگر جمیع حکایاتی که نویسندگان شرقی از انوشیروان نقل کرده اند ذکر شود این سخن را پایانی نخواهد بود، لکن محقق است که یکی از بزرگترین پادشاهان ممالک آسیاست. اگر اوضاع و احوال عهد انوشیروان در نظر گرفته شود شاید لقب عادل را نتوان به هیچکس از بنی نوع انسان داد به سبب اینکه پادشاهی که فقط فرمان او قانون ملک است، ناچار است برای حفظ ملک خود سرکشان را فروکوبد و به کین دشمن قیام کند و بر اقوام بیگانه چیره شود، لابد مرتکب هزاران عمل گردد که مخالف اصول عدل باشد ... ».
پینوشتها:
1- لغت نامه ی دهخدا- داستانهای ایران قدیم تألیف حسن پیرنیا، امرداد 1307- تاریخ اجتماعی ایران نگارش دکتر موسی جوان، تهران 1340 خورشیدی.
Homji, Dastoor, N. D. Minochhr, M. A.: Law and Justice in Ancient Iran, Indo- Iranica, vol. 15. Calcutta, June 1962.
2- کتاب رویه ی قضائی از دریچه ی تاریخ ( قست اول فصل اول ): Lee"s Historical Jurisprudence
3- کتب عهد عتیق ( تورات: کتاب اشعیاه و یرمیاه ) و همچنین کتاب تاریخ ایران تألیف کنت دو گبینو، جلد اول، کتاب سوم- صفحه ی 343-438: Gobineau, le Comte de, Historie des Perses, Paris, 1869.
4- تاریخ هردوت ( Herodotus ) جلد اول، ترجمه با مقدمه و حواشی از آقای دکتر هادی هدایتی استاد دانشکده ی حقوق، تهران 1336- صفحه ی 166.
5- برای تاریخ ماد و هخامنشی و پارت ( شرق ضد غرب و غرب ضد شرق و توسعه ی تمدن ایرانی ) نگاه کنید به کتاب ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن رئیس هیئت باستانشناسی فرانسوی در ایران ترجمه ی آقای دکتر معین استاد ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344، چاپ دوم:
R. Ghirshman, Directeur des missions archéologiques Françaises in Iran, IRAN dès Origines à l’Islam, Bibliothèque d’Iranologie, Sous la direction de E. Yar- Chater, Tèhèran, 1966.
از انتشارات بنگاه ترجه و نشر کتاب تهران 1345.
6- تاریخ هردوت، صفحات 185-188.
فرودسی فرماید:
اگر داد ده باشی ای نامجوی *** شوی بر همه آرزو کامجوی
و گر دادگر باشی و پاکدین *** ز هر کس نیابی جز از آفرین
بداد و دهش گیتی آباد دار *** دل زیردستان ز خود شاد دار
گر ایمن کنی مردمان را به داد *** خود ایمن بخسبی و از داد شاد
7- ایران باستان و تمدن ایران تألیف کلمان هوار- ترجمه ی انگلیسی، چاپ لندن 1927:
Clément Huart, La Perse antique et la civilization iranienne, 1925 ( translated by M. R. Dobie, London, 1927 )
8- تاریخ هردوت، جلد پنجم، صفحه ی 25 ( این مورخ یونانی که پدر تاریخ نامیده شده در سالهای 484 تا 425 پیش از میلاد مسیح می زیسته و بنا بر قول دائرة المعارف بریطانیکا چون در آسیای صغیر دیده به جهان گشوده و به هنگام ولادت وی در آسیای صغیر تابع ایران بوده لذا از اتباع ایران به شمار آمده و تا سن سی یا سی و پنج سالگی در تابعیت ایران باقیمانده است ).
9- حاشیه ی لارشه ( Larcher ) مترجم فرانسوی هردوت، جلد اول- صفحه ی 439.
10- در موارد دیگر فردوسی فرماید:
نگر تا چه گفته است مرد خرد *** که هر کس که بد کرد کیفر برد
چنین بود تا بود گردان سپهر *** گهی پر ز کین است گه پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را بدوست *** که چون دست یابد بدرّدت پوست
به نزد کهان و به نزد مهان *** به آزار موری نیرزد جهان
به نیکی گرای و میازار کس *** ره رستگاری همین است و بس
11- کتاب داریوش اول پادشاه پارسها از Peter Julius Junge پتریولیوس یونگه ترجمه و حواشی از آقای دکتر منشی زاده، از انتشارات دانشگاه تهران 1335 شمسی- صفحه ی 84.
12 تا 15- همان کتاب یونگه صفحات 93، 106، 137، 152 بترتیب.
14- همان کتاب، صفحات 152 و 153- در مقدمه ی مترجم توضیح داده شده که « در این کتاب شخصیت داریوش بزرگ و معنای آن برای جهان آنروز و امروز تصریح شده است و به گفته ی نیچه به صورت یک بنای عظیم یادبود تاریخی درآمده است. نویسنده ی کتاب که در سالهای 1937 و 1938 میلادی در کاوشهای جنوب ایران کار می کرده، نتیجه ی مطالعات خود را در این رساله جمع نموده است ».
17- تاریخ امپراطوری ایران تألیف امستد:
A. T. Olmstead, History of the Persian Empire, the University of Chicago, 1948.
18- نقشه ی اصلاحات قضایی داریوش عنوان یکی از مقالات کتاب ایران در نظر خاورشناسان است که آقای دکتر شفق از فصل نهم کتاب پروفسور امستد ترجمه و تلخیص کرده اند ( صفحه ی 139 تا 143 ). پروفسور امستد استاد پیشین تاریخ شرق در مؤسسه ی شرق شناسی دانشگاه شیکاگو بود و کتاب او بعد از وفات او انتشار یافت ( 1948 ). اصل کتاب تاریخ شاهنشاهی ایران را تحت عنوان تاریخ شاهنشاهی هخامنشی آقای دکتر محمد مقدم استاد دانشکده ی ادبیات و معادن دانشگاه به فارسی ترجمه نموده و در سال 1948 میلادی از طرف سازمان چاپ و پخش کتاب « ابن سینا » با همکاری مؤسسه ی انتشارت فرنکلین، تهران- نیویورک منتشر گردیده است.
19- سرگذشت دین مهر به عنوان یکی از شگفت آورترین پدیده های دینی جهان در کتاب « مهرابه یا پرستشگاه دین مهر » از آقای دکتر محمد مقدم استاد و مدیرگروه آموزشی زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی دانشگاه تهران، مهرماه 1343 بررسی شود.
20- Cumont, Franz ( 1868-1947 ), Professeur à l’Université de Gand:
21- Les Mystéres de Mithra, deuxième édition, Bruxelles, H. Lamertin, Libraire- éditeur, 20 Rue du Marché au Bois 20, 1902, troisieme édition, 1913, third German edition with latest supplements, 1923.
22- Diocletien ( 313-245 میلادی )
23- Néron, Claudius Caesar Drusus Germanicus ( 37-68 )
24- Commodus, Lucius Aelius Aurelius ( 161-192 )
25- Walton, Francis Redding, Professor and Head of the Department of Classics, Florida State University, Tallahassee. Editor, American Philogical Association, 1954, Co- editor and translator of Diodorus of Sicily. Encyclopedia Britannica, vol. 15, p. 622. 26. Sol invictus
27- Aurelian, Lucius Domitus Aurelianus امپراطور رم از سال 270 تا 275 میلادی- تاریخ زندگانی 212؟ تا 275.
28- Theodosius the Great امپراطور رم از سال 379 تا 395 میلادی تاریخ زندگانی او 346؟ تا 395.
29- M. J. Vermaseraen, Mithra, Ce Dieu Mystérieux ترجمه ی بزرگ نادر زاد از انتشارات کتابفروشی دهخدا، اردیبهشت 1345.
30- Jackson, A. V. Williams, Zoroastrian Studies, New York, Columbia University Press, 1928. نگاه کنید به فصل دوم کتاب ایران از نظر خاورشناسان ترجمه با حواشی استاد ممتاز دکتر رضازاده شفق، تهران، 1335. همچنین به کتاب دیگر پروفسور جکسن بنام Zoroaster, The Prophet of Ancient Iran. The Mcamillan and Company Ltd. London, 1901.
31- کتاب مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف آقای دکتر محمد معین استاد دانشکده ی ادبیات از انتشارات دانشگاه تهران، 1326، صفحات 2، 3، 154 و 155.
32- Nasr, Dr. Seyeed Taghi: Essai sur l’Histoire du Droit Persan dés l’origine à l’invasion arabe, Paris, 1933.
این داستان در کتاب حقوق ایران از روزهای نخست تا حمله ی عرب در رساله ی آقای دکتر تقی نصر که به سال 1933 میلادی ( 1312 هجری شمسی ) در پاریس انتشار یافته به تفصیل تجزیه و تحلیل شده است.
و نیز « حقوق در ایران باستان » پایان نامه ی ارسطو افلاطونی لیسانسیه ی حقوق، چاپ تهران 25-1324 دیده شود.
33- کتاب تمدن زرتشتی تألیف دکتر دالا، چاپ دانشگاه آکسفورد، 1922:
Dhalla, M. N., Zorastrian Civilization from the Earliest Times to the Downfall of the last Zoroastrian Empire, A. D. 651, New York, Oxford University Press, 1922.
34- Geldner, K. F., Avesta, Struttgart, 1886-95
35- ترجمه ی انگلیسی جیمز دار مستتر ( James Darmesteter ) ضمن جلد هفتم از سلسله ی کتب مقدس و ادبیات روزگار دیرین خاورزمین به سال 1917 میلادی ( 1296 هجری شمسی ) در نیویورک انتشار یافته است. ترجمه ی آلمانی اوستا و ضمن آن وندیداد تحت عنوان کتب مقدس پارسی به قلم ولف ( Fritz Wolff ) به سال 1910 میلادی در استراسبورگ به طبع رسیده است.
36- Matikan- e- Hazar Datastan, The Digest of a Thousand Points of Law, translated with Introductory, Glossary and Index by Sohrab Jamshedjee Bulsara, M. A. published by Hoshang T. Anklesaria, Bombay, 1937.
37- بعقیده ی آقای پور داود استاد ممتاز دانشگاه تهران اصطلاحاتی را که بارتولومه از روی دقت به زبان آلمانی درآورده در حکم کلیدیست که برای روشن شدن بخشهای دیگر نیز سودمند خواهد بود- رجوع کنید به کتاب بارتولومه درباره ی حقوق ساسانی، چاپ هایدلبرگ 1910 میلادی:
Uber ein Sasanidisches Rechtsbuch von Chr. Bartholomae
شرق شناس روس با گدانف یادداشتهای بارتولومه را به زبان انگلیسی ترجمه نموده و در شماره ی 18 مجله ی مؤسسه ی شرقی کاما به کوشش شمس العلما دکتر جیوانجی جمشیدجی مودی بسال 1931 میلادی ( 1310 هـ. ش. ) در بمبمئی انتشار یافته است:
Zum Sasanidisches Recht ( Bartholomae’s Notes on Sasanian Law translated by L. Bogdanov, Journal of the K. R. Cama Oriental Institute, No. 18, Bombay, 1931 ).
38- تاریخ ایران از دوران باستانی تا پایان سده ی هیجدهم، جلد اول، ترجمه های کریم کشاورز از روسی، صفحه ی 70.
39- Datistan-i-Dinik ( The Sacred Books ), by F. Max Muller, vol. 18, oxford, 1882, Pahlavi text published by Ervad Tahmmuras Dinshaji Ankleasria, Bombay, 1897.
40- West, E.W.: Pahlavi Texts traslated in vols, 5, 18, 24, 37 and 47 of the Sacred Books of the East.
41- متن پهلوی آن در بمبئی به اهتمام هیربد ( ارود ) تهمورس دین شاجی انگلساریا به تاریخ 1867 میلادی به طبع رسیده است. و نیز رجوع شود به نامه ی تنس هیربد شهریار طبرستان گشنسب که متن پهلوی آن از دوره ی اردشیر بابکان است و ابن مقفع به زبان عربی ترجمه نموده و ترجمه فارسی آن در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده و به اهتمام استاد مجبتی مینوی در سال 1310 شمسی در تهران با مقدمه و حواشی جداگانه چاپ شده است ( ترجمه ی دو مقاله ی کریستن سن نیز ضمیمه ی آنست ). ترجمه ی فرانسوی آن از پروفسور دارمستتر در سال 1894 میلادی با حواشی در مجله ی آسیائی، دوره ی نهم، جلد سوم، صفحات 185 تا 250 و 502 تا 555 بطبع رسیده است.
42- نگاه کنید به کتب مقدس و ادبیات خاورزمین در روزگاران دیرین به کوشش مکس مولر، جلد سی و هفتم، ترجمه ی انگلیسی بخش هشتم و نهم از متون پهلوی با تجزیه و تحلیل کامل بقلم وست ( E. W. West ) پهلوی دان انگلیسی، بتاریخ 1892 میلادی مطابق 1271-1270 هجری شمسی، طبع آکسفورد.
43- ایران باستان، جلد سوم، صفحه 2648 و 2649.
44- Rawlinson, G. The Sixth Great Oreinetal Monarchy, London, 1873, Chapter vi, p. 84 et seq.
45- Concilium Domesticum
46- کتاب استرابن ( Strabon )- کتاب 11، فصل 9، بند3، از قول پوسیدونیوس ( Posidonius ).
47- و نیزرجوع شود به تقریرات آقای دکتر محمدحسین علی آبادی استاد دانشکده ی حقوق پیرامون تاریخ حقوق ایران باستان ( که تکثیرشده ولی هنوز به طبع نرسیده است ).
48- Christensen, Arthur: L’Empire des Sassanides: le peuple, l’Etat, la Cour. Mémories, Danish Roy. Acad Copenhague, 1907.
ترجمه و تحریر استاد مینوی از انتشارات کمیسیون معارف 1314 هـ. ش.
49- Agathias وکیل دعاوی و شاعر و نویسنده ی یونانی متولد سیرنه در آسیای صغیر ( 582-536 میلادی )، مؤلف تاریخ ژوستی نین تحصیلات حقوقی خود را در اسکندریه به پایان رسانید و بعداز مرگ ژوستی نین ( 565 میلادی ) این کتاب را در پنج جلد تألیف نمود. آغاز مطلب از پایان مطالعات پرو کوپیوس است. مهمترین مأخذ دوره ی 8-552 همین کتاب است. در احوال ساسان و پاپک و اردشیر نیز شمه ای بیان کرده است. روایت گیبون Gibbon درباره ی حکماء هفت گانه ی افلاطونی جدید و پناهندگی آنها به دربار انوشیروان متکی به تحقیقات اوست.
50- مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین بن علی معروف به مسعودی متوفی، به سال 333 هجری قمری و به قولی 345.
51- ثعالبی، غرر اخبار سلوک الفرس که به سال 412 هجری قمری تألیف شده و زوتنبرگ Zotenberg تحت این عنوان ترجمه کرده است:
( Hisotire des Perses, 1900 )
همچنین در مقدمه ی کلیله و دمنه بهرامشاهی نیز عبارت فوق بعنوان شعار پادشاهان ساسانی آمده است.
52- فارسنامه ی ابن البلخی ( تاریخ تألیف بین 502 و 510 هـ. ق. باهتمام نیکلسن بهزینه ی اوقاف گیب، کیمبریج 1339 قمری= 1921 میلادی، چاپ دوم به اهتمام آقای سید جلال الدین تهرانی 1313 شمسی ).
53- فردوسی در ستایش بارگاه داد انوشیروان چنین فرموده است:
نشست از بر تخت نوشیروان *** به دل شاد و خرّم به دولت جوان
جهانی به درگاه بنهاد روی *** هر آنکس که بد در جهان داد جوی
به آواز گفت آن زمان شهریار *** که جز پاک یزدان مدارید یار
مباشید ترسان به تخت و کلاه *** گشاده است بر هر کس این بارگاه
اگر میگساریم با انجمن *** گر آهسته باشیم با رایزن
به چوگان و بر دشت نخجیرگاه *** بر ما شما را گشاده است راه
به خواب و به بیداری و رنج و ناز *** از این بارگه کس ندارید باز
بدانکه شود شاد و روشن دلم *** که رنج ستمدیده یی بگسلم
مبادا که از کار داران من *** گر از لشکر و پیشکاران من
بخسبد کسی با دلی دردمند *** گه از درد او بر من آید گزند
سخن گرچه اندک بود در نهان *** بپرسد زمن کردگار جهان
بر آمد ز ایوان یکی آفرین *** ز خورشید تا تیره روی زمین
که نوشین روان باد با فرّهی *** همه ساله با تاج شاهنشهی
شاهنامه- دنباله ی چاپ وولرس پس از مقابله ی چاپ تورنرماکان و ژول مول و ضبط نسخه بدلها در حواشی توسط سعید نفیسی استاد فقید دانشگاه تهران، جلد هشتم، صفحه ی 2324 و 2325.
سعدی در حق انوشیروان نیکو فرموده است:
زنده است نام فرخ نوشیروان بعدل *** گرچه بسی نماند که نوشیروان نماند
54- روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء تألیف محمد بن خداوندشاه معروف به « میرخواند » چاپ تهران 1270 هجری قمری.
55- تاریخ ایران تألیف سرجان ملکم، صفحات 148 و 149 متن انگلیسی، جلد اول، قسمت اول، چاپ لندن 1815 میلادی.