مغول و تاريخش

پروفسور گودْريچ استاد دانشگاه كُلُمبيا مي نويسد : « از استخوان مُردگاني كه در غارهاي سه فرسنگي جنوب شرقي شهر پكن پيدا شده چنين برمي آيد كه مخلوقاتي شبيه به انسان شايد نيم ميليون سال پيش در آن مرز و بوم روي
سه‌شنبه، 12 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مغول و تاريخش
 مغول و تاريخش

 

نويسنده: علي پاشاصالح




 

پروفسور گودْريچ استاد دانشگاه كُلُمبيا مي نويسد (1): « از استخوان مُردگاني كه در غارهاي سه فرسنگي جنوب شرقي شهر پكن پيدا شده چنين برمي آيد كه مخلوقاتي شبيه به انسان (2) شايد نيم ميليون سال پيش در آن مرز و بوم روي دو پا راه مي رفتند. حيوانات وحشي را شكار مي كردند، آتش مي افروختند و از سنگ و استخوان و شاخ جانوران آلات و افزاري مي ساختند و حتّي شايد سخن مي گفتند. »
همان استاد گويد طيّ صد هزار سال اخير اولاد و احفاد موجودات مزبور (3) در منچوري و مغولستان و چين شمالي و غربي پراكنده بوده و استخوانهاي آنها به وسيله ي باستان شناسان كشف شده است. در تركستان روس و سيبريّه نيز نظاير آنرا روسها يافته و گزارش داده اند.
در قرن دوازدهم ميلادي قبائلي وحشي صفت و بيابان گرد به نام مغول و تاتار در نواحي مركزي و شرقي آسيا پراكنده بودند. مغولستان در شرق آسياي مركزي فلاتي پهناور و خشك و كوهستاني زادگاه نژاد زردپوست مغول و به دو قسمت منقسم بوده است: داخلي و خارجي. مغولستان داخلي جزء چين است و مغولستان خارجي با اتّحاد جماهير شوروي روابط نزديك دارد و بيابان گوبي (4) اين دو قسمت را از هم جدا كرده است.
پرفسور براون (5) نظر سه تن از مورّخان اروپائي را كه تحقيقات آنها درباره ي مغول شهرت بيشتري كسب كرده بيان داشته است. اوّل اثريست از بارُن دُسُنْ (6) كه با عبارتي روشن و بر اساس پژوهش عميق پي ريزي شده است. هر كه اين موضوع را بررسي كند به اهميّت عظيم پيروزيهاي مغول و وسعت دامنه ي آثار آن پي مي برد. مي بيند كه اين رشته سردراز دارد و آنها را قومي نفرت انگيز تشخيص مي دهد، كما اينكه بارُن دُسُنْ هم چنين تشخيص داده و گفته است: « حكومت اين قوم حكومت تباهي و فساد بود. شرافت رخت بربست و پاكدامني پستي گرفت. فاسدترين اشخاص به خدمت اين جماعت وحشي صفت درآمدند و به ازاي وفاداري به مغول و شرارت و خباثت و ستمكاري به ابناء وطن خود به كسب مال و جاه و قدرت نائل شدند. تاريخ مغول سراسر داستان اعمال وحشيانه است. نموداري از مناظر زشت و فجيع و وحشت زاست. ليكن به تاريخ چند امپراطوري ديگر ارتباط كامل دارد و براي اينكه بتوان درست به حوادث عظيم جهان در دو قرن سيزدهم و چهاردهم پي برد دانستن آن ضروريست. » (7)
مورّخ ديگر هاوُرْثْ (8) نام دارد و تاريخ مغول را در چهار جلد نوشته است. نظر او درباره ي قوم تاتار اندكي با نظر بارُن دُسُنْ فرق دارد. هاوُرْثْ مغول را نژادي رشيد، نيرومند، پرتحمل و جسور ديده، « قومي كه سختي كشيده، طعم احتياج و تنگدستي چشيده، در محيط فقر و فاقه پرورش يافته، و خون افراد آن با آهن و فولاد آغشته و عجين گشته است. در ادوار معيّن اين گونه اقوام براي نابودي صاحبان ثروت ارباب ناز و نعمت آفريده شده اند، و رسالت آنان امحاء فرهنگ و هنري بوده است كه در پناه مكنت و در مهد رفاه و آسايش نشو و نما كرده و بهشتي كه بشر با رنج و محنت به چنگ آورده به دست چنين قومي به خاك و خاكستر و بيابان خشك تبديل گرديده است. اساساً مغول مانند طاعون و مجاعه وسيله ي ويراني و آلت خرابي بوده است. شرح اين داستان هرچند دردناك و غم انگيز است ( وقايع تاريخ است و ) اگر بخواهيم سير ترقّي عظيم بشر را بدانيم بايد آنرا بخوانيم (9) ».
ملل متمدن ديگر را همين مؤلف نام مي برد كه آنها نيز باتجمّل زندگي كردند و سرانجام به چنين سرنوشت سختي گرفتار شدند و حيات نويني يافتند. مي گويد: « عاقبت مللي كه از دم شمشير مغول گذشتند تا حدّ زيادي به همين منوال بوده است. پيشرفت و سعادت ملل مغلوب همه ظاهري و ميان تهي، عظمت و جلال آنها اغلب صوري، و تن رنجور آنها نيازمند به درمان فوري و خطر سكته ي مغزي احتمالاً فقط با فَصْدْ و خونريزي زياد علاج پذير بود.
همان نويسنده جانب عدالت را بيشتر رعايت مي كند و مي گويد مهمترين اثر پيروزيهاي مغول كه جنبه ي سازندگي داشت اين بود كه ملل مختلف از اقصي بلاد شرق و غرب به وجه حيرت انگيزي با هم نزديك شدند و چنين نتيجه مي گيرد: « هيچ ترديد ندارم كه فنّ چاپ و اختراع قطب نماي دريا نوردان و اسلحه ي گرم و مقدار زيادي از جزئيات حيات اجتماعي در اروپا كشف نشد، بلكه بر اثر نفوذ مغول بود كه از دورترين نقاط خاور به اروپا منتقل گرديد. »
سوّمين كتاب شايان توجّه كتاب لئون كاهَنْ بنام مقدّمه بر تاريخ آسيا: تركان و مغولان از آغاز تا سال 1405 ميلاديست (10). به عقيده ي براون اين كتاب بيشتر از آن حيث قابل ملاحظه و جالب است كه در ايجاد جنبش بني توران (11) يا نهضت پان تورانيسم و قيام همه ي تركان مؤثّر بوده، گو اينكه ارزش و اهميّت سياسي آنرا هنوز به دقّت نمي توان سنجيد. لئون كاهَنْ بمراتب بيشتر از هاوُرْثْ مغولان و طوايف مختلف هم نژاد ترك را كه قسمت اعظم پيروان مغول بودند در بسياري از امور مي ستايد، از جمله فضايل نظامي و پرچم پرستي و تجليل نام ترك و تعصّب ملّي و دسته بنديهاي سياسي آنها بر ضدّ دولت ايران ساساني و سازشهاي بعد به زبان نفوذ اسلام كه مركز آن ايران بود، ديگر شهامت، طاقت و تحمّل و انضباط و ميهمان نوازي و نداشتن تعصّب مذهبي و ايجاد سازمان محكم اداري.

پي‌نوشت‌ها:

1- Goodrich, L. Carrington, Professor of Chinese, Columbia University, Americana, vol. vi, p. 530.
2- homonids
3- homo sapiens
4 Gobi
5- Browne, Edward G., A Literary History of Persia, volume III, The Tarter Dominion ( 1265-1502 ), Cambridge, 1928.
ترجمه و حواشي به قلم آقاي علي اصغر حكمت استاد ممتاز دانشگاه تهران، از انتشارات كتابفروشي ابن سينا، چاپ دوم 1339 هـ. شـ. = 1960 ميلادي.
6- Ohsson, Baron A. C. Mouradja d": Histoire des Mongols, depuis Tchinguiz Khan jusqu" à Timour Bey ou Tamerlan, La Haye et Amsterdam, 1834-5. 4 vols.
7- دوره ي رنج و گداز ( فصل هفتم تاريخ فرهنگ ايران تأليف آقاي دكتر عيسي صديق وزير پيشين فرهنگ، 1336 ) ديده شود.
8- Howorth, Sir Henry H. , History of the Mongols, London, 1876-1888. Part III, The Mongols of Persia, Longmans, Green, and co., and Mew york: 15 East 16 th st., 1888.
9- همان كتاب، جزء اول، صفحه ي 10.
10- Cahun, Léon, Introduction à l"Hisoire de l"Asie: Turcs et Mongols, dès Origines à 1405, Paris, 1896.
11- Yeñi Turan

منبع مقاله :
صالح، علي پاشا؛ (1390)، سرگذشت قانون ( مباحثي از تاريخ حقوق، دورنمايي از روزگاران پيشين تا امروز )، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.