بررسي قدرت تفکر ميان دختران و پسران در طرح فلسفه و کودک

شروع بلوغ فکري انسان، عبور از احساسات خام به تعقل است. اين مسير که بتدريج انجام مي شود از حساسيت هاي خاصي برخوردار است. در اين دوران بايد به تقويت فعاليت هاي عقلاني فرزندان پرداخت تا ( هنگام ورود به جامعه...
سه‌شنبه، 12 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي قدرت تفکر ميان دختران و پسران در طرح فلسفه و کودک
بررسي قدرت تفکر ميان دختران و پسران در طرح فلسفه و کودک

 

نويسنده: لعيا رحيم زاده (1)




 

مقدمه

شروع بلوغ فکري انسان، عبور از احساسات خام به تعقل است. اين مسير که بتدريج انجام مي شود از حساسيت هاي خاصي برخوردار است. در اين دوران بايد به تقويت فعاليت هاي عقلاني فرزندان پرداخت تا ( هنگام ورود به جامعه ) دچار احساس پوچي نشوند.
پرورش فعاليت عقلاني در کودکان و ادامه ي استفاده از آن در بزرگسالي همچون انقلاب معنوي بشري تلقي خواهد شد که « آينده يي نه چندان دور عکس العمل اين فرايند را در جامعه مشاهده خواهيم کرد.» بايد بپذيريم که اگر دسته گلي با کمال اخلاص به فرد يا اجتماع تقديم کرديم، بدون ترديد دسته گلي محسوس يا نامحسوس به ما تقديم خواهد شد. (2)
نتيجه ي محسوس اين فرايند، جامعه يي از افراد عاقل با انگيزه ي کافي و نتيجه ي نامحسوس آن، پايين آمدن ميزان هزينه ها جهت جبران آسيب هاي اجتماعي و بسياري از پيامدهاي ناگوار مي باشد.
تشويق فلسفيدن کودک نيز در جهت رشد تفکر ( شناخت ) و بروز علمکردهايي مطابق با ارزشهاي اصيل اسلامي و فرهنگ ايراني مي باشد.

شناخت

در انسان اشتياق ذاتي براي شناخت وجود دارد و هدف، کشف واقعيات آن هم بدون توجه به منافع شخصي است.
شناخت، هنگامي که در ذهن تحقق مي پذيرد که انگيزه يي براي توجه به وضع موجود باشد؛ هر اندازه توجه به يک موضوع عميق تر باشد، ذهن آمادگي بيشتري براي بکار انداختن نيروهاي خود ( درباره ي موضوع ) نشان خواهد داد.
حواس و ذهن در موقعيتها و شرايطي معين، شناختهايي معين را بوجود مي آورند. با عوض کردن موقعيت و شرايط، شناخت ها نيز تغيير يا تکامل مي يابند. با عوض کردن موقعيت و موضعگيري در برابر واقعيات، مي توان به شناسايي امور نايل شد.
تفکر به عنوان ابزار شناخت، نيرو و استعداد دروني است، نظير هوش، عقل، انديشه، تجسم و غيره.
قابل ذکر است که عوامل دروني همچون تفکر در درک واقعيات مؤثرند و اگر بطور صحيح به فعاليت نپردازند شناخت انسان دچار اشکال خواهد شد. (3)

فرايند تفکر

تفکر از ديدگاه روانشناسي فرايندي است که مستلزم قابليت دريافت کنندگي مي باشد، يعني توانايي دريافت آنچه ديگران قبلاً انجام داده اند و برداشت اطلاعاتي از طريق ادراکات خودمان؛ لازم به ذکر است که در اين فرايند، براي رسيدن به هدف، پيش مي رويم و به عقب بازمي گرديم؛ اين روند خطي نيست، بلکه ممکن است به دقايق يا حتي روزها نياز داشته باشد، غالباً راه حل يا روند رسيدن به يک عقيده، ما را در جهت مسئله يي تازه يا عقيدتي نو هدايت مي کند. (4)

تفاوت فکر با تفکر

فکر، حرکت کلمات و واژه ها در ذهن يا بعبارتي مشغوليت ها و دغدغه هاي روزمره است؛ اما تفکر، کنترل هدفمند جريان فکر يا روندي است که باعث تبديل مجهولات به معلومات مي گردد. (5)
طرح فلسفه و کودک با در نظر گرفتن اين موضوع که تفکر انسان قابل پرورش است برنامه هاي خود را بگونه يي طراحي نموده که به تکامل اين بُعد از انسان نايل آيد. (6)

عوامل اثرگذار بر تفکر و چگونگي ايجاد تفکر خلاق در کودکان

1- استعداد

استعداد در انسان امکان جذب و فراگيري دانش و اطلاعات، تجربيات، يادگيري و کليه چيزهايي که به فرايند اکتساب مربوط مي شود را فراهم مي آورد.
آنچه از اين امکان مي توان براي پرورش تفکر استفاده کرد، آن است که فکر نيازمند آماده سازي بسترها و زمينه هاي ارائه ي دانش و آگاهي براي افراد است و نيز شخصيت، خلق و خو، نگرش، اعتماد بنفس و اراده ي افراد در شکوفايي استعدادها مؤثر مي باشد.

2- محيط

جامعه يا محيط بيروني، متشکل از خانواده، مدرسه، طبيعت و ... مي باشد. فضايي که در آن کودک بتواند مفاهيم گوناگون علمي، هنري، تاريخي و ... را به طرق گوناگون بياموزد. که البته بخش مهمي از اين يادگيريها، بوسيله ي بازي و سرگرميهاي متنوع و جذابي که در پيرامونش فراهم است، بوجود مي آيد. در اين رابطه بايد براي کودکان فرصت ديدن و فضاي کنجکاوي و پرسش فراهم کرد ( با نظارت و مطابق با فرهنگ اصيل اسلامي) لازم به ذکر است که محيط مناسب علاوه بر سرعت بخشيدن به تفکر به پردازش اطلاعات و توليد انديشه نيز مي افزايد، در ضمن شرايط اقليمي، اجتماع و فرهنگ نيز در تحريک، ترغيب يا عقب راندن تمايلات انسانها بي تأثير نمي باشد.

3- انگيزه

انگيزه ي بيروني، تحريک و ايجاد تمايلي از بيرون است که موجب انجام فعاليت شده و در واقع تشويقهاي محيط براي شروع، انجام يا ادامه کار است.
انگيزه ي دروني، تمايلي از درون است که بصورت عشق و علاقه به موضعي نشان داده مي شود. اين انگيزه، محرک کنجکاوي، طرح پرسش و ابتکار است بعبارت ديگر درخواستي قلبي براي انجام يک فعاليت محسوب مي شود. (7)
از تحقيقات انجام شده در واحد فلسفه و کودک مي توان دريافت که محيط، از جمله خانواده و مدرسه که شامل مربيان، اطرافيان و... است داراي اثراتي بوده که غالباً باعث عکس العملهاي متفاوت در جنس دختر و پسر مي شود؛ در نتيجه انگيزه هايي مغاير با فطرت آن جنسيت را ايجاد مي کند.
از آنجا که تربيت ديني بر مبناي فطرت انسان پايه گذاري شده دستورات آن هماهنگ با نيازهاي ذاتي جنس دختر يا پسر است، بعنوان مثال، در شرع مقدس اسلام براي نحوه ي برخورد با پرورش دو جنس، دو دستورالعمل و براي راهنمايي مربيان اصلي کودکان ( والدين ) نيز دو نوع هدايت متفاوت ذکر شده است و اين خود، همان ايجاد هماهنگي و تناسب در نوع عملکرد برخاسته از دو جنس متفاوت است که در اين برهه، تعليم و تربيت متناسب با نقش تکميل فضاي باقيمانده از وراثت و فطرت عمل مي کنند.
کليه تفاوتهاي دخترا و پسران در اثر کنش متقابل محيط و توارث بوجود مي آيد. در حالي که وجود ذاتي تفاوتهاي طبيعي بمعناي برتري تفکر و عملکرد معقولانه ي يکي بر ديگري نيست.
نگرشهاي افراطي به دختر و پسر بر اين اساس است که تمايزات ناديده انگاشته مي شود و تفاوتهاي طبيعي و رواني بين زن و مرد را که همان هماهنگي خلقت است بايد صرفاً با عواملي چون فرهنگ، محيط، تربيت، شرايط اجتماعي و... توجيه نمود و مسائل زيستي و ذاتي را ناچيز و يا کم اهميت به حساب آورد.
بسياري از تفاوتهاي جنسي که بصورت اجباري ايجاد شده و در بازتاب تفکر کودکان مشهود است، در سايه ي تفاوتهاي رفتاري اطرافيان شکل گرفته است. بعنوان مثال از همان دوران کودکي دخترها را به تقليد الگوهاي مادران و پسرها را به تقليد از پدران وادار و تشويق مي کنند، و اگر دختر بچه يي رفتار مادرش را تقليد کند، تشويق شده و اثر اين تشويق، تقويت خواهد شد و به تکرار آن رفتار مي پردازد، اما اگر رفتار مردانه را تقليد کند نه تنها تشويق نمي شود بلکه از انجام آن نيز منع مي گردد. (8) در حالي که براساس تحقيقات انجام شده در واحد فلسفه و کودک، رفتار تقليدي نياز به تفکر و تامل دارد.

تفکر خلاق

از کنار هم قرار گرفتن تجربيات مفيد و مناسب اين سه عنصر ( استعداد، محيط و انگيزه )، خلاقيت در کودک ايجاد مي شود.
مطالعه موران (1983) نشان داده که تفکر ابتکاري در کودکان چهار ساله قابل مشاهده است و جالب توجه اينکه ميزان پاسخهاي خلاقانه ي کودکان پيش دبستاني نسبت به کودکان بزرگتر از برتري محسوسي برخوردار است و تنها در دوران دبيرستان، اين نسبت به تعادل مي رسد، يعني رشد خلاقيت، از اوج به تعادل مي گرايد.
براساس تحقيقات وي، سير صعودي خلاقيت سه مرتبه داشته و در پايه ي چهارم افت دارد. هر چند، براي چنين رويدادي علت روشني را نمي توان تصور کرد و معلوم نيست که تمامي کودکان در کشورهاي مختلف چنين افتي را نشان دهند، اما اين فرض پذيرفتني است که احتمالاً کودک در اين سن، نسبت به معناي پيامهاي فرهنگي ( محيط و انگيزه هايي بيروني ) و تربيتي که از ناحيه ي اجتماع، والدين و مدرسه صادر مي شود، ماهرانه تر عمل کرده و مضامين آنها را دقيقتر درک مي کند. مسلماً عواملي که باعث کاستن خلاقيت مي شود، توسط فرد، سريعتر دريافت شده و خلاقيت دوباره از کلاس پنجم تا اول راهنمايي سير صعودي داشته و آخرين بار در حوالي کلاس سوم راهنمايي افت مي کند و تا پايان دوره دبيرستان به رشد صعودي خود ادامه مي دهد. (9)
لازم به ذکر است که خلاقيت تا حدودي به منابع آن بستگي دارد و کودکان بدون دسترسي به منابع لازم، شايد نتوانند خلاقيت خود را نشان دهند. وسعت منابعي که محيط در اختيارشان قرار مي دهد تعيين مي کند که کودک چه؟ چرا؟ و چگونه؟ مي تواند خلق کند و خلاق باشد. خلاقيت يعني، برقراري ارتباط معني دار بين مفاهيم به روشهاي تازه، اينکه ما چگونه فضا و منابع را سازماندهي کنيم، بنحو گسترده يي تعيين مي کند که کودکان تا چه حدي از عهده اين امر برمي آيند. (10)
يکي از فعاليتهاي پيشنهادي واحد فلسفه و کودک در بالا بردن قدرت تفکر در کودکان اين است که ايشان را به برداشت تصوير درستي از تواناييها و علاقه منديهاي خود برساند؛ يعني کشف چيزهايي که بيشترين رغبت و تمايل را براي آنها دارد. اين کشف از طريق مکالمه با کودک، بازي با او، نظرخواهي از والدين، گرايشهايي که به اسباب بازيها يا فعاليتها نشان مي دهد، چيزهايي که مي سازد يا درست مي کند و... تحقق مي يابد، اگر کودک به موقعيتهاي کوچک و بزرگي در اين زمينه دست يابد قطعاً در باور و اعتماد به خويش به پيشرفتهاي زيادي نايل خواهد شد.
برنامه ي فلسفه و کودک تاکيد بر هدايت فرد بسوي انگيزه ي دروني دارد، بگونه يي که خود بتواند نقش ارزياب و کشف را براي خويشتن بازي کند.

تفاوت دختران و پسران در مسائل بيولوژيکي همچون بدن، روان و هوش

خانواده، محيط و فرهنگ در شکل گيري هويت، نقش دارند و تفاوتهاي جنسي نيز در اين روند مؤثر است.
در مراحل رشد نيز تفاوتهايي بين دو جنس ديده مي شود. رشد پسر آهسته تر از دختر است و دختران از پسران کم تحرک ترند. ولي روابط دوستانه با همسالانشان پايدارتر است هورمونها بطور مستقيم سلولهاي مغز را تحريک مي کنند و بين هورمونهاي جنسي و مغز، نوعي تعامل برقرار است.
گاهي فعاليتهاي روحي خاص از شرايط جسمي معين ناشي مي شود، بطور مثال اعتماد به نفس در پسران بيش از دختران مشاهده مي شود و نياز به محبت و نوازش در دختران مشهودتر است؛ يا هورمونهايي که رفتار مادرانه را در دختران باعث مي شوند در پرندگان ماده نيز موجب لانه سازي و خوابيدن روش تخمها مي گردد و برخي آن را هورمون محبت مادري ناميده اند.

نيمکره هاي مغز

در پسران، يک طرفه شدن عمل نيمکره در کارهاي فضايي در شش سالگي پديد مي آيد ولي در دختران اين کنشها تا سيزده سالگي در هر دو نيمکره، رشد يکساني دارد در مجموع مغز زن از نظر کنش با قرينه تر از مغز مرد است.
براساس برخي از تحقيقات روانشناسي نمره ي هوش زنان و مردان، تا حدود زيادي مشابه اند و شواهدي مبني بر اين که از نظر هوش کلي يکي از دو جنس بر ديگري برتري داشته باشد، يافت نشده است و نابرابريهاي خاصي در بعضي از عوامل يکديگر را خنثي و تعديل مي کنند ولي پيداست که معدودي از استعدادها در يکي از دو جنس قويتر و رشد يافته تر از ديگري در جامعه نمود دارد.
شمار بزرگي از حالات مغزي وجود دارد که انسان در طول تاريخ زندگي خود وارد آن نشده، و حتي بطور گذرا نيز آنها را لمس نکرده است. اين رقم از همه ي ذرات بنيادي جهان ( الکترونها، پروتونها ) بمراتب بيشتر است و بخوبي مي تواند غيرقابل پيش بيني بودن رفتار آدمي را توجيه کند، با توجه به آن بافت پيچيده، نظم و قاعده در رفتار انسان جاي شگفتي دارد و هيچ دو انساني مانند يکديگر نمي توانند باشند، براساس اين ديدگاه انسانها از يکديگر متفاوت و منحصر بفرد هستند، و حيات جسمي و روحي هر يک مقدس شمرده مي شود. (11)
براي بررسي اين مسأله ( تفاوت دو کودک دختر و پسر ) در روانشناسي، ابتدا به ويژگيهاي مشترک شناختي کودکان شش تا دوازده ساله پرداخته سپس به تفاوت آنها از منظر جنسيتي در امر تفکر و تعقل خواهيم پرداخت.

اشتراکات شناختي دختران و پسران شش تا دوازده سال

کودک شش ساله:

- چابک، فعال، بيقرار و ناآرام است.
- تمايل دارد به او توجه خاص شده و مورد محبت قرار گيرد.
- داراي عملکرد عيني بوده و داده هاي محسوس محيط در عملکرد او مؤثر است.

کودک هفت ساله:

-توانايي تشخيص و تمييز بين دو چيز را پيدا مي کند.
- به توضيحات کلامي منظم و خواندن علاقه دارد.
- به مقايسه ي اجتماعي خود و ديگران مي پردازد.

کودک هشت ساله:

- احساس مبارزه طلبي پيدا مي کند.
- به دنياي بيرون بيشتر توجه مي کند.
- در گردش کار، مراحل گام به گام مسير را حدس مي زند.

کودک 9 ساله:

- در تکلم از افکار و نظريات انتقاد مي کند.
- به استقلال در کارها تمايل دارد.
- به کارهاي گروهي و دسته جمعي علاقه نشان مي دهد.

کودک ده ساله:

- راهکارهايي براي کنترل هيجانات خود پيدا مي کند ( مانند پيدا کردن راه حل هنگام گم شدن در خيابان. )
- هنگام خلافکاريهاي عمومي احساس گناه دارد.
- کلمات جديد را با واژه هاي قديمي ترکيب کرده، بکار مي برد.

ده سالگي تا بلوغ:

- بهترين سال هاي زندگي کودک براي کسب تجربه هاي مفيد است.
- در اين سن از قانون تبعيت کرده، از اين رو از والدين مانند قانون پيروي مي کند. (12)
بر اساس ويژگيهاي شناختي، بين دختر و پسر در سن شش تا دوازده سالگي تفاوت عمده يي وجود ندارد و اين فرض با اجراي طرح آزمايشي ( ميداني )، که توسط محققان واحد فلسفه و کودک انجام گرفته، تأييد مي شود.

ديدگاه ملاصدرا

در فلسفه ي اسلامي و حکمت متعاليه، وحدت وجودي زن و مرد، و در واقع وحدت حقيقت انساني، به دليل وجود قوه ي ادراک عقلاني در انسانهاست؛ از اينرو اگر زن و مرد و بلکه همه ي بشريت عاقلانه فکر کنند، حکم عقل در آنها يکي است.
اگر مي بينيم انسانها درباره ي موضوعات خاص، احکام متفاوتي صادر مي کنند، به اين دليل است که از قواي خيال، وهم و حس نيز برخوردارند که البته اين ابعاد مادي، به حقيقت جان آنها مربوط نمي شوند. انسانها با تأثيرپذيري از شرايط مختلف، احکام گوناگوني صادر مي کنند. هيچ يک از انسانها، چه زن و چه مرد در قرينه ي خيال و وهم احکام واحدي ندارند، و بلحاظ منافع و شرايط خود، احکام مختلفي ارائه مي دهد. از اينرو ارائه ي ديدگاههاي مختلف و ايدئولوژيهاي متفاوت، هويت واحد انساني را نقض نمي کند.
براساس فلسفه ي اسلامي، عقل، فارغ از ابعاد جسماني و جنسي است و زن و مرد براي سعادت بگونه يي يکسان به هدايت عقل محتاجند؛ مناسبات و روابط اجتماعي که در چارچوب فرهنگ اصيل شکل مي گيرند، بايد شرايط فعليت يافتن عقل را براي همگان بگونه يي يکسان فراهم آورند.
بواسطه ي وجود آن قسمت از عقل که از ابعاد مادي انسان اثر مي پذيرد، براي همگان به يک شکل، کارايي ندارد و تقسيم و توزيع اين تواناييها در بين بخشهاي مختلف اجتماع ضروري است و در مراتب اين تقسيم براي عنصر جنس و جنسيت بايد سهمي عادلانه در نظر گرفت.
در جهان بيني توحيدي، انسان جانشين خداوند و خليفه ي الهي است، خداوند عقل را بعنوان مبارکترين و حجت باطني و مبنايي ترين منع معرفتي، در بطن انسانها نهاده است. در نگاه ديني، حتي وحي نيز حجيت و حقانيت خود را از عقل وام مي گيرد. عقل ويژگي مشترک همه ي آدميان است و انسانها اعم از زن و مرد با بکارگيري اين توانمندي، مادامي که در اسارت وهم و خيال نباشند، به احکام مشترکي دست خواهند يافت و پيروي از احکام عقل سليم، نشانه ي انسان کامل ( خليفة الله ) است.
بنابراين برخلاف فرهنگ غربي که فرد انساني را مساوي مردم مي داند، در فرهنگ فلسفي ايران اسلامي، خصوصيت مميز بشر که همانا درک حقايق کلي است، توانايي صرفاً مردانه نيست، و همه ي زنان و مردان بالقوه اين توانايي را دارند، و فعليت نداشتن اين قوه در همه انسانها مي تواند دلايل فرهنگي و اجتماعي داشته، و يا به کوتاهي خود انسانها بازگردد. (13)
با دقت در مباحث بدن و روح روشن مي شود که انسان، گرچه داراي دو بعد است، اما روح او در بند تن نيست، بلکه بدن اسير روح است. بدن روح را نمي سازد؛ بلکه روح بدن را مي سازد و روح قويتر مي تواند ابزاري قويتر بسازد و روح ضعيف توان ساختن ابزاري قوي را ندارد.

قواي ادراکي زن و مرد

گاهي در مقايسه بين حجم مغز زن و مرد، يکي را داري کشش فکري بيشتري در رابطه با ديگري به نسبت حجمش مي پندارند.
اين بيان در نگاه ابتدايي، تحليلي صحيح بنظر مي رسد، ولي با دقت در مباحث بدن و روح روشن مي شود که انسان، گرچه داراي دو بعد است اما روح او در بند تن نيست، بلکه بدن اسير روح است. بدن روح را نمي سازد؛ بلکه روح بدن را مي سازد و روح قويتر مي تواند ابزاري قويتر بسازد و روح ضعيف توان ساختن ابزاري قوي را ندارد.
هيچ عضو و ذره ي سلولي در بدن ثابت نمي ماند. شايد علم طب، يا ديگر علوم طبيعي، تبيين اين مسئله را بعهده نگيرد، اما بر پايه علوم عقلي، هر موجود مادي در حرکت و دگرگوني است و هر چند سال، همه ي ذرات بدن عوض مي شود و تنها روح مجرد است که ثابت است و بدن متحرک متغير در پناه اين موجود ثابت، پابرجا مي ماند، مثلاً شخص هشتاد ساله، دست کم هشت بار همه ي ذرات بدن او عوض شده است و جايگزين کردن اين ذرات و اجزاء بعهده ي روح است و روح قوي برخلاف روح ضعيف مي تواند اجزاي بدن را قوي سازد.
بنابراين هيچ عضوي در بدن نيست که حتي در دو لحظه ثابت و آرام باشد و اين بدن متغير و سيال، توسط روح ثابت و مجرد تدبير مي شود.
عده يي گفته اند که عقل در اسلام، معيار کمال انساني است و انسان عاقل تر به کمال انساني نزديکتر و نزد خدا مقربتر است و هر کس از عقل دورتر است، از کمال انساني کم بهره تر و از مقام قرب الهي محرومتر است. بر اين اساس، چون عقل در مرد بيش از زن است، مردها بيش از زنها به خدا نزديکند ليکن اين استدلال تمام نيست؛ بلکه مغالطه يي است که در اثر اشتراک لفظ رخ مي دهد.
هرگز از معناي عقل، فضيلت مرد بر زن استنتاج نمي شود؛ زيرا عقلي که در زن و مرد متفاوت است عقل اجتماعي است؛ يعني در نحوه ي مديريت، مسائل سياسي، اقتصادي و علمي، تجربي و رياضي شايد ثابت شود عقل مرد بيش از زن است هر چند - اثبات اين مطلب نيز کار آساني است- ولي چنين نيست که هر کس مسائل فيزيک، رياضي، طب، طبيعي و مانند آن را بهتر بفهمد، به خدا نزديکتر باشد!
هرگز نمي توان اثبات کرد که عقل مرد، جنبه ي « ما عبد به الرحمان و يکتسب به الجنان » قوي تري از زن داشته باشد؛ با توجه به نکات ياد شده، از نظر علامه طباطبايي تجربه و برهان، هم اين مسئله را تأييد نمي کند و برتري فکري در مسائل علمي يا سياسي و اجرايي نيز تنها يک فضيلت زايد است؛ زيرا علمي است که ندانستنش زياني به شخصيت انساني فرد نمي رساند؛ « ذلک العلم لا ينصر من جمله » ليکن هر کس بتواند بهتر غرايز خود را درهم بکوبد و اميال نفساني را تعديل و بهشت را کسب کند، مسلماً عاقل تر خواهد بود. (14)

تو فرشته شوي ار جهد کني از پي آنک *** برگ توت است به تدريج کنندش اطلس

پي‌نوشت‌ها:

1-کارشناس فلسفه تعليم و تربيت ( واحد فلسفه و کودک بنياد حکمت اسلامي صدرا ).
2- جعفري، محمد تقي، « تعليم و تربيت: اصول و مباني»، پايگاه اطلاع رساني استاد محمد تقي جعفري، ص 2.
www.Ostad jafari.com
3- جعفري، محمد تقي، « شناخت در قلمرو انديشه ها»، پايگاه اطلاع رساني استاد محمد تقي جعفري، ص 1-16.
www.Ostad jafari.com
4- دافي، برنادت، تشويق خلاقيت و تخيل در کودکان، ترجمه مهشيد ياسائي، ققنوس، 1384، ج3، ص 121.
5- خانجاني، ليلا، « جزوه آموزش مجازي تفکر2 »، گروه پژوهشي مديريت حرفه يي.
www.pmry.ir/portal/ جزوات آموزشي / جزوات آموزشي .htmt
6- طوطي، زهره « جايگاه تفکر خلاق در طرح فلسفه و کودک »، ويژه نامه کودک، تفکر، خلاقيت، انتشارات بنياد حکمت اسلامي صدرا، 1388.
7- حسيني، افضل السادات، ماهيت خلاقيت و شيوه هاي پرورش آن، آستان قدس رضوي، 1381 ج2، ص 86.
8- رضا، « تفاوتهاي بين زن و مرد در نحوه برخورد با کودکانشان، مجله اينترنتي تک محفل:
htp://www.Takmahfel.com/news.8990.html
9- پيرخايفي، علي رضا، خلاقيت، انتشارات ققنوس، 1384، ص 87.
10- تشويق خلاقيت و تخيل در کودکان، ج3، ص 157.
11- حسيني، « تفاوت بيولوژيک زن و مرد ( بد، روان، هوش )»، پايگاه جامع زنان ايران.
http:www.Pars woman.Com/view/2299.espx
12- رحيم زاده، مريم، ويژگيهاي شناختي کودکان 6-12 سال، بنياد حکمت اسلامي صدرا، 1386.
13- دميرچي، نسرين « رتبه وجودي زن و مرد در حکمت متعاليه»، همايش حکمت متعاليه و انسان، انتشارات بنياد حکمت صدرا، 1386، ص 202-207.
14- جوادي آملي، زن در آئينه جلال و جمال، قم، اسراء، 1383، ص 227-230.
بر خود لازم مي دانم از سرکار خانم طوطي بعنوان مشاور و سرکار خانم پروينيان که در تمام مراحل نوشتار اين مقاله راهنماي من بوده اند تشکر کنم.

منبع مقاله :
خامنه اي، سيدمحمد؛ (1389)، تربيت فلسفي و فلسفه تربيت، تهران: نشر بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما