جوامعى که دولت و مردم به یکدیگر اعتماد و اطمینان دارند به سرعت و باقدرت راه آبادى و شکوفایى و اقتدار و عظمت و پیشرفت را طى مىکند. در این گونه جامعهها، در سایه هدف مشترک مردم و دولت، هماهنگى نیروها و امکانات، همکارى و بسیج اندیشهها، تعاون دلها و دستها و در یک سخن مشارکت راستین شکل مىگیرد.
یکى از اسرار توفیق انبیاء الهى و موفقیت امام خمینى (ره) در انقلاب اسلامى، همین نبودن فاصلهی فرهنگى بین آنان و مردم بود.
در جامعهاى که اعتماد و اطمینان متقابل وجود ندارد، افراد وگروهها، به جاى اندیشیدن به خدمت و سازندگى، بخشى از نیروها و امکانات خویش را صرف مقابله با بخشى دیگر، و شبهه زدایى از ذهن دیگران مىکنند و پارهاى دیگر از امکانات صرف نظارت و مراقبت هرچه بهتر و بیشتر بر رقیب مىشود و بخشى صرف نظارت برخود کنترلگران مىگردد.
عدم اعتماد دولت و ملت در برابر دشمن خارجى، قدرت دفاع نظامى را شدیداً کاهش مىدهد و در عرصهی پیشرفت و سازندگى، حرکت را کند و گاه متوقف مىسازد.
دامن زدن به اختلافات جناحى و گروهى، رشد علم و فرهنگ را دچار اختلال مىسازد و اقدامات فرهنگى گروهها و گرایشها، فعالیتهاى مثبت طرفین را خنثى مىکند و سرانجام جوّ دلهره و وحشت و نفاق بر روابط دولت و ملت حکمفرما مىشود. ملت از دولت بیم مىبرد و دولت از ملت مىهراسد. و بدینسان «بىاعتمادى» که آفت بزرگ هرگونه توسعهی سیاسى، فرهنگى و اقتصادى است، دامنگیر دولت و ملت مىشود.
کتمان قراردادهاى خارجى و ماهیت «طرف خارجى» سانسور خبرها، مولود بىاعتمادى در روابط دولت و ملت است که بىاعتمادى افزونتر هم مىآفریند.
در جو «بىاعتمادى ملى»، خفقان، وحشت و دلهره و اضطراب روانى، گسترش مىیابد، تملق، دروغ و خوش رقصى و نمّامى از یکسو و اتهام و بدبینى و کارشکنى و یأس و نفرین و نفرت از سوى دیگر به چشم مىخورد و یکى از ضرورىترین نیازهاى امروز کشور با تقویت و ارتقاء اعتماد ملت و دولت است. ما قبل از اعتماد سازى در روابط خارجى به گسترش جوّ اعتماد و صداقت و برادرى در داخل نیاز داریم.
گفتمان ملى
گفتگو با کسانى که با همدیگر زبان مشترک و اهداف و آرمانهاى واحد داریم، کسانى که همه قرآن و سنت و عترت رسولخدا (ص) را قبول دارند، بسیار سادهتر و رأفت آمیزتر و جدىتر از گفتگو بین تمدنها و دولتها و فرهنگهایى دیگر است، که دین را ابزار فریب مىدانند و معتقدند، در عالم حق مطلقى وجود ندارد و هر دین و کیش و فلسفهاى تا حدى حق است و تا حدى باطل و گاهى حق است و گاهى باطل.
در گفتگوهایى که بر اساس صداقت، براى شناخت حق انجام مىگیرد، امید تفاهم و تبادل فکر و اندیشه و همدلى و تقریب قلبها، وجود دارد. ولى گفتگو با کسانى که جز فریب و استثمار به چیزى نمىاندیشند، اتلاف وقت و نیرو و بستر غفلت و صحنهی دادن اطلاعات به دشمن است.
راستى برخى گفتگوها و مذاکرات گفتگوى «ناشنوایان» و «بیمار» است که عیادت کران از بیماران براى هر دو طرف بسیار رنجآفرین و غمانگیز خواهد بود.
گفتگو با کسانى که از شنیدن آواى حقیقت ناتواناند، دردى را دوا نخواهد کرد. بهتر است استکبار جهانى در آغاز به درمان گوش ناشنواى خویش بپردازد. و لااقل سمعکى براى خود فراهم آورد، تا گفتگو مقدور و مفید و موثر باشد. مستکبران از شنیدن آواى حقیقت محروماند و تا روحیهی خودبرتربینى و سلطهطلبى را کنارنگذارند، مذاکره و گفتگو مشکلى را حل نخواهد کرد. البته گفت و شنود اندیشمندان آگاه و پارسا با دانشوران و حقجویان عالم همیشه بوده و خواهد بود و اسلام خود منادى اینگونه گفتگو است قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سواء تکرار است.
موانع اعتماد دولت و ملت
آنچه ملت و دولت را از هم دور مىکند و بین کارگزاران و مردم جدایى مىافکند، عناصر و عوامل گوناگونى است که به دو سوى دولت و ملت مربوط مىشود. اگر براستى خواهان هرگونه پیشرفت کشور بسوى استقلال و آزادى و حکومت اسلامى هستیم، باید با همهی عوامل فاصله افکن و اختلاف آفرین مبارزه کنیم.
الف. فاصله اقتصادى
اگر بین دولت مردان و مردم از نظر زندگى تفاوت فراوان باشد و کارگزاران در «مسکن»، «لباس»، «وسیله سوارى»، «لوازم زندگى» و «امکانات رفاهى» با مردم فاصله داشته باشند و عملاً یک طبقه اقتصادى برتر را تشکیل دهند، در اعتماد مردم به آنان خلل پدید خواهد آمد و از اینجاست که در نظام اسلامى هرکس مترفانه زندگى کند، از هر طیف و جناح و گروه باید از سیستم حکومتى کشور اسلامى کنار گذاشته شود، سر گیرد و برون رود از کربلاى ما، پیامبران که به عنوان رهبران و زمامداران جوامع بشرى بر اساس معیارهاى مکتبى شناخته مىشوند، شرط «زهد» را در عقیده پذیرفته و در عمل به کار بستهاند. «و شرطت علیهم الزهد فى درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذالک و علمت منهم الوفاء به...» (1) خدایا بر آنان زندگى زاهدانه را شرط کردى آنان هم پذیرفتند و دانستى که به پیمان وفا دارند تو هم آنان را قبول کردى و...
و یا در نهجالبلاغه مىخوانیم: «الا و ان امامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه» (2) هان، آگاه باشید که پیشواى شما از دنیا به دو جامهی کهنه و از غذاهاى آن به دو قرص نان اکتفا کرده است.
باز على (ع) در بیان علت سادهزیستى خویش مىگوید: «ان الله فرض على ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کی لا یتبیغ بالفقیره فقره» (3) براستى خدا بر پیشوایان عادل واجب کرده که بسان فقیران زندگى کنند، تا فقر تهیدستان برآنان دشوار نیاید.
ب. فاصله فرهنگى
وقتى زبان، فرهنگ، اخلاق و عادات ملت و دولتمردان ناهمگون باشد، کارگزاران در جذب تودههاى مردم و اکثریت قاطع ملت، زبان مشترک و فرهنگ واحد ندارند، توان جلب اعتماد آنان را نخواهند داشت. اصولاً راز عدم توانایى روشنفکران در ایجاد یک انقلاب مردمى در ایران و بسیارى از کشورهاى جهان، نبودن فرهنگ و زبان مشترک بین مدعیان روشنفکرى، غربگرایان و تودههاى مردم است.
غربزدگان براى تاثیرگذارى در جامعه همیشه سعى کردهاند که ازعلماى شیعه به عنوان ابزار ارتباطى و زمینهساز اعتماد مردمى استفاده کنند و روحانیون را به عنوان پل پیروزى براى دستیابى به مقاصد خویش بکار بگیرند. و این هشدارى به روحانیون و فضلاى حوزههاست که دین و آبروى خویش را قربانى دنیاى آنان نسازند.
البته عالمان پارسا و زمانشناس شیعه، معمولاً با این نقشههاى شوم برخورد آگاهانه داشته و چون سدى استوار در برابر آرزوهاى شیاطین غربگرا ایستادهاند، اگر چه همیشه هم عالم نمایان و افرادى فاقد بینش اسلامى و نابرخوردار از تقواى کافى، بودهاند که دین و محرومین را به قیمت رفاه ناپایدار دنیا فروختهاند.
غربزدگان و به اصطلاح نیروهاى ملى مذهبى، وجود عالمان دین را در مرحلهی شکلگیرى انقلاب لازم و مفید مىدانند ولى در مرحلهی تثبیت انقلاب اسلامى شدیداً معتقد به حذف و کنار گذاشتن عالمان دین از صحنه مدیریت کشوراند. نیروهاى به اصطلاح ملى مذهبى از همان روزهاى اولیه پیروزى خواهان آن بودند که امام حکومت را از شاه و دار و دستهاش گرفته و دو دستى تقدیم این آقایان نماید و درهیچ کارى هم ولو در حمایت از محرومان و پاسدارى از استقلال کشور دخالت نکند.
البته موانع اعتماد به چند عامل فوق محدود نمىشود و فاصلههاى اخلاقى، تاریخى، فیزیکى، عاطفى و روانى و تفاوت در آداب و عادات اجتماعى هم هرکدام نقشى در تضعیف پیوند مردم و دولتمردان ایفا مىکند و مىتواند از موانع اعتماد دولت و ملت محسوب شود.
در نامه امام على (ع) به مالک اشتر مىخوانیم که «و لا تنقضن سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتمعت بها الالفه» (4) سنت نیکى که به پیشینان نهاده و عامل وحدت مردم شده است آنرا نقض نکن.
نقش دین در اعتمادسازى
دین میثاق عقیدتى هر نظام ایدئولوژیک است، در جامعههایى که بر اساس جهان بینى و بینش واحد پدید مىآید، برخلاف جوامع لائیک و سکولار، رشته پیوند ملت و دولت، دین است. دین بین ملت و دولت رابطه محبت، الفت، اخوت، اعتماد، ولایت و مشاوره و همکارى و همدلى و همراهى و حمایت طرفینى ایجاد مىکند.
تلاش در جامعهاى که مردم آن دینخواهاند هرگونه بىتوجهى به ارزشهاى دینى بزرگترین ضربه بر استقلال ملى و کیان سیاسى کشور و پیوند مستحکم دولت و ملت است. تردیدآفرینىها در برخى مطبوعات دین را از بین نمىبرد. دین فطرى انسان است و زدودن دین ازاندیشه و قلب تودهها امکان پذیر نیست. فقط وقتى دینداران مشاهده کنند که در یک سیستم سیاسى به هر بهانه ارزشهاى دینى آنان مورد تهاجم است، در صلاحیت دولتمردان و کارگزاران تردید خواهند کرد. تحلیل مردم این خواهد بود که کارگزاران عقیده به میثاق ملى و مشترک نداشته و یا توان دفاع از آن را ندارند و درهر صورت شایسته اعتماد نخواهند بود.
از این رو، مسوولانى که در برابر تعرض به ارزشها و تعالیم دینى بر نمىآشوبند. قبل از آنکه به دین و ملت ضربه بزنند، اعتبار واقتدار دولت اسلامى را هدف گرفتهاند.
دولتمردان در نظام اسلامى مقلد و مرید و گوش به فرمان قرآن و سنت و قانون برگرفته از آناند، در نظام جمهورى اسلامى رهبرى و شوراى نگهبان فصلالخطاب هرگونه شک و تردید در فهم درست اسلام است.
شکستن قداست رهبرى و فقهاى شوراى نگهبان و کارگزاران مومن و مخلص نظام اسلامى و تمسخر دولتمران متعهد توسط برخى رسانهها، مبارزه با استقلال و روابط استوار درونى در جامعه اسلامى است.
در نظامى که به دین و دینداران، آشکارا اهانت شود، نه تنها آرمان همکارى و همدلى و مشارکت مردمى تحقق نخواهد یافت، بلکه رابطه دولت و ملت روز به روز سست تر و فاصله، هرلحظه بیشترخواهد شد و سرانجام دولت پشتوانه مردمی را از دست داده زمینه نفوذ نااهلان پدید خواهد آمد.
راه تقویت اعتماد
براى تحکیم اعتماد ملت و دولت برداشتن گامهاى زیر ضرورى است:
1 - کنار گذاشتن منادیان پیوند با کفار و منافقان از سطوح بالاى تصمیمگیرى فرهنگى و سیاسى.
2 - گزارش صادقانه اقدامات و فعالیتهاى سیاسى و ارتباطات و آمد و شدهاى خارجى به ملت.
3 - مشاوره صادقانه و سازمان یافته با مردم در همه مسائل سیاسى، اقتصادى و فرهنگى.
4 - احسان و نیکى به مردم و کاهش بار مالیات ها و قیود غیرلازم قانونى.
5 - عفو و بخشش از لغزشها و اشتباهات معمول مردم و تلاش در جهت هدایت فرهنگى آنان.
6 - رعایت کامل حقوق متقابل دولت و ملت بر اساس قرآن و سنت.
با این ویژگیهاست که به تعبیر امیرمؤمنان (ع): «وقتى رعیت حق والى را بپردازد و والى حق مردم را پاس دارد، حق قدرتمند خواهد شد، راه دین استوار خواهد گردید، نشانههاى عدالت برافراشته خواهد شد و کارها به سامان و گامها روبراه خواهد بود و بدین گونه است که زمانه خوب مىشود و امید تداوم دولت مىرود و آزمندى دشمنان به یاس تبدیل مىگردد. (5)
پینوشتها:
1 - دعاى ندبه
2 - نهجالبلاغه، نامه 45
3 - نهجالبلاغه، خطبه 209
4 - نهجالبلاغه، نامه 53
5 - نهجالبلاغه، نامه 216
منبع : سایت حرف آخر