داستان کوتاه
امام موسي كاظم (عليه السلام) با هارون الرشيد مذاكره اي طولاني داشت. هارون از آن حضرت پرسيد: چگونه شما مي گوييد ما از خاندان پيامبريم؛ در حالي كه پيامبر پسري نداشت و نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟امام از او خواست از اين پرسش صرف نظر كند، ولي هارون اصرار كرد و گفت: به هيچ وجه اين كار را نمي كنم؛ زيرا شما معتقديد همه چيز در قرآن مجيد است و بايد از قرآن آيه اي در اين باره بياوريد.
امام فرمود: «بسم الله الرحمن الرحيم وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى... .» (انعام: 84 و 85) سپس پرسيد: اي هارون، پدر عيسي (عليه السلام) كيست؟ هارون گفت: عيسي (عليه السلام) پدر نداشت.
فرمود: بنابراين اگر او ملحق به ذريه پيامبر از حضرت مريم (سلام الله عليها) است، ما نيز محلق به ذريه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از طريق مادرمان فاطمه (سلام الله عليها) هستيم. (1)
پينوشت:
1. تفسير نمونه، ج 5، ص 328.
منابع مقاله :www.irc.ir
سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن ، نويسنده غلامرضا نيشابوري، ناشر انتشارات سيد جمالالدين اسدآبادي، محل چاپ قم، سال چاپ 1381، نوبت چاپ سوم، جلد 2، صفحه 167.