ارادت شهيد برونسي به حضرت فاطمه (س)

همسر شهيد عبدالحسين برونسي مي‌گويد: هنگامي‌كه بچه‌ی دومم به دنيا آمد، پدرش كه دير وقت به منزل آمد، بچه را بغل كرد و يك‌دفعه زير گريه زد و مثل باران ابر بهاري اشك مي‌ريخت.
يکشنبه، 16 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارادت شهيد برونسي به حضرت فاطمه (س)
ارادت شهيد برونسي به حضرت فاطمه (س)

 






 

داستان کوتاه

همسر شهيد عبدالحسين برونسي مي‌گويد:
هنگامي‌كه بچه‌ی دومم به دنيا آمد، پدرش كه دير وقت به منزل آمد، بچه را بغل كرد و يك‌دفعه زير گريه زد و مثل باران ابر بهاري اشك مي‌ريخت.
گفتم: چرا گريه مي‌كني؟ جواب نداد.
گفتم: خانم قابله مي‌خواست اسمش را فاطمه بگذارد.
با صداي غم‌آلودي گفت: من هم مي‌خواستم همين كار را بكنم.
هروقت بچه را بغل مي‌گرفت، دور از چشم ما گريه مي‌كرد.
پس چون مي‌دانستم كه عشق زيادي به حضرت زهرا (سلام الله عليها) دارد، با خودم مي‌گفتم كه حتماً ياد حضرت مي‌افتد و گريه مي‌كند.
منبع مقاله :
www.irc.ir
منبع: خاك‌هاي نرم كوشك، نويسنده سعيد عاكف، ناشر چاپ ابرار، محل چاپ مشهد، سال چاپ 1386، نوبت چاپ سيزدهم، صفحه 29.

 



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما