مفاهيم فرهنگ، تمدن و شهرنشيني

داشتن يک سرپناه مناسب همواره از ضروريات زندگي بشر بوده است، اما حق برخورداري از مسکن مناسب، در سال 1948 ميلادي به طور رسمي در اعلاميه ي حقوق بشر سازمان ملل متحد مطرح شد. با افزايش جمعيت، ارتفاع
دوشنبه، 17 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفاهيم فرهنگ، تمدن و شهرنشيني
 مفاهيم فرهنگ، تمدن و شهرنشيني

 

مؤلفان: محمودرضا اسدي، دکتر مجتبي اميري




 

داشتن يک سرپناه مناسب همواره از ضروريات زندگي بشر بوده است، اما حق برخورداري از مسکن مناسب، در سال 1948 ميلادي به طور رسمي در اعلاميه ي حقوق بشر سازمان ملل متحد مطرح شد. با افزايش جمعيت، ارتفاع ساختمان راه حلي است که برخي از کلان شهرهاي جهان براي حل و مشکل کمبود مسکن به کار گرفته اند که در نهايت به توسعه ي عمودي شهرها منجر شده است.
در ايران نيز بيش از نيم قرن است که آپارتمان سازي و آپارتمان نشيني به عنوان راه حلي براي مشکل مسکن و شيوه ي جديدي از سکونت در نظر گرفته شده است؛ اين در حالي است که صاحب نظران معتقدند عوامل مختلفي از جمله هويت مذهبي، اعتقادي، ملي و تاريخي افراد جامعه و به عبارتي فرهنگ و تمدن، ارتباط عميقي با شناخت مسکن و چگونگي زندگي در آن دارد و تفاوت هاي منطقه اي در فرهنگ، شيوه ي زيست، سنت ها و قوميت ها به گونه هاي خاصي از انتخاب مسکن منجر مي شود؛ از اين رو زيبايي، امنيت، همسايگي، اشراف، ضوابط محرم و نامحرم، استفاده از فضاهاي باز و روابط همسايگي را نيز بايد در اين رابطه مورد توجه قرار داد؛ به همين سبب مي توان گفت آپارتمان نشيني به دليل الگو گرفتن از غرب، حرکتي درون زا نيست و افزايش بي رويه ي ساخت و ساز آپارتمان، بدون در نظر گرفتن پيامدهاي جانبي آن که با فرهنگ جامعه ي ما کمتر سنخيت دارد، جامعه را دچار آسيب هاي اجتماعي بسيار کرده است؛ آسيب هايي که ناشي از تراکم زياد جمعيت يا ناهمگوني هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در مجتمع هاي مسکوني است و ساکنان را در معرض ناهنجاري هاي اجتماعي چون تضاد، درگيري عدم رعايت حقوق دگران و عدم پذيرش قوانين و مناسبات آپارتمان نشيني قرار داده است.
شناخت فرهنگ، تمدن، شهرنشيني و فرهنگ شهرنشيني به ويژه فرهنگ سکونت در مجتمع هاي مسکوني و آپارتمان هايي که به صورت هاي مختلف ساخته شده و سر به آسمان بلند کرده اند از جمله موضوعات مهمي است که از منظر مديريت شهري و آسيب شناسي شهر و شهرنشيني قابل توجه است.

1-1. فرهنگ و تمدن

بسياري از انديشمندان و صاحب نظران به پيروي از ارسطو معتقدند « بشر مدني الطبع است »؛ به بيان ديگر انسان موجودي اجتماعي است و ذات و ماهيت او به جمع و زندگي اجتماعي گرايش دارد؛ بنابراين نيازمند حيات اجتماعي است. اين حيات اجتماعي در قالب « تمدن » ظهور پيدا کرده است؛ به گونه اي که برخي از صاحب نظران معتقدند « تمدن، ظهور نهايي فرهنگ است. »
برخي « فرهنگ » (1) و « تمدن » (2) را مترادف با يکديگر به کار مي برند؛ گروهي ديگر فرهنگ را در نقطه اي مقابل تمدن قرار مي دهند؛ در اين حالت، معني فرهنگ تغيير کرده و همه ي عقايد و آفرينش هاي انساني مربوط به اسطوره، دين، هنر و ادبيات را دربرمي گيرد، ‌حال آن که تمدن به حوزه ي خلاقيت انساني که با علم و فن آوري مرتبط است، اشاره دارد. ( گولد و کولب، 1384 ) در هر حال فرهنگ و تمدن واژه هايي هستند که در عمل به يکديگر وابسته اند. در اين رابطه گروهي از انديشمندان با ديدگاهي کلان به موضوع نگريسته و تکامل روحي يا معنوي انسان را در مواردي با فرهنگ و در مواردي ديگر با تمدن يکي دانسته اند؛ همچنين گاهي از فرهنگ به عنوان جزء خاصي از تمدن بحث شده است و گاهي نيز فرهنگ را لفظي کلي تر محسوب مي کنند. ( بارنارد، 1375 )
به نظر علامه جعفري ( 1375 ) تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسان ها در حيات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه ي افراد و گروه هاي جامعه در پيشبرد اهداف مادي و معنوي انسان ها در همه ي ابعاد مثبت. به بيان ديگر تمدن عبارت است از برقراري آن نظم و هماهنگي در روابط انسان هاي يک جامعه که تصادم ها و تزاحم هاي ويران گر را منتفي ساخته و مسابقه در مسير رشد و کمال را قائم مقام آن ها بنمايد، به طوري که زندگي اجتماعي افراد و گروه هاي آن جامعه موجب بروز و به فعليت رسيدن استعدادهاي سازنده ي آن باشد. ( جعفري، 1375 ).
در کتاب صحيفه ي امام خميني ( ره ) که تمام سخنان ايشان را در خود جاي داده است، 152 بار واژه « تمدن » و 25 بار واژه « متمدن » مورد استفاده قرار گرفته است. از بررسي سخنان ايشان چنين برداشت مي شود که مقصود ايشان از « تمدن »، همان پيشرفت و ترقي است و ايشان پيشرفت هاي صنعتي و اقتصادي در قالب آباداني و تأسيس نهادها و ساخت ابزارهاي جديد را از مصاديق تمدن به شمار آورده اند. ايشان به نقد تمدن غربي و تمدن شاهنشاهي پرداخته و تمدن اسلامي را بر تمدن هاي ديگر برتر و حکومت و معنويت آن ها را ممتاز مي دانند. ( ضميري، 1388 )
واژه ي « culture » در اصل به معناي کشت و کار و بهسازي بوده و از حدود سال 1750 ميلادي نخستين بار در زبان آلماني در مورد جامعه هاي بشري به کار رفته است. زبان هاي روميک ( زبان هايي که از زبان لاتين جدا شده اند مانند فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيايي، رومانيايي، پرتقالي ) و زبان انگليسي در آغاز جنب و جوش خود تا مدت ها به جاي « culture » واژه ي « civilization » را به کار مي بردند و منظورشان از آن پرورش، بهسازي، بهبودبخشي يا پيشرفت اجتماعي بود؛ در واقع هر دوي اين مفاهيم از آغاز، معناي به گشت و پيشرفت به سوي کمال را دربرداشته اند و هنوز هم در اين معنا، چه در کاربرد عاميانه و چه در کاربرد دانشورانه به کار گرفته مي شوند. ( ملک زاده، 1381 )
توجه به تفاوت اين دو مفهوم نيز به فهم بيشتر آن ها کمک مي کند؛ در اين رابطه آلفرد وبر (3) « تمدن » را با کارکردهاي عيني، فني و اطلاعاتي جامعه يکي مي داند و « فرهنگ » را با امور ذهني مانند دين، فلسفه و هنر. به نظر او تمدن انباشت پذير و بازگشت ناپذير است؛ حال آن که اجزاي فرهنگ، يگانه، بسيار دگرگون پذير و فزوني ناپذيرند. ( آشوري، 1380 )
استاد مطهري جهاني بودن مفهوم تمدن و ملي بودن مفهوم فرهنگ را از جمله تفاوت هاي تمدن و فرهنگ بر مي شمارد. ( مطهري، 1381 )
از ديگر تفاوت هاي تمدن و فرهنگ مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1. فرهنگ نشان گر معلومات و خواسته ها و آرمان هاي يک جامعه است، در صورتي که تمدن بيان گر فعاليت عوامل اصيل حيات فردي و اجتماعي است. بر همين اساس است که تمدن ها به طور طبيعي به جوامع مختلف راه مي يابند، اما انتقال فرهنگ ها از جامعه اي به جامعه ديگر به طور طبيعي نبوده، نياز به قدرت فرهنگ غالب يا ضعف فرهنگ مغلوب دارد.
2. اگر عوامل به وجود آورنده ي يک فرهنگ از ميان بروند، پويايي آن فرهنگ نيز از ميان خواهد رفت و فقط نمودي از آن باقي خواهد ماند، در صورتي که تمدن ها به دليل وابستگي شديد به عوامل اصيل حيات هرگز دچار رکود نمي شوند. در واقع ايستايي يک تمدن موجب سقوط آن تمدن مي شود.
3. در طول تاريخ، فرهنگ هاي گوناگون به وجود آمده اند، به طوري که به شماره ي اقوام و مللي که تاکنون پا به عرصه ي وجود گذارده اند، فرهنگ هايي به وجود آمده است و برخي از آن ها نيز از ميان رفته اند، اما تمدن هايي که در طول تاريخ پيدا شده اند، حداکثر بيست و يک تمدن مي باشد. ( نصري، 1376 ).
در يک جمع بندي کلي مي توان تمدن را عبارت از يک نظم اجتماعي دانست که به واسطه ي آن خلاقيت فرهنگي امکان پذير مي شود و جريان مي يابد؛ از اين رو مي توان گفت ابعاد مختلف و متفاوت شهر و شهرنشيني از نمونه هاي خلاقيت فرهنگي هستند. ( بشيريه، 1379 )

1 -2. شهرنشيني

واژه ي « civilization » به معناي « تمدن » برگرفته از واژه « city » به معناي « مدينه » يا « شهر » است. شايد بر اين اساس است که برخي از انديشمندان تمدن را در سطح خرد مورد توجه قرار داده و آن را به فرهنگ شهرها محدود کرده اند. هم ريشه بودن واژه ي « تمدن » و « مدينه »، در زبان عربي و واژه هاي « civilization » و « city » در زبان لاتين نشانگر نزديک بودن اين پديده ها از نظر مفهومي است و اين موضوع که شاهد چنين پيوند نزديکي در شرق و غرب بين تمدن و شهر هستيم، مي تواند دليلي بر اهميت و رابطه ي شهرنشيني با تمدن باشد؛ به گونه اي که مي توان گفت شهرنشيني و شهروندي مهم ترين نمادهاي تمدن به شمار مي آيند.

1 -3. فرهنگ شهرنشيني

در علوم انساني کمتر واژه اي يافت مي شود که روي تعريف آن توافق وجود داشته باشد؛ فرهنگ نيز يکي از اين واژه هاست که تعاريف و تعابير بسياري از آن ارائه شده است. در زبان فارسي فرهنگ با مفاهيمي از قبيل علم، هنر، حرفه، فن، آموزش و آموختن، خرد، ادبيات و آداب معاشرت مترادف است. در دانشنامه ي بريتانيکا (4) نزديک به دويست تعريف گوناگون از فرهنگ ارائه شده است. از ديد « تيلور » (5) مردم شناس انگليسي، فرهنگ يک کليت پيچيده است که شامل باورها، هنرها، اخلاقيات، قانون، رسوم و هرگونه قابليت و عادتي است که فرد به عنوان عضو جامعه کسب مي کند. همچنين فرهنگ مشتمل است بر الگوهاي رفتاري صريح و روشن يا غير صريح و ضمني که به وسيله ي نمادها و به گونه اي نمادين کسب و منتقل مي شود. ( رحيمي، 1380 ) اين فرهنگ است که با ساختار و ارزش هاي خاص خود انسان را به جهان محيط و طبيعت پيوند مي زند و از سوي ديگر وسيله و عامل برقراري ارتباط بين اعضاي جامعه مي شود.
به نظر علامه جعفري ( 1375 ) فرهنگ عبارت است از شيوه ي انتخاب شده براي کيفيت زندگي، که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محيط طبيعي و پديده هاي رواني و رويدادهاي نافذ در حيات يک جامعه به وجود مي آيد. به اعتقاد شهيد مطهري ( 1381 ) فرهنگ مجموعه اندوخته هاي معنوي، فکري، روحي، عقلي، اخلاقي و اجتماعي يک قوم است.
فرهنگ در اصطلاح دانشمندان علوم اجتماعي به محيط مصنوع بشري گفته مي شود که از مجموعه ي علم و دانش، اعتقادات مذهبي، سنن ديرين، عادات و رسوم، هنر و قانون معمول در جامعه تشکيل شده و بر اعمال و رفتار افراد آن حاکم است. ( اقتداري، 1343 ) از نظر يونسکو (6)، فرهنگ کليت تامي از ويژگي هاي معنوي، مادي، فکري و احساسي است که يک گروه اجتماعي را مشخص مي کند. فرهنگ نه تنها هنر و ادبيات را دربرمي گيرد؛ بلکه شامل آيين هاي زندگي،‌ حقوق اساسي نوع بشر، نظام هاي ارزشي، سنت ها و باورهاست. ( فاضلي، 1376 ) به بيان ديگر فرهنگ مجموعه اي از هنجارها، قوانين و عادات، آداب و رسوم، عقايد، باورها، ارزش ها و الگوهاي ارتباطي و نيز امور مادي ارزشمند و معقول يک اجتماع است که افکار، احساسات و رفتار اعضاي آن را شکل يا به نوعي تحت تأثير قرار مي دهد.
واژه ي فرهنگ در زبان رايج بيشتر هنگامي مورد استفاده قرار مي گيرد که موضوع گفتگو به نوعي با ادب، اخلاق و رفتار ارتباط دارد؛ به گونه اي که در زبان عاميانه منظور از « با فرهنگ » شخصي است که مبادي آداب، با اخلاق، آشنا با رسوم اجتماعي، داراي ارتباطات اجتماعي مناسب و خوش مشرب است و کسي که چنين ويژگي هايي ندارد، « بي فرهنگ » خوانده مي شود.
بنابراين مي توان گفت فرهنگ به معناي ارزش هاي مشترک يک گروه يا جامعه و شامل تمامي چيزهايي است که روش هاي زندگي يک ملت، جماعت يا گروه اجتماعي را تعيين مي کند. آنچه تا حد زيادي روش هاي زندگي را مشخص مي کند، فرآيندي است که از آن به عنوان « اجتماعي شدن » نام برده مي شود؛ به اين معنا که فرد در گروهي معين، از طريق دروني کردن شيوه هاي تفکر، احساس و الگوهاي رفتاري ادغام مي شود. ( اسميت، 1383 )
چنين برداشتي از اجتماعي شدن و فرهنگ، نيازمند توجه به اصل « تقدم منافع جمع بر فرد » است؛ اصلي که از اصول اوليه ي آپارتمان نشيني به عنوان يکي از عناصر فرهنگ شهرنشيني است؛ بر اين اساس مي توان گفت فرهنگ شهرنشيني عبارت است از: مجموعه ي آداب، سنت ها، رفتار و اخلاقيات يک جامعه که نشان دهنده ي شخصيت و هويت اعضاي آن است و در قالب رعايت قوانين و مقررات شهروندي نمود پيدا مي کند.
فرهنگ شهرنشيني با پايان يافتن عصر کشاورزي و آغاز دوران صنعتي شدن جوامع و به دنبال توسعه ي شهرها، وضع قوانين و مقررات جديد و شکل گيري رفتارهاي متناسب با محيط شهري آغاز شد و با گذشت زمان توسعه يافت. مجموعه عناصر مختلف و متفاوتي فرهنگ شهرنشيني را شکل مي دهند که يکي از مهم ترين آن ها قوانين و مقررات و سبک زندگي در مجتمع هاي مسکوني و ساختمان هاي بلند مرتبه يا به عبارت ديگر آپارتمان نشيني است.

پي‌نوشت‌ها:

1. Culture
2. Civilization
3. Alfred Weber
4. Encyclopedia Britannica
5. Taylor
6. United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization ( UNESCO )

منبع مقاله :
اسدي، محمودرضا، اميري، مجتبي؛ (1391)، فرهنگ و زندگي در مجتمع هاي مسکوني، تهران: مؤسسه نشر شهر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط