داستان کوتاه
صفوان جمال گويد: در حضور امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم كه شخصي از اهل مكه بنام «ميمون» وارد شد و از نداشتن كرايه شكايت كرد.
امام به من فرمود: برخيز و برادرت را كمك كن، برخاستم و همراه او بودم تا خداوند كرايه او را فراهم ساخت، سپس به مكان خود برگشتم.
امام فرمود: براي حاجت برادرت چه كردي؟
عرض كردم: پدر و مادرم بفدايت، خداوند آن را روا ساخت،
امام فرمود:
«اگر برادر مسلمانت را ياري كني، نزد من از هفت بار طواف دور خانه خدا ارزشمندتر است» (1).
داستانهاي صاحبدلان، محمد محمدي اشتهاردي، ناشر دفتر انتشارات اسلامي، سال چاپ 1367، نوبت چاپ اول، جلد اول و دوم، صفحه 196.
www.irc.ir
صفوان جمال گويد: در حضور امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم كه شخصي از اهل مكه بنام «ميمون» وارد شد و از نداشتن كرايه شكايت كرد.
امام به من فرمود: برخيز و برادرت را كمك كن، برخاستم و همراه او بودم تا خداوند كرايه او را فراهم ساخت، سپس به مكان خود برگشتم.
امام فرمود: براي حاجت برادرت چه كردي؟
عرض كردم: پدر و مادرم بفدايت، خداوند آن را روا ساخت،
امام فرمود:
«اگر برادر مسلمانت را ياري كني، نزد من از هفت بار طواف دور خانه خدا ارزشمندتر است» (1).
پينوشتها:
1. اصول كافي، ج 2، عربي (باب السعي في حاجة المؤمن حديث9).
منبع مقاله :داستانهاي صاحبدلان، محمد محمدي اشتهاردي، ناشر دفتر انتشارات اسلامي، سال چاپ 1367، نوبت چاپ اول، جلد اول و دوم، صفحه 196.
www.irc.ir
/ج