تاريخ ترکمن

در دوره ساسانيان، ترکمن ها در تصرف جاده ابريشم و بر ضد چين به آن ها کمک کردند. در دوره ساسانيان به سبب حکومت آن ها در ماوراء النهر توانسته بودند به دربار ساماني راه يابند و نيروهاي سامانيان را تأمين مي کردند. در
شنبه، 22 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ ترکمن
 تاريخ ترکمن

 

نويسنده: جعفر يوسفي





 

در دوره ساسانيان، ترکمن ها در تصرف جاده ابريشم و بر ضد چين به آن ها کمک کردند. در دوره ساسانيان به سبب حکومت آن ها در ماوراء النهر توانسته بودند به دربار ساماني راه يابند و نيروهاي سامانيان را تأمين مي کردند. در طول دوره غزنويان ترکمن ها به سرزمين هاي شمالي ايران وارد شدند. در ايام محمود غزنوي ترکمن ها در بيابان هاي بخارا زندگي مي کردند و در حوالي مرزهاي خراسان نيز به دامداري مشغول بودند. سلطان محمود در عوض دادن چراگاه هاي خراسان به اين قوم، ساليانه خراج و مقدار زيادي گوسفند مي گرفت ( گلي، 1366، 47 ). پس از مرگ سلطان محمود و در دوره سلطان مسعود غزنوي ترکمن هاي سلجوقي متحد شده و وي را شکست داده و حکومت سلجوقيان را در ايران برپا کردند. علت جنگ ترکمن ها با دستگاه غزنوي را بايد در مظالمي که دولتمردان غزنوي بر اين مردم روا مي داشتند جستجو کرد. آن ها هر ساله گوسفندان زيادي به عنوان ماليات از ترکمن ها مي گرفتند و به علاوه رهبران آن ها را نيز در گروگان داشتند.

سلجوقيان

اتحاد و وحدت اوغوزهاي سلجوق در قرن پنجم هجري به وجود آمد. سلجوق و پدرش « توتاق » بر طوايف و تيره هاي اوغوزهاي حوزه سير دريا حکومت مي کردند. سلجوق و يارانش دين اسلام را پذيرفتند و جزء تيولداران ساماني ها درآمدند. به اين ترتيب اوغوزهاي سير دريا به دو دسته تقسيم شدند. يک دسته در « يني کنت » و دسته ديگر يعني سلجوقيان در منطقه جنوبي يعني شمال خراسان مسکن گرفتند. ترکمن ها در به قدرت رسانيدن سلجوقي ها نقش مهمي بازي کردند؛ آنان در تمامي جنگ هاي سلجوقي ها نقش مهمي بازي کردند؛ آنان در تمامي جنگ هاي سلجوقيان در آذربايجان و ري و در آسياي صغير و سوريه شرکت داشتند. طوايف مختلف ترکمن تا اسپانيا پيش رفتند. ترکمن ها در عصر سلجوقيان يکي از نجيب ترين طبقات کشور محسوب مي شدند. خواجه نظام الملک در سال 448 ق. در رهنمودهاي خود درباره ترکمن ها مي نويسد:
« هر چند که از ترکمانان ملالي حاصل شده است و عددي بسيارند ايشان را بر اين دولت حقي ايستاده است که در ابتداي دولت خدمت ها کرده اند و رنج ها کشيده و از جمله خويشانند و از فرزندان ايشان مردم هزار را نام بايد نبشت و بر سيرت غلامان سراي ايشان مي بايد داشت که چون پيوسته در خدمت مشغول باشند آداب سلاح و خدمت کنند و آن نفرت که ايشان را در طبع حاصل شده است زايل گردد و هر گاه که حاجت آيد پنج هزار و ده هزار به خدمتي که نامزد شوند برنشينند و با تربيت و ساز غلامان تا از دولت بي نصيب نباشند و ملک را محمدت حاصل آيد و ايشان خشنود باشند » ( منقول در: گلي، 1366، 54 ).
با اين احوال تکيه گاه عمده سنجر، خان ها و بگ ها بود. شرکت در جنگ از وظايف سنگين ترکمن ها به شمار مي آمد و نظام الملک سعي داشت عده زيادي از ترکمن ها را به اردوي شاه وارد کند ( همان ). اما سخت گيري هاي سلطان سنجر بر ترکمن ها باعث شد بر ضد او شورش کنند، به گونه اي که سنجر به بلخ گريخت و طي نبردهاي پراکنده به مرو پناهنده و سپس اسير شد. سنجر در بهار سال 548 ق. بعد از آزاد شدن درگذشت. مرگ سنجر در سست شدن پايه حکومت سلجوقيان مؤثر افتاد.
با همه فراز و نشيبي که حکومت سلجوقيان در سرزمين ايران داشته است، اين نکته حائز اهميت است که متعاقب استقرار خاندان سلجوق و گسترش قلمرو حکومت آنان، تمدني به نام تمدن سلاجقه ايران به وجود آمد که در تاريخ سياسي و اجتماعي و فرهنگي ملت ايران اهميت بسزايي دارد. در دوران سلطنت اين خاندان، شهرهاي اصفهان، مرو، نيشابور، هرات، جرجان و ري مرکز تجمع صاحبان هنر و پيشه بوده و امروزه بسياري از آثار اين هنرمندان در موزه هاي داخلي و خارجي ديده مي شود. در اين عصر صنايع و معماري نه تنها در داخل ايران با عشق و ابتکار زياد پيگيري شد، بلکه فتوحات سلجوقيان، صنايع ايران را تا سواحل مديترانه و حتي تا شمال افريقا بسط داد. به همين جهت دوره سلجوقيان از لحاظ سبک و شيوه هنري در تاريخ هنر ايران داراي مقام ويژه اي است. به بيان ديگر، با آمدن سلاجقه به ايران تحولي در هنر اين دوره ايران رخ داد، زيرا وحدت سياسي باعث شکوفايي علوم ديني و فنون و صنايع شد. اين عصر را مي توان دوره درخشان معماري ايران دانست زيرا در اين دوره هنر معماري شکوفا شد و به درجه کمال رسيد و هنرمندان و معماران چيره دست آثار فراواني به وجود آوردند.

هجوم مغولان

به حمله مغولاها به ايران تاريک ترين صفحات تاريخ ايرانيان ورق خورد. طي اين هجوم، قسمت اعظم سرزمين ايران به ويرانه اي بدل گشته و فرهنگ و تمدن ايراني به ورطه نابودي کشانده شد. در اين حمله اکثر اقوام ايراني از جمله ترکمن ها آسيب هاي جدي ديده و زندگي آن ها را با تغيير اساسي روبه رو ساخت. طوايف شمال خراسان و خوارزم به ويژه ترکمن ها زيان زيادي از نظر عقب ماندگي کشاورزي و پرداخت خراج متحمل شدند ( گلي، 1366، 68 ).

خوارزمشاهيان

انوشتکين قرجه، بنيانگذار خوارزمشاهي ابتدا در خدمت سلجوقيان بود. و با سقوط سلجوقيان حکومت خوارزمشاهي را تأسيس کرد. در زمان خوارزمشاهيان ترکمن ها داراي موقعيت قابل توجهي بودند و در زمان علاء الدين محمد دوم، فرزند تکش ( 597 - 617 ق ). از بين ترکمن ها، قشون بزرگي تشکيل شد و بر تمامي متصرفات سلجوقيان از عراق تا ري و خراسان دست يافتند. اما در زمان به قدرت رسيدن سلطان محمد از رهبران برجسته خوارزمشاهي، ترکان خاتون مادر وي که از قبيله قبچاق بود و نفوذ زيادي در دستگاه حکومتي داشت، باعث شد که او به تدريج ترکمن ها را از مصادر حکومتي اخراج و قبچاق ها را وارد کارهاي دولتي کند.

تيموريان

تيمور که در زبان و ادبيات ترکمن به نام هاي تيمور کور تکه يا دميرخان و غيره معروف است، مردي دلير، قدرتمند و سياستمدار، و با ترکمن هاي ساروق و سالور و تکه بسيار مهربان بود و حتي با دختر امير حسن بيگ، رئيس ايل ترکمن هاي سالور ازدواج کرد و بدين وسيله ترکمن ها، تاتارها و ازبک ها را که سال ها در جنگ و ستيز با همديگر بودند متحد کرد و نيروي بسيار عظيمي از اتحاد اين قبايل، تهيه و تدارک نمود و اين امر موجب پيشرفت کار او گرديد. تيمور مدتي با ترکمن ها رابطه حسنه داشت و حتي آن ها را در لشکرکشي هاي سال 794 ق. با خود همراه نمود، ولي مدتي بعد، بسياري از ترکمن هاي آق قو يونلو را در سمنان و شاهرود قتل عام کرد. در لشکر تيمور هزاران سوار کار دامدار از جمله ترکمن ها بودند و در لشکرکشي هاي دور و دراز تيمور هم شرکت داشتند. در اين سال ترکمن هاي بيات بر ضد سياست ظالمانه تيمور قيام کردند. اگرچه ميرانشاه پسر تيمور اين قيام را سرکوب کرد ( همان ) اما در نهايت درگيري امراي تيموري با ترکمن ها سبب تجزيه قلمرو وسيع تيموريان شد. سرانجام ترکمن ها پس از دولت ايلخاني با استفاده از خلأ قدرت سياسي، براي تشکيل دولت هاي محلي تکاپوهاي فراواني کردند. آنان همزمان با فرمانروايي تيمور توانستند در شمال غربي ايران و بين النهرين قدرت يابند. اينان که به قراقويونلو و آق قويونلو معروفند به عنوان نيرومندترين گروه هاي ترکمان در باختر و شمال باختري ايران ظهور يافتند.

قره قويونلو و آق قويونلو

سلسله ترکمن هاي قراقويونلو و آق قويونلو اگرچه شبيه سلجوقيان بودند اما برخلاف سلجوقيان هرگز نتوانستند دامنه فرمانروايي خود را به سراسر ايران گسترش دهند و در متحد ساختن طوايف گوناگون ترکمن ها توفيق چنداني نيافتند. از رؤساي پرآوازه اين دوره اوزن حسن ( متوفي به سال 882 ق./ 1477 م. ) بود. در اين زمان مرکز اصلي آق قويونلو در آذربايجان و شيراز بود. امراي آق قويونلو در آذربايجان وديار بکر رقباي طايفه قراقويونلو بودند، ولي پس از 30 سال حکمراني، شاه اسماعيل در تاريخ 907 ق. /1502 م. در جنگ بزرگ شرور، ايشان را مغلوب کرد و کمي بعد از اين واقعه از بين رفتند. باقي مانده آق قويونلوها و قراقويونلوها با ازدواج کردن و مختلط شدن با کردها و اعراب و ترک ها و مسافرت به داخل خاک عثماني اصالت قومي خود را از دست داده و با اقوام ترک و کرد و عرب آميخته شدند. از اين ترکمن ها گروه کوچکي در کشور عراق- بعد از کردها و عرب ها و ايراني ها- از اقليت هاي نژادي اين کشور به شمار مي روند و به ترکمن هاي عراق معروفند.

دوره صفويه

صفويه با متحد ساختن طوايف قزلباش و ايجاد همبستگي در ميان آنان - کاري که قراقويونلو و آق قويونلو موفق به انجام آن نشدند- فرمانروايان بلامنازع ايران گشتند. از آنجا که طوايف ترکمن، ايلات شرقي را غارت مي کردند، شاه عباس براي حفظ اين ناحيه مملکت از تاخت و تاز ترکمن ها و ازبک ها، جنگجويان خود را به اين سامان کوچ داد. از سوي ديگر، در همين دوره، فشارهاي روسيه به ويژه در مرزهاي جنوب غربي سبب افزايش سيل مهاجرت ترکمن ها به نواحي رود گرگان شد ( زندي دل و همکاران، 1379، 28 ). مينورسکي پژوهشگر معروف معتقد است که « صفويان جانشينان و اخلاف بلافصل سلسله هاي ترکمن هاي قراقويونلو و آق قويونلو- که با آنان روابط گوناگوني داشتند- محسوب مي شدند و نامناسب نيست که اوايل دوره صفويه را سومين مرحله حکمراني ترکمن هاي ايران بدانيم » ( منقول در: معطوفي ، 1384، 119 ). علي رغم ديدگاه هاي مختلفي که در خصوص ترکمن بودن صفويه وجود دارد، اين واقعيت قابل کتمان نيست که ترکمن ها و صفويه قرابت هايي با هم داشته اند و حتي خود شاه اسماعيل نوه دختري اوزون حسن ترکمان بود و همچنين ترکمن ها در رساندن اسماعيل صفوي به تاج و تخت کمک شايان کرده بودند ( سخاوتي فر، 1386، 37 ).

دوره افشاريه

افشار يکي از بيست و چهار طايفه اغوزها هستند که از قرن 5 و 6 ق. همراه با سلجوقيان از بالاي سيحون و ماوراء النهر به ايران، عراق و سوريه آمدند ( اعظمي راد، 1383، 47 ). بر اين اساس، نادرشاه که خود، ترکمن زاده اي از ايل افشار يا اورشاد و اصالتاً از قبيله قرخلو بود به کمک کردها و ايل جلاير و اورشارها و ترکمن هاي گوگلان و يموت و ساروق، دشمنان ايران را دفع و سرکشان را مطيع کرد. اين دوره علي رغم مصائب و مشکلاتي که ترکمن ها داشتند دوران اقتدار و خدمت واقعي آن ها به ايران در نابودي دشمنان داخلي و خارجي بوده است. گفته مي شود دراين دوره غرور ملي ترکمن ها زنده شد و نادر زمين هاي کشاورزي و چراگاه هاي بسيار به ترکمن ها بخشيد و تدبيري انديشيد تا از منازعات بين شيعه و سني، جلوگيري به عمل آيد. با اين حال نادر شاه ماليات هاي سنگيني از آن ها مي گرفت و کساني که قادر به دادن ماليات نبودند با مجازات سختي روبرو مي شدند. در اين دوره استفاده از اسب هاي بادپاي ترکمن در اردوي نادر و همچنين استفاده از شترهاي باربر ترکمن در جنگ هاي داخلي و خارجي باعث تنگناهاي اقتصادي مردم اين نواحي شد ( ايري، 1384، 50 ).

دوره قاجاريه

در عهد زنديه ترکمن ها در جنبش محمدخان قاجار شرکت داشته و در به قدرت رسيدن آقا محمد خان کمک زيادي کردند. در واقع ايران در زمان زنديه به علت اختلاف بين شاهزادگان زندي و ديگر حکام ولايات دستخوش آشوب و هرج و مرج شده بود و اين آشوب تماميت ارضي ايران را به خطر مي انداخت و مانند دوران اواخر صفوي ايران از طرف همسايگان شمالي و شرقي و غربي امنيت کامل نداشت و در معرض تهديد دشمنان بود اما آقامحمدخان قاجار به کمک نيروي قاجار و ترکمن هاي يموت و گوگلان توانست در مقابل تهديدات همسايگان ايران، تماميت ارضي کشور را حفظ نمايد به گونه اي که برخي معتقدند اگر آقامحمد خان و لشکريان ترکمنش نبودند امروز ايراني باقي نمانده بود و بين عثماني و روس و افغان ها تقسيم مي شد و يا در نهايت به دست روس و انگليس مي افتاد. بر اين اساس آقا محمدخان قاجار پس از پيروزي، اراضي حاصلخيز دشت گرگان را در اختيار ترکمن ها گذاشت تا در آنجا به امر زراعت بپردازند و اين بخشش به پاس زحمات آن ها در جهت رسيدن خواجه قاجاري به حکومت ايران بود. « و ترکمن ها در اوايل سلطنت وي نقش عمده اي در امور حکومتي از قبيل داروغگي استرآباد ايفا نمودند و حتي براي سران ايل ترکمن مستمري تعيين مي شد. ولي در ادوار بعدي حکام محلي رابطه ترکمن ها و حکومت مرکزي را به هم مي زنند و از آن ها ماليات زياد طلب مي کنند و ترکمن ها به آن ها باج نداده و به فرمان هايشان عمل نمي کنند » ( ذبيحي، 1363، 167 ). آقامحمدخان نيز بعد از تثبيت قدرت به وسيله ترکمن ها، آن ها را تنها گذاشت و ناجوانمردانه به قلع و قمع ترکمن ها پرداخت و سلاطين بعدي نيز با روش خصمانه با آن ها رفتار کردند، به طوري که ترکمن ها از قاجاريان بيزار شدند و تا آخر حکومت قاجار حتي اگر کوچک ترين قيامي بر ضد آن حکومت شکل مي گرفت ترکمن ها در آن شرکت مي جستند. در عين حال وضعيت ترکمن ها در دوران حکومت آقامحمدخان و اوايل حکومت فتحلي شاه نسبت به دوره هاي بعدي بهتر بوده است. وامبري مي نويسد: « اگر شمشير ترکمن ها نبود آقامحمدخان هرگز موفق نمي شد [ حکومت ] خاندان خود را برقرار کند. چادرنشينان [ ترکمن ] اين مطلب را به خوبي مي دانند و غالبا از بي وفايي قاجاريه که از زمان فتحعلي شاه به کلي آن ها را رها نموده و حتي مستمري قانوني ساليانه بعضي از رؤساي آن ها را قطع کرده اند شکايت داشتند » ( زندي دل و همکاران، 1379، 29 ). بي اعتنايي قاجار به اقوام از جمله نيروهاي ترکمن باعث شد در مقابل تعرضات روس و عثماني ها دوام نياورند و بر اثر حملات پي در پي روس و تهديدات انگليس قسمت هاي مختلف ايران تجزيه شد، در حالي که هرگاه خاندان قاجار از اين نيروها بهره گرفتند با پيروزي هايي روبرو بودند. چنانچه در دوره ناصرالدين شاه ترکمن ها به تنهايي توانستند نيروهاي روسي را در آشوراده تار و مار نمايند. مناطق ترکمن نشين ايران در دوره قاجاريه بزرگ ترين منطقه دامپروري ايران به حساب مي آمد. در اين عصر ترکمن ها از نظر کشت گندم، جو و ذرت علاوه بر خود کفايي، بزرگ ترين صادر کننده اين محصولات به مناطق مازندران و گيلان و بادکوبه و هشترخان بودند ( سعيديان، 1378، 22 ).

دوره پهلوي

پس از کودتاي ننگين 1299 رضاخاني با همدستي انگليس و عزل سلسله قاجار، رضاخان با اکثر اقوام برخورد خشني داشته است. در مورد ترکمن ها نيز با اينکه اعلام کرده بودند با دولت سرجنگ ندارند از کشتار آن ها دست نکشيد ( همان ). ترکمن ها به طور کلي در اين دوره همواره با زورگويي ها و تجاوزات پهلوي ها در مبارزه بودند. رضاشاه و فرزند او زيرساخت هاي اقتصادي ترکمن صحرا را نابود کردند؛ مردماني که تا آن عصر براساس ساختارهاي قومي و قبيله اي خويش هر يک به تجارت و کسب وکاري اشتغال داشتند و در گوشه اي چون شهر تاريخي کميش تپه ( گميشان ) و خواجه نفس در کنار درياي خزر به عنوان دريانورد و تاجر، يکي از فعالترين و پررونق ترين بنادر ( تجاري- ماهيگيري ) شمال را ايجاد کرده و به تجارت با نواحي مختلف ايران و کشورهاي حاشيه درياي خزر و روس ها مي پرداختند؛ تجارتي که همه محصولات و توليدات، حتي نفت را نيز شامل مي شد که در ساليان بعد در نقاط ديگر، به عنوان ماده اي جديد و مهم وارد عرصه تجارت و زندگي مردم گرديد. در گوشه اي ديگر از ترکمن صحرا، کشاورزي و باغداري، کشت کرم ابريشم، صنايع نساجي و در جاي جاي اين صحرا به خاطر استعداد بي نظيرش به جهت داشتن دشت ها و مراتع فراوان، پرورش دام ( اسب، گاو، گوسفند، شتر و ...) جريان داشت و اين قوم را به عنوان بزرگترين و بهترين پرورش دهنده و صادر کننده دام در منطقه مطرح کرده بود. مردمان اين ناحيه همچنين به حفظ و نگهداري جنگل ها، مراتع و زمين ها و رعايت همگاني ( به عنوان آموزه هاي فرهنگي و امر تأثيرگذار بر زندگي خويش ) اهتمام داشتند، آن چنان که با وجود فراواني زمين و مرتع در آن دوره، به منظور حفظ کيفيت زمين ها و مراتع، و محيط زيست خويش، از استفاده بي رويه و بيش از حد از آن ها جلوگيري مي کردند. از طرفي ديگر، در جاي جاي اين دشت، زنان ترکمن نفيس ترين و معروف ترين فرش ها را که شهرت جهاني دارد، با تنوع و طرح هاي بي نظير و در کنار آن، مردمان صحرا صنايع دستي و آلات مختلف هنري و تزئيني را توليد و صادر مي کردند...
پس از کودتاي 28 مرداد 1322، پهلوي دوم با ترکمن ها که با دکتر مصدق همراه بودند، به شدت برخورد کرد. پس از سقوط دولت مصدق، زمين ها و مراتع به بهانه هاي ديگر مصادره مي شد. اگر در دوران رضا شاه، با زور اسلحه و قتل و کشتار، به بهانه ياغيگري ترکمن، زمين هاي آنان را مصادره مي کردند و يا به بهانه هايي چون قوانين خود ساخته « راجع به فروش خالصات و قرضه هاي فلاحتي و صنعتي ( مصوب 17 دي 1312 )»، دولت اجازه تصرف و فروش زمين هاي مردم را يافته بود، در دوران فرزند نالايقش، به بهانه و به جرم داشتن زمين ها و مراتع زياد و بلا استفاده ماندن آن ها و به جرم مقاومت، زمين ها و مراتع مردم به نفع بنياد پهلوي مصادره مي گرديد و يا به بهانه « قانون بهره مالکانه » و در دوره اي نيز به روشي ديگر، مردم را به خريد دوباره زمين هايي مجبور مي ساختند که در آن مسکن گزيده و يا زراعت مي کردند ( از نماينده شاه به بهانه تعلق زمين ها به شاهنشاه ) و در صورت ناتواني مردم از بازخريد ملک، عوامل فاسد دربار به بهانه هاي مخلتف به مصادره زمين ها به نام شاهنشاه و بنياد پهلوي مي پرداختند.
در اين دوران، صحراي ترکمن آنچنان مورد تاخت و تاز برادران و خواهران شاه و نظاميان و مزدوران دربار قرار گرفته بود که ديگر کار از متر و هکتار گذشته بود و روستاها و مناطق وسيعي به صورت کلي و منطقه اي غصب و تقسيم مي گرديد. در سال 1340 محمد رضا پهلوي تصميم گرفت در کنار مزارع خواهران و برادران خود، گارد سلطنتي را نيز صاحب زمين و مزرعه کند. تمام فرماندهان و افسران و حتي برخي خويشاوندان آن ها در صحراي ترکمن، صاحب زمين شدند و اينک نوبت درجه داران و کادرهاي جزء بود که سهم خود را از صحراي ترکمن بگيرند. آنچه مشخص است، دربار از اين عمل به دنبال هدف خاصي بود؛ اينکه به بهانه و توجيه تأمين احتياجات گارد ( گندم، گوشت، لبنيات، منسوجات و ... ) در اصل قصد داشت با ايجاد درآمد براي اعضاي گارد شاهنشاهي و خانواده آنان، ضمن ايجاد رضايتمندي بيشتر، حس وفاداري آنان را نسبت به شاه افزايش دهد تا بتوانند از شعله ور شدن جرقه هاي در حال اوج گيري انقلاب اسلامي و اعتراضات مردم در نقاط مختلف ايران از جمله ترکمن صحرا، توسط قدرت سرکوبگر گارد جلوگيري کنند؛ و در کنار آن با ايجاد سياست پراکنده کردن و بي سر و سامان نمودن مردم ترکمن با از دست دادن يکباره زمين ها و مزارع خويش، آنان را به ترک زمين هاي آباء و اجدادي خود و در نهايت به ترک منطقه مجبور گردانند؛ سياستي که اسدالله علم که دوره اي نخست وزير و دوره اي وزير دربار شاه بود، به شدت از آن حمايت و آن را اجرا مي کرد، چرا که بيشتر زمين هاي ترکمنان، در دوره اي که وي مسئول اداره سازمان املاک و مستغلات پهلوي ( و بنياد پهلوي ) بود، مصادره شد. در مجموع اقتصاد سنتي ترکمن مانند ساير مناطق به شدت ضربه پذير شده و در آستانه فروپاشي قرار گرفت. در اين دوره همچنين فرهنگ قومي ترکمن مانند ساير اقوام ايراني مورد تهاجم حکومت پهلوي قرار گرفت ومذهب ستيزي در همه سطوح و مناطق به اجرا درآمده بود ( کلته، 1375، 8 ).

انقلاب اسلامي

با طلوع 22 بهمن سال 57 و پيروزي انقلاب اسلامي مردم ايران، بارقه هاي اميد در ترکمن صحرا شکفته شد. عمق فجايع مربوط به غصب زمين ها در دوران ستم شاهي آن چنان وحشتناک بود که بسياري از مقامات بلندپايه نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي ايران را نيز به واکنش واداشت؛ به طوري که بسياري از شخصيت هاي سياسي و اجتماعي انقلاب اسلامي ايران، هر يک به فراخور وضع، از ظلم و ستمي که بر مردم ترکمن رفته بود سخن گفته اند. پيام حضرت آيت الله طالقاني به مردم ترکمن، نمونه اي از تأثر و حمايت مسئولان نظام تازه تأسيس اسلامي از حقوق ترکمن هاست. بيانات مردان بزرگ انقلاب اسلامي، نشان دهنده اوج ظلم و ستمي است که خاندان پهلوي و عمال آنان، بر مردم ترکمن تحميل کرده بودند.
شاعران ترکمن نيز با مطرح کردن روزهاي استبداد و خفقان و ظلم و بي عدالتي رژيم ستم شاهي، ورود امام به کشور و پيروزي انقلاب اسلامي را اميد وآرمان ملي دانستند. از جمله در سروده حبيب الله سبحاني شاعر ترکمني ملاحظه مي گردد:
طاغوت زمان ظلميندان، قره باغير قان بولوپ
جسددن جانلار چيقيپ، قالدي يونه سان بولوپ
يوردي بوزان فئوداللار هم اربابي خان بولوپ
امام خميني گلدي خلقه مهربان بولوپ
اسلام يوله قول بريپ، الله شيلي ايللريم
ترجمه: از ظلم طاغوت زمان، دل ملت خونين شد. روح از پيکرها خارج شد و سرمايه داران و اربابان سرزمين ما را ويران کردند. اکنون که آن مهربان امام آمد، بياييد در راه اسلام، دست به دست هم داده متحد شويم ( شادمهر، 1377، 26 -29 ).
با توجه به اين اميد و آرزو، در اوايل پيروزي، انقلاب اسلامي با حمايت مسئولان بلندپايه نظام اسلامي، بساط مزدوران و سرسپردگان غاصب پهلوي از منطقه برچيده شد و تلاش در جهت حمل مشکلات مردم و برطرف کردن قوانين ظالمانه دوران ستم شاهي آغاز شد. اما عوامل متنفذ با شيطنت و مداخله گروه هاي چپ مارکسيستي معارض با نظام جمهوري اسلامي ايران و اقدامات تحريک آميز شوروي سابق در منطقه گرگان و گنبد، شرايط بحراني را در اين منطقه به وجود آورد و حکومت جديد ايران را که هنوز پايه هاي آن ثبات و انسجام نداشت، در سال 1358 درگير منازعه در گنبد ساخت. با اين حال بلافاصله با دخالت دولت و نيروهاي انقلاب، دوباره آرامش نسبي در منطقه حکم فرما شد و متعاقباً خدمت رساني به منطقه محروم آغاز گرديد. در سال 1359 هيئت هاي هفت نفره واگذاري زمين شکل گرفت و مأمور تقسيم اراضي اي شد که قبلاً جزو املاک پهلوي و يا افراد وابسته به شاه سابق بود و اين هيئت همچنين مأمور حل اختلافات مربوط به مالکيت و تقسيم زمين ها در منطقه گرديد. اطلاعات مربوط به سال 1359 نشان مي دهد که 8887 هکتار زمين در دشت گرگان از طريق اين هيئت به روستاييان اعم از ترکمن و غيره واگذار شد ( کنعاني، 1379، 226 ).
پس از انقلاب در استان گلستان که داراي اقوام مختلفي از جمله ترکمن هاست خدمات زيادي به انجام رسيده است. بر اساس آمار سال 1385 طول شبکه توزيع گاز طبيعي استان در سال 84 معادل 3530 کيلومتر بوده که 53/6 درصد آن در نقاط شهري 41/4 درصد آن در نقاط روستايي قرار گرفته. طول شبکه راه هاي استان در سال 1384 معادل 4814/5 کيلومتر بوده است. از اين ميزان حدود 1718 کيلومتر راه منطقه اي و بين شهري و 3096/5 کيلومتر راه روستايي مي باشد. در استان گلستان دو فرودگاه وجود دارد. فرودگاه گرگان بين المللي بوده و فرودگاه کلاله در حال تجهيز براي حمل مسافر است. در سال 1385 فرودگاه گرگان 62/758 مسافر را جابه جا کرده بنادر استان گلستان، بندر گز و بندر ترکمن داراي سابقه ديرينه تجارت خارجي بوده اند. اين بنادر با فاصله صد کيلومتري از بنادر جمهوري ترکمنستان اهميت زيادي دارند.
بندر گز با کاربري مسافري- توريستي داراي دو اسکله و 1889 متر مربع پايانه مسافري و بندر ترکمن با کاربري چندمنظوره داراي دو اسکله و سه هکتار محوطه مي باشد. در حال حاضر از اين بنادر صرفاً براي اوقات فراغت، تفريح و تفرج استفاده مي شود. لازم به ذکر است يک بندر خصوصي در خواجه نفس شهرستان ترکمن با کاربري باربري و مسافري در حال احداث است. در سال 1385 حدد 94/1 درصد جمعيت استان از تلفن برخوردار بودند. همچنين حدود 85/89 درصد روستاهاي مسکوني استان داراي جمعيت 20 خانوار و بيشتر مي باشند که 99 درصد اين روستاها داراي ارتباط تلفني اند. برخورداري تمام روستاهاي بالاي بيست خانواري استان از تلفن ثابت، تعداد شهرک هاي صنعتي فعال استان تا پايان شهريور ماه سال 86 معادل 9 واحد بوده که در شهرهاي آق قلا، گرگان، کردکوي، گنبد، مينودشت، کلاله، علي آباد، بندر گز و ترکمن مستقرند. مساحت کل شهرک هاي استان حدود 658/5 هکتار است که با راه اندازي شهرک صنعتي 1000 هکتاري استان، مساحت شهرک صنعتي استان حدود 2/5 برابر خواهد شد.
استان گلستان در سال 1385 با توليد حدود 2/7 تن محصول زراعي، 3/5 درصد از کل توليدات محصولات زراعي کشور را به خود اختصاص داده است. استان گلستان از نظر رتبه کشوري در توليد محصولات گندم، جو، برنج، پنبه، محصولات صنعتي و توتون و سويا به ترتيب رتبه هاي سوم، اول، سوم، نهم، دوم و اول را به خود اختصاص داده است. تعداد دامپروري سبک و سنگين در استان گلستان، در سال 85 به سه ميليون و 500 هزار واحد مي رسد.
در سال 1385 تعداد 662 کارگاه صنعتي با سرمايه ثابت 561/3 ميليارد ريال در استان به فعاليت صنعتي اشتغال داشته اند. وجود مراکز علمي، دانشگاه ها، مرکز تحقيقات پنبه کشور، سازمان هاي فعال اقتصادي چون اتاق بازرگاني و صنايع و معادن، گمرک، بورس کالاي کشاورزي، شعبات ارزي بانک هاي عامل، بانک توسعه صادرات و شرکت نمايشگاه هاي بين المللي در استان گلستان، زيرساخت هاي لازم براي جهت گيري توسعه اي را فراهم ساخته است. تعداد سيلوهاي نگهداري غله و علوفه استان در سال 85، معادل 11 واحد، ظرفيتي معادل 111/300 تن داشته. همچنين در سال 85 تعداد 8 سردخانه يک مداره با ظرفيت 33100 تن و سه واحد سردخانه دو مداره با ظرفيت 11000 تن در استان گلستان فعال بوده. توان صادراتي استان در سال 85 در حدود 99508/6 تن به ارزش 33/4 ميليون دلار بوده است ( نظري و همکاران، 1386، 32-20 ). استقلال جمهوري ترکمنستان و آغاز روابط ايران با اين جمهوري تازه استقلال يافته موجب شد رفت و آمد ترکمن ها در دو سوي مرز تسهيل گردد.
منبع مقاله :
يوسفي، جعفر، (1391)، قوم ترکمن، تهران: نشر اميرکبير، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط