آزمون صحت يک نظريه آن است که اوضاع و احوال مساعد با آن را فراهم آوريم تا معلوم شود که اگر آن نظريه صحيح بوده است نتايج پيش بيني شده حاصل و مشهود شود. به اين ترتيب، براي آزمون هر نظريه لااقل سه امر بايد صورت گيرد: 1 . اوضاع و احوال خاص فراهم شود؛ 2 . نتايج پيشگويي شده به دست آيد؛ 3. معلوم شود که آن نظريه صحيح بوده است. دو قسمت اول چيزهايي است که همه بدون بحث و استدلال آن را پذيرفته اند ولي قسمت سوم مطلب حساس تر و دقيق تري است که اغلب متوجه اين نيستند که عامل اساسي در آزمون هر نظريه همان است.
در آن هنگام که کشتي ها را با چوب مي ساختند، اعتقاد عمومي بر آن بود که کشتي براي آن که بتواند روي آب بماند، لازم است از ماده اي سبک تر از آب ساخته شود. روزي اين قضيه مطرح شد که ممکن است کشتي آهني باشد و باز هم بر روي آب بماند. آهنگري مدعي شد که کشتي آهني نمي تواند روي آب بماند، و براي اثبات گفته ي خود قفل پاره اي را روي آب طشتي گذاشت که البته در آن فرو رفت. اين که فرض مي کرد نظريه ساخته شدن کشتي با آهن نادرست است، راه را بر او بست و امکان طرح نقشه کشتي را به صورتي که با نظريه ممکن بودن کشتي آهني سازگار باشد، از او سلب کرد. اگر وي به صحت فرض ساخته شدن کشتي با آهن معتقد بود، به جاي آن که قفل پاره اي را بر روي آب بگذارد، کاسه اي آهنين را بر آن مي گذاشت، و البته مانند کشتي چوبي بر روي آب باقي مي ماند.
پاره اي اوقات آزمون و محک زدن يک نظريه محتاج فراهم آوردن وسائل مشاهده اي است که براي افراد خاصي امکان دست يافتن بر آن ها نيست. مثلاً فرض کنيد شخصي باشد که مشاهدات و ملاحظات و ميدان ديد او منحصر به سطح اقيانوس باشد. چنين شخصي نمي تواند آنچه را که بر بالاي سطح آب يا زير آن صورت مي گيرد مشاهده کند، و تنها از چيزهايي که بر سطح آب شناور است آگاهي دارد. کشتي هاي بزرگ و کوچک و تکه پاره هاي شناور بر آب و مرغاني که بر روي آن قرار گرفته اند، همه براي چنين شخص ناظري قابل رويت و مشاهده است. مرغان و هواپيماهايي که در جو پرواز مي کنند، و نيز ماهيان و زيردريايي هاي پايين تر از سطح آب، تا آن جا که به چنين شخص بيننده اي ارتباط پيدا مي کند ، بدان مي ماندکه اصلاً وجود ندارند.کشتي زيردريايي که از زير آب ناگهان به سطح مي آيد، يا مرغي که از هوا خود را به آب مي زند، در نظر وي همچون چيزهايي هستندکه از عدم به وجود آمده اند، چون عمل عکس اتفاق افتد، مثل آن است که وجودي به عدم تبديل شده است. براي چنين شخصي دسته بزرگي از نمودها کمابيش خوب قابل فهم است، و آن نمودهايي است که مربوط به اجسام شناور بر سطح آب باشد، ولي بعضي نمودها را که به صورت پيش بيني نشده و ناگهاني آشکار مي شوند، نمي تواند تفسير کند و توضيح دهد؛ از آن جمله است به آب افتادن مرغي از هوا يا برخاستن مرغي که تا لحظه اي پيش بر آب نشسته بود و اکنون به هوا پريده است.
اکنون فرض کنيد که اين شخص ناظر با ناظر ديگري ملاقات کند که ميتواند آنچه را در بالاي آب يعني در هوا مي گذرد و نيز آنچه را مربوط زير آب است، مشاهده کند و در عين حال هواپيماها و زيردريايي ها هر دو را ببيند. اگر ارتباطي ميان اين دو شخص برقرار شود بسياري از نمودها که پيشتر مشاهده مي شد ولي غيرقابل توضيح مي ماند اکنون قابل فهم و بيان خواهد شد. با وجود اين، براي ناظر نخستين که تنها سطح آب را مي تواند مشاهده کند، مفهوم اساسي غوطه خوردن در زير آب و پرواز کردن بالاي آن بسيار دشوار است و به سختي مي تواند آن را بپذيرد. طبع وي مايل است که سخنان طرف خود را در مورد اين مفاهيم جديد قبول نکند، مگر اين که صحت آن ها از راهي بر وي اثبات شود و اين کار دشواري است. يک کار که طرف وي مي تواند بکند و درستي گفته هاي خود را براي ناظر سطح آب اثبات نمايد، اين است که با ملاحظه ي بالاي آب و زير آب و حوادثي که پي از زمان مکالمه ي وي با ناظر سطحي ممکن است بر روي آب اتفاق بيفتد، پيشگويي کند. مثلاً ممکن است او ببينند که مرغي در حال شيرجه رفتن به ميان آب براي گرفتن ماهي اي است، که در اين صورت ممکن است به ناظر ديگر بگويد که هم اکنون نقطه اي در سطح آب ناگهان شکافته خواهد شد و مرغي از آنجا خواهد گذشت، و سپس همان مرغ که دوباره از همان حدود نقطه شکافته شده خارج مي شود، ماهي اي به منقار خواهد داشت. چون اين پيشگويي عملي شود، ناظر سطعي لااقل دليل دردست دارد که آن کس که به وي اطلاعي داده از آنچه مي گويد باخبر است و حقيقت را مي گويد.
پس از بيان اين مقدمه کوتاه به مسئله ي وجود خدا بازمي گرديم، و آن را، همان گونه که بعضي قبول مي کنند، به عنوان فرض مي پذيريم. اکنون چون توجه خود را به امر آزمون آن فرض معطوف داريم، اين مطالب به نظر ما مي رسد:
نخست، براي آن که آزمون ارزنده اي صورت گيرد، بايد چنين فرض کنيم ( لااقل براي زمان حاضر ) که اين فرضيه صحت دارد: خواه به آن باور داشته باشيم يا نه. اين پذيرفتن صحت به منظور آزمون لازم است. اگر جز اين باشد، انجام آزموني ارزنده از عهده ي ما خارج است.
دوم اينکه چون قدرت مشاهده ي ما محدود به قسمت کوچکي از حقيقت و واقعيت است، بايد خود را حاضرکنيم که شهادت ديگران را بپذيريم. فرضيه اين که خدا وجود دارد، مشتمل بر اوضاع و احوال خاص وابسته به وجود خداست که آزمون آن ها خارج ازکارهاي علم است. گواهي الهامي بعضي از مردم اين است که خدا روح (3) است، و به اين ترتيب از زمره ي آن دسته از واقعيت هاست که کاملاً در حيطه جهان مادي قرار نمي گيرند، و همان گونه که مي دانيم، اين قبيل امور از حوزه ي مکان سه بعدي و تبعيت قوانين زمان بيرون است. بايد خود را حاضر به قبول اين مطلب کنيم که جهان مادي ما که در ابعاد زمان و مکان محصور است ممکن است تنها جزءکوچکي از حقيقت و واقعيت باشد همان گونه که سطح دريا تنها جزء کوچکي از همه ي فضايي است که آن را مي شناسيم.
سوم اين که، با فرض وجود خدا بايد خود را آماده ي پذيرفتن اين مطلب کنيم که خدا مي تواند به ما معرفتي درباره ي واقعيت الهام کند که ماوراي جهان مادي ما باشد.
آزمون هاي فوق را بسياري، و از جمله مؤلف، انجام داده اند. مؤلف در کتاب مقدس مقدارکثيري اطلاعات درباره ي جهان روحاني يافته است. اين اطلاعات را عوامل انساني وارد کتاب مقدس مي کرده اند، يعني مردمي که باور داشته اند آنچه را مي دانسته و نوشته اند صحت داشته است. صحت و اعتبار نوشته هاي آن مردم، با آن که خود ايشان بشر بوده اند، از اين جا معلوم مي شود که حوادث مهم آينده ي دور را پيشگويي کرده اند و چنين اطلا عي تنها از علم و معرفتي ساخته است که تابع قوانين زمان، بدان گونه که آن ها را مي شناسيم، نيست. پيشگويي حوادث آينده تنها شاهد و ملاک نيست، بلکه آن را به عنوان نمونه از يک دسته مدارک و اسناد ذکرکرديم، که معرفت صحت و اعتبار شهادتي است که خبردهندگان به ما، يعني نويسندگان کتاب مقدس، در نوشته هاي خود داده اند.
يکي از بزرگ ترين گواهي ها تعداد زيادي پيشگويي درباره ي آمدن عيسي مسيح است که چهارصد سال پيش از آمدن مسيح شده است. در ضمن، آن ها مقدار فراواني جزئيات مربوط به خود مسيح وکارهايي است که پس از آمدن خواهد کرد، و اين از اموري است که براي جهان طبيعي و جهان علمي تا امروز کاملاً غيرقابل توضيح مانده است. پيدايش تاريخي مسيح، بدان گونه که پيشگويي شده بود، و به انجام رسيدن تمام کار به آن صورت که ازپيش خبر داده بودند ، به اندازه اي با تاريخ اثبات شده که تنها کم معرفتان در آن شک مي کنند، و اين خود نه تنها صحت و اعتبار پيشگويي ها را تأييد مي کند، بلکه بر ارزندگي و صحت تعليمات مسيح نيز
گواه است. (4)
يافتن دليل قاطع برصحت فرضيه اصلي ما امري شخصي و خصوصي است، و تنها از آزمايش شخصي و فردي سرچشمه مي گيرد.
اگرکسي در چنان آزمايش هاي شخصي شرکت کند که در آن ها همه لوازم و متعلقات فرضيه، همان گونه که از خبر دهنده به دست آمده، در حساب منظور شود، آن وقت مي تواند به خوبي مشاهده کند که آيا همه ي نتايج پيشگويي شده عملاً حاصل شده است يا نه!
چون کسي ارتباطي را که ممکن است و بايد ميان آدمي و خدا موجود باشد مورد مطالعه قرار دهد، و نيز در شرايطي تحقيق کند که آدمي بايد انجام دهد تا اين ارتباطات برقرار شود و به جد و از تمام قلب به انجام اين شرايط برخيزد، ارتباط با خدا چنان تأثير عظيمي در زندگي او مي گذاردکه ديگر جاي هيچ گونه شکي در ذهن او باقي نمي ماند. در آن زمان خدا به صورت واقعيت شخصي درمي آيد و اين واقعيت چنان نزديک به جان آدمي و عظيم است که ايمان به خدا را به صورت علم و معرفت مثبت در مي آورد.
پينوشتها:
1- Robert Morris Page.
2- ليسانس علوم از دانشگاه هملاين، فوق ليسانس از دانشگاه واشينگتن، دکتراي علوم افتخاري از دانشگاه هملاين، از 1927 در آزمايشگاه پژوهش هاي دريايي واشينگتن مشغول به کار است. در 1934 نخستين رادار نوساني در جهان را براي اکتشافات هواپيماها تکميل کرد. موفق به دريافت جايزه ممتاز اداره ي دريانوردي کشوري امريکا و شهادتنامه شايستگي جمهوري و جايزه هري داياموند و نشان بنگاه فرانکلين شد. 37 اختراع ثبت شده دارد که بيشتر آن ها در رادار است. مقالات و سخنراني هاي فني متعدد دارد. اکنون معاون قسمت الکترونيک آزمابشگاه پژوهش اداره ي دريانوردي ايالات متحد است. متخصص در اسباب هاي دقيق الکتروني و گرداندن دستگاه هاي تحقيق و پژوهش علمي است.
3- مقصود روح اصطلاحي نيست بلکه مقصود آن است که خدا مجرد است نه مادي. _ م.
4- مؤلف چون مسيحي است به پيشگويي هاي کتاب مقدس بر وجود عالم روحاني و صحت تعليمات مسيح استناد مي کند، و البته در تمام اديان آسماني پيشگويي هايي مطابق با واقع شده است. از آن جمله است خبر دادن حضرت مسيح (ع) از نبوت حضرت محمد (ص) چنان که درکلام الله مجيد آمده: ، وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيمَ يا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَي مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» ( صف: 6 )؛ يعني: « و هنگامي که عيسي بن مريم گفت: اي بني اسرائيل، من فرستاده خدايم به سوي شما، و تصديق کننده آنچه که از تورات پيش روي من است، و مژده دهنده از فرستاده اي که بعد از من به نام احمد بيايد ». _ م.
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم