نويسنده: جرالد دن هرتاگ (1) (2) متخصص تحقيقات کشاورزي
در اين مقاله بيشتر درباره ي رشد و نمو و توارث نباتات بحث خواهيم کرد. نخستين صفحه ي پيدايش و توليد مثل نباتات را در اولين فصل سفر پيدايش مي توان ديد: « و خدا گفت زمين نباتات بروياند، علفي که تخم بياورد، و درخت ميوه اي که موافق جنس خود ميوه آورد که تخمش در آن باشد بر روي زمين، و چنين شد ».
اگر ما بخواهيم درباره ي اين موضوح به غور و بررسي بپردازيم بايد براي تکوين و پيدايش نباتات راه و ترتيبي علمي اتخاذ کنيم که غير از معتقدات مذهبي ما باشد.
کشف مجدد قانون مندل (3) به دست وريس (4) از يک طرف وکارنس (5) و فون چرماک (6) از طرف ديگر در سال 00 19 ، باعث کشف هاي تازه اي در راه تکوين و پيدايش انواع مختلف اجسام زنده شد. از سال 1850 تا 60 18 در نتيجه تجارب متعدد، مندل قوانين اساسي تشابه و افتراق انواع را کشف و بيان کرد. با کشف قانون طبقه بندي به وسيله ي ويليام بيتسن (7) و رجينالد کراندال (8) و پانت (9) در سال1906 ، و همچنين کروموزوم (10) به عنوان محل وراثت به وسيله تامس هانت (11) در سال 1919 ، پايه هاي علم ژنتيک با توليد و توارث گذاشته شد.
اما آنچه از عمل و تجربه بر مي آيد نشان مي دهد که مسائل پيچيده و غامض توارث و توليد مثل نباتات غير از يکي دو عاملي است که مندل مطالعه و بيان کرده است. اگرچه قوانين اساسي در توارث نباتات جاري هستند، ولي عوامل مهم ديگري نيز وجود دارند که در شکل و جنس غلات و سايرگياهان دخيلند که قسمتي از آن ها عوارض اختصاصي نبات و قسمت عمده ي ديگر عوامل محيط پرورش آن هستند.
براي مثال اگر ذرت را در محيط سرد بکارند اول برگ هاي آن زرد است و سپس سبز مي شود، و اگر در محيط گرم کاشته شود از ابتداي نمو برگ هاي آن سبز خواهد بود.
در اصطلاح گياه شناسي فنوتايپ (12) به مجموع خواصي اطلاق مي شود که در افراد يک گروه نباتي وجود دارد. فنوتايپ از سه عامل تشکيل مي شود: نخست آنچه مربوط به توارث و تناسل يعني ژنتيک است و ژنوتايپ (13) ناميده مي شود. دوم آنچه مربوط به محيط است. سوم آنچه از فعل و انفعال ژنوتايپ و محيط توليد مي شود. از اين سه عامل فقط ژنوتايپ ارثي است. مثلاً اگر يک دانه جو معمولي سال اول در مينسوتا که هواي آن گرم است، و سال دوم در منطقه سرد آلاسکا کاشته شود، و سال سوم دوباره همان دانه جو را به منطقه ي نسبتاً گرم مينسوتا برگردانده و در آن جا بکارند، محصول آن فرقي با جو معمولي مينسوتا نخواهد داشت. يعني استعداد نهاني و توارثي فنوتايپ باکشت آن در قسمت هاي مختلف قابل تغيير نيست.
فنوتايپ نباتات نه فقط از عوامل طبيعي محيط متأثر مي شود، بلکه محيط زيست هم در آن مؤثر است. مثلاً در ميان کشاورزان امريکا در مورد جو دو سر تعبيري معمول است و آن اين که مي گويند جو دو سر ته کشيده يعني فاسد شده، و اين را در موردي مي گويند جو دوسر زنگ مي زند. ولي بعضي از بذرهاي جو دوسر در مقابل زنگ زدن مقاومت مي کنند. اين بذرها هم بعد از پنج شش سال کاشته شدن در همان مزرعه ممکن است در ساقه يا سنبل زنگ بزنند. کشاورزان اين زنگ زدن را نتيجه ي عوض شدن بذر مي دانند. ولي امروز کشف کرده اند که عواملي درگياه وجود دارند که در برابر عده اي از انوع زنگ هاي معلوم مقاومت مي کنند. اين عوامل با عوامل حساسيت گياه در برابر زنگ هاي نامعلوم به هم آميخته، حساسيت در برابر امراض گياهي را سبب مي شوند. همچنين زنگ هاي گياهي که در جو صحرايي ديده مي شوند، استعداد دورگه کردن گياهاني را دارند که يک درميان کاشته شده باشند و بدين وسيله نوع جديدي ازگياه به وجود مي آورند.
عمل مقاومت گياهان بزرگ در برابر امراض گياهي بسيار غامض و عجيب است. اين عمل از فعل و انفعال دو سيستم زيست شناسي پيچيده منتج مي شود که يکي عامل پذيره ي بيماري است و ديگري ميکروب مولد مرض. در جو دو سر تغيير ظاهري نوع بذر در نتيجه ي تغييري بود که در موجودات زنده ي مولد مرض متصل به گياه رخ مي داد و در خود نوع تغييري حاصل نمي شد.
گياه شناس معروف فرانسوي، دو ژو سيو، (14) نوع نباتات را چنين تعريف مي کند: « نوع عبارت از توالي دائمي افراد يک جنس است که نسل به نسل پايدار باشند ». افراد يک نوع داراي ساقه ها و برگ ها وگل هاي مخصوصي است که مي توان آن ها را ميان هزاران نوع ديگر شناخت، و ميان افراد گوناگون يک نوع نيز وجه تمايزي ملاحظه مي شود. در نتيجه ي انتخاب طبيعي و مراقبت و انتخاب بشر انواع مرغوبي از نباتات به وجود آمده که چند سال پيش نمونه اي از آن ها وجود نداشت. به احتمال قوي در سال هاي آينده نيز انواع بهتر و مرغوب تري به وجود خواهند آمد. اما نکته ي قابل توجه اين است که با وجود اين همه مواظبت و کوشش بشر و عوامل مفيد و مضر محيط و طبيعت، هرگز نوع نباتي تغيير پيدا نمي کند و هر نوع در اساس خود ثابت و پابرجاست، و اين نکته شايان توجه دليل مشيت بالغه ي پروردگار تواناست.
يکي از دلايل ثابت و لايتغير ماندن نبات به دست آمدن نمونه اي از گندم و ديگر دانه هاي گياهي است که از زمان هاي ماقبل تاريخ باقي مانده اند. اين دانه ها که متعلق به چند هزار سال پيش است با دانه هاي موجود فعلي هيچ گونه فرقي ندارند.
وات (15) درکتاب تاريخ پنبه مي نويسد: « تئوفراستوس (16) در سال 350 قبل از ميلاد به درختي اشاره مي کند که حاصل آن پشم بوده است. اين درخت که بنا به نوشته ي تئوفراستوس در جزيره ي بحرين خليج فارس مي روييده مسلماً درخت پنبه است که فعلاً نيز موجود است و به لاتيني « گو سيپيوم اربورئوم » (17) ناميده مي شود.
گرچه گاهي در نتيجه ي ديگرگوني کروموزم يا ژن ها تغييراتي در نبات پيدا مي شود، ولي نوع گياه هرگز تغيير پيدا نمي کند. تغييرات کروموزوم ممکن است از فاسد شدن يا از بين رفتن کامل يک کروموزوم يا جا به جا شدن و تغيير محل آن ها به وجود آيد. در ژن ها هم ممکن است تغييراتي صورت بگيرد. اين تغييرات را دانشمندان روي چندين هزار موجود زنده مطالعه کرده اند.
مولر (18)که روي بيش از هزار مگس ميوه، موسوم به دروزوفيلا ملانوگاستر، (19) با به کار بردن اشعه ي مجهول روي ژن ها امتحان کرده است مي گويد تمام تغييرات و جهش ها زيانبخش بوده اند. ستادلر (20) هم از امتحان اشعه ي مجهول روي دانه هاي جو همين نتيجه را گرفته است. از همه ي اين تجارب و آزمايش هاي ديگر که روي ساير انواع نباتي به عمل آمده چنين نتيجه گرفته شده که نوع نبات هميشه ثابت مي ماند.
در غياب انتخاب طبيعي و جهش، باروري چليپايي ممکن است صورت بگيرد. هاردي (21) فرمول خود را چنين بيان مي کند: « ميان عوامل مختلف ژنتيک موازنه ي مخصوصي برقرار است ». نحوه ي عمل توارث باعث مي شود انوع ثابت بمانند و افراد يک نوع شبيه تيپ نوع خود باشند.
نگارنده معتقد است خدايي وجود داردکه دائماً از خلال قوانين ثابت و مرموزي که جهان گياهان را اداره مي کند ظاهر مي شود، (22) ظهورو تجلي وي از اين راه هاست:
1 . نظم و ترتيب: بدين معني که نمو و توليدمثل و تقسيمات سلولي و تشکيل اجزاي مختلف گياه هميشه به صورت منظم و ثابت انجام مي يابد.
2 . پيچيدگي: يعني هيچ ماشين مصنوعي بشري قابل مقايسه با ماشين پيچيده و شگرف يک نبات ساده نيست.
3 . زيبايي: زيبايي ساقه و برگ و گل نباتات چيزي خدايي است زيرا هيچ مجسمه ساز ماهر و هيچ نقاش چيره دستي نمي تواند مجسمه يا تابلويي بدين زيبايي تهيه کند.
4 . توارث: هرگياهي نظير خود را توليد مي کند، و اين توليدمثل کاملاً روي مشيت و برنامه اي انجام مي گيرد، چنان که هرجا بکارند و هر طور پرورش دهند، گندم ازگندم برويد جو ز جو.
به عقيده ي من اين همه مظاهر، دليل بر وجود آفريدگاري است که حکمت بالغه و قدرت نامتناهي دارد.
پينوشتها:
1- Gerald T. Den Hartog.
2- داراي درجه ي M. S. و دکترا در فلسفه از دانشگاه مينسوتا، متخصص کشت پنبه و ساير الياف گياهي در اداره ي کشاورزي ممالک متحد، عضو انجمن کشاورزي امريکا، متخصص آفات مزارع کشت پنبه و توارث نباتي و آمار حياتي آن.
3- Mendel.
4- Vries.
5- Correns.
6- Von Tschermak.
7- William Bateson.
8- Reginald Crundall.
9- Punnett.
10- chromosome.
11- Thomas Hunt.
12- phenotype.
13- genotype.
14- De Jussieu.
15- Watt.
16- Theophrastus.
17- Gossypium arboretum.
18- Muller.
19- Drosophila melanogaster.
20- Stadler.
21- Hardy.
22- برگ درختان سبز در نظر هوشيار
هر ورقش دفتري است معرفت کردگار
سعدي
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم