جنجال بر سر نام خليج فارس

خليج فارس تنها يک نام بر آبراهي بين المللي نيست، بلکه تاريخ و هويتي ماندگار است. تاريخي که از گذشته ي ملت ها و اقوام ساکن در اين منطقه و همچنين ملت هايي که در طول ساليان دراز پا بر اين نقطه از کره ي زمين نهادند،
پنجشنبه، 10 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنجال بر سر نام خليج فارس
 جنجال بر سر نام خليج فارس

 

نويسنده: شهريار مرادي دهقي




 

خليج فارس تنها يک نام بر آبراهي بين المللي نيست، بلکه تاريخ و هويتي ماندگار است. تاريخي که از گذشته ي ملت ها و اقوام ساکن در اين منطقه و همچنين ملت هايي که در طول ساليان دراز پا بر اين نقطه از کره ي زمين نهادند، حکايت مي کند. آبراهي که تنها نقطه ي تلاقي اقتصاد و تجارت جهاني نبود که فرهنگ جهان در اين منطقه نضج گرفت و به ديگر نقاط دنيا رفت. خليج فارس آبراهي براي ملت ها و تمدن هايي بود که در ايجاد فرهنگ و تمدن بشري نقش بسزايي داشتند. از بين النهرين تا پارس در مجاورت اين آبراه به مبادله ي فرهنگ و تمدن خود با ديگر ملل پرداختند. ديرپاترين اين تمدن ها، تمدن ايراني است که خليج فارس يا با نام کهن تر « درياي پارس » نام و هويت خود را از آن به يادگار دارد. تمدني که علاوه بر دانش و فنون، معنويت را به جهانيان عرضه داشت.
نام و هويت خليج فارس چندان اصيل و فراگير بود که در قديمي ترين کتاب هاي جغرافيا ثبت و ضبط شده است. از استرابون يوناني تا ابن حوقل مسلمان عرب بر اين نام صحّه نهاده اند. اما آنچه تفرّق در باره ي اين نام را دامن زد، همانا پديده ي استعمار بود. استعماري که علاوه بر دست اندازي بر ثروت هاي مادي ملل مشرق زمين، بر هويت و تاريخ اين مردم دست تاراج دراز کرد. اين تاراج از آن سبب بود که علاوه بر تخريب روح جمعي و تاريخ اين مردم دست تاراج دراز کرد. اين تاراج از آن سبب بود که علاوه بر تخريب روح جمعي حاکم بر اين ملت ها که حاصل پيشينه ي مشترک ايشان و اقوام ساکن خليج فارس بود، زمينه ي حاکميت قدرت هاي استعماري بر منطقه را نيز تسهيل نمود. با ايجاد اختلاف ميان عرب و ايراني که داراي هويت مشترک اسلامي بودند، توجه به غارت منابع کشورهاي منطقه و ايجاد مولود نامشروع استعمار، يعني اسرائيل به سمت و سويي ديگر منحرف کردند. از همين رو با تولد ايسم هاي مختلف مانند پان عربيسم و پان ترکيسم و ناسيوناليسم شوونيستي ايراني وجه اشتراک، جاي خود را به افتراق و اختلاف داد. آنچه از پي اين ايسم ها متولد شد، نه قدرت گيري ملت هاي شرق که جنگ و نزاع آنان و در نهايت ضعف و فتور اين ملت ها بود. با چنين سياسي، جهان اسلام از دو قدرت ايران و عثماني به کشورهاي متعدد تقسيم شد.
استعمارگران انگليسي به عنوان قدرتمندترين دولت استعماري حاضر در منطقه ي خاورميانه، پس از جدايي کشورهاي مختلف از امپراتوري عثماني تا مدتي اين کشورها را به بهانه ي قيموميت تحت اداره و سلطه ي خود نگاه داشتند. چون جنبش هاي استقلال طلبانه در اين کشورها نضج گرفت و رو به تزايد نهاد، به اجبار تن به اعطاي استقلال به اين کشورها دادند.
استقلال کشورهاي خاورميانه اما پايان ماجرا نبود. تخم کين و نفاق ميان اين کشورها از پيش با ايجاد ايسم هاي وارداتي و ناسيوناليسم افراطي نهاده شده بود. انگلستان چشم به ثمر بذري داشت که در طول ساليان حضورش در شرق کاشته بود. ثمره ي اين بذر، اختلاف بود. اختلافي که مي توانست همچنان اين سرزمين را در حوزه ي نفوذ استعمار بريتانيا باقي نگه دارد. کشف نفت در بيشتر کشورهاي منطقه هم اهميّتي افزون به آنها داده بود. ماده اي سياه رنگ که در جنگ جهاني اول از خون سرخ سربازان کشورهاي درگير با اهميت تر خوانده شده بود. براي در اختيار گرفتن اين ماده ي حياتي بايستي استعمار به شکلي ديگر در منطقه به حيات خود ادامه مي داد. بر اين اساس، با دميدن بر تعصبات قومي و مذهبي، آناني که بيشترين داعيه ي وطنخواهي را داشتند، در خدمت اهداف استعماري قرار گرفتند. وطنخواهاني که به جاي توجه به مولود نامشروع استعمار، به نزاع با همکيشان خويش پرداختند. از همين رو مسأله ي فلسطين که صبغه اي اسلامي داشت، مسأله اي عربي خوانده شد و اولين افتراق ها در موضوعي مهم و حياتي ايجاد گرديد.
خليج فارس هم از اين منازعات استعمار ساخته بر کنار نماند. درحالي که نام هاي تاريخي به عنوان ميراث بشري، پيشينه ي تاريخي تمامي ملت هاي جهان را رقم مي زنند و همچون عامل پيوند دهنده، نسل هاي ديروز، امروز و فردا را داراي احساس مشترکي نسبت به يک نام و مکان تاريخي مي سازند، خليج فارس دچار جعل و تحريف گرديد. جعل و تحريفي که چون با تبليغات دروغين همراه شد، ملت ها را در مقابل يکديگر قرار داد. اين مهم را مي توان در اعتراض سفارت ايران در قاهره به عبدالخالق حسونه، دبير کل جامعه ي عرب، دريافت. آنجا که مي گويد: « به همقطاران و همکاران خود....رسماً بگوييد اين رويه و رفتار دول عرب براي سعي در تغيير نام واقعي خليج فارس که چهار هزار سال است به اين اسم خوانده مي شود، اثر بسيار نامطلوبي در ايران خواهد داشت و شما با اين عمل خود نه فقط دولت ايران را از خود مي رنجانيد و بر خلاف حق و حقيقت و تاريخ عمل مي کنيد، بلکه ملت ايران و فرد فرد مردم ايران را نيز بدون اين که کار نفعي برايتان داشته باشد، با خود طرف مي کنيد.» (1) جالب اين که دانشمندان و نخبگان جهان نيز دست استعمار را در اين قضايا مي ديدند و نسبت به آن افشاگري مي کردند. از آن جمله روزنامه ي تايمز اندونزي در مطلبي راجع به پان عربيسم از ثمره ي منفي اين ايده در اختلاف اندازي ميان کشورهاي مسلمان غير عرب با کشورهاي عرب مسلمان سخن گفت. چرا که پان عربيسم به دنبال ايجاد « نوعي از امپراطوري اسلامي » بود که اعراب را حاکم سازد. به نظر مي رسد اين روزنامه به تجربه ي امويان و عباسيان نظر داشته که با داعيه ي اسلامي بر منويات سلطنت عربي صحّه مي گذاشتند. با چنين انتقادي از پان عربيسم، از ثمره ي منفي اين ايده در اختلاف اندازي ميان کشورهاي مسلمان غير عرب با کشورهاي عرب مسلمان گفت. چرا که پان عربيسم به دنبال ايجاد « نوعي از امپراطوري اسلامي » بود که اعراب را حاکم سازد. به نظر مي رسد اين روزنامه به تجربه ي امويان وعباسيان نظر داشته که با داعيه ي اسلامي بر منويات سلطنت عربي صحّه مي گذاشتند. با چنين انتقادي از پان عربيسم، روزنامه اندونزيايي، تحريف نام خليج فارس را در جهت همين سياست دانست و نوشت: « اين امر دليل بر عدم اطلاع از جغرافيا و ضعف سياسي بوده و ما را به ياد اين مي اندازد که چگونه انگليس ها پس از اشغال ساحل عمان نام آنجا را به ميل خود به ساحل Trucial تغيير دادند. تقليد عرب ها از انگليس ها مسخره و نامناسب خواهد بود. تاريخ وجغرافي، هر دو به ما مي گويند که اين خليج در سواحل غربي اش،عربي است و در جانب مقابل، ايراني. بنابراين يک خليج عربي و ايراني بوده و تعلق به دو گروه از مردم دارد که در عين آن که در پاره اي چيزها مشترک هستند، در بسيار مسائل ديگر با هم تفاوت دارند. کشورهاي عربي بايد کمتر در ميهن دوستي افراط کنند و به مسأله ي تغيير نام اين خليج از جنبه ي بين المللي بنگرند. دور ساختن ايران به علت احساسات عربي کاري احمقانه مي باشد.»(2)
دخيل بودن سياست استعماري در اين تحريف را همچنين مي توان از به کار بردن عنوان مجعول براي خليج فارس براي اولين بار در راديو بي. بي. سي به سال 1337 خورشيدي دريافت.(3) بعدها چنين رويه اي از سوي برخي از رسانه هاي غربي نيز دنبال شد.(4)
اما آنچه انکار شدني بود، هويت تاريخي خليج فارس است. به طوري که عبدالکريم قاسم، ديکتاتور کودتاچي عراق، نمي توانست خشم خود را از آن پنهان دارد و در يک سخنراني در اجتماع فرهنگيان اين کشور گفت: « در بعضي از نقشه هاي قديمي عراق هنوز به جاي خليج عربي نام خليج عجم ذکر مي شود و بايد اين نقشه ها تغيير کند و به نام خليج عربي تغيير يابد.»(5) تلاش هاي امثال عبدالکريم قاسم اما بي نتيجه بود. هويت هاي تاريخي، فارغ از سياست بازي هاي دولت ها خدشه ناپذيرند. در اسناد اين مجموعه نمونه هايي در اين باره بسيارند. به عنوان مثال با وجود سياست هاي ضد ايراني عبدالکريم قاسم، در تلويزيون عراق، خليج فارس با عنوان صحيح ذکر مي شود.(6) همچنين روزنامه ي القبس، چاپ کويت، در گزارشي، از پايان نامه ي دکتراي يک دانشجوي عراقي در باره ي خليج فارس خبر مي دهد که نتايج آن غير قابل انتظار براي تحريف گران بود: « اغلب مدارک مربوط به تاريخ اين منطقه را در موزه اي (MOSEOVR) واقع در نزديکي شهر ارهس دانمارک به دست آورده است. چه اغلب آثار باستاني مربوط به خليج فارس دراين موزه جمع آوري شده است. اين دانشجو مي نويسد متأسفانه کليه ي مدارک موجود در اين موزه و مدارک ديگري را که در باره ي خليج فارس به دست آورده ام، همه دليل بر فارسي بودن خليج [فارس ] مي باشد. کتاب هايي هم که به زبان هاي انگليسي، آلماني و دانمارکي پيرامون قدمت اين ناحيه نوشته شده است، تمام دلالت بر فارسي بودن خليج [ فارس ] دارد، نه عربي بودن آن. اصولاً ما هنگامي که مدارک غربي ها را در مورد تاريخچه ي خليج [ فارس ] بررسي مي کنيم، متأسف مي شويم که چرا در تمام اين مدارک نام خليج، خليج فارس ذکر شده و هيچ گونه ذکري از خليج عربي به ميان نيامده است. حتّي در نقشه هاي مستند اروپاييان همه از خليج فارس نام مي برند. » (7) بدين ترتيب مي توان گفت آنچه استعمارگران و ايادي آنان در منطقه در طول ساليان دراز انجام داده اند، مصداق اين سخن خواجه شيراز است که: « عِرض خود مي بري و زحمت ما مي داري.»
مجموعه ي حاضر نگاهي مستند به هويت تاريخي خليج فارس و سياست هاي فرا منطقه اي درساختن عنوان جعلي براي خليج فارس دارد. سياستي که بيشتر هياهوهاي بي نتيجه را موجب شده و ره به جايي نبرده است. اسناد مجموعه از چنان غنا و استواري برخوردارند که بي نياز از هر گونه توصيف و توضيحي هستند. اميد که انتشار اين مجموعه محققان و علاقه مندان را در تحقيقات تاريخي ياري رساند و پاسخي به استدلالات چوبين و بي تمکين مدعيان باشد. چرا که هويت هاي تاريخي و ميراث بشري تغيير ناپذيرند.
شهريار مرادي
سرپرست مرکز پژوهش و اسناد

مدخل پژوهشي

آب هاي ميان سرزمين پارس و جزيره ي العرب، هميشه ي تاريخ در متون عربي درياي پارس با خليج فارس خوانده شده است.(8) در متون تاريخي به زبان هاي لاتين، يوناني و فارسي هم اين دريا هميشه کلمه ي پارس يا فارس را به دنبال داشته است. تنها عثماني ها در دوره اي از حيات سياسي خود عنوان « خليج بصره » را به آن دادند (9) که اين نام هرگز قبول عام نيافت و در لابلاي اندکي از متون ترکي، به فراموشي سپرده شد. اما بعد از جنگ دوم جهاني نغمه اي ديگر ساز شد و حرکتي بديع آغاز گرديد و آن تحريف نام خليج فارس بود. اين کار نه تنها هيچ مبناي تاريخي نداشت، بلکه بسياري از نويسندگان و پژوهشگران عرب را نيز دچار سردرگمي کرد. از اين جهت که آنان مجبور بودند نامي آشنا را که در متون تاريخي مورد قبولشان هميشه خليج فارس بوده است، تغيير دهند وعنواني ديگر بر آن نهند.
در بعضي کشور کلمه ي خليج فارس سانسور مي شد و نويسندگان ناگزير بودند عنوان جعلي را به کار برند. در چنين شرايطي مصححان نسخ خطي، مورخان و پژوهشگران بي غرض و آنها که براي قضاوت تاريخ حرکتي قائلند، هميشه در تصحيح نسخه هاي خطي يا تأليف دايرة المعارف ها و در مستندسازي نوشته هاي تاريخي خود با مشکل رو به رو بودند. آنها از يک سو بالاجبار خليج عربي مي گفتند و مي نوشتند، اما از سوي ديگر مشتنداتشان همه از خليج فارس حکايت داشت.
در تمامي دايرة المعارف هايي که قبل از دهه ي پنجاه ميلادي در جهان عرب منتشر شده است، بدون استثنا عنوان « خليج فارس » به کار رفته است. از جمله ي اين دايرة المعارف ها مي توان از دايرة المعارف القرن رابع عشر،(10) دايرة المعارف الاسلاميه(11) و Encyclopedie Arabe (12) نام برد.
مجلات نامدار عرب مانند الهلال هم هميشه عنوان خليج فارس به کار گرفته شده است. نويسندگان بزرگ عرب همانند دکتر طه حسين هميشه عنوان خليج فارس را مي نوشتند. نه عنواني ديگر.
در دايرة المعارف هايي هم که بعد از غوغاي تحريف نام خليج فارس منتشر مي شد، هر چند اصرار بر اين بود که همان عنوان جعلي آورده شود، اما در بعضي مدخل ها خليج فارسي به کار رفته است.( 13)
اين در حالي بود که در همان روزها روزنامه ي القبس، چاپ بغداد، به نقل از دانشجويي عراقي به نام وليد ياسين تکريتي که رساله ي دکتراي خود را در باره ي تاريخ خليج فارس تنظيم مي نمود، نوشت مدارک مربوط به تاريخ خليج فارس را که درموزه اي درنزديکي شهر ارهس دانمارک به دست آورده، همه دال بر فارسي بودن خليج فارس مي باشد و کتاب هايي هم که به زبان هاي انگليسي، آلماني و دانمارکي پيرامون قدمت اين ناحيه نوشته شده است، تمام دلالت بر فارسي بودن خليج دارد نه عربي بودن آن.(14)
اما چگونه غوغاي تحريف نام خليج فارس آغاز شد؟ عبدالحسين مفتاح از جمله کارمندان و مقامات ارشد وزارت خارجه ي ايران که سالهاي دراز در مأموريت هاي سياسي خارج از کشور تجربه اندوخته بود، در نامه اي که به امير عباس هويدا نوشته، مي گويد انگليسي ها هر سرزميني را که ترک مي کنند، ميراثي شوم از خود در آن به جا مي گذارند تا براي هميشه اسباب سرگرمي دولت هاي اطراف فراهم باشد. مفتاح آن گاه از عملکرد انگليسي ها بعد از ترک يمن مثالي مي آورد که چگونه بعد ار ترک آن سرزمين، جزيره ي کوچکي را وسيله ي اختلاف بين يمن جنوبي و مسقط قرار دادند و تحريف نام خليج فارس هم کلامي است که آنها در دهان بعضي نهادند.( 15)
در تأييد قول مفتاح مي توان از کشمير نام برد، از تايوان سخن گفت، از هنگ کنگ ياد کرد و از عراق وکويت مثال آورد که پيش از استقلال، مستعمره ي انگليس بوده اند وامروز، هر کدام به شکلي گرفتاري هاي ارضي و مرزي دارند.
بخش عربي راديو بي. بي. سي. هم عنوان مجعول به کار مي برد و اين امر اسباب ناخرسندي مقامات ايران را فراهم مي کرد. پاسخ انگليسي ها اما اين بود که راديوي، بي. بي. سي. مستقل است. به عنوان نمونه سفير ايران در افغانستان از ديداري که با سفير انگليس در افغانستان داشته است، ياد کرده و در نامه اي به وزير امور خارجه مي نويسد وزير خارجه ي انگليس از من پرسيد از کي خليج عربي مي گويند؟ سفير ايران پاسخ مي دهد که دراين زمينه راديو بي. بي. سي. بيشترين تقصير را دارد. سفير انگليس هم پاسخ مي گويد راديو بي. بي. سي. مستقل است.( 16)
نام بردن از عنوان ديگري براي خليج فارس در روزنامه هاي انگلستان و بويژه بخش فارسي راديو بي. بي. سي. نشان گر آن است که آنها در داستان تحريف نام خليج فارس بي تقصير نبودند، هر چند خواست آنها از زبان کسي مطرح شد که عليه استعمار مبارزه مي کرد و مي خواست عنوان رهبري جهان عرب را داشته باشد. او جمال عبدالناصر بود.
تا پيش از کودتاي 23 ژولاي 1952 که منجر به سقوط ملک فاروق، خديو مصر، شد و پان عربيسم دوباره در مصر شدت گرفت، مطبوعات مصري بدون استثنا و هميشه عنوان خليج فارس را در نوشته هاي خود به کار مي بردند. چرا که اين نام براي آنها سابقه اي تاريخي داشت و اين دريا را جز به اين نام نمي شناختند. (17 )
براي اولين بار که زمرمه ي تحريف نام خليج فارس در مصر شنيده شد، وزارت خارجه ي ايران نسبت به اين امر حساسيت نشان داد و از سفير ايران در قاهره خواست در اين باره تحقيق کرده و گزارشي ارائه دهد. سفير هم با عبدالخالق حسونه، دبير کل جامعه ي عرب، ديدار کرد و به وي گفت: « ميل دارم در جلسات جامعه ي عرب که فعلاً درقاهره منعقد است به هم قطاران و همکاران خود از طرف اينجانب سفير کبير ايران رسماً بگوييد اين رويه و رفتار دول عرب براي سعي در تغيير نام واقعي خليج فارس که چهار هزار سال است به اين اسم خوانده مي شود، اثر بسيار نامطلوبي در ايران خواهدداشت و شما با اين عمل خود نه فقط دولت ايران را از خود مي رنجانيد و برخلاف حق و حقيقت و تاريخ عمل مي کنيد، بلکه ملت ايران و فرد فرد مردم ايران را نيز بدون اين که اين کار نفعي برايتان داشته باشد، با خود طرف مي کنيد.»
سفير در ادامه ي گزارش خود مي نويسد: « دو روز بعد، يعني يکشنبه 6 آبان ماه جاري مصادف با 28 اکتبر 1956 تمام جرايد محلي که خبر اعتصاب کشورهاي عرب را به مناسبت دستگيري سران الجزيره در صفحات اول خود منتشر ساخته بودند، درهر مورد که مناسبتي پيش آمده بود، از ذکر نام خليج عرب خودداري کرده و با خط درشت خليج فارس نوشتند. » (18)
با وجود اين، دربعضي کشورهاي عربي از جمله عراق دولت طي دستورالعملي عنوان خليج عربي را بر خليج فارس اطلاق کردند و اين کار به طور جدي با مخالفت دولت ايران رو به رو شد و سفير وقت در بغداد يادداشت اعتراضيه اي به وزارت خارجه ي آن کشور فرستاد. (19)
وابسته ي مطبوعاتي سفارت کبراي ايران در بغداد نيز در تاريخ 40/8/24 در باره ي سخنراني سرلشکر قاسم، نخست وزير عراق، نوشت: « بعد از ظهر ديروز نخست وزير عراق در اجتماع فرهنگيان گفتند که در بعضي از نقشه هاي قديمي عراق هنوز به جاي خليج عربي نام خليج عجم ذکر مي شود و بايد اين نقشه ها تغيير کند و به نام خليج عربي تغيير يابد. »
اين عمل دولت عراق اعتراض بعضي از کشورهاي اسلامي را بر انگيخت و اين کار را مخالف با نيات ضد استعماري دول مسلمان دانستند. از جمله روزنامه ي Times of lndonesia راجع به اين موضوع نوشت: « کشورهاي عربي بايد کمتر در ميهن دوستي افراط کنند و به مسأله ي تغيير نام اين خليج از جنبه ي بين المللي بنگرند. دور ساختن ايران به علت احساسات عربي کاري احمقانه مي باشد. »( 20)
جرايد عربي اما دست بردار نبودند و خليج فارس را با عنوان جعلي ذکر مي نمودند وهنگامي که با اعتراض ايران رو به رو مي شدند، مي گفتند در مقابل دستگاه تبليغاتي مصر بايد دست به عصا راه بروند. (21)
اما مدتي بعد و در تاريخ 1340/10/18 دکتر مهدي وکيل،نماينده ي دائمي ايران در سازمان ملل متحد، در کميسيون مخصوص طرح مسأله ي عمان، قبل از طرح مسأله ي مزبور به نمايندگان کشورهاي عربي در خصوص استعمال نام صحيح خليج فارس تذکراتي داد. وي در اين زمينه چنين گزارش مي دهد:
« اين تذکرات و همچنين تذکري که در دومين قسمت پانزدهمين دوره ي اجلاسيه در کميسيون مخصوص سياسي داده شد، تأثير مطلوبي بخشيده و در سخنراني نمايندگان دولتهاي عرب غير از نماينده ي مصر نه تنها به خليج عربي اشاره نشده، بلکه عموماً و مخصوصاً نماينده ي عربستان سعودي در نطق خود به دفعات متعدد از خليج فارس نام برد. روز بعد دو نفر از نمايندگان مصر شخصاً مراجعه نموده و از جرياني که در کميسيون پيش آمده بود، اظهار تأسف نمودند و اظهار داشتند که اين امر در نتيجه ي عدم توجه به موضوع خليج عربي در اظهارات نماينده ي آنها منعکس گرديده و هيچ گونه نظر بخصوص نداشته اند واميدوارند که اين امر موجب رنجشي نشود. به آنها اظهار شد که نمايندگي ايران ناچار است که در هر مورد که مطالب ناصحيح عنوان شود يا منافع ايران مورد بحث قرار گيرد، از حقوق خود دفاع کند و اميدوار است در آينده نظاير اين مباحثات که موجب تفرقه و جدايي بين کشورهاي آسيايي و افريقايي است، تکرار نشود. » (22)
اعراب هم براي رفتارهاي ناموجه خود توجيهاتي داشتند. يکي از اشکالاتي که اعراب به ايران مي گرفتند و در سياست خارجي خود با دولت ايران همراهي نمي کردند، اين بود که ايران اسرائيل را به صورت دو فاکتو به رسميت شناخته بود. مناظره ي وابسته فرهنگي ايران در کويت با يک روزنامه نگار کويتي به نام عليان و يک عرب فلسطيني درخصوص برداشت عربها از سياست خارجي ايران قابل توجه است. فرامرزي، وابسته ي مطبوعاتي ايران در کويت، در گزارشي از ديدار خود با يوسف عليان، مدير روزنامه ي کويت تايمز، و يک عرب فلسطيني از قول يوسف عليان مي نويسد:
« ما که در کويت امروزه زنده هستيم، از برکت وجود ايران است. روزهايي که جنگ بود وعراق همسايه ي ديوار به ديوارما، از فرستادن آذوقه به ما دريغ مي ورزيد، ايران براي ما آذوقه مي فرستاد. آن روزها ما اسم مصر و لبنان را فقط در کتابها خوانده بوديم. مدتي بعد از جنگ نيز از مصر خبري نبود. اما به مجرد اينکه ما صاحب پول و ثروت شديم، جناب مصر به عنوان دوست و خيرخواه ظاهر شد. از اين همه مصري و فلسطيني و سوري و لبناني که درکويت هستند، خبري نبود. در حالي که برادران ايراني ما در سختي ما سهيم و شريک بودند. ما بوديم که ايران را از خود رنجانيديم. تا آنجا که تاريخ به ياد دارد، نام خليج عربي، خليج فارس بوده است و ما هم در مدارس، آن را خليج فارس خوانده ايم. ما هنوز فلسطين را آزاد نکرده، به فکر عربستان هستيم. شما اول برويد کارهاي اساسي خود را بکنيد، بعد برويد دنبال ادعاي موهوم عربستان. » (23)
به طور کلي بايد گفت بحث در مورد روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران و اعراب و اسرائيل و تحولاتي که در اين روابط به وجود آمد، پيچيده است و فرصتي ديگر را مي طلبد، اما هر چه بود اعراب مدعي بودند که ايران با اسرائيل رابطه دارد. درمقابل هم مقامات ايراني مصاديقي بر مي شمردند که حکايت از همراهي آنها با اعراب داشت و به ويژه تأکيد مداوم ايران بر خروج اسرائيل از سرزمين هاي اعراب را يکي از اين مصاديق بر مي شمردند.
به عنوان مثال عباسعلي خلعت بري، وزير امور خارجه، در ديدار با پترملادنف، وزير خارجه ي جمهوري مردم بلغارستان، گفت: در مورد خاورميانه نيز ما به اجراي قطعنامه ي 22 نوامبر 1967 سازمان ملل متحد معتقديم کليه ي سرزمينهاي اشغالي اعراب بايد به صاحبان اصلي آن مسترد گردد.

تاريخچه ي منازعات سياسي در خليج فارس

خليج فارس در قرن هاي 17 و 18 ميلادي شاهد حضور نيروهاي هلندي، پرتقالي، فرانسوي و انگليسي بود. اما دراوايل قرن نوزدهم تنها انگليس قدرت اول منطقه بود وتقويت نفوذ خود را در خليج فارس جهت حفاظت از منافع خود در هند لازم مي ديد. در اوايل اين قرن ناپلئون بناپارت انگليسي ها را در منطقه ي خاورميانه به چالش طلبيد و درصدد برآمد نيروهاي انگليسي را از خليج فارس بيرون براند.(24)
نقشه ي بناپارت اين بود که از راه مصر، صحراي سوريه را پيموده و از بين النهرين و ايران نيروي خود را به هندوستان برساند. انگليسي ها اما خيلي زود پي به نيت امپراتور جوان فرانسه بردند و تدبير او را باطل کردند. از آن پس در سرتاسر قرن نوزدهم انگليسيها در خليج فارس فعال مايشاء بودند. (25)
باوجود اين، هنوز موانع جدي در سر راه آنها وجود داشت: يکي از اين موانع امپراتوري عثماني وديگري، سلطنت قاجاريه بود. هر چند که اين دو مملکت به اوج انحطاط خود رسيده بودند.
جنگ جهان اول سبب شد موقعيت انگليس در خليج فارس وخاورميانه دستخوش تهديد شود، اما شکست امپراتوري عثماني در جنگ فارس مستحکم ساخت. انگليسي ها از اين پس در صدد بر آمدند نفوذ هوايي، زميني و دريايي خود را در خليج فارس تقويت کنند. (26) همزمان با اين جريانات، امارتهايي که پيش از اين به نحوي زير سيطره ي سياسي يا حداقل معنوي ايران يا عثماني بودند، در صدد اتحاد و استقلال برآمدند، اما در استقلال خواهي اين نواحي انگلستان نقش زيادي داشت. روزنامه ي العراق، چاپ بغداد، مورخه ي ژوئن 1933 در اين خصوص نوشت:
« اين ايام اخباري از خليج فارس مي رسدکه اگر بگوييم بي اندازه مهم است، راه مبالغه نپيموده ايم. خلاصه ي اين اخبار اين است که در اين ايام اخير [ در ] سواحل عربستان حرکتهاي فوق العاده اي از دسته هاي کشتي جنگي انگليس مي بينيد. اين کشتيها در مراکز امارت نشين سواحل عربستان آمد و رفت زياد کرده و رجال سياسي انگليس را بين آنها حمل ونقل کرده و ايشان ملاقاتهاي زياد از امراي عرب مي نمايند. اشخاصي که اخيراً از خليج [ فارس ] آمده اند، مي گويند که مذاکرات محرمانه که بين امراي عرب و رجال انگليس مي رود فوق العاده پوشيده و پنهان است. براي اهميت موضوع و کتمالي که در اين امر به کار مي رود، همين قدر بس که حتي منشي هاي امرا را درآن جلسات راه نمي دهند. مردم براي اين که بدانند زير پرده چه کارهايي انجام مي يابد، فوق العاده کنجکاوي مي نمايند. » ( 27)
مقارن همين ايام موضوع خليج فارس در جامعه ي ملل هم مطرح شده بود، به ويژه از طرف انگليس براي جلوگيري از تجارت برده و اسلحه تلاش زيادي مي شد که کشتي هايي که در اين خليج رفت و آمد داشتند، مورد بازرسي قرار گيرند. اگر اين قانون اجرا مي شد، تنها انگليس بود که اين موقعيت را براي بازرسي کشتيها داشت.
در طي جنگ جهاني دوم هم خليج فارس بار ديگر درمعرض تهديد قرار گرفت. انگلسي ها اما براي فايق آمدن بر اين تهديدات از هيچ اقدامي فروگذار نکردند. پايگاه هاي نظامي خود را در منطقه تقويت کردند و از در دوستي با مشايخ امارت نشين هاي خليج فارس درآمدند و با وعده ي استقلال و حمايت از آنها رضايتشان را جلب نمودند. (28)
با همه ي اين تلاش ها طولي نکشيد که زمزمه ي خروج بريتانيا از خليج فارس بلند شد و کشورهاي اين منطقه را وارد مباحثات سياسي جديدي کرد. ايران ضمن اين که از اين تصميم پشتيباني مي کرد. تصميم داشت جايگزين انگلستان در منطقه شود و مبناي سياست خارجي ايران در اين دوره « حفظ امنيت با شرکت کشورهاي منطقه » بود.
در مذاکرات مهمي که بين امير عباس هويدا، نخست وزير وقت ايران، و روبرتس، وزير مشاور انگلستان، صورت گرفت، هويدا خطاب به روبرتس گفت:
« موقعيت ايران در خليج فارس روشن است. ما نمي گوييم چه موقع دولت انگلستان بايد از خليج فارس برود. يا بماند. شما مصالح خودتان را مي دانيد. شايد بخواهيد فعاليت خود را در اروپا متمرکز سازيد. ويک دولت کاملاً اروپايي درجه اول باشيد. به هر تقدير منطقه ي خليج فارس براي ايران حياتي است. شاهراههاي ارتباطي نفت وتجارت ايران در خليج [ فارس ] است و ما نمي خواهيم در آينده ي دور يا نزديک خلائي به نفع عوامل ناصالح و آشوب طلب در اين منطقه ايجاد گردد. عنوان خليج عربي يک نوع امپرياليزم است که بايستي جلوي آن گرفته شود. روي هم رفته ايران با آينده ي درخشان و با عظمتي که دارد، نمي خواهد در جنوب خليج فارس شاهد يک وضع متزلزل و قابل انفجار باشد. دولت انگلستان به خوبي مي تواند با همکاري وتفاهم با دولت شاهنشاهي از بروز چنين وضعي جلوگيري نمايند. چرا دولت انگلستان مي خواهند. جزاير جنوبي ايران زير سلطه ي سايرين قرار بگيرد؟ ازشما سؤال مي کنم کنترل تنگه ي هرمز به دست ايران باشد، براي انگلستان بهتر است يا به دست عواملي نامعلوم و غير قابل دوام؟»
وزير مشاور انگلستان هم در پاسخ هويدا اظهار داشت: « اظهارات جناب عالي نه تنها صريح، بلکه معقول بود. ما ميل داريم ايران کمال امنيت را داشته باشد تا بتواند به فعاليت هاي مفيد اقتصادي و توسعه ي خود ادامه دهد. نگراني شما را مي فهمم. امکانات اغتشاش و اختلال البته خوب نيست». (29)
به دنبال خبر تصميم انگلستان داير به خروج قواي خود از خليج فارس تفسيرهاي متعددي در رسانه ها منتشر گرديد. اين تفسير ها حکايت از آن داشت که انگلستان ديگر قدرت فوق العاده ي جهاني نيست و تا سطح اروپايي تنزل کرده است واز آن پس کشورهاي منطقه بايد به فکر امنيت خليج فارس باشند.
يکي از روزنامه هاي عربي در اين خصوص نوشت: « عزيمت انگليس از خليج فارس موجب تشکل حکام و اميرنشينهاي اين منطقه عليه کشورهاي انقلابي عربي خواهد شد و هم اکنون کويت با ايران تماس گرفته و شيخ بحرين به ملاقات ملک فيصل رفته است. از طرف ديگر شاه ايران سوم فوريه به رياض مي رود. طرح دفاع در حال تدوين است. مسافرت عارف به پاريس هفت تا ده فوريه اعلام شد. »(30)
همچنين هفته نامه ي اخبارالاسبوع، چاپ عمان، تحت عنوان « ايران به يک مرکز مهم فعاليت جهاني تبديل شده و صادقانه خواهان همکاري با کشورهاي اسلامي مي باشد. » نوشت:
« تهران به يک مرکز فعاليت جهاني مبدل گرديده ومحل ملاقات سران و شخصيتهاي برجسته ي دول اسلامي برادر و دوست شده است. چنانکه اخيراً شيخ صباح احمد جابر الصباح، وزير خارجه ي کويت، بنا بر دعوت رسمي دوست وهمکار خود وزير دفاع خارجه ي ايران در رأس يک هيأت رسمي به عراق و لبنان در هفته هاي اخير به تهران وارد شده اند. هدف اين هيأت ها تقويت همکاري و تبادل نظر در تمام زمينه ها بر اساس احترام و مودّت متقابل بين کشورهاي خود و ايران بوده است. همچنين هدف اين هيأت ها بررسي و استفاده از امکانات وسيع فرهنگ اسلامي براي تقويت و پيشرفت جهان اسلام مي باشد. »
روزنامه ي الثوره، چاپ دمشق، در شماره ي مورخ 1968/1/30 در نقد پيمانهاي منطقه اي در خليج فارس نوشت: « به عذر کردن خلأ حاصله از تخليه ي بريتانيا، مذاکراتي براي برقرار ساختن پيمان استعماري ارتجاعي همواره ادامه دارد. مستشار رايزن مخصوص جانسون به رياض وارد مي شود. ايران نيروي دريايي خود را در خليج عربي تقويت و سيصد ميليون ليره ي انگليسي براي خريد اسلحه تصويب مي نمايد. انتقالات ايراني درصدد برقرار ساختن پيمان در منطقه مي باشد. »(31 )
در اين زمان بعضي کشورهاي منطقه وحشت داشتند که امريکا وارد خليج فارس شود و بعضي از آن مي ترسيدند که شوروي عرصه را خالي يابد. کشورهايي هم بودند که هيچ حضور خارجي را بر نمي تافتند. از جمله مجله ي النهار نوشت که مسئولين امور دفاعي عرب بيم دارند که طرف ثالثي، يعني شوروي از فرصت اختلاف اعراب و ايران در مورخ خليج فارس استفاده کند و براي خود جاي پايي به وجود آورد. همان طوري که از اختلاف بين اسرائيل و اعراب به نفع خود استفاده کرده است. (32)
چنين بود که نفت، خليج فارس را در کانون توجهات جامعه ي جهاني قرار داد و خليج فارس ميزان و محکي شد براي نشان دادن توانايي کشورها. اعراب از يک سو مدعي آن شدند و امريکا، شوروي، انگلستان، فرانسه، چين و ژاپن از سويي ديگر. هر چه بود خليج فارس نفت داشت و کشورهاي توليد کننده ي نفت پول داشتند. از آن سو کشورهاي بزرگ توليد کننده ي سلاح بودند و لازم بود نزاع و درگيري در خليج فارس پايان نگيرد تا هم نفت صادر شود و هم اسلحه وارد گردد و منطقه هم در التهاب بماند.

پي‌نوشت‌ها:

1. سند شماره ي 14/1 مجموعه حاضر.
2. سند شماره ي 19/1 از مجموعه ي حاضر.
3. سند شماره ي 21.
4. سند شماره هاي 57 و 69.
5. سند شماره ي 28/1.
6. سند شاره 53.
7. سند شماره 116.
8. ميرزا محمد عليرضا، الخليج الفارسي عبدالقرون والاعصار، تهران، مجمع الادب و الفن ايراني، 1355.
9. نفيسي، سعيد خليج فارس در متون يوناني، لاتين و تازي، نشريه ي وزارت امور خارجه، سال دوم، شماره ي 8، دوره ي دوم، 1377، ص 11-6.
10. وجدي، محمد فريد، دايرة المعارف الاسلاميه ( عشرين )، طبع بمطبعه القرن العشرين، مصر، 1967.
11. دايرة المعارف الاسلاميه، نقلها الي لغه العربيه، محمد ثابت افندي، احمد الشنتناوي، ابراهيم زکي خورشيد، عبدالحميد يونس، مصر، 1933.
12. المعلم بطرس البستاني، Encyclopedid Arabe، يطلب من دارالمعرفه، بيروت، لبنان، بي تا.
13. محمد شفيق غربال، دارالعلم و مؤسسه فرانکلين و النشر، قاهره، الموسوعه العربيه الميسره، 1965، ص 280.
14. سند شماره ي 116 همين مجموعه.
15. سند شماره ي 61 همين مجموعه.
16. سند شماره ي 100 همين مجموعه.
17. براي نمونه مي توان به مجله ي وزين الهلال اشاره کرد که هميشه عنوان صحيح خليج فارس را به کار مي برد. از جمله در صفحه ي 852 سال 1897 و شماره ي 6 سال 1915 ص 244 و 490.
18. سند شماره ي 14/1 همين مجموعه.
19. سند شماره ي 18 همين مجموعه.
20. سند شماره ي 19/1 همين مجموعه.
21. سند شماره ي 20 همين مجموعه.
22. سند شماره ي 29/1 همين مجموعه.
23. سند شماره ي 44/1 همين مجموعه.
24. سند شماره ي 1 همين مجموعه.
25. محيط طباطبايي، محمد، جزر و مدهاي سياسي در خليج فارس، نشريه وزارت امور خارجه، شماره ي 11، دوره ي دوم، 133، ص 25.
26. سند شماره ي 2/1 همين مجموعه.
27. سند شماره ي 5/1 همين مجموعه.
28. سند شماره 5/2 همين مجموعه.
29. سند شماره ي 59/1 همين مجموعه.
30. سند شماره 64 همين مجموعه.
31. سند شماره ي 68/1 همين مجموعه.
32. سند شماره ي 72 همين مجموعه.
منبع مقاله :
رمادان، حسين؛ علي اکبري بايگي، علي اکبر، (1391) خليج فارس؛ هويت و تاريخ به روايت اسناد، تهران: خانه کتاب، چاپ اول




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط