شكوفايي تاريخ و ميراث عقلي

در زمينه فكر تاريخي، ابن خلدون در ميان كليه مورخان قبل از قرن نوزدهم يگانه و فريد است. اثر وي آنچنان شگفت و بيمانند است كه « گويي از خود هستي يافته و به ذات خويشتن قائم و استوار است ». ابن خلدون علم تاريخ...
جمعه، 11 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شكوفايي تاريخ و ميراث عقلي
 شكوفايي تاريخ و ميراث عقلي

 

نويسنده: ايو لاكوست
مترجم: دكتر مهدي مظفري



 

در زمينه فكر تاريخي، ابن خلدون در ميان كليه مورخان قبل از قرن نوزدهم يگانه و فريد است. اثر وي آنچنان شگفت و بيمانند است كه « گويي از خود هستي يافته و به ذات خويشتن قائم و استوار است ». ابن خلدون علم تاريخ را پنج قرن قبل از آن كه در اروپا جهش و جنبش يابد آفريد و تا قرن مذكور هيچ كس پيدا نشد كه كار او را ادامه دهد و به جايي رساند. از اين نظر مي توان گفت وي همچون ستاره اي شگفت انگيز در ميان آسمان سياه قرن چهاردهم و اثرش همچون مرواريدي فريد.

با اين همه، نه ابن خلدون پيغمبر است و نه مقدمه يك معجزه.

ابن خلدون مقدمه را در محدوده تمدن اسلامي آفريده است و بدين جهت اين كار تا اندازه اي عادي به نظر مي رسد. زيرا در ميان تمدن هاي دوران غيرصنعتي، تمدن اسلامي بيش از ساير تمدن ها براي پذيرش فكر تاريخي استطاعت و آمادگي داشته است. تاريخي كه در هند خفه شده، در چين نحيف و لاغر باقي مانده و در دنياي مسيحيت جاي نسبتاً قابل توجهي را اشتغال كرده بود، در دنياي اسلامي (1) جاي بسيار چشمگيري داشت. تا آنجا قشرهاي اجتماعي به تاريخ عطف توجه داشتند كه مردمان عادي براي پرورش فكري شان، سياستمداران و منشيان براي استفاده از تجربه گذشتگان و حل و فصل امور روزمره و قضات و علماء به جهت آگاهي از زندگاني و سنت پيامبر و صحابه بزرگ بدان متوسل مي شدند.
به اين دليل هم چنان كه لويي گارده يادآور شده است « در دنياي اسلامي، تقدم و اولويت با تاريخ بوده است و اين امر يكي از مشخصات عمده اسلام به شمار مي آيد » (2). درست است كه در غالب موارد ميان فكر تاريخي در دنياي يوناني و لاتين از يكسو و دنياي اسلامي از سوي ديگر اختلاف كيفي بزرگي وجود ندارد. تاريخ در هر دو مورد جنبه واقعه نگاري و داستان سرايي داشته است. در عوض از لحاظ كمي تفاوت زياد است. از قرن نهم تا سيزدهم ميلادي يكهزار و سيصد كتاب تاريخي در جهان اسلامي نوشته شده و در اين رقم رسالات و تلخيصات تاريخي محاسبه نشده است. هيچ گاه در يونان، روم بيزانس و به دليل اقوي در اروپاي قرون وسطي، تاريخ به اين حد وسعت و اهميت پيدا نكرده است. از اين رو مي توان بي مبالغه گفت كه در قرون وسطي، دنياي اسلامي خيلي بيشتر از مناطق ديگر مستعد پرورش فكر تاريخي بوده است. كثرت تعداد آثار تاريخي در دنياي مذكور با جهش كيفي فكر تاريخي كه در اثر ابن خلدون تبلور يافته بي ارتباط نيست. براي آن كه اين رابطه روشن شود، قبلاً لازم است به علت اهميت تاريخ در فرهنگ اسلامي توجه كنيم. اعراب پيش از ظهور اسلام نيز به تاريخ توجه داشته اند. در ميان اين قوم ادبيات نقلي و نسب شناسي اهميت بسزايي داشته و شرح افسانه وار صحنه هاي جنگ و قتال قبايل مورد توجه و علاقه اينان بوده است.
اسلام بسان مسيحيت و شايد بيشتر از آن راه براي مفهوم تاريخي حيات و مسائل مربوط به سرنوشت آدمي گشود. اعتقاد به آغاز و انجام، مفهوم دوراني تاريخ را درهم شكست و زمينه را براي بسط و توسعه فكر تاريخي آماده كرد. در مكتب محمد، تاريخ مجموعه تكرارها نيست، بلكه عبارتست از صيرورت و تحول. محمد نبوتش را براساس تاريخ گذشته و روند تاريخ آينده بنا كرد و رسالت خويش را پايان سير تحولي تاريخ نمي پنداشت. با الهام از چنين نگرشي است كه ابن قتيبه براي آن كه بهتر بزرگي و اهميت دين اسلام را بنماياند آن را در ابعاد تحول كلي امور جاي مي دهد. يكي ديگر از دلايل توجه مسلمين به تاريخ آنست كه قرآن با همه وسعت و پيچيدگي هايش نمي توانست جواب گوي كليه مسائل متعددي باشد كه در امپراطوري پهناور اسلام پيش مي آمد. از اين جهت، شناخت سنت پيغمبر لازم آمد و علماء براي صدور فتاوي و آراء شان مجبور بودند كه به سنت و رويه صحابه و به تابعين توسل و استناد جويند. بالنتيجه جمع آوري، تحقيق و تعبير احاديث ضرورت يافت و مورخ ( يا محدث ) امكان نقد و فحص پيدا نمود. گرچه اعتقاد به وجود حقايق ثابته و ضوابط ديني غالباً موجب محدوديت نقد تاريخي مي شد، مع ذلك، همين ارجاع مستمر به حوادث ديني و سياسي گذشته خود بر روي مورخ دريچه اي مي گشود و فكر و ذهن وي را باز مي كرد. به علاوه امر انتخاب احاديث تمييز ميان حسن و قبيح و صحيح از سقيم، نياز به شناخت و استعمال شيوه هاي تاريخي داشت. چنان كه در قرن نهم، بخاري سيصد هزار حديث جمع آوري نمود. ولي پس از بررسي و تدقيق و كنار گذاشتن احاديث غيرصحيح و مشكوك، فقط حدود ده حديث معتبر و مسلم باقي ماند. بنابراين نقش مورخ، نقش حساس و مهمي بوده است. وي مي بايست به جزئيات تاريخ زندگاني و حوادث حيات پيغمبر وارد باشد تا بتواند درباره احاديث راجع به آن اظهارنظر كند. به اين مناسبت در دنياي مسلمان تاريخ متصل و پيوسته به دين است و رابطه بين اين دو تا آنجاست كه اولين اثر نوشته اسلامي يك اثر تاريخي است و آن كتاب ابن اسحق است، كه در سال 763 ميلادي درباره سير پيغمبر نوشته شده است. ولي رنگ ديني تاريخ براي هميشه ثابت نماند و تاريخ اندكي از حالت ديني صرف بيرون آمد. به خلافت مسيحيت كه مدت هاي مديد به حالت مخفي و انفراري باقي ماند و پيروانش غالباً مردمان تهي دستي بودند كه به طور مخفيانه به آن گرويدند، اسلام به نيروي سياست و سپاهي به سرعت توسعه و گسترش يافت. از همان اوان كار دولت و تشكيلات منظمي تأسيس شد كه در رأس آن خليفه قرار داشت و حدود اختياراتش جميع امور سياسي و نظامي و ديني را دربر مي گرفت. مورخ به سبب همبستگي كه ميان مسائل ديني از يك طرف و مسائل سياسي و نظامي از طرف ديگر وجود داشت نمي توانست تاريخ را به كلي از دين جدا كند. به اين مناسبت، وظيفه وي آن بود كه به شرح فتوحات مسلمين بپردازد و وقايعي را كه به فتح سرزمين هاي پهناوري از فرنگ تا تركستان منجر شده بود بيان كند. در ضمن مورخ موظف بود كه تاريخ را بگونه اي نقل كند كه مسلمين به جهاد تهييج شوند و نامسلمانان به اسلام روي آورند.
صرفنظر از اين جنبه، ‌سلاطين و امراء ‌از مورخان مي خواستند كه سرگذشت اقوام و ملل مغلوب را به رشته تحرير درآورند و كيفيت حال و چگونگي شرايط تسليم شان را بنگارند. ناگفته نماند كه اين مسأله حائز اهميت بسيار بود و به وضعيت حقوقي و مالي ملل مغلوب ارتباط پيدا مي كرد. علاوه بر دلايل فوق، اهميت تاريخ در جامعه اسلامي دليل ديگري داشت و آن اختلافاتي بود كه بر سر جانشيني پيغمبر حادث شد و به بركناري علي ( ع ) داماد او انجاميد. چون اين مسأله نتايج مهميدربرداشت، مسلمين كوشيدند تا جزئيات وقايع را روشن كنند و در اين باب كتب تاريخي متعددي نوشتند.
هم چنين فزايندگي امر تاريخ نگاري با جهش كلي فرهنگ در جامعه اسلامي و بويژه با گسترش صنعت تجليد بي رابطه نيست، فن كاغذسازي و تجليد كتاب در اواخر قرن هشتم به بغداد رسوخ كرد و علاقه به جمع آوري و نگاهداري كتاب آنچنان زياد شد كه هر سلطان و هر شهر و هر مسجدي كتابخانه اي خاص به خود تأسيس نمود و اغنياء به گردآوري كتب ناياب و ذي قيمت برآمدند و اين كار را براي خود فخر و مباهات مي دانستند. در اين كتابخانه ها آثار تاريخي مقدم و اولويت داشتند. چنانكه كتابخانه فاطميان در قاهره كه بنا به روايتي صاحب دو ميليون كتاب بود و در آن ميان يكهزار و دويست و بيست نسخه تاريخ طبري وجود داشت. توجه به كتاب و وجود مدارك وافر و خواهندگان بسيار موجب دلگرمي و سهولت كار مؤرخين شد. به طوري كه مي توان گفت واقعه نگاري يكي از بخش هاي ممتاز فرهنگ اسلامي محسوب مي شده است.
از تعليمات ابتدايي گرفته تا درجات عالي، مقام اول در برنامه آموزشي به تاريخ ويژگي داشت. شاگرد جوان كتب تاريخي را با شوق و ذوق مي خواند و « مرد عامي » دست كم براي مجلس آرايي به خواندن تاريخ شايق بود. خطيب نيز خطابه خويش را با اشارات تاريخي و آوردن ضرب المثل ها مي آراست. به گفته ابن خلدون « تاريخ زينت محافل ادبي بود ». وقوف به تاريخ نه تنها سخن را زينت مي داد و به گرمي مجلس مي افزود بلكه چون تاريخ جزو « علوم ديني » محسوب مي شد، تاريخ دان به ثواب اخروي نيز نايل مي شد، مسايل ديني را بهتر مي فهميد، روايت شناس مي شد و بالاخره به حكمت مي رسيد.

بهره ديگر تاريخ داني ورود به مشاغل سياسي و اداري بود. معروف است كه معاويه بخشي از شب را به استماع روايات و سخنان واقعه نگاران تخصيص داده بود. اينان از احوال اعراب و ساير ملل براي وي سخن مي گفتند و از سياست ملوك قديم امثله مي آوردند. سپس معاويه اندكي مي خفت و باز شبانگاه برمي خاست و تا صبح گاه به قرائت كتب تاريخي و رسالات مربوط به فنون جنگي و سياست مدرن مشغول بود. « تاريخ از فنون متداول در ميان همه ملت ها و نژادهاست، براي آن سفرها و جهانگردي ها مي كنند، هم مردم عامي و بي نام و نشان به معرفت آن اشتياق دارند، و هم پادشاهان و بزرگان به شناختن آن شيفتگي نشان مي دهند و در فهميدن آن دانايان و نادانان يكسانند » (3). تاريخ، خواه معرفت عادي تلقي شود و يا عالي بهرحال بخش بزرگي از فرهنگ اسلامي در قرون وسطي بدان اختصاص داشته و تحت اشكال مختلف تأليف و تحرير شده است. اين اشكال را مي توان چنين خلاصه نمود:

شرح احوال پيغمبر- رجال- شهرشناسي ( مجموعه مربوط به دمشق كه در سال 1175 تنظيم شد شامل هشتاد جلد بود )- سلسله شناسي، ثبت وقايع خاص و عام، از ميان عده كثير مورخان اسلامي مي توان از معروف ترين آنان نام برد: از ميانه قرن هشتم ميلادي آثار ابن اسحق نشر مي يابد. آثار اين مورخ بيشتر مربوط است به احوال پيغمبر، با مورخاني نظير ابن قتيبه- دينوري و يعقوبي نگارش تاريخ عمومي آغاز مي گردد. بلاذري هم خود را مصروف تاريخ اسلام و فتوحات آن مي سازد. طبري ( ‌839-923 ميلادي ) ‌كه از جهت اهميت و وسعت اثرش در رأس واقعه نگاران قرار دارد، تاريخ عالم را از هبوط آدم تا قرن دهم با تكيه بر كوهي از مدارك و اسناد تنظيم مي كند. وي غالباً به حوادث ديني و اسلامي مي پردازد ولي اثرش از ذكر حوادث و رويدادهاي ديگر خالي نيست.
بعد بايد از سولي ياد كرد كه خاطرات خود را در مورد عباسيان به رشته تحرير درآورده است. يكي ديگر از مورخين مشهور، ثابت بن سنان است كه تاريخ دقيق قرن دهم را تأليف نموده و با هوشمندي درصدد فهم و توجيه مسائل قرن مذكور برآمده است. تاريخ مسعودي از جالب ترين كتب تاريخي است. اين جهانگرد نامي با وسعت فكري و جهان بيني وسيعي به حوادث نگريسته است. در قرن سيزدهم مي توان از آثار ابن خلكان، ابن اثير و ابوالفدا نام برد. مورخين اخير بيشتر به تصنيف احوال رجال و شرح زندگاني شخصيت ها پرداخته اند. همه اين نام هاي بزرگ و آثار كثير تاريخي نشان مي دهد كه در قرون وسطي فكر تاريخي در جامعه و فرهنگ اسلامي بيش از جوامع و فرهنگ هاي ديگر بسط و گسترش داشته است. بنابراين ظهور شخصيتي به عظمت ابن خلدون را نمي توان امر اتفاقي و ناگهاني پنداشت، ابن خلدون نتيجه اعلي و ثمره شكوفاي فرهنگ تاريخي و ادبي جهان اسلام است. نه تنها فكر وي در محيط مذكور پرورش يافته، بلكه مقدمه نيز براساس انبوه مداركي كه تمدن اسلامي فراهم آورده تنظيم شده است. منتهي وجه تمييز عمده ابن خلدون از ساير مورخين اسلامي در آنست كه وي تنها به ادامه دادن راه قدما اكتفا نكرد بلكه فكر تاريخي را از مرحله اي به مرحله ديگر جهان و مقدمه نمودار اين جهش فكر تاريخي است. براي اولين بار مورخي علل عميق بروز حوادث را در مجموعه شرايط اقتصادي و در سير كلي نهادهاي اجتماعي مي جويد و نگرش تاريخي جديدي عرضه مي كند. جهان بيني تاريخي ابن خلدون به قدري نو و انقلابي است كه ابعاد و اهميت آن به آساني قابل درك نيست. دريغ است كه معاصران وي و مورخان قرون بعدي به عوض آن كه در جست و جوي يافتن ريشه اصلي نبوغ و بداعت فكري او برآيند، عظمت وي را در جنبه هايي از مقدمه جسته اند كه آن ها از مفهوم سنتي تاريخ چندان دور نيستند. گفتيم پيش از ابن خلدون هيچ مورخي به ريشه هاي اقتصادي رويدادهاي سياسي و اجتماعي توجه نكرده است. در اين جا بايد يادآور شد كه در قرن دهم ميلادي مورخي به نام قدامه بن جعفر مسائل مذكور را تا حدي مرعي داشته است. اما چنان كه روزنتال نشان مي دهد هيچ گونه رابطه اي بين اثر مؤلف مذكور و مقدمه يافت نمي شود. براين اساس، جاي ترديد نيست كه ابن خلدون اولين پيشاهنگ طريق تحقيق بنيادي بود. و اولين كسي است كه در راه كشف علل دروني حوادث تاريخي گام نهاده است.
مواد و مصالح اثر ابن خلدون از دو چيز تشكيل شده است: شناسايي عميق و دقيق تاريخ گذشتگان و تجربه سياسي شخص مؤلف. در مقايسه با ساير مورخين، ابن خلدون كسي است كه از همه بيشتر به رابطه عليت قضايا توجه نموده است.
وي ابتدا درصدد كشف علل سطحي و ظاهري وقايع برمي آيد، سپس دامنه تحقيق را توسعه مي دهد و حد آن را از حد تحقيق سنتي ( واقعه نگاري ) فراتر مي برد و علل اصلي و دروني رويدادها را از اعماق قضايا بيرون مي كشد.
خلاصه آن كه هدف ابن خلدون روشن كردن اسباب وقوع حوادث است و براي وصول به هدف خويش، شيوه اي خاص به خود دارد.
« قانون باز شناختن حق از باطل درباره ممكن بودن يا محال بودن اخبار چنان خواهد بود كه به اجتماع بشري يا عمران درنگريم و اين مسائل را از يكديگر بازشناسيم. كيفيات ذاتي و طبيعي اجتماع، آنچه عارضي و بي اهميت است و آنچه ممكن نيست بر آن عارض شود. و هرگاه اين شيوه را بكار بريم، در باز شناختن حق از باطل و تشخيص دادن اخبار راست از دروغ براي ما به منزله قانوني برهاني و منطقي خواهد بود كه هيچگونه شك بدان راه نمي يابد » (4).
ابن خلدون سه قرن قبل از اسپينوزا (5) كيفيت عمليات جنگي و وسائل پيروزي را به دقت بيان نموده است. « پيروزي در ظاهر كار تصادف و حاصل بخت و اقبال است. ولي در باطن نتيجه عوامل نهفته و پنهاني است » (6).
سپس در جاي ديگر مي گويد: « حقيقت واجد نيرويي است كه در برابر آن هيچ چيز قدرت مقاومت ندارد و دروغ در برابر عقل همچنان عقب مي نشيند و نابود مي شود ».

گفته هاي بالا گواه و مؤيد اين مطلب است كه ابن خلدون يكي از مورخان نادري است كه قبل از قرن نوزدهم در امر تحقيق به شيوه عقلي متوسل شده و في الواقع وي شيوه مذكور را از متفكران بزرگ اسلامي به ميراث برده است. زيرا گرچه كسي در زمينه تاريخي به حد ابن خلدون جهاد عقلي ننموده است، ولي در عوض در زمينه هاي ديگر نظير علوم طبيعي، طب، شيمي و رياضيات، علماي اسلامي دقت علمي و شيوه عقلي را به اوج رسانده و گاهي در بعضي موارد از ابن خلدون پيشي گرفته اند. نهضت علمي و عقلي در دنياي اسلامي بدنبال جهش بزرگ اقتصادي پيش آمد. شبكه هاي تجارت و داد و ستد وسيع و بزرگ شد و تغييرات اجتماعي كه در پي تأسيس امپراطوري عرب بوجود آمد به توسعه و گسترش نهضت فكري انجاميد.

تجار ممتاز كه قشر فعال، سوداگر و جهانگرد شهرهاي بزرگ را تشكيل مي دادند از دين برداشت خاصي داشتند. دين در نظر ايشان قوه محركه فعاليت هاي اقتصادي محسوب مي شد و كار دين و دنيا را يكي مي دانستند. بعضي از فقهاي مشهور نيز نظير محمد شيباني ( ‌يكي از بنيانگذاران طريقه حنفي ) در نتيجه تفسير و توجيهاتشان نظراتي در تأييد بازرگانان ابراز داشته و گفته هايي نظير آنچه هشت قرن بعد در اروپا از زبان طرفداران كالون (7) شنيده شده است بر زبان آورده اند. از قبيل آن كه: موفقيت در يك معامله يك تكليف ديني است يا منفعت، لطف خداست، تحصيل ثروت يكي از وسايل قرب و خدمت به خداست و نظير آن ها. (8)
به موازات پيشرفت هاي اقتصادي و رواج بازار تجارت، پژوهش هاي علمي نيز رونق گرفت. ميراث علمي يونان كه در بوته فراموشي افتاده بود، بدست اعراب [ كذا ] از خطر نابودي نجات يافت. جا دارد گفته شود چنانچه [ مسلمين ] آثار يوناني را از زير خاك نسيان بيرون نكشيده بودند، به ظن قريب به يقين تمامي آن ها از بين مي رفت، ولي خوشبختانه چنين نشد و تعداد كثيري از كتب يوناني ترجمه و تفسير شد. متفكرين اسلامي به صرف ترجمه قناعت نكرده و به تدفيق و تعبير آثار مذكور پرداخته و آن ها را با مقتضيات جديد وفق داده اند. بطوري كه كار مسلمين را مي توان يك آفرينش جديد و خلقت تازه اي ناميد. از اختلاط فرهنگ يوناني و فرهنگ اسلامي جريان هاي فكري تازه اي پديدار شد. گروهي از فلاسفه بزرگ عرب در طريق تحقيق علمي گام نهاده، توجيهات ماوراءالطبيعه را كنار گذاشته و به كشف « واقع » ‌و قوانين طبيعي پرداخته اند. گرچه در ميان متفكرين اسلامي، مكتب مادي گري طرفداران قليلي داشته است و به استثناي فلاسفه اي چند نظير رازي كه تصور مي شود به اصالت ماده باور داشته است، سايرين به مبدأ آفرينش معتقد بوده اند، ولي در عوض گروه كثيري از آنان با جمود فكري و تعصبات خشك ديني جنگيده و طريق عقل را تنها راه وصول به حقيقت دين دانسته اند. فلاسفه اي به شأن و مرتبت كندي، فارابي، ابن سينا، ‌ابن بجايه، ابن طفيل و بويژه آخرين آنان ابن رشد، همگي به اصالت عقل اعتقاد داشته اند. ابن رشد با مهارت و زبردستي و تكيه بر اصل عقلي بودن عالم، رموز و معجزات را رد كرد و دين و عقل را بر يك كرسي نشاند.
با توجه به آنچه گفته شد اين نكته مسلم است كه ابن خلدون از ميراث علمي و فكري عظيمي برخوردار بوده و نظري به سير احوالش نشان مي دهد كه وي از سرچشمه فياض متفكرين بزرگي كه نامشان آورده شد، آب نوشيده است.
ايام جواني را به تلمذ در محضر ابلي استاد بزرگ منطق گذرانده و سپس در غرناطه شرحي بر آثار ابن رشد و رازي نوشته است. بنابراين جاي شك نيست كه شيوه اي كه وي براي تجزيه و تحليل مسائل تاريخي برگزيده، ملهم از شيوه هاي عقلي متفكرين بزرگ گذشته بوده است و اين مسأله از بخش هايي كه به نقد تاريخي ويژگي داده آشكار و هويداست، مع ذلك بايد دانست كه ربط ميان فكر تاريخي ابن خلدون و شيوه عقلي متفكران متقدم، ربط ساده اي نيست. به عبارت ديگر بين آثار متفكران مذكور و اثر ابن خلدون چندين قرن فاصله افتاده است. دوران شكوفايي نهضت عقلي كه از قرن نهم آغاز مي شود در قرن يازدهم به اوج خود رسيد و سپس كم كم سير نزولي در پيش گرفت. ابن رشد (1126-1198ميلادي ) در واقع آخرين شكوفه مكتب اصالت عقل است. در مقابل هرچه عقل عقب مي رود، واكنش هاي ديني شديدتر مي شوند و مكاتب صوفي و عرفاني پيشرفت مي كنند.
راه سهل و ساده آنست كه مثل محسن مهدي، ابن خلدون را آخرين فيلسوف بزرگ از مكتب اصالت عقل بدانيم، ولي اين نظريه بنيان قوي و محكمي ندارد. كافي است بخش هايي را كه ابن خلدون به مسائل فلسفي اختصاص داده است بخوانيم تا اين امر روشن و مبرهن شود كه وي در امر فلسفه نه تابع فلاسفه عقلي و نه حتي پيرو ابن رشد است كه بر اثر او شرح نوشته است. در اين مورد بخصوص استدلالات ابن خلدون درست به استدلالات مدافعين سنگر دين شبيه است. بنابراين اگر قرار باشد ابن خلدون را ادامه دهنده راه فلاسفه بزرگ بدانيم، بايد اين نكته را نيز قبول كنيم كه وي از تأثير جنبش واكنش هاي ديني كه در عصر او بخصوص در شمال آفريقا توسعه زياد داشت بركنار نمانده است. دلايل بروز واكنش ديني پيچيده و متعدد است. يكي از علل مهم آن، بطوء تحول اقتصادي و اجتماعي در مجموعه جهان اسلامي است. اسلام كه تا آن زمان دين پيشرو و متحرك بود، بر اثر وقفه كلي اجتماعي و بيم و هراسي كه طبقات حاكمه جامعه از تعبيرات مترقيانه دين داشتند، از حركت باز ايستاد.
علماء تا قرن يازدهم با بعضي از آزاد فكران كه مورد توجه و حمايت سلطان بودند، با اغماض و تساهل رفتار مي كردند. اما وقتي گرفتاري هاي سياسي و مشكلات اقتصادي و اجتماعي سرتاسر شرق ميانه را فراگرفت، از بيم آن كه فرق نوآور و مردمي كه بر اثر ناراحتي در صدد شورش بودند پيرامون خود جمع آورند، رويه سابق را ترك گفته و با تمام قوا با هرگونه آزاد فكري و نوآوري مخالفت كردند. طبقات حاكمه هم كه از شورش و طغيان مي هراسيدند به پشتيباني علما برخاستند و به استظهار يكديگر، مدارس را كه قبلاً جاي بحث آزاد و مكان نقد و استدلال بود به سنگر « دين » تبديل كردند. بدين ترتيب كم كم مسائل مربوط به الهيات جاي بحث هاي فكري را گرفت و هرگونه تجسس و تفحص غيرمذهبي ممنوع و سركوب شد.
در عوض مسالك تصوف و عرفان به حيات خود ادامه مي دادند و چون براي نظام حاكم خطري در برنداشتند، توانستند روز به روز بر تعداد پيروانشان بيفزايند. بدين ترتيب تصوف، كه اختلاطي است از رهبانيت مسيحي، مزداپرستي ايراني، جذبه هندي و تعاليم مرشدان محلي، در ميان مردم شهر و دهات توسعه فزاينده اي يافت. غزالي رقيب سرسخت مكتب اصالت عقل، تصوف را به دين پيوست و از آن به بعد در مدارس مسائل مربوط به عرفان و تصوف جاي عقل و فلسفه را گرفت. تحقيقات علمي بر اثر فروكش حيات اقتصادي و اجتماعي متوقف شد و بجاي علم، اصطلاحات كهنه قديم رواج پيدا كرد. دين در منتهاي خشكي و جمود تعبير شد و شدت جاي تساهل را گرفت.
وضع مغرب در قرن چهاردهم از وضع ساير نقاط اسفناك تر است. طريقت زهد و تصوف بر همه جا دامن گسترده و جايي براي پيشرفت جريان عقلي باقي نگذاشته است. حال اگر در آن ديار ابن خلدون توانسته است فلسفه و منطق بياموزد و با آثار فلسفي گذشتگان آشنا شود اين يك امر واقعاً استثنايي است كه بيشتر نتيجه موقعيت اجتماعي و خانوادگي اوست. خاندان معروف و ثروتمند خلدون با معاريف فلاسفه اندولس و ساير بلاد دوستي و‌ آشنايي داشته و آن بزرگان را با ايشان مراودت بوده است. ابن خلدون در جريان اين رفت و آمدها از محضر اساتيدي نظير ابلي مستفيض شده و باهوش و ذكاوت شخصي و مجاهدت براي فهم و جذب مطالب به مكتب عقلي گرايش پيدا كرده است.

پي‌نوشت‌ها:

1- مؤلف بسان ساير مؤلفان غربي كه « عرب » و « اسلام » را يگانه مي گيرند، در اين جا « کشورهاي عربي » آورده و حال آن كه مفهوم اخير، مفهوم جديدي است و اصطلاحاً « دنياي اسلامي » كه خود نيز در جاهاي ديگر به آن اشاره كرده مرجح است. مترجم.
2- Louis Gardet, op. cit
3- مقدمه، يكم، 2، ت- ف.
4- مقدمه، يكم، 69، ت- ف.
5- باروخ اسپينوزا فيلسوف هلندي ( 1632-1677 ) مؤلف كتاب « Tractatus Politious » است كه در آن از مسائل مربوط به حكومت و نظام سخن گفته است. مترجم.
6- P. II. P. S
7- كالون calvin ( 1509-1564 ) اصلاح طلب ديني و مؤسس جمهوري مسيحي در ژنو است. مترجم.
8- D. Goitein," the rise of the Near- East. Bourgeoistie ".
cahiers d" histoire mondiale, 1957.

منبع مقاله :
لاكوست، ايو، ( 1385 )، جهان بيني ابن خلدون، مهدي مظفري، تهران، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط