دوره هاي سينما پس از انقلاب

به دو صورت عمده مي توان به نقد و ارزيابي فيلم پرداخت. شكل اول، نقد از ديدگاه درون نگر و شكل دوم، نقد از ديدگاه برون نگر است. در ديدگاه برون نگر، كه به عبارت بهتر همان ديدگاه جامعه شناختي است، به رابطه ي فيلم با
يکشنبه، 20 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوره هاي سينما پس از انقلاب
 دوره هاي سينما پس از انقلاب

 

نويسنده: اعظم راودراد




 

به دو صورت عمده مي توان به نقد و ارزيابي فيلم پرداخت. شكل اول، نقد از ديدگاه درون نگر و شكل دوم، نقد از ديدگاه برون نگر است. در ديدگاه برون نگر، كه به عبارت بهتر همان ديدگاه جامعه شناختي است، به رابطه ي فيلم با جامعه توجه و سعي مي شود تأثيرات اجتماعي در فيلم شناسايي و تبيين شود. نقد برون نگر از اين نظر به جامعه شناسي سينما كمك مي كند كه نشان مي دهد چگونه فيلم ها به عنوان مجموعه اي از اطلاعات، قادرند ويژگي ها و خصوصيات جامعه ي معاصر خود را بازتاب دهند. مثال هايي از اين نوع نگاه در فصل هاي گذشته ارائه شد. اما در مورد ايران نيز مي توان به يافته هايي اشاره كرد. در ايران، پس از انقلاب به علت شرايط انقلابي و پس از آن حوادث جنگ هشت ساله، وضعيت ثابتي در جامعه وجود نداشت و همين مسئله در فيلم هاي سينمايي پس از انقلاب تأثير روشن خود را گذاشته است. بلافاصله پس از انقلاب، آثاري سينمايي به وجود آمدند كه انقلاب و علل مختلف بروز و ظهور آن را دست مايه ي اصلي كار خود قرار دادند و به طور مستقيم انعكاس شرايط اجتماعي معاصر خود هستند. اما به علت اينكه كوتاه زماني پس از انقلاب، جنگ حادث شد و هشت سال به طول انجاميد، فيلم هاي سينمايي درباره ي انقلاب نيز با كمي تأخير جاي خود را به موضوعات جنگي دادند كه به شكل مستقيم به جبهه و جنگ مي پرداختند و پس از پايان جنگ نيز موضوعات جنگي در شكلي ديگر، يعني پرداختن به مسائل حاشيه اي جنگ و پيامدهاي خواسته و ناخواسته ي آن و با ديد تحليلي قوي تري ادامه يافتند. همين گونه فيلم ها كه به شيوه اي مستقيم و ساده مي توان آنها را بازتاب شرايط واقعي جامعه قلمداد كرد، به علت حمايت ها و سرمايه گذاري هاي مستقيم و غيرمستقيم دولتي، طيف غالب فيلم هاي سه دوره ي مشخص پس از انقلاب، جنگ و پس از جنگ را شامل شدند. يكي از ويژگي هاي بسيار مهم اين فيلم ها، داشتن يا ارائه ي ديدگاه سياسي موافق با نظام سياسي جامعه بود. انقلاب و جنگ هر دو، وقايع سياسي مهمي در تاريخ ايران بودند كه خواه ناخواه اين صبغه ي سياسي در فيلم هاي مربوط به آنها نيز بارز و مشخص است.
اما غلبه ي فيلم هاي اين چنين به معناي ساخته نشدن فيلم هايي با موضوعات ديگر كه به انحاي پيچيده تري و به صورت غيرمستقيم شرايط اجتماعي معاصر خود را بازتاب مي دادند، نبوده است. فيلم هايي در همين سه دوره ساخته شدند كه نه درباره ي انقلاب بودند، نه جنگ و نه مسائل حاشيه اي آن. اين فيلم ها ديدگاه سياسي مشخصي ارائه نمي كردند و از اين لحاظ، شايد به نظر رسد كه نماينده ي جامعه ي معاصر خود نبودند، اما با توجه به اينكه رابطه ي ميان آثار هنري و شرايط اجتماعي معاصر آنها را در دو سطح كلان ( جامعه ي كل ) و خرد ( ويژگي هاي اجتماعي خاص ) مي توان بررسي كرد، روشن مي شود كه اين گروه دوم فيلم ها نيز از لحاظ نمايش ويژگي هاي جامعه ي ايران، ساخت طبقاتي آن و گستره ي ارزش هاي اخلاقي و معرفي گروه هاي اجتماعي كوچك و بزرگ و ارتباطات ميان آنها كماكان اهميت جامعه شناسي خود را حفظ مي كنند.
در سال 1369 پژوهشي بر روي شرايط اجتماعي مسلط در دوره هاي مختلف پس از انقلاب تا آن زمان انجام داده بودم ( راودراد، 1369 ) و در سال 1379 ( راودراد، 1379: 72 ) اين تحقيق را تكميل كردم. بر اساس اين دو مطالعه، شرايط ايران از آغاز پيروزي انقلاب تا سال 1379 را با استفاده از نقاط عطف تاريخي به دوره هاي مختلف تقسيم و ويژگي هاي اجتماعي هر دوره را بيان كرده بودم. در اينجا با ذكر نتايج به دست آمده در تحقيقات مذكور، وجود رابطه ي ميان شرايط اجتماعي و نوع فيلم هاي توليدشده در هر دوره را نشان مي دهم.
دوره ي اول از 22 بهمن 1357 ( پيروزي انقلاب ) تا اول مهرماه 1359 ( حدود يك سال ). خصوصيات اين دوره به طور خلاصه به اين شرح است: نظام سياسي جديد حاكم شده است و سعي در تثبيت خود دارد. فضاي باز سياسي براي فعاليت گروه هاي مختلف وجود دارد. شور و شوق انقلابي و وحدت و يكپارچگي مردم بسيار زياد است. ارزش هاي جديد مذهبي و انقلابي شكل مي گيرند و غرب زدگي به عنوان يك ضد ارزش مطرح مي شود. مردم فشارهاي اقتصادي زيادي براي حفظ و تداوم نظام تحمل مي كنند. در اين دوره به دليل شكل گيري پايه هاي نظام، عامل سياسي مهم ترين عوامل بوده و ساير مسائل را تحت الشعاع خود قرار داده است. در اين دوره بيشتر، فيلم هاي حادثه اي كه در واقع موضوعات انقلاب را دستمايه قرار داده اند، ساخته شده است.
دوره ي دوم از اول مهرماه 1359 ( آغاز جنگ ايران و عراق ) تا سوم خرداد 1361 ( فتح خرمشهر ) كه با عنوان دوره ي جنگ دفاعي مطرح مي شود ( حدود يك سال و نيم ) خصوصيات اين دوره به طور خلاصه به اين شرح است: نظام سياسي جديد در داخل كشور تثبيت شده است. فضاي باز سياسي به علت فعاليت هاي تروريستي داخلي روبه محدودشدن است. ارزش هاي انقلاب تقويت مي شوند و ارزش هاي جديدي با عنوان فرهنگ جبهه ظهور مي كنند. مردم كماكان فشارهاي اقتصادي را تحمل مي كنند. در اين دوره نيز عامل سياسي و به طور مشخص جنگ، از ساير عوامل مهم تر بوده و آنها را تحت الشعاع قرار داده است. در اين دوره اگرچه هنوز در فيلم هاي حادثه اي متأثر از انقلاب اكثريت دارند، اما با آغاز موج فيلم هاي جنگي نيز مواجه هستيم.
دوره ي سوم از خرداد 1361 ( فتح خرمشهر ) تا 27 مرداد 1367 ( قبول قطعنامه ي 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد ) كه با عنوان دوره ي جنگ فرسايشي مطرح مي شود ( حدود 6 سال ). خصوصيات اين دوره به اين شرح است: ادامه ي ترورها و همچنين مشكلات مربوط به جنگ، موجب بسته شدن كامل فضاي سياسي جامعه مي شود و گروه هاي سياسي مخالف، زيرزميني مي شوند. وحدت و يكپارچگي و شور انقلابي مردم تضعيف شده است. در محافل مختلف زمزمه هاي طرح ارزش هاي غيرانقلابي و غيرمذهبي در برابر ارزش هاي انقلابي و مذهبي آغاز مي شود. آمارها، حاكي از نابساماني اقتصادي و گسترش شكاف طبقاتي است. انگيزه ي مردم براي تحمل فشارهاي اقتصادي كم شده است. مسائل و مشكلات غيرسياسي و اغلب اقتصادي از قبيل گراني، مشكل مسكن و موضوعات ديگر طرح مي شوند. در اين دوره، طرح مسائل اقتصادي و مشكلات ناشي از آن بر عوامل سياسي و به طور عمده جنگ، تا حدودي غالب مي شود. در اين دوره فيلم هاي اجتماعي و خانوادگي اكثريت پيدا مي كنند، ولي در كنار آن شاهد افزايش سريع فيلم هاي جنگي نيز هستيم.
دوره ي چهارم از 27 مرداد 1367 ( قبول قطعنامه ) تا دوم خرداد 1376، پايان دوره ي دولت هاشمي رفسنجاني كه به دوره ي سازندگي معروف مي شود ( حدود 9 سال ). خصوصيات اين دوره به اين شرح است: نسبت به زمان جنگ فضاي باز سياسي وجود دارد. ولي گروه هاي سياسي تمايل چنداني به فعاليت نشان نمي دهند. مردم به بي تفاوتي نسبت به امور سياسي گرايش پيدا كرده اند. فشارهاي اقتصادي كماكان باقي است و بيشترين آسيب را به اقشار كم درآمد وارد مي كند. ارزش هاي انقلابي و مذهبي شكل گرفته در دوره ي پيروزي انقلاب و جنگ، عقب نشيني كرده اند و گرايش به ارزش هاي غيرانقلابي ايجاد شده است. در اين دوره، عامل فرهنگي نسبت به ساير عوامل در اولويت قرار مي گيرد. در اين دوره از نسبت فيلم هاي جنگي كاسته مي شود. در عين حال فيلم هاي جنگي ساخته شده در اين دوره، بيش تر به مسائل حاشيه اي جنگ مي پردازند و از بازسازي مستقيم جنگ پرهيز دارند. در عوض با افزايش قابل ملاحظه ي فيلم هاي اجتماعي و خانوادگي مواجه هستيم كه خود متأثر از شرايط جديد اجتماعي به وجود آمده در كشور است. در اين دوره طرح موضوعات جديد اجتماعي همچون مسائل زنان و جوانان كه گاه با چاشني سياسي همراه مي شد، آغاز مي شود.
دوره ي پنجم از دوم خرداد 1376 ( آغاز دولت سيدمحمد خاتمي ) تا سال 1379 كه به دوره ي توسعه ي سياسي معروف مي شود ( حدود 3 سال ). خصوصيات اين دوره به اين شرح است: فضاي باز سياسي كه در طول بيست سال به دلايل مختلف بسته شده بود، به طور نسبي دوباره ايجاد مي شود و تعداد مطبوعات روبه افزايش مي گذارد. گرايش مجدد به مسائل سياسي در بين مردم به وجود مي آيد. جوانان و زنان به عنوان نيروهاي مؤثر اين دوره مطرح و به صحنه فراخوانده مي شوند. اوضاع اقتصادي بازار رو به بهبود مي رود و با تعقيب هدف خصوصي سازي، فروشگاه ها انباشته از كالاهاي داخلي و خارجي مي شوند. برخي ارزش هاي تازه طرح مي شوند كه اگرچه به طور مشخص انقلابي و مذهبي نيستند، ولي با آن تبايني ندارند. طرح ارزش هاي تازه كه به علت فضاي باز سياسي صورت مي گيرد، اولويت اين دوره را به عامل فرهنگي مي دهد. طرح موضوعات جديد اجتماعي همچون مسائل زنان و جوانان كه در دوره ي قبل شروع شده بود، در دوره ي پنجم به نقطه ي اوج خود مي رسد ( همان ). براي مثال در ميان فيلم هايي كه در سال 77 ساخته، يا اكران شده اند، حداقل سي فيلم وجود دارد كه داراي موضوع خانوادگي با تأكيد بر زن يا تأكيد بر مسئله ي عشق هستند.
از نظر كلي نيز نگاهي به تعداد فيلم هاي ساخته شده در دوره هاي مختلف، نشان مي دهد كه تحول شرايط اجتماعي به گونه اي بوده است كه با روندي افزايش در توليد متوسط سالانه ي فيلم مواجه هستيم، به طوري كه در دوره ي اول به طور متوسط هجده فيلم، در دوره ي دوم بيست و يك فيلم، در دوره ي سوم چهل فيلم. در دوره ي چهارم پنجاه و پنج فيلم و در دوره ي پنجم به طور متوسط شصت فيلم در سال ساخته شده است ( حيدري، 1372 و جهاد دانشگاهي، 1378 ). از آنجا كه در سال هاي ابتدايي پيروزي انقلاب ورود و نمايش فيلم هاي خارجي به دلايل ايدئولوژيك ممنوع شد و نيز به دليل اينكه تفريح غالب مردم در غياب هنرهاي ديگر در سال هاي آغازين انقلاب، سينما بود، دولت به حمايت از سينما پرداخت و به اين ترتيب ميزان توليد سالانه ي فيلم نيز افزايش يافت و در ادامه نيز رشد قارچ مانند سينما سبب شد اين هنر از نظر كميّت نسبت به ساير هنرها برتري پيدا كند.
منبع مقاله :
راودراد، اعظم؛ ( 1391 )، جامعه شناسي سينما و سينماي ايران، تهران: مؤسسه ي انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.