1. غلوّ در لغت
واژه غلوّ در لغت به معنای فراتر رفتن از اندازه و زیاده انگاری است. در غالب منابع كهن اسلامی غلوّ در لغت به معنی نوعی زیاده روی و در برابر تقصیر كه نوعی كوتاهی است به كار رفته است. (1) در شماری از این منابع دیده می شود كه معنای غلوّ با «تعمّق» همسان دانسته شده است چرا كه تعمّق نیز در واقع نوعی زیاده روی در كنجكاوی و كندوكاو مطالب است. (2)برای نمونه نحاس در معانی القرآن غلوّ را به معنی تجاوز از حدّ دانسته است. و اقدام خوارج به تكفیر گناهكاران را نوعی غلوّ و زیاده روی می داند. (3) به گفته شیخ مفید غلوّ در لغت، زیاده روی و فراتر رفتن از حد میانه است. (4)
در مباحث فرقه شناسی هنگامی كه این واژه مطرح می شود به زیاده انگاری نسبت به افراد نظر دارد. غلوّ نوعی افراطی گری افزون بر تعالیم دینی است و این یعنی دروغ بستن بر خداوند، اما طبعاً همه مراتب غلوّ، از نظر انحراف در یك درجه نیستند.
2. غلوّ در قرآن
مشتقات این كلمه تنها چهار بار در قرآن به كار رفته است كه تنها دو مورد از آن به معنی زیاده روی در دین است كه بدین قرار است:«یَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّكُمْ ...» (5)
ای اهل كتاب در دین خود غلوّ و زیاده روی نكنید و درباره خدا غیر از حق نگوئید مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا و كلمه (مخلوق) اوست، كه او را به مریم القا نمود و روحی (شایسته) از طرف او بود، بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویئد خداوند سه گانه است (از این سخن خودداری كنید) كه برای شما برتر است.
«قُلْ یَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِكُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ» (6)
ای اهل كتاب در دین خود غلوّ و زیاده روی نكنید و غیر از حق نگوئید و از هوس های جمعیتی كه پیشتر گمراه شدند و دیگران را نیز گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید.
3. غلوّ در روایات
كلمه غلوّ و مشتقات آن در روایات شیعه و اهل سنّت بسیار به كار رفته است. در شمار زیادی از این روایات غلوّ در همان معنای لغوی آن یعنی به مفهوم زیاده روی و در برابر تقصیر به كار رفته است. (7)در شمار دیگری از روایات، این كلمه در معانی به كار رفته كه به معنای اصطلاحی آن نزدیك تر شده است. روایاتی چون: «ایاكم و الغلوّ فی الدین فانما هلك من كان قبلكم بالغلوّ فی الدین»، (8) «هم اساس الدین و عمادالیقین، الیهم یفیء الغالی و بهم یلحق التالی»، (9) «نحن النمرقة الوسطی بها یلحق التالی و الیها یرجع الغالی»، (10) «هلك فِیّ رجلان، محب غال و مبغض قال» (11) و «ایاكم والغلوّ فینا...». (12) شماره بیشتری از این روایات در تحقیقات كلاسیك و متعارفی كه درباره غلوّ انجام شده است فراهم آمده است كه با توجّه به آنها به نظر می رسد تعداد این روایات در منابع امامیّه فراتر از 70 مورد می باشد. (13)
4. غلوّ در اصطلاح
اصطلاح غلوّ معمولاً ناظر به اعتقادات افراطی نسبت به افراد خاص و انتساب غیرواقی و یا بیش از حدّ چیزی به آن می باشد. اما همین امر نیز طیف بسیار گسترده ای را در بر می گیرد. انتساب درجات بالای معنوی و اخلاقی دروغین به یك فرد نیز در اصطلاح رایج، غلوّ شمرده می شود و تا جایی كه برای كسی صفت خدایی و یا حتی شراكت با خداوند قائل شوند و یا اصلاً او را خدا بنامند، امتداد می یابد.تعریف اصطلاحی دقیق این واژه طبق نوشته شیخ مفید چنین است:
«غالیان كه از تظاهركنندگان به اسلام هستند، كسانی اند كه به امیرمؤمنان (علیه السلام) و امامان دیگر از نسل آن حضرت نسبت خدایی دادند و آنان را به چنان فضیلتی در دین و دنیا ستودند كه در آن از اندازه بیرون رفتند و از مرز اعتدال فراتر رفتند». (14)
گرچه معنای مشهور اصطلاحی غلوّ به زیاده روی باز می گردد اما برخی پژوهش گران معاصر آن را به معنای نوعی تفریط و پائین آوردن ولی ّ حق از مرتبه اش نیز دانسته اند و غلوّ را اصطلاحی ناظر به دو جنبه افراط و تفریط دانسته اند. (15) پوشیده نیست که تعریف ارائه شده ناظر به پنداشت سنّتی و متداول از مفهوم غلوّ است و این تحقیق در نهایت نشان خواهد داد كه این تعریف، دقیق نیست و در نظر گرفتن غلوّ به عنوان مفهومی مؤلّفه ای با واقعیّت های كلامی در بستر تاریخ سازگارتر است.
انحرافات غلات
درباره انگیزه های طرح آموزه های غلوّآمیز از سوی غلات و اقدام آنان به فرقه سازی تاكنون سخن زیاد به میان رفته است. اما آن چه كه در این میان مهمّ است آن كه این اقدامات غلات خصوصاً از سوی سركردگان آن ها، در برخی موارد عامدانه و با هدف تأمین منافع دنیوی آن ها بوده است. در برخی گزارش های نقل شده از امام صادق (علیه السلام) از برخی انگیزه های دنیوی طرح آموزه های غلوّآمیز به صراحت سخن به میان رفته است. (16)البته ناگفته نماند كه می توان از گزارش هایی كه برخی ملل و نحل نویسان درباره اعتقادات تشبیهی غلات ارائه می كنند، این برادشت را كرد كه دست كم عدّه اندكی از غلات نه با انگیزه قبلی بلكه در كشاكش درك ماهیّت خداوند گرفتار اعتقادات تجسیمی شدند و اشخاص بشری را مظهر حلول و تجلّی خدا تلقّی كردند. (17)
بررسی منابعی كه غلات عقاید نسبتاً جذّاب خود را از آن اخذ كرده اند نیاز به پژوهش مستقلّی دارد، اما بر اساس مشهورترین تحلیل غلات عقاید خود را از یهود، نصاری و اصحاب حلول و تناسخ اخذ كرده اند. (18)
مهم ترین مؤلّفه های مشترك عقاید غلات كه از بررسی كتب ملل و نحل و فرقه شناسی به دست می آید و از سوی دیگر تقریباً درباره انگاشتن آن ها به عنوان غلوّ اجماع وجود دارد، از این قرار است:
1. اندیشه حلول و تجسّم؛ بدین معنی كه برخی از امامان را خدا خواندند و به حلول روح الهی و مجسّم شدن این روح در آن ها عقیده یافتند. (19)
2. اندیشه تشبیه و تجسیم؛ در پاره ای از منابع فرقه شناختی از این سخن به میان آمده كه برخی از رهبران غالیان صفاتی جسمانی یا صورت مشخّصی را به خداوند نسبت داده اند. در گزارش این منابع چنین اندیشه ای به بیان بن سمعان و مغیرة بن سعید نسبت داده شده است. (20)
3. اندیشه تناسخ؛ مقصود از این اندیشه آن است كه روح از بدن انسانی به بدن انسان دیگری منتقل می شود و آن كه به ظاهر او را مرده پنداشته ایم نمی میرد، بلكه روح او به آسمان ها می رود تا سپس در انسان دیگر حلول كند. شهرستانی این اندیشه را یكی از اصول اعتقادی تمام اصناف غلات می داند. (21)
4. مرگ ظاهری؛ یكی از دیگر عقایدی كه از غالیان گزارش شده این است كه پس از مرگ امام یا پیشوایی كه به او عقیده داشتند مدعی می شدند او تنها بر حسب ظاهر مرده است و آن چه در واقع رخ داده این بوده كه روح او به آسمان ها عروج كرده و آن كه كشته شده یا مرده شخصی دیگر شبیه او بوده است. چنین عقیده ای را درباره امام علی (علیه السلام) به عبدالله بن سبأ، درباره ابوالخطّاب به خطّابیه و درباره ابومسلم خراسانی به رزامیّه نسبت داده اند. (22) سیدمرتضی در الفصول المختاره تأكید می كند كه كیسانیّه متوقف بر مرگ محمدبن حنفیّه، ناووسیه متوقّف بر مرگ امام صادق (علیه السلام)، مفوّضه منكر قتل امام حسین (علیه السلام)، سبائیّه منكر درگذشت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و محمّدیه منكر وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. (23)
5. گرایش به اباحیگری و الحاد عملی؛ منابع فرقه شناختی به گروه هایی از غالیان اباحیگری را نسبت می دهند، به نظر می رسد دست كم از زمان امام صادق (علیه السلام) به بعد مهم ترین نشانه برای شناخت غلات ترك نماز بوده است. امام صادق (علیه السلام) در گزارشی به صراحت اعلام می كنند كه غلات از آن رو كه به ترك نماز، زكات و روزه و حج عادت كرده اند، نمی توانند به سوی حق بازگردند. (24) در برخی روایات زمان امام صادق (علیه السلام) انگیزه غلات برای طرح مطالبشان فرار از اقامه فرائض و ادای حقوق بیان شده است. (25) عیّاشی در گزارش جالبی صراحتاً می گوید كه غلات در اوقات صلاة شناخته و امتحان می شوند و چون با علی بن عبدالله بن مروان در اوقات نماز نبوده است درباره غالی بودن او نظری نمی تواند بدهد. (26) همچنین درباره حلّاجیّه نیز نقل شده است كه یكی از اصول آن ها ترك فرائض بوده است. (27)
6. اندیشه تقدیس افراطی اعداد: گاه در میان فرقه هایی از اهل غلوّ و تأویل نمونه هایی از تقدیس افراطی برخی اعداد دیده می شود، چنان كه نزد منصوریّه عدد هفت از تقدیس برخوردار بوده است. حمزة بن عماره بربری كه از پیشنیان غالیان است نیز از هفت سبب از اسباب آسمانی كه بر او نازل شده سخن به میان آورده است. (28)
به نظر می رسد، به علّت همین تقدیس است كه غلات درباره شمار روزهای ماه رمضان به عدد باور داشتند. شیخ مفید می گوید غلات اصحاب عدد هستند و درباره طول ماه رمضان به عدد روزها عمل می كنند و به اخبار رؤیت اتّكا نمی كنند. (29) سیدمرتضی تأكید می كند به جز عدّه معدودی از امامیّه كه عدد را در ماه رمضان معتبر می دانند سایر امامیّه در همه ماه ها از جمله رمضان رؤیت را ملاك می دانند، به گفته سیدمرتضی این گروه اندك از امامیّه در این مسأله از غلات تقلید كرده اند. (30)
رمز موفقیّت غلات در ترویج آموزه های خود
آن چه كه درباره فرقه های مختلف غلات بیش از هر چیز سؤال برانگیز است آن است كه چرا این نوع اندیشه ها بازارگرمی داشتند افراد زیادی به آن ها می گرویدند در حالی كه شاید به نظر برسد دروغ پردازی سركردگان این اندیشه ها امری آشكار بوده است.به نظر می رسد باید در رفتار و گفتار سركردگان غلات چیزهایی وجود داشته باشد كه برای مردم عادی جاذب بوده است. در خصوص برخی فرقه های غلات هم چون حلاجیّه به صراحت اعلام شده است كه آنان دعوی تجلی، علم كیمیا، اتّباع جن از آنان و... را داشته اند . (31) حلّاجیّه مانند مجوسیان و نصاری كه برای زردشت و راهبان خود ادّعای معجزه و كرامت می كردند برای حلّاج ادّعای معجزه می كردند با این تفاوت كه مجوسیان و نصاری در خصوص عمل به شرایع و فرائض از حلّاجیان پایبندتر بودند. (32)
اما درباره سایر فرق غلات نیز گزارش هایی در دست است كه نشان می دهد آن ها نیز به خوبی از این ابزارها بهره می برده اند. از گزارش هایی كه درباره سركردگان غلات نقل شده است به دست می آید كه آنان همواره برای جذب مردم ابزارهای خارق العاده یا ماوراء طبیعی داشتند و یا به خاطر ارتباط با جنیّان از چیزهایی آگاه بودند كه مردم عادی از آن بی خبر بودند. گزارش های متعدّدی از امامان شیعه نقل شده است كه نشان می دهد تقریباً اكثر سركردگان غلات با شیاطین جنّی ارتباط داشته اند. البته نباید فراموش كرد كه دلالت این گزارش ها فراتر از صرفاً اغوای شیطانی است بلكه نشان می دهد شیطانی برای آن ها متمثّل می شده است.
بر اساس برخی گزارش های رسیده علّت اطلاعات ویژه برخی از غلات هم چون بنان، بزیع، السری و ابامنصور به خاطر تجلّی شیطان برای آن ها بوده است. (33) در گزارش دیگری اظهارات غلوّآمیز عبدالله بن سبأ درباره امیرالمؤمنین نیز به دلیل القا و دمیدن شیطان در جان وی دانسته شده است. (34) در گزارش دیگری امام صادق (علیه السلام) بشار شعیری را شیطان بن شیطان خوانده اند و اعلام كرده اند كه او از دریا بیرون آمده است. (35) امام كاظم (علیه السلام) نیز درباره محمدبن بشیر فرموده اند كه شیطان با پدر وی در رحم مادرش مشاركت كرده است. (36) امام حسن عسكری نیز درباره قاسم یقطینی فرموده اند كه شیطانی برای او ظاهر می شود و مطالبی را به وی القا می كند. (37) بنا بر گزارش امام صادق (علیه السلام) نام شیطانی كه برای غالیانی هم چون ابوالخطّاب تجلّی می كرده است «مُذهب» بوده است. (38) در گزارش دیگری امام صادق (علیه السلام) اعلام می كند كه شیاطین بر 7 نفر از غلات یعنی مغیرة، بنان، صائد، حمزة بن عمارة البربری، الحارث الشامی، عبدالله بن الحارث و أبوالخطاب نازل می شدند. (39) درباره مغیرة بن سعید نیز نقل شده است كه وی با رفت و آمد نزد یك زن یهودیّه از او سحر و شعبده می آموخته است. (40)
پینوشتها:
1. ابن سلام، غریب الحدیث (بیروت: دارالكتاب العربی، 1384 ق)، ج2، ص 28-29.
2. ابن سلام، پیشین، ج3، ص 483؛ العینی، عمدة القاری (بیروت: دار إحیاء التراث العربی، بی تا)، ج25، ص 37.
3. نحاس، معانی القرآن (مكة: جامعة ام القری، 1409 ق)، ج2، ص 345.
4. مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة (بیروت: دارالمفید للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1414 ق)، ص 131.
5. نساء/ 171.
6. مائده/ 77.
7. ابن بابویه، معانی الاخبار (قم: دفتر نشر اسلامی حوزه علمیه، 1338 ش)، ص 33.
8. ابن حنبل، المسند (بیروت: دار صادر، بی تا)، ج1، ص 215 و 347.
9. سیدرضی، نهج البلاغة (قم: دارالذخائر، 1412 ق)، ج1، ص 30.
10. سیدرضی، پیشین، ج4، ص 26.
11. سیدرضی، پیشین، ج4، ص 28.
12. ابن بابویه، الخصال (قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1362 ش)، ص 614.
13. اسفندیاری، پژوهشی درباره طوایف غلاة (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1374 ش)، ص 261-279.
14. مفید، تصحیح، ص 131.
15. الفضلی، أصول الحدیث (بیروت: مؤسسة أم القری للتحقیق والنشر، چاپ سوم، 1421 ق)، ص 123-124.
16. ابن بابویه، علل الشرایع (نجف: مكتبة الحیدریة، 1966 م)، ج1، ص 227.
17. شهرستانی، شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (بی تا)، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت: دارالمعرفة، ج1، ص 93.
18. شهرستانی، پیشین، ج1، ص 173؛ در میان سنّت شیعه پژوهی غربی بسیار مشهور است كه غالیان مسلمان باورهای خود را از جریان های گنوسی هم عصر خود اخذ كرده اند (نك: هالم، الغنوصیة فی الاسلام (كلن: دارالجمل، 2003 م)، ص 5-18). گنوسی گری اصطلاحی است كه توسط محققان مدرن درباره جنبش مذهبی فلسفی كه در قرن اول میلادی در میان سنت مسیحی - یهودی در خاور نزدیك ظهور كرد به كار برده شده است. برخی شیعه پژوهان غربی در پژوهش های اخیر خود به خوبی نشان داده اند كه دیدگاه مشهوری كه آموزه های غلات شیعی در سده دوم را برگرفته از فرهنگ گنوسی می داند و می گوید كه جریان های گنوسی و باورهای آن ها در سده دوم در میان شیعه وجود داشته، نادرست است
نك: Bayhom-Daou (2003) " The second century ... ", p. 13.
19. عبدالحمید، دراسات فی الفرق و العقائد الاسلامیة (بغداد: دارالتربیة، 1977 م)، ص 70 و 71.
20. شهرستانی، پیشین، ج1، ص 141.
21. شهرستانی، پیشین، ج1، ص 175.
22. عبدالحمید، پیشین، ص77-78.
23. سیدمرتضی، الفصول، ص 313-314.
24. طوسی، الأمالی، ص 650.
25. ابن بابویه، علل، ج1، ص 227.
26. كشی، پیشین، ج2، ص812-813.
27. ابن بابویه، اعتقادات، ص 97-101.
28. عبدالحمید، پیشین، ص82-83.
29. مفید، جوابات أهل الموصل (بیروت: دارالمفید، چاپ دوم، 1414 ق)، ص 46.
30. سیدمرتضی، رسائل (قم: دارالقرآن الكریم، 1405 ق)، ج1، ص 157.
31. ابن بابویه، اعتقادات، ص 97-101.
32. مفید، تصحیح، ص 134-135.
33. کشی، محمدبن عمر (1404 ق)، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، به کوشش سید مهدی رجایی، قم: مؤسسه آل البیت، ج2، ص 592.
34. كشی، پیشین، ج1، ص 323.
35. كشی، پیشین، ج2، ص 702.
36. كشی، پیشین، ج2، ص 779.
37. كشی، پیشین، ج2، ص 804.
38. كشی، پیشین، ج2، ص 582.
39. ابن بابویه، الخصال، ص 402.
40. كشی، پیشین، ج2، ص 490-491.
گرامی، سید محمدهادی؛ (1391)، نخستین مناسبات فكری تشیع: بازخوانی مفهوم غلو در اندیشه جریان های متقدم امامی، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول