گفتمان چیست؟

بی گمان یكی از پركارترین و مناقشه انگیزترین واژگان در سالیان اخیر، «گفتمان» است كه در شاخه های مختلف معرفتی به كار رفته و مشتاقان بسیاری یافته است ولی در علوم سیاسی و در فلسفه بیش از سایر شاخه ها، مورد اقبال و
شنبه، 23 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتمان چیست؟
 گفتمان چیست؟

 

نویسنده: علی اكبر امینی




 

بی گمان یكی از پركارترین و مناقشه انگیزترین واژگان در سالیان اخیر، «گفتمان» است كه در شاخه های مختلف معرفتی به كار رفته و مشتاقان بسیاری یافته است ولی در علوم سیاسی و در فلسفه بیش از سایر شاخه ها، مورد اقبال و توجه واقع شده است. شاید به این دلیل كه در روزگار ما این واژه با مفهوم «قدرت» گره خورده است. به ویژه در نزد فیلسوفانی چون میشل فوكو این اصطلاح چنان با قدرت در آمیخته كه گاهی با آن مترادف می شود. او كه سالهای زیادی را وقف گفتمان نمود، در اوج كار و كمالش (1977) چنین گفت: «اكنون از خود می پرسم كه در «تاریخ دیوانگی» یا «زایش درمانگاه» از چه چیزی جز قدرت حرف زده ام.» (1)
گفتنی است كه مباحث مربوط به گفتمان به طور كلی در روزگار ما تحت نفوذ و سیطره علمی و معنوی فوكو بوده و رابطه مستحكم خویش را با قدرت و به بیان دیگر با سیاست هرگز سست نكرده است. در نزد كسانی كه از دید زبان شناسانه به گفتمان نگریسته اند، باز در نهایت آن خط و ربط سیاسی در آثار و افكارشان مشاهده می شود.
گفتمان در لغت به چند معنی آمده است: مباحثه و مجادله، مسیر و جریان و راه و روش، گفتگو و مكالمه، عمل، قانون،‌پرده نمایش، نماد، قدرت، توان و استعداد تفكر و... (2) اما این واژه همین كه وارد متون تخصصی می شود و مفهوم اصطلاحی به خود می گیرد، پیچیده تر و گسترده تر می شود.
امیل بن ونیتس از زاویه زبان شناسی به این كلمه نظر انداخته است. طبق گفته او، «گفتمان» را باید از زاویه«ارتباطات اجتماعی» در نظر گرفت.از این دیدگاه، گفتمان سبب «عینیت بخشیدن» به واژه ها می شود، یا به بیان دیگر وجود عینی آنها برای ما درك می شود. او و سایر زبان شناسان اعم از ساختارگرایان و دیگران از زوایای دیگر نیز به این موضوع پرداخته اند. همچنین از دیدگاه فلسفی نیز گفتمان مورد توجه افرادی چون دكارت، نیچه، كانت، هوسرل و هابرماس و امثال آنان قرار گرفته است. (3)
از آغاز دهه 70 میلادی«گفتمان» از دیدگاه انسان شناسانه سخت مورد توجه قرار گرفت. هم در زبان شناسی توصیفی و هم در مطالعات فرهنگی، از اقبال گسترده ای برخوردار شد. از دیدگاه انسان شناسی از حد یك اصطلاح صرفاً ادبی فراتر رفت و همه ابزارهای پیام رسانی از جمله نوارهای كاست و به طور كلی رسانه های صوتی و تصویری را در برگرفت. نحوه تأثیرگذاری این رسانه ها و نیز تحلیل آنها از دیدگاه گفتمانی در دهه 70 توجه انسان شناسان را به خود معطوف كرد.
از دید مطالعات فرهنگی، گفتمان سه مفهوم را می رساند: به تنهایی هنر گفتن یا نوشتن است، واژه ای است كه تجسم دانش و معلومات است و مجموعه ای از آداب و رسوم و آیینهایی است كه به مردم شیوه ارتباطات درست و مكالمات مؤثر و صحیح را با استفاده از ذخایر فرهنگی می آموزد. رویكرد دوم (فرهنگی) گفتمان را به زنجیره ارتباطی، دانش و قدرت می كشاند و از تداخل آنها با یكدیگر پرده برمی دارد. (4) این برداشت از گفتمان در دهه 70 و 80 مورد توجه قرار گرفت و شهرت و گسترش و نفوذ خود را بیش از همه مدیون فوكو است. به نظر فوكو از قرن هجدهم به بعد «‌فرهنگ» نیرویی دنیوی پیدا می كند كه مهمترین ویژگی آن، «جای گرفتن اقتدار در گفتمان» است. به اعتقاد وی، تجسم و منشأ قدرت كه در دوران رنسانس در هستی «سوبژكتیو» خداوند متجلی بود، در سده نوزدهم به ساختارهای «ابژكتیو» گفتمان منتقل شد. (5)
از آن پس «قدرت» كاركردی مرموزتر و پیچیده تر یافت و خود را در لابلای رفتارهای مختلف اجتماعی و در بطن كردارهای گوناگون پنهان ساخت. اگرچه قدرت به ظاهر پخش و پراكنده شد و كوچك تر گردید، اما در عمل مخرب تر و گسترده تر شد. آنچه به اقتدار قدرت مدد كرد، دانش جدید بود؛ دانشی كه انسان را به اسارت كشانید. معنی این جمله فوكو كه: «گفتمان محل تلاقی قدرت و دانش است» (6) ، شاید همین باشد. قدرت در زمانه ما «دزد با چراغ» گردید و تمام زوایای تاریك و روشن و همه گوشه های خلوت زندگی بشری را واكاوید. عامل این فراگیری گسترده اما تا حدودی پنهان و ناشناس و دزدانه و فریبكارانه، به طور كلی فرهنگ بوده است. از این روی كسانی مثل فوكو، دریدا، میخائیل باختین و... «مطالعات فرهنگی را مطالعاتی می دانند كه می توان مسائل سیاسی، آموزشی و تاریخی و جنسی و ادبی را در آن مطرح ساخت.» (7)
در همه این مسائل جای پای قدرت به چشم می خورد. به بیان دیگر، گفتمان، قدرت و فرهنگ چنان درهم آمیخته اند كه تبدیل به یك مقوله شده اند و در همه جا و در همه روابط یافت می شوند. ولوسینف زبان شناس روسی در سال 1930 نوشت: «گفتگوی كارگران كارگاههای ریسندگی و بافندگی در روستاها، مشتریان كافه ها و میخانه های شهرها، گپ موقع نهار كارگران كارخانه ها و... جملگی دارای گفتمانی خاص خود هستند... گفتمان پدیده، مقوله یا جریان اجتماعی است. به تعبیر بهتر، گفتمان جریان و بستری است كه دارای زمینه های اجتماعی است.» (8)
گفتمان فقط در درون كاخها و در قصرهای تو در تو و مجلل نیست؛ در هر جا و در همه جا هست؛ در كوچك ترین واحد سیاسی و جغرافیایی نیز به چشم می خورد. در هر جا كه آمریت هست، اطاعت هست، و فریب و ریا و پنهان كاری هست، گفتمان نیز هست (9) ، گفتمانی كه مخدر و ویرانگر و اغفال كننده است و گفتمانی كه می تواند بیدارگر و مبارز و معترض باشد. این گفتمان را در همه جا می توان دید؛ در قهوه خانه ها، تكیه ها، مجالس نوحه خوانی، سرگذرها، توی كارخانه ها و سر خرمن ها و... (10)
در حقیقت به نظر فوكو، گفتمان هم «با قدرت است و هم بر قدرت»؛ هم ابزاری در خدمت قدرت و با قدرت و مدافع وضع موجود و همرنگ كننده و در عین حال هم شكننده همرنگی و یكنواختی و بی حركتی و سكون و ثبات و در این صورت است كه تبدیل به گفتمان معترض و مبارز می شود.
بی گمان «گرامشی» جزء نخستین متفكرانی بود كه به این مسئله توجه نمود. به گفته او خطای بزرگ كمونیست ها این بوده كه تصور كرده اند، حكومت فقط در یك دستگاه سیاسی ساده خلاصه می شود، حال آنكه هر آنچه وفاق اجتماعی را میسر می سازد، دارای جوهره ای از قدرت است. از این روی، ابزارهای توافق ساز: فرهنگ، ایده ها، آداب و رسوم و سنتها و حتی احساس و شعور مشترك مردم را دربرمی گیرد. در همه این زمینه ها كه یكسره سیاسی نیستند، قدرتی در كار است كه حكومت نیز بدان تكیه می كند: قدرت فرهنگی (11) پس در بینش گرامشی وزنه بر فرهنگ می افتد. از این روی او به سراغ روشنفكران می رود و از آنان می خواهد كه در «جنگ فرهنگی» پیروز شوند.

گفتمان و «جنگ فرهنگی»

در این جنگ فرهنگی، دشوارترین میدان، عرصه «زبان» است كه در اشكال و صور مختلف مبارز می طلبد. می توان گفت، داغ ترین مباحث در روزگار ما بر سر «زبان» درگرفته است؛ از واژه شناسی گرفته تا مباحث دستوری و نحوی و از تحلیل زبان گرفته تا هرمنوتیك و گفتمان و پیامدهای سیاسی آن...
به گفته فوكو: «زبان دست كم در فرهنگ هند و اروپایی همواره به ظهور دو گونه تردید دامن زده است: نخست این تردید كه زبان دقیقاً همان چیزی را كه می خواهد بگوید، نمی گوید؛ معنایی كه درك می كنیم، یعنی معنایی كه فوراً متجلی می شود، به راستی شاید معنایی كمینه است... از سوی دیگر زبان به تردیدی دیگر دامن می زند: اینكه به نحوی از شكل كلامی خود فراتر می رود. به این صورت كه در جهان چیزهای بسیار دیگری نیز هستند كه سخن می گویند، اما از جنس زبان نیستند. گویی طبیعت، دریا، آوای برگها، جانوران، چهره ها، سیماچه ها، شمشیرهای برهم كشیده همه سخن می گویند. (12)
در واقع آنچه را «زبان» می گوید به تمامی درك نمی كنیم و از طرف دیگر تمام حرفها و پیامها با زبان گفته نمی شود، گفتمان تا حدودی دربردارنده هرد و جنبه زبان است، هر چند دست كم تردید اول در حوزه هرمنوتیك جای می گیرد.

گفتمان و عمل

«شعر همچون آیین تانتری یك عمل است. چیزی است انجام دادنی نه اندیشیدنی. بافتن این پرده عملی است عاشقانه و گشودنش عاشقانه ای دیگر. شعر نوشتاری كه همچون كالبد می زید و كالبدی كه همچون نوشتاری خوانده می شود...
ساراها، شاعر بزرگ تانتری، كالبد را جهان هستی می داند، شعر یك كالبد است.»
(اكتاویوپاز)
یكی دیگر از ابعاد زبان رابطه آن با «عمل» است. پیوندی كه زبان به عمل می زند از جمله مسائل موردتوجه اندیشمندان بوده است. با وجود اینكه برداشتها از گفتمان، متفاوت است، لیكن در همه انواع آن پیوندی میان زبان و عمل و اندیشه وجود دارد.
سارتر می گفت: «نوشتن، به گونه ای عمل كردن است.» (13)
ماركس ظاهراً بر وحدت فعالیت مادی- اجتماعی و زبان تأكید داشته و از آن دفاع می كند و انگلس (همین طور بعدها لوكاچ) معتقد بود كه زبان از كار نشأت می گیرد. (14)
ادعای هابرماس این است كه منشأ تكامل زندگی انسان به معنای خاص آن متكی بر دو عنصر است: كار اجتماعی و زبان. به اعتقاد او: نفس عمل سخن گفتن بر وجود حوزه ای دلالت دارد كه در آن ارتباط كاملاً آزاد و فارغ از سلطه، ممكن خواهد بود. بنابراین فرجام سخن گفتن آزادی است. (15)
داستان نویس معاصر آمریكایی، خانم ماریسن، برنده ادبی نوبل نیز گفتن و نوشتن را نشانی از آزادی می داند. (16) بدیهی است كه قاعده «نوشتن یعنی آزادی» فقط آنجا مصداق می یابد كه نوشتن و گفتن به میل و اراده خود نویسنده صورت بگیرد، در غیر این صورت نه آزادی كه فاشیسم است. چون: «فاشیسم جلوگیری از سخن گفتن نیست بلكه اجبار به سخن گفتن است.» (17)
در نزد هانا آرنت و لیوتار، سخن گفتن نوعی جنگیدن است. (18) آیزایا برلین می گوید: «ما با استفاده از واژه ها فكر می كنیم و واژه خود گاهی به معنی عمل و كردار است و بنابراین بررسی زبان مساوی بررسی فكر و حتی سراسر دیدگاهها و طرز زندگی است.»
جالب آنكه از حیث لغوی گفتمان مبین چنین مفهومی است: «ریشه مفهوم گفتمان (discourse) فعل یونانی (discurrere) به معنی حركت سریع در جهات مختلف است. گرچه این مفهوم به معنی تجلی زبان در گفتار یا نوشتار به كار برده می شود، ولی همان طور كه از ریشه آن پیداست، در علم بیان كلاسیك بر زبان به عنوان حركت و عمل تأكید می شده است.» (19)
این هم آغوشی زبان با اندیشه و عمل است كه آن را یكی از اركان عمده گفتمان كرده و زبان را به همه مظاهر زندگی متصل نموده است. همه متفكران و صاحب نظرانی كه به سلاله ی ویتگنشتاین مرتبطند، بحق توجه ما را به پیوند عمیق زبان با سایر قلمروهای حیات انسانی جلب كردند. آنها موجب شدند كه بپذیریم، بخش اعظم انسانیت ما حقیقتاً ناشی از آن است كه ما مخلوقاتی زبانی هستیم. (20)

گفتمان، زور و خشونت

«نیرومندترین فرد جامعه هرگز چندان نیرومند نیست كه بتواند برای همیشه سروری كند مگر اینكه نیرو را به حق و فرمانبری را به وظیفه تبدیل سازد.»
(ژان ژاك روسو)
به یك تعبیر می توان گفت: «گفتمان همان اعمال قدرت است و به عبارتی مكمل زور است.» گفتمان به اشكال مختلف (‌زبانی، نمادین، نمایشی، ژست، نوع لباس، عمارات و ساختمانها، شمایل و تندیسها، موزیك و غیره) در اختیار نخبگان و قدرتهای رسمی جامعه است. كاربرد درست و آگاهانه گفتمان نیاز به كاربرد زور و خشونت را به عنوان تنها ابزار موجود مرتفع می سازد. (21)
به نظر فوكو، «كسی كه گفتمان را به كار می بندد، این توانایی را دارد كه آن را حقیقی جلوه داده، و اعتبار و جایگاه علمی آن را تحمیل كند. بنابراین، گفتمان معصوم، بی طرف یا برابر نداریم...» (22) .
هر گفتمانی از همان آغاز در خدمت سلطه است و كاربرد اقناعی و اغوایی دارد. از این روی گفته اند كه: «گفتمان شبیه آن چیزی است كه ماركس آن را «آگاهی كاذب» خوانده است. (23)
در توضیح این دیدگاه می توان گفت كه ثبات سیاسی و نظم به یكی از دو راه زیر برقرار می شود:
گفتمان چیست؟

وقتی گفته می شود، گفتمان مكمل زور است و یا عوامل «آگاهی كاذب»، در حقیقت به گفتمانی اشاره می كنیم كه مورد سوءاستفاده نهادها و گروههای مسلط قرار گرفته است. این مطلب چنان كه گرامشی نیز یادآور شد، در دوران ما از شدت و حدّت خاصی برخوردار بوده است؛ زیرا: «قسمت اعظم اقتدار مدرن در جوامع دموكراتیك، از نوع متقاعدكننده و اغواكننده است تا قهری، تهدیدی و جنجالی. مثل صادر كردن دستورات و یا اعمال تهدید و تحریم های اقتصادی... در جوامع مدرن دسترسی به گفتمان شرط اصلی فرآوری رضایت عمومی و مؤثرترین روش اعمال سلطه است. (24)
پل ریكور، فیلسوف نام آور معاصر و از اصحاب هرمنوتیك مدرن از قول اریك وی می گوید: گفتمان روی دیگر خشونت است؛ اما خشونت نیز روی دیگر گفتمان است. پس خشونت همواره حضور دارد. یعنی خشونت پیش از آنكه در دست دیكتاتوری همچون هیتلر یا استالین قرار گیرد، در زبان وجود دارد. (25) در واقع مهم ترین دلمشغولی و دلهره و نگرانی فوكو و متفكران فرامدرن، از كاربست نادرست گفتمان در جامعه مدرن است كه تبدیل به خادم میان بربسته و بی چشم و گوش و مطیع محض زورمداران شده است. «متفكرانی چون فوكو، لیوتارد، دریدا هر یك به شكلی میراث مدرنیته را به نقد كشانیده اند... نقد قدرت مدرن، از مباحث اصولی پست مدرنیسم است. (26) اغلب متفكرانی كه در ربع آخر قرن بیستم با قدرت به جدال برخاسته اند، از موضع گفتمانی به آن نگریسته اند.

كاركردهای مختلف گفتمان

به طور كلی گفته می شود كه گفتمان چهار كاركرد دارد:

1- اجبار:

بدین معنی كه پاره ای از گفتمان ها از ضمانت اجرایی برخوردارند و امر و نهی می كنند و كاملاً آشكارند؛ مثل فرامین، قوانین، دستورات و... اما اجبار، شكل های كمتر روشنی نیز دارد و آن نقشهای گفتاری است كه مردم از آن به راحتی نمی توانند فرار كنند، حتی متوجهش نیز نمی شوند؛ نظیر پاسخ ناخودآگاه به سؤالات، اجابت درخواست و... قدرت را از طریق كنترل كاربرد زبان توسط دیگران- یعنی انواع و اقسام سانسور و كنترل- نیز می توان اعمال نمود.

2-مقاومت، مخالفت و اعتراض:

بسیاری از استراتژی های گفتمان كه توسط صاحبان قدرت برای اجبار به كار گرفته می شوند، می توانند توسط قدرت مخالف (samizdat) نیز استعمال گردند، اما اشكال خاصی نیز برای فاقدان قدرت وجود دارد كه شامل وسایل مختلف شعارنویسی روی دیوار، پوستر و ساختارهای ویژه زبانی (شعار، آواز، راهپیمایی، دادخواهی، تظلم و...) می باشد.

3- پنهان كاری:

كنترل سیاسی شامل كنترل اطلاعات است. رازداری، استراتژی جلوگیری از افراد برای دریافت اطلاعات و برعكس سانسور جلوگیری از ارائه اطلاعات به مردم می باشد... افراطی ترین وجه پنهان كاری دروغ است.

4-مشروعیت سازی و مشروعیت زدایی (27):

مقصود این است كه سیاستگران و دولتمردان در كنار كاربرد زور، از گفتمان هم سود می جویند تا به بقای خویش و مشروعیت نظام خود مدد رسانند. این همان قدرت اقناعی است كه اهمیتی بیش از قدرت برهنه دارد: «هرچه پیچیدگی جامعه بیشتر شود، قدر و اهمیت اقناع بالاتر می رود... به وسیله اقناع، حكمرانان چنان مردم تحت حكومت را خوپذیر می كنند كه از آن پس واكنشهای افراد تقریباً خود به خود به ظهور می رسد. كامیابی در اقناع به گستردگی و مدت تبلیغ و مهارت در القای افكار و اقوال قالبی بستگی دارد. شك نیست كه اقناع برای اعمال قدرت سیاسی كارآمدتر و ارزان تر از استخدام نیروهای وسیع پلیس و ارتش و شبه نظامی است.» (28)
مجموعه این عوامل كه سبب قدرت اقناعی و در نهایت مشروعیت دولت می شوند، گفتمان سیاسی است. همان طور كه اشاره كردیم، در نگرش هابرماس، این مسئله اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا آنچه سبب فروپاشی جامعه می شود، نه بحران سیاسی یا اقتصادی، بل بحران فرهنگی است كه در نهایت به نبود مشروعیت می انجامد و سرانجام بحران سیاسی می آفریند. بنابراین در نگرش هابرماس، گفتمان بر صدر مصطبه ی علم سیاست می نشیند. گفتمان به وجهی دیگر نیز در بروز انقلاب مؤثر است. اگر بپذیریم كه یكی از دو ویژگی عمده انقلاب، «بسیج مردم» است (29) ، در این صورت باید گفت، گفتمان در بسیج مردم نقشی عمده ایفا می كند، خواه به صورتی كه ارسطو در كتاب سیاست، مطرح می كند كه به گفته او، انقلابیون گاهی با نیرنگ: «مردم را [با سخنان چرب و فریبنده] به حكومت خود خرسند می كنند» (30) و گاهی به صورتی راستین، آگاهی و دانش و بینش سیاسی مردم را افزایش می دهند و مشاركت توده ای مردم را جلب می كنند. در هر حال گفتمان مهم ترین عامل پیونددهنده افراد در هنگام انقلاب خواهد بود.
اگر از دید ساموئل هانتینگتون نیز به «انقلاب» بنگریم، در نهایت به نتیجه ای مشابه دست می یابیم. به گفته او انقلاب در جوامعی رخ می دهد كه دچار نوعی نابسامانی شده اند. (31) در حقیقت هانتینگتون بر این اعتقاد صحه می گذارد كه «هر انقلابی نه تنها معلول نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی است، بلكه در عین حال حاصل نوعی تحول اقتصادی و اجتماعی در جامعه نیز هست. (32) در واقع او بر عامل اخیر اصرار می ورزد.

پی‌نوشت‌ها:

1.اریك برنز، میشل فوكو، ترجمه بابك احمدی، تهران، كهكشان، چاپ اول، 1373، ص44.
2.Philip Babcock Gove.Webster"s Third New International Dictionary U.S.A 1981,p.541
3.Michael Payne,A Dictionary of Cultural and Critical Theory.first Published in UK & U.S.A Blackwell publishers,1996.PP 144-148.
4.Alen Bernard & Jonatan Spencer,Encyclopedia of Social and Cultural Antropology,First published (London & New York Routledge,1996) ,pp.162-163
5.اریك برنز، همان كتاب، ص 63.
6.همان كتاب، ص8.
7.رابرت كان دیویس /لاری فینگ، «نقد ادبی قرن بیستم»، ترجمه هاله لاجوردی، فصلنامه ارغنون، شماره4، زمستان 73، ص15.
8.دایان مك، «مقدمه ای بر نظریه های گفتمان» (1) ترجمه حسینعلی نوذری، فصلنامه گفتمان، شماره2، پاییز 1377، ص30.
9.Samih K.Farsoun and Mehrdad Mashayekhi,Iran,Political Culture in the Islamic Republic,First Published by Routledg 1992,p.30
10.حسین آهی، بحور شعر فارسی، تهران، خزر، 1357، ص9 (از نامه دكتر شریعتی به م.آزرم) نعمت میرزا زاده.
11.آلن دوبنوآ، «قدرت فرهنگی» ترجمه شهروز رستگار نامدار، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 94-95، خرداد و تیر 74، ص28.
12.نیچه، هایدگر، گادامر، ریكور، فوكو و... هرمنوتیك مدرن، ترجمه بابك احمدی و... تهران، مركز، چاپ اول، 1377، ص177.
13.ژان، س.كارلونی/ ژان.س.فیلو، نقد ادبی، ترجمه نوشین پزشك، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1368، ص 52.
14.تام باتامور، مكتب فرانكفورت، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1357، ص77.
15.حسین بشیریه، «هابرماس، نگرش انتقادی و نظریه تكاملی»، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، مهر و آبان 72، شماره 73-74، ص 13.
16.هادی غبرایی، «نوشتن آزادی است»، مجله آدینه، آذر 1372، ص10.
17.اومبرتو اكو، «زبان، قدرت، نیرو»، ترجمه بابك سیدحسینی، ارغنون، شماره4، شماره اول زمستان 73، ص 68.
18.دانا. ز.ویلا، «پسامدرنیسم و حوزه عمومی»، ترجمه منصور انصاری، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 121-122، مهر و آبان 76، ص79.
19.حمید عضدانلو، «درآمدی بر گفتمان یا گفتمانی درباره گفتمان»، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 103-104، ص48.
20.مایكل پترسن و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی- ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1376، ص 274.
21.حمید عضدانلو، «گفتمان زور و جامعه»، فصلنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 99-100، ص7، آذر و دی 1374.
22.محمدعلی محمدی، «گفتمان یا سلطه معرفت»، روزنامه توس، 77/6/4، ص6.
23.محمدعلی محمدی، «گفتمان یا سلطه معرفت»، روزنامه توس، 77/6/4، ص6.
24.تیون وُن دایك، «اقتدار، گفتمان و دسترسی»، ترجمه مجید خسروی نیك، فصلنامه گفتمان شماره 2، پاییز 77، ص100.
25.رامین جهانبگلو، نقد عقل مدرن (مجموعه مصاحبه ها)، ترجمه حسین سامعی، تهران، فرزان، 1377، ص 230.
26.عباس منوچهری، «قدرت مدرنیسم و پست مدرنیسم»، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، مهر و آبان 76، شماره 121-122، ص36.
27.پاول شیلتون/ كریستینا شفنو، «گفتمان و سیاست»، ترجمه مصطفی یونسی، گفتمان شماره 2، پاییز 77، ص 67-68.
28.فرانتس نویمان، آزادی و قدرت و قانون، گردآوری و پیش گفتار از هربرت ماركوزه، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، چاپ اول، 1373، ص 49.
29.حسین بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1372، ص 6.
30.ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران، جیبی، چاپ چهارم، 1364، ص 214.
31.ساموئل هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علم، چاپ اول، 1370.
32.حمید عنایت، «انقلاب اسلامی: مذهب در قالب ایدئولوژی سیاسی»، ترجمه امیر سعیدالهی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 137-138، بهمن و اسفند 1377، ص 46.

منبع مقاله :
امینی، علی اكبر، (1390)، گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب، تهران: نشر اطلاعات، چاپ دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.