برگردان: محمد عبداللهی
یادداشت:
Mark Selden, “People"s War and the Transformation of Peasant Socicty: China and Vietnam," in Friedman and Selden,eds.,America"s Asia: Dissenting Essays on Asian-American Relation (New york:Vintage Books. 1971). By Permission.با اینکه کمکهای جبههی رهایی بخش طی ویتنام جنوبی به جنگ خلقی از لحاظ نظری و عملی در ردیف مهم ترین دستآوردهای انقلابی عصر ما قرار میگیرد، از این رو اگر به مطالعه و بررسی نشریات علمی و درسی بپردازیم که تلاشهای آمریکا را در سرکوب جنبش مقاومت مردم ویتنام اعلام یا افشاء میکردهاند، از نبود یا خلاء اطلاعات در مورد جبهه رهایی بخش ملی و جریان رشد و توسعه آن در مناطق آزاد شده یکه میخوریم. درست بسان حضور پراکنده و دور افتاده اعضای این جهه در جنگلها و باتلاقهای ویتنام جنوبی، اطلاعات مربوط به آن نیز از چارچوب منابع موجود بدور نگاهداشته شده است. این جبهه با بیش از ده سال پیشینه مبارزاتی همچنان برای مردم آمریکا بی نام و نشان و ناشناخته باقی مانده است. در واقع با جستجوی دقیق هم نمی توانیم به یک رویکرد علمی، مقاله یا کتابی معتبر در این باره دست یابیم. (1) در نبود منابع علمی مستقل در این زمینه، اثر رسماً تأیید شده (از طرف دولت آمریکا) داگلاس پایک (2) افسر سرویس اطلاعاتی آمریکا در ویتنام، تقریباً بلامنازع مانده است. در زیر نتیجه گیری پایک را درباره جبهه رهایی بخش ملی ویتنام ملاحظه میکنیم:
" دگرگونیهای اجتماعی که در مناطق آزاد شده [ جبهه رهایی بخش ملی ویتنام جنوبی ] به وجود آمد بیشتر صوری بود تا واقعی، رهبری جبهه رهایی بخش ملی بیشتر مداخله گرانه بود تا مشارکت جویانه، و چنین وضعی معمولاً موجبات نابودی خود را در درون خود میپروراند. تأکید عمده بر تبادل عقاید و افکار به هدف اصلی خود نرسید: روستاییان ویتنامی، در نتیجه فقدان زمینههای اطلاعاتی، اغلب مفهوم پیامهای این جبهه را درک نمی کردند. آنان دربارهی نیروهای اجتماعی رها شده در میهن خود و به طریق اولی در خارج از کشور خویش چیزی نمی دانستند. از این رو به تلاشهای جبهه رهایی بخش ملی برای جبران این نارسایی بی اعتنا بودند.- شرایط بی خبری مطلق که در آن ساکنان یک ده از ده مجاور خود بی خبر هستند هنوز در آسیا حکمفرماست. بالاخره، تحقق تلاشهای بلند پروازانه جبهه رهایی بخش ملی مستلزم داشتن کادری با استعداد، ماهر، متعهد و تقریباً اشخاص فوق انسانی (ابرمردانی) بود و تعداد چنین افرادی در میان آنان به کافی نبود تا موفقیت این جبهه را تضمین نماید. "
با وجود این، اصول همچنان دست نخورده باقی میماند. هرکس که به مطالعه عمیق تر جبهه رهایی بخش ملی میپرداخت، این احساس در او قوی ترمی شد که این جبهه به مرز یک لجنزار اجتماعی آتی نزدیک میشود، لجنزاری که فقط به طور مبهم دیده میشد. و این احساس به انسان دست میداد که گویی جامعه فردا آغاز 1984 [ نوشتهی جورج اورول ] است، یعنی زمانی که صلح جنگ است، بردگی برابر با آزادی است و نابسامانی سامان است. (3)
گر چه اثر پامیک بیش از آنکه خصلت پویای جنبش را که با موفقیت در برابر نیروی تخریبی بسیار عظیم ارتش آمریکا مقاومت کرده آشکار سازد، آن را به ابهام میکشاند، ولی به خوبی حساسیت رژیم آمریکا را نسبت به دگرگونیهای انقلابی در جهان روشن میسازد. پایک رک گوتر و صریح تر از بسیاری دیگر از دانشمندان اجتماعی است. معذ الک پیش فرضهای مورد نظر او همانهایی هستند که در محافل رسمی و گزارشهای خبرنگاران وسائل ارتباط جمعی و محاورههای عمومی مورد توجه قرارگرفته اند. این پیش فرضها را میتوان به شرح زیر خلاصه نمود: قدرت جنبشهای ملی توده ای بیش از هر چیز دیگری برکیفیت دخالت گرانه آنها منجمله ترور به مقیاس وسیع، وکاربرد بی رحمانه مهارتهای سازمانی لنینیستی متکی است. به حیات انسانی ارج و بهای چندانی گذاشته نمی شود، و فقط حفط قدرت در محاسبات رهبری انقلاب ملحوظ است. این خصومت و دشمنی لجام گسیخته نسبت به جنبشهای رادیکال و ناسیونایستی یکی از منابع ایدئووژیک درگیری نظامی آمریکا در ویتنام و سراسر جهان را تشکیل میدهد.
ترور و سازماندهی تنها سلاحهایی نیستند که به وسیله مقامات رسمی آمریکا و دانشمندان اجتماعی به ناسیونالیستهای انقلابی نسبت داده میشوند. آن طور که چالمرس جانسون در مطالعه مؤثر خود دربارهی مقاومت و پایداری کمونیستی چینیان بحث کرده است، جنبشهای انقلابی ممکن است به وسیله یک متحد غیر منتظره- تهاجم خارجی - ایجاد و مشروعیت یابند. از این دیدگاه تهاجم ژاپن به چین در سال 1937 موجب زوال و نابودی رهبری حاکم بر چین (کومین تانگ و سرکردگان محلی) شد، و یک خلاء رهبری به وجود آورد. علاوه بر این بی رحمیها و آوارگیهای ناشی از تجاوز ژاپنیها بالاجبار مقاومت تودههای دهقانی را اعتلا بخشید. نتیجهی اجتناب ناپذیر این بحث این است که: نه خلاقیت و نه تعهد در مقاومت، بلکه در رأس همه، ناسیونالیسم دهقانی برانگیخته از بحران جنگی عامل اصلی موفقیت جنبشهای ناسیونالیست انقلابی است. (4)
یکی از پیامدهای مهم این چشم انداز چنین باوری است که خصلت رهیافتهای بسیجی ناشی از جنگهای آزادی بخش پس از پیروزی و کسب استقلال از تبدیل این کشورها از جوامع دهقانی به جوامع در حال رشد و توسعه برخوردار از دولتهای ملی جلوگیری میکند. بحث جان لویس از میراث انقلابی در جامعه چین بیان نیرومندی از این دیدگاه غالب است:
" محافظت نظامی از خط توده ای انقلابی، رهبران حزب را به طور روز افزونی از واقعیات مابعد انقلابی جامعه چین جدا نمود. علاوه بر این به همان نسبت که رهبران کمونیست مبارزات جاری اقتصادی را با مبارزات نظامی انقلابی ما قبل انقلاب (1949) همسان میپندارند، این فرایند جدایی تشدید میشود. رهبران کمونیست با استدلالی تمثیلی تصریح میکردند آنچه به مثابه یک نظام رهبری در دوره ینان به کار گرفته شده است، می بایستی در یک یا چند دهه بعد به وسیله همان رهبران و به همان نحو در پکن هم به کار گرفته شود. اگر معتقد باشیم که روش خط توده ای میبایستی «معرف خواستهای تودهها» باشد باید بگوییم که کادرهای کمونیست جریان زوال روحیه و حمایت توده ای را نادیده گرفته یا آن را به درستی درک نکرده اند. تودههای مردم از شعارهای بدون آثار اقتصادی مثبت ناراضی شده اند، و طبق بسیاری ازگزارشهای قابل اعتماد ولی تأیید نشده اند، و طبق بسیاری از گزارشهای قابل اعتماد ولی تأیید نشده، دهقانان و کارگران غارت شده و به ستوه آمده هم بی میل و رنجیده خاطر شده اند. (5)"
این بینش اخیرکه برخی از محققان سیاسی و علمی نیز بر آن صحه گذاشتهاند بخش اساسی از ایمان و اعتقاد انسان غربی معاصر است: در اینجا اعتقاد بر این است که جریان رشد و توسعه محصول تکامل عقلی است که به وسیله سرآمدان اداری- تکنولوژیک کنترل میگردد. در تأکید بر نقش قاطع تکنولوژی پیروان وبر، بلشویکها، ستایش گران واحدهای تولیدی خصوصی و مخالفان آنان در میان برنامه ریزان سوسیالیست، با همدیگر توافق کامل دارند. در واقع آزمون سالهای تاریخی و اصلی جوامع صنعتی- از انگلستان گرفته تا آلمان، آمریکا، شوروی و ژاپن- همه بر اهمیت نقش سرآمدان اداری- تجاری نوین در مرتبط ساختن ذخایر و مهارتهای بخش کشاورزی به پیشرفته تریق کانالهای صنعتی دلالت دارد. در این زمینه رویکردهای انقلابی و اصلاح با یکدیگر مغایرتی ندارند، لیبرایسم تکنوکراتیک و بلشویسم از راههایی متقارب به هم میرسند.
در اینجا لزومی ندارد از سوء استفادههایی بحث کنیم که از نظریهی نوسازی (امروزی کردن) برای سرپوش نهادن بر جریان تداوم سلطه نو استعماری یا به گفتهی آندره گوندرفرانک (6) «توسعهی عقب ماندگی» به عمل میآید. ولی بگذارید تا دربارهی هزینههای انسانی نهفته در این رویکردهای سرآمد گرایانهی مربوط به جریان صنعتی شدن حتی در موفق ترین موارد آن رک و پوست کنده صحبت کنیم. در این نوع جریان صنعتی شدن توده مردم به طور آگاهانه و از روی عمل به متابعت از اوامر ماشین واداشت میشوند. در این جریان صنعتی شدن نسلهای متوالی قربانی ثمرات آینده آن میگردند، و در رابطه با تکنولوژی پیشرفته، قشر نوینی از صاحبان مشاغی فنی و حرفه ای به وجود میآیند. علاوه بر این اثرات جانبی معمول در این جریان، بویژه در نظام سرمایه داری این است که به موازات و به نسبت ثروتمندتر شدن اقلیتی محدود، تودههای مردم بومی فقیرتر میشوند و زندگی آنان هر روز بیشتر به وسیله نظام سرمایه داری تهدید میشود. آیا در برابر چنین راهی، راههای بدیلی هم برای رشد و توسعه وجود داردکه از نظر انسانی مستلزم هزینه کمتری باشد؟
فرضیه مورد توجه در این مقاله به شرح زیر است: از درون گرد و غبار برخاسته از نبرد نیروهای نظامی درگیر در جنگهای ممتد و آزادی بخش که چین و ویتنام را در بر میگرفت، تصویر نوین رادیکالی از انسان و جامعه و رویکرد مشخصی به رشد و توسعه اجتماعی- انسانی پدیدارگشت. این رویکرد بر مبنای مشارکت و عمل توده ای که سلطه سرآمدان قدرت را تهدید مینمود، برای پیگیری اشکال انسانی رشد و توسعه و غلبه بر موانع عظیم موجود بر سر راه تحول جوامع دهقانی ا میدوار کننده بود. در مناطق پایگاهی و نواحی جنگی تثبیت شده ای که جنبش از کامل ترین رشد خود برخوردار بود، مردم را به مقاومت در برابر متجاوزان بیگانه و مبارزه در راه غلبه بر مسائل داخلی مربوط به فقر و ستم کشاند: برای رسیدن به استقلال ملی، جنگ توده ای کارآمدتر از مبارزات چریکی خاص بود؛ زیرا جنگ توده ای به طور مستقیم و همراه با پیامدهای انقلابی عمیق بر سرتاسر زندگی روستاییان اثر میگذاشت. در مسیر جنگ توده ای فعالیت اجتماعات و مردم محلی در پاسخ به مسائل دفاعی و دگرگونیهای اجتماعی با جنبش ملی هماهنگ شد و تجربه زمان جنگ به رشد و تسریع آگاهی و تشکیلات و سازماندهی کمک نمود. در جنگ توده ای مردم دیگر چون مهرههایی منفعل و بی اراده در دست مالکان و مقامات رسمی رژیم قرار نداشتند و اوامر ناسازگار محیط طبیعی را از روی قضا و قدر و بی چون و چرا نمی پذیرفتند. از آنجا که انسان منبع اولیه جنبشهای انقلابی است، و تعهد فعال او شرط لازم موفقیت آن است، اشتراک مردم در سختیها و امیدواریها پیوندهای مستحکمی را در میان مقاومت کنندگان روستایی و رهبران و رهروان به وجود آورد. در نهادهای نویی که در سیر مقاومت مردم پدید آمد، دهقانان به طور بی سابقه ای بر کنترل فعال سرنوشت اقتصادی و سیاسی خود دست یافتند.
رهبری پارتیزانی نه آن خلایی را پر میکند که در نتیجه فرار یا اخراج اعضای طبقه رسمی بزرگ مالکی به وجود میآید و نه با ایجاد ترور به کسب پیروزی نائل میآید، زیرا هرگز آنان حریف خشونت و بیرحمی حامل از «ترور رسمی» و جنبه قانونی به خود گرفته نیروهای بیگانه و عمال رژیم دست نشانده آنان در کشور نمی شوند. رهبری پارتیزانی در بهترین حالتش پیوندهای نوینی از وحدت را به وجود میآورد که از طریق آنها مفاهیم رهبر و رهرو از نو طرح ریزی میشوند و مقدمات ایجاد پایه اجتماعی نوینی فراهم میگردد. من این حالت را در چین روحیه یا روش ینان مینامم. ینان شهری بود که پس از جنگ [ چین و ژاپن ] مرکز جنبش انقلابی چین شد. همین روحیه بود که ویتنامیان را به مقاومت واداشت. در اشکال اجتماعی اولیه ای که در سختیهای دورهی جنگ پدید آمدهاند علائم وحدت مهمی وجود دارند که به آینده جهان سوم و در واقع به امکاناتی برای رشد الگوهای اجتماعی مشارکت جویانه در همه جا مربوط میشوند.
بگذارید با کشور چین آغاز کنیم که جنبش رهایی بخش آن مدل انقلابی عمدهی نیمه دوم قرن بیستم است. نقطه آغاز این تحلیل- که دربارهی ویتنام و بخش عمده ای از جهان سوم هم صادق است- انگار قاطعانه تصورات آرمانی از خاندان و دهکده است که در منابع مکتوب و استنباطات عامیانه نیز ر سوخ کرده است. ساموئل پاپکین در این باره چنین میگوید:«افسانه دهکده» چنین تصور میشود دهقانانی که پاداشهای مادی دریافت نمی کنند از پاداشهای معنوی برخوردارند. آنگاه که پسری برای حفظ بقایش خود را به سینهی پدرش میچسباند، آن را محبت و مهر پدر فرزندی میخوانند. چنین به نظر میرسد که گاهی ضروریات و یا جور و ستمهای یک عصر به ارزشهای سنتی عصر بعدی تبدیل میشود. (7) فقر و استثمارگریبانگیر اغلب دهقانان حتی در بهترین ایام، از علائم و نشانههای اصلی و بارز زندگی روستاییان چینی بود. سلطه بی چون و چرای اغنیا- بر فقرا، سالمندان بر جوانان و مردان بر زنان در الگوهای کاملاً پرداخت شده ای از قدرت و اطاعت گنجانده شده بود.
ولی این نظام هنگامی که به درستی کار میکرد بدون پاداش هم نبرد، و از اهم اینها تأمینی بود که در قالب نظام خانواده و دهکده برای افراد فراهم میشد، و نوعی منافع اجتماعی هم وجود داشت که اغلب روستاییان و اعضای طبقه حاکم یعنی سرآمدان محلی یا نجبا در آن سهیم بودند. با اینکه نجبا به مثابه و در نقش بزرگ مالکان و نزول خواران استثمارگر بودند، و در تحلیل نهایی با اتکاء به قدرت نظامی دولت منافع خود را از تهدید دهقانان شورش حفظ میکردند، ولی با همه اینها برای به حداقل رسانیدن تجاوز و اجحاف حکومت مرکزی به دهکده با مردم اتحاد عمل داشتند. مشروعیت امتیازات نجبا به عنوان نمایندگان منافع محلی بیش از هر چیز بر نقش میانجیگرانه آنان بین روستا و حکومت مرکزی متکی بود؛ حکومتی که اولین هدف آن جمع آوری کامل مالیات و برقراری آرامش بود.
این تعادل در هرج و مرج، در اواخر سدهی نوزدهم و اوایل سدهی بیستم از میان رفت. سقوط قدرت امپراتوری، مشروعیت مبتنی بر تأییدکنفوسیوسی نجبا را تضعیف نمود. ایفای مؤثر نقش دلالی به طور روز افزون به نیروی نظامی محلی منتقل میشد. همزمان با این روند، اعمال استثمارگرانه سرآمدان محلی عمیق تر و در ملاء عام عریان تر میشد نخست بر اثر فقدان یک امپراتوری مؤثر،کنترل اجتماعی، یعنی سرکوب دهقانان شورش مستقیماً به دست مالکان و ارتشهای خصوصی آنان افتاد. بر اثر نبودن قدرت مرکزی، مالکان تأمین بودجه نیروهای نظامی محلی را بر عهده گرفتند و به وسیله آنان منافع خود را محافظت کردند. دوم اینکه در چین جنوبی جریان زمینداری غیابی در سرتاسر دورهی چه ینگ (8) 1911 - 1644 پایه اجتماعی اشتراک منافع محدود مالک- دهقان را متزلزل کرد. مالکان و حتی موفق ترین آنان در پی یافتن زندگی پر زرو و برقتر به سوی بخشها و شهر روی آوردند و به مالکان محض و صرف بدل شدند. عدم حضور آنان در روستاها نیز موجب شد تا روز به روز منافع آنان به جمع آوری اجاره بها و سرازیر کردن آن به صندوقهای خانوادگی محدود گردد. بدین سان زمانی که فقر و آوارگی در روستاها بیشتر میشد تنش بین مالکان و مستأجران حادتر میگردید.
گرچه ماکمیت بزرگ مالکان غایب یا غیر ساکن در روستاها و زوال قدرت مرکزی در طول یک قرن جنگ مخرب ردای مشروعیت نجبا را از تن آنان بیرون آورد، ولی نتیجهاش نه «خلاء» رهبری بلکه ایجاد ترکیب نوینی از قدرت بود. شورشیان از نظر قدرت سیاسی ضرورتاً چون نجبای امپریالیستی عمل نمی کردند. آنان تنها در مسیر یک مبارزه سخت و دشوار علیه منافع تجاوزگران موفق به کسب قدرت سیاسی گردیدند. هر چند رهبری محلی سرکردگان جنگی و بزرگ مالکان در قرن بیستم فاقد مقتضیات زمانی و سنت کنفوسیوسی بود، با وجود این تهدید بزرگی برای انقلابیون به شمار میرفت. در همین حال الگوهای نظامی و سیاسی که در جریان سقوط امپراتوری، یغماگری مای بزرگ مالکان ارضی، و تجاوزات بیگانگان پدید آمده بود، فرصتهای نوینی را برای داوطبان در روستاهای چین به وجود آورد.
قدرت نظامی خصوصی تقویت شده محلی، هم نیروهای به اصطلاح «قانونی» بزرگ مالکان و سرکردگان جنگی و هم راهزنان یا دزدان سرگردنه را در بر میگرفت. با اینکه اینها موجب محدودیت بیش از پیش ذخایر دهقانان گردیدند، ولی به بسیج نظامی جامعه چین کمک کردند. در مورد خسارات انسانی و غیر معمول حاصل از این بسیج صد ساله مطالعات زیادی انجام گرفته است. دربارهی جریان رشد و توسعه آینده جنبش مقاومت دو گرایش عمده وجود داشت. یکی از این دو گرایش گسترش افق و دیدگاه دهقانان به ورای حد و مرز دهکده یا بازار محلی بود، و این امر از نتایج شرکت آنان در عملیات نیروهای نظامی اعم از نیروهای راهزنی، ارتش سری یا ارتش رسمی به شمار میرفت. پیامد این امر ایجاد یک جامعه تدافعی و شکل گیری یک شبکه گسترده روابط بود که برای رفاه دهقانان حیاتی به نظر میرسید. گرایش دیگر این بود که در طول یک قرن تغییر و تحول نظامی، کادر رهبری جوان و نیرومند بیشتر مورد توجه قرارگرفت که این امر با سبک رهبری موجود در جامعه سنتی چین در تضاد بود. بویژه اینکه فرصتهای گسترش یافته نظامی امکان کسب قدرت را به دست فقیر زادگان سپرده بود. این فرصتهای به دست آمده، یعنی به وجود آمدن واحدهای تدافعی، و اتکاء روز افزون بر نیروهای فقیرزادگان جوان، با وسیله جنبش انقلابی زمان جنگ که بر آن بود تا فشار و نیروی خود را در راستای هدفهای اجتماعی و ملی نوین جهت دهد گسترش بیشتری یافت.
در سال 1937 زمانی که همه چینیان برای دفع تجاوز ژاپن به چین بسیج شده بودند، مسأله اصلی پیش روی رهبری کمونیستی این بود که: ارتش کوچک و ضعیف انقلابیون متعهد باید به چه نحوی در برابر نقشههای تجاوزکارانه یک قدرت صنعتی پیشرفته (ژاپن) مقاومت نماید. اگر چه جنگ چریکی دهه پیش از جنگ داخلی و انقلاب ارضی تجربه ای در خور توجه بود، ولی واقعیت. تلخ این بود که این جنبش اخیراً به وسیله ارتشهای کومین تانگ و سرکردگان محلی مخالف با انقلاب اجتماعی در هم شکسته شده بود. بقایای نیروهای کمونیستی که در سال 1934 مجبور شدند پایگاههای خود را در مناطق جنوبی و مرکزی چین ترک گویند طی یک راهپیمایی طولانی خود را به مناطق دور افتاده و متروکه شمال غربی چین رسانیدند و در آنجا تجدید سازمان یافتند.
تجاوز ژاپن به چین در یال 1937 مسائل و امکانات نوینی را پدید آورد. به جای جنگ طبقاتی که محور آن مبارزه برای زمین بود، حزب کمونیست تلاش میکرد تا یک جنبش ملی متشکل از وسیع ترین طیف ممکن از نیروهای مخالف با تجاوز بیگانه (ژاپن) را بسیج نماید. البته اگر حزب کمونیست به همین امر بسنده میکرد دیگر وجه تمایزی بین جنبش کمونیستی چین و جنبشهای رهایی بخش ضد سلطه بیگانه در سرتاسر جهان سوم وجود نداشت و در واقع چنین برداشتی نمی توانست پویاییهای جنبش زمان جنگ را به طور همه جانبه تبیین نماید. (9) چون اگر کمونیستها صرفاً طرفداران اصلاحات ارضی نبودند و یا اگر انقلاب ارضی رادیکال را به طور موقت کنار میگذاشتند، توانایی آنان در پاسخ گویی شجاعانه و مؤثر به مسائل تشدید یافته جامعه روستایی در جریان جنگ مقاومت علیه ژاپنیها برای آنان محبوبیت فوق العاده ای در میان تودهها به ارمغان میآورد. حمایت کمونیستها از دهقانان و پاسخگویی به مسائل آنان را باید در بافت برنامه جامع و ابتکارآمیز رهبری و اصلاحات روستایی درک کرد. ناسیونالیسم فقط در بافت برنامه ای اصلاحی توانست حمایت دهقانان را به دست آورد تا دهقانان به مثابه یک گروه اجتماعی فعال در حل مسائل اجتماعی اقتصادی و امنیتی خود شرکت کنند و مسایلی را حل کنند که در جامعه چینی اواخر دورهی چه ینگ (10) و سرکردگان محلی همه جاگیر بود و با تهاجم ژاپنیها به چین شدت بیشتری یافت. حضور ناسیونالیسم نوین در روستاهای چین و تعهد به شرکت در جنگهای مقاومت چریکی از نفوذ جنبش و احیای عناصر اساسی زندگی اجتماعی و اقتصادی روستا گسست ناپذیر بودند. چه در روستاهایی که صاحبان قدرت محلی از بیم ژاپنیها یا کمونیستها گریخته بودند و چه در آنهایی که مردم با نماینده حکومت کمونیستها همکاری میکردند، انحصار قدرت سیاسی بزرگ مالکان مورد تهدید قرار میگرفت. برای اولین بار دهقانان به مثابه یک گروه اجتماعی در درون یک جریان سیاسی یک پارچه شدند و در مناسبات اجتماعی و اقتصادی نوینی وارد شدند که به بازسازی زندگی روستاها میانجامید.
این نکته برای درک شکست کومین تانگ درکسب حمایتهای ناسیونالیستی تقویت شد، در نتیجهی تجاوز خارجی بسیار مهم است. کومین تانگ به مثابه گرداننده اصلی قدرت حکومت مرکزی توانست در اولین سالهای جنگ حمایت ناسیونالیستی سرآمدان عمده قدرت را به دست آورد. در واقع گرایش به مقاومت در برابراشغالگران ژاپنی باعث شد که کومین تانگ و کمونیستها برای جلب حمایت سرآمدان شهری و روستایی، از جمله جوانان دانشجو به مثابه سر و منشاء ناسیونالیسم چینی سدهی بیستم با یکدیگر به رقابت بپردازند. کومین تانگ نتوانست حمایت دهقانان را به دست آورد. از دیدگاه رهبران کومین تانگ در شرایط اشغال کشور به وسیله یک نیروی مهاجم قویتر، وجود یک جنبش انقلابی نیرومند و رشد یافته در جریان مقاومت به رهبری کمونیستها، برای حفظ قدرت، کسب حمایت فعال تودهها ضروری بود. در چنین شرایطی دیگر نه ائتلاف زیرکانه بزرگ مالکان با سرکردگان محلی کافی به نظر میرسید و نه ارتشهای منظم و آموزش دیده مدرن آلمانی. ارکان اساسی حکومت ده ساله کومین تانگ در سال 1938 زمانی که کومین تانگ از مناطق شهری و ساحلی یعنی پایگاههای اصلی قدرت خود بیرون رانده شد، از تأمین کنترل روستاها درمانده و نومید گردید.
شکست کومین تانگ در مواجهه با مسائل ترسناک فقر و بینوایی دهقانان و ناتوانی در برانگیختن دهقانان به مقاومت در برابر تجاوز بیگانگان باید از همان دیدگاهی بررسی شوند که مسائل جهان سوم مورد توجه قرار میگیرند. رویکرد کومین تانک به این مسئله نمونه بارز مشکلات عمدهی موجود بر سر راه تکیه کردن بر نخبگان نظامی و سایر سرآمدان به منظور ایجاد تحول در جوامع دهقانی است. نخبگانی که به رغم آموزشهای ناسیونایستی و تجربه و جهان بینی خود، از اکثریت عظیم مردم خود بریده و جدا افتاده اند. این صرفاً لجاجت، حماقت و یا بی بصیرتی (چیزی بیشتر از موارد مشابهش در ویتنام، تایلند، لائوس و بخش عمده ای از آمریکای لاتین) کومین تانگ نبود که چنین مانعی را بر سر راه بسیج توده ما قرار میداد. بلکه در اینجا با یک مانع ساختاری در بنیان و اساس گروههای نخبه روبرو هستیم. کومین تانگ که بنا بر ملاحظات سیاسی و پیش فرضهای ایدئولوژیک خود از سلطه بزرگ مالکان ارضی حمایت مینمود، ناتوان تر از آن بود که یک جنبش توده ای را رهبری کند تا در برابر تجاوزها و یورشهای پی درپی ژاپنیها ایستادگی نماید و یا پایگاهی برای مقاومت تودهها فراهم سازد. در تحلیل نهایی کومین تانگ چیزی نداشت که به دهقانان عرضه نماید جز دزدیدن محصولات و دستگیری بی رحمانه پسران جوان آنان برای خدمت در ارتشی که حافظ وضع موجود بود، و الفاظی ناسیونالیستی که چون فاقد پایه مادی و برنامه ای اجتماعی بودند برای دهقانان معنی و مفهومی نداشتند. خلاصه آنچه که کومین تانگ به دهقانان عرضه میکرد عبارت بود ازگرسنگی، مرگ و الفاظی خشک و توخالی.
رهبری کمونیستی در تلاش برای هدایت مقاومت زمان جنگ به یک دو راهی رسیده بود. حزب کمونیست از یک طرف در پی آن بود تا یک جبهه متحدگسترده تشکیل دهد که حتی دشمنان طبقاتی پشین- بزرگ مالکان ارضی، دهقانان ثروتمند، و بورژوازی که همه از یک روحیه مشترک ناسیونالیستی ضد ژاپنی برخوردار بودند - را هم در برگیرد. از جانب دیگر نیرو و توان حزب بیش از هر چیز دیگری بر زحمات دهقانان استوار بود، برای حفظ وحدت ملی درسال 1937 ، حمله جبهه به بزرگ مالکان ارضی جای خود را به یک برنامه «تقلیل اجاره بها و بهره» دادکه مشخصات عمده آن عبارت از کاهش 37/5 درصدی میزان اجاره و در مجموع کاهش همه اجارهها به میزان 25 درصد بود. سؤال اصلی این بود که آیا جنبش کاهش میزان اجاره بها با حفظ حقوق مشخص برای بزرگ مالکان و جلوگیری از برخورد قهرآمیز دهقانان با مالکان میتوانست از آن گونه تعهد و وفاداری عمیق دهقانی برخوردارگردد که در دهه قبل از آن اغلب متعاقب یک تحول ارضی رادیکال به وجود میآمد.
در اوایل دهه 1940 در رویارویی با تجاوزات فلج کننده ژاپنیها و تنشهای فزاینده در درون جبهه متحد، کاهش میزان اجاره بها در مناطق پایگاهی تحت کنترل و رهبری کمونیستها به مقیاس وسیع و به طور مؤثر به مرحله اجرا درآمد. مبارزه برای کاهش اجاره بها هم نه مانند یک جریان اداری روزمره، بلکه در قالب یک جنبش توده ای در روستاها گسترش یافت. این مبارزات تجلی بخش مشخصات بسیاری از جنبشهای رادیکالی گردید که پس از سال 1946 بساط نظام بزرگ مالکی را در هم نوردیدند؛ در هر دو مورد مسأله اساسی از نظر روانشناسی غلبه بر ترس و نگرانی عمیق دهقانان از انتقامجویی بزرگ مالکان بود. در نبردهای کاهش میزان اجاره بها، هدف این بود که هر دهقانی به طور مشخص و مستقیم با تعدیات مازاد بر حد معمولی بزرگ مالکان مبارزه کند. در این مرحله، نه خود نظام بزرگ مالکی، بلکه تعدیات مازاد بر حد معمول آن بود که تهدید میشد. بدین سان مجریان برنامه کاهش میزان اجاره بها در عین تأکید بر اصل مورد توجه جبهه متحد در واریز کردن اجاره بهای کاهش یافته به صندوقهای بزرگ مالکان، مردم را به مشارکت توده ای برای محدود ساختن امتیازات بزرگ مالکان فرا میخواندند. در آن زمان دهقانان نمی توانستند زوال کامل نظام بزرگ مالکی و رهایی از قیل و بند آن را پیش بینی نمایند، زیرا این امر در برنامه بعدی اصلاحات ارضی عملی گردید. (11)
در چنین شرایطی بر پا داشتن یک جنبش توده ای مؤثر بر مبنای کاهش میزان اجاره بها مشکلات بزرگی میآفرید. کلید حل این مشکلات در ایجاد اتحادیههای دهقانی قدرتمند برای رویارویی با بزرگ مالکان سرکش و متمرد، و فراهم ساختن مرکزی برای حمایتهای آتی و در واقع توجیه منافع اساسی دهقانان بود. آگاهی و حمایت گروهی که از طریق اتحادیههای دهقانی رشد یافت برای از بین بردن نگرانیهای دهقانان و تحریک روحیه نظامی آنان حیاتی بود. گام مهم زمانی برداشته شد که اتحادیههای دهقانی برای تضمین حقوق اجاره داران درکشت اراضی و توصیه به مالکان در خودداری از اعمال زور در باز پس گیری زمینها قدرت کافی به دست آورند. بدین سان دهقانان فعال از نظر سیاسی این تهدید بالقوه را از میان برداشتند. با وجود این هنوز مسائل بزرگی پیش پای آنان وجود داشت. هنوز دهقانان زیادی بودند که در طول روز اعمال زور و استثمار بزرگ مالکان را شدیداً تقبیح میکردند ولی شبانه به طور پنهانی پس مانده اجاره بهای مالکان را به آنان میپرداختند. در این شرایط نمی شد این قبیل ترسها و نگرانیها و ناامنیها را به سادگی زدود. ولی اثر تصاعدی این نبردها در از میان بردن این امور روشن بود: این نبردها فعالیت دهقانان را در جهت رهایی از سیطره سرآمدان بزرگ مالک هماهنگ و متمرکز نمود. اتحادیههای دهقانی که این جنبش را رهبری میکرد، کانون قدرت و تشریک مساعی دهقانان شد، و در برابر سلطه بزرگ مالکان وزنه مخالف مؤثری گردید. علاوه بر این، گرایشها و خواستهای ناسیونالیستی اغلب با تلاش در جهت محدود ساختن قدرت بزرگ مالکان هماهنگ و همسو شد. آنجا که بزرگ مالکان ارضی با اشغالگران ژاپنی فعالانه هم دست و هم صدا میشدند، پدیده ای که به هیچ وجه غیر معمول نبود، هدف جنبشهای مبارزاتی ضد خائنان قرار میگرفتند و اراضی آنان بی درنگ و یکجا مصادره میشد. بدین ترتیب در مورد بزرگ مالکان خائن (هم دست با متجاوزان ژاپنی) جنبش تقلیل اجاره بها به نتیجه نهایی و منطقی خود (مصادره اراضی بزرگ مالکان) منجر میشد. (12)
کاهش میزان اجاره بها بخش گسست ناپذیری از برنامه هماهنگ رهاسازی دهقانان و تحرک بخشیدن به اقتصاد کشور در جهت تقویت جنبش مقاومت و بهبود شرایط زندگی روستایی به شمار میرفت. در سال 1941 آنگاه که در پی محاصره اقتصادی و رکود شدید، کشور با مسائل حاد تأمین مایحتاج عمومی مواجه گردید، تلاشهای اولیه رشد و توسعه اقتصادی، بخش جداناپذیری از بسیج عمومی زمان جنگ شد. ایجاد برادری به جای خصومت در میان کادرها و دهقانان، عامل پایداری برای تقویت جنبش مقاومت گردید. به علاوه، با معرفی افکار و تکنیکهای نوین خارج از ده به روستاییان و یا تجربه و آزمایش در درون ده، راههای نوینی برای تحرک بخشیدن به اقتصاد کشور گشوده شد. در واقع درگرماگرم همین مبارزه و مقاومت بود که رویکردهای خاص چینی به رشد توسعه پدید آمد؛ تأکید بر نقش برتر نیروی انسانی و خلاقیت توده ای در شرایط نبود منافع مالی ، تکنولوژیک، خودکفایی، عدم تمرکز و برنامه ریزی محلی - توده ای. عقیده بر این بودکه دورنمای افزایش پاداشها از طریق جنبش تقلیل میزان اجاره بها «شور و شوق تولیدی» دهقانان را برمی انگیزد و بر بازده کلی جامعه اثرات مثبتی باقی میگذارد. با وجود این وظیفه غلبه بر فقر و عقب ماندگی کشاورزی تنها به این شور و شوق فردی واگذار نشد. کلید حل مشکل در هماهنگ کردن و تحرک بخشیدن به منابع از هم گسیخته و عاطل و باطل موجود درکشور بود. برای این منظور شرکت تعاونی کشاورزی به مثابه کانونی برای کمک در رسیدن به اقتصاد نوین روستایی و یک جامعه نوین ابداع گردید.
در اواخر سالهای مقاومت، تأسیس شرکتهای تعاونی در مناطق پایگاهی برای رسیدگی به مسائل روستایی نوآوری عمده ای به شمار میرفت. شرکتهای تعاونی که بر مبنای رهبری دهقانی تجلی یافته در مسیر مقاومت چریکی و پایین آوردن میزان اجاره بها تشکیل یافت، اولین تلاشی بود که در جهت ایجاد یک سازمان درونی مستقر در زندگی اقتصادی روستا صورت گرفت. شرکتهای تعاونی ملاحظات اقتصادی دهقانی را از تنگ نظریهای موجود در چارچوب واحد خانواده با واحدهای و اجتماعی بزرگتری از گروههای کمک متقابل روستایی ارتقاء بخشیدند. آنها همچنین به وحدت و تقویت دهکده به مثابه یک واحد اقتصادی- اجتماعی کمک کردند، و آن را در راستای تلاش به منظور ایجاد پیوند میان جنبش مقاومت و رویکردهای نوین رشد و توسعه اقتصادی در سراسر مناطق عملیاتی قرار دادند.
از جنبههای دیگر، جنبش تعاونی نشانگر عالی ترین رویکرد حزب به مسائل دهقانان بود. بر عکس جنبشهای مربوط به تقسیم اراضی کشاورزی یا کاهش میزان اجاره بها که پاسخی مستقیم و رو در رو به نیازها و خواستهای فقرا بود، وضع شرکتهای تعاونی و نتایج حاصل از آنها هنوز برای بسیاری از دهقانان ناشناخته بود. علاوه بر این شرکتهای تعاونی صرف فواید آنی ناچیز بود ولی مدیریتی مداوم و تعهدی گسترده را طلب میکرد. در بلند مدت، نقش موفقیت آمیز شرکتهای تعاونی در ایجاد یک کادر رهبری محلی و مؤثر و متعهد به اصول تعاونی روستایی و رشد و توسعه اقتصادی قابل پیش بینی بود. با وجود این تاکتیکهای متقابل به افزایش سریع تولید منجر نمی شد، هیچ گونه مدیریت ماهرانه ای هم نمی توانست بر تردید و مقاومت دهقانان غلبه نماید. اصول اساسی تعاون نظیر انعطاف در تطابق با شرایط محلی، عدم تمرکز، و محدودتر نمودن اندازه واحدهای تولیدی به طرز استادانه ای با امکانات سازماندهی و مشارکت توده ای مناطق عملیاتی در زمان جنگ پیوند داده شد. برای توفیق شرکتهای تعاونی، خروج از آشفتگیهای زمان جنگ و ایجاد واحدهای اجتماعی خود بسنده، چنین اصولی ضروری بودند. در مناطق متعددی که کمکهای متقابل با موفقیت پا گرفت، برای مبارزه با تنگ نظری (محدود در چارچوب خانوادگی) دهقانان مناسبات اجتماعی مؤثری پدید آمد که به بازسازی بنیادی الگوهای اقتصادی روستا و بالا بردن امکاناتی برای رشد و توسعه مداوم آن منجر گردید.
در واقع واحد تعاونی در نگاه رهبری زمان جنگ جهان کوچکی بود که نه تنها تبلور تصوری پرومته ای از انسانی بود که برای کنترل طبیعت فعالانه میکوشد، بلکه با مسائل روستایی نیز به طور تمام عیار مقابله مینمود. شرکتهای تعاونی علاوه بر عملکردهای اقتصادی بنیادی، به مثابه واحدهای چریکی درگیر در یورشها و عملیات پشت جبهه نیز عمل میکردند؛ آنها کانونی برای تعلیم و تربیت نیمه وقت فراهم آوردند، تعلیم و تربیتی که با مسائل انضمامی جنگ، اقتصاد، و جامعه روستایی ارتباطی نزدیک داشت؛ آنها همچنین معرف یک واحد سیاسی خود مختار و مشارکت جویانه بودند و به طور مداوم با مسائل و گرفتاریهای محلی درگیر بودند. در رأس همه اینها، شرکتهای تعاونی تبلور یک روحیه مقاومت آمیخته با دیگر دوستی و از خودگذشتگی بود. خصلت ساده ولی نیرومند روحیهی تعاونی را میتوان در این شعار زمان جنگ مائو تسه- تونگ به خوبی مشاهده کرد:
آنان که توان کار دارند کار میکنند؛ آنان که بیشتر دارند بیشتر میدهند آنان که کمتر دار کمتر میدهند؛ نیروی انسانی و حیوانی روی هم گذاشته میشود. بدین سان هر کسی میتواند به موقع کارش را انجام دهد، یعنی به موقع شخم بزند به موقع بکارد به موقع بدارد و به موقع بردارد. (13)
بدین سان واحاهای تعاونی به صورت اصولی اساسی تبلور یافتند و در جریان جنبش خودیاری پس از سال 1958 پیوسته رشد و توسعه یافتند. این اصول، و در رأس آنها تأکید سازماندهی همیاری محلی، خلاقیت توده ای، و اتکاء به خود به جای اتکاء به مدیریت بوروکراتیک دولتی، مبانی عمده تجربه چینی متمایز از تجربه شوروی را تشکیل میدادند.
شروع جنبش تعاونی، مسأله مناصبات بین رهبری متعهد و معتقد به تحول اجتماعی رادیکال دهقانان را به صورت بسیار دقیق مطرح نمود. آن طورکه اریک ولف (14) انسانشناس اشاره کرده است: در مواقع صلح رهبران انقلابی ممکن است در تلاش برای «پیوند با مردم» به روستاها امتیاز زیادی بدهند... آنان اغلب همه این کارها را به مثابه افرادی غیر روستایی انجام میدهند، به مثابه افرادی که در شهرها زندگی کرده و تعلیم یافته و الگوهای رفتاری و خصوصیات خود از بخش غالب (شهری) گرفته اند. اگر اینان بخواهند با شورشیان روستایی تماس و برخوردی موفقیت آمیز داشته باشند باید ابتدا تمام این الگوهای رفتاری و خصوصیات فرهنگی خود ، به دست فراموشی بسپارند.آنچه به نظر ولف مهم میآید برقرارکردن نوعی گفت و شنود دامنه دار و عمیق است که در آن غیر بومیان بتوانند درباره سازماندهی و معیارهای مشخص محلی و مردم بومی خیلی چیزها را فرا گیرند.
جنگ چریکی میتواند از طریق چریکهای غیر بومی یا هواداران بومی که رفتار خود را با شرایط محیط منطبق میسازند و مفاهیم خود را از فرهنگی به فرهنگ دیگر ترجمه مینمایند این جریان یادگیری را تسریع و تعمیق کند. (15)
انجام وظایف رهبری در رابطه با مسائل دهقانان به اولین جنبش عمده پاکسازی (شنگ فنگ) (16) سالهای 1942-44 منجر گردید، و همزمان با آن نخستین تجارب حزب با اعزام اعضاء و دانشجویان هوادارش برای خدمت در روستاها (هسیا – فنگ) (17) به مثابه قدمی به پیش در راه غلبه بر مسائل انزوای روستایی و رهبری بوروکراتیک سرآمد گونه تلقی شد. شیوه تحرک و تعالی مدیریت در مناطق عملیاتی نیازمند مناسبات نوظهور مربوط به یکپارچگی و انسجام رهبران و رهروان بود. این امر برای تقویت یک مبارزه چریکی موفقیت آمیز مهم به نظر میرسید. بلدن در سفر خود به مناطق عملیاتی پاره ای از مشاهدات خود را چنین بیان کرده است:
جنگ چریکی که کمونیستها را به درون پناهگاههای دهقانان کشانیده مفهوم نوینی از نزدیکی و آشنایی با حکومت را در میان دهقانان رشد داده است. اکنون حکومت چیزی زمینی و قابل لمس شده است که میتوان با مأموران آن دست داد و حتی به آنان سیلی زد. دیگر از زرق و یرقهای ظاهری، یونیفورمهای مهیب و ترس آور، رداهای ابریشمی حاشیه خزی مأموران، و نگهبانان اسلحه به دوش درب ورودی ادارات خبری نیست. اکنون در روستاها مأموران همچون دهقانان پیراهن و شلوار نخی میپوشند. اغلب آنان روستایی هستند. هیچ وجه تمایزی با دیگران ندارند. آنان دیگر با القاب افسر، سرور یا ارشد و نجیب زاده مورد خطاب قرار نمی گیرند. البته باید هم این طور باشد زیرا آنان با رأی خود دهقانان ارتقاء مییابند. (18)
انسجامی که در جریان نهضت چریکی ضد ستم و عقب ماندگی در روستاها، در قالب اشکال توده ای نوینی از فرهنگ و آموزش و پرورش پدید آمد، انگ و نشان جنبش مقاومت گردید. موفقیت این جنبش در متحول ساختن الگوهای طبقاتی رهبری به الگوهای غیر طبقاتی نیرومند، و بازسازی این الگوها در خلال مبارزهی مداوم علیه دشمن خارجی و بی عدالتیهای موجود در زندگی روستایی قابل پیش بینی بود. همین اصول در جریان مقاومت مردم ویتنام در برابر نیروهای متجاوز آمریکایی تقویت گردیده و رشد و توسعه یافته اند. (19) موفقیت جبهه رهایی بخش ملی، از ناسیونالیسم پیوند یافته با پاسخ ابتکارآمیز به مسائل روستایی ویتنام ریشه میگیرد. فقر فزاینده دهقانان در طول دهههای اخیر محصول میراث استعماری فرانسه، ویرانیهای ناشی از جنگ، و محدودتر شدن زمین نسبت به رشد جمعیت است. بستن اطراف رودخانه به عنوان مرز در اوایل دههی 1930 موجب سقوط مداوم میزان درآمد و سطح رفاه دهقانان گردید و میلیونها تن از آنان را به مرزگرسنگی کشانید. در دههی 1950 بیش از 80 درصد از جمعیت ساکن در اطراف رودخانه و 60 درصد ازکل دهقانان در ویتنام مستأجر بودند. بیش از 7 میلیون نفر از مستأجران ساکن در کنار رودخانه، و کارگران روزمزد، مالک هیچ گونه زمینی نبودند و میلیونها دهقان دیگر فقط آن مقدار زمین در اختیار داشتند که با درآمد حاصل از آن به سختی میتوانستند امرار معاش نمایند. با افزایش رقابتهای ارضی، مستأجران با افزایش میزان اجاره بهایی معادل با 40 تا 60 درصد محصول روبروگردیدند، و این امر همزمان باکاهش میزان دستمزدها بود. در سر تا سر دهههای بعد از سال 1930 بزرگ مالکی که در آن مالکان اراضی کشاورزی روستایی (اعم از ویتنامی و فرانسوی) در شهرها زندگی میکردند بیشتر شد در حالی که میزان تولید و بازده کشاورزی همچنان در حال رکود بود. (20) در سال 1959 یکی از مشاوران اصلاحات ارضی آمریکایی در ویتنام، بخشی از نتایج بررسی خود در زمینه مسائل اصلاحات ارضی ویتنام جنوبی را چنین بیان کرده است:
در طی دو دههی گذشته تمرکز اساسی مالکیت بیشتر شده است. مساحت اراضی بیش از 100 هکتاری که تحت مالکیت فردی قرار دارد از 733/800 هکتار به 1/076/000 هکتار افزایش یافته است، در حالی که تعداد مطلق این گونه بزرگ مالکان تقریباً ثابت مانده است. آن یک درصد از بزرگ مالکانی که در سال 1934 حدود 36 درصد از شالیزارها را مالک بودند اکنون 44 درصد از آنها را در تملک خود دارند. (21)
بدین سان اقتصاد روستایی ویتنام معرف تصویری دیرپا از اجاره داری فزاینده تمرکز اراضی کشاورزی در دست بزرگ مالکان، بزرگ مالکان غایب در روستاها و مقیم در شهرها، اجاره بهای در حال افزایش، و دستمزدهای در حال کاهش بود. (22)
جبههی رهایی بخش ملی در پاسخگویی به مسائل روستایی ویتنام جنوبی در چارچوب مبارزه بر ضد سلطه بیگانگان خیلی سریع عمل میکرد. در واقع سیاست ارضی جبههی رهایی بخش ملی بیانگر تنش بین تعهد اولیه به رهایی از سلطه آمریکا به مثابه یک جنبش ملی و فعالیت طبقاتی برای تقویت مقاومت پایگاههای دهقانی از طریق اصلاحات ارضی بود. اقدام به تعدیل نابرابریهای ارضی، در پرتو اثرات بالقوه آن بر روی جنبش مقاومت ارزیابی میشد.
اگر مجبور میشدیم در برخی موارد اراضی مصادره شده را به مالکان اولیه آنها برگردانیم، باید بر مبنای میزان موفقیت آنان در مبارزه بر ضد سلطه بیگانه به این تصمیم برسیم: اراضی مصادر شده را فقط به آن مالکانی بازگردانیم که در مبارزه بر ضد دشمنان ما امتیازات لازم را به دست آورده باشند. (23)
جبهه رهایی بخش ملی در همه موارد با پذیرش اصل کلی تقسیم عادلانه اراضی بر انسجام و یکپارچگی روستاییان تأکید میکرد همین سند بیانگر مقررات پیچیده ای است که در زمینه برنامه اصلاحات ارضی وجود داشته است:
فعلاً وظیفه فوری ما وحدت ملی است، باید با امپریالیستهای جنگ افروز و متجاوز قاطعانه مبارزه کنیم، و حکومت دار و دستهی نگودین دیم (24) را سرنگون سازیم. در مورد مسأله زمین باید از یک طرف اراضی مصادره شده در دوران جنبش مقاومت را به دست دهقانان سپرد، استثمارگریهای مالکان را محدود نمود، زندگی دهقانان را بهبود بخشید و همبستگی همه قشرهای زحمتکش روستایی را تحکیم نمود، و از جانب دیگر باید حقوق مالکیت مالکان (به استثنای دار و دسته ستمگر همدست نوگران رژیم آمریکایی دیم) و حق آنان در جمع آوری اجاره بها به میزان تعیین شده به رسمیت شناخته شود. در روستاها تاکتیکهای ما در وضع موجود عبارتند از: برقراری همبستگی هر چه بیشتر بین دهقانان فاقد زمین، فقیر و متوسط الحال، اتحاد با دهقانان مرفه، رده بندی طبقه بزرگ مالکان، جلب پشتیبانی مالکان کم و بیش مخالف با رژیم آمریکایی دیم، خنثی کردن عناصر متزلزل و نیمه راه و سرنگون کردن دار و دسته ستمگری که به نوکران رژیم آمریکایی دیم خوش خدمتی میکنند.
سیاست ارضی جبهه رهایی بخش ملی با دو رویکرد اساسی مشخص میشد. نخستین رویکرد پایین آوردن میزان اجاره بها بود که پیش از آن در چین هم مورد استفاده قرارگرفته بود. دهقانان علیه اخاذی مالکان که اغلب از نصف محصول هم تجاوز میکرد بپاخاستند. اگر چه جبهه رهایی بخش ملی در مورد میزان اجاره بها رهنمودهای ملی واحدی صادر نکرد- بیشتر این رهنمودها بر مبنای شرایط محلی ارائه میشدند - ولی به طورکلی در اغلب مناطق میزان اجاره بهایی برابر با 15 درصد محصول یعنی میزانی به مراتب کمتر از میزان اخاذی قبلی مالکان در اغلب مناطق تعیین گردید. (25) با اینکه نظام بزرگ مالکی از طریق گرفتن اجاره بها همچنان محفوظ ماند، ولی امتیازات بزرگ مالکان بسیار محدود گردید. در راه ایجاد تأمین برای اجاره داران مبنی بر حفظ اراضی زیرکشت هم اقدامات لازم به عمل آمد.
در بسیاری از مناطق دیگر، سیاست ارضی جبهه رهایی بخش ملی مسیر رادیکال تری را دنبال نمود. بویژه در جاهایی که رژیم دیم پس از سال 1954 برنامه اصلاحات ارضی قبلی ویت مینه (26) را ملغی و اراضی مصادره شده را به مالکان برگردانده بود، سیاست «زمین از آن کشاورز» دوباره اجرا گردید. املاک متصرفی بزرگ مالکان بین دهقانان توزیع شد. علاوه بر اینها اراضی عمومی روستاییان و املاک خیانتکاران به انقلاب نیز توزیع گردید. در برخی موارد دهقانان میتوانستند برخی اراضی را به طور موقت و بدون پرداخت اجاره زیرکشت ببرند. (27)
اهمیت سیاست ارضی، و رابطه هماهنگ آن با مبارزه ضد آمریکایی در سندی که جریان رشد و توسعه جنبش مقاومت را در یکی از دهات استان کین فرنگ (28) پیگیری کرده به وضوح تنظیم شده است. این سند نشان میدهد که چگونه متعاقب شکستهای مکرر، نخستین یورشهای عمده در این ده آغاز گردید:
ما مردم را متوجه این واقعیت کرده بودیم که اگر دار و دسته رژیم آمریکایی دیم موفق میشوند در سطح روستاها نظم و امنیت را به طور دائم برقرارکنند، بزودی میستراچ (29) آن بزرگ مالک بیرحم و دیگر همدستانش برای باز پس گرفتن اراضی مصادره شده و جمع آوری اجاره بها به روستاها باز میکردند. به همین دلیل معتقد بودیم که کشاورزان میبایستی روستاها را از افراد متنفذ و عمال امنیتی رژیم پاکسازی کنند. همان طورکه خاطر نشان کرده ایم، منافع اصلی کشاورزان روستایی در زمین نهفته است ... حزب در مبازرات سیاسی و نظامی، در اداره مناطق روستایی، و در انجام دیگر وظایف انقلابیاش بخوبی میدانست که چگونه از علاقه و دلبستگی کشاورزان به زمین بهره برداری نماید. بر مبنای همین امر جنبش توده ای بر پا کردیم. و به همین دلیل هم بود که این جنبش انقلابی به پیشرفت عظیمی نائل آمد و به موفقیت بزرگی منجر گردید. (30)
این تنها جبهه رهایی بخش ملی نبود که حل مسأله زمین را کلید موفقیت نظامی میدانست. آمریکا از آغاز دخالتش در ویتنام بر این نکته تأکید داشت که ایجاد حکومت پایداری که قادر به مقاومت در برابر جنبشهای انقلابی باشد در گرو اجرای یک برنامه اصلاحات ارضی است. ولف لیدجینسکی (31) طراح و حامی برنامههای اصلاحات ارضی آمریکایی در ژاپن و دیگر کشورهای آسیایی، در مقام مشاور دیم رئیس جمهور دست نشانده ویتنام جنوبی، در تهیه و معرفی برنامه آمریکایی اصلاحات ارضی نقش مؤثری داشت. (32) در سال 1956 یعنی از شروع برنامه اصلاحات ارضی رژیم آمریکایی دیم به بعد، مقامات آمریکایی همیشه رژیمهای خودکامه سایگون را بر آن داشتهاند تا از طریق اجرای اصلاحات ارضی کنترل روستاها را در دست گیرند.
برنامه اصلاحات ارضی دیم و دیگر برنامههای آرام سازی در روستاهای استراتژیک، فرصتهای نوینی را برای جبهه رهایی بخش ملی به وجود آورد تا بر پایه ناسیونالیسم و برنامه اصلاحات کشاورزی جنبش مقاومت را تقویت نماید. برنامه اصلاحات ارضی دیم که سرتاسر منطقه مرکزی کشور (پایگاه قدرت شخصی خودش) را دست نخورده باقی گذاشت، به ناحیه دلتا محدود می شد، جایی که املاک وسیع و بزرگ مالکان غایب در روستا اقتصاد برنج را تحت سلطه خود داشتند. طبق قوانین اصلاحات ارضی، دولت مجاز بود تا مزارع وسیع تر از 100 هکتار را از مالکان خریداری و به اجاره داران ساکن در آن مزارع بفروشد. ولی در عمل مقدار زمینی که در بین اجاره داران این گونه مزارع وسیع تقسیم گردید بسیارکمتر از آن مقداری بود که از نظر قانونی مشمول برنامه اصلاحات ارضی قرار میگرفت. آن طورکه برنارد فال شاهد بوده است «پی از گذشت دو سال از تاریخ اجرای برنامه اصلاحات ارضی فقط 35/700 هکتار زمین بین 18000 زارع تقسیم گردید.» (33)
برنامه اصلاحات ارضی دیم سلطه بزرگ مالکان را به مثابه یک واقعیت عمده در زندگی روستایی ویتنام جنوبی تغییر نداد. در این برنامه اغلب کشاورزان و اجاره داران بی زمین فراموش شدند. آن طور که یکی ازکارشناسان آمریکایی این مسأله را با یک سبک کنایه آمیزکلاسیک بیان کرده است:
" در سایگون با هرگونه برنامه ضربتی بسختی مخالفت میشد، رؤسای محلی هم با برنامههایی که منافع بزرگ مالکان و دیگر طبقات ثروتمند یعنی منع عمده حمایت آنان را به خطر میانداخت سخت مخالفت میکردند. "(34)
اما تمرکز بحث درباره اصلاحات ارضی بر محور چنین نارسائیهایی به مثابه غفلت از اهمیت واقعی آن است. در بسیاری مناطق اصلاحات ارضی بیش از هر چیز دیگری بر باز پس گرفتن اراضی از دهقانان فقیر و باز گرداندن آنها به بزرگ مالکان سرپوش نهاد. برنامه آمریکایی اصلاحات ارضی بیشتر در مناطقی اجرا شد که پیش از آن ویت مینه جنبش موفقیت آمیزی را در جهت توزیع اراضی دربین فقرا و دهقانان فاقد زمین پیش برده بود. ابقای حکومت دیم به این مفهوم بود که صاحبان واقعی اراضی که بیش از یک دهه در اراضی مورد تصرف خود به کشت و کار مشغول بودند ناگهان مجبور شدند به مالکان قبلی آن اراضی اجاره بها بپردازند . این اجاره بها را اغلب دولت تعیین میکرد و مأموران دولتی هم آن را با زور اسلحه از زارعان میگرفتند، یا «مجاز» شدند زمینهایی را که دهقانان تا آن تاریخ مالک آن بودند- خریداری نمایند. (35) برنامه آمریکایی اصلاحات ارضی رژیم دیم درست برعکس برنامههای اصلاحات ارضی ویت مینه و جبهه رهایی بخش ملی محدود به اجاره داران املاک وسیع میگردید. از آنجا که فقط این گروه از زارعان میتوانستند اراضی متصرفی خود را خریداری نمایند، اکثریت قریب به اتفاق دهقانان فقیر و فاقد زمین از هرگونه منافعی محروم شدند.
علاوه بر این، حتی آنجا که برنامه اصلاحات ارضی به طور دقیق هم اجرا میشد، سلطه اقتصادی و سیاسی بزرگ مالکان مورد تهدید قرار نمی گرفت. ابقای مشروعیت مالکیت ارضی کمتر از 100 هکتار در دست بزرگ مالکان آنان را همچنان از ثروت و موقعیت برتری برخوردار میساخت و دهقانان فاقد زمین محل و نیز خریداران و صاحبان نوین اراضی کوچک، را به متابعت از آنان وا میداشت. به طور خلاصه، برنامه اصلاحات ارضی دیم قدرت طبقه بزرگ مالک را تقویت نمود، به دهقانان فقیر و فاقد زمین چندان کمکی نکرد، و در زندگی روستایی پر از مسائل دیرین، تضادهای نوینی پدید آورد. همان تضادهایی که در برنامه جبهه رهایی بخش ملی با آنها قاطعانه برخورد میشد. (36)مفهوم ایجاد روستاهای استراتژیک که همزمان با برنامه اصلاحات ارضی دیم به کار گرفته میشد، در حالی که از لحاظ نظری و از چشم اندازی نظامی اقدامی مؤثر بود، در عمل راههای نوینی به روی جنبش مقاومت در جهت فراتر رفتن از مرزهای طبقات و وحدت همه دهقانان گشود. برنامه ایجاد روستاهای استراتژیک که مشابه برنامههای ژاپنی در منچوری یا چین بود، به طور وضوح بر مبنای تجربه بریتانیا در مالایا (37) تهیه گردید. هدف این برنامه نابود کردن روستاهای پراکنده موجود و دور هم جمع کردن جمعیت سرتاسر محل در اردوگاههای محصور شده با سیم خاردار، به منظور کنترل آنان، یعنی جداکردن ماهی از آب. یا مردم از مقاومت بود. (38) در جریان اجرای برنامه ایجاد روستاهای استراتژیک بسیاری از مردم ویتنام جان خود را از دست دادند. علی رغم همه محاسبات رژیم، تخریب خانهها و مزارع روستاییان و مجبور ساختن آنان به اجتماع در اردوگاههای فشرده آن هم تحت شرایطی وحشتناک خشم و عصیان همه افراد درگیر در این جریان را برانگیخت. جبهه رهایی بخش ملی در یکی از گزارشهای خود اثرات منفی و پیش بینی نشدهی برخورد رژیم با جمعیت روستایی را چنین بیان کرده است:
" ایجاد «مراکز رفاه روستایی» (39) و در واقع مراکز شکنجه، مرحله نوینی از مبارزه را به روی تودههای روستایی گشود. حالا دیگر تنها دهقانان فقیر نبودند که منافع خود را مورد تهدید میدیدند، و فقط اعضای پیشین جنبش مقاومت نبودند که از خطر بازداشت، شکنجه و سرانجام مرگ در امان نبودند، بلکه کل جمعیت روستایی، فقیر و غنی، مخالف و بیطرف، و حتی حامیان خود رژیم هم از این جریان آسیب میدیدند. (40)
اعمال این سیاستها، شبیه تجاوز و یورش ژاپنیها به روستاهای چین، با چنان ستم بیرحمانه ای همراه بود که کل جمعیت روستایی را به مقاومت وامی داشت. دهقانان متوسط الحال و مرفه که از لحاظ طبقاتی برای پذیرش پیام جبهه رهایی بخش آمادگی چندانی نداشتند، در جریان اجرای برنامه ایجاد روستاهای استراتژیک دچار چنان خسارات و ضایعاتی شدند که همه به هواداری از جبهه رهایی بخش ملی پرداختند. (41)"
آنگاه که جنبش مقاومت موفق شود که تلاش جنگی را با مبارزه در راه از میان برداشتن مسائل مربوط به از هم پاشیدگی و ستم موجود در زندگی روستایی پیوند زند، به ترکیبی نیرومند دست مییابد. شعار «خیش در یک دست و تفنگ در دستی دیگر» بر این امر دلالت میکند. (42) این خود نشانگر تعهد و ایمان نسبت به چنان تصوری از رهایی ملی است که، از مرز دفع بیگانه گذشته و به حیطهی رفع عقب ماندگی اقتصادی و ستم اجتماعی میرسد. تصویر جبهه رهایی بخش ملی از روستاهای مبارز و مقاوم در پاسخ به مفهوم روستاهای استراتژیک دیم، ملاحظات نظامی را اعتلا بخشید:
فراهم آوردن موجبات ایجاد یک دهکده مبارز و قوی به معنی دفاع از زندگی و معیشت مردم، حفظ نیروی انسانی، مادی و مالی لازم برای انقلاب و پیشبرد واقع بینانه مبارزه مسلحانه است. (43)
برای موفقیت انقلاب، نهادهای مقاومت میبایستی پاسخگوی نیازهای اقتصادی و سیاسی مردم باشند. برنامه اصلاحات ارضی جبهه رهایی بخش ملی مرحله مقدماتی و کلیدی تلاشی بود که در جهت دگرگون ساختن زندگی اقتصادی روستا صورت گرفت. از این رو همراه با این برنامه رویکردهای دیگری نیز رشد مییافتند که بیانگر ابعاد یک جامعه نوین در حال پیدایش در مناطق تحت کنترل جبهه رهایی بخش ملی بود. اصول اسامی کشاورزی تعاونی- خود بسندگی، خود مختاری و سازمان و تشکیلات اشتراکی- نه تنها در امر تولید، بلکه در فعالیتهای چریکی و سیاستهای محلی، و در واقع در همه جنبههای برنامه روستایی پیاده میشد. در یکی از گزارشهای جبهه رهایی بخش ملی که مربوط به اواخر سال 1968 میباشد، بخشی از این فعالیتها در استان بینه دینه چنین (44) توصیف میشود:
تسریع کار تولیدی باید همراه با رشد و توسعه واحدهای کمک متقابل درکار پیش برود تا استفاده منطقی از نیروی انسانی هم در جهت خدمت به کار تولیدی و هم در خط مقدم جبهه تضمین گردد. در جلگهها واحدهای مبادله کار و واحدهای تولیدی باید به وسیله انجمن کشاورزان سازماندهی شود. در مناطق کوهستانی چنین واحدهایی باید به وجود آیند تا موجبات حمایت، راهنمایی و کمک متقابل درکارهای تولیدی را فراهم آورند. (45)
شرکتهای تعاونی کشاورزی که بر مبنای روحیه تعاون و آگاهی رشد یافته در جریان مقاومت و مبارزات ضد بزرگ مالکی تشکیل شده بودند، این اصول را تا قلب زندگی اقتصادی روستایی پیش بردند.
همزمان با این جریان، خود بسندگی و خودمختاری (تعیین حق سرنوشت خود) به مثابه اصول اساسی زندگی سیاسی و اقتصادی روستایی که با مسائل ناشی از تجاوز نیروهای آمریکایی و ویرانی محصولات کشاورزی همراه بود مورد تأکید قرارگرفت:
... وظیفهی تولیدی کنونی ما بسیج همگانی حزب، ارتش، و مردم در جهت رشد و توسعه روحیه خود بسندگی و اجرای دقیق تاکتیک دو قدم به عقب، سه قدم به جلو، افزایش تولید و حفاظت از آن، و اقدام اقتصادی به منظور افزایش میزان ذخایر غذایی است. (46)
این مطلب نه تنها به معنی رشد و توسعه اشکال تشکیلاتی نوینی چون تعاونیها بود، بلکه مستلزم شرکت همکان از جمله سربازان، مقامات اداری و دانشجویان در امر تولید نیز بود. نخستین هدف، تحقق اصل خود بسندگی برای واحدها یا تشکیلات و کاهش بار مالیات بر مردم روستایی بود. ولی در اینجا هم هدفهای وسیع تری مورد نظر بود: از میان برداشتن تمایزهای موجود بین کار دستی و کار
فکری، رهبری و توده ؛ آگاهی به اینکه در درون واحدهای اجتماعی مقاومت حل مسائل فشاور آور از طریق فعالیتهای تعاونی نه تنها امکان پذیر بلکه واقعیتی روزمره بود.
به رغم منابع بسیار محدود، همزمان با در پیش گرفتن اینگونه رویکردها به رشد و توسعه روستایی، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی نیز به طور چشمگیر و خیره کننده ای گسترش یافت. با آوردن نمونه ای از اینها میتوان به روند ویژه رشد و توسعه آموزش و پرورش و اهمیت آن در بافت مبارزات وسیع تر جامعه پی برد. یکی از اسناد جبههی رهایی بخش ملی نشان میدهد که چگونه از مناطقی که مأموران اداری حکومت سایگون آنجا را ترک کرده بودند، مردم از بخشداری محل تقاضای ایجاد مدرسه نمودند. زمانی که مقامات دولتی به تقاضای آنان ترتیب اثری ندادند، جنبش محلی در جهت بنا کردن و اداره مدرسه مورد نیاز پا گرفت. نتیجه این شد که :
با شکت مقامات دولتی در پاسخگویی به این درخواست، روستاییان بر عکس مقامات دولتی خود را یارای برآوردن نیاز خود یافتند و در واقع به توانایی خود اعتماد بیشتری پیدا کردند. علاوه براین، فعالیتهای مربوط به اداره مدرسه، مانند استخدام آموزگاران، تصمیم گیری در مورد رشتهها و مواد درسی و مشاهده و ارزیابی جریان پیشرفت آن جزء امور جاری روستا گردید. انجام این مبارزه سیاسی بر ضد حکومت سایگون به نتیجه منطقی خود رسید، روستایان به نمونههایی از توان و استعداد بالقوه انسانی در جنبش رهایی بخش دست یافتند و همزمان با آن در واحدهای اجتماعی و اشتراکی خود نیز به فعالیتهایی خدماتی پرداختند که این امر به نوبه خود میزان مشارکت اعضای جامعه را در تعامل با واحدهای اجتماعی خود بسنده نوین بالا برد. (47)
در حال حاضر ارائه مستند این امر که در مناطق آزاد شدهی ویتنام جنوبی تا چه اندازه این بینش اجتماعی نهادی شده و تا چه حد آگاهی دهقانان تحول یافته، غیر ممکن است. آنچه روشن به نظر میرسد این است که در جریان اوج گیری جنگ توده ای آگاهی دهقانان و نظم نهادی روستاهای و یتنام شکل جدیدی به خودگرفتند. (48) به طوری که داگلاس پایک (49) دشمن انقلابیون و شاهد عینی این جریانها به وجود امکانات لازم برای ظهور یک نظام کمونیستی در مناطق تحت کنترل جبهههایی بخش ملی اشاره کرده است:منطقه آزاد شده را ممکن است چون جامعه ای اولیا دانست که در آن همهی اعضایش با همدیگر کار میکنند و در چارچوب یک فرهنگ مشترک با یکدیگر ارتباط دارند ... به احتمال قوی میتوان چنین نتیجه گرفت که در منطقهی آزاد شده هنجار گروهی با مفهوم وسیع تری از برابری، تحرک اجتماعی بیشتر بر مبنای لیاقت فردی و نه اعتبار خانوادگی، آگاهی بیشتر از قشربندی اجتماعی، آگاهی طبقاتی یا انسجام و همبستگی اجتماعی مشخص میشود. (50)
در تکیه بر مشارکت و ابتکار توده ای، در تأکید بر تشریک مساعی انسان در قالب یک مبارزه انسانی رودررو، در اهمیت دادن به نقشهای گوناکون افراد به مثابه سرباز، کشاورز، عضو حزب و معلم، در روحیه برابری جویانه و غیرخودخواهانه متبلور در همه وجوه جنبش- در همه این جنبهها- ما امروز در ویتنام میبینیم که روحیهی ینان (51) احیاء شده و رشد و توسعه یافته است.
در جنبشهای مقاومت چین و ویتنام تأکید بر مشارکت توده ای، اصل اساسی جنگ توده ای، به معنای آن بود که نیرو و مشروعیت جنبش بیش از هر چیز دیگری بر حمایت فعال تودههای دهقانی استوار است. این حمایت به نوبه خود مشروط به توانایی در پاسخگویی مؤثر به نیازهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی زمان جنگ بود. همان طورکه فرانتس شرمن (52) متعاقب دیدارش از مناطق بمباران شده ویتنام شمالی اظهار داشته است، جریان تحرک اجتماعی در ویتنام شمالی صرفاً در چارچوب شرایط درون سازمانی قابل فهم نیست، بلکه:
روحیهی افراد و طبقات نیروی راه برندهی سازمان است. بدون وجود چنین روحیه ای، سازمان میتواند فقط از طریق تکنولوژی غیرانسانی، یعنی تبدیل انسانها به ماشین، به حیات خود ادامه دهد. (53)
آگاهی به مسأله خطرناک تبدیل انسانها به ماشین، محور تشکیل بسیج توده ای در مناطق عملیاتی چین زمان جنگ، و چین عصر انقلاب فرهنگی، و ویتنام امروزی است. در شرایط بحران مداوم، گرایشهای متحجر و تعصب آمیز به سلطه سرآمدان و کنترل متمرکز و شدید جنگ و امورکشوری در معرض تمدید مؤثر تکانههای توده ای و عملی، و ایمان به این امر قرارگرفت که در نهایت حمایت از انقلاب و تعهد در برابر آن مستلزم مشارکت و نوآوری توده ای است. این امر بر اهمیت و اعتبار شیوهی «خط توده ای» رهبری مقاومت دلالت میکرد که بر عدم تمرکز ارج مینهاد، با گرایشهای سرآمدگونه و متحجر مخالفت میورزید، و به خلاقیت توده ای اعتماد قابل ملاحظه ای داشت و بر آن تکیه میکرد. رشد روحیهی مشارکت و همیاری توده ای در مناطقی که مردمش سالها زیر سلطهی مقامات تحمیلی و سرآمدان ملی قرارگرفته بودند، مستلزم درک مسائل اساسی زندگی روستایی و به دنبال آن بسیج تودههای دهقانی بر محور یک مبارزه ملی در جهت مقابله با مسائل و پاسخگویی به نیازهای مردم روستایی بود. متعاقب رهایی دهقانان از دایرهی انفعالی و چاپلوسی، اشکال نوینی از روابط اجتماعی رشد یافت و جایگزین آن روابطی گردید که در طول سالها از هم پاشیدگی، حاکمیت جنبشهای مقاومت در چین و ویتنام بسیار شبیه به جنبشهای برابری خواهانهی دیگر جوامع، بویژه جوامع رودررو با دگرگونیهای سریع ناشی از جنگ و صنعتی شدن بود. برای ذکر نمونههای مستندی از این گونه جنبشهای برابری خواهانه، میتوان از جنبشهای دهقانی سیسیل (54) و اندلس (55) که به وسیله ای.جی.هابس باوم توصیف شده اند، شورشهای تی پینگ (56)چین، جنبش طرفداران حکومت هزارساله مسیح در برخی از مناطق برزیل و شورشهای دهقانی زاپاتا (57) در مکزیک نام برد. (58) برای مثال، با مطالعه و تحقیق دربارهی «منطقه آزاد شده» زاپاتا به روحیه ای پی میبریم که به طور چشمگیری همانند روحیه ای است که در دیگر جنبشهای مقاومت وجود داشته است:
" ایجاد جامعه ای اشتراکی همراه با آزادی فردی: جامعه ای که در آن مردم میتوانند خودشان حکومت کنند بدون اینکه در آن رفاه اجتماعی یا آزادی فردی فدای یکدیگر شوند- این رؤیا در سالهای 1914-15 در جامعه روستایی اشتراکی محدود و کوچک ایالت مورلوس مکزیک به واقعیت پیوست. البته خود زاپاتا و یارانش روستایی، یعنی از دهقانان خرده پا و برزگران بودند، قدرت مشروع آنان از شوراهای محلی سرچشمه میگرفت، و متکی بر صداقت و وفاداری آنان نسبت به اصولی بود که سعی میکردند آنها را به طور قهرآمیز تحقق بخشند...نخستین بار بود که در مکزیک بوروکراسی پوسیده و قدرت نظامی مبتنی بر زور و سرنیزه به نام مردم تصمیم نمی گرفت. "خود مردم از طریق تعاون و همکاری رهبران ده، سطوح نوین قدرت و وسائل زندگی را از پایین به بالا شکل میدادند، و بدون ممانعت ناشی از برنامههای متحجر و تعصب آمیز، عوامل سنتی جامعه محلی را با حرکت انقلاب پیوند میزدند. (59)
جنبش زاپاتا و دیگر جنبشهای یاد شده در مالا، برای ایجاد تحولی پویا در این جوامع، زودگذر و نارسا بودند. آنها سرانجام به وسیله مخالفان انقلاب اجتماعی، و مسلط در استفاده بهتر از نیروهای نظامی، تشکیلاتی و تکنولوژیک دنیای معاصر نابود شدند.
بر عکس جنبش زاپاتا، در جنبشهای انقلابی چین و ویتنام کیفیتهای نوینی مشهود بود که از حد و مرز واحدهای اجتماعی محلی گذشته و بر تحول اجتماعی و رشد و توسعه جامعه در مفهوم و مقیاسی ملی دلالت داشت. چنین مفهومی از رشد و توسعه تشریک مساعی خلاق انسانها، و بیش از همه دهقانانی را که در روستاهای خود کار میکنند تقویت میکند و نه تلاشهای سرآمدان تکنولوژیک و دستگاههای بوروکراتیک جدا از مردم، دولت را. این مفهوم با چنان تلاش عملی و کاربردی همراه است که حتی در زمانی که مبارزه به پیروزی و استقلال ملی نزدیک میشود نیز به کار بسته میشود. البته مسائل مربوط به تنگ نظری دهقانی، عقب ماندگی اقتصادی و سرآمدگر ایی یک شبه از میان نمی روند. حقیقت خیره کننده و جالب توجه وجود امکانات لازم برای پیدایش و رشد و توسعه اشکال نوینی از زندگی اشتراکی و انطباق و هماهنگی آنها با ایده آلهای جنبشی انقلابی در مناطق پایگاهی است. این ایده آلها از آن گونه هرج و مرج طلبیهای به ظاهر هیجان انگیزی نیستند که در نهایت به مبارزاتی انفرادی برای مقاصدی شخصی منجرگردند. بلکه معرف آن نوعی از آزادیاند که به طور مداوم به وسیله جامعهی مورد احترام همگان مجدداً تعریف و تأیید میگردد. هر تلاش مشترکی که برای مقاومت در برابر یک ستمگر بیرحم صورت میگیرد، در عین حال در راه غلبه بر موانع طبیعی و انسانی موجود بر سر راه تکامل جامعه نیز استفاده میشود. بدین سان روحیهی مقاومت در رویارویی و مبارزه با مسائل وحشت انگیز فقر و عقب ماندگی گریبانگیر جهان سوم، الهام بخش امکانات نوینی در عرصه تکامل انسان است.
پینوشتها:
1- آثار موجود اغلب به وسیله مقامات رسمی دولت یا با قراردادهای نظامی برای خوراندن یا تزریق به افکار عمومی تهیه شده اند. آثار زیر از آن جمله اند:
- Douglas Pike, Vietcong. The Organization and Techniques of the National Liberation Front of South Vietnam. (Cambridge, Mass., M.l.T.Press. 1966).
Michael Charles Conley, The Communist Insurgent Infrastructure in South Vietnam; A
Study of Organization and Strategy. (Washington, D.C., American University, Center for Research in Social Systems, 1967).
CIA agent George Carver, "The Faceless VietCong." in Foreign Affairs, Vol. 44, No.3 April, 1966).PP.347-72.
ا ز میان همه مطالعاتی که به وسیله مقامات رسمی و با بودجه دولت آمریکایی دربارهی جبههی رهایی بخش ملی ویتنام انجام گرفته، اثر پایک بیش از آثار دیگر مورد توجه قرارگرفتهاند. آثار زیر را میتوان تا حدی متفاوت با آثار فوق الذکر و مسثنی از آنها شمرد:
Wilfred Burchett, Vietnam: Inside Story of the Guerrila War (New york, International Publishers, 1965).
Katsuichi Honda,"The National Liberation Front," Committee for the. English
Publication of Vietnam-A voice from the Villages from Mrs. Reiko Ishide, 2-13-7,Nishikata, Bunkyo-Ku,Tokyo.1967.
2- Douglas Pike.
3- Pike, Vietcong, P.382.
از تاریخ انتشار این اثر (1971) تاکنون، ریچارد مینیر (Richard Minear) اولین مجموعه انتقادات خود بر آن را تحت عنوان زیر به چاپ رسانده است:
"Douglas Pike and the NLF," Bulletin of Concerned Asian Scholars, Vol, II, No.l.(October, 1969).PP. 44-47.
فعالیتهای رسمی و غیر رسمی پایک موجب رشد سبک نوینی از همکاری دانشمندان با دولت آمریکا گردید، شبیه کار اخیر دانشمندانی که در خط بین پایگاههای دانشگاهی و کاخ سفید واشنگتن رفت و آمد میکنند. پایک که شغل اولیهاش خدمت در دستگاه دولت است، با کسب اجازه و مأموریت از طرف دولت دربارهی جبهه رهای بخش ملی ویتنام به مطالعه پرداخته است تا اطمینان حاصل گردد که در آثار خود «جنبه عینی» قضایا را رعایت مینماید! البته تحلیل شخصی پایک از جبهه رهایی بخش ملی ویتتام را نمی توان از تبلیغات زمان جنگ دولت آمریکا متمایز نمود. بدین سان تقویت چنین الگویی از همکاری بین دانشمندان با دولت آمریکا امکان انجام هرگونه مطالعه و تحقیق انتقادی و مستقل درباره جبهه رهایی بخش ملی ویتنام را محدود نمود.
4- Chalmers Johnson, Peasant Nationalism and Communist Power: The Emergence of Revolutionary China, 1937-1945. (Stanford, Cal, Stanford Univ. Press, 1962).
این کتاب توضیح مختصر و ماهرانه ای است از تکنیکهای جنگی ویژه ای که ایالات متحدهی آمریکا بر ویتتام تحمیل نمود. نخستین درس این کتاب که در واشنگتن هم بزودی فراموش شد ضرورت تکیه برکمک مالی، دادن مشاوره و آموزش ویژه به ارتشهای بومی و عدم اتکاء بر نیروهای آمریکایی برای در هم شکستن جنگهای رهایی بخش ملی مردم ویتنام است.
5- John Wilson Lewis, Leadership in Communist China (Ithaca, N,Y,Comell Univ. Press, 1963). PP.99-100.
این بینش که اکنون در چین غالب است، در نتیجهی انقلاب فرهنگی پرولتری بزرگ کاملاً تقویت شده است:
A. Doak Barnett, Cadres, Bureaucracy and Political Powerin Communist China (New york, Columbia Univ. Press, 1967). PP. 38-39, 142,437-38; Benjamin Schwartz,"Upheaval in China," in Communism and China: Ideology in Plux (Cumhrld
Harvard Univ. Press, 1968), PP.205-27.
6- Andre Gunder Frank.
7- Samuel Popkin, "Village Authority Patterns in Vietnam," Unpublished Presented to the Peace Research Society, Jun 3, 1968.
8- Ch"ing.
9- اثر جانسون تحت عنوان ناسیونالیسم دهقانی، بیانی کلاسیک از تفسیر ناسیونالیستی پیدایش کمونیسم است و چنین تفسیری ابتدا توسط جرج تیلور به عمل آمد.
- George Taylor, The Struggle for North China (New york, lnstitue Of Pacific Rell" 1940).
10- Ch"ing.
11- William Hinton, Fanshen. A Documentary of Revolution in a Chinese Village (New york, Monthly Review, 1966).
12- Ch"i Wu, I-Ko Ko ming Ken- Chii- ti ti Ch"eng - Ch"ang (The Development of a Revolutionary Base), Peking, Jen- min, 1958, PP.118,124.
در اثر فوق اطلاعات مفیدی دربارهی همدستی بزرگ مالکان منطقه مرزی هوپه شانتونگ هونان (Hopeh- Shantung- Homan) با متجاوزان ژاپنی ارائه شده است. تلاش در جهت از میان برداشتن سوء استفادههای معمول در روابط استیجاری تحت شعارکلی تقلیل اجاره بها مسائل دیگر را هم در برمی گرفت، با بررسی اسناد مالکیت، بسیاری از بزرگ مالکانی که به نحوی از اجرای مقررات تقلیل میزان اجاره بها سرباز زده بودند، شناخته شدند. در برخی موارد اراضی متعلق به این بزرگ مالکان در بین اجاره داران توزیع گردید. در منطقه شنسی-کانسو- نینگ سیا (Shensi- Kanus- Ningsia) تنها منطقه ای که در آن پیش از شروع جنگ مقاومت انقلابی اراضی صورت گرفته بود، در جریان جنبش تقلیل میزان اجاره بها مواردی مشاهده شد که در آنها بزرگ مالکان اراضی از دست رفته خود را به زور از دهقانان پس گرفته بودند این اراضی دوباره از بزرگ مالکان مصادره و به دهقانان باز گردانده شد.
- Chich - fangjih - Pao (Liberation Daily) (March 18, April 15, May 12,15, June 6, July 25- 1942).
13- Franz Schunnann, Ideology and Organization in Commuist China. (Berkeley, Univ. Of Calitomia Press, 1966), P.420
14- Eric Wolf.
15- Eric R.Wolf, "Peasant Problems and Revolutionary Welfare," Unpublished Paper Presented to the Third Annual Socialist Scholars Conference, New york City, September I 967, P.9.
16- Cheng - feng.
17- Hsia - fang.
18- J Jack Belden, China Shakes the World (New York, Harper & Brothers, 1949), PP.83-84.
بلدن که درست برعکس مأموران کومین تانگ در شرایط قحطی فاجعه انگیز سال 1941 زندگی میکرد، با انتقاد از شیوه زندگی مأموران کومین تانگ به طور ضمنی رهبریت کمونیستی را ستوده است: «من از تماس با رهبران نظامی و سیاسی کومین تانگ شرم داشتم زیرا آنان اغلب برگرد میزهای پر از اطعمه و اشربه خود مینشستند و لذیذترین غذاها را میخوردند، در حالیکه دهقانان بیرون
مزارع زمین را میکاویدند و ساقهها و ریشههای گیاهان خودرو را جمع میکردند تا با آنها شکمهای خالی خود را پرکنند. و وقتی دریافتم برخی از رهبران کومین تانگ اراضی دهقانان را در عوض مالیاتهای معوقه آنان تصاحب میکنند و آنها را با اجاره بهایی بیشتر در اختیار کسانی دیگر قرار میدهند از این هم بیشتر شرمنده و سرافکنده شدم و نوعی احساس انزجار و تنفر سراسر وجودم را
فرا گرفت.
19- برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی رشد و توسعه نهائی و تحول الگوهای رهبری در مناطق عملیاتی تحت کنترل کمونیستها به اثر زیر رجوع شود:
“The Yenan Legacy: The Mass Line in A. Doak Barnett (ed), Chinese Communist nlitic in Action (Seattle, Univ. of Washington Press, 1969).
20- Sansom, "The Economics of Insurgency," PP. 462- 67, 475-80, 494-500, 511,518,529,537.
Eric R.Wolf, Peasant Wars of The Twentieth Century (New york, Harper & Row,
1969),PP.160-78.
21- Price Gittinger, "Agrarian Reform," PP.200- 208 in Richard W. Lindholm (ed), Vietnam: The First Five Years (Lansing, Michigan State Univ. Press, 1959), P.205.
22- Sansom, " The Economics of Insurgency," PP.462-67, 494-500. Nguyen Khac Vien, "The Peasants"struggle (1954 - 1960)", PP. 50 - 77, Vietnamese Studies, No. 8, PP
52-53.
James Hendry, The Small World of Khanh Hau (Chicago, Aldine Publishers, 1964), PP. 133 - 40.
23- Viet Cong Documents (hereafter: VCD) # 296
همه اسناد فوق الذکر به زبان انگلیسی ترجمه شده و درکتابخانه مرکزی شیکاگو در دسترسی همگان قرار دارند.
24- Ngo Dinh Diem.
25- "Resolution of the, Central Office for South Vietnam" of March 1966 (Press Release of United States Mission, Saigon, August 18, 1967), PP. 43-44. VCD # 296.
در این باره رهنمود این بود که: «هرکونگ زمین مرغوب که محصولش 15 تا 20 یا حتی 30 گیا (gia) و بالاتر باشد، میزان اجاره بهای سرانهاش نباید از (
**1
) گیا تجاوزکند.» بدین ترتب میزان اجاره بها در مرغوبترین اراضی به میزانی در حدود 5 تا 10 درصد کل محصول میرسید. این ضوابط برای ترغیب دهقانان به بهبود کیفیت کشاورزی و بالا بردن میزان بازده تعیین گردید. زیرا محصول ما زاد بر میزان تعیین شده به خود دهقانان اختصاص مییافت و هیچ اجاره بهای بدان تعلق نمی گرفت.
26- Viet Minh.
27- Vietnamese Studies, No. 8, PP. 157- 59. VCD # 2, PP. 296,298,455. "Politica Program Of The South Vietnam National Liberation Front," United States Mission it
28- Kien Phong.
29- Mister H.
30- JI- VCD # 2, PP. 41 - 42; Denis Warner, The Last Confucian (New york, Macmillan, 1963).
این گزارشها نشان میدهند که چگونه در این جنبشها از مسأله زمین بهره برداری میشده و در رابطه با آن شعارهای زیر مطرح میگردیده است: «اراضی خود را نگهدارید و مالکان را از جمع آوری اجاره بها باز دارید. شما باید از ورود مالکان به روستاها جلوگیری کنید.» (این شعار اخیر در رابطه با مسأله دفاع از روستاها طرح شده است.) در این گزارشها پیشنهادهای مربوط به اجرای برنامه ای جامع در سطح محلی فراهم آمده است که مسائل آموزش، خدمات اجتماعی و دفاعی را نیز در برگرفته است.
31- Wolf Ladejinsky.
32- Wolf Ladejinsky, "Agrarian Reform in the Republic of Vietnam, "in Wesley R.Fishel (ed), Problems of Freedom, South Vietnam Since Independence (New york, Free Press of Glencoe, 1961), PP. 154-57.
عده ای از واقع گرایان مستقر در شرکت رند (RAND) نظیر چارلز ولف (Chales Wolf) و ادوارد میشل (Edward Mitchell) در ارزیابی سیاست آمریکا دایر بر اجرای برنامه اصلاحات ارضی در ویتنام به همان نتیجه ای رسیدند که مقامات نظامی آمریکا آن را ازسالها پیش به دولت آمریکا یادآوری کرده بودند. به نظر ایشان آرام سازی مردم منطقه نه در حل مسأله ارضی یا دیگر مسائل روستائیان بلکه در
اقدامات نظامی مؤثر بود. کاربرد نتیجه گیری چارلز روشن بود: روستای ایده آل در ویتنام جنوبی از لحاظ عمل کنترل دولت جایی بود که در آن فقط عده بسیار قلیلی از دهقانان صاحب زمین بودند، توزیع اراضی نابرابر بود، تقسیم یا اصلاح اراضی در آن صورت نگرفته بود، بزرگ مالکان فرانسوی از مدتها پیش در آنجا وجود داشتند، تراکم جمعیت بالا بود، وضع عوارض و مالیات به نحوی بود که فرصت ارتقاء و بهبود وضع دهقانان را محدودتر میساخت.
Edward J. Mitchell, Land Tenure and Rebelion: Astatistical Analysis of Factors Affeting Government Control in South Vietnam.RAND Memorandum RM- 5181- ARPA.
میشیل در بررسی خود پپچیده ترین روشهای کامپیوتری و تکنیکهایتحقیقی را با روشهای ابتدایی درآمیخته است. او بدون اینکه مفهوم کنترل را تعریف کرده باشد، مبنای کار خود را بر اطلاعاتی قرار داده، که در مطالعه جبهه رهایی بخش و کنترل دولت سایگون بر بعضی استانها در سال 1965 بدست آمده بود.
او نه فقط به ویژگیهای تاریخی و استراتژیک رشد و توسعه ویت مینه و جبهه رهایی بخش ملی کمترین توجهی نکرده، بلکه شاخص نارسای میزان اجاره را تنها معیار اندازه گیری نارضایتی دهقانان قرار داده است. او مفاهیم مالیاتها و عوارض را روشن کرده و در بحث از کنترل روستاها به مناطق خارج از اراضی کشاورزی نظیر جنگلها و کوهها اشاره ای ننموده است.
در ویتنام هم مانند چین، میان فقر روستایی و موقعیت انقلابی، همبستگی ساده ای وجود دارد؛ عوامل متعدد دیگر از جمله قدرت نیروهای ضد انقلاب و زمین، بر روند جنبشهای شورشی تأثیرعمیقی بر جای میگذارند. در هر دوی این موارد، شرایط فقر و تنگدستی غالب بر سراسرکشور سوخت و انرژی لازم برای جنبشهای انقلابی را فراهم آورده است. اینک آیا فقیرترین کشورهای جهان بیشترین موفقیت انقلابی را در سرکوب ستمگران داخلی و خارجی به دست آوردهاند یا خیر، به اثبات یا نفی رابطه میان ظلم و طغیان ربطی ندارد. پشت پا زدن به آن معذورات اخلاقی که ممکن بود اقدامات نظامی را در جهت «آرام سازی» مردم منطقه محکوم نماید، و بر عکس توجه به توجیهاتی نظیر نتیجه گیری چارلز که اقدام نظامی را در این جهت توجیه میکرد، اتحادی از نظامیان و واقع گرایان
علوم اجتماعی را به وجود آورد که راه حلی به اصطلاح آرام سازی و برقراری امنیت را در انجام فعالیتهای ضد انقلابی و اقدامات نظامی میدید، و به هزینههای انسانی آن توجهی نمی کرد. تا آنجا که ساموئلهانتینگتن (Samuel Huntington) رئیس بخش دولتی دانشگاههاروارد در جهت توجیه پیشنهاد چارلز راه حل نهایی دیگری مبنی بر اقدام نظامی آمریکا در تخلیه و تخریب روستاها و
قراردادن روستائیان بر سر دوراهی مرگ یا مهاجرت به شهرها ارائه نمود. به نظر او با این اقدام نظامی، آمریکا میتوانست روستاها را خالی از سکنه نماید و روستائیان را در اردوگاههای شهری کنترل کند و دست جبهه رهایی بخش ملی را از این مراکز کوتاه سازد و جنگ را در ویتنام به نفع خود پایان بخشد. برای اطلاع از انتقادات وارد بر عقاید میشل به آثار زیر رجوع شود:
Sansom," The Economics of Insurgency," PP. 580-89.
Christine White, "Land Reform and Revolution Vietnam." (Unpublished), PP. 1-3.
33- Bernard Fall, Vietnam Witness 1953 - 1966 (New york, Praeger, 1966), P.179.
34- John Montgomery, "Land Reform as a Means to Political Development in Vietnam, "Orbis (Summer, 1968), P.24.
35- Sansom, "The Economics of Insurgency," PP. 564-66; Wolf, Peasant Wars, PP. 197-98.
36- برای کسب اطلاع بیشتر از انتقادات لیبرای شدید که از برنامه اصلاحات ارضی سایگون به عملی آمده است به آثار زیر رجوع شود.
"Land Reform in Vietnam," Report No. 1142, Ninetieth. Congress, 2nd Session, House of Representatives. cf.
"The Peasants" Struggle," Vietnamese Studies, No. 8, PP. 55-67.
37- Malaya.
38- Chong - Sik Lee, Counterinsurgency in Manchuria: The Japanese Experience, 1931-1940.
سر رابرت تامپسون (Sir Rabert Thompson) طراح استراتژی ضد شورش یا ضد انقلابی انگلستان در مالایا و اولین الهام بخش نظریه پردازان ضد شورشی آمریکا در رأس یک هیأت مشورتی به ویتنام مأموریت یافت. او که بالاترین مشاور ضد شورش نیکسون، رئیس جمهوری آمریکا به شمار میرفت، شکست برنامههای ضد شورش رژیم دیم (Diem) در ویتنام را به فساد اداری و حیف و میل منابع مالی این برنامه نسبت میداد.
Robert Thompson, Defeating Communist Insurgency (London, Chatto & Windus, 1966), PP. 121-40.
39- Prosperity Centres.
40- The Peasants" Struggle, PP. 74-75.
42- انتقاد مؤثر از نظریه و عمل ضد شورشی آمریکا در ویتنام و تحلیل وجود تشابه چشمگیر آن با نظریه و عمل ضد شورشی ژاپنی در چین را میتوان در آثار زیر یافت:
Noam Chomsky, “ Objectivity and Liberal Scholarship, “ PP. 23-258 in American Power and the New Manoarms, Parucuiany PP. 37-60.
اگر میخواهید بحث متنوعی دربارهی اقدامات ضد شورشی در ویتنام بخوانید، به شماره اگوست 1976 نشریهی Asian Survey مراجعه کنید. در این شماره علمای علوم اجتماعی و مقامات حکومتی طراح این اقدامات، در این باره بحث کرده اند.
تنها تفاوت مهم بین اقدامات ضد شورشی آمریکا در ویتنام و اقدامات ضد شورشی ژاپن در چین، صرفنظر از تکنولوژی پیشرفته تری که در رژیم آمریکا در جهت ایجاد رعب و وحشت در بین مردم ویتنام بکار میبرد، اجرای برنامه اصلاحات ارضی و طرح شعار «زمین از آن زارع» بوسیله آمریکا با وساطت رژیم دست نشاندهاش در ویتنام جنوبی بود.
42- In the Liberated Zones of South Vietnam, P. 162.
43- VCD # 45.
خصلتهای مساوات طلبانه و مشارکت جویانه جنبشهای انقلابی صرفاً ناشی از جنگ توده ای نیست، بلکه موقعیت انقلابی مستقر در این مبارزات است که انقلابیون را به چنین رویکردهایی هدایت میکند. به عنوان نمونه انقلاب کوبا بیانگر این حقیقت است که موقعیت انقلابی میتواند حتی در شرایط نبود تجاوز بیگانه و جنگ توده ای نیز شکل بگیرد، البته در این مورد عامل مؤثر سنت جنگ چریکی قهرمانانهی سیرا مایسترا (Sierra Maestra) بود. جوزف کاهل (Joseph Kahl) ضمن دیداری ازکوبا این روحیه انقلابی را چنین بیان کرده است:
«شعار عمده ای که روی تابلوهای نصب شده در اطراف میدان انقلاب به چشم میخورد این است که «راه کمونیسم، ایجاد ثروت از طریق آگاهی است.» شاید کلمه آگاهی متداولترین کلمهی زبان انقلاب کوبا باشد. این کلمه بر این دلالت دارد که در جامعه کهن ترس از فقر موجب گرایش به پول و کار میشد، ولی در جامعه نوین مردم نیاز به کارکردن را در رابطه با تولید کالاهای عمومی و مشترک درک میکنند و وفور زادهی این درک و آگاهی است. همراه با این آگاهی شیوه ای از زندگانی انسانی مبتنی بر مشارکت و همیاری همگانی پدید میآید که فاقد از خود بیگانگی است، زیرا در آن کار بخشی از یک تجربه اجتماعی داوطلبانه است. جامعه باید بر مبنای الگوی دوستی و رفاقت موجود در بین چریکهای رزمنده سیرامایسترا شکل بگیرد برخی از این اصول کلی از مارکس ریشه میگیرد ولی انقلاب کوبا ازکوهها (شیوه زندگی و مبارزه چریکها) رنگ میگیرد.
The Moral Economy of a Revolutionary Society, PP. 30-37.
Trans Action (July 1969), PP.31-32.
همانطورکه از آثار دبره (Debray) و چه گوارا(Guevara) برمی آید مبارزه چریکی با رژیم باتیستا() مسیری را طی کرد که با جنگ توده ای در چین و ویتنام تفاوتی بنیادی داشت. در کوبا رابطه بین چریکها و تودههای دهقانی عمق و گسترش چین و ویتنام را نداشت. تا پیش از سقوط رژیم باتیستا تودههای دهقانی دست به یک جنبش انقلابی مهم نزدند. آنان بیشتر به صورت یک ارتش نامنظم و سرگردان عمل میکردند تا به صورتی متشکل و منظم، و در جهتی مشخص.کوبا بر عکس چین و ویتنام مورد تجاوز مستقیم یک ارتش بیگانه نیز قرار نگرفت.
44- Binh Dinh.
45- On Economic and Finacial Missions from the Present Time to Early 1969, Vietnam Documents and Research Notes, Document No. 49 (January 1969), PP. 6.9.
In the Liberated Zones of South Vietnam, PP. 165-67.
Missions, Policy and Methods to Increase the Agricultural output in 1967 - 1968, Translated in Viet Cong Loss of Population Control (United States Missionin in Vietnam, Crimp Collection, December 16, 1968).
46- On Economic and Financial Missions from the Present Time to Early 1969, P.5.
47- Ellen Zweig, The Role of Struggle in the People"s War of Liberation South Vietnam, Unpublished Paper.VCD,# 2.cf.VCD, # 321.
48- بر خلاف مورد چین که شواهد و مدارک زیادی درباره چگونگی اوضاع آن در جریان انقلاب در دسترس است، راجع به اوضاع واقعی ویتنام و روند و میزان موفقیت سیاستهای ارضی جبهه رهایی بخش ملی آن، اطلاعات زیادی در دست نیست. عدم توانایی نویسنده این مقاله در استفاده از مدارک موجود به زبان ویتنامی موجب شده است که بیشتر از مدارکی استفاده کند که مقامات آمریکایی برای توجیه اقدامات خود در ویتنام، آنها را دست چین و ترجمه کرده اند، آنچه از این اسناد بر می آید این است که یورش گسترده نیروهای آمریکایی به روستاهای ویتنام به انقلابیون فرصت نداده است که به تثبیت پایگاههای عملیاتی امن در مقیاس پایگاههای عملیاتی چین زمان انقلاب همت گمارند.
49- Douglas Pike.
50- Pike, Vietcong, PP. 272-73.
51- Yenan Spirit.
52- Franz Schunnann.
53- "Our People Are a Wonder" Liberation (April 1968)P.18.
54- Sicilian.
55- Andalusian.
56- Taiping.
57- Zapata.
58- E.J.Hobsbawn, Primitive Rebels, Studies in Archaic Proms of Social Movement in the Nineteenth and Twentieth Centuries (New york, Norton, 1959).
Euclides da Cunha, Rebellion in the Backlands (Chicago, Univ. of Chicago Press, 1944).
John Womack, Jr. Zapata and the Mexican Revolution (New york, Knopf, 1969).
جنبش آمریکاییان اسپانیولی به رهبری ر یس لو پس تی جرینا (Reis Lopes Tijerina ) برای تأمین حقوق ارضی در جنوب غربی آ مریکا، با جنبش یاد شده در بالا بسیار مشابه بود.
Stan Steiner, La Raza: The Mexican- Americans (New york, Harper & Row, 1970).
59- Carlos Fuentes, Viva Zapata, PP. 5- 11. in New york Review of Books (March 13, 1969)P. 8.
من با این دیدگاه خوش بینانهی فوئنتس موافق نیستم که، ایجاد یک جنبش پایدار در یک جامعه روستایی محلی با حفظ «آزادی فرد» آن هم نه به صورت امتیازاتی که سرآمدان قدرت و ثروت با طور سنتی از آن برخوردارند، بلکه به مفهوم آزادی فردی مورد احترام در دموکراسیهای لیبرال امکان پذیر است. مفهوم آزادی و قدرت مورد استفاده انقلابیون روستایی از حالت یا کیفیت اجتماعی مشارکت جمعی آنان در واحدهای چریکی، تیمهای امداد، اتحادیههای دهقانی و غیره ریشه میگیرد.
کاپلان، لورنس؛ (1375)، مطالعه تطبیقی انقلاب از کرامول تا کاسترو، دکتر محمد عبدالهی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول