مروری بر تاریخ ترکیه؛ از آتاتورک تا اردوغان (2)
- در قسمت نخست این نوشتار مروری اجمالی داشتیم بر چگونگی از بین رفتن سلطنت عثمانی و سپس الغای خلافت عثمانی و برپایی حکومت جمهوری به ریاست آتاتورک. سیر تحولات ترکیه را تا فوت آتاتورک و جنگ جهانی دوم خواندیم، اینک ادامهی تحولات تاریخ ترکیه را پی میگیریم:
در دهههای اول تشکیل جمهوری در ترکیه، حزب جمهوریخواه خلق [که توسط آتاتورک تأسیس شد] در اجرای سیاستهای خودش از مشروعیتی سود میبرد که در جریان جنگ استقلال [نبرد با اشغالگران متفقین و ... در خلال جنگ جهانی اول] کسب کرده بود، اما به نظر میرسد که کنار گذاشتن جناحهای محافظه کار از مجلس اول ملت، موجب ایجاد علامت سؤالهای زیادی بر تمام کارهای مصطفی کمال در طول حکومتش گردید. خصوصا که برخی تحلیلگران معتقدند به اصطلاح «اصلاحات» او اگر قبضه کردن شدید حکومت در دستان شخص خودش نبود، نمیتوانست عملی شود. در عین حال، محافظه کاران در بیرون از شهرهای بزرگ (روستاها و شهرهای کوچک) همچنان اکثریت را در اختیار داشتند.
عصمت اینونو و آتاتورک در دوران نظامی گری
نخستوزیری مندرس
با فرا رسیدن روز انتخابات، رقابت منحصر بود به حزب جمهوری خواه خلق به رهبری اینونو و حزب دموکرات که توسط گروهی از اعضای سابق حزب جمهوری خواه تشکیل شده بود (مثل جلال بایار و عدنان مندرس). این حزب موفق شد جنبشی گسترده در استانهای مختلف کشور ایجاد کرده و رأی محافظهکاران را جلب کند. در مقابل حزب جمهوری خواه موفق نشد پایههای اجتماعی خود را به حرکت درآورد و در ادامه مشخص شد چنین پایههایی در بین مردم اساسا وجود ندارد و پایههای این حزب تنها در بین روشنفکران و تحصیلکردگان [فرنگی] طبقهی متوسط و در آنکارا و استانبول و استانهای میانه وجود خارجی دارند (و تا همین امروز هم همچنان همینطور است).عدنان مندرس در اجتماع مردمی
حزب دموکرات سالهای حکمرانیاش را با رشد اقتصادی قوی شروع کرد که به نظر برخی تحلیلگران نتیجهی اقتصاد آزاد و ورود رسمی به پیمان ناتو در سال 1952 بود که در نتیجهی آن ترکیه توانست به دلیل مشارکت با آمریکا در جنگ کره، از حمایت مالی گستردهی واشنگتن برخوردار شود. این وضعیت اقتصادی موجب افزایش محبوبیت حزب دموکرات شده و این حزب توانست در انتخابات سال 1954 هم پیروزی گستردهای کسب کرده و 490 کرسی مجلس را به دست آورد و حزب جمهوری خواه نتوانست در این انتخابات نتیجهای بهتر از 30 کرسی به دست آورد.
عدنان مندرس و جلال بایار
در نتیجه، حزب دموکرات با توجه به اکثریت مطلقی که در پارلمان داشت، تا حدی به سراغ سیاستهای حکومت یکجانبه رفت. از جمله تلاش کرد برخی داراییهای حزب جمهوریخواه را تصرف کند و حاشیهی حرکت آزادانهی مطبوعات را با تصویب مجازات برای کسانی که به حکومت یا قانون اساسی توهین کنند، محدود کند. هدف از این عبارات، طبیعتا محدود کردن مخالفین دولت بود که در اواخر دههی پنجاه داشتند قوی میشدند. دلیل قدرتگیری آنان نیز عبارت بود از وخیم شدن اوضاع اقتصادی کشور و شکست حزب دموکرات در مدیریت بودجه. کمااینکه تورم هم به 15 درصد رسیده بود.
عدنان مندرس در کنار عصمت اینونو
با وجود اینکه آرای حزب دموکرات کاهش پیدا کرده بود، اما این حزب همچنان با استناد به اکثریت خود در پارلمان و با کار گذاشتن اپوزیسیون، سکان کشور را به تنهایی در دست گرفته بود. اما آخرین میخ بر تابوت حکومت مندرس دستوری بود که به ارتش داد تا جلوی هرگونه فعالیت انتخاباتی عصمت اینونو را بگیرد، در حالی که خبر میرسید گام بعدی دولت، تعطیل کردن حزب جمهوریخواه خواهد بود. طرفداران مندرس تا همین امروز هم مدعی هستند این گامها، حرکاتی پیشدستانه بود برای جلوگیری از کودتا علیه او.
نیروهای ارتش ترکیه در جریان کودتای 1960
به رغم آنکه ارتش ترکیه در طول دورهی تأسیس جمهوری از سیاست برکنار بود، در این سالهای اخیر با توجه به گسترش بودجهاش و افزایش نقشاش بعد از پیوستن به ناتو، مشخص بود که در سیاست هم نقش ایفا خواهد کرد. ارتش در آن دوره بیش از هرچیز خواستار آن بود که عرصهی سیاست داخلی کشور از ثبات برخوردار باشد تا او بتواند به نقش خود در خارج از کشور [در همپیمانی با ناتو] بپردازد. ولی طبیعی بود که در عین حال، ارتش با نیروهای سکولار قدیمی [که به نسل آتاتورک متعلق بودند] نزدیکی و به آن تمایل داشته باشد.
روزنامه ینی استانبول در صبح روز کودتای 27 می 1960
جمهوری دوم و بازگشت محافظهکاران
به محض اعلام پیروزی کودتا در 27 می 1960، تمامی اعضای حزب دموکرات دستگیر شده و شورایی از ارتش با نام شورای وحدت ملی مأمور ادارهی کشور شد که در رأس آن جمال گورسل (فرمانده کل ارتش) قرار داشت. کمیتهای هم برای نگارش قانون اساسی جدید تشکیل شد.
عصمت اینونو هم بالطبع در نتیجهی ارتباطات تاریخاش با آتاتورک در این بین دارای تأثیر بود. اینونو به رغم شهرت دموکراتیکش از تأییدکنندگان این کودتا بود چون معتقد بود حاکمان قبلی از اکثریت دموکراتیکشان استفادهی غیر دموکراتیک کرده بودند. این حمایت تا جریان اعدام مندرس و دو تن از وزرایش توسط حاکمان نظامی کشور هم ادامه داشت. برخی از فرماندهان نظامی سابق مدعی هستند این اعدام بدون اطلاع اینونو و گورسل رخ داد.
اعدام عدنان مندرس توسط کودتاچیان
قرار بود مجلس سنا به این شکل تشکیل شود: 150 نفر از طریق انتخابات برگزیده میشدند، اعضای شورای وحدت ملی (متشکل از نظامیان هم) بدون انتخابات وارد مجلس سنا میگردیدند و در کنار آنها 15 عضو را هم رئیس جمهور به عضویت در این مجلس منصوب میکرد. در قانون اساسی جدید تشکیل دادگاه قانون اساسی هم پیشبینی شده بود که میتوانست هر قانون مصوب پارلمان را رد کند. یک سیستم مستقل جدید هم برای ادارهی رادیو و تلویزیون تشکیل شد تا صدا و سیما ابزاری در دست دولت نباشد.
جمال گورسل و عصمت اینونو
این نظام جدید موجب شد که حزب جمهوریخواه خلق بیشترین آرا را در انتخابات 1961 کسب کند و به این ترتیب، عصمت اینونو بار دیگر به نخستوزیری رسید. آراء محافظهکاران هم بین احزاب جدیدی که پس از حزب دموکرات تشکیل شده بود پراکنده گردید.
جمال گورسل
اما به نظر میرسید نظامی که طبق قانون اساسی 1961 تشکیل شده و دمیر در رأس آن قرار گرفته بود، کم ثباتتر و در مقابل سقوط و فروپاشی آسیبپذیرتر بود. دلیل این امر برمی گشت به اجازه یافتن احزاب کوچک برای ورود به عرصه و همچنین جنبش گسترده و شدید دانشجویی در اواخر دههی شصت میلادی و ظهور جنبشی چپ در بین اتحادیههای کارگری.
اما این بار هم تشنجات سیاسیای که رخ داد و منجر شد به درگیری خیابانی بین کارگران و دانشجویان از یک طرف و پلیس از طرف دیگر، برای ارتش خوشایند نبود و او را وا داشت دست به کاری بزند که بعدها «کودتای نرم» نامیده شد: ارتش؛ پیامی برای رئیس جمهور فرستاد و از او خواست گامهای جدی در قبال تشنجات خیابانی اتخاذ کند. بلافاصله پس از رسیدن این پیام، دمیر به همراه اعضای دولتش استعفا کردند و دولتی تکنوکرات متشکل از نیروهای نزدیک به ارتش جایگزین آنان شد.
دههی هفتاد میلادی: دههی بیثباتی
در سال 1973، حزب جمهوریخواه در حال تحولی بزرگ بود و اینطور میدید که باید خود را حزبی نزدیک به مردم عادی کوچه و خیابان بنمایاند. ستارهی اقبال عصمت اینونوی پیر، در آن روزها در مقابل ستارهی بخت متفکر چپگرای جوانتر یعنی بولنت اجویت رو به افول گذاشته بود.بولنت اجویت
بولنت اجویت
اردوغان در جوانی در کنار نجم الدین اربکان
در سال 1974 و پس از ماجراجویی اجویت در لشگرکشی به قبرس، محبوبیت اجویت بسیار گسترش یافت. اجویت نیروهای مسلح ترکیه را وارد آن کشور کرد تا از ترکها (که یک سوم جمعیت جزیرهی قبرس را تشکیل میدادند) در مقابل طرحهای کودتایی یونانی دفاع کند. گفته میشد یونانیها قصد دارند با زور، این جزیره را به صورت یکپارچه و تحت حکومت خود درآورند.
بلافاصله پس از این لشگرکشی، جمهوری ترکنشین شمال قبرس اعلام موجودیت کرد. بسیاری از ناظرین این مسئله را یک پیروزی سیاسی و نظامی برای آنکارا دانستند. همین امر باعث شد اجویت برای استفاده از محبوبیتی که به دست آورده بود و در تلاش برای تحت سیطره گرفتن پارلمان و تشکیل دولتی بدون اربکان، درخواست برگزاری انتخابات زودهنگام کند.
نجم الدین اربکان
عصمت اینونو و آتاتورک
چیزی که به این امر کمک میکرد مهاجرت تعداد زیادی از اهالی حاشیهی شهرها، به شهرهای بزرگ بود که پس از رشد اقتصادی گسترده در دولت دمیرل رخ میداد و همین، بر قدرت اسلامگرایان در شهرها افزوده بود و ضمنا موجب گستردهتر شدن فضای دوقطبی در شهرها بین اسلامگرایان و سکولارها گردیده بود. جنگ و درگیری خیابانی هم چنان بین راست گرایان ملیگرا و سازمانهای مسلح وابسته به آنان و چپهای تندرو و خشن در جریان بود.
تصویر کنان اورن بر جلد مجله نیوزویک
سلیمان دمیرل
اما ارتش ترکیه پس از آنکه صحنهی سیاست کشور را از همهی سیاستمداران قدیمی «جارو» کرده و یک تنه بر کرسی قدرت تکیه زد چگونه عمل نمود؟ خصوصا با توجه به نزدیک بودن پایان جنگ سرد و نزدیک شدن موعد «اعلان پیروزی» نظام سرمایهداری در این جنگ؟ پاسخ این سؤالها را در قسمت آینده خواهیم خواند.
ادامه دارد...
منبع مقاله : مشرقنیوز