مروری برتاریخ ترکیه؛ از آتاتورک تا اردوغان (3)
در قسمت اول و قسمت دوم این نوشتار مروری اجمالی داشتیم بر چگونگی از بین رفتن سلطنت عثمانی و سپس الغای خلافت عثمانی و برپایی حکومت جمهوری به ریاست آتاتورک. سیر تحولات ترکیه را تا فوت آتاتورک و جنگ جهانی دوم را نیز خواندیم.
سپس مروری داشتیم بر فعالیتهای عصمت اینونو پس از فوت آتاتورک و به قدرت رسیدن حزب دموکرات به رهبری عدنان مندرس، مسئلهای که پس از چندی موجب کودتای ارتش و اعدام مندرس شد و در پی آن بود که نسل جدیدی از سیاستمداران در سایهی ارتش به صحنه آمدند. همچنین ذکر کردیم که در بین این سیاستمداران، هم نیروهای چپ معتدل وجود داشتند (مانند اجویت) و هم نیروهای محافظهکار و اسلامگرا (مانند دمیرل و اربکان) که هر یک در دورهای در قدرت سهیم شدند تا آنکه در سال 1980، و در سایهی تشنجات سیاسی و میدانی جاری کشور، ارتش بار دیگر با کودتا، زمام امور را در دست گرفت. ادامه تحولات را پی میگیریم:
دنیز بایکال و بولنت اجویت
از همین رو ارتش در قانون اساسیای که در سال 1982 ارائه کرد، باز هم به نظام تک مجلسی برگشته و مجلس سنا را از قانون اساسی حذف نمود. ضمنا جایگاه رئیس جمهور هم در این قانون اساسی جدید تقویت گردید. (فرمانده ارتش، کنعان اِورن در کرسی رئیس جمهوری قرار گرفت.) طبق قانون اساسی جدید شورای دفاع ملی هم با حضور برخی فرماندهان نظامی تشکیل شد تا بر کار دولت نظارت کند. در قانون اساسی جدید، ورود هر حزبی به پارلمان منوط شده بود به کسب دستکم ده درصد آرا. دلیل گنجاندن این بند در قانون، به حاشیه راندن احزاب کوچک و ساختن نظامی با ثباتتر بود.
ارتش، برای اینکه بتواند جریانات راستگرا و چپگرا را (که عامل به همریختگی اوضاع در دههی هفتاد بودند) کنترل نماید، احزابی جدیدی را راهی میدان سیاست نمود که در رأس آنان میتوان از دو حزب «ملیگرای دموکراتیک» (به عنوان یک حزاب راستگرای میانه) و حزب «خلقی» (به عنوان یک حزب چپگرای میانه) یاد کرد.
اما بر خلاف چیزی که ارتش تمایل داشت، ملت به سمت حزب جدیدی که توسط تورگوت اوزال تشکیل شده بود رو کردند. تورگوت اوزال مسئول برنامهریزی اقتصادی در دولت محافظهکار سلیمان دمیرل بود که تا پیش از کودتا مسئولیت ادارهی کشور را در دست داشت. اوزال به واسطهی تجربیات طولانیاش در مدیریت و حضور در شرکتهای خصوصی، بلافاصله پس از انقلاب از طرف حاکمان نظامی کشور برگزیده شد تا مسئول نظارت بر برنامهی اقتصادی کشور باشد.
تورگوت اوزال
دههی هشتاد، فرصتی طلایی برای محافظهکاران بود. دلیل اول اینکه تمام همّ و غمّ ارتش در داخل کشور معطوف به جنبش چپ بود (که آن را نقشهای طراحی شده از طرف شوروی میشمرد) و به همین دلیل (شاید برای اولین بار در تاریخ) به سمت جریانات محافظهکار تمایل نشان داد. ارتش حتی به عنوان یکی از راهکارهای مقابله با تبلیغات چپها، از تدریس دروس دینی در مدارس سخن به میان آورد.
دلیل دوم اینکه آن روزها، روزهای برتری سرمایهداری در سراسر جهان بود، از سیاستهای رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در انگلیس گرفته تا رو آوردن چین (در دوران رهبری دنگ شیائو پنگ) به سمت اقتصاد آزاد. اینها موجب شده بود که جهتگیری راستگرایانهی اقتصادی در کشوری که خود را بخشی از غرب تعریف میکرد، امری مطلوب به نظر برسد [و این هم باز فرصتی بود برای محافظهکاران.]
تورگوت اوزال و مارگارت تاچر
به این ترتیب، تورگوت اوزال شخص مناسب، در وقتی مناسب به نظر میرسید. او توانست با استفاده از فرصت، فضای لازم را باز کند. حزب او (حزب «وطن مادری») تمام طیفهای راست را در خود جا داده بود و از لیبرالهای سیاسی تا افراد دارای گرایشهای اسلامی را شامل میشد.
بر عکس گذشتهها که تقسیم شدن آرای محافظهکاران بین اربکان و دمیرل به حزب جمهوریخواه خلق این فرصت را میداد که به تفوق سیاسیاش ادامه دهد، این بار انحلال همهی احزاب توسط ارتش پس از کودتا و زندانی شدن همهی سیاستمداران، به توگورت اوزال فرصت داد که به تنهایی بر قدرت سیطره پیدا کند [و با قدرت نخستوزیر شود]، خصوصا که او مجبور نبود با محدودیتهای نظام 1961 (که از قدرت حزب اکثریت در دوران دمیرل میکاست) دست و پنجه نرم کند و قانون اساسی 1982 (که او طبق آن حکومت میکرد) قدرت سیستم اجرایی را تقویت نموده بود.
به یک معنا میتوان دوران اوزال را بازگشت مندرس دانست، ولی این بار با تمایل خود ارتش و در شرایط بینالملیای که برای تثبیت تغییرات (به شکلیبرگشتناپذیر) مناسب مینمود.
رجب طبی اردوغان در کنار نجم الدین اربکان
اردال اینونو
اوجگیری اسلامگرایان
هیمنهی راستگرایان (با همهی شکلهای راستگرایی) در این دوره جلب نظر میکند. در همین برهه بود که اسلامگرایان به عنوان یک قدرت جدید در صحنه ظاهر شده و موفق شدند با گذشتن از مرز 10 درصد لازم آرا وارد پارلمان شوند (حزب رفاه در انتخابات سال 1991 با کسب 17 درصد آرا، در جایگاه چهارم قرار گرفت).مسعود ییلماز
مسعود ییلماز
این مصوبه در نهایت منجر به استعفای اربکان گردید. چندی بعد دادگاه قانون اساسی دستور انحلال حزب او (حزب رفاه) را به اتهام «ضربه زدن به اصول سکولار جمهوری ترکیه» صادر نمود. فعالیت سیاسی برای خود اربکان هم ممنوع اعلام شد. در نتیجه نیروهای همسو با او، حزب فضیلت را به رهبری «رجایی کوتان» تأسیس نمودند.
اربکان، رجایی کوتان، اردوغان
دولت باغچه لی
تانسو چیلر و سلیمان دمیرل
نجم الدین اربکان و تانسو چیلّر
دنیز بایکال در کنار اردال اینونو
اردوغان در دوران تصدی شهرداری استانبول
در سایهی نبود رقبای حقیقی، و با توجه به موفقیت حزب عدالت و توسعه در تثبیت هیمنهاش بر افکار عمومی محافظهکاران، ترکیه از سال 2002 به بعد دیگر شاهد چندپاره شدن آرای محافظهکاران نبود و به این ترتیب، حزب عدالت و توسعه موفق شد به اوجگیری خود ادامه داد و برای بیش از یک دهه، بر صحنهی سیاسی کشور چنبره بزند. دههای که میتوان آن را مهمترین دهه در ورود کشور به «جمهوری جدید» نامید.
ادامه دارد... منبع مقاله : مشرق نیوز
/ج