سارا یکی از دانش آموزان کلاس خانم احمدی است که در یک فعّالیّت کلاسی، خود را به صورت زیر وصف کرده است:
« اسم من ساراست. دوازده سال دارم و تنها فرزند خانواده هستم. نمرههای من در حدّ متوسّط است ولی ریاضی را خوب نمیفهمم. شنا را به خوبی بلدم و میتوانم به بچّههای کوچکتر از خودم یاد بدهم. یک سال است که به کلاس نقّاشی میروم و به نظر معلّمم پیشرفت خوبی داشتهام. دوستی صمیمی در مدرسه ندارم. آدم کم حرفی هستم. »
سارا شایستگیها و ویژگیهای مثبت و منفی خود را در جملههای بالا بیان کرده است. به ارزیابی یا برداشتی که او از خود، تواناییها و ویژگیهای وجودیاش دارد، اعتماد به نفس میگویند. گاهی به جای واژهی اعتماد به نفس، واژههای مشابه آن مانند « عزّت نفس » یا « اعتماد به خود » به کار برده میشود.
اعتماد به نفس، اساسیترین بخش شخصیّت ماست زیرا ارزیابیهایی که ما از تواناییهای خود داریم بر احساسات، رفتار و سازگاری ما در طول زندگی تأثیر میگذارد. اعتماد به نفس موجب افزایش سطح بهداشت روان و رضایتمندی اجتماعی کودکان و نوجوانان میشود. عزّت نفس کلید موفّقیّت کودک در بزرگسالی است. در تمامی سنین احساس افراد نسبت به خودشان بر چگونگی رفتار آنها اثر میگذارد. فقدان اعتماد به نفس غالباً به ناهنجاریهای رفتاری میانجامد. بیشتر ناهنجاریهای رفتاری از کمبود احساس ارزشمندی کودکان ناشی میشود.
اعتماد به نفس پایین عبارت است از نگرش منفی در مورد ارزشمندی خود، ارزیابی منفی از کفایتها و مهارتهای خود، فقدان همگرایی بین خود ارزیابیها و شاخصهای عینی عملکرد، احساس منفی نسبت به خود، خود انگاره منفی.
اعتماد به نفس پایین ویژگی است که با طیفی از اختلالهای دورهی کودکی از جمله بیش فعّالی / اختلالهای یادگیری / نافرمانی مقابلهای / افسردگی... مرتبط است.
همهی افراد به طور نسبی دارای اعتماد به نفس هستند. بعضی، از اعتماد به نفس پایین رنج میبرند و برخی دیگر، اعتماد به نفس بالا (کاذب) دارند. وضعیّت ایده آل برای هر فرد هنگامی است که از اعتماد به نفس متعادلی برخوردار باشد.
اعتماد به نفس یکی از مهمترین عوامل تعدیل کننده ( ضربه گیر ) فشار روانی - اجتماعی است. مشکلات هیجانی و رفتاری نشانهی آسیب پذیریهای اساسی در اعتماد به نفس هستند. نقص در اعتماد به نفس به مشکلات مشهود در انگیزش، رفتار و هیجان تبدیل میگردد.
وقتی افراد شناخت درستی از تواناییها و خصوصیات خود نداشته باشند و روی ضعفهای خود بیش از حد تکیه کنند، خود باوری آنها ضعیف میشود واعتماد به نفس آنها پایین میآید. این افراد، ویژگیهای مثبت و قابلیّتهای خود را نمیبینند یا اگر ببینند برای آنها ارزشی قایل نمیشوند. در مقابل، افرادی که اعتماد به نفس بالا (کاذب) دارند، خود را بالاتر از آن چه هستند نشان میدهند و وقتی خود را در زمینهای ناتوان میبینند، سعی میکنند با بزرگ جلوه دادن خود، توجّه و تأیید دیگران را جلب کنند.
اعتمادی که این افراد به خودشان دارند، واقعی نیست و رفتار ظاهری آنها، پوششی برای پنهان کردن نگرانیها و اضطرابهایشان است. نمونهی اعتماد به نفس کاذب را در وجود برخی از هنر پیشهها میتوان دید.
برخی از افراد جامعه عدم موفّقیّت و نارضایتی از زندگی خود را ناشی از نداشتن اعتماد به نفس یا بهتر بگوییم پایین بودن اعتماد به نفس خود میدانند و این طرز تفکّر در بین نوجوانان نسبتاً شایع است. از آن جا که ضعف اعتماد به نفس بر جنبههای مختلف زندگی فرد تأثیر میگذارد و ممکن است تا دورهی بزرگ سالی هم ادامه یابد، توجّه به آن از اهمّیّت خاصّی برخوردار است. تجربه نشان میدهد هر چه سن افراد کمتر باشد، تغییر دادن خودباوری و نحوهی تفکّر آنها، سادهتر و درمان این مشکل به مراتب راحتتر خواهد بود.
نوجوانانی که از اعتماد به نفس پایین رنج میبرند، درمعرض خطر گرایش به مصرف موادّ مخدّر هستند زیرا مصرف این مواد نوعی خودباوری کاذب در آنها ایجاد میکند به طوری که میتوانند به راحتی ابراز وجود کنند، نظر و عقیدهی خود را بیان کنند و حتّی در مقابل حرف دیگران مقاومت نمایند. متأسّفانه از بین رفتن تأثیر مواد، اعتماد به نفسشان را از قبل هم کمتر نموده به طوری که ناگزیرند برای تقویت اعتماد به نفس خود به مصرف مکرّر مواد روی آورند.
این گروه از کودکان و نوجوانان وقتی احساس با ارزش بودن میکنند که دیگران آنها را تأیید نمایند. به همین علّت سعی میکنند درخواستها و تقاضاهای دیگران را بپذیرند و به نحوی آنها را از خود راضی نگه دارند. از آن جا که « نه گفتن » برایشان دشوار است، ممکن است به راحتی در معرض سوء استفادهی دیگران قرارگیرند.
مطالعات نشان میدهد ضعف اعتماد به نفس موجب بروز مشکلاتی در روابط بین فردی افراد میشود. زیرا افراد دارای اعتماد به نفس پایین نمیتوانند به راحتی صحبت کنند، نظر و عقیدهی خود را مطرح سازند، با فرد مقابل تماس چشمی برقرار کنند، سر خود را بالا نگه دارند، راحت بنشینند یا بایستند و...
این رفتارها باعث میشود که دیگران آنها را افرادی جذّاب و دوست داشتنی ندانند و تمایلی به برقراری ارتباط ودوستی با آنها نداشته باشند.
یکی دیگر از پیامدهای منفی اعتماد به نفس پایین، افزایش احتمال ابتلا به افسردگی است. شکستها و ناکامیهای مکرّر در این کودکان و نوجوانان احساس ناامیدی و سرخوردگی ایجاد میکند که زمینه ساز بروز افسردگی است وگاهی تا دورهی بزرگ سالی ادامه پیدا میکند.
الیوت و همکاران در مطالعهی خود در سال 1988 دریافتند که اعتماد به نفس پایین تأثیر منفی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دارد. زیرا افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند شکستها را به خودشان نسبت میدهند و موفّقیّتها را به عوامل بیرونی مانند شانس یا کمک دیگران. آنها باور دارند که توانایی هایشان ثابت است ونمی توان با تلاش جدّی آنها را تغییر داد. در نتیجه در امتحانات یا تکالیف سخت، قبل از این که واقعاً تلاش کنند، قطع امید میکنند. این افراد، به مرور زمان، عقب افتادگی تحصیلی بیشتری پیدا میکنند و این امر زمینه را برای ترک تحصیل، اشتغال زود هنگام و گرایش به رفتارهای پر خطر فراهم میسازد.
نشانههای اعتماد به نفس پایین
کودکان و نوجوانانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، علایم مختلفی را در رفتار، ظاهر و کلام خود نشان میدهند. با توجّه به این که برخی از این علایم ممکن است در افراد عادی هم مشاهده شود، باید اکثر نشانههای زیر در فرد وجود داشته باشد:1- در اغلب موارد افرادی افسرده، مضطرب، خجالتی و بیدست و پا هستند.
2- معمولاً احساس تنهایی میکنند و به تدریج از جمع کناره میگیرند.
3- از وضع ظاهر و آراستگی خود ناراضی هستند و احساس بیارزشی میکنند.
4- وقتی احساس باارزش بودن میکنند که دیگران آنها را تأیید کنند.
5- ارتباط چشمی با فرد مقابل برقرار نمیکنند و همیشه نگاهشان به سمت زمین و یا طرف دیگر است.
6- کلام آنها بریده بریده است مدام عذرخواهی میکنند.
7- حرکات آنها خیلی کند است و همیشه حالت انقباضی به خود میگیرند ( راحت نمینشینند )
8- «نه گفتن» به درخواست و تقاضاهای دیگران برایشان مشکل است زیرا میترسند که دیگران آنها را دوست نداشته باشند. به همین علّت در معرض خطر سوء استفاده دیگران قرار میگیرند.
9- غالباً از اظهار نظر وابراز عقیده خودداری میکنند.
10- در موقعیّتهای اجتماعی به ویژه درگروههای بزرگ احساس فشار و ناراحتی میکنند.
11- قادر نیستند ویژگیهای مثبت و نقاط قوّت خود را در جمع بیان کنند.
12- در زندگی شخصی خود، هدفهای سطح پایین و کم ارزشی را انتخاب میکنند.
عوامل مرتبط با اعتماد به نفس پایین
انسان موجودی است که ابعاد مختلفی دارد و هر یک از بعدهای وجودی او (روان شناختی، اجتماعی، معنوی) میتوانند بر شکل گیری اعتماد به نفس تأثیر بگذارند.عوامل روان شناختی
به اعتقاد روان شناسان میزان اعتماد به نفس در افراد، به خودباوری آنها بستگی دارد که در دوران کودکی و رشد شکل میگیرد. کودک در بدو تولّد هیچ درکی از خود ندارد. پس از گذشت چندین ماه، به تدریج میتواند خود را از دیگران تشخیص دهد، در حدود 2 تا 3 سالگی نسبت به ویژگیهایی مانند اسم، ظاهر جسمانی، تواناییهایی که دارد وکارهایی که میتواند انجام دهد، آگاهی پیداکرده و خودش را ارزیابی میکند. در این مرحله، برخوردها و رفتارهای والدین وپیامهای کلامی وغیرکلامی که از دیگران دریافت میکند، در برداشت او از خودش تأثیر میگذارد و خودباوری ( خود پندارهی) او را شکل میدهد.در دوران کودکی با افزایش تواناییهایی شناختی کودک، خود پندارهی او هم پرورش یافته و زمینه را برای شکل گیری اعتماد به نفس در دورهی نوجوانی آماده میسازد.
یکی از عواملی که خود باوری و اعتماد به نفس را در کودکان و نوجوانان تحت تأثیر قرار میدهد، مقایسهها است که معمولاً درخانواده و مدرسه صورت میگیرد. برخی از والدین دایماً فرزندان خود را با یکدیگر و یا اعضای فامیل مقایسه میکنند و تواناییهای دیگران را به رخ آنها میکشند. در این شرایط، تفکّری که در ذهن فرد ایجاد میشود این است که «من خوب نیستم، خواهم خوب است» یا «خواهرم خوب است و من بد هستم. »
کودک و نوجوانی که به طور مداوم این ا فکار را در ذهن خود مرور میکند، نمیتواند از تمام تواناییهایش در تحصیل، یا سایر فعّالیّتها استفاده کند و ممکن است در رسیدن به هدفهای خود شکست بخورد. این شکستها خود باوری و اعتماد به نفس او را کاهش میدهد.
علاوه بر این، مدارسی که معیارهای بالایی را برای پیشرفت دانش آموزان در نظر میگیرند و تأکید زیادی بر مقایسهی عملکرد افراد و ارزش گذاری بر مبنای آن دارند، خودباوری دانش آموزان را تضعیف نموده و به اعتماد به نفس آنها لطمه وارد میسازند.
عوامل اجتماعی
بررسیهای روان شناسان نشان میدهد اعتماد به نفس، ارثی نیست امّا اگر پدر یا مادری اعتماد به نفس پایین داشته باشد، ضعف اعتماد به نفس درکودکان آنها هم دیده میشود. زیرا والدین، الگو و سرمشق فرزندان هستند. وقتی پدر یا مادر توانمندیهای خود را نمیبینندو همواره از ضعفهایی که دارد صحبت میکند، فرزندان یاد میگیرند همان برداشت را در ذهن و رفتار خود داشته باشند. والدین نمیتوانند عکس رفتار خود را به فرزندان منتقل نمایند.گاهی افراد در محیطهای اجتماعی، در اقلّیّت قرار میگیرند و به دلیل فشارهای اجتماعی که بر آنها وارد میشود، احساس امنیّت و اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. به عنوان مثال، دانش آموزانی که به زبان غیر رسمی در کلاس صحبت میکنند و یا از نظر شرایط اقتصادی و یا ویژگیهای ظاهری در وضعیّت متفاوتی قرار دارند.
شیوههای تربیتی والدین
شیوههای نامناسب تربیتی والدین هم میتواند موجب تضعیف خودباوری و کاهش اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان شود. والدینی که همواره به جای فرزندان خود تصمیم میگیرند و برای نظر و عقیدهی آنها ارزشی قائل نیستند، فرصت و امکان ابراز وجود را به آنها نمیدهند. این افراد احساس خوشایندی نسبت به خود ندارند و وقتی میخواهند درمحیطهای اجتماعی نظیر مدرسه، دانشگاه و محل کار اظهار نظر و ابراز وجود کنند، مضطرب و نگران میشوند و نمیتوانند خود را با شرایط جدید سازگار کنند، در نتیجه گوشه گیر شده و اعتماد به نفسشان به شدّت کاهش مییابد.کمال گرایی والدین نیز در بسیاری از مواد به اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان لطمه وارد میسازد. کسانی که توقّعات و انتظارات بالایی از فرزندان خود دارند و میدانند که آنها قادر نیستند به این توقّعات جامه عمل بپوشانند، کودکان و نوجوانان را در معرض شکستهای متوالی قرار میدهند و امیدآنها را برای دست یابی به موفّقیّتهای هر چند کوچک به ناامیدی مبدّل میسازند.
عامل مهم دیگری که میزان اعتماد به نفس فرد را تعیین میکند، باورها و اعتقادات درونی است که به فرد احساس امنیّت میبخشد و او را به تلاش جدّی برای جبران ضعفها و ناتواناییهایش وا میدارد.
چگونه میتوانیم کمک کنیم؟
با توجّه به این که خود پندارهی افراد در دوران کودکی شکل میگیرد و زمینه ساز اعتماد به نفس دردورهی نوجوانی و بزرگ سالی میشود، خانوادهها، معلّمان و اطرافیان باید به کودک کمک کنند تا تصویری را که ازخود دارد، اصلاح کند، تواناییهایش را بشناسد و ارتقا دهد. برای تحقّق این هدف، راهبردها و توصیههای مراقبتی زیادی وجود دارد که به برخی از آنها در این بخش اشاره میشود:* کودکان و نوجوانانی که خود باوری ضعیف واعتماد به نفس پایین دارند، علایمی را در رفتار، ظاهر و کلام خود نشان میدهند که با مشاهدهی دقیق میتوان به مشکل آنها پی برد. پس از شناسایی این دانش آموزان، باید مسأله به نحو مناسبی با والدین در میان گذاشته شود. از آن جا که مؤثّرترین روش درمان اعتماد به نفس پایین، روان درمانی یا مشاوره است، راهنمایی والدین و تشویق آنها برای مراجعه به مشاوران متخصّص ضروری به نظر میرسد. شرکت در جلسات مشاوره و انجام تکالیف درمانی، به نوجوان کمک میکند تا شناخت درستی از تواناییها و ضعفهای خود به دست آورده و در مسیر رشد قابلیّتهایش گام بردارد.
* جلسات آموزش خانواده در مدارس، فرصت مناسبی است تا والدین با مسؤولیّتهای خود در قبال پرورش اعتماد به نفس فرزندان بیش از پیش آشنا شوند و شیوههای مناسب فرزند پروری به ویژه پرهیز از کمال گرایی و مقایسه اجتماعی را به کار بندند.
* نتایج مطالعات نشان میدهد تأکید بر مقایسههای اجتماعی و ارزش گذاری بر افراد بر اساس نمرات درسی، موجب کاهش اعتماد به نفس آنها میشود ( هاوکینز، 1994). از این رو توصیه میشود معلّمان، عملکرد هر دانش آموز را با توجّه به تواناییها و ویژگیهای فردیاش ارزیابی و نقاط ضعف دانش آموزان را به طور خصوصی با آنها مطرح نمایند. به علاوه، از علنی کردن شکستهای آنها از طریق اعلام نمرات در جمع یا نصب در تابلوی اعلانات و یا اقدامات مشابه خودداری نمایند.
* معلّمان حمایت کننده که شرایط یادگیری مثبت را فراهم میکنند. (معلّمانی که با دانش آموزان رابطهی صمیمانهای دارند و به طور مرتّب، میزان فهم و یادگیری مطالب درسی آنها را کنترل میکنند. ) دانش آموزان را وادار میسازند که تلاش جدّیتری داشته باشند و در کلاس بیشتر مشارکت نمایند. این دانش آموزان، تواناییهای خود را بهتر میشناسند و از خودباوری واعتماد به نفس مطلوبتری برخوردارند.
* پیشنهاد میشود معلّمان، تکالیف درسی را به گونهای انتخاب کنند که با تواناییهای فعلی دانش آموزان متناسب باشد و درعین حال، آنها را به چالش بکشاند به طوری که بفهمند با تلاش بیشتر میتوانند از عهدهی انجام تکالیف برآیند. بازخوردهای مناسب و تشویقهای مناسب معلّمان پس از انجام تکالیف، در تقویت اعتماد به نفس دانش آموزان تأثیر چشم گیری دارد.
* دانش آموزانی که اعتماد به نفس پایینی دارند، نیاز بیشتری به توجّه و حمایتهای عاطفی معلّمان دارند. آنها باید بدانند که معلّم به تواناییهایشان اطمینان دارد، برای پیشرفت آنها ولو اندک ارزش قایل است و به تلاش آنها برای یادگیری اهمّیّت میدهد.
* معلّمان میتوانند از طریق بحث و گفت وگوی آزاد دربارهی یک موضوع، یا طرح یک فعّالیّت کلاسی یا گزارش یک تحقیق و یا.... شرایطی را فراهم کنند تا همهی دانش آموزان به ویژه کسانی که خودباوری ضعیفی دارند، نظرات و عقاید خود را بدون این که نگران مسخره شدن توسّط دیگران باشند، مطرح سازند و از این راه، ابراز وجود را بیاموزند.
* معلّمان میتوانند نگرشهای دانش آموزان را دربارهی معیارهای درست ارزش گذاری بر افراد به چالش بکشانند و از طریق بحث و گفتوگو ذهنیت آنها را به سمتی سوق دهند که به جای بها دادن بیش از حدّ به خصوصیّات ظاهری، برای علم آموزی، کسب فضایل اخلاقی و رشد معنوی ارزش قایل شوند.
* معلّمان، ابزارها و فرصتهای مناسبی را در اختیار دارند تا به دانش آموزان بیاموزند به جای جملات منفی نظیر «من نمیتوانم» از عبارتهای مثبت مانند «من سعی میکنم» استفاده کنند. این عبارتها انگیزهی تلاش واحساس مسؤولیّت را در دانش آموزان ایجاد میکند. آنها میتوانند به دانش آموزان بیاموزند کلمات، جملهها و عبارات خود را به راحتی و با صدای رسا بیان کنند و به جنبههای مثبت خود ( هرچند کوچک باشد) فکر کرده، آنها را یادداشت نموده و در معرض دید خود قرار دهند.
* تشویق دانش آموزان به داشتن تغذیهی سالم، ورزش، تفریحات مناسب، خواب کافی و پرداختن به کارهای مورد علاقهی خود، حتّی به مدّت کوتاهی در هفته، باعث میشود نوجوانان برای وجود خود ارزش و احترام قایل شوند. چنان چه بخشی از ساعات خود را در طول هفته به یادگیری فنون مختلف و هنرهای جدید اختصاص دهند، قطعاً به افزایش اعتماد به نفس و موفّقیّت در زندگی خود کمک کردهاند.
منبع مقاله :
محمدخانی، شهرام؛ ابراهیمزاده، ناهید؛ (1392)، مشکلات روانی و رفتاری دانشآموزان شناسایی و مداخله، تهران: ورای دانش، چاپ دوم