مبانی كیفیت تعامل با ساحت جسمی انسان و نقش آن در ارتقای سبك زندگی دینی (با تأكید بر آموزههای رضوی)
چكیده
ابعاد سبك زندگی دینی متناسب با ساحتهای گوناگون انسان است. بدن مادی، یكی از ساحتهای وجودی آدمی است. بنابراین، یكی از ابعاد سبك زندگی نیز «كیفیت تعامل با بدن» است. «بدن» نازل ترین مرتبهی حقیقت انسان و مركبِ كمال روح در نشئه عالم دنیاست. پرورش، تربیت و كیفیت تعامل با بدن، نقش مهمی در تكامل و نیل به سعادت بشر ایفا میكند. از این رو، در آیات و روایتها همواره به وضعیت بدن و كیفیت مواجهه با آن توجه چشمگیری شده است. در حدیثهای امام رضا (علیه السلام) همانند سایر پیشوایان دین (علیهم السلام) به زاویههای گوناگون بدن و نحوهی مواجهه با آن، توجه شده است. با بهرهگیری از آموزههای رضوی میتوان ساختار سبك زندگی دینی در مواجهه با جسم انسان را فهمید. در این مقاله، ضمن بیان حدیثهای آن حضرت، ابعاد این مسئله مورد تبیین و تحلیل قرار میگیرد.كلیدواژهها: سبك زندگی، آموزههای رضوی، تعامل با بدن، جسم انسان.
مقدمه
«بدن» یكی از ساحتهای وجودی آدمی است كه كیفیت تعامل و نحوه رفتار با آن نقش اساسی در تكامل انسان دارد. یكی از عمدهترین مباحث «سبك زندگی» شیوهی مواجهه با بدن است كه در پژوهشها، كمتر به آن پرداخته میشود. ضرورت توجه به این بحث، از آنجا آشكار میشود كه بخش قابل توجهی از احكام دینی مربوط به بدن و مسائل مرتبط با آن است كه عمده آنها در قالب فقه و آداب مناسكی شریعت ظاهر میشود. از سوی دیگر، امروزه شاهد تخریب مستمر جسم انسان در دنیای مدرن و فرهنگ غرب هستیم كه نتیجه آن، به محاق رفتن فرهنگ و سنت دینی در ارتباط با بدن است.راز توجه جدی شریعت اسلام به بُعد جسمی انسان را باید در پیوند تنگاتنگ روح و بدن جست. بدن به جهت پیوند و ارتباط وثیقی كه با روح دارد، همواره دارای احكام و آیین خاصی است؛ به طوری كه پس از موت نیز خالی از احكام و احترام نیست، به ویژه بدنهای اولیای الهی كه شرافت و قداست خاصی در میان مسلمانان دارند. مفسّر معروف، مرحوم طبرسی در مورد توجه به بدن در زندگی مینویسد: «هر انسانی برای رسیدن به كمال، نیاز به تربیت جسم و روح خود دارد و تمام ادیان الهی و قوانین شرع مقدس، همین هدف تربیت انسان را تعقیب میكنند و تلاش آنها برای رسیدن به این هدف و مقصد، ارزشمند است. پس هر كس همت و تلاش خود را تنها معطوف به اصلاح بدن خود نماید. در واقع، از حقیقت انسانیت خارج شده، همچنان كه اگر كسی تمام تلاش خود را مصروف آخرت كند و در اصلاح بدن خود، بیتوجه باشد، نیز به كمال نمیرسد. بنابراین، لازم است انسان دو چشم خود را گشوده، با یكی دنیا و بدن خود را دیده و بهرهی خود را از آن بگیرد و با دیگری، به آخرت و مسائل روحی خود، بنگرد... از اینجاست كه میبینیم، احكام دین مقدس اسلام منحصر به مسائل روحی نبوده، بلكه هر كدام از جسم و روح را شامل میشوند... » (2)
استاد مطهری دربارهی اهمیت پرورش جسم میگوید: «در این جهت، من خیال نمیكنم، نیازی به بحث باشد كه در تربیت اسلامی، مسئله پرورش جسم جزو اصول است. » (3)
در آموزههای دینی، متناسب با ابعاد مختلف بدن، احكام متفاوتی ذكر شده و به موازات توجه به ابعاد روحی، به جسم انسان نیز توجه گردیده است. این احكام گاه به صورت دستورهای فقهی در قالب حرام، حلال، مستحب، مكروه و مباح دیده میشود و گاه در مورد بهداشت، سلامت و تندرستی جسم است؛ از طرفی، سیرهی ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز بخشی از دستاوردهایی است كه برای پیگیری و تدوین این موضوعها، تدوین سبك زندگی بدن را تشكیل میدهد. از آنجا كه حجم روایتهای مرتبط به بدن، بسیار زیاد است. در این مقاله، به اصول و مبانی اینها با تأكید بر دیدگاه امام رضا (علیه السلام) اشاره میشود. از امام رضا (علیه السلام) در مباحث مربوط به بهداشت بدن و سلامت آن نوشته مختصری به نام رساله ذهبیه وجود دارد. (4) به علاوه، مجموعه احادیث دیگری در سایر مجامع روایی از آن حضرت در مورد بدن، موجود است كه در این مقاله به اصول آنها اشاره میشود.
جایگاه بدن در سبك زندگی دینی
ادیان، بدن را حوزهای مقدس میدانند و به بدن مادّی به طور جدی اهتمام میورزند، حال آنكه در دنیای متجدّد، فهم بشر دربارهی ابدان تغییر یافته كه نتیجهی آن، تعارض هرچه بیشتر با دیدگاه دینی میباشد؛ تعارضی كه با نفوذ فرایند فنّاوریهای متجدد به همان جریانهای زندگی در صحنهی عمومی جامعه در مغرب زمین فوران كرده است. براساس آموزههای دینی بدن انسان، نه تنها موجودی زیست شناختی صرف نیست، بلكه بدن، مهبط و مأوای نزول روح، ابزار سلوك و محلّ تجلی حكمت الهی است. دین به همه ساحتهای روحانی، نفسانی و جسمانی كه در بدن تنیده شده، در قالب نوعی وحدت اهمیت میدهد. (5)روایتها دربارهی حفظ نفس، به مراقبت از بدن و نیز پرهیز از زیان رساندن به آن، اهمیت ویژهای داده، بر حفظ صحت آن تأكید دارند، به گونهای كه در برخی از روایتها، بدن و اعضای آن را از امانتهای الهی به شمار آوردهاند. (6)
در تمدن غرب به ویژه در طبّ جدید، شاهد تخریب مستمر راز جسم بشری و تبدیل آن از یك حریم اندرونی خصوصی متعلق به خداوند، به مكانی عمومی كه هرگونه رازی از آن دور شده است، هستیم. طب جدید هم به جهت توفیقهای خود، شگفت انگیز و هم به جهت شكستهای خویش و نیز انسانیت زدایی از بیماران وحشتناك است كه امروز همین انسانیت زدایی از بیماران به صورت بحرانی اخلاقی درآمده است. (7)
تمدن غرب، بدن را ابزاری برای بهره كشیهای مادّی و آن هم در حدّ انجام فعالیتهای حیوانی تنزل داده است. این شیوهی مواجهه با بدن در همهی ابعاد تمدن غرب (علوم و فنون، فرهنگ و هنر، رسانه و سینما، ورزش و... ) رسوخ كرده است.
در دین اسلام كه دین فطرت است، بر اساس پیوند و تعامل روح و بدن با یكدیگر، احكام و دستورهای خاصی متناسب با مرتبه جسم انسان، صادر شده است. فلسفه بسیاری از امور از قبیل: نظافت، غسلها و دستورهای بهداشتی كه در اسلام وجود دارد، تقویت جسم است. (8) علت توجه شارع مقدس به بعد جسمانی انسان، نقش بدن، در تكامل روح است. روح برای حركت به مركب نیاز دارد و بدن، مَركب آن است. جسم انسان و همهی نیروهای آن، وسایل پیشرفت انسان هستند و برای كسب علوم و معارف و درك حقایق به بدن نیاز است (9) و از آنجا كه هریك از جسم و روح بر همدیگر تأثیر میگذارند، شارع به آداب بدن نیز توجه دارد: «حیث ان كلا من البدن و الروح یؤثر علی الاخر فالشارع المقدس إنما اهتم بالآداب المختصة بالبدن. » (10)
برای بازسازی سبك زندگی دینی مربوط به جسم انسان و در امان ماندن از هجوم فرهنگهای منحط تمدن غرب، چارهای جز رجوع به معارف اصیل دینی نداریم. سبك زندگی كه همان «چگونه زیستن» می باشد، مربوط به انسان است و همانگونه كه انسان، ابعاد گستردهای دارد، سبك زندگی به موازات ساحتهای انسان، جنبههای مختلفی مییابد. شیوهی مواجهه با جسم و تن آدمی نیز دارای سبك و آیین خاصی است كه میتواند، ذیل بحث سبك زندگی مطرح شود.
پیوند جسم انسان با دینداری
انسان، مركّب از روح و بدن، و روح، ساحت برتر و قویتر وجود انسان است. از دیدگاه فیلسوفانی چون ملاصدرا منشأ همهی حركات ارادی و غیرارادی بدن، «روح» است و تغذیه، رشد، حفظ سلامتی و رفع مرض در انسان برعهدهی روح میباشد. (11)جسم انسان از یك طرف، به علت مادی بودن با عالم طبیعت ارتباط دارد و از سوی دیگر، به جهت ارتباطی كه با روح دارد، متأثر از عوالم معنوی است. از آنجا كه میان روح و جسم، ارتباط تنگاتنگی هست، تحولی كه در روح انسان رخ میدهد، با وظایف اعضای جسم انسان مرتبط و با تغییرهایی در برخی از دستگاههای بدن همراه است. تغییرهای جسمانی در پیدایش این خواستها و نیازها، نقش مقدمی دارند (12)؛ بنابراین، چگونگی تنظیم و هدایت بدن برای ایجاد خواستها و نیازهای صالح و سالم از اهمیت اساسی برخوردار است. بدن در این حالت، نقش آماده سازی را دارد كه با مدیریت آن میتوان زمینهی شكوفایی استعدادها را فراهم آورد. چنانكه اگر انسان با نظم خاصی بدن را زیر تأثیر نیروهای روحی قرار بدهد و مقرون به «تقوا» باشد، این كار سبب دستیابی به دانشهای نابتر و قدرتهای شگفتتر میشود. (13)
امام رضا (علیه السلام)، در اشاره به نقش بدن در تكمیل ایمان، انجام تكلیفهای شرعی با اعضای بدن را جزو مقوّم حقیقت ایمان میداند. ایشان میفرماید: «ایمان، شناخت با قلب و اقرار با زبان و عمل كردن با اعضای بدن است. » (14)
بر این اساس، عمل با اعضای بدن، یكی از پایههای تكمیل ایمان است كه مربوط به حكمت عملی سالك است و با قوای فاعلهی بدن صورت میگیرد. بدون حكمت عملی سالك است و با قوای فاعلهی بدن صورت میگیرد. بدون حكمت عملی كه محل ظهور آن از طریق بدن است، ایمان ناقص میباشد. بدن در این كاركرد، ابزاری است كه فعالیتهای عملی دین با آن انجام میشود.
امام رضا (علیه السلام) در مسئله استطاعت كه موضوعی كلامی است (15)، نقش بدن را به عنوان یك عنصر محوری مطرح میكند. آن حضرت (علیه السلام) دو شرط از شرطهای استطاعت را مربوط به بدن میداند. متن حدیث چنین است: علی بن اسباط گوید: از امام رضا (علیه السلام) از استطاعت پرسیدم فرمود: استطاعت بنده پس از چهار خصلت حاصل میشود: 1-راهش باز بوده، مانعی در كار نداشته باشد. 2- بدنش سالم بوده، نسبت به كاری كه قصد آن را دارد، كمبود نیرو نداشته باشد (مثلاً تب شدید، ضعف زیاد، بیهوشی و كلیه عوارضی كه تن را از انجام كار ناتوان میكند). 3- اعضا و جوارح او نسبت به كاری كه میخواهد انجام دهد، درست و سالم باشد (مثلاً نابینا نباشد). 4- برای او سببی از جانب خدا برسد. (16)
در این روایت نیز بدن شرط استطاعت مكلف ذكر شده است. سلامت بدن در شرط دوم ناظر به اصل صحت بدن مكلف و در شرط سوم ناظر به اجزای خاص بدن مكلف كه در انجام فعل مدخلیت دارد، است.
پیوند بدن مادی انسان با معنویت، یكی از اصول آموزههای اسلام است. در آموزههای دینی همواره به ساحتهای غیبی و جنبهی غیرمادی بُعد جسمی انسان توجه میشود و گاه در فرایند التفات دادن به ساحتهای غیرمادی اشیا، اموری ذكر میشود كه با فهم تجربی متعارف قابل درك نیست؛ اما از آنجا كه این روایتها از معدن وحی سرچشمه گرفتهاند، حقایق را به نحو كامل درك و تبیین میكنند. بنابراین، اهمیت آنها بیشتر از مشاهدات تجربی است كه ناقص و قابل خدشه است.
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) قرائت قرآن، خوردن عسل و جویدن كندر، سبب تقویت حافظه ذكر شده است. (17) اگر حافظه را مادّی بدانیم، تأثیر قرائت قرآن كه معنوی است، بر حافظه كه مادّی میباشد، از طریق تجربه، دست یافتن به آن دشوار است و اگر حافظه را غیرمادی بدانیم كه نظری صحیح است، تأثیر كندر و مسواك به عنوان امری مادی بر حافظه كه غیرمادی است، نیز از تیررس تجربه بیرون است.
در حدیثی دیگر، نماز شب علاوه بر آثار معنوی آن، سبب حسن وجه و نورانیت سیما دانسته شده است. (18) اموری نظیر روزه، اگرچه فلسفهی آن ارتقا و كمال روح است، اما تأثیر آن در حفظ سلامت بدن از آثار جانبی آن میباشد. امام رضا (علیه السلام) روزه را سبب دوری از شهوت میداند (19) و امساك بدن را جز به آنچه احتیاج دارد، سودمندترین چیز برای بدن میداند. (20) با اینكه قوام اصلی روزه مربوط به جسم است، اما نقش آن در كمال روحی و فاصله گرفتن از شهوات در روایتها مكرّر مورد سفارش قرار گرفته است. از همین جا نیز اهمیت احكام مربوط به جسم انسان در معنویت روشن میشود.
ایمان و تقوا، عامل اصلی آرامش روح و به تبع آن، صحت جسم و روان است. (21) یكی از آثار تقوا، بی رغبتی به دنیاست. مطابق روایتها، رغبت به دنیا، سبب افزایش غم میشود (22)؛ زیرا امور دنیا ناپایدار و ناچیزند و هر كس به این مظاهر ناچیز دل ببندد، به امری ناپایدار و بیارزش دل بسته است كه سبب افسردگی میشود. راز بسیاری از افسردگیها و بحرانهای دنیای مدرن را نیز در این امر میتوان جست. در روایتها، تقوای قلب، سبب صحت بدن (23)، شفابخش آلام جسمانی (24)، و حسادت موجب زوال سلامت و به خطر انداختن جسم ذكر شده است. (25) بنابراین، رابطهای دوسویه در این فرایند وجود دارد: از یك سو، بُعد جسمی انسان در كمال یا انحطاط روح نقش مؤثری دارد و از سوی دیگر، طهارت و تقوای روح نیز در اعتدال و صحت بدن تأثیر بسزایی مییابد، به طوری كه در برخی موارد، ریشهی بیماری ابتدا از ساحت روحی انسان آغاز میشود و بعد، جسم را زیرتأثیر قرار می دهد. رذایل اخلاقی به علت احاطهی كامل روان آدمی بر جسم میتواند سلامت جسم را تهدید كند، همانگونه كه تقوا میتواند سبب تعادل روان و تن شود.
اعتدال مزاج و كمال روح
یكی از ابعاد مهم جسم انسان، «مزاج» بدن و نقش آن در پیدایش افعال و رفتار است. توضیح آنكه در جهان بینی حكمای اسلام (كه در آموزههای دینی نیز مؤید دارد) كاینات از عناصر اربعه به وجود آمدهاند. از نسبت عناصر و كیفیت تركیب آنها با همدیگر «مزاج» به وجود میآید. (26) مزاج در پیدایش اخلاق و رفتار، سهم اساسی دارد. مزاج نامعتدل، اخلاق نامتعادلی را به دنبال دارد و مزاج معتدل نیز زمینه پیدایش اخلاق فاضله را فراهم میكند، به طوری كه حكمای اسلام، یكی از عوامل اختلاف اخلاق انسانها را مزاج ذكر كردهاند. (27) مسئله مزاج و ارتباط آن با خلق و خو در روایتها مورد اشاره قرار گرفته است. حضرت علی (علیه السلام) دربارهی نقش مزاج در شكلگیری شخصیت انسان میفرماید: «هر كس طبیعت حیوانی او معتدل گردد، مزاجش صاف و پاك خواهد شد، كسی كه مزاجش صاف و خالی از كدورت باشد، روح در آن اثر قوی و عمیق میگذارد، كسی كه تأثیر روح در وجودش قوی گردد، راه ترقی و تعالی را میپیماید و به اوج كمال میرسد، كسی كه به كمال خود رسید، متخلّق به اخلاق روحانی میشود و كسی كه به خلقیات نفسانی و صفات روحانی متصف گردد، انسانی خواهد بود با صفات انسانیت، نه آنكه حیوانی باشد با خلق و خوی بهیمیت» (28).مزاج انسان از چهار خلط تشكیل شده است كه غلبهی هر یك از این مزاجها، حالتهای خاصی را در بدن و روح اقتضا دارد. امام رضا (علیه السلام) در رسالهی ذهبیه در مورد خلقت جسم انسان از طبایع اربعه میفرماید: «خدای تعالی جسمها را بر چهار طبیعت بنا نهاد كه عبارتاند از: سودا، صفرا، خون و بلغم. كه دو خلط از آنها گرم و دو خلط دیگر سرد میباشد و میان این چهار خلط، دو به دو اختلاف برقرار است به این ترتیب كه از دو خلط گرم، یكی مرطوب و دیگری خشك و از دو خلط سرد نیز یكی مرطوب و دیگری خشك است. » (29)
امام رضا (علیه السلام) در حدیثی دیگر در مورد اقسام طبایع بدن میفرماید: «انسان چهار طبع دارد: اول: بلغم و آن به منزله دشمن جنگكننده است، دوم: خون و آن به منزله غلام است كه گاه میشود غلامی مولای خود را میكشد، سوم: باد و آن به منزله سلطانی است كه رعیتپرور باشد و با ایشان مدارا كند، چهارم: صفرا و هیهات، هیهات كه چقدر دور است سلامتی انسان از آن، زیرا همانند زمین است كه اگر به حركت آید و بلرزد، هرچه روی آن باشد، میلرزد». (30)
مراتب جمادات، نباتات، حیوانات و انسانها از لحاظ كیفیت، تركیب عناصر و مزاج غالب، درجات متفاوتی پیدا میكنند. مرتبهی جمادات به علت دوری از اعتدال، در پایینترین رتبه و مرتبه نبات و حیوان به ترتیب در رتبههای بعدی قرار دارند. در میان انواع گوناگون، نوع انسانی اشرف و اعدل امزجه است. (31) مزاج افراد انسانی نیز براساس عوامل مختلف دارای مراتب گوناگون است. در میان افراد بشر، مزاج انسان كامل كه مصداق تام آن حقیقت «محمدیه» است، اشرف و اعدل امزجه است. (32) افراد برای رسیدن به كمال، نیازمند به ابدانی با مزاج معتدل و مناسب هستند، هرچه بدن، معتدلتر باشد، روح نیز به جهت ارتباطی كه با بدن دارد، از اعتدال بیشتری برخوردار است. آیه الله حسن زاده آملی دربارهی نقش مزاج در كمال روح میفرماید: «به هر اندازه اركان مزاج، بایستهتر و اعتدال مزاج، شایستهتر و اندام آدمی، موزون و آراستهتر و تندرستی آن دل خواستهتر بوَد، قابلی قویتر و شایستهتر برای به فعلیت رسیدن به كمال انسانی وی بود. » (33)
بنابراین، یكی از اصول سبك زندگی مربوط به بدن، اعتدال مزاج است كه توجه به آن در ارتقای سبك زندگی دینی، نقش مؤثری دارد. چگونگی دستیابی به اعتدال مزاج نیز بحثی فقط طبّی نیست، بلكه از آنجا كه شارع این امر را عاملی برای كمال یا شكوفایی كمال میداند، احكام و دستورهای آن را به شكلهای مختلف صادر كرده است. مجموعه روایتهای دینی چه به صورت سنن و چه به صورت دستورهای طبی اگر نگوییم ما را در این مسئله بی نیاز میكند، دست كم انجام آنها سهم اساسی در اعتدال مزاج ایفا مینماید.
شعور حاكم بر طبیعت بدن و سبك مواجهه با آن
«جسم انسان» به عنوان یك موجود زنده با ارگانیسم پیچیده، دارای یك سری اقتضائات و مطالبات طبیعی است كه كشف و فهم آن ما را در بهبود سبك زندگی یاری میكند. بدن انسان در حالت طبیعی و ذاتی خود، هوشمندانه نسبت به بسیاری از امور واكنش مناسب نشان میدهد. بدن انسان كه جلوهگاه حكمت خداوندی است، «زبان» و «منطق» خاصی در آن تعبیه شده كه در روایتهای دینی با ادبیات و عبارتهای مختلف از آن بحث گردیده است. امام رضا (علیه السلام) بر اساس اقتضائات طبیعی بدن و حكمت نهفته در واكنشهای طبیعی آن، توصیه میكنند كه براساس این اقتضائات، نیازهای بدن را هدایت كنید. متن حدیث آن حضرت چنین است: «چون گرسنه شدی، بخور، چون تشنه شدی، بنوش، چون ادرار بر تو فشار آورد، ادرار كن و... چون احساس خواب آلودگی كردی، بخواب كه این مایه تندرستی است. » (34)این سخن امام رضا (علیه السلام) در عین سادگی، متضمّن اشاره به هدفمندی ارگانیسم حاكم بر بدن انسان است كه در طب و طبیعیات سنتی، از آن به «طبیعت بدن» یاد میكنند. (35) امام رضا (علیه السلام) در حدیث دیگری در اشاره به طبیعت بدن میفرماید: «عَوِّدْ بدَناً ما تعوَّد» (36) بدن را به هرچه عادت كرده، عادت بده.
توضیح آنكه، حكما در طبیعیات، قائل به مفهومی به نام «طبیعت» در بدن هستند. «طبیعت»، قوهی مدّبره بدن است كه شامل اركان، امزجه، اخلاط، اعضا، قوا، ارواح و افعال میباشد. طبیعت، سامانهای هوشمند و هدفمند است كه به صورت آگاهانه، فعالیتها و امور بدن را اداره میكند و در مقابله با بیماریها نیز قوانین و روشهای خاصی را به كار میگیرد. (37)
حكما معتقدند، طبیعت بدن به گونهای طراحی شده كه به تسخیر باری تعالی (38) براساس خیر، صلاح و حكمت عمل میكند. (39) طبیعت افعال باطل (40)، اتفاقی، بیهوده و گزاف انجام نمیدهد. (41) براساس این دیدگاه، در نهاد انسان، سامانهای تعبیه شده كه در برابر شرایط مختلف و عوامل بحران زا، هوشمند عمل میكند. وظیفه طبیب، آگاهی از عملكرد طبیعت و كمك به حفظ و تعادل آن است. در این مكتب، وظیفه طبیب بیرونی، كمك به طبیب درونی است. در این نگاه، بدن انسان، سامانهای یكپارچه است كه اجزای آن تناسب و ارتباط تنگاتنگی با هم و با عالم هستی دارد. (42)
سخن امام رضا (علیه السلام) نیز بر این اساس قابل تبیین علمی است. از آنجا كه بدن، سامانهای هوشمند است، هر وقت بدن احساس گرسنگی، تشنگی، خوابیدن، نیاز به قضای حاجت و... كند، به طور خودكار، این احساس نیاز در طبیعت انسان پیدا میشود؛ در این صورت، میان نیاز طبیعت بدن و پاسخ به هنگام به آن هماهنگی وجود دارد؛ اما اگر برخلاف نیاز طبیعت بدن اقدام به خوردن، نوشیدن، خوابیدن و... كنیم، در این صورت، میان رفتار ما و طبیعت حاكم بر بدن هماهنگی نیست و سبب پیدایش بیماری و اختلالهای بدنی میشود.
همانگونه كه روح دارای فطرت و بدن نیز دارای طبیعت است، هم فطرت و هم طبیعت براساس اصول و قواعدی كه در آنها به ودیعت نهاده شده، كار میكنند، اما در اثر تدلیس، ساختار آنها تغییر میكند. همانطور كه گاه روح انسان به چیزی عادت میكند كه خلاف فطرت اوست، طبیعت بدن نیز گاه مانند شخص معتاد، به چیزی عادت میكند كه بر ضد سلامت بدن است.
امام رضا (علیه السلام) در حدیثی دیگر در توجه به نیاز طبیعت میفرماید: «تندرستی و بیماری در بدن با همدیگر پیكار میكنند. پس اگر تندرستی بر بیماری چیرگی یابد، بیمار از بستر برمی خیزد؛ اما اگر بیماری بر تندرستی چیره شود، بیمار، اشتهای به غذا پیدا میكند. اگر او اشتها پیدا كرد، به او بخورانید، شاید كه شفایش در همان باشد. » (43)
در این حدیث شریف، میل بیمار به غذایی خاص، دلیل احتمالی بر وجود تناسب آن ذكر شده است. میل بیمار در واقع، همان طبیعت بدن اوست. در طب نیز یكی از طرق كشف خواص و مزاج ادویه، میل و طلب طبیعت بدن به چیزی است. (44) بدیهی است این حدیث دلالت ندارد كه هر آنچه انسان میل دارد، باید بخورد و مطابق با نیاز حقیقی اوست. چنان كه گفته شد، گاه بدن دچار اختلال مزاج و انحراف میشود و برخلاف طبیعت خود، اقدام میكند، بلكه این سخن ناظر به وضعیت بدن در حالت عمومی و توجه به اقتضائات بدن در خوردن، نوشیدن و خوابیدن و... است؛ بنابراین، فهم زبان بدن، ما را در اصلاح سبك زندگی بدن راهنمایی میكند و از طریق آن، دستیابی به مزاج معتدل و روان سالم فراهم میشود.
پرورش جسم
اسلام، طرفدار پرورش جسم است؛ با اینكه مخالف تنپروری به مفهوم مصطلح آن میباشد. تردیدی نیست كه آموزههای اسلام براساس حفظ، رشد و سلامت جسم قرار دارد. علت حرمت بسیاری از امور، مضر بودن آنها برای بدن است. یك اصل كلی برای فقها این است كه هر چیزی كه برای جسم انسان زیان داشته باشد، به طور قطع، حرام است. البته برخی از زیانها معتنابه هستند و بعضی غیرمعتنابه، یعنی زیان آن قدر كم است كه قابل اعتنا نیست. اسلام در تكالیف خود، حَرَج ایجاد نمیكند؛ یعنی این مقدار از نظر اسلام، تحریم نیست و به صورت مكروه یا استحباب ترك، ذكر میشود. (45)براین اساس، اصل كلی در اسلام این است كه هر چیزی كه برای جسم انسان زیان داشته باشد، حرام است. در سنت دینی، گاه دیده میشود كه گفته شده، خوردن فلان میوه یا فلان سبزی مثلاً مستحب است، چون دندانها را محكم میكند، دیگر چیز، فلان بیماری را از بدن بیرون میبرد. در این موارد، ملاك یك حرام یا یك مستحب یا یك مكروه، زیان رساندن یا مفید بودن و یا مفید نبودن برای جسم انسان است. بنابراین، پرورش جسم به طوری كه سبب بهداشت، سلامت و تقویت جسم شود، یك كمال است. (46)
داشتن یك جسم سالم برای انجام تكلیفهای عبادی و كارهای مهم زندگی، نیاز مبرم است. در آموزههای دینی مكرر به طلب عافیت از خداوند و شكرگزاری و كمال استفاده از آن سفارش شده است. بدن سالم و مزاج مناسب، یكی از اسباب دستیابی به سبك زندگی دینی است. امام رضا (علیه السلام) داشتن یك جسم قوی را یكی از ویژگیهای امام زمان (علیه السلام) در برقراری حكومت عدل جهانی میداند. شیخ صدوق در كمال الدین از ریان بن صلت روایت كرده كه گفت: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض كردم: آیا صاحب الامر شما هستید؟ حضرت فرمود: من صاحب الامر هستم، ولی نه آن صاحب الامری كه زمین را پر از عدل و داد میكند؛ چنان كه از ظلم پر شده باشد، چگونه من میتوانم چنین كسی باشم با این ضعف بدن كه در من میبینی؟ قائم كسی است كه وقتی ظهور میكند، صاحب نیروی جسمانی عظیم و بنیهی بدنی قوی است. (47)
براساس منطق اسلام، اگر كسی تمام همّ خود را تقویت بدن قرار دهد، نقص كار او این نیست كه جسم خود را تقویت كرده، بلكه این است كه جنبههای دیگر را مهمل گذاشته است. اگر انسان بخواهد تمام وقتش را صرف تربیت جسم كند، كار بدی كرده، ولی نه از این جهت كه تقویت جسم كرده، بلكه از این جهت كه سایر جهات را تضعیف نموده است. (48)
سلامتی و بیماری جسم
سلامتی، یكی از اسباب خوشبختی انسان است. كسی كه دچار نقص جسمی و بیماری است، دستیابی به هدفها برای او دشواری بیشتری دارد. سلامت جسم، زمینه بسیاری از كمالات را برای انسان فراهم میكند. وصول شخص علیل و ناتوان، با سختیهای زیادی همراه است. بیماری دائمی، روان انسان را خسته و قدرت اقدام را از انسان سلب میكند.اهمیت خلقت سالم بدن تا حدی است كه یكی از ویژگیهای جسمانی كه برای امام و خلیفه الهی ذكر میكنند، عدم نقص فطری و معلولیت جسمی در ایشان است (49)؛ زیرا وجود چنین ویژگی، زمینه طعن و انكار را فراهم میكند. به طور كلی، عدم نقص مادرزادی، یكی از شرایط قابلیت شخص برای تصدّی مقام نبوت، امامت و جانشینی پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار میآید كه باید پیامبر و امامی كه دارای منصب الهی هستند، از نظر جسم و بدن، كاملترین و معتدلترین مردم عصر خود باشند، چنانكه باید باهوشترین آنها باشند. (50)
فهم انسان از بیماری در شیوه مواجهه با آن تأثیر مهمی دارد و چه بسا در اثر تلقی صحیح از موضوع تحمل بیماری آسانتر باشد. در فرهنگ اسلامی، بیماری به طور مطلق شر تلقی نمیشود، بلكه گاه ناشی از آزمایش الهی و سبب تطهیر ذنوب است؛ چنانكه امام رضا (علیه السلام) بیماری را برای مؤمن، مایه تطهیر و رحمت و برای كافر عذاب و لعنت میداند و نیز سبب از بین رفتن گناهان مؤمن میشود. (51)
امام رضا (علیه السلام) در حدیثی دیگر میفرماید كه خداوند در برابر بلا و بیماری، پاداش فراوانی به بیمار میدهد، به طوری كه بیماران در قیامت آرزو میكنند كه كاش در دنیا گوشتشان با قیچی، پاره پاره شده بود. (52)
از سوی دیگر، بسیاری از بیماریها نتیجهی قهری گناهان و اعمال زشت انسان است. چنان كه از آن حضرت نقل شده، علت بیماریها را گناه انسان میدانند و بسیاری را نیز خداوند به فضل خود، میبخشد. «ما تكونُ عِلة إلا من ذنبٍ و ما یغفِرُ الله اكثر» (53). بنابراین، سالم نگه داشتن جسم یك وظیفه و برای كمال نیاز اساسی است، اما اگر در این راه مرض یا بیماری عارض انسان گردید (چه حاصل كوتاهی و چه عدم كوتاهی باشد)، مواجهه صحیح با آن را میطلبد. برخی از بیماریها، معلول كوتاهی انسان در مسائل بهداشتی و پرخوری است و مسئول تقسیم آن، خود شخص است. امام رضا (علیه السلام) اصل رعایت اعتدال در خوردن را سبب حفظ سلامتی میداند. از یك طرف، پرهیز بیش از حد، اسباب بروز بیماری را فراهم میآورد و از طرف دیگر، بیماری كه پرهیز نمیكند، نیز همواره بیمار است: «دو گروه همیشه بیمارند: سالمی كه پرهیز میكند و مریضی كه پرهیز نمیكند. » (54)
خوردن و آشامیدن
همانگونه كه هر فرهنگ و مذهبی سبك تغذیه خاصی دارد، سبك زندگی دینی، تغذیهی مناسب با خود میطلبد. یكی از موضوعهایی كه مربوط به جسم انسان است و در عین حال، بر روح نیز تأثیر قطعی دارد، «خوردن و آشامیدن» میباشد. تا زمانی كه بدن در نشئه مادّی به سر میبرد، برای تداوم حیات مادی به خوردن و آشامیدن، محتاج است. شرع مقدس نیز به این امر مهم توجه كرده و اصول و قواعد آن را در قالب احكام پنجگانه (حلال، حرام، مستحب، مكروه و مباح) تدوین نموده است. در احادیث مربوط به امام رضا (علیه السلام) نیز به این موضوع پرداخته شده است كه در محورهای زیر بیان میشود:الف) تغذیه حلال و طیب
در دین اسلام با تأسیس یك مجموعه احكام و دستورها كه شامل حلال، حرام، مكروه، مستحب و مباح است؛ مصالح مربوط به روح و جسم انسان توأم با همدیگر در نظر گرفته شده تا انسان با رعایت این امور به كمال واقعی خود، برسد. جعل این احكام، مبتنی بر مصالح و مفاسد حقیقی انسان است. امام رضا (علیه السلام) دربارهی حكمت احكام الهی میفرماید: «ما میبینیم هر آنچه كه خداوند- تبارك و تعالی- حلال كرده، در آن، صلاح و بقای بندگان است و آنها ناگزیر به آن نیازمندند و میبینیم، همه آنچه كه حرام شده است، بندگان بدان نیازی ندارند و موجب تباهی و زمینه نابودی انسان میشوند. » (55)بر این اساس، خدای سبحان آنچه را كه مصلحت انسان در آن است، حلال كرده و آنچه را كه سبب فساد جسم و روح میشود نیز حرام فرموده است. بنابراین، چیزی نیست كه مصلحت جسم و روح در آن باشد، یا به حال آن دو مضر بوده، دین به نحوی (چه به صورت خاص و چه به صورت عام) به آن اشاره نكرده باشد. امروزه تحولات اندیشه بشری و اظهار عجز و ضعف آن و اختلافهای بی شمار دانشمندان و تشكیكات آنها در عرصهی علوم، این حقیقت را روشن میكند كه انسانها از درك ظواهر اشیا نیز عاجزند تا چه رسد به فهم مصالح و مفاسد انسان.
دستورهای دینی كه در مورد حلال یا حرام بودن غذا یا نوشیدنی آمده است، فقط یك سلسله امور اعتباری و انشایی نیست، بلكه از آنجا كه واضع این دستورها خدای سبحان است كه او به حقایق اشیا و نسبت آنها با انسان آگاه است، احكام و دستورهای دینی مبتنی بر مصالح حقیقی و حقایق تكوینی است كه سبب كمال و سعادت اخروی انسان میشود. امام رضا (علیه السلام) در روایتی ملاك حرمت و حلیت اشیا را مصالح حقیقی موجود در آنها میداند: «خداوند تبارك و تعالی، هیچ خوردنی و یا نوشیدنی را مباح نكرده، مگر آنكه در آن منفعت و صلاحی بوده و هیچ خوردنی یا نوشیدنی را حرام ننموده، مگر آنكه در آن تلف و فساد و زیانی بوده است. پس هر چیز سودمند و مقوّی برای جسم كه سبب تقویت بدن است، حلال شده است و هر چیز زیانآور كه نیروی آدمی را میگیرد یا كشنده است، حرام میباشد. » (56)
در آموزههای دینی، توصیههای فراوانی به مسئله تغذیه حلال و نهی از غذای حرام شده است. (57) در روایتها، پاكیزهترین كسبها، كسب حلال معرفی شده است. (58) روزی حلال شرط قبولی و استجابت دعاست. (59) امام رضا (علیه السلام) در مورد اهمیت كسب روزی حلال میفرماید: «كسی كه با كار و تلاش در جست و جوی فضل الهی، برای تأمین خانواده خویش است، پاداشی بزرگتر از مجاهد در راه خدا دارد. » (60)
پیوند تنگاتنگ جسم با روح و تأثیرپذیری روح از بدن، سبب شده كه تغذیه، یكی از عوامل مؤثر بر رفتار و اخلاق آدمی باشد. امام رضا (علیه السلام) مسكرات و هر نوع نوشیدنی را كه سبب زوال عقل شود، حرام میداند: «هر نوع مشروب الكلی كه از نوشیدنش عقل تغییر میكند، زیاد و كمش حرام است. » (61)
خوردن گوشت حیوانات وحشی سبب اتصاف به صفات آنها میشود. امام رضا (علیه السلام) در روایتی به نمونهای از تأثیر غذا بر خُلق اشاره میكند و میگوید كه چهل روز گوشت نخوردن، سبب بدخُلقی میشود. (62)
سالكان طریق الهی، همواره بر مسئله تغذیه و تأثیرهای عجیب آن در روح و روان تأكید كردهاند. برخی از علما معتقدند، خوردنیها و نوشیدنیها میتواند منشأ ایمان یا كفر شود؛ به طوری كه همان تناول از شجرهی منهیه (درخت ممنوعه) بود كه در سلسله علل هبوط آدم (علیه السلام) قرار گرفت. علت توفیق علمای سابق را در علم، عمل و سلامت از انحرافهای فكری در اثر خوردن غذای حلال و اجتناب از غذای شبهه ناك میدانند. (63) بنابراین، تغذیهی حلال، طیب و اجتناب از محرّمات و خبائث، یكی از اصول اساسی سبك زندگی انسان دینی است.
ب) كم خوری و پرخوری
ائمه اطهار (علیهم السلام) همانگونه كه به كیفیت غذا توجه كرده اند، به كمیت غذا نیز توصیه فراوانی داشتهاند. «كم خوری و پرخوری» در اصلاح سبك زندگی، نقش مهمی ایفا میكند. تأثیر آن نیز هم بر جسم و هم بر ساحت روح آدمی است.روایتهای فراوانی در مذمّت پرخوری وارد شده است. مطابق روایتی، هیچ ظرفی به اندازه پُر بودن شكم برای انسان، شر نیست. (64) امام رضا (علیه السلام) به نقل از پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «در سه مورد از امت خود، نگران میباشم: گمراه شدن بعد از معرفت و شناخت، فتنههای گمراه كننده و شهوت شكم و دامن. » (65)
یكی از آثار مهم پرخوری، زوال «عقل و تفكر» است. پرخوری با تفكر، سازگار نیست. اندیشه و تعقل، قوه ممیّز انسان از حیوان است. در اثر پرخوری، قوهی عاقله، تضعیف و قوای حیوانی و شهوانی تقویت میشود و هرچه این عمل بیشتر تكرار شود، آثار روحی آن بیشتر است.
یكی دیگر از آثار پرخوری، سنگدلی و قساوت قلب و دوری از امور معنوی است. (66) امام رضا (علیه السلام) در مورد زیانهای پرخوری و توصیه به اعتدال در غذا خوردن میفرماید: «هر كه زیاد از اندازه غذا بخورد، گوارایش نشود؛ هر كه به اندازه بخورد، نه كم و نه زیاد، برایش مفید باشد؛ آب نیز چنین است. پس راهش این است كه به اندازهی كفایت از غذا بخوری و در حالی كه اندك اشتها داری، دست از خوردن بكشی كه این كار، بدن و معده را سالمتر، عقل را بارورتر و جسمت را چابكتر میسازد. » (67)
آن حضرت در روایتی دیگر در مورد حفظ اعتدال در خوردن میفرماید: «همانا جسم انسان مانند زمین پاكی است كه اگر به اندازه به عمارت و آبادانی آن بپردازی، به گونهای كه اعتدال را رعایت كنی، نه بی اندازه آب دهی كه غرق شود و نه از آن دریغ كنی كه تشنه و خشك شود. این زمین، همیشه آباد و معمور خواهد بود و محصول فراوان، بهره پاكیزه و طیب میدهد؛ ولی اگر دربارهی آن غفلت شود، تباه میگردد و دیگر سبزهای در آن نخواهد رویید. » (68)
نقطه مقابل پرخوری، كم خوری است كه بركتهای فراوانی دارد. روح در وضعیت كم خوردن، فرصت بیشتری برای تفكر و اندیشه مییابد؛ زیرا كمتر به تدبیر بدن و تحلیل غذا توجه میكند. امام رضا (علیه السلام) در مورد كم خوردن و نقش آن در بهبود بدن میفرماید: «به اندازهای غذا بخور كه متناسب بدنت باشد و بیشتر از آن ارزش غذایی ندارد و هر كس به اندازه بخورد او را سود دهد. » (69)
آن حضرت در حدیث دیگری دربارهی نقش كم خوری در استقامت بدن میفرماید: «اگر مردم در خوردن، به كم بسنده كنند، بدنشان با استقامت گردد. » (70)
بنابراین، كم خوری از یك سو، سبب اصلاح و سلامت جسم میشود و از سوی دیگر، در تكامل معنوی و سلامت فكری انسان تأثیر دارد.
ج) اصل پرهیز
یكی دیگر از مسائلی كه در دستورهای مربوط به بدن در روایتهای ائمه اطهار (علیهم السلام) مورد تأكید قرار گرفته، «اصل پرهیز» است. این اصل یكی از نكات اساسی در مدیریت سبك زندگی دینی است. امام رضا (علیه السلام) «پرهیز» را سرآمد درمان بیماریها میداند: «الحِمیةُ رأسُ كلِّ دواء» (71)؛ پرهیز، سرآمد هر درمانی است.پرهیز و فایدههای آن چیست؟ برخلاف تصور رایج كه پرهیز را نخوردن میدانند، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ شخصی به نام اسماعیل، پرهیز از چیزی را واگذاردن آن به طور كلی نمیداند، بلكه پرهیز را كم خوردن و مناسب خوردن میداند: «إنما الحِمیَة منَ الشیءِ الاقلالُ منهُ» (72). در حدیث دیگری سرآمد پرهیزها، مدارا با بدن بیان شده است: «رأسُ الحمیةِ الرفقُ بالبدنِ» (73). مدارا و سازش با بدن، در واقع، تعامل متعادل و متناسب با بدن است؛ به گونهای كه نه افراط در آن باشد و نه تفریط، كه موجب اختلال بدن شود. براین اساس پرهیز، نابجا و افراطی و غیرمناسب، نه تنها سبب سلامتی نمیشود، بلكه آن شخص، همواره در رنج به سر میبرد.
استراحت و تفریح
یكی از نیازهای ضروری برای جسم، تفریح و استراحت است. تفریح و نشاط، سبب تقویت قوای روحانی و جسمی انسان میشود و از این رهگذر، ادامهی سایر فعالیتهای روزمره با قوت بیشتری میسر میگردد. زندگی بدون استراحت و تفریح، آثار مخرب و بدی در تداوم حیات ایجاد میكند. امام رضا (علیه السلام) بهره مندی از حیات و تفریحات سالم را بخشی از لذتهای سالم دنیوی میداند: «برای خویش از لذایذ دنیوی، نصیبی از راه بهرهوری از حلال، بدانگونه كه جوانمردی را مخدوش نسازد و اسرافی در كار نباشد، قرار دهید و به وسیله آن در امور دنیوی خویش، كمك بگیرید. » (74)تقسیم اوقات روزانه به چهار قسمت، به گونهای كه بخشی از آن مخصوص تفریح و شادابی باشد، یكی از ابعاد تأمین نشاط روحی و جسمی است، كه در سخنان امام رضا (علیه السلام) موردتوجه قرار گرفته است. آن حضرت در این باره میفرماید: «كوشش كنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تأمین معاش، ساعتی برای مصاحبت برادران مورداعتماد و كسانی كه شما را به عیوبتان واقف میسازند و در باطن نسبت به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را به تفریحات و لذایذ خود، اختصاص دهید و از مسرّت و نشاط ساعت تفریح، نیروی انجام وظایف ساعات دیگر را تأمین نمایید. » (75)
آن حضرت (علیه السلام) برخی از امور نشاطآور را بیان میفرماید: «چهار چیز است كه دل را باز میكند و غم را از میان میبرد: عطر زدن، عسل خوردن، سواری كردن و به سبزه نظر كردن» (76).
خواب كافی و صحیح، یكی از عوامل مؤثر در آرامش، تقویت بدن، تجدید قوا و پیشگیری از بیماریها است. امام رضا (علیه السلام) خواب را سبب قوام جسد و تقویت بدن میداند: «انَّ النَّومَ سُلطانُه فی الدماغِ و هو قِوامُ الجَسدِ و قُوَّتُه» (77). آن حضرت در ضمن بیان طریقه خوابیدن، اقسام آنها را ذكر میكند. (78)
نظافت و بهداشت
در سبك زندگی دینی، پاكیزگی و نظافت جسم، جایگاه مهمی دارد. نظافت و پاكیزگی همانگونه كه یك اصل فطری است و هر انسانی در فطرت به آن تمایل دارد، اسلام نیز كه دین مطابق با فطرت است، این امر فطری را تأیید و توصیه میكند. طرح گستردهی مسائل مربوط به مطهرات و نجاسات در فقه اسلامی، مبیّن اهمیت طهارت در اسلام است. احكام وضو، اقسام غسلهای واجب و مستحبی، رهنمودهای اسلام در مورد نظافت بدن، دهان، بینی، دفع زواید بدن (مثل مو، ناخن)، توصیه به مسواك، اصلاح مو و ریش، نظافت لباس و آدابی كه برای هر یك از اینها ذكر شده است، اهمیت مسئله را آشكار میكند. اسلام با توصیه به بهداشت و دستورهایی از قبیل وضو و غسل در مورد بدن، هم به جنبه عبادی آن توجه داشته و هم آثار فردی و اجتماعی آن را ملاحظه كرده است. امام رضا (علیه السلام) پاكیزگی و نظافت تن را از اخلاق پیامبران میداند: «مِن اخلاقِ الانبیاءِ التنظّف» (79). پیروی از اخلاق انبیا، كه یكی از آنها نظافت است، عمل به سیره و روش آنها است.امام رضا (علیه السلام) فلسفه وجوب غسل جنابت را «نظافت و تطهیر» میداند: «علت وجوب غسل جنابت، نظافت بدن از آلودگی است كه به بدن رسیده و همچنین تطهیر سایر بدن است؛ زیرا جنابت از تمام جسم انسان خارج میشود. بنابراین، تطهیر تمام جسم لازم است. » (80)
آن حضرت در راستای مسائل مربوط به نظافت، نكتههایی را بیان میكند كه برخی از آنها عبارتاند از: نهی از غسل كردن با آبی كه پیشتر با آن غسل شده (81)، سفارش به مسواك زدن (82) و كوتاه كردن موی سر و... (83).
آراستگی و زینت
هر فردی براساس فطرت خود، خواهان آراستگی است و از زشتی و پلیدی تنفّر دارد. آراستگی و زینت بدن در حدّ مناسب و معتدل (به دور از تجملها) یكی از سنتهای ائمه اطهار (علیهم السلام) است. این سنت حسنه علاوه بر نشاط و شادابی انسان، سبب امنیت روانی و نشاط جمعی افراد جامعه نیز میشود. مؤمنان با سیمایی جذاب و آراسته در جامعه حاضر میشوند و از امور تنفرآور و زشتیهای ظاهری دوری میكنند تا حرمتشان حفظ و اثرگذاری آنان بیشتر شود. توجه به آراستگی و زینت بدن، یكی از سنتهای مورد تأكید امام رضا (علیه السلام) است. این سنت حسنه، همواره در سیرهی آن حضرت به چشم میخورد. ایشان زیبایی و آراستگی را موردپسند و محبوب خداوند میداند. (84)حسن بن جهم گوید: خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم، دیدم آن حضرت محاسن خود را با خضاب سیاه كرده است. عرض كردم، محاسن خود را سیاه كردهاید؟ فرمود: خضاب اجر دارد، و عفت زنها را زیاد میكند، اگر مردها خضاب كرده، خویشتن را آماده میكردند، زنان از جادهی عفاف بیرون نمیشدند. (85)
آن حضرت، عطرزدن را از اخلاق انبیا میداند (86) و در سیرهی شخصی ایشان، به كار بردن بوی خوش، سنت بوده است. هنگامی كه از منزل خارج میشد، خود را خوش بو میكرد (87). امام در توصیه دیگر میفرماید: برای مرد سزاوار نیست كه استفاده هر روزه از بوی خوش را ترك كند، پس اگر نتوانست، یك روز در میان و باز اگر نتوانست، در هر جمعه، خود را خوش بو سازد و هیچگاه این عمل را رها نكند. (88)
هنگامی كه مردم میخواستند به دیدن امام رضا (علیه السلام) بروند، او بهترین لباسهای خود را میپوشید، (89) زیرا لباس، مظهر خارجی انسان است و نمیتوان نسبت به آن بی توجه بود. حرمت مؤمن ایجاب میكند كه انسان در ملاقات با او، شئون خود و وی را رعایت كند كه پاكیزه و خوش لباس باشد. (90)
آن حضرت بر اهمیت آراستگی در كانون خانواده تأكید دارد و برای حفظ عفت زن، توصیه به آراستگی مرد میكند (91) و در مقابل، به آراستگی زن در برابر شوهر نیز سفارش دارد. آن حضرت در حدیثی دیگر به نقل از پدران خود، نزدیك به همین مضمون فرمود: زنان بنی اسرائیل از عفت و پاكی دست برداشتند و این مسئله، هیچ سببی نداشت، جز آنكه شوهرانشان خود را نمیآراستند. سپس افزود: زن نیز از مرد همان را انتظار دارد كه مرد از او دارد. (92)
نتیجهگیری
سبك زندگی، ابعاد گستردهای دارد كه یكی از جنبههای مهم آن «كیفیت تعامل با بدن» است. «بدن» انسان، مَركب تكامل انسان، مهبط و مأوای روح است كه بدون توجه به آن، رسیدن به كمال میسر نیست. رویكرد تمدن غرب به جسم انسان، یك رویكرد زیست شناختی صرف است كه نتیجهی آن، تنزل و هبوط جسم انسان در حدّ حیوانات است. این هبوط مذلّت خیز، آداب و فرهنگ خاصی را در پی داشته كه امروزه به شكلهای مختلف در تمدن غرب ظهور كرده و جامعه مسلمانان را نیز زیر تأثیر قرار داده است.براساس آموزههای اسلامی، انسان در برابر بدن خود، حقّ هرگونه اقدامی ندارد، بلكه در قبال آن، مسئول است. از این رو، با وضع قوانینی، ابعاد مختلف این مسئله را برای انسان كه مخاطب وحی الهی میباشد، تبیین كرده است. از امام رضا (علیه السلام) در مورد چگونگی مواجهه با بدن، روایتهایی نقل شده است كه محور كلی این حدیثها عبارتاند از: پیوند دادن جسم انسان با امور معنوی، پرهیز از تغذیه حرام و خوردن غذای حلال و طیب، كم خوری، نهی از پرخوری، توجه به بهداشت، توجه به پاكیزگی و نظافت و آراستگی جسم، اصل پرهیز، توجه به استراحت و تفریح بدن. با بهرهگیری از این روایتها میتوان نمای سبك زندگی دینی را در مواجهه با جسم انسان در آموزههای رضوی استنباط كرد.
پینوشتها:
1. دانشجوی دكتری فلسفه و كلام اسلامی، دانشگاه قم.
2. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، الآداب الدینیة للخزانة المعینیة، ص16.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج22، ص 691.
4. بنابر نقل تاریخ، امام رضا (علیه السلام) رسالهای دربارهی امور طبی برای مأمون نوشت و مأمون دستور داد تا آن را با آب طلا بنویسند؛ از این رو به «رساله ذهبیه» معروف شد. این رساله، مجموعهای از دستورهای پزشكی است كه در آن اصول حفظ سلامت و راههای مقابله با بیماریها و خواص میوهها و غذاها گفته شده است. در مورد صحت انتساب این رساله به آن حضرت، تردیدهایی از ناحیه برخی وجود دارد. عدهای از علما نظیر علامه مجلسی (مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج1، ص 11) و شیخ طوسی (طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص 223) صحت انتساب این رساله را به امام تأیید كردهاند. در این مقاله براساس تأیید بزرگان امامیه، روایتهایی از این رساله ذكر شده است.
5. نصر، سیدحسین، دین و نظم طبیعت، ص306-307.
6. جوادی آملی، عبدالله، مفاتیح الحیاة، ص94.
7. نصر، همان، ص 308.
8. مطهری، همان، ج22، ص 558.
9. حسن زاده آملی، حسن، طبّ و طبیب و تشریح، ص18.
10. طبرسی، همان، ص 37.
11. صدرالدین، محمد بن ابراهیم، اسفار، ج8، ص51؛ برای آگاهی از نقش روح در پیدایش سلامت و تندرستی و رفع بیماریها رك: ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء- الطبیعیات، ص191.
12. مصباح یزدی، محمدتقی، در كوچههای آفتاب، ص 22.
13. مطهری، همان، ج4، ص 440.
14. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 226.
15. یكی از مسائلی كه در علم كلام مطرح است، مسئله استطاعت مكلف است. استطاعت، یكی از شرایط وجوب تكلیف بر مكلف است. برای آگاهی بیشتر رك: خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، ص 56.
16. كلینی، محمد ب یعقوب، اصول كافی، ترجمه محمدباقر كمرهای، ج1، ص 459.
17. ابن بابویه، همان، ج2، ص 38.
18. نوری، علی، مستدرك الوسائل، ج6، ص 331.
19. ابن بابویه، همان، ج2، ص 178.
20. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج2، ص 78.
21. «دیل كارنگی» در مورد تأثیر امور معنوی بر سلامت جسم و روان میگوید: «دعا و نماز و داشتن یك ایمان محكم به دین، نگرانی، تشویش، هیجان و ترس را كه موجب نیم بیشتری از ناخوشیهای ماست، برطرف میسازد. امروز حتی پزشكان روان شناس نیز مبلغان متجدد دین شدهاند و برای نجات از آتش جهنم همین دنیا، یعنی زخم معده، آنژین، اختلالات عصبی و جنون، گرویدن به دین را توصیه میكنند» (دیل كارنگی، آیین زندگی، ص241 و 242).
22. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج73، ص 91.
23. سیدرضی، نهج البلاغه، ص388.
24. همان، ص 198.
25. همان، ص 256.
26. برای آگاهی بیشتر رك: عقیلی خراسانی، محمدحسین، خلاصة الحكمه، ج1، ص 31.
27. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ج1،ص 299.
28. فیض كاشانی، عین الیقین، ج1، ص 268.
29. مجلسی، همان، ج59، ص316.
30. ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرائع، ج1، ص 107.
31. رك: صدرالدین، همان، ج4، ص 113-116؛ عقیلی خراسانی، همان، ص 43؛ حسن زاده، همان، 343.
32. همان، ص 43.
33. همان، ص 18.
34. علی بن موسی (علیه السلام)، امام هشتم، طبّ الرضا (علیه السلام)، ص 340.
35. این ارگانیسم هوشمند حاكم بر بدن در علوم جدید به زبان دیگری تبیین میشود كه خارج از محور بحث است.
36. مجلسی، همان، ج59، ص 260.
37. بر این اساس، طبیب، خادم طبیعت است و در واقع، این طبیعت است كه مدبّر و مصلح و حافظ بدن است (عقیلی خراسانی، همان، ص 25).
38. عملكرد طبیعت نیز چنان كه ابن سینا تصریح میكند، به تسخیر خداوند تبارك و تعالی است (همان، ج1، ص 308). طبیعت مرتبهای از مراتب نفس است (همان، ص 33)، ملاصدرا طبیعت را دارای مرتبه نازلی از شعور و آگاهی متناسب با مرتبه خودش میداند (صدرالدین، ص 141).
39. ابن سینا، همان، ج1، ص 71.
40. صدرالدین، همان، ص 456.
41. همان، ج5، ص 222.
42. ناظم، اسماعیل، طبیعت در پزشكی ایرانی، ص 22-23.
43. علی بن موسی (علیه السلام)، همان، ص 34؛ مشابه این حدیث، روایتی از امام علی (علیه السلام) است كه بر تطابق و هماهنگی با طبیعت حاكم بر بدن تأكید كرده است. (مشكینی، علی، تحریر المواعظ العددیه، ص 213).
44. مانند میل مستسقی مأیوس العلاج به خوردن ملخ كه یكی از روشهای درمانی این بیماری است. (عقیلی خراسانی، همان، ص 23).
45. مطهری، همان، ج22، ص 690.
46. مطهری، همان، ج22، ص 691.
47. ابن بابویه، محمدبن علی، كمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 652.
48. مطهری، همان، ج22، ص 559.
49. «ما لم یكن به عاهة ای آفة بدنیة، فان الامام مبرأ من نقص فی الخلقة یوجب شینه او دینیه» (مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مرآة العقول، ج3، ص 207).
50. حجتی، محمدباقر، مسائل تربیتی در اسلام، ص 141.
51. ابن بابویه، محمدبن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 229.
52. علی بن موسی (علیه السلام)، همان، ص 341.
53. همان، ص 340.
54. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج59، ص 260.
55. ابن بابویه، محمدبن علی، علل الشرائع، ص 592.
56. نوری، همان، ج16، ص333؛ امام صادق (علیه السلام) نیز مصالح حقیقی موجود در اشیا را ملاك حرمت و حلیت آنها بیان میكند. «إن الله تبارك و تعالی لم یحرمّ ذلك علی عباده و احلّ لهم ما سواه من رغبة منه تبارك و تعالی فیما حرّم علیهم و لا زهد فیما احلّ لهم، لكنّه خلق الخلق و علم ما یقوم به ابدانهم و ما یصلحهم فأحلّه و اباحه تفضّلاً منه علیهم لمصلحتهم، و علم ما یضرّهم فنهاهم عنه حرمه علیهم. » (عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، ص 291).
57. در قرآن، به خوردن غذاهای حلال و طیب سفارش شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ» (بقره (2): 172) «وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (مائده (5): 88)«یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحاً» (مؤمنون (23): 51). خداوند همچنین سفارش كرده كه انسان به ماهیت غذایی كه میخورد، توجه كند: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس (80): 24). انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد.
58. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحكم و دررالكلم، ج2، ص 1263.
59. نوری، همان، ج2، ص 418.
60. كلینی، همان، ج5، ص88.
61. مجلسی، همان، ج63، ص 486.
62. مجلسی، همان، ج59، ص 293.
63. رخشاد، محمدحسین، در محضر آیة الله بهجت، ص337.
64. «ما ملأ آدمی وعاء شراً من بطنه» (طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشكاة الانوار، ص 327).
65. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 279.
66. مجلسی، همان، ج69، ص 199.
67. همان، ج59، ص311.
68. همان، ج62، ص 310.
69. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 272.
70. مجلسی، همان، ج59، ص 142.
71. همان، ج59، ص260.
72. ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج2، ص 90؛ پرهیز از یك چیز، واگذاری آن به طور كلی نیست، بلكه مراد، كم خوردن آن است.
73. علی بن موسی (علیه السلام)، همان، ص 340.
74. مجلسی، همان، ج75، ص 321.
75. همان، ج75، ص 347.
76. همان، ج73، ص141.
77. علی بن موسی (علیه السلام)، همان، ص 48.
78. امام رضا (علیه السلام) به نقل از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میفرماید: خوابیدن، چهار قسم است: پیامبران بر پشت دراز كشیده میخوابند، در حالی كه چشمهایشان برای دریافت وحی پروردگار نمیخوابد. مؤمن رو به قبله بر پهلوی راست میخوابد، پادشاهان و فرزندانشان برای گوارایی غذا بر پهلوی چپ میخوابند و ابلیس و برادرانش و دیوانگان و آسیب دیدگان عقلی بر روی شكم میخوابند (ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص 246-247).
79. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، ج5، ص 567.
80. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 76.
81. كلینی، همان، ج6، ص 503.
82. طبرسی، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، ص50.
83. مجلسی، همان، ج73، ص 83.
84. نوری، همان، ج3، ص 236.
85. عطاردی، همان، ج2، ص 371.
86. كلینی، همان، ج6، ص 510.
87. همان، ج6، ص516.
88. مجلسی، همان، ج73، ص140.
89. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 178.
90. قرشی، باقرشریف، پژوهشی دقیق در زندگی علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ص59-60.
91. مجلسی، همان، ج73، ص 100.
92. طبرسی، همان، ص81.
-ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مكتبه آیة الله المرعشی، قم، 1383.
-ابن بابویه، محمدبن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، دارالرضی، قم، 1406ق.
-__، علل الشرائع، داوری، قم، 1386.
-__،عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، نشر جهان، تهران، 1378.
-__، كمال الدین و تمام النعمه، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
-__، معانی الاخبار، جامعه مدرسین، قم، 1403ق.
-__، من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.
-ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء- الطبیعیات، 2ج، مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
-__، النفس من كتاب الشفاء، تحقیق حسن حسن زاده آملی، بوستان كتاب، قم، 1375ق.
-اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفاء، 4ج، بی نا، بی جا، 1412ق.
-آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحكم و دررالكلم، دفتر تبلیغات، قم، 1366.
-جوادی آملی، عبدالله، مفاتیح الحیاة، اسرا، قم، چاپ77، بی تا.
-حجتی، محمدباقر، مسائل تربیتی در اسلام، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ چهارم، 1364.
-حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.
-حسن زاده آملی، حسن، طبّ و طیب و تشریح، الف. لام. میم، قم، چاپ سوم، 1385.
-__،عیون مسائل النفس، امیركبیر، تهران، 1371.
-خاتمی، احمد، فرهنگ علم كلام، صبا، تهران، 1371.
-دیل كارنگی، آیین زندگی، ترجمه پروین قائمی و ریحانه جعفری، پیمان، تهران، چاپ یازدهم، 1391.
-رخشاد، محمدحسین، در محضر آیة الله بهجت، قدس، مؤسسه سما، چاپ سوم، 1382.
-سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378.
-صدرالدین، محمدبن ابراهیم، اسفار، 9ج، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981.
-__، المبدأ و المعاد، تصحیح و مقدمه سیدجلال الدین آشتیانی، بوستان كتاب، قم، 1380.
-طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشكاة الانوار، حیدریه، نجف، 1385.
-طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، الآداب الدینیه للخزانه المعینیه، زائر، قم، 1380.
-طبرسی، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1370.
-طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، المكتبة المرتضویة و مطبعتها، نجف، 1370.
-عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، آستان قدس رضوی، مشهد، 1406ق.
-عقیلی خراسانی، محمدحسین، خلاصة الحكمه، اسماعیلیان، قم، 1385.
-__، مخزن الادویه، باورداران، تهران، 1380.
-علی بن موسی (علیه السلام)، امام هشتم، طبّ الرضا (علیه السلام)، نصیرالدین امیرصادقی، معراجی، تهران، چاپ هشتم، 1381.
-__، فقه الرضا (علیه السلام)، كنگره جهانی امام رضا (علیه السلام)، مشهد، 1406ق.
-عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، چاپخانه علمیه، تهران، 1385.
-__،كتاب التفسیر، چاپخانه علمیه، تهران، 1380.
-فیض كاشانی، عین الیقین، دارالحوراء، بیروت، 1428.
-قرشی، باقرشریف، پژوهشی دقیق در زندگی علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، ترجمه سیدمحمد صالحی، دارالكتب اسلامیه، تهران، 1382.
-قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، سنائی، تهران، 1359.
-كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362.
-__، اصول كافی، ترجمه محمدباقر كمرهای، اسوه، قم، چاپ سوم، 1375.
-مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مرآة العقول، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
-___، بحارالانوار، 110ج، اسلامیه، تهران، بی تا.
-مراغی، یعقوب، طب النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و طب الصادق (علیه السلام)، مؤمنین، قم، چاپ سوم، 1381.
-مشكینی، علی، تحریرالمواعظ العددیه، الهادی، قم، چاپ هشتم، 1381.
-مصباح یزدی، محمدتقی، در كوچههای آفتاب، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1390.
-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، 22ج، صدرا، تهران، 1390.
-ناظم، اسماعیل، طبیعت در پزشكی ایرانی، ابژ، تهران، 1389.
-نصر، سیدحسین، دین و نظم طبیعت، ترجمه انشاءالله رحمتی، نشرنی، تهران، چاپ سوم، 1389.
-نوری، علی، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البیت، قم، 1408ق.
منبع مقاله :
همایش ملی سبک زندگی رضوی (مقالات برگزیده)، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول (1393).