دانشگاه و تولید علم؛ ضرورت‌ها و موانع ساختاری

گام برداشتن در جهت تولید علم و اندیشه، از ضرورت‌های غیرقابل انکار جامعه بشری است. گرچه علم و اندیشه مقوله‌ای جهانی و دستاوردهای آن در هر نقطه از جهان قابل بهره وری است، اما باید اذعان داشت که هر جامعه‌ای در
شنبه، 3 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌‌تبار
موارد بیشتر برای شما
دانشگاه و تولید علم؛ ضرورت‌ها و موانع ساختاری
 دانشگاه و تولید علم؛ ضرورت‌ها و موانع ساختاری
 

نویسندگان: علی باقری دولت آبادی *
سعیده انفعالی **
 

چکیده

گام برداشتن در جهت تولید علم و اندیشه، از ضرورت‌های غیرقابل انکار جامعه بشری است. گرچه علم و اندیشه مقوله‌ای جهانی و دستاوردهای آن در هر نقطه از جهان قابل بهره وری است، اما باید اذعان داشت که هر جامعه‌ای در درجه اول با شناخت ساختارهای فرهنگی، اعتقادی و بومی خود نیازمند تولید علم و اندیشه است. علم و اندیشه‌ای که برآمده از ساختارهای خودی باشد، در حل مسائل و مشکلات داخلی بسیار کارآمدتر خواهد بود و در هدایت جامعه در مسیر مطلوب می‌تواند مؤثر باشد. از آنجا که تولید علم از وظایف غیرقابل انکار بخش علمی و دانشگاهی یک جامعه محسوب می‌شود، باید بر نقش دانشگاه و دانشجویان در تولید علم در جامعه تأکید داشت. در این پژوهش ضمن اشاره به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران بر ضرورت تولید علم بومی تأکید خواهد شد و معضلات و موانع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجود در روند تولید علم مورد بحث قرار می‌گیرد. در واقع، در این پژوهش ما در پی پاسخ به این سؤال هستیم که چه ضرورت‌ها و موانع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیش روی تولید علم در ایران وجود دارد؟ انجام این پژوهش با تکیه بر منابع کتابخانه‌ای و روش توصیفی - تحلیلی صورت خواهد گرفت.
کلید واژه ها: علم، دانشگاه، تولید علم، ساختارهای فرهنگی، موانع تولید علم.

وضعیت علمی ایران در سال‌های اخیر رشد داشته است؛ به گونه‌ای که براساس آمار موجود در سال 2011، ایران با 34059 مدرک علمی توانسته به رتبه نخست منطقه و رتبه هفدهم تولید علم در جهان نایل شود. با توجه به آهنگ رشد جهانی علم و نیز به تناسب وضعیت موجود باید گفت این رشد در سال‌های آینده تکافو نخواهد کرد و لازم است که کشور تولید دانش و فنّاوری را در صدر برنامه‌های خود قرار دهد.

طرح مسئله

یکی از ویژگی‌های عصر حاضر که آن را از سایر اعصار و قرونِ پیش از خود متمایز می‌کند، موضوع علم و دانش است. علم و دانش از جمله مفاهیم و موضوعاتی است که جوامع بشری از ابتدا با آن آشنا بوده‌اند و همواره به عنوان مؤلفه‌ای مؤثر بر زندگی بشر شناخته شده‌اند. همواره بخش مهمی از دستورات و مباحث ادیان، ایدئولوژی‌ها، فرهنگ‌ها و فعالیت‌ها، متوجه علم و دانش بوده است. در واقع، امروزه علم یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های قدرت یک کشور در سطح بین‌المللی محسوب می‌گردد و سبب می‌شود آن کشور بتواند نقش مهم تری را در تحولات جامعه جهانی داشته و تأثیر بیشتری بر سایر کشورها بگذارد و بدین ترتیب با شتاب و سهولت بیشتری به مقاصد و اهداف خود برسد. (علامی، 1387) هرگاه در علم بشری تحولی روی داده و در اندیشه علمی، رشد چشم‌گیری حاصل شده، روش‌های علمی نیز دچار تحول شده‌اند؛ چه آنکه علم هویت جمعی دارد و کاروان آن نیز، حلقه‌های به هم پیوسته یک زنجیر هستند. از طرفی، توجه به محتوای علم بدون در نظر گرفتن زمینه روشمند آن، تولید علم را با مشکل رو به رو می‌سازد؛ از این رو، محتوای علم باید به دنبال روش‌ها ایجاد شود. بر این اساس، چهار عنصر اساسی جهان بینی‌ها، مذهب، فرهنگ و آزاداندیشی، به منزله ایجاد چهارچوبی است که گزاره‌های علمی را در خود جای می‌دهد و این، رمز موفقیت علمی و تولید علم است. (ابراهیمی، 1384: 28) در وضعیت کنونی جهان که پیشرفت سریع علمی و فناورانه از یک سو و پیدایش مکاتب فکری متعدد و رشد آن مکتب‌ها از سوی دیگر از ویژگی‌های بارز آن است، ضرورت برخورداری از بنیان فکری و اندیشه‌ای محکم و در عین حال بالنده، بیش از پیش بدیهی است و این امر پدیدار نمی‌شود، مگر اینکه فضای نقد و تولید علم و اندیشه، فضایی سالم و آماده باشد. (پارسیان، بی تا: 191) به این ترتیب، دنیای کنونی ما بسیار پیچیده شده و با گذشته بسیار متفاوت است. زندگی در چنین دنیایی بدون حرکت پرشتاب علمی ممکن نیست؛ یعنی ما خلاقیت و تولید علم را نه فقط برای پیشرفت می‌خواهیم، بلکه دنیا به گونه‌ای شده که بدون رشد علمی و بدون سرعت در تولید علم نمی‌توان زندگی کرد. رقابت در دنیا به قدری تنگ است که کمترین درنگی باعث اختلال در اصل ادامه حیات می‌شود. علاوه بر این، ما به ادامه حیات و زنده بودن قانع نیستیم؛ ما خواستار پیشرفت و پیش گامی هستیم. ما اگر بایستیم، ایستایی نابودی است، نه فقط عقب ماندگی. (ابراهیمی، 1384: 33)
حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که ضرورت‌های تولید علم بومی در ایران چیست؟ چه موانعی برای تحقق این مهم پیش روی جامعه ایران و دانشگاه‌ها وجود دارد؟ فرضیه اصلی پژوهش به این مسئله می‌پردازد که ساختارهای سیاسی اقتصادی و به ویژه فرهنگی، بیشترین تأثیرگذاری را بر کند بودن رشد تولید علم بومی در ایران دارند. بدین ترتیب، تلاش خواهد شد تا نقش ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه در تولید علم بررسی شود.
برای این منظور، در بخش اول به وضعیت فعلی ایران در تولید علم اشاره و در بخش دوم به ضرورت تولید علم و توسعه علمی و نقش دانشگاه در تولید علم پرداخته می‌شود. در بخش سوم و در واقع بخش اصلی پژوهش، روابط متقابل میان تولید و توسعه علمی با چهار حوزه اصلی جامعه، یعنی اجتماع، سیاست، فرهنگ و اقتصاد به طور همزمان مورد بررسی قرار می‌گیرد و اینکه چگونه هر حوزه می‌تواند خود سهمی در توسعه و یا بازدارندگی علمی ایفا کند (نقاط قوت و ضعف). در قسمت پایانی پژوهش نیز به ارائه پیشنهاداتی جهت بهبود و تسریع روند تولید علم در کشور پرداخته خواهد شد.


1. تعریف مفاهیم

ارائه تعاریف دقیق و جامع از مفاهیم علوم انسانی نه تنها دشوار، بلکه غالباً ناممکن است. به همین خاطر، عرضه تعاریف و برداشت‌های متفاوت، متعدد و گاه متضاد از مفاهیم سیاسی، امری تقریباً رایج است. این مقاله هم از این مقوله تعریف مفاهیم مستثنا نیست.


1. 1. علم

علم، یکی از انواع دانش است. در زبان فارسی، واژه علم در فرهنگ معین به دانستن، یقین کردن، معرفت، دانش و معلوم معنا شده است. واژه علم معمولاً به هر قلمرویی از دانش یا مجموعه مبانی سیستماتیک اطلاق می‌شود که اصول آن مورد پذیرش جهانی است. علم در حقیقت، نظامی از دانش است که مبتنی بر مفاهیمی است که می‌تواند برای فنون علمی مبانی نظری عرضه کند. به عبارت دیگر، علم عرضه کننده یافته‌های قابل بررسی و نه واقعیت غیرقابل تغییر است. (محسنی، 1388: 34-33)
 

2. 1. تولید علم

تولید علم به معنای خروج علم از حالت تقلیدی و ترجمه‌ای است. (فیروزآبادی، 1386: 2) تولید، یعنی به وجود آوردن و مطرح ساختن چیزی که تاکنون مطرح نبوده است. وقتی دانشمندان در برخورد با پدیده‌ها نظریه تازه‌ای مطرح می‌کنند، در واقع تولید علم صورت گرفته است. (شریعتمداری، 1384: 9)
 

2. سهم و پیشینه ایران در تولید علم

در ایران باستان برای علم و خرد اهمیت بسیاری قائل بودند. دین اسلام نیز جایگاه بالایی برای تفکر در نظر گرفته است که این مسئله زمینه ساز ارج نهادن به علم و علم اندوزی شده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نوشته است که قرآن کریم در بیش از سیصد مورد انسان را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده است. (شیروانی، 1373: 139) برای مثال، در آیه 100 سوره یونس آمده است: «و خدا بر کسانی که نمی‌اندیشند، پلیدی را قرار می‌دهد». در آیه 11 سوره مجادله همچنین آمده است: «خدا رتبه کسانی از شما که گرویده و کسانی را که دانشمندند [برحسب] درجات بلند گرداند». (عیوضی، 1384: 44-43) همچنین در این زمینه احادیث فراوانی وجود دارد؛ از آن جمله که رسول خدا فرمودند: «یکی از چیزهایی که امت مرا هرگز به سبب آن معذب نخواهند کرد، این است که انسان درباره خلق، خدا و جهان فکر کند و وسوسه‌هایی در دلش پدید آید؛ مادامی که در حال تحقیق و جستجو است که هرچه از این شکل‌ها در دلش آشکار شود، خدا او را معذب نمی‌کند و آن را گناه نمی‌شمارد». پس اسلام رشته تقلید را از اساس پاره کرده است. (مطهری، 1373: 125-124) در جایی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «طلب العلم فرضیة علی کل مسلم و مسلمة»؛ (علامه مجلسی، 1366: 177) یعنی فراگرفتن علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.
امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «العلم اصل کل خیر و الجهل اصل کل شر»؛ یعنی علم و دانش پایه و اساس هر کار نیکویی و جهل و نادانی اساس هر شر و بدی است. در جای دیگری از ایشان نقل شده است که «لاعِبادةِ کالتَّفَکَّرَ، لاعِلْمَ کَالتَفَکُّرْ؛ به این معنی که هیچ عبادتی با ارزش‌تر از تفکر و نیز هیچ علم مانند تفکر نیست». (عیوضی، 1384: 44)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «طلب العلم فریضة فی کل حال»؛ یعنی فراگرفتن علم و دانش در هر حالی (در همه شرایط) ضروری است.
به این ترتیب، با ورود اسلام به ایران، ما شاهد هستیم که ایران به یکی از مهم‌ترین، پیشرفته‌ترین و معتبرترین مراکز تولید علم در دوره اوج تمدن اسلامی تبدیل می‌شود. بسیاری از دانشگاه‌های معتبر جهانی، در ایران قرار داشتند و اندیشمندان، فلاسفه، حکما و نظریه پردازان زیادی در حوزه‌های مختلف علوم بشری و به ویژه در علوم اجتماعی و انسانی از میان ایرانیان بوده‌اند. (جاودانی مقدم، 1388) شکوفایی تمدن اسلامی تا قرن پنجم زبانزد جهانیان بود؛ تمدنی جامع در همه عرصه‌های فرهنگی و علمی که به اعتراف دانشمندان غربی، هرچه اروپا دارد از فرهنگ و تمدن غنی اسلامی بوده است. واشنگتن ارومتینگ می‌گوید: «کاخ تمدن ما را دست‌های توانای با علم و فن مسلمین بنا نمود و ملل اروپایی و مسیحی هر کجا هستند، مدیون مسلمین می‌باشند» اما، متأسفانه این دوره شکوفایی دیری نپایید و کم کم به افول گرایید و غرب که سفره نشین تمدن اسلامی بود، بر شرق اسلامی پیشی گرفت. (رضایی مهر، 1383)
اگرچه رشد تولید علم در ایران در دوره بیست ساله 1981 م. تا 2001 م. در رشته‌های علوم انسانی کند بود و تنها 185 مقاله یعنی 24.2 درصد تولیدات علمی انجام گرفته است، (جاودانی مقدم، 1388) اما وضعیت علمی ایران در سال‌های اخیر رشد داشته است؛ به گونه‌ای که براساس آمار موجود در سال 2011، ایران با 34059 مدرک علمی توانسته به رتبه نخست منطقه و رتبه هفدهم تولید علم در جهان نایل شود. (تولیدات علمی ایران، 1391) با توجه به آهنگ رشد جهانی علم و نیز به تناسب وضعیت موجود باید گفت این رشد در سال‌های آینده تکافو نخواهد کرد (هاتفی، 1386) و لازم است که کشور تولید دانش و فنّاوری را در صدر برنامه‌های خود قرار دهد. (سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای مؤسسات دانش بنیان، 9/5/1391)
 

3. ضرورت تولید علم بومی

با توجه به جایگاه مطلوب ایران در تولید علم، این سؤال مطرح می‌شود که چه چیزی، تحول علمی و تولید علم و اندیشه بومی را برای ما ضروری می‌سازد؟ در بررسی این پرسش و ارائه پاسخ به آن باید گفت که تحقق تولید علم برای جامعه اسلامی ایران از جهاتی به شرح ذیل ضرورت دارد:

1. جهانی شدن اسلام که هدف عالیه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است متوقف بر اموری بوده که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، این است که جوامع اسلامی بتوانند در علوم مختلف صاحب رأی و نظر نوین شوند. بدیهی است که یکی از نتایج عمده علمی در سطح بین‌المللی، جهانی شدن اسلام است. زمانی مسلمانان می‌توانند در محافل علمی جهان خود را نشان دهند و توجه جهان غرب را به خود جلب کنند که از یک نشاط علمی به روز و کارآمد برخوردار باشند و به حدی از تعالی علمی برسند که نیازهای جهان غرب به علم و فکر مسلمین احساس شود.

2. فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای اومانیستی و سکولاریستی مبتنی بوده و به دنبال ساختن تمدنی جهان شمول با همان صبغه و نگاه خاص خویش است. بدیهی است که لازمه جهانی‌سازی این فرهنگ و تمدن که از اهداف غرب به شمار می‌آید، ورود آن به جامعه دینی ماست و چه بسا هویت دینی و فرهنگی ما را تحت الشعاع قرار داده و باعث جذب نخبگان به سوی خود شود. نتیجه چنین بحران هویتی که متوجه جامعه ما می‌شود، قهراً از دو حال خارج نیست: یا استحاله نخبگان در این فرهنگ وارداتی یا گرفتار آمدن آن‌ها در دام تردید و انزوا نسبت به فرهنگ دینی و ملی خود. از این رهگذر است که ارتقای کیفی علم و اندیشه و غنی‌سازی فرهنگ و تمدن اسلامی جهت صیانت مسلمین از انفعال پذیری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب در قالب تولید علم که منتهی به احیای تمدن فراگیر اسلامی باشد، امری ضروری خواهد بود. بنابراین، نقش تولید علم اسلامی نباید مورد غفلت قرار گیرد. (رضایی مهر، 1383: 116-115)

3. امروزه دانش، شکل قدرت به خود گرفته است. لذا دولت‌ها به آسانی آن را در اختیار یکدیگر قرار نمی‌دهند، بلکه تلاش می‌کنند به وسیله آن به ثروت و جایگاه دست یابند و یا از آن به عنوان ابزار فشاری بر دیگران استفاده کنند. شرایط تحمیلی کنونی حاکم بر ایران در عرصه بین‌المللی نیز به گونه‌ای است که تحریم‌های مختلفی را به اجرا گذاشته است. بنابراین، از یک سو موانع خارجی پیش روی ما قرار دارد و از سوی دیگر الزامات داخلی. پس برای پاسخگویی به نیازهای کشور چاره‌ای جز رفتن به سمت تولید علم و دانش بومی نیست.
 

4. شرایط لازم برای تولید علم

ایجاد شرایط لازم برای تحقق هر امر، نکته‌ای عقلانی و غیرقابل انکار است. در زمینه تولید علم نیز همین قاعده جاری است؛ یعنی وقتی پیدایش کوچک‌ترین امری، متوقف بر وجود مقتضیات و عدم موانع است، تولید علم در سطحی وسیع، به طریق اولی مستلزم وجود شرایط و لوازم تحقق آن است. در ادامه به برخی از این شرایط مهم و مورد لزوم در این زمینه، اشاره می‌شود.

1. 4. ایمان و اعتقاد به ضرورت تولید علم

یکی از لوازم مهم برای تحقق تولید علم، اعتقاد به ضرورت خیزش و تولید علم است؛ زیرا اگر ضرورت نیاز به تولید علم از یک باور اساسی نشئت نگیرد، نمی‌توان شاهد کمترین حرکتی در جهت تولید علم بود، چرا که در این صورت، علم و اندیشه در هر سطحی که وجود دارد، امری کافی تلقی می‌شود و بدین ترتیب تولید علم و خیزش علمی امری ممتنع خواهد بود. به همین دلیل است که ما باید اول این نیاز را احساس کنیم و به این باور دست یابیم که انقلاب علمی در جامعه امروز امری ضروری و لازم است. (مردانی، 1388: 41)
 

2. 4. آزادی در بیان آرا و اندیشه‌ها

مسلم است که خیزش علمی در فضای تضارب آرا میسر است. اگر یک حرکت عمومی و مشارکت جمعی از سوی اهل نظر، پشتوانه تولید علم نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشکل و ممتنع خواهد بود. اگر مشارکتی در تحقیقات و ارائه نتایج و دیدگاه‌ها در زمینه‌های مختلف علمی از طرف اصحاب علم و اندیشه احساس نشود، همچنان شاهد رکود علمی خواهیم بود. هر چند تحقیقات انفرادی، نتایجی را به دنبال دارد، اما چه بسا منسجم نباشد. از این رو، تضارب آرا در تحقق تولید علم، امری لازم است، اما لازم‌تر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان نظریات و اندیشه‌های تولید است. (افروغ، 1383: 38) راه اندازی کرسی‌های آزاداندیشی در تمام دانشگاه‌های کشور و تقویت آن‌ها می‌تواند نقش مؤثری در این باره ایفا کند.
 

3. 4. استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان علمی

تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف، یکی دیگر از شرایط لازم برای تولید علم است. بدیهی است که برخورداری از قوه انتقاد و نقدپذیری، بدین معنا نیست که بدون ارائه دلیل متقن از جانب منتقد، نظریه پرداز از نظریه علمی خویش دست بردارد؛ همچنان که اصرار بر یک نظریه علمی که از سوی صاحب آن ارائه می‌شود، تا زمانی که با دلیل متقن به اثبات نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحله آزمون پذیری دریافت نکرده باشد، امری ناصواب است. آنچه مهم می‌نماید آن است که در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال کند. روشن است که در چنین صورتی می‌توان شاهد تحقق یکی از مؤلفه‌های تولید علم بود. (میرباقری، 1383: 68-67)
 

4. 4. لزوم تحقیق در حوزه‌های مختلف علمی

لازم است که مراکز تولید علم همه حوزه‌ها و عرصه‌های علمی را مورد توجه قرار دهند. یعنی با توجه به تناسب مطالعات مورد نظر در آن مراکز، هم در عرصه علوم تجربی و طبیعی و هم علوم انسانی و دینی به مطالعه بپردازند؛ زیرا بناست که نهضت تولید علم، به تولید علم و فرهنگ پرداخته و پس از آن تمدن‌سازی کند. این امر با تشکیل کمیته‌های متعدد در حوزه‌های مختلف علم و براساس برنامه ریزی کارشناسانه و مدون امکان پذیر است. (خیری، 1381: 44)
 

4. 5. عمومی بودن در حرکت تولید علم

از جمله شرایط کیفی نهضت تولید علم، مشارکت عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. در واقع، اصطلاح نهضت بر آن دسته از حرکت‌هایی اطلاق می‌شود که جنبه عمومی و همگانی داشته باشند. چنانچه حرکت مورد نظر، حرکت علمی باشد، مشارکت عموم اهل علم در آن لازم است. خلاصه اینکه، نهضت و جنبش در هر حوزه‌ای، مشارکت عمومی اهل علم در همان حوزه را لازم دارد. از این رو، در تحقق نهضت تولید علم نیز، لازم است همه نخبگان علمی، اقدام کنند و هر کسی در رشته تخصصی خود و مورد تحقیق خویش، به پژوهش و تولید اندیشه بپردازد. (علی احمدی، 1382: 83)
 

5. نقش دانشگاه در تولید علم

امروزه یکی از مهم‌ترین مراکز علم و فرهنگ در جهان، دانشگاه است که علاوه بر کارویژه‌های علمی، نقش‌ها و کارکردهای مؤثر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... دارد. دانشگاه به عنوان یک نهاد پیچیده فرهنگی و کانونی مهم، به پیشبرد انتظام فرهنگی و اجتماعی جامعه کمک می‌کند و در جهت بهبود کیفیت زندگی و حفظ و پویایی و نشاط جامعه برای خود نقش و مسئولیت‌هایی قائل است. این نهاد بزرگ اجتماعی و فرهنگی به ویژه در عرصه علم و فنّاوری، جامعه را برای تسلط بر رویدادهای آینده توانمند و مهیا می‌کند. (ذاکر صالحی، 1384: 10) تولید علم و دانش از طریق تحقیقات و پژوهش‌ها عملی می‌شود. در عصر کنونی، کشورهای در حال توسعه سعی در الگوبرداری‌های عملی و تحقیقاتی از کشورهای غربی دارند که البته باید با شرایط منطقه‌ای تطبیق داده شود. (منشوری یگانه، 1380: 2) از این رو، آفت‌های تولید علم در کشورهای در حال توسعه را می‌توان در کپی کردن نظریه‌ها و مدل‌های علمی، جدی نگرفتن مقوله علم و آمیخته کردن علم و اندیشه با تجارب، فقدان حرکتی هماهنگ با تولید علم در پشتیبانی تولید علمی و نظام مند نبودن ترجمه‌های موجود بیان کرد. (خسروپناه، 1382: 7) طبیعتاً ترجمه علم و دانش و استفاده از دیدگاه و نظرات دیگر متفکران و اندیشمندان از ملزمات نهضت علمی به شمار می‌رود، اما این روند نباید مبنای تولید علم در یک جامعه و کشور قرار گیرد. بلکه به موازات تولید علمی در یک جامعه، رویکرد ترجمه‌ای و بهره برداری از تولیدات علمی و فنّاوری سایر جوامع به منظور پیشبرد اهداف علمی نیز مطلوب است. به طور کلی، تولید علم، در عکس العمل به نظام مند نبودن ترجمه‌گرایی و تقلیدگرایی در مراکز علمی و دانشگاهی شکل گرفت. در ایران برای آنکه علم به عنوان یک نهاد اجتماعی بومی شکل گیرد، اقدامات بیشتری نیاز است. ما نیازمند تعامل گسترده‌تر میان دانشمندان و پژوهشگران، نقد و بررسی آرا و تبادل افکار، حرفه‌ای شدن و توجه به اخلاقیات در اجتماعات علمی هستیم (قانعی راد، 1381: 55) از طرف دیگر، برای شکل‌گیری اجتماعات علمی، نظام بوروکراسی تولید علم نیز دارای اهمیت فراوان است؛ زیرا که تأثیر علم و دانش در ساخت ارکان یک جامعه، به ویژه هویت آن، بنیادی است. به نظر می‌رسد بوروکراسی آموزشی بعد از انقلاب اسلامی فاقد سازوکارهای بومی مبتنی بر هویت و گفتمان انقلاب بوده است. (نادری فارسانی، 1387: 89-86) از این رو، در تولید علم، تأثیر متقابل ساختار اجتماعی - فرهنگی بر نهادهای علمی و دانشگاهی مورد تبیین و توجه است. ساخت اجتماعی به شیوه‌های مختلف با نهادهای علمی و دانشگاهی رابطه دارد. سازگاری مراکز علمی و ساخت اجتماعی به پیشرفت علمی می‌انجامد و ناسازگاری ارزش‌های اجتماعی و ارزش‌های علمی از توسعه علم ممانعت می‌کند. از این رو، نهادهای علمی و سیاست‌های آموزشی هر جامعه نمی‌تواند از فرهنگ و سابقه تمدنی و مکتب و سنت علمی آن جدا باشد و به توسعه و رشد نیز برسد. نظام آموزشی باید جهان بینی و ظرف فکری و فرهنگی جامعه را درک کند و در برقراری ارتباط با آن بکوشد. نظام آموزشی دانشگاهی هر جامعه‌ای در ارتباط تنگاتنگ با حوزه فرهنگی و تمدنی آن جامعه قرار دارد. (فرجی ارمکی، 1386: 67) امروزه موضوع آموزش مبتنی بر پژوهش یکی از مقولات مهم و اساسی دانشگاه‌ها به شمار می‌رود. آموزش (تولید علم) بدون پژوهش و تحقیق (انتقال علم) نه تنها منجر به توسعه و پیشرفت نمی‌شود، بلکه دانش تولید شده را ایستا و بدون کاربرد می‌گذارد. بدون مأنوس کردن دانشگاهیان با پژوهش در زندگی و فعالیت‌های اجتماعی فراگیر، پرورش استعدادهای خلاق آن‌ها در تولید علم و مشارکت در توسعه کشور ناممکن است. به عبارت دیگر، دانشگاه به عنوان نهادی تأثیرگذار در پیشرفت و ارتقای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه‌ای، سه کارکرد اصلی دارد که عبارتند از: 1. تولید دانش (پژوهش)؛ 2. انتقال دانش (آموزش)؛ 3. اشاعه و نشر دانش (خدمات). از میان این سه کارکرد، تولید علم و دانش مهم‌ترین کارکرد دانشگاه‌ها در جوامع صنعتی نوین است. همچنین، دانشگاه‌ها با این کارکرد اصلی، به طور همزمان عامل تغییر در جوامع هستند؛ زیرا تولید دانش، فنّاوری نو را ممکن می‌سازد و رشد و گسترش فناوری نوین، جامعه را نو و جدید می‌کند. دومین کارکرد اصلی دانشگاه، انتقال دانش تولید شده به نسل‌های جوان به منظور تربیت دانش آموختگان فرهیخته و تربیت نیروی انسانی متخصص برای جامعه است. دانشگاه در جوامع صنعتی نوین نه تنها عامل اصلی تحولات علمی و فنّاوی در بخش‌های اقتصادی تولید (صنعتی، کشاورزی، توزیع (بازرگانی)، پشتیبانی (خدمات) و غیره) هستند، بلکه عامل اصلی نواندیشی و جنبش‌های اجتماعی - فرهنگی در مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه نیز هستند. از سوی دیگر، دانشگاه‌ها به طور همزمان تأمین کننده نیروی انسانی متخصص برای بخش‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستند. سومین کارکرد مهم دانشگاه، یعنی اشاعه و نشر دانش در جامعه، تنها به وسیله نیروی انسانی ممکن است. (خرمشاد و آدمی، 1388: 174-173)
 

6. مبانی ساختاری تولید علم در ایران

در ادامه این پژوهش سعی می‌شد تا روابط متقابل میان تولید و توسعه علمی با چهار حوزه اصلی جامعه، یعنی اجتماع، سیاست، فرهنگ و اقتصاد به طور همزمان بیان شود و اینکه چگونه هر حوزه می‌تواند خود سهمی در توسعه یا بازدارندگی علمی ایفا کند.
 

بیشتر بخوانید: آسیب‌شناسی وضعیت تولید علم در ایران

 

1. 6. اجتماع و علم

رشد و افول علم در نظام اجتماعی ایران در درون مجموعه‌ای از ارزش‌ها و ضوابط اخلاقی و اجتماعی قابل بحث و بررسی است. در اینجا با این سؤال کلی مواجه هستیم که بین نظام علمی و جامعه به عنوان مجموعه‌ای از واحدهای همبسته چه ارتباطی وجود دارد؟ سؤال‌های جزئی نیز عبارتند از: آیا دانشمندان و اهل علم از همبستگی اجتماعی با سایر اعضای جامعه برخوردارند؟ آیا دانشمندان و اهل علم به نظام اجتماعی ملی احساس تعلق و همبستگی دارند؟ آیا الگوی همبستگی اجتماعی از حیث شکل و کارکرد با الگوهای همبستگی در جوامع علمی سازگاری دارند؟ آیا در نهاد علم بر ارزش همبستگی با جامعه تأکید می‌شود؟
در شرایط عدم تعادل میان جامعه و نهادهای علمی و پژوهشی که بر همبستگی‌های خاص گرایانه به ضرر همبستگی عمومی جامعه تأکید می‌شود (تقدم منافع شخصی بر منافع عمومی)، فعالیت‌های علمی - پژوهشی ممکن است ناسازگار با نفوذ گروه‌های خاص گرا تلقی شوند. برعکس، این فعالیت‌ها ممکن است در شرایط تعادل، به دلیل اینکه با ترویج همبستگی اجتماعی همراهی دارند، مورد استقبال قرار گیرند. هرچه میزان سازگاری الگوهای همبستگیِ نافذ در جامعه با هنجارها و فعالیت‌های علمی بیشتر باشد، دانشمندان و متخصصان بیشتر به محیط اجتماعی خویش احساس تعلق خواهند کرد و میزان ماندگاری آن‌ها در آن محیط افزایش خواهد یافت. (قانعی راد، 1381: 80-79) اجتماع ملّی (جامعه‌ای) با افزایش ادغام اجتماعی (عمدتاً از طریق گسترش روابط انجمنی)، بسط اعتماد تعمیم یافته و تعریض افق هنجاری آحاد جامعه (به ویژه از طریق گسترش جامعه مدنی) توسعه می‌یابد. با این توسعه، نظم جامعه، صبغه اجتماعی به خود می‌گیرد و در نتیجه، طراوت اجتماعی و صمیمیت ورای گروه‌های اولیه در فضای جامعه برای همگان کم و بیش محسوس می‌شود و به همراه آن سطح همکاری و میزان هم افزونی در جامعه ارتقا می‌یابد. در واقع، توسعه اجتماع ملّی با افزایش سرمایه اجتماعی جدید (اعتماد تعمیم یافته، روابط انجمنی و عام گرایی) همراه است و این‌ها خود می‌تواند موجبات توسعه علمی را فراهم سازد. (چلبی، 1375: 80)
علم و فناوری در ایران به دلایل اجتماعی و ساختاری از جمله وابسته بودن به صنعت، تولید و خدمات به درآمد نفتی و فناوری وارداتی، درون‌گرایی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی و جدایی آن‌ها از فرآیند توسعه ملی، فقدان نظارت، ارزیابی، شفافیت، مقایسه و رقابت و مسئولیت پذیری در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، دچار ضعف و ناکارآمدی است. از جمله موانع اجتماعی دیگر، گسست تاریخی است که ما به آن مبتلا شده‌ایم؛ یعنی اینکه ما هویت علمی خود را گم کرده‌ایم و از گذشته علمی خود بریده‌ایم. وجود بوروکراسی و ساختار سازمان‌های دولتی مانع دست و پاگیر بعدی بر سر راه تولید علم است. بوروکراسی موجود برای تصویب یک طرح تحقیقاتی در مراکز علمی یا دولتی، آن قدر آزاردهنده است که محققان را از انجام کار تحقیقاتی دلسرد کرده و در نتیجه آن‌ها جذب فعالیت‌های حاشیه‌ای می‌شوند. محقق گرایش به نواندیشی دارد، به داشتن حق انتخاب علاقه مند است، دارای شجاعت اخلاقی و صراحت در رویارویی با مسائل است و تمایل به ریشه‌یابی و جستجوی علل پدیده‌ها دارد و بدیهی است که شرایط و محیط اجتماعی کار باید به گونه‌ای فراهم باشد که با این خصوصیات در تضاد نباشند. (چلبی، 1375: 81)
 

2. 6. سیاست و علم

خرده نظام سیاسی از مجموعه‌ای از نهادها چون دولت، مجلس، رهبران سیاسی، فرآیندهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تشکیل می‌شود. در اینجا این سؤال مطرح است که ساختار هنجاری نهاد علم یا الگوهای رفتاری اهالی علم و دانشمندان با ساختارهای هنجاری نهادهای سیاسی و شیوه‌های اندیشه و رفتار سیاستمداران چه مناسبتی دارد؟ در پاسخ به این سؤال، دو دیدگاه مطرح است: دیدگاه ادغام‌گرا و دیدگاه سازگاری. منظور از ادغام، یک پارچگی جزئی و نه ادغام کلی، دو نهاد مستقل از یکدیگر است. در هر صورت، میزان نزدیکی علم به سیاست، همیشه محل مناقشه بوده است. مرتون (1) این نزدیکی را همچون نزدیکی اخلاق علمی و نظام دمکراتیک تحلیل می‌کند، (1963: 550) ولی برخی آن را نشانه ادغام کامل علم در نهادهای قدرت و اقتصاد سرمایه دارانه و تبدیل علم به ایدئولوژی نوین می‌دانند. با این وجود گروهی معتقد به ضرورت سازگاری ساختار هنجاری نهاد علم یا الگوهای رفتاری اهالی علم و دانشمندان با ساختارهای هنجاری نهادهای سیاسی هستند و آن را شرط لازم برای پیشرفت دانش می‌دانند (رُز و رُز (2)، 1976) با توجه به دو دیدگاه فوق در بررسی روابط علم و سیاست در ایران، مجموعه‌ای از سؤالات مطرح می‌شود: نقش علم و دانشمندان در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری سیاسی چیست؟ دانشمندان تا چه حد در تعیین اهداف فعالیت‌های گوناگون جامعه، نقش تعیین کننده دارند؟ آن‌ها تا چه حد در فرآیندهای سیاسی کشور مشارکت دارند؟ آیا نظام سیاسی، ثبات و امنیت لازم را برای فعالیت‌های علمی فراهم می‌کند؟ پاسخ‌های مختلفی که در شرایط ایران برای هر یک از این سؤالات وجود دارد، در واقع روشن کننده جاذبه یا دافعه سیاسی دانش در کشور است و بر میزان ماندگاری و یا خروج اهل دانش از چرخه فعالیت‌های علمی تأثیر می‌گذارد.
کارکرد اصلی نهادهای سیاسی، تعیین اهداف و سیاست‌ها و فعال کردن نیروها و منابع برای تحقیق آن‌هاست و در شرایط تعادل، نهادها و مراکز علمی و پژوهشی، اندیشه‌ها و یافته‌های لازم را برای تعیین اهداف و سیاست‌های مزبور فراهم می‌سازند. علم در حالت نهادمندی، یافته‌ها و نتایج فعالیت‌های خود را به عنوان یکی از منابع اصلی تصمیم‌گیری در اختیار نهادهای سیاسی قرار می‌دهد. نهادهای اخیر برای تصمیم‌گیری و سیاست گذاری به منابع مختلفی نیاز دارند که باید از طریق ارتباط با نهادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن را تأمین کند. دیدگاه علمی و نتایج پژوهش‌های راهبردی، کاربردی و توسعه‌ای به عنوان برون دادها و خروجی‌های نظام علمی به تصمیم گیری‌ها و سیاست گذاری‌ها مشروعیت پژوهشی و عقلانی می‌بخشد. در ارتباط بین نهادهای علمی و سیاسی، نهاد سیاسی از تعهد و نهاد علمی از قدرت برخوردار می‌شوند. نهاد سیاست متکی بر قدرت است، ولی در صورتی که فاقد تعهد فرهنگی باشد، عناصر سازنده فرهنگ جامعه، به واقعیت اجتماعی انتقال نیافته و به جریان زندگی روزمره، وارد نمی‌شوند. تعهد به هنجارها و ارزش‌ها، به نظام قدرت و مشروعیت فرهنگی می‌بخشد. نهاد علم نیز متکی بر تعهد و التزام به ارزش‌ها و هنجارهای‌شناختی خاصی است، ولی اگر فاقد قدرت باشد، قادر به هماهنگی خود با سایر نهادهای اجتماعی نیست؛ منظور از این قدرت، برخورداری از حمایت سیاست گذاری‌های مختلفی است که مستقیم و غیر مستقیم، شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ کارکرد نهاد علم را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. (قانعی راد، 1381: 83)
در اغلب جوامعِ در حال توسعه، نظام سیاسی کم و بیش بر سایر حوزه‌ها تسلط دارد، تا جایی که استقلال نسبی حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از دست می‌رود. در سایه تسلط خرده نظام سیاسی و معرفت ایدئولوژیک، رشد معرفت‌های دیگر (علم، فلسفه و اخلاق) دچار مشکل می‌شود. به عبارت دیگر، در پرتوی تسلط معرفت ایدئولوژیک، سایر معارف برای رشد و گسترش خود دچار محدودیت سیاسی می‌شوند و پژوهش، تولید فکر و بحث در معارف دینی، فلسفی و علمی با احتیاط و ملاحظات ایدئولوژیک انجام می‌شود که این خود روند پیشرفت علم را به طور کلی، اگر نه متوقف، حداقل کند می‌سازد. یکی از مبانی تأثیرگذار در فرآیند توسعه علمی، ساختارهای مدیریت و برنامه ریزی است که باید مبتنی بر الگوهای تصمیم‌گیری علمی، با عقلانیت باز انتقادی، تعامل‌های افقی و مشارکت عموم ذی نفعان و نمایندگی نظام علمی شود. در کشور ایران، تصمیم‌گیری در این نوع مدیریت‌ها، تحت تأثیر و سلطه گفتمان‌های سیاسی بوده و این تصمیم گیری‌ها بر گفتمان‌های علمی - کارشناسی و حرفه‌ای مبتنی نبوده است و در واقع در مدیریت حوزه علم، دیوان سالاران حکومتی بر دانشوران و دانشمندان سلطه گفتمانی داشته‌اند؛ (چلبی، 1375) در نتیجه، دانشوران از سیاستمداران فاصله گرفته و کمتر به نظریه‌پردازی پرداخته‌اند.
 

3. 6. فرهنگ و علم

در اینجا، نظام علمی بخشی از نظام فرهنگی قلمداد می‌شود. کارکرد نظام فرهنگی، اجتماعی کردن افراد و حفظ الگوهای رفتاری در جامعه است. ارزش‌ها، هنجارها و الگوها از طریق جامعه پذیری درونی می‌شوند و انگیزش افراد را شکل می‌دهند و بدین طریق امکان کنترل اجتماعی مهیا می‌شود. از سوی دیگر، علم به چیستی و چگونگی (باورها و فناوری‎ها) می‌پردازد و در عین حال برخی از دیدگاه‌های موجود، علم را پاسخگوی مسئله ارزش‌ها و هنجارها نیز می‌دانند. هر چند رشد علم در ایران حاصل فرآیند تمایزپذیری فرهنگی نبوده است، ولی کارکرد مناسب آن مشروط به وجود سازگاری با نهادهای فرهنگی است. واقعیت آن است که علم در نظامی از روابط فرهنگی - تاریخی فعالیت می‌کند و تحول می‌یابد و از این جهت برای مطالعه در علم و توسعه آن، توجه به ماهیت روابط علم با فرهنگ در کلیت آن امری اجتناب ناپذیر است. در اغلب کتب جامعه‌شناسی در کنار ارزش‌های اجتماعی مانند قدرت، تقوا، محبت، سلامت، احترام، ثروت و مهارت، مفاهیمی مانند علم و دانش نیز اضافه می‌شوند. مبانی فرهنگی توسعه علمی از نظر مفهومی، معادل میزان تولید و تجرید مفاهیم، تعمیم ارزشی، تنظیم حسی (ادب) و تعامل گفتمانی (مبادله متقابل اطلاعات و اندیشه ها) مبتنی بر منطق متقاعدسازی در جامعه است. بدیهی است که اخلال در توسعه فرهنگی، موجب اختلال در توسعه علمی می‌شود. یکی از زیرمجموعه‌های نظام فرهنگی، خرده نظام علمی است. در جوامع پیچیده امروزی، توسعه علمی بدون توسعه فرهنگی و همین طور توسعه فرهنگی بدون توسعه علمی و گسترش عقلانیت تصورناپذیر است؛ به عبارت دیگر، هرگونه اختلال در ابعاد تولید و تجرید مفاهیم، تعمیم ارزشی، تنظیم حسی و تعامل فرهنگی دارای پیامدهای سوء برای تولید علم در جامعه است. از سوی دیگر، بنیان ضعیف علمی، فرآیند توسعه یافتگی را با مشکل جدی مواجه می‌سازد. به دنبال افزایش روابط گفتمانی در جامعه، نخست آنکه مکانیسم مجاب‌سازی در شبکه روابط اجتماعی تقویت می‌شود؛ دوم آنکه کار ادغام اجتماعی در بُعد فرهنگی تسهیل می‌شود؛ سوم آنکه سطح فرهیختگی جامعه و اعضای آن افزایش می‌یابد؛ چهارم، حجم و سرعت گردش اطلاعات در عرصه جامعه افزایش می‌یابد؛ و پنجم اینکه سطح آمادگی جامعه برای حل عقلانی تناقضات منطقی فرهنگی در حوزه‌های گوناگون بیشتر می‌شود. همه این شرایط، رشد و توسعه علم را فراهم می‌سازد. از جانب دیگر، افزایش روابط گفتمانی علمی و استمرار آن در جامعه کمک می‌کند تا اجتماع علمی شکل بگیرد و علم نهادینه شود. با تشکیل اجتماع علمی و نهادینه شدن علم، امکان جامعه پذیری علمی و رشد شخصیت‌های علمی فراهم می‌شود. به علاوه، این افزایش، سبب گسترش تعقل‌گرایی ابزاری (خردورزی) و نفوذ آن در سایر حوزه‌های کنش می‌شود. افزایش روابط گفتمانی علمی با اشاعه یافته‌های علمی در جامعه قرین است و شرایط را برای تغییر و اصلاح امور فنی فراهم می‌سازد. در اثر این روابط، اطلاعات علمی در جامعه به روز می‌شود و آمادگی جامعه برای پذیرش تغییرات بطئ و معقول بالا می‌رود و به همراه آن امکان به کارگیری علمی و اقتباس روش‌های نوین علمی نیز در جامعه افزایش می‌یابد. همچنین با افزایش روابط گفتمانی علمی، ظرفیت برنامه ریزی و سازمان دهی در سطوح مختلف جامعه از سطح فردی تا سطح کلان افزایش می‌یابد. (چلبی، 1375) غلبه رفتارهای هنجاری، یکی دیگر از مؤلفه‌های فرهنگی است که مانع ارائه ایده‌های جدید می‌شود. همچنین عنصر تضاد که در تمام سطوح روابط اجتماعی مستتر است، برآیند نیروهای فکری را منفی‌ یا خنثی می‌سازد. به این ترتیب، امکان همفکری میان دانشمندان و تراکم دانش کاهش می‌یابد. بنابراین، نظام شخصیتی که مبتنی بر این قواعد ارزشی و هنجاری شکل می‌گیرد، دارای ویژگی‌هایی است که با اقتضائات علم ورزی متعارض است. (قانعی راد، 1381: 84) روند تولید علم نیازمند آن است که با ساختارهای فرهنگی جامعه انطباق کامل داشته باشد. در جامعه کنونی، دانشِ در حال تدریس نه تنها برخاسته از متون دینی نیست، بلکه گاه در تضاد با آن قرار دارد. علوم انسانی اسلامی مسئله‌ای است که در دو دهه اخیر کمتر به آن پرداخته شده است. همچنان که غرب بن مایه‌های اومانیستی و سکولار جامعه خود را در دانش دخیل ساخته است، جامعه اسلامی نیز برای حفظ هویت دینی خود نیازمند تولید علم دینی است.
 

4. 6. اقتصاد و علم

بین نظام علم و نظام اقتصادی چنان ارتباط تنگاتنگی وجود دارد که «شلر» علم اثباتی نوین را در چهارچوب نهادهای اقتصادی تحلیل می‌کند. (توکل، 1370: 13) نهاد علم در عین استقلال، باید با نظام اقتصادی ارتباط کارکردی داشته باشد. بعضی از کارکردهای علم نوین برای نظام اقتصادی عبارتند از: تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص (آموزش و توسعه منابع انسانی)؛ امکان ارتقای فناوری در بخش‌های صنعتی با کمک پژوهش‌های علمی؛ ارتباط بین صنعت و دانشگاه؛ بهبود کالاها و خدمات از طریق پژوهش‌ها و فعالیت‌های مراکز و دفاتر تحقیق و توسعه در صنعت و خدمات.
در خصوص رابطه علم و اقتصاد، دو رویکرد مختلف وجود دارد: در زمینه آموزش، رویکرد ادغام کامل علم در اقتصاد که کارکرد نهادها و مراکز علمی را به تأمین نیروی انسانی ماهر و متخصص برای مراکز و بخش‌های اقتصادی (تولید، توزیع، خدمات) تقلیل می‌دهد و رویکردی که بر استقلال نهاد علم تأکید دارد و کارکرد دانشگاه را تربیت دانش آموختگان فرهیخته محسوب می‌کند. این دو گرایش را می‌توان با عنوان‌های حرفه‌گرایی (3) و آموزش آزاد (4) طبقه بندی کرد. (ریچارد (5)، 1989: 182-179)
کارکرد نهادهای اقتصادی، تأمین قدرت سازگاری و انطباق جامعه با محیط پیرامون خود است. نهادهای دانشگاهی و علمی، برای بخش‌های اقتصادی، در اساس، کارکنانی را تربیت می‌کند که ملتزم و معتقد به روش‌های عقلانی، معیارهای حرفه‌ای، استانداردها، ارزیابی واقع بینانه و اصول و قواعد تخصصی باشند. این تعهد و التزام، بهره وری و نیروی کار را تأمین می‌کند و البته که این التزام با ارزش‌ها و هنجارهای موازی آن در قلمروی فرهنگی، پیوستگی دارد. علم، هرچه در جامعه ایران، شاخه‌های مختلف تخصصی خود را بیشتر گسترش دهد، اقتصاد ایران بیشتر بر علم و فناوری ابتنا می‌یابد. ارتباط نهادهای علمی با نهادهای اقتصادی در یک رابطه بهنجار و در عین حفظ استقلال درونی علم، استفاده از منابع مادی و سخت افزاری برای فعالیت علمی را افزایش می‌دهد و رفاه اقتصادی را بیشتر می‌کند و در پی آن نرخ ماندگاری متخصصان و اهل علم در آن جامعه بالا می‌رود. عکس مسئله نیز صادق است؛ در صورت عدم ارتباط نهاد اقتصادی با علم، پیشرفت شاخه‌های مختلف دانش در ایران متوقف می‌شود و سکون اقتصادی، میزان تولید و استفاده از منابع مالی و در نهایت بهره وری را کاهش می‌دهد. از دیگر سو، رشد معرفت علمی به وزن بنیه مادی و میزان پویایی اقتصادی جامعه بستگی دارد و هر قدر میزان شناخت تجربی محیط‌های مختلف از جمله محیط‌های طبیعی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افزایش یابد و رموز و توانمندی آن کشف شود، به همان میزان تغییرات جهت دار و اصلاح اجتماعی افزایش می‌یابد و بدین ترتیب، عقل ابزاری اجازه کسب نفوذ و حضور مؤثر در حوزه‌های چهارگانه جامعه را پیدا می‌کند. توسعه و گسترش حوزه اقتصادی و استقلال نسبی آن نسبت به سایر حوزه‌های کنش، با بسط و گسترش خردورزی ابزاری و تسری آن به سایر حوزه‌ها همراه است. این خود امکان توسعه علم تجربی و در نتیجه نقش فناوری نوین را فراهم می‌سازد. (چلبی، 1375) در کشورهای توسعه نیافته، اغلب روابط علمی بین بخش‌های مختلف اقتصادی با بخش‌های آموزشی و پژوهش ضعیف و غیر کارکردی و تعداد پراکنش و بازده واحدهای پژوهش، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ، پایین است. همچنین، در این کشورها علوم تجربی موجود غیر بومی (انتقالی) و ضعیف و فاقد سوگیری کاربردی است. (چلبی، 1375)
در ایران به دلیل توجه بیشتر به بخش خدمات نسبت به بخش تولید، در برخی حوزه‌ها به ویژه علوم انسانی شاهد افت و ضعف فعالیت‌های پژوهشی و تحقیقاتی هستیم. (پوریانی، 1385: 190) این در حالی است که در دانشگاه‌ها نیروی انسانی لازم برای همکاری با بخش‌های مختلف به خصوص صنعت و تولید وجود دارد. دستاوردهای علمی کشور در حوزه‌های فنی و پزشکی شاهدی بر این مدعاست. این مسئله بیش از هر چیز به میزان کم سرمایه گذاری در امور علمی، روشن نبودن ضرورت‌های تحقیق در علوم انسانی و عدم رغبت بخش خصوصی به سرمایه گذاری در این حوزه برمی‌گردد. در کل، سرمایه گذاری دولت در جهت توسعه علمی در مقایسه با سایر کشورها بسیار ناچیز است؛ به گونه‌ای که اعتبارات پژوهشی در ایران نه تنها سیر صعودی نداشته، بلکه سیر آن به طور یک نواخت و گاهی نزولی است. استفاده از منابع و اعتبارات تحقیقاتی در فعالیت‌های غیرتحقیقاتی، ناهماهنگی اعتبارات تحقیقاتی و آموزشی و ضعف جایگاه تحقیقات در نظام بودجه ریزی کشور و نهایتاً وجود مشکلات اساسی موجود در تأمین بودجه‌های مورد نیاز علمی و تحقیقاتی کشور، بدنه تحقیقاتی کشور را به شدت در معرض آسیب قرار داده است. (هداوند، 1383: 28) کشور برای مقابله با فشارهای خارجی و تحریم‌های بین‌المللی نیازمند آن است که نه تنها وابستگی علمی خود را به خارج قطع کند، بلکه با قدم گذاشتن در راه تولید دانش بومی، به الگوی جدیدی برای سایر دولت‌های اسلامی تبدیل شود.
 

7. بررسی وضعیت موجود تحقیقات و فرآیند تولید علم در کشور

1. 7. نقاط قوت

1. 1. 7. در حوزه اجتماعی

* امکان اصلاح، بازنگری و تطبیق قوانین و مقررات ویژه پژوهش و مرتبط با فرهنگ علمی و پژوهشی کشور و همسو کردن آن با فرهنگ علمی جهانی.
* فراهم کردن تمهیداتی در زمینه سازوکارهای قانونی نظام پاداش دهی، نظامی دستمزدی، نظام حقوقی مربوط به فعالیت‌های علمی - پژوهشی.
*وجود بنگاه‌های انتشاراتی، پژوهشی و تولید کننده برنامه‌های علمی - پژوهشی در کشور.
* وجود صنایع فرهنگی اطلاع رسانی و آموزشی نسبتاً مناسب جهت سرمایه گذاری‌های فرهنگی علمی بیشتر.
 

2. 1. 7. در حوزه فرهنگی

* تأکید آموزه‌های فرهنگی و دینی بر تحقیق و تفحص و شناخت تاریخ و جغرافیا و همچنین تدبر و تدبیر در پدیده‌های طبیعی و انسانی.
* سفارش مؤکد متون دینی به توجه به دنیا و واقعیات پیرامون آن، به مثابه ابزاری مناسب برای رسیدن به سعادت اخروی.
* وجود نگرش‌ها و الگوهای علمی دینی در زمینه اشاعه فرهنگ تلاش و پیگیری در جهت کشف حقایق موجود در تاریخ دینی و در بین متفکران دینی معاصر.
 

3. 1. 7. در حوزه سیاسی

* وجود منش بیگانه ستیزی و خودباوری ملی قومی و بهره‌گیری از این منش در اشاعه و تقویت اندیشه، تفکر و تلاش علمی - پژوهشی. (طایفی، 1371: 42-37)
* وجود نگرش‌ها و حرکت‌های جمعی و گروهی در تاریخ معاصر و استفاده از آن‌ها در الگوسازی مربوط به منش فرهنگی کار جمعی و گروهی و ارزش آفرینی‌های آن.
 

4. 1. 7. در حوزه اقتصادی

* حاکمیت منش قناعت بر فرهنگ مصرف آموزه‌های فرهنگی جهت میل به ایجاد ارزش افزوده و کاهش هزینه‌ها و اشاعه آن فرهنگ، به ویژه در فرآیند تحقیق و توسعه علمی و فنی کشور. تجربه سه دهه مقاومت ملت ایران در برابر تحریم‌های غرب نشان از فراگیری این منش در میان ایرانیان دارد.
* وجود سرمایه غنی از تجربیات دولت اسلامی در زمان پیامبر و ائمه اطهار جهت بهره‌گیری و مطالعه بیشتر در حوزه اقتصاد اسلامی.
 

2. 7. نقاط ضعف

1. 2. 7. در حوزه اجتماعی

* شیوع تدریجی نوعی هنجارشکنی علمی در بین پژوهشگران و اندیشوران و بُروز واکنش‌های خاص غیراخلاقی و غیر قابل قبول در فضاهای علمی و تحقیقاتی همچون، اقتباس‌های بدون مأخذ، تهیه مقالات یا ایراد سخنرانی که محتوای آن‌ها تخریب شخصیت‌های علمی و پژوهشی است.
* غلبه رابطه به جای ضابطه در فرآیند تحقیق و بازار عرضه و تقاضای کالاهای پژوهشی.
* ضعف توجه قوانین و مقررات خاص پژوهش به ملاحظات و ضرورت‌های اجتماعی ملازم با علم و فناوری و تحقیقات در کشور. (مصفا، 1388: 254)
* ابهام در ارزش گذاری فعالیت‌های علمی و غیر آن و شیوع نوعی بی وزنی یا بی تکلیفی (6) در میان پژوهشگران و به طریق اولی در فرهنگ عمومی و نامشخص بودن پاسخ به این پرسش همیشگی که علم بهتر است یا ثروت.
* نبود یقین و باور عمیق میان مدیریت بخش‌های سیاسی، اداری و گاه اقتصادی جامعه به اهمیت تحقیق و یافته‌های علمی و فناوری مختلف در توسعه کلان کشور.
 

2. 2. 7. در حوزه فرهنگی

* تقلیدگرایی و پذیرش آنچه هست به مثابه نوعی تقدیر ازلی و اتکا بر گزاره‌های پیشین. پذیرش جنگ به عنوان نوعی مجازات الهی یا شرایط هرج و مرج به مثابه وضع طبیعی، مصداق این مسئله است.
* غلبه برخی عقاید قالبی بر افکار و اندیشه‌های پژوهشگران کشور. به عنوان مثال، در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی بسیاری از آنچه از غرب به ما رسیده قطعی فرض شده و کمتر به نقد آن پرداخته شده است.
* ضعف استفاده بهینه از ابزارهای فرهنگی یا صنایع فرهنگی نوین همچون رایانه، تلویزیون، رادیو، سیستم ویدئویی و مطبوعات در جهت اشاعه فرهنگ علمی و روحیه جستجوگری. برای بخشی از دانشجویان ایرانی رایانه و اینترنت به جای ارتباط دادن آن‌ها با محیط بیرون و یافته‌های جدید علمی، وسیله‌ای برای پُر کردن اوقات فراغت از طریق چت، گشت زنی در سایت‌های خبری و یا ارسال نامه‌های الکترونیکی است.
* عمل کردن دانشگاه‌ها و اساتید در قالب تکلیف گرایی. در حقیقت دانشجویان و اساتید بیش از آنکه راغب به یافتن خلأهای علمی و راهگشای توسعه علم باشند، به دنبال نوعی تکلیف محوری و انجام وظیفه پژوهشی اجباری هستند. حال آنکه ذات تولید علم با اجبار سازگاری ندارد.
* عدم پیوند دانشگاه با صنعت و بخش اجرایی در ایران. این ضعف در درجه نخست به فعال نبودن دفتر ارتباط با صنعت و تولید در دانشگاه‌ها باز می‌گردد. برای علوم انسانی که شکل دهنده زیربنای فکری جامعه هستند، این ضعف دوچندان احساس می‌شود. آنان چندان واضح نمی‌دانند که دانش و اندیشه‌ای که تولید می‌کنند، در کدام بخش از جامعه می‌بایست مورد استفاده قرار گیرد. لذا همه چیز در حالت خلأ قرار دارد. (غفاری و شریعتی، 1388: 521)
* بی انگیزگی اساتید و یا درگیر شدن بیش از حد در فرآیند آموزش دانشجویان و نداشتن فرصت کافی برای انجام کار پژوهشی.
* فقدان ارتباط سازنده فکری میان اساتید (مصفا، 1388: 255)
* عدم توجه به توانایی، استعداد و خلاقیت اساتید برای کار پژوهشی و آموزشی و انتظار انجام کار پژوهشی به وسیله تمامی اعضای هیئت علمی.
* نبود مشوق‌های لازم برای انجام کار پژوهشی در برخی دانشگاه‌های کشور و اعمال رویه‌های اجرایی متفاوت. (سیف زاده، 1388: 642)
 

3. 2. 7. در حوزه سیاسی

- تفرد و بی اعتمادی افراد به یکدیگر. این ویژگی که ناشی از حاکمیت استبداد و مقابله با هرگونه فعالیتی است که نیازمند اجتماع بیش از دو نفر است، در طول زمان به صورت میراثی تاریخی فرهنگی درآمده است. (افتخاری، 1388: 567)
- تقیه و پنهان کاری صاحبان فکر و اندیشه در بیان آرا، افکار و عقاید خویش و رعایت ملاحظات سیاسی و اقتصادی. (مصفا، 1388: 255)
 

4. 2. 7. در حوزه اقتصادی

- تأثیر خصیصه مصرف‌گرایی در علم و فناوری به علت حاکمیت روحیه مصرف‌گرایی بر ساختار فرهنگ عمومی کشور و اتکای این فرهنگ بر کسب و جذب یافته‌ها و تولیدات علمی و تحقیقاتی، بدون اینکه به فرآیند تولید و چگونگی پیدایی آن آگاه باشد.
- غلبه منش پول‌گرایی و محوریت منافع و سودمندی‌های اقتصادی در فرآیند تحقیق، به جای منافع انسانی - اجتماعی حاصل از انجام تحقیق در عرصه‌های ملی و جهانی.
- ضعف نگرش در مورد عمومی دانستن مالکیت یافته‌ها و منابع علمی پژوهشی و لذا عدم بهره وری و استفاده بهینه از این منابع از یک سو و شخصی تلقی کردن سرمایه‌ها و سرمایه گذاری‌های علمی افراد در فرآیند تحقیق و توسعه علمی. (محسنی، 1388: 86-82)
 

8. پیشنهادها

نتایج این بررسی نشان داد که توسعه علمی از عوامل مختلفی چون سطح توسعه اجتماعی، سطح توسعه سیاسی، سطح توسعه فرهنگی و سطح توسعه اقتصادی تأثیر می‌پذیرد. تقویت و بالا بردن سطح توسعه علمی، منوط به تغییر و تقویت عوامل مذکور است. بنابراین پیشنهاد می‌شود راهبردهای زیر در سطوح مختلف مورد توجه قرار گیرد.
 

1. 8. در سطح خرده نظام علمی

* ارتقای کیفی کنشگران فردی و جمعی علمی (منابع انسانی) به منظور تولید دانش نظری و کاربردی.
* رشد و گسترش انجمن‌های علمی مستقل از دولت.
* تدوین قواعد جمعی اخلاق عملی.
* تقویت استقلال دانشگاه از دولت.
* اصلاح شیوه‌های آموزشی و تأکید بر تفکر انتقادی و تجربه و کاربرد دانش.
 

2. 8. در سطح خرده نظام اجتماعی

* تقویت انجمن‌های داوطلبانه‌ی غیردولتی.
* توجه به استقلال نهادهای مدنی از دولت.
* تقویت ارزش‌های عام گرایانه در مقابل خاص گرایی.
 

3. 8. در سطح خرده نظام سیاسی

* تحدید اختیارات دولت به نفع مردم.
* تأمین امنیت شهروندان و استقلال عمل پژوهشگران در تولید و تبادل اطلاعات علمی. (دلاوری، 1388: 352)
* نهادمندی رابطه سیاست با سایر حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی.
 

4. 8. در سطح خرده نظام فرهنگی

* بسط و توسعه خردورزی در سطح جامعه از طریق افزایش تولید کتاب.
* رواج گفتگو و نقد در جامعه.
* ذخیره‌سازی اطلاعات مورد نیاز در پژوهش و تسهیل دسترسی پژوهشگران به فناوری نوین اطلاعاتی روزآمد.
* تقویت عناصر مساعد برای رشد علم همچون احترام به انسان و حقوق فردی وی، توجه به تجربه گرایی، تفکر، شک و انتقاد سازنده.
 

5. 8. در سطح خرده نظام اقتصادی

* تقویت نهادهای حرفه‌ای و صنفی مستقل از دولت.
* افزایش سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه.
* توجه به اقتصاد دانایی و تقویت و ایجاد واحدهای تحقیق و توسعه در مراکز صنعتی و اقتصادی.
* توجه به بخش‌های غیردولتی برای سرمایه گذاری در امر تحقیق و توسعه
 

نتیجه گیری

جهان امروز با رشد و شتابی فزاینده به سوی پیشرفت و توسعه همه جانبه در حرکت است. در چنین جهانی که ابعاد گوناگون جهانی‌سازی آن را به دهکده‌ای متعامل و مرتبط تبدیل کرده است، در اولویت قرار دادن و بها دادن به تولیدات علمی و پژوهشی، مقوله‌ای ضروری و بلکه حیاتی است. بدون افزایش کمّی و کیفی تولید علمی نمی‌توان به تداوم بقای عزتمند در جهان علم محور کنونی امید داشت. می‌توان با به کارگیری روش‌های گوناگون تولید علم، در کنار ابداع روش‌های نوین، بر بسیاری از چالش‌های نرم افزاری و سخت افزاری تولید علم در ایران غلبه کرد. بسیاری از این چالش‌ها، نتیجه رهیافت‌ها و نگرش‌های نادرستی هستند که نسبت به مقوله علم و شیوه‌های تولید علم وجود دارد و از این رو، اهتمام به روش‌شناسی و ترویج گونه‌های مختلف آن می‌تواند در اصلاح این نگرش‌ها و رفتارها در ابعاد گوناگون فردی و ساختاری مثمرثمر باشد. نهضت تولید علم، با ضابطه و صبغه پویایی و نوآوری، می‌تواند محمل مناسبی برای رشد و توسعه نظریات مختلف در حوزه‌های گوناگون در کشور باشد. نهضت تولید علم همچنین می‌تواند با بسط و تبیین دیدگاه‌های نوین روش‌شناختی و نیز ابداع دیدگاه‌های تلفیقی در این حوزه که با مقتضیات خاص فرهنگی و اجتماعی جامعه ما نیز تناسب بیشتری داشته باشد، به رشد و توسعه حوزه‌های گوناگون علمی در جامعه سرعت و غنای بیشتری بخشد. در واقع، با توجه به پژوهش حاضر می‌توان دریافت که تولید علم، محصول کارکرد بهینه نظام اجتماعی و خرده نظام‌های آن است. نظام اجتماعی در ابعاد گوناگون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در یک نظم پویا، امکان رشد و شکوفایی نهاد علم را میسر می‌کند. به عبارت دیگر، اگر در شرایط متعادل هر یک از نظام‌های اجتماعی نقش خود را ایفا کنند، در سطح خرد، رشد اندیشه خلاق در میان آحاد جامعه و در سطح کلان، تولید علم را میسر می‌سازد. از نتایج این پژوهش می‌توان چنین استنتاج کرد که عدم تولید علم علاوه بر موانع درون سیستمی نظیر ضعف عملکرد کنشگران علمی و ضعف مؤسسات علمی، با موانع کلان ساختاری مواجه است. این موانع در حوزه‌های چهارگانه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع وجود دارند و در عدم تولید علمی و تشدید آن وضعیت مؤثرند. در حوزه اقتصاد، می‌توان به ضعف گرایش به تولید، کمبود سرمایه گذاری در امر پژوهش و نبود حلقه‌های ارتباطی میان نهادهای اقتصادی و نهادهای علمی اشاره کرد. در حوزه فرهنگی، ضعف خردورزی، ضعف تبادل اطلاعات و ارزش کم فرد در فرهنگ از جمله موانع تولید علم است. در حوزه اجتماع، ضعف اعتماد اجتماعی و سازمان‌های داوطلبانه (NGO) از جمله موانع اصلی تولید علم است. در حوزه سیاست، ضعف در استقلال عمل پژوهشگران و عدم نهادمندی رابطه سیاست با سایر حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، از جمله موانع جدی تولید علم است. موانع مذکور در تعامل با یکدیگر فرایند تولید، اشاعه و کاربست یافته‌های علمی را در حوزه‌های گوناگون علمی دچار تشتت و چندگانگی و سردرگمی ساخته است، به طوری که نهادهای علمی، ارتباط ارگانیک خود با نیازهای جامعه و همچنین هماهنگی با تحولات جهانی را از دست داده‌اند.

نمایش پی نوشت ها:
* استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه دولتی یاسوج
** دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه دولتی یاسوج
1. Merton
2. Rose and Rose
3. Professionalism
4. Free-Education
5. Richards
6. Ambivalence

نمایش منبع ها:
1. ابراهیمی، مهدی، 1384، «زمینه‌ها و عناصر اساسی تولید علم»، مجله بازتاب اندیشه، شماره 67، 36-28.
2. افتخاری، اصغر، 1388، «کاربردی نمودن علم سیاست و ضرورت اولویت دهی به تصمیم‌سازی بر تصمیم گیران در ایران»، در حسین سلیمی، بررسی وضعیت آموزش و روابط بین الملل در ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم.
3. افروغ، عماد، 1383، «وجوه نرم افزاری تولید علم»، اندیشه صادق، شماره 11 و 12، 35-23.
4. پارسیان، عباس، بی تا، «جنبش نرم افزاری و تولید علم؛ ضرورت‌ها و رهیافت ها»، فصلنامه پژوهشی اندیشه انقلاب اسلامی، 199-191.
5. پوریانی، محمدحسین، 1385، «پیامدهای توسعه نیافتگی در چند دهه اخیر در ایران»، فصلنامه بصیرت، شماره 37، 196-161.
6. توکل، محمد، 1370، جامعه‌شناسی علم، تهران، انتشارات نی.
7. جاودانی مقدم، مهدی، 1388، «آسیب‌شناسی علوم انسانی در ایران: مقدمه‌ای بر تمدن‌سازی اسلامی ایرانی»، مجله اینترنتی فارابی، شماره 5، قابل دسترس در وب سایت: www.ensani.ir
8. چلبی، مسعود، 1375، جامعه‌شناسی منظم، تهران، نشر نی.
9. خرمّشاد، محمدباقر و آدمی، علی، 1388، «انقلاب اسلامی، انقلاب تمدن ساز، دانشگاه ایرانی، دانشگاه تمدن ساز»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره دوم، شماره 6، 188-161.
10. خسروپناه، عبدالحسین، 1382، «آسیب‌شناسی جنبش نرم افزاری و تولید علم»، فصلنامه رواق اندیشه، شماره 37.
11. خیری، حسن، 1381، «نهضت نرم افزاری علمی و دینی»، بصیرت، شماره 28 و 29، 53-42.
12. دلاوری، ابوالفضل، 1388، «ویژگی‌ها و گرایش‌های علوم سیاسی در ایران از دریچه نشریات تخصصی»، در حسین سلیمی، بررسی وضعیت آموزش و روابط بین الملل در ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم
13. ذاکر صالحی، غلامرضا، 1384، دانشگاه ایرانی، تهران، انتشارات کویر.
14. رضایی مهر، حسن، 1383، «نهضت تولید علم: بایدها و نبایدها»، مجله رواق اندیشه، شماره 33، 122-113.
15. سیف زاده، حسین، 1388، «آموزش علوم سیاسی در ایران: جایگزینی علم راهگشای عملی به جای دانش دلگشای مدرسی، در حسین سلیمی، بررسی وضعیت آموزش و روابط بین الملل در ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم»
16. شریعتمداری، علی، 1384، مجموعه مقالات نخستین کنگره بین‌المللی نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری و آزاداندیشی، دفتر دوم.
17. شیروانی، علی، 1373، منابع اندیشه مذهبی، جلد اول، تهران، انتشارات شفق.
18. طایفی، علی، 1371، موانع فرهنگی توسعه در ایران، تهران، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
19. علامی، 1387، «از اندیشه بومی تا علم بومی»، روزنامه رسالت، قابل دسترس در وب سایت: www.pajoohe.com
20. علی احمدی، علی رضا، 1382، «جنبش نرم افزاری جمهوری اسلامی؛ احیاگر نهضت علمی مسلمین»، فصلنامه مدیریت فردا، سال اول، شماره 1، 63-45.
21. عیوضی، 1384، «ضرورت تولید علم در جامعه اسلامی»، کتاب نقد، شماره 34، 66-33.
22. غفاری، مسعود، شریعتی، مسعود، 1388، «دولت رنتیر و چالش‌های فراروی آموزش و پژوهش علم سیاست در ایران»، در حسین سلیمی، بررسی وضعیت آموزش و روابط بین الملل در ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم.
23. فرجی ارمکی، اکبر، 1386، «رسالت و نقش دانشگاه اسلامی در تمدن‌سازی و تولید علم دینی»، فصلنامه دانشگاه اسلامی، سال یازدهم، شماره 4، 61-47.
24. فیروزآبادی، سید حسن، 1386، «تحلیل گفتمانی جنبش نرم افزاری تولید علم در کشور»، فصلنامه مطالعات دفاعی استراتژیک، سال هشتم، شماره 30، 27-1.
25. قانعی راد، محمد امین، 1381، «نهادینه شدن علم؛ نگهداری و استقرار مغزها»، فصلنامه رهیافت، شماره 28، 71-86.
26. قانعی راد، محمد امین، 1381، «شیوه جدید تولید دانش؛ ایدئولوژی و واقعیت»، مجله جامعه‌شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 3، 35-16.
27. مجلسی، 1366، بحارالانوار، جلد 1، تهران، انتشارات مکتبة الاسلامیة.
28. محسنی، منوچهر، 1388، مبانی جامعه‌شناسی علم؛ جامعه، علم و تکنولوژی، تهران، انتشارات طهوری، چاپ سوم.
29. مردانی، محمدحسین، 1388، «چیستی و چرایی جنبش نرم افزاری»، مجموعه مقالات همایش تولید علم و جنبش نرم افزاری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، 55-35.
30. مطهری، مرتضی، 1373، پیرامون جمعیتی اسلامی، جلد هشتم، تهران، انتشارات صدرا.
31. منشوری یگانه، مسعود، 1380، مدیریت تحقیق و توسعه، تهران، جامعه مراکز تحقیق و توسعه صنایع با همکاری نشر آتنا.
32. میرباقری، سید مهدی، 1383، «ضرورت و راهکارهای جنبش نرم افزاری»، رواق اندیشه، شماره 32، 47-33.
33. مصفا، نسرین، 1388، «عوامل مؤثر بر کارآمدی مؤسسات پژوهش روابط بین الملل در ایران»، در: حسین سلیمی، بررسی وضعیت آموزش و روابط بین الملل در ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم
34. نادری فارسانی، سیاوش، 1387، «آسیب‌شناسی بوروکراسی تولید علم»، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، سال هفتم، شماره 74-59، 74-73.
35. هاتفی، محمد، 1386، «راهکارهایی برای رسیدن کشور به وضعیت مطلوب در تولید علم»، قابل دسترس در وب سایت: www.nahad.ir
36. هداوند، سعید، 1383، «موانع موجود در توسعه علمی ایران و مهاجرت نخبگان»، فصلنامه تدبیر، شماره 154، 32-26.
37. تولیدات علمی ایران، 1391، قابل دسترسی در آدرس: www.fardanews.com و www.nwsiw.com، تاریخ مشاهده (1391/2/18).
38. سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع اعضای مؤسسات دانش بنیان، (1391/5/10)، www.khamenei.ir
39. Richards, S. (1989). Philosophy and Sociology of Science, Basil Blackwell Ltd, New York.
40. Rose, H. Rose, S. (1976). The Political Economy of Science: Ideology of in the Natural Sciences, the Macmillan Press Ltd.
41. Merton, R. K. (1963); Science and Democratic Social Structure, (in: Social Theory and Social Structure), the Free Press, PP: 550.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره بین‌المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 4)، تهران: آفتاب توسعه، چاپ اول


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.