سیده عاطفه قرشی **
چکیده
روشهای تربیتی اسلام وسیلهای برای کمال و بالندگی انسان است. بدون تردید رابطه نزدیکی میان روش تربیتی اسلام و مسیر زندگی انسان با نوع نگاه ویژه اسلام به انسان وجود دارد. لذا هدف پژوهش حاضر، استنتاج ویژگیهای انسان براساس روشهای تربیتی اسلام است و در واقع، بررسی این موضوع که هر کدام از روشهای تربیتی برای به فعل رساندن یا حذف کدام ویژگی انسانی توصیه شده است. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که در دل روشهای تربیتی اسلام چه نگاهی نسبت به انسان و ویژگیهای وی نهفته است؟ آیا با کنکاش در روشهای تربیتی اسلام میتوان به توصیف ویژگیهای انسان پرداخت؟ بدین منظور، با تکیه بر روش تحلیلی - استنتاجی از بین حدود هفتاد روش تربیتی، ده روش به عنوان نمونه انتخاب و با تکیه بر مبانی انسانشناسی منتج از متون دینی به استنتاج ویژگیهای انسان پرداخته شد. یافتهها بیانگر این است که زیربنای هر یک از روشهای تربیتی، دیدگاه خاصی نسبت به انسان و ویژگیهای او است و بر همین اساس انسانشناسی خاصی بر روشهای تربیتی اسلام حاکم است.کلید واژه ها: انسان، روشهای تربیتی اسلام، انسانشناسی دینی.
مقدمه
شناخت انسان و ابعاد وجودی وی از دیرباز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان بوده و دانشمندان فراوانی را در رشتههای علمی مختلف به خود مشغول ساخته است. با این حال، به زعم فراوانی این تلاشها، انسانشناسی کنونی که بیشتر به روش تجربی متکی است، نه تنها نتوانسته ابعاد ناشناخته وجود انسان را روشن سازد، بلکه دچار نوعی بحران شده است. (رجبی، 1385) منظور از انسانشناسی، بررسی و شناسایی حقیقت انسان، ابعاد وجودی، آغاز، انجام و کمال و سعادت نهایی وی است. انسانشناسی، انواع مختلف و متنوعی دارد که به لحاظ روش یا نوع نگرش از یکدیگر متمایز میشوند. (رجبی، 1385) در این میان، انسانشناسی دینی به شناخت ابعاد، ویژگیها، حقایق و ارزشهای گوناگون انسان با مراجعه به متون و منابع دینی مانند قرآن و سنت میپردازد. (خسروپناه، بی تا) با توجه به اینکه مکتب الهی اسلام حامل کاملترین و فراگیرترین پیام خداوند است، شایستهترین مکتبی به شمار میرود که میتواند شناختی کامل و جامع از انسان، هدف زندگی و اهداف تعلیم و تربیت وی ارائه کند. (مزیدی و شیخ الاسلامی، 1388)از سوی دیگر، پیام اسلام به همه آدمیان، فراخواندن آنان به رشد، کمال، برتری یافتن از سطح حیوانی و رساندن خود به خداگونگی است. تعالیم دینی به روشنی و گستردگی، ابزار و شیوههای این برتری، بالیدن و رسیدن به چکاد والای انسانیت را برای همگان بازگفتهاند. تربیت به معنای پرورش دادن و پرورش یافتن انسان، از آغاز آفرینش وی مطرح بوده است و قرآن نیز برای تربیت مردن نازل شده است؛ چرا که هدف از آمدن پیامبران به ویژه پیامبر گرامی اسلام، پاک ساختن و شستشوی اندیشه مردم از آلودگیها و ناپاکیها و سپس تربیت آنها برای رسیدن به هدف عالی انسان و کمال بوده است.
بدون تردید، شیوههای تربیتی اسلام که یکتا و بی نظیر است و هیچ همانندی ندارد، در هر یک از روشها و توصیههای تربیتی خود، رازی معماگونه به همراه دارد که به بُعدی از وجود انسان و جنبهای از شخصیت او مرتبط میشود؛ به این معنا که در کُنه هر یک روشهای تربیتی اسلام، شناختی از انسان و صفات او نهفته است. یکی از راههای دقیق برای شناخت انسان و ویژگیهای او، توجه به روشهای تربیتی اسلام و بیرون کشدن صفات و ویژگیهای او براساس این روشهای تربیتی است؛ چرا که در این روش، از دستاوردهای وحیانی و معارف دینی بهرهگیری میشود که از جامعیتی ویژه برخوردارند و دارای ویژگی اتقان و خطاناپذیری هستند و چه ابزاری بیشتر از روشهای تربیتی اسلام میتواند به شناخت ویژگیهای انسان و در واقع انسانشناسی دینی کمک کند؟ اما متأسفانه در توصیف صفات انسان و انسانشناسی دینی، کمتر از این روش بهره گرفته شده است و همین امر ضرورت انجام پژوهش در این زمینه را چندین برابر مینمایاند.
شایان ذکر است مفید بودن کوششهای فکری و علمی برای شناخت هرچه بهتر انسان، میتواند نه فقط از لحاظ گسترش مفاهیم نظری در قلمروی تحقیقات فلسفی مهم باشد، بلکه از لحاظ کاربردی، نتایج این گونه تحقیقات میتواند در تدوین محتوای مطالب درسی یا اصلاح مواد آموزشی در دورههای گوناگون تحصیلی نیز به کار گرفته شود. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوههای تربیتی اسلام و شناخت ویژگیها و صفات وی براساس آنها گردآوری شده است.
سؤال پژوهش
سؤال اصلی که پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به آن بوده، این است که آیا با کنکاش در روشهای تربیتی اسلام میتوان به توصیف ویژگیهای انسان پرداخت؟ در دل روشهای تربیتی اسلام چه نگاهی نسبت به انسان و ویژگیهای وی نهفته است؟ هر یک از روشهای تربیتی اسلام به چه جنبهای از شخصیت انسان یا چه بُعدی از ابعاد وجودی وی اشاره میکند؟روش پژوهش
پژوهش حاضر با روش تحلیلی - استنتاجی انجام شده است. به این ترتیب که ابتدا از بین حدود 70 روش تربیتی، ده روش با شیوه تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و با تکیه بر اصول انسانشناسی منتج از متون دینی به استنتاج صفات انسان پرداخته شد. بر همین اساس، در مرحله اول در بخش اصول انسانشناسی قرآن، برخی از مهمترین ویژگیهای انسان در قرآن بررسی و توصیف میشود. سپس در بخش شیوههای تربیتی اسلام، مبانی، اصول و روشهای تربیتی اسلام به صورت خلاصه بررسی میشود. در مرحله بعد، به نتیجهگیری از شیوههای تربیتی پرداخته میشود؛ به این ترتیب که بعد از توضیح هر یک از ده روش تربیتی مورد نظر، ویژگیها و صفات انسان استنتاج میشود. در پایان در بخش نتیجه گیری، توصیفی از انسان بر مبنای شیوههای تربیتی مورد پژوهش ارائه میشود.مبانی انسانشناسی اسلامی (قرآنی)
آفرینش انسان
در انسانشناسی قرآنی، درباره طبیعت و خلقت انسان آیات متعدد و فراوانی به چشم میخورد که با جمع بندی همه آیات، کیفیت خلقت انسان و مراحل خلقت وی کاملاً روشن میشود. برخی از آیات از آفرینش نخستین انسان سخن میگوید: «وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ (1)» (سجده: 7) و برخی تصریح به نام حضرت آدم کرده است و خلقت وی را به عنوان اولین انسان گزارش میدهد: «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ (2)». (آل عمران: 59) همچنین خلقت همه انسانها را از نفس واحده یعنی حضرت آدم ذکر میکند «یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ (3)». (نساء: 1) آیات دیگری نیز وجود دارد که از نحوه پیدایش همه انسانها صحبت کرده است: «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحَامِ كَیْفَ یَشَاءُ (4)»؛ (آل عمران: 6) همچنین «وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلاَلَةٍ مِن مَاءٍ مَهِینٍ (5)». (سجده: 8-7) در پارهای از آیات از چگونگی سیر تکامل جسمی انسان و سپس فرآیند دمیدن روح - همان نقطه تمایز انسان با سایر موجودات - سخن گفته شده است: «إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ. فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (6)» (ص: 72-71). همچنین در آیات مراحل آفرینش، میبینیم که خداوند به این آفرینش ویژه و منحصر به فرد خود آفرین میگوید و در آیه «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (7)» (مؤمنون: 14)، آفرینش انسان، به عنوان نقطه عطف آفرینش معرفی شده است.اختیار و اراده انسان
قران هدایت را از خدا میداند، اما حرکت و تکاپو و اختیار و اراده انسان را نادیده نمیگیرد و در جای جای قرآن مسئله اراده و اختیار انسان مطرح شده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ (8)» (فصلت: 46). علاوه بر این، قرآن انسان را موجودی هدفمند و اهل تفکر معرفی میکند: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ (9)»؛ (مؤمنون: 115) «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ (10)» (انعام: 50)؛ «أَوَلَمْ یَتَفَكَّرُوا فِی أَنفُسِهِم مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (11)». (روم: 8) تمام آیاتی که در زمینه ابتلا و آزمایش انسان یا درباره وعده و وعید قیامت یا در باب امر و نهی و بعثت انبیا وارده شده، اختیار و اراده انسان را اثبات میکند؛ زیرا کرامت اکتسابی انسان جز با تلاش اختیاری انسان به دست نمیآید؛ (رجبی، 1385) به عنوان مثال: «وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَكُفُرْ (12)». (کهف: 29) منظور از اختیار انسان این است که انسان دارای گزینشهای درونی مختلفی است که میتواند با اراده خود یکی را بر دیگری ترجیح دهد و در نهایت برگزیند: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً (13)»؛ (انسان: 2) «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (14)». (کهف: 7)انسان موجودی دو ساحتی
تعالیم ادیان الهی و آثار دانشمندان دینی از دیرباز ترکیب انسان از روح و بدن را مطرح کردهاند و دلائل عقلی و نقلی فراوانی برای اثبات دو ساحتی بودن انسان ارائه کردهاند. در قرآن کریم نیز به دو ساحتی بودن انسان تأکید میشود. در قرآن کریم هم به بُعد جسمانی انسان اشاره شده و همان گونه که در بحث آفرینش انسان مطرح شد، مراحل آفرینش توصیف شده است، هم آیات فراوانی در زمینه ساحت روح و روان انسان مطرح شده است. (رجبی، 1385) به عنوان مثال، در سوره سجده پس از آیات خلقت حضرت آدم از خاک و آفرینش نسل او از آبی پست، میفرماید: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُوحِهِ (15)». (سجده: 9) از جمله آیات دیگری که بر وجود روح دلالت دارد، آیات دوازدهم تا چهاردهم سوره مؤمنون است که پس از ذکر مراحل جسمانی خلقت، «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ. ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّكِینٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً (16)»، خداوند میفرماید: «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ (17)». این آفرینش دیگر، پس از تکامل جنبه جسمانی انسان، نمیتواند مرحلهای جسمانی باشد و اشاره به مرحله دمیدن روح انسانی است؛ به همین دلیل، عبارت آیه در این قسمت با عبارات قبلی که بیانگر مراحل جسمانی است، متفاوت است. (رجبی، 1385)کرامت تکوینی انسان
قرآن کریم انسان را در نظام دینی اسلام بدین گونه معرفی میکند که پرتویی از وجود خداست: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (18)» (ص: 72؛ حجر: 29) و در پایان زندگی به همان وجود، یعنی به سوی خداوند برمی گردد: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً (19)». (فجر: 28-27) جانشین خدا بر روی زمین است: «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ (20)». (انعام: 165؛ فاطر: 39) مکتبی که انسان را جانشین خدا میداند، برای انسان ارزش ویژهای قائل است، به گونهای که پس از آفرینش انسان، به ملائکه دستور داده میشود، در مقابل مقام انسان تعظیم و سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَكُن مِنَ السَّاجِدِینَ (21)». (اعراف: 11) در آیه دیگر در خصوص بزرگداشت انسان میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً (22)». (اسراء: 70)منظور از کرامت تکوینی انسان، این است که خداوند انسان را به گونهای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی، از مزایا و امکانات بیشتری برخوردار است یا اینکه تنظیم و ساختار امکانات وی به شکل بهتری صورت پذیرفته و لذا از دارایی و غنای بیشتری برخوردار است. (رجبی، 1385) از آنجایی که این کرامت، ارتباطی با تلاش و اختیار انسان ندارد، بلکه نشان دهنده عنایت خداوند به همه انسانهاست، لذا فقط خداوند است که باید به خاطر آفرینش چنین موجودی با چنین امکاناتی ستوده شود. به همین دلیل است که خداوند میفرماید: «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (23)». (مؤمنون: 14) از سوی دیگر، انسان دارای کرامت اکتسابی است؛ یعنی در پرتوی اعمال صالح اختیاری و ایمان خود، میتواند به کمالاتی دست یابد. این نوع کرامت برخاسته از تلاش و مجاهدت انسان، معیار ارزش انسان و ملاک تقرب به پیشگاه الهی است. این نوع کرامت است که میتواند ملاک برتری واقعی انسان باشد، زیرا همه انسانها استعداد رسیدن به این کمال و کرامت را دارند، اما برخی به آن دست مییابند و برخی بی بهره میمانند. (رجبی، 1385) بر همین اساس است که خداوند میفرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (24)». در جای دیگر میفرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (25)»؛ یا اینکه: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّینَ (26)».
بر همین اساس، انسان هم میتواند سیر صعودی پیدا کند و هم سیر نزولی داشته باشد. همه ویژگیهای مثبتی که در قرآن برای انسان ذکر شده است، نشان دهنده کرامت تکوینی انسان است که البته زمینه را برای سیر و حرکت او به سمت کمال و کرامت اکتسابی فراهم میکند. علاوه بر این ویژگیهای مثبت، در قرآن صفات و جنبههای منفی وجود انسان هم مورد توجه قرار گرفته است تا بر موضوع کرامت اکتسابی تأکید شود و انسان به سمت کسب کمالات و دوری از صفات رذیله برانگیخته شود. بنابراین، در این بخش به معرفی صفات و ویژگیهای مثبت و منفی طبیعت انسان براساس آیات قرآن کریم و معارف اسلامی پرداخته میشود.
ویژگیهای مثبت طبیعت انسان
انسان دارای ابعاد مثبت بسیاری است و همان گونه که مطرح شد، این موضوع نشان دهنده کرامت تکوینی طبیعت انسان است. این خصوصیات همچنین میتوانند موجبات رشد و تعالی انسان را فراهم کنند. در این بخش به بررسی برخی از مهمترین این صفات مثبت و رشد دهنده انسان از منظر قرآن پرداخته میشود.1. خودآگاهی
از دیدگاه قرآن، انسان موجودی خودآگاه است. یعنی هر انسانی خود بهتر از هر کس دیگر از خود و باطن خودش آگاه بوده و به عملکردهای خود آشنا است: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ (27)». (قیامت: 15-14) در آیه «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ. وَإِنَّهُ عَلَى ذلِكَ لَشَهِیدٌ (28)» (عادیات: 7-6) به این موضوع اشاره شده است که انسان خود به درون خویش آگاه است.2. توانایی رسیدن به بی نهایت
از نظر قرآن، انسان موجودی است که میتواند کمالات بسیاری را به دست آورد، زیرا خداوند در نهاد و فطرت انسان استعداد سیر به سوی خود را قرار داده که این نهایت کمال انسان است: «یَاأَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِیهِ (29)». (انشقاق: 6) آیه فوق شأن انسان را حرکت و کوشش به سوی خدا میداند و اگر انسان بخواهد، میتواند خود را به سوی مبدأ وجود خود سیر دهد و به بقای او نایل آید. (نصری، 1361)3. نفس لوامه
یکی از ویژگیهایی که خداوند به انسانها اختصاصی داده است، وجود نفس لوامه یا وجدان در آنهاست. روانشناسان نیروی ملامت کننده درون انسان را نفس ملامتگر مینامند و قرآن از آن به عنوان نفس لوّامه نام برده است: «وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (30)». (قیامت: 2)4. قدرت شناسایی خوب و بد
یکی از خصوصیات انسان که قرآن برای وی در نظر میگیرد، قدرت تمیز و تشخیص خوب و بد است (نصری، 1361): «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (31)». (شمس: 8-7)5. خداخواهی و خداجویی
یکی از اصلیترین و ابتداییترین نیازهای متعالی انسان که قرآن مطرح میکند، گرایش انسان به خداست: (نصری، 1361) «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا (32)» (روم: 30)ویژگیهای منفی طبیعت انسان
برخی از مهمترین جنبههای منفی طبیعت انسان که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد.1. پیروی از هوای نفس
یکی از نقاط ضعف انسان، خطر غلبه خواستههای حیوانی و هواهای نفسانی بر وی است. به تعبیر قرآن کریم: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی (33)»: (یوسف: 53) همانا نفس انسان هماره به بدیها و کژیها فرمان میدهد، مگر اینکه پروردگار رحم کند.2. ناسپاسی و کفران نعمت
یکی از ویژگیهای منفی انسان ناسپاسی و کفران نعمتهاست. قرآن کریم بیش از 15 مورد به این کاستی پرداخته است: (فرزانه، 1384) «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» (عادیات: 6؛ حج: 66)3. بُخل
یکی از خصوصیاتی که قرآن کریم برای طبیعت انسانی مطرح میکند، بُخل و امساک انسان است: (نصری، 1361) «قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْیَةَ الِأَنفَاقِ وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُوراً (34)»؛ (اسراء: 100) یا اینکه: «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً (35)». (معارج: 21)4. یأس و ناامیدی
طبیعت انسان به گونهای است که هنگام از دست دادن نعمت یا دچار شدن به سختی و مصیبت به شدت مأیوس و ناامید میشود: «وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ كَفُورٌ (36)». (هود: 9)5. شتاب زدگی
از ویژگیهای منفی انسان، فقدان بردباری در مقابل گناه، بلا، فقر، لذت و اطاعت خداوند و نیز ترجیح دادن منافع حرام کوتاه مدت بر منافع حلال بلندمدت است: «وَیَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً (37)»؛ (اسراء: 11) یا اینکه: «خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ (38)». (انبیاء: 37)6. ضعف
قرآن کریم با آنکه انسان را جزو برترین موجودات معرفی میکند، به ضعیف بودن او هم اشاره میکند و میفرماید: «وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفاً (39)». (نساء: 28) منظور از ضعف انسان، هم بُعد جسمانی و هم بُعد روحانی وی است. از نظر جسمی، انسان به قدری ضعیف است که یک غذای نامناسب یا محیط آلوده یا یک حشره کوچک میتواند برای انسان مشکلات جسمی ایجاد کند و از نظر روحی نیز انسان ضعیف است، زیرا قوای درونی او همواره با یکدیگر در ستیز هستند و هر کدام میخواهند که انسان را به سمت خود بکشانند. (نصری، 1361)7. حرص
از نظر قرآن، طبیعت و خلقت اولیه انسان به گونهای است که نسبت به امور خیر و شر بسیار حریص است: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً (40)». (معارج: 19)8. حبّ مال
از نظر قرآن، انسان دلبستگی شدیدی به مال و ثروت دارد، به گونهای که مال و ثروت عامل غفلت و فراموشی انسان از هدف اصلی حیات معرفی شده است: «وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً (41)». (فجر: 20)9. غفلت و فراموشی
آیه شریفه زیر به بهترین شکل غفلت و جایگاه غافلان را روشن میکند: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (42)». (اعراف: 179) در واقع، غفلت، بشر را از هدف آفرینش یعنی گام برداشتن در مسیر تکامل دور میکند.10. طغیانگری
از نظر قرآن، اگر انسان احساس بی نیازی و توانگری کند، به سرکشی و طغیانگری خواهد پرداخت: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَآهُ اسْتَغْنَى (43)»؛ (علق: 7-6) «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ (44)»؛ (تکاثر: 1) «وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ (45)». (شوری: 27)11. مجادلهگری
یکی از ابعاد طبیعت انسانی این است که وی موجودی مجادلهگر است، یعنی در برابر حقایق مسلّم عالم هستی، مناقشه و مجادله میکند: (نصری، 1361: 155) «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً (46)». (کهف: 54)12. فخرفروشی و مباهات
از ابعاد دیگر طبیعت اولیه انسان، فخرفروشی و مباهات به داشتهها و نعمتهای خاص خودش است: «وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (47)». (هود: 10)13. جهالت و نادانی
بی تردید علت عمده گناهان، جهل و نادانی انسان است. اگر انسان صورت صحیح و واقعی اعمال خود را میشناخت و نسبت به آثار اعمال نیک و بد آگاهی داشت، مرتکب بسیاری از گناهان نمیشد و به خوبیها پشت نمیکرد. (نصری، 1361: 165) «إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (48)». (احزاب: 72)روشهای تربیتی اسلام
اسلام مکتبی جامع و واقعگراست که در آن به همه جوانب نیازهای بشری اعم از دنیوی و اخروی، جسمی و روحی، فردی و اجتماعی و... توجه شده است، لذا برنامهای جامع با هدف تکامل و تعالی انسان برای تمام امور زندگی بشر معرفی کرده است. این دین بزرگ الهی از شیوههای تربیتی متنوع و مختلفی برای رشد همه جانبه انسان استفاده کرده است. مثلاً، در قرآن کریم برای رشد انسان، روشهای ویژهای که هماهنگ با فطرت و نظام وجودی انسان است، معرفی شده است.از جمله روشهای قرآنی میتوان به تذکر اشاره کرد: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (49)»؛ (ذاریات: 55) یادآوری کن که آنها که اهل ایمان هستند از تذکر تو بهره مند میشوند. همچنین قرآن کریم سه روش حکمت، موعظه و مجادله را مورد تأکید قرار میدهد. حکمت، یعنی سخن متقن و محکم که قابل شک و تردید نباشد. موعظه، سخنی است که دل را نرم میکند و مجادله، سخن گفتن از طریق نزاع و غلبه جویی است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (50)». (نحل: 125) روش تربیتی دیگر قرآن که میتوان به آن اشاره داشت، روش تشویق و انذار است. قرآن کریم در آیات بسیاری مؤمنان را تشویق کرده و کافران را بیم داده است: «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ (51)». (کهف: 56) همچنین، قرآن کریم برخورد صحیح را به عنوان یکی از روشهای تربیتی خود مورد تأکید قرار میدهد، زیرا هنگامی میتوان فردی را در مسیر رشد هدایت کرد که با وی به گونهای صحیح برخورد شود؛ (نصری، 1361) مثلاً، در آیه «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى. فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَكَّرُ أَوْ یَخْشَى (52).» (طه: 44-43) شایان ذکر است که روشهای تربیتی، دستورالعملهایی عملی هستند که اعلام میکنند برای رسیدن به مقصد و مقصودمان باید چه کاری انجام دهیم. (باقری، 1380) در واقع، روشها دستورهای جزئی و عملی برای رسیدن به یک هدف هستند. برخی از محققان در تلاش برای توصیف کامل روشهای تربیتی اسلام، پژوهشهایی در زمینه روشهای تربیتی، اخلاقی و سیاسی انجام دادهاند که در این بخش به معرفی این شیوههای تربیتی پرداخته میشود. شایان ذکر است، تلاش محققان این است که مهمترین روشهای تربیتی اسلام توصیف شود.
روشهای تربیت اخلاقی به وسیله فراهانی و دیگران (1388) بررسی شده و 29 روش تربیتی مورد تأکید قرار گرفته است که عبارتند از:
1. مراقبه و محاسبه نفس: یکی از روشهای مهم خودسازی و حسابرسی از خود است.
2. مجاهده و تحمیل بر نفس: یکی از شیوههای تربیتی دیگر، مبارزه با نفس و تحمیل بر نفس به منظور خودسازی است.
3. پرهیز از معاصی: احتراز از گناهان و دوری از معاصی روش تربیتی مورد تأکید امام صادق است.
4. روش اعتدال بیم و امید: امید بیش از حد، فرد را گستاخ و خوف بیش از حد، فرد را متوقف میسازد.
5. روش میانه روی در کارها و عبادات: انحراف از اعتدال در هر چیز از جمله در عبادت و فعالیتهای مختلف زندگی، انحراف از حق و گمراهی است.
6. روش یادآوری نعمتها: یادآوری نعمتها، در واقع شکر نعمتها را به جا آوردن است.
7. روش امر به معروف و نهی از منکر: با امر به معروف و نهی از منکر به انسان یادآوریهایی میشود.
8. روش انذار و تبشیر: هم ترس از جهنم و هم بشارت به بهشت مورد تأکید قرار گرفته است.
9. روش عبرت آموزی: عبرت از زندگی گذشتگان، از جمله روشهای تربیتی اسلام است.
10. روش دوری از ذلت و سبک شماری خویشتن: مؤمن نباید خود را خوار و ذلیل کند؛ مؤمن به عزت الهی عزیز است.
11. روش تکریم شخصیت؛ امام صادق (علیه السلام) میفرماید: از ما نیست کسی که بزرگ ما را احترام و به خردسال ما ترحم نکند.
12. روش عیب پوشی: امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هرکه کار زشتی را فاش کند، همچون کسی است که آن را انجام داده است.
13. روش انعطاف پذیری: منظور از انعطافپذیری و مدارا، شفقت همراه با گذشت و عفو نسبت به مردم است.
14. روش صبر: صبر مانند سر برای ایمان در نظر گرفته شده است.
15. روش مرحلهای کردن: در تربیت باید مراحل را در نظر گرفت.
16. روش تجدید نظر در تکلیف: امام صادق (علیه السلام) میفرماید: مگر نمیدانید در ابتدا اسلام دستور داد که هر مؤمن در مقابل ده نفر از کفار باید جنگ کند و پایدار باشد و اجازه فرار نداشت، اما این حکم در جهت ترحم بر مؤمنین تغییر یافت و دستور رسید که هر یک مؤمن در مقابل دو نفر از کفار باید پایدار باشد.
17. روش استدراج: استدراج به معنای اندک اندک و آهسته آهسته پیش رفتن است و از هر کس باید با توجه به وسع و تواناییاش انتظار داشت.
18. روش مناظره و مباحثه: برای تبلیغ و ارشاد از روش مناظره و مباحثه صحیح و اصولی میتوان بهره برد.
19. روش موعظه: نقش موعظه، جهالت زدایی و غفلت زدایی است که برای ارشاد و تبلیغ از آن بهره گرفته شده است.
20. روش توأم کردن علم و عمل: یکی از بهترین راهها برای تعلیم هر چیزی آموزش عملی است.
21. روش ایجاد عادت مطلوب.
22. روش الگوبرداری: الگوهای پاک و با فضیلت، انگیزه و میل به پاکی و آراستگی به فضائل را در فرد ایجاد میکند و الگوهای ناپاک و بی فضیلت فرد را به سوی ناپاکی و رذایل میکشاند.
23. روش عطا و بخشش: برای دستیابی به اصل فضل، روش هدیه دادن کمک کننده است.
24. روش مهرورزی: انسان نیاز به محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن دارد.
25. روش توبه: توبه راه گشاده و فراخ خروج از ظلمات به سوی نور و در واقع، لطف و رحمتی است که از جانب خدا برای نجات و هدایت آدمیان پیش بینی شده است.
26. روش خوش خلقی و خوش سلوکی: خوش خلقی و نیکی کردن، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکند.
27. روش اعتراف به تقصیر: اعتراف به گناه در دعاهای مختلف مورد تأکید قرار گرفته است.
28. روش آراستن ظاهر: استفاده از پوشش آراسته و زیبا مورد تأکید قرار گرفته است.
29. روش تزیین کلام: آراستگی به ظاهر خلاصه نمیشود، بلکه در کلام و صحبت هم باید آراسته بود.
همچنین رهنما و دیگران (1387) بر مبنای تربیت سیاسی از منظر امام علی (علیه السلام) 79 روش تربیتی را استخراج کردهاند که برخی از آنها عبارتند از: توجه دادن به ارزشهای الهی به جای ارزشهای غیر الهی، یادآوری مرگ، توجیه ناپذیری رسیدن به هدف با هر وسیله، توصیه به جهاد با نفس، پرهیز دادن از خودپسندی، اصرار بر پاداش و تنبیه متناسب با عمل، تأکید بر رعایت حقوق متقابل مردم و حاکمان، توصیه به برخورد محبت آمیز با مردم، پرهیز دادن از مصاحبت با بَدان، توصیه به همنشینی با نیکان، تأکید بر پنهان داشتن عیوب مردم، تأکید بر حساب کشی از خود، ملایمت و مدارا و سفارش به نیکی در مقابل بدی. (رهنما و دیگران، 1387)
یافتههای تحقیق
در این بخش به صورت تفکیکی هر یک از شیوههای تربیتی اسلام توضیح داده میشود و سپس با بهرهگیری از ویژگیهای انسان بر مبنای قرآن مجید و سایر متون دینی، جنبهای از شخصیت انسان و یا بُعدی از ابعاد وجودی انسان که در شیوه تربیتی مورد توجه خاص بوده است، استنتاج میشود.1. توصیه به صبر
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: آن گاه که برایت مشکل و بلیهای پیش میآید، خودت را وادار به صبر کن. (مصباح یزدی، 1383) یکی از روشهای تربیتی که در قرآن زیاد از آن استفاده میشود، روش دعوت و توصیه به صبر است. در قرآن 103 آیه وجود دارد که بر مضامین صبر، صابران و صبرکنندگان تکیه میکند و همین، نشان دهنده اهمیت این روش تربیتی در رشد انسان است. از جمله این آیات میتوان به آیات ذیل اشاره کرد: «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (53)»؛ (شوری: 43) «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ (54)»؛ (نحل: 126) «وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُو یَعْمَلُونَ (55)»؛ (نحل: 96) «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُوا ... (56)». (اعراف: 128) این شیوه تربیتی به قدری حائز اهمیت است که از آن به منزله سر ایمان تعبیر شده است. (اصول کافی، به نقل از فراهانی و دیگران، 1388)این توصیهی اکید به صبر، نشان دهنده این است که انسان به صبر کردن نیازمند است؛ زیرا از نظر قرآن، انسان موجودی شتابگر است، یعنی انسان ذاتاً عجول است: «وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً» (اسراء: 11) یا «خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ». (انبیاء: 37) یکی از ویژگیهای طبیعی انسان، عجله کردن است. انسان هر وقت چیزی را میخواهد، بدون اینکه جنبههای مثبت و منفی آن را به دقت در نظر گیرد تا راه خیر و صلاح را انتخاب کند و از راه شر و فساد بگریزد، با عجله و شتاب به دنبال آن میرود. لذا قرآن طبیعت اولیه انسان را عجول میداند، به گونهای که به تمایلات درونی خود و خواستههای خود توجه میکند و بدون در نظر گرفتن مصالح و مفاسد کارش، دست به انتخاب میزند. (نصری، 1361: 158) با توجه به همین ویژگی طبیعی وجود انسان است که قرآن توصیه به صبر را به صورت مداوم تکرار میکند؛ زیرا انسان آن چنان عجول است که گویی خمیرمایه وجودش از عجله آفریده شده است و چنانچه این عجله کنترل نشود، آسیبهای زیادی به وی وارد میشود، مضرات زیادی نصیبش میشود و از منافع و سودهای فراوانی بی بهره میماند. قرآن برای کنترل عجله در انسان به صورت مداوم توصیه به صبر و بردباری میکند.
همچنین این روش تربیتی ناظر به یکی دیگر از ویژگیهای انسان است. زمانی که انسان دچار مشکل یا مسئله یا مصیبتی میشود، فقط شرایط حال و تجارب گذشتهاش را در نظر میگیرد و برای آینده کمتر برنامه ریزی میکند. در این مواقع، ذهن انسان بر همان مصیبت، مسئله یا موضوع متمرکز میشود و نمیتواند فراتر از آن صحنه و موقعیت، چیزی را ببیند یا برای آن برنامه ریزی کند: «لکی لا تأسو علی مافاتکم». در همین مواقع است که قرآن صبر را با اولویت بیشتری مورد تأکید قرار میدهد. زیرا صبر امید به آینده را در فرد بیدار نگه میدارد و مانع از تمرکز بر مصیبت یا مشکل فعلی و غرق شدن در ناامیدی برای فرد میشود: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ (57)». (لقمان: 17)
2. عبرتآموزی
یکی از روشهای تربیتی قرآن، توجه دادن به زندگی گذشتگان و عبرت گرفتن از آنهاست. اسلام زندگی گذشتگان یا اشخاص با شوکت و مقام را در جلوی چشم انسان قرار میدهد و سرنوشت آنها را با وی مقایسه میکند، تا به این وسیله انسان را از خواب غفلت بیدار کند و از طریق تشابه وجود انسانیِ دو نسل مختلف با یکدیگر، انسان را از تکرار کردن اشتباهات گذشتگان برحذر دارد. در واقع، یکی از ویژگیهای انسان این است که از تجربیات افراد دیگر به عنوان یکی از منابع اصیل تأثیر میگیرد و در قرآن نیز از این ویژگی در جهت رشد انسان استفاده میشود و به همین جهت تجارب زندگی گذشتگان و نکات مثبت و منفی آن یادآوری میشود، تا انسان راه اشتباه را دوباره طی نکند.همچنین، همان طور که قبلاً توضیح داده شد، این روش تربیتی برای بیدار کردن انسان از غفلت به کار گرفته میشود. در واقع انسان به عنوان موجودی معرفی شده است که دچار غفلت و فراموشی میشود، اما میتوان با توجه دادن وی به زندگی گذشتگان و تجارب تلخ و شیرین آنها، نور بیداری را در انسان برافروخت.
آنچه در روش تربیتی عبرت آموزی شایسته توجه است اینکه در این روش تربیتی، قرآن از زندگی افرادی که مشابه خود انسان بودند، زندگی مادی و طبیعی خوبی داشتند، استفاده میکند و این نشان دهنده یکی دیگر از ویژگیهای انسان و آن تأثیر گرفتن از همنوع است؛ یعنی انسان از همنوعش تأثیر زیادی میگیرد. لذا قرآن سعی میکند این تأثیر را در مسیری قرار دهد که به رشد و تعالی انسان بینجامد و از طریق عبرت گرفتن از زندگی گذشتگان، انسان سعی کند خود را از دامن اشتباهات گذشتگان برهاند و غرق در معاصی نشود.
از طرف دیگر، اصل تربیتی عبرت آموزی همچنین ناظر به یکی دیگر از ویژگیهای انسان و آن، غرور و خودبرتربینی انسان است. در واقع، این روش تربیتی با توصیف گذشتگان، حشمت و مقام آنها، قدرت و تمکن آنها، توانایی جسمانی و برتریهای آنها، زنجیری بر دام غرور و خودبرتربینی انسان انداخته است؛ زیرا انسان خودش را فردی خاص و تافته جدا بافته نمیبیند و همین امر میتواند زمینه ساز ایجاد تحول روحی در انسان شود (58). نقش تربیتی عبرت از دیدگاه معصومین (علیهم السلام) این است که انسان را اهل عبور از غفلت به بصیرت میکند و او را از خانه غرور بیرون میآورد و به خانه شعور میرساند. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «من اعتبر ابصر (59)». (28)
3. پرهیز از خودپسندی (تکبر) و توجه دادن به نتایج و آثار آن
قرآن داستان آفرینش انسان و عدم سجده ابلیس با آن سابقه چندین هزار ساله عبادت در درگاه الهی، مسئله استکبار شیطان و این نکته را گوشزد میکند که چگونه تکبر و خودپسندی میتواند حاصل عبادات و طاعات بنده خداوند را به باد دهد و چنین فردی را به عدم پذیرش حق و تمرد از فرمان خداوند دچار سازد.از جمله خصوصیات انسانی که خداوند وی را با استعدادهای گوناگون آفریده، مثبت بودن نیروهای درون وی، کارآمدی، جهت دار بودن و بااراده بودن او است. به همین جهت، در زندگی عملی، انسان نیروی مثبتی تلقی میشود که پیش رونده است و بر نیروهای مادی موجود در طبیعت چیره میآید و همه آنها را در جهت اهداف خود مهیا و آماده میسازد. حال اگر این استعدادها و نیروهای مثبت در حالت متعادل و هماهنگ با نظمی خاص، روشن و مشخص به هدف متعالی ختم نشود، این نیروی عظیم متحرک که حرکت رو به جلو دارد، دچار سرگردانی و سپس طغیان میشود. «طغیان»، لغزشگاهی است برای فعالیتهای مثبت انسان و باعث سرکشی و گردنکشی جسم و روح وی میشود. (قطب، 1376)
انسان در حالت سرکشی، دچار نوعی عدم تعادل و ناهماهنگی میشود که به جای استفاده از این نیروی خدادادی در جهت تربیت جسم و روح، از آن به عنوان امتیازی ویژه بهره میگیرد تا نسبت به دیگران از حقوق معنوی و مادیِ متمایز و بیشتری برخوردار شود. این خودبرتربینی میتواند به اشکال متفاوتی از جمله برتری نژادی، ملی، اقتصادی، اجتماعی و... بُروز یابد. لذا به نظر میرسد که به همین دلیل است که قرآن، در آیات مختلف، سعی در نشان دادن عواقب و نتایج استکبار و پرورش حس خودبرتربینی وی کرده و با توجه به این نیروی بالقوهای که در درون انسان وجود دارد، با هدفِ به فعل رسیدن آن به شکل صحیح و ثمربخش، نسبت به آن هشدار داده است. به عنوان مثال، در آیه چهار سوره قصص، با نام بردن از مستکبری مثل فرعون و ذکر اعمال و سرگذشت وی، نمونهای عینی از خودپسندی و عاقبت آن را در پیش چشم مخاطب قرار میدهد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ (60)»؛ (قصص: 4) «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (61)». (قصص: 83)
4. توجه دادن انسان به جهان خلقت و آفرینش و یادآوری مرگ
از لحاظ لغوی، توجه به معنای نشان دادن یا در معرض تماشا قرار دادن و از نظر اصطلاحی، به معنای آگاه ساختن و معطوف کردن حواس و ذهن انسان به یک مسئله است. قرآن در آیات مختلفی خود را یک یادآوری برای جهانیان معرفی میکند: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ (62)». (تکویر: 27) از سوی دیگر، قرآن در آیات متعددی انسان را دعوت میکند و از او میخواهد که چشم بصیرت خود را در آیات هستی باز و از پشت آنها دست قدرت آفریننده بدیع را ببیند و درک کند (63).همچنین قرآن با استفاده از طبیعت برای بیدار کردن حس و زنده نگه داشتن آن در درون جان انسان، به بیان تشبیهاتی زنده از طبیعت میپردازد که موقعیتهای نفسانی و امور و شئون اجتماعی انسان را نمایان میسازد (64). (قطب، 1375: 45)
به علاوه، از طریق بیان زیباییها و شگفتیهای جهان آفرینش و موجودات و مراحل آفرینش خود انسان، روح انسان را بیدار میسازد و به آفریننده جهان توجه میدهد (65).
در همین روند، یادآوری مرگ و آگاه کردن انسان به محدود بودن زندگی وی در دنیا و تذکر انسان به فانی و زودگذر بودن این جهان نیز با همین هدف انجام میشود. در قرآن و کلام معصومان توصیههای بسیار زیادی درباره مرگ و یاد مرگ به چشم میخورد (66)؛ همچنان که امام علی (علیه السلام) در این باره فرموده:
یاد مرگ از دلهای شما رفته و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته است، دنیا پیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودگذر دنیا بیش از متاع جاویدان آخرت در شما نفوذ کرده و دنیازدگی آخرت را از یاد شما برده است. (نهج البلاغه: خطبه 113)
با دقت در آیات و روایات فراوانی که درباره یادآوری انسان در زمینههای مختلف به چشم میخورد، مسلّم و واضح است که انسانِ مخلوق خداوند با تمام امتیازات و برتریهایی که خداوند برای او در قرآن ذکر کرده، (بقره: 34-30، اسراء: 70، ابراهیم: 33، حجر: 30) به دلیل اقتضائات جسمانی و ویژگی مادی که از ارکان اصلی تشکیل دهنده جسم او است، دچار غفلت و فراموشی میشود. این غفلت، نتیجه عادت و انس انسان به جهان و محیط اطرافش است. این خو گرفتن، از طبایع انسان و از ضروریات نفس وی است که ناگزیر به فعل میرسد و منشأ به فعل رسیدن استعدادهای مفید دیگر در انسان، نظیر مهارتهای آموزشی وی مثل خواندن، آموزش و... است. با این حال، گاهی این طبیعتِ بالفعل، از حد معمول و ثمربخش نفس، پا را فراتر نهاده و باعث انجماد و عدم بصیرت روح انسان میشود. در اینجاست که تعالیم دینی و روشهای تربیتی قرآن وارد عمل شده و از طریق توجه دادن انسان به: الف) جهان خلقت (سیر آفاق)؛ ب) محدودیت جهان و فرارسیدن مرگ (یادآوری مرگ)؛ و ج) آفرینش انسان (سیر انفس)، نفس او را از خواب غفلت بیدار میکند. قابل ذکر است که قرآن در این باره قدرت عجیبی از خود نشان میدهد و این امر در این کتاب مقدس به شکلی ویژه محقق شده است. به عنوان مثال، حروف مقطعه ابتدای آیات، نظم آهنگ کلمات، جملات و آیات قرآن، کلمات ابتدای برخی آیات مثل ویل، قل، حروف استفهام، حروف ندا و موارد متعدد دیگر، یک نوع توجه و تذکر در مخاطبان ایجاد میکند.
5. توصیه به تقوا
تقوا یک مفهوم اخلاقی است که در متون دینی ما به عنوان نیرویی معنوی و روحی از آن یاد شده است. امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه، تقوا را نیرویی روحی، مقدس و متعالی معرفی میکند که منشأ کششها و گریزهایی میشود که به ارزشهای متعالی و فراحیوانی ختم شده و از پستیها و آلودگیهای متعددی جلوگیری میکند (67). در مفهوم تربیتی تقوا، میتوان به خاصیت بازدارندگی و اثر ایجاد شناخت آن اشاره کرد. در واقع، انسانی که به این خصوصیت و ویژگی آراسته است، از نیرویی برخوردار است که به فرموده امام علی (علیه السلام) به وی بصیرت و روشن بینی میدهد (68) تا پرتگاهها را بشناسد، افراطها و تندرویها را تشخیص دهد و در مواقع خطر خود را از مهلکه نجات دهد.یکی از خصوصیات طبیعت انسان که نمود ویژهای دارد، افراط و زیاده روی در استفاده از نعمتهای مادی و امکانات این دنیایی است. این افراط با کمک نفس اماره صورت میگیرد و میتواند زمینه سقوط انسان را در پرتگاههای گناه و غفلت فراهم سازد. تقوا، نیروی بازدارندهای محسوب میشود که در مقابل این کشش افراطی نقش اصلاحگر را به عهده دارد. تقوا در مراحلی که به یک قدرت فوق العاده در درون انسان تبدیل شده، نیرویی است که به مقابله با «تسویل نفس» (69) میپردازد که به عنوان یک بیماری و انحراف بزرگ در قرآن ذکر شده است (70). تقوا میتواند به نابودی این مخلوق شیطانی کمک کند.
6. عبادت
یکی از بارزترین روشهای تربیتی اسلام، روش عبادت است. عبادت در این دیدگاه محدود ماندن در آداب و رسوم تعبدی معروف مانند نماز، روزه، زکات و... نیست، بلکه فراتر رفتن از این اعمال عبادی است؛ به این معنا که عبادات، زمینه ساز پیوند همیشگی با خداوند هستند. اعمال عبادی با ایجاد حس پیوستگی و اتصال دائمی با معبود حقیقی که منشأ قدرت، رحمت، حکمت و خوبیهاست، به نوعی تمام این ویژگیها را به انسانی که مخلوق و آفریده او است، هدیه میدهد. (قطب، 1375: 28)البته شیوه تربیتی مبتنی بر عبادات، هنگامی در تربیت انسان راهگشا و ارزشمند است که شیوه رفتار، کردار، تفکر و ادراک و همه شئون دیگر زندگی را دربر بگیرد و تمام جوانب زندگی و امور مربوط به حیات به روشنی بر این اصل استوار شود، تا در هر لحظه شایستگیها و ناشایستگیها را مانند آیینهای صاف و بی غبار نمایان سازد. (قطب، 1375: 29) همان طور که در تعریف عبادت مطرح شد، یکی از کارکردهای روش تربیتی باید نمایاندن شایستگیها و ناشایستگیهای وجود انسان و به عبارتی نقاط قوت و ضعف انسان باشد. عبادت به عنوان یکی از روشهای مهم تربیت اسلامی، نقش مهمی در تشخیص و رفع بیماریهای نفسانی انسان دارد.
یکی از موانع رشد انسان، بیماریهای نفس وی است که به اشکال مختلفی از جمله به صورت نفس طغیانگر یا اماره به گناهان، نفس خودپرست، نفس خودنما، نفس خودپسند، نفس خودبزرگ بین و... بُروز مییابد (71). روش عبادت در راستای از بین بردن این خصوصیات بیمارگونه و تبدیل آن به ویژگیهای طبیعی مثبت که در جهت پیشبرد استعدادهای انسان است، سعی در تعدیل و تبدیل این ویژگیهای نکوهیده نفس از طریق هدایت انسان به سمت خشوع، تقوا، طلب رضای خداوند، تسلیم به رضای خداوند، محاسبه و مراقبه نفس میکند، که موارد خشوع، تقوا و... که در بالا مطرح شد، به عنوان نتایج رفتاری حاصل از روش تربیتی عبادت مطرح است (72).
7. تذکر
با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای سرشت انسان انعطاف پذیری و چندگانگی آن است، روش تذکر مستمر و مداوم مورد تأکید قرار گرفته است. در واقع، سرشت نفسانی انسان سرشتی نرم و قابل انعطاف است که هرگز به یک صورت باقی نمیماند. این سرشت قابل انعطاف به صورتهای مختلفی جلوه میکند. گاهی جنبهای از آن در حال ابراز وجود و برونی شدن است و جنبهای دیگر در حال مخفی شدن و آشکار نشدن؛ یعنی ممکن است جنبهای از وجود ابراز و جنبهای دیگر در پشت آن پوشیده شود، لذا وجود انسان همیشه در حال حرکت و تکاپو تعریف شده است. (قطب، 1375) با توجه به این ویژگی سرشت آدمی است که اسلام همواره تذکر میدهد و تذکر دائمی به نفس را به عنوان یکی از راهکارهای اصلی برای تربیت نفس انسان معرفی میکند. دلیل این مسئله این است که امکان دارد انسان با تلاش و تقوای الهی جنبهای از وجودش را رشد دهد یا اینکه برخی از بیماریهای نفسانی را علاج کند، اما باید متوجه این موضوع بسیار مهم باشد که اگر چه جنبهای از نفس را در کنترل خود آورده است، ولی نفس انسانی، نفسی قابل انعطاف است و ممکن است در همان زمان جنبههایی از نفس از دید انسان پنهان شده باشد که اگر با روش تذکر و یادآوری مداوم به نفس، آنان را مورد توجه قرار ندهد، همین جنبههای مخفی فعلی میتوانند زمینه سقوط انسان در مرحلهای بعدتر را فراهم کنند؛ همان طور که افراد زیادی در نتیجه همین نادیده گرفتن اثر تربیتی تذکر مداوم دچار انحراف از رشد متعالی شدهاند.در واقع، اسلام با توجه به حرکت و تکاپوی دائمی نفس انسان، خود را مجهز به روش تربیتی خاصی میکند تا بتواند همواره در این مسیر پر از تکاپو و حرکت، همراه انسان باشد و او را متوجه دگرگونیها و تغییرپذیریهای نفسانی خود کرده تا وی بتواند برای آن برنامه ریزی کند. لذا قرآن انسان را هیچ گاه از تذکر دادن به نفس خود مصون نمیداند و همواره تذکر را برای انسان الزامی میداند. به همین دلیل است که اسلام برای رشد نهایی انسان، حد نهایی یا هدفی خاص را تعریف و مشخص نکرده است. لذا میتوان استنباط کرد که مشخص نکردن هدفی خاص برای رشد انسان نیز ناظر به همین صفت نفس انسان یعنی انعطاف پذیری، تغییرپذیری و چند جنبه بودن آن است.
8. کرامت نفس و تکریم شخصیت
کرامت از ریشه کرم و به معنی سخاوت، شرافت و عزت به کار میرود. قرآن از این اصل تربیتی در جاهای مختلف یاد میکند: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ (73)». (اسراء: 70) برخی معتقدند نقطه تمایز انسان و سایر موجودات و عامل خضوع و خشوع فرشتگان در برابر انسان، کرامت انسان است. آنچه فرشتگان به سجده و تعظیم در برابر آن مکلف شدند، گوشت و پوست و استخوان نبود، بلکه کرامت انسانی بود و موجودی که در برابر این کرامت سر تعظیم فرود نیاورد، از درگاه الهی رانده و دشمن خدا قلمداد میشود. (ابی یعقوب، 1970) همچنین بار امانت الهی و مقام خلافت الهی که برعهده اشرف مخلوقات قرار گرفت، بر ضرورت این کرامت افزوده است. لذا در مکتب اسلام به جایگاه انسان و ارزشی که دارد، توجه خاصی شده است؛ به گونهای که انسان با عنوان «احسن المخلوقین» خطاب شده است. میتوان گفت، علت اینکه در قرآن و معارف دینی به طور مکرر بر کرامت نفس تأکید میشود، توجه به این اصل تربیتی است که خودآگاهی و توجه به برتری انسان و ارزشمندی گوهر وجودی وی، او را (به دلیل حب ذات) به حراست و پاسداری از کرامت و عزت خویش فرامی خواند و به سوی ارزشهای متعالی سوق میدهد. (نجفی و متقی، 1389)به علاوه، اسلام در تربیت انسان نگاهی متعادل و واقع بینانه دارد و ضعفها و نقاط قوّت وی را با هم در نظر میگیرد. در جایی قرآن میفرماید: «خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفاً»؛ (نساء: 28) انسان با ضعف آفریده شده است، اما همین انسان ضعیف در جای دیگر به عنوان خلیفه الهی معرفی شده است. در واقع، اسلام از طریق تکریم شخصیت مانع از ایجاد احساس خود کم بینی و حقارت در انسان میشود و زمینه تقویت عزت نفس را در انسان فراهم میکند. کرامت، نقشی انگیزه بخش برای انسان دارد و انگیزه رفتن به سوی اعمال متعالی و دوری از گناهان را در وی فراهم میکند؛ زیرا این احساس را که انسان توان و قدرت رسیدن به افقهای متعالی را دارد، تقویت و بدین ترتیب بستری برای حرکت انسان فراهم میکند.
می توان گفت کرامت کارکردی دو جانبه دارد: هم به تقویت خود متعالی انسان میپردازد و هم به تعدیل خود طبیعی و حیوانی انسان توجه دارد. از طرفی، کرامت به انسان انگیزه تلاش در جهت تعالی روح میبخشد و از طرف دیگر، مانع غرق شدن انسان در نقاط ضعف و ایجاد احساس حقارت و خودکم بینی در وی میشود. لذا کرامت، انگیزه حرکت به سوی قرار گرفتن در جایگاه ارزشی خود را فراهم میکند. حضرت علی در این زمینه میفرماید: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته»؛ کسی که دارای کرامت نفس باشد، شهوات در پیش وی بی ارزش میشود. (فیض الاسلام، 1326: 449) همچنین میفرماید «من کرمت علیه نفسه لم یحفها بالمعصیة»؛ کسی که برای خود ارزش و کرامت قائل است، خود را به معصیت گناه، خوار و زبون نمیسازد. (برارش، 1376، باب 41؛ به نقل از نجفی و متقی، 1389)
در پایان باید گفت کرامت به عنوان یک عامل برای تحریک و برانگیختن انسان عمل میکند. در مقابل این روش تربیتی انگیزه بخش و تحریک کننده، میتوان روش تربیتی تقوا را مطرح کرد که یک عامل بازدارنده برای انسان محسوب میشود؛ زیرا در روش تربیتی تقوا، سعی بر آن است که انسان را از زیاده رویها و افراطهایی که به دلیل ویژگی خود بزرگ بینی نفس به وی القا میشود، بازدارد.
9. انذار و تبشیر
از دیدگاه قرآن کریم، انسان موجودی است که برای رشد او باید از دو عامل استفاده کرد: تشویق و انذار. انسان موجودی نیست که فقط بتوان با تشویق او را در مسیر رشد کشاند. همچنین، انسان موجودی نیست که تنها با تهدید بتوان او را به سر منزل مقصود رساند. لذا، قرآن به هر دو بُعد توجه میکند؛ یعنی هم انسان را بشارت میدهد و هم انذار میکند. انبیا نیز در جهت اهداف خود از هر دو عامل استفاده میکنند و به همین دلیل قرآن آنها را مبشر و منذر معرفی میکند: «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ». (کهف: 56) قرآن مؤمنان را با وعده بهشت و نعمتهای فراوان تشویق میکند: «یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (74)». (شوری: 23) همچنین، قرآن کریم کسانی را که در جهت پستیها و رذایل گام برمیدارند، منافقان و کافران را از عذاب دردناک دوزخ میترساند: «بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً (75)». (نساء: 138)این اصل تربیتی که قرآن و معارف دینی هم از انذار و هم از تبشیر استفاده میکنند، نشان دهنده این است که امید بیش از حد، فرد را گستاخ و ترس بیش از حد، فرد را متوقف میسازد. قرآن با این روش تربیتی مانع از ایجاد روحیه یأس و ناامیدی در انسان میشود و زمینه حرکت را فراهم میآورد. زیرا یکی از ویژگیهای طبیعت انسانی این است که هنگام از دست دادن نعمتها و یا زمانی که دچار سختی و مصیبتی میشود، به شدت مأیوس و ناامید میشود: «وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ كَفُورٌ (76)»؛ (هود: 9) «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ یَئُوساً (77)». (اسری: 83) همچنین، روش تربیتی انذار و تبشیر در اسلام نشان دهنده دو خط موازی ترس و امید در طبیعت انسان است. امام صادق (علیه السلام) از قول پدر گرامی شان میفرمایند: «هیچ بنده مؤمنی نیست، مگر آنکه در دلش دو نور است، نور بیم و نور امید، که اگر این وزن شود، بیشتر از آن نیست و اگر آن وزن شود، از این بیشتر نیست». (کلینی، بی تا؛ به نقل از فراهانی و دیگران، 1388)
بر همین اساس، در روش تربیتی اسلام، بر هر دوی این خطوط موازیِ طبیعتِ انسان، تکیه و برای هر دو برنامه ریزی شده است. لذا، اسلام در روشهای تربیتی خود بر این دو ویژگی فطری انسان (بیم و امید) تکیه میکند، ابتدا هر ترس تباه کننده و هر امید بیهوده را از انسان میگیرد و سپس او را از چیزهایی که شایسته ترس هستند، انذار میدهد و به چیزهایی که سزاوار امید هستند، بشارت میدهد. نخست، همه چیزهایی را که بر دوش بشر سنگینی و فشار میآورد، برمی دارد و خوفهای درهم و آشفتهای را که واقعیت ندارد و در حقیقت امر تغییری نمیدهد، از تار ترس میزداید. ترس از مرگ را از نفس میزداید، زیرا این نوع ترسها بدون هیچ نتیجهای نیروی انسان را تمام کرده و سرنوشت را درهم میکوبد. (قطب، 1376) از این رو، قرآن به شکلها و آهنگهای گوناگون حقیقت مرگ را یادآوری میکند: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» (78)؛ (آل عمران: 185) «وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (79)؛ (منافقون: 11) «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ» (80). (ق: 43) آن نیرویی شایسته ترس است که هر چیزی در تصرف قدرت او است. شایسته است که ترس فقط از خدا و از چیزهایی باشد که خدا بشر را بدان میترساند: «إِنَّمَا ذلِكُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِینَ» (81). (آل عمران: 175) همچنین آیاتی که از عذاب و سختیهای روز آخرت سخن گفته است، در سراسر قرآن فراوانند: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِیزاً حَكِیماً» (82). (نساء: 56)
در زمینه امید هم به همین ترتیب است؛ یعنی اسلام ابتدا امید به آرزوهای فریبنده و ارزشهای آشفته دروغین (سطحی) را به سوی ارزشهای حقیقی و درست برمیگرداند: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِیلاً» (83). (نساء: 77) در واقع، اسلام همراه با بهره ور ساختن بشر از نعمتهای پاکیزه زمین و آبادان ساختن جهان، به انسان هشدار میدهد که بهرههای زمینی او را نفریبد و سرشت خود را در آن مستغرق نکند، بلکه توجه خود را به امید به خدا در دنیا و آخرت جلب کند و رضا و خشنودی او را بخواهد. لذا، همان گونه که پهناورترین دامنه ترس را در قرآن، ترس از جهنم در برگرفته است، نعمتهای آخرت نیز گستره پهناوری در قرآن دارد. (نصری، 1361)
نتیجهگیری نهایی
پژوهش حاضر با هدف بیرون کشیدن صفات و ویژگیهای انسان از دل شیوههای تربیتی اسلام انجام شد. بر همین اساس، به منظور پاسخگویی و بررسی سؤال پژوهش، ده روش تربیتی به عنوان نمونه جهت بررسی انتخاب شد که عبارت بودند از: توصیه به صبر، عبرت آموزی، پرهیز از خودپسندی و توجه دادن به نتایج و آثار آن، توجه دادن انسان به جهان آفرینش و خلقت، یادآوری مرگ، توصیه به تقوا، عبادت، تذکر، کرامت نفس، انذار و تبشیر. هر یک از این شیوههای تربیتی به صورت مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. سپس ویژگی یا صفتی از انسان که در آن شیوه تربیتی مورد تأکید بود و دارای اهمیت زیادی در نظر گرفته شده بود، بر مبنای اصول انسانشناسی دینی استنتاج شد. بر مبنای نتایج به دست آمده بر روی ده شیوه تربیتی پژوهش حاضر، برخی از صفات انسان عبارتند از: عجله و شتاب زدگی، در نظر نگرفتن همه مصالح و مفساد موجود، تأثیر گرفتن از تجارب دیگران، توان رشد و تکامل، غفلت و فراموشی، غرور و خودبرتربینی، حرکت و تکاپوی دائمی نفس، افراط و زیاده روی در استفاده از نعمتهای دنیوی و غیره که در بخش نتایج پژوهش به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.پینوشتها:
* دکترای روانشناسی تربیتی، استادیار دانشگاه خلیج فارس بوشهر
** دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور استان فارس
1. «و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد».
2. «مثل عیسی در نزد خدا همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: «موجود باش! او هم فوراً موجود شد».
3. «ای مردم از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید. همان کسی که همهی شما را از یک انسان آفرید».
4. «او کسی است که شما را در رحم (مادران)، آن چنان که میخواهد تصویر میکند». همچنین رجوع شود به سجده: 7 و 8؛ حج: 5.
5. «و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بی قدر آفرید».
6. «من بشری را از گل میآفرینم، هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید». همچنین، ر.ک. مؤمنون: 14.
7. پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.
8. کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش برای خود او است؛ و هر کس بدی کند، به خویشتن بدی کرده است؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمیکند. همچنین رجوع شود به نجم: 40-39؛ کهف: 7؛ انسان: 3.
9. آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟!
10. بگو: «آیا نابینا و بینا مساوی اند؟ پس چرا نمیاندیشید؟!
11. آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز به حق... نیافریده است؟!
12. بگو: «این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، هر کس میخواهد کافر گردد».
13. ما انسان را از نطفهی مختلطی آفریدیم و او را میآزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم.
14. ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. همچنین ر.ک: دهر: 3؛ یس: 61-60.
15. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید.
16. ما انسان را از عصارهای از گِل آفریدیم؛ سپس او را نطفهای در قرارگاه مطمئن [= رَحِم] قرار دادیم؛ سپس نطفه را به صورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را به صورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم.
17. سپس آن را آفرینش تازهای دادیم.
18. هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید.
19. و توای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و او از تو خشنود است.
20. و او کسی است که شما را جانشین (و نمایندگان خود) در زمین ساخت.
21. ما شما را آفریدیم؛ سپس صورت بندی کردیم؛ بعد به فرشتگان گفتیم: «برای آدم خضوع کنید». آنها همه سجده کردند؛ جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
22. ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم.
23. پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.
24. گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
25.... که انسانها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند.
26. به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است... مگر نمازگزاران.
27. بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد.
28.... که انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است؛ و او خود (نیز) بر این معنی گواه است.
29. ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد.
30. و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حق است).
31. و قسم به جان آدمی و آن کسی که آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است.
32. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده. همچنین ر.ک: اعراف: 172؛ زمر: 8؛ اسراء: 67؛ روم: 33.
33.... که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر میکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند.
34. بگو: «اگر شما مالک خزاین رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت، (به خاطر تنگ نظری) امساک میکردید، مبادا انفاق، مایهی تنگدستی شما شود» و انسان تنگ نظر است.
35. و هنگامی که خوبی به او رسد، مانع دیگران میشود (و بخل میورزد).
36. و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.
37. انسان (بر اثر شتاب زدگی)، بدیها را طلب میکند آن گونه که نیکیها را میطلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است.
38. (آری،) انسان، از عجله آفریده شده.
39. و انسان، ضعیف آفریده شده.
40. به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است.
41. مال و ثروت را بسیار دوست دارید (و به خاطر آن گناهان زیادی مرتکب میشوید).
42. آنها دلها [= عقل ها]یی که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند؛ و چشمانی که با آن نمیبینند؛ و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند).
43. چنین نیست (که شما میپندارید) به یقین انسان طغیان میکند، از اینکه خود را بی نیاز ببیند.
44. افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.
45. هرگاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم میکنند.
46. و در این قرآن، از هر گونه مَثَلی برای مردم بیان کردهایم؛ ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله میپردازد.
47. و اگر بعد از شدت و رنجی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، میگوید: «مشکلات از من برطرف شد، و دیگر بازنخواهد گشت!» و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی میشود.
48. او [=انسان] بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد).
49. و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود میبخشد.
50. با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.
51. ما پیامبران را، جز به عنوان بشارت دهنده و اندرز کننده نمیفرستیم.
52. به سوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است. اما به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد.
53. اما کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پر ارزش است.
54. و هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید؛ و اگر شکیبایی کنید، این کار برای شکیبایان بهتر است.
55. و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام میدادند، پاداش خواهیم داد.
56. موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید.»
57.... و در برابر مصائبی که به تو میرسد، شکیبا باش که این از کارهای مهم است.
58. ر.ک به آیات حشر: 2؛ حشر: 7، یوسف: 111، نمل: 66؛ مؤمنون: 21، نور: 44، نازعات: 22.
59. «کسی که اعتبار بگیرد، بیناتر است».
60. فرعون در زمین برتری جویی کرد، و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود؛ گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرد و زنانشان را (برای کنیزی و خدمت) زنده نگه میداشت.
61. (آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار میدهیم که ارادهی برتری جویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است. همچنین رجوع شود به نسا: 173؛ اعراف: 146؛ جاثیه: 8.
62. این قرآن چیزی جز تذکری برای جهانیان نیست.
63. ر.ک: توبه: 164، انعام: 96-95، نحل: 17-10، نحل: 69-65، نحل: 79-78، انبیاء: 44، حج: 5، روم: 19، فاطر: 28-27.
64. ر.ک: بقره: 264-266؛ رعد: 17؛ ابراهیم: 24-26؛ نور: 35.
65. ر.ک. طارق: 5-10؛ غاشیه: 17-20؛ تکویر: 17-18.
66. ر.ک: ق: 43، منافقون: 11، آل عمران: 85، آل عمران: 154.
67. ر.ک: نهج البلاغه: خطبه 113، 160 و 189.
68. ر.ک: شیخی، 1386: 118.
69. در تسویل نفس، کلمه تسویل که مصدر «سوّل» است به معنای جلوه دادن چیزی است که نفس انسان خواهان آن است. در تسویل نفس، هوا و هوسهای درونی چیز زشت را برای انسان زیبا جلوه میدهد تا انسان به سوی آن کشیده شود و از نظر قرآن این عمل به وسیله شیطان انجام میشود.
70. کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است.
71. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: نصری، 1361؛ فرزانه، 1384؛ خسروپناه، بی تا.
72. ر.ک: نصری، 1361؛ فراهانی و دیگران، 1388.
73. ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم.
74. خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، به آن نوید میدهد.
75. به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی در انتظار آنهاست.
76. و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.
77. هنگامی که (کمترین) بدی به او [=انسان] میرسد، (از همه چیز) مأیوس میگردد.
78. هر کسی مرگ را میچشد.
79. خداوند هرگز مرگ کسی را هنگامی که اجلش فرارسد به تأخیر نمیاندازد، خداوند به آنچه که انجام میدهید آگاه است.
80. ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم، بازگشت تنها به سوی ماست.
81. این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنانش و شایعات بی اساس،) میترساند. از آنها نترسید؛ و از من بترسید اگر ایمان دارید.
82. کسانی که به آیات ما کافر شدند به زودی آنها را در آتشی وارد میکنیم که هرگاه پوستهای تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوستهای دیگر به جای آن قرار دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر میدهد.)
83. به آنها بگو: «سرمایهی زندگی دنیا، ناچیز است؛ و سرای آخرت، برای کسانی که پرهیزگار باشد، بهتر است؛ و به اندازهی شکاف هستهی خرمایی، به شما ستم نخواهد شد.»
* قرآن مجید، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.
* نهج البلاغه، ترجمه دشتی.
1. باقری، خسرو، 1380، نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، چاپ هشتم.
2. خسروپناه، عبدالحسین، بی تا، انسانشناسی اسلامی به مثابه انسانشناسی اجتماعی، پژوهشهای تربیت اسلامی (ویژه تربیت اجتماعی).
3. رجبی، محمود، 1385، انسانشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ نهم.
4. رهنما، اکبر؛ سبحانی نژاد، مهدی؛ و علیین، حمید، 1387، بررسی و تحلیل مبانی، اصول و روشهای تربیت سیاسی از منظر امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه، مجله علمی - پژوهشی دانشور رفتار، سال پانزدهم، شماره 30، 31-1.
5. شیخی، حمیدرضا، 1386، آشنایی با نهج البلاغه، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم.
6. فرزانه، عبدالحمید، 1384، انسانشناسی در صحیفه سجادیه، فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، پیاپی 15، 86-69.
7. فرمهینی فراهانی، محسن؛ میرزا محمدی، محمد حسن؛ و امیر سالاری، علی، 1388، بررسی تربیت اخلاقی از منظر امام صادق (علیه السلام) (مبانی، اصول و روشهای تربیتی)، مجله علمی - پژوهشی دانشور رفتار، سال شانزدهم، شماره 39، 71-65.
8. فیض الاسلام، علینقی، 1326، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نشر فیض الاسلام.
9. قطب، محمد، 1375، روش تربیتی اسلام، ترجمه سید محمدمهدی جعفری، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ پنجم.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
11. مزیدی، محمد؛ شیخ الاسلامی، راضیه، 1388، مبانی وجودشناسی و انسانشناسی روشهای تربیتی انسان از دیدگاه قرآن و سیره پیامبر اعظم، اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال اول، شماره اول، 51-15.
12. مصباح یزدی، محمدتقی، 1383، پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادقی، تهران، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله).
13. نجفی، محمد؛ متقی، زهره، 1389، تربیت کریمانه در انسانشناسی اسلامی، مطالعات اسلامی در علوم رفتاری، سال اول، شماره دوم، 98-71.
14. نصری، عبدالله، 1361، مبانی انسانشناسی در قرآن، ج اول، تهران، بنیاد انتقال به تعلیم و تربیت.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی (جلد 4)، تهران: آفتاب توسعه، چاپ اول