وجه تسمیه‌ی خوزستان

خوزستان بخشی از سرزمین باستانی عیلام بوده است. قلمرو باستانی عیلام همه‌ی خوزستان فعلی و بخشی از كهگیلویه و بخش وسیعی از خاك چهارمحال بختیاری و هه‌ی منطقه‌ی لرستان (از پیش كوه گرفته تا پشت كوه) تا اطراف
دوشنبه، 5 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وجه تسمیه‌ی خوزستان
 وجه تسمیه‌ی خوزستان

 

نویسنده: دكتر علی اكبر ولایتی




 

خوزستان بخشی از سرزمین باستانی عیلام بوده است. قلمرو باستانی عیلام همه‌ی خوزستان فعلی و بخشی از كهگیلویه و بخش وسیعی از خاك چهارمحال بختیاری و هه‌ی منطقه‌ی لرستان (از پیش كوه گرفته تا پشت كوه) تا اطراف كرمانشاه امروزی را دربرمی گرفت و حدود آن از شرق دیار پارس و از شمال دولت ماد و از غرب رود دجله و شط العرب (به بیان دیگر، در دوران‌های مختلف، خاك دولت‌های آشور و كلده و سومر و اكد) و از جنوب خلیج فارس بوده است. این دیار ایالات فراوانی را دربر داشت كه هر چند وقت یك بار كه یكی از آن‌ها به قدرت می‌رسید بر دیگر نواحی حكومت می‌كرد و مناطق انشان و شوشن (شوش) و اوژ را در تصرف خود می‌گرفت. (قائم مقامی، ص 389).
در كتیبه‌های به جامانده از پادشاهان هخامنشی، كه وارث قلمرو عیلامیان باستان بودند، نام سرزمین عیلام اووْجیا ذكر شده است. (1) این نام، مثلاً، در سطرهای 11 و 16 و 22 و 23 و 52 و 71 و كتیبه‌ی بیستون متعلق به داریوش اول هخامنشی آمده است.
دانشمندان زبان‌شناس بر این نظرند كه، وقتی در دوره‌ی میانه‌ی زبان فارسی پسوند مكانی «ستان» به واژه‌ی «اووج» متصل شده، واژه‌ی اووجستان و به تبع آن خوجستان و خوزستان ساخته شده است. شواهد متعددی از تبدیل «اوز» به «خوز» در زبان‌های ایرانی باستان و میانه مشاهده شده است كه این نظریه را تقویت می‌كند؛ مثلاً؛ می‌توان به صورت فارسی باستان نام خوارزم را در سطر 22 كتیبه‌ی داریوش اول هخامنشی در شوش اشاره كرد كه در آن خوارزم به نام «اووارَزمیش» آمده است. با توجه به نمونه‌های متعدد این تبدیل آوایی در متون به جامانده از دوران‌های باستان و میانه‌ی زبان‌های ایرانی می‌توان نتیجه گرفت كه «اوز» و «خوز» دو گونه‌ی هم پایه در انشا از یك واژه‌اند (نجفی، ص 24-25).
پی یر لوكوك، زبان شناس نامی زبان‌های ایرانی باستان، در كتاب خود، كتیبه‌های هخامنشی (2)، واژه‌ی اووجا در فارسی باستان را قطعاً ریشه‌ی واژه‌های «خوز» و «هوژ» در فارسی میانه و «خوز» در فارسی نو معرفی كرده است (لوكوك، ص 153؛ قائم مقامی، ص 390).
شواهدی در متون فارسی نو هم این نظریه را تأیید می‌كند؛ مثلاً، می‌توان به ترجمه‌ی فارسی كتاب تاریخ قم اثر حسین بن محمد قمی (-378ق) و ترجمه‌ی حسن بن علی قمی اشاره كرد كه در آن آمده است: «پس اصحاب بهرام (بهرام پسر گودرز اصفهانی، یكی از ملوك طوایف پارتی سرزمین جبال در دوران كی خسرو) بر ایشان حمله كردند و ایشان را مجموع بكشتند. پس آن موضع را اوزان نام نهادند به سبب سخن بهرام كه گفت: او [را] زنید. پس به مرور ایام گفتند خوزان» (قمی، ص235). در این نوشته‌ی قمی، گرچه افسانه‌ای برای وجه تسمیه‌ی خوزستان آمده، نكته‌ی مهم در این متن این است كه نگارنده‌ی تاریخ قم شكل قدیمی «خوز» را «اوز» نوشته و تبدیل «اوز» به «خوز» را تأیید كرده است.
جز شواهد یاد شده، در متون یونانی نیز مطالبی آمده كه حاكی است در بخش شرقی شهر كنونی اهواز مردمانی با نام «اوكسی» ساكن بوده‌اند و، چنان كه از ظاهر این نام آشكار است، اوكسی یونانی شده‌ی «اووْجا» ست. باید به خاطر داشت كه، بنابر مندرجات متون موازی تاریخ نامه‌های یونانی، اووجا نام ناحیه‌ای بوده نه اسم طایفه‌ای (قائم مقامی، ص 391).
بدین ترتیب، می‌توان با اطمینان گفت گرچه تمدن و فرهنگ بزرگ و درخشان عیلامیان باستان در فرهنگ مترقی آریاییهای تازه وارد مستحیل شد، دست كم نام سرزمینشان در نام سرزمین خوزستان به جا ماند و این خود نشانی است از امزجاجی فرهنگی كه در پی رویدادهای مهم و تعیین كننده‌ی تاریخی‌ای چون ورود آریایی‌ها و ورود دین مبین اسلام روی داد.
در این میان، برخی تاریخ نگاران و جغرافیانویسان متقدم و متأخر و حتی بعضی از شهرشناسان نظریات دیگر و بعضاً نظریات ریشه شناختی عجیبی برای واژه‌ی خوزستان عرضه كرده‌اند كه از آن جمله به ذكر شمار اندكی بسنده می‌كنیم.
یاقوت حَمَوی (-626ق) در كتاب معجم البلدان (1383،ج1، ص 363) در موضعی خوزستان را مشتق از ریشه‌ی عربی "حوز" به معنی مالك شدن دانسته است: «در خوزستان چند جایگاه به نام خوز خوانده شود هم چون خوز بنی اسد و جز آن. پس اهواز نام همه‌ی خوزه است [یعنی اهواز جمع خوزهاست] و شهری كه این نام بیش‌تر بر آن به كار رود سوق الاهواز است. ریشه‌ی "حوز" در عربی مصدر است از حازَ الرَّجُلُ الشَّیء یحوزه حوزا (آن مرد چیز را به دست آورد و مالك شد). ابومنصور ازهَری گوید: حوز زمین به معنی حیازَت آن است كه كسی آن را مرزبندی نماید تا مالك شود و كسی دیگر را در آن حقی نمانَد!»
اعتمادالسلطنه هم به پیروی از یاقوت حموی اهواز و خوزستان را به اشتباه واژه‌های عربی دانسته و در مرآة البُلدان (ص 218) می‌نویسد: «اهواز جمع هوز است كه اصل آن حوز بوده. پس از آن كه عجم این لفظ را بسیار استعمال كردند، حاء را قالب به‌هاء نموده اند؛ زیرا كه حرف حاء در عجم نیست و محمد را "مهمد" و حسن را "هسن" می‌گویند. بعدها عرب نیز در تلفظ این كلمه متابعت عجم را نمودند. بنابراین اسم عربی و بعد از غلبه‌ی عرب بر عجم شایع شد. پیش‌تر اهواز را خوزستان می‌گفته‌اند و در خوزستان چند موضع است كه آن‌ها را خوز می‌گویند؛ از جمله خوزه‌ی بنی اسد است. و اما حوز كه قلب به هوز شده مصدر حازَ یحوز است. حاز یعنی حصله. پس حوز به معنی حاصل نمودن و داراشدن چیزی است!»
یاقوت حموی در موضع دیگری (همان، ج2، ص 327-328) ریشه شناسی‌های نادرست و ناشایستی آورده كه از جهل برخی عوام منبعث است و هیچ دیدگاه علمی‌ای بر آن حاكم نیست.
برخی جغرافیانویسان قدیم هم بر این نظر بودند كه كلمه‌ی اهواز معرب اخواز (جمع خوز بر وزن موز) است؛ یعنی، اهواز و خوزستان به سبب نخل‌های بسیاری كه در آن سرزمین می‌رویند اهواز و خوزستان خوانده شده‌اند! از آن جمله‌اند مؤلف مراصدالاطلاع و همچنین بعضی از مستشرقان (قائم مقامی، ص 393).
مشخص است كه نظریه‌ی عربی بودن ریشه‌ی نام اهواز و خوزستان صحیح نیست؛‌ زیرا، بر اساس قواعد زبان عربی، در میان اسامی و كلمات فارسی‌ای كه معرب شده‌اند نظیر این حالت (تبدیل‌ها، به حاء) را سراغ نداریم (همان جا).
برخی هم به اشتباه بر این نظرند كه وجه تسمیه‌ی خوزستان نیزارهای آن سرزمین است. به نظر این گروه، از آن جا كه نی شكر مهم‌ترین و پردرآمدترینِ محصول كشاورزی خوزستان است، شاید منظور از خوزستان همان شكرستان بوده، زیرا شكر در قدیم «خوز» خوانده می‌شده است (علیزاده، نسرین، ص 40).
در قرن‌های نخستین اسلامی، در تاریخ نامه‌ها، فارغ از این كه به قلم نویسندگان ایرانی باشد یا عرب، منطقه‌ی خوزستان غالباً به نام اهواز خوانده می‌شده، اما بعدها نام خوزستان رایج‌تر شده است (قائم مقامی، ص 393). بلعمی (ج3، ص 490) در موضوع فتوحات صدر اسلام می‌نویسد: «گشادن اهواز بدین سال هجدهم اندر بود كه عُمَر [...] به شام شد و شهرهای اهواز گشاده شد. و مَلِك اهواز هُرمُزان بود، مردی بزرگ و پادشاهی اهواز ایشان را و به خاندان ایشان اندر بودی. و اهواز هفتاد شهر است [...] و اهواز به بصره نزدیك باشد و حدشان [= مرزشان] با یك دیگر پیوسته است».
در این متون، اهواز امروز با نام «سوق الاهواز» شناخته می‌شود، چنان كه بلعمی (ج3، ص 491-492) می‌نویسد: «و هرمزان به شهری از اهواز كه آن را سوق الاهواز خوانند و شهر اصلی و میانه‌ی پادشاهی آن است و آن جا حصاری استوار بود. هرمز بدان حصار اندر شد با لشكر؛ و میان سوق الاهواز اندر رودی هست بزرگ آن را دُجَیل خوانند و زیر آن جِسَری [= پلی] است. هرمزان آن حصار را بگرفت». و نیز در همان ماجرا می‌نویسد: «چون هرمزان بدید كه سپاه‌ها از هر سوی بر وی گرد آمد و از اهواز هنوز چهار شهر در دست او مانده بود: یكی رامهرمز كه اندر او نشسته بود و به حصار بود و دیگر تُستَر (شوشتر) و سه دیگر سوسن (شوشَن) و چهارم جندی شاپور و از آن همه شهرهای اهواز كه به دست مسلمانان بود سوق الاهواز بزرگ‌ترین بود».
طبری (ج2، ص 601) می‌نویسد: «به سرزمین اهواز نیز دو شهر بساخت كه یكی ایران خوره شاپور بود؛ یعنی شاپور و بلاد وی، و به سُریانی كَرخ نام دارد و دیگری شوش بود و این شهر را در پهلویِ دزی كه تابوت دانیال پیمبر در آن بود بنیاد كرد».
اما در همین زمان در بیش‌تر متون جغرافیایی اسلامی، چه ایرانی و چه غیرایرانی، برای این منطقه همان اسم خوزستان آمده است و نه اهواز. گویا قدیم‌ترین متن جغرافیایی كه در آن نام اهواز آمده حدودالعالم من المغرب الی المشرق متعلق به قرن چهارم هجری است (قائم مقامی، ص 393) كه ذكر مندرجات آن درباره‌ی خوزستان پیش از این در بخش جغرافیای خوزستان آمد.
باید خاطرنشان كرد كه تقریباً هم زمان با این كتاب‌ها در كتاب تاریخ سیستان (ص 398) با نامی از آبادی‌ای به اسم «خوج» روبه رو می‌شویم كه بی شك مطابق با خوز و خوزستان نیست، بلكه مكانی بوده میان كرمان و خراسان در نزدیكی زرَنگ (سیستان).
بنابر آنچه گفته شد، نام خوزستان در قرون اولیه‌ی اسلامی نامی جاافتاده برای این منطقه بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. باید به خاطر داشت كه: به استناد كتیبه‌های متعدد بازمانده به زبان باستانی عیلام، عیلامیان خود سرزمینشان را هَل- تَم- تی یا هَل- لا- تَم- تی می‌خواندند نه اووجبا. در زبان بابلی هم نام این سرزمین ا- لم- مَت ( بعدها عیلام ) خوانده می‌شده است (لوكوك، ص 154؛ علیزاده، عباس، ص 35). همین كلمه است كه در كتاب مقدس یهودیان به صورت علام ( با عینی كه از مخرج حلق ادا می‌شود) آمده است (قائم مقامی، ص 389).
2. Les inscriptions dela perse Achaemenide

منبع مقاله :
ولایتی، علی اكبر؛ (1391)، خوزستان در دوران پیش از اسلام، تهران: نشر امیركبیر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط