پیامدهای قیاس ناپذیری

تغییر زبان مشاهده

درباره‌ی«زبان علم» همواره دو پرسش مهم برای فیلسوفان علم مطرح بوده است. اولاً، واژگان مورداستفاده‌ی دانشمندان چگونه معنای خود را به دست می‌آورند؟ ثانیاً، این واژگان چگونه با واقعیت مرتبط‌اند؟ فیلسوفان علم تجربه گرا برای
پنجشنبه، 22 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تغییر زبان مشاهده
 تغییر زبان مشاهده

 

نویسنده: غلامحسین مقدم حیدری




 

پیامدهای قیاس ناپذیری

درباره‌ی«زبان علم» همواره دو پرسش مهم برای فیلسوفان علم مطرح بوده است. اولاً، واژگان مورداستفاده‌ی دانشمندان چگونه معنای خود را به دست می‌آورند؟ ثانیاً، این واژگان چگونه با واقعیت مرتبط‌اند؟ فیلسوفان علم تجربه گرا برای پاسخ به این پرسش‌ها، واژگان مشاهدتی و واژگان نظری را از هم تفكیك می‌كنند. از نظر اینان، بخشی از واژگان به كار رفته در زبان علم، واژگان مشاهدتی است؛ اصطلاحاتی همچون قرمز و نَرم كه دانشمندان برای پدیده‌های مشاهده‌پذیر كه مستقیماً با حواس درك می‌شوند، به كار می‌برند.
بخش دیگر، واژگان نظری مثل الكترون و ژن است كه دانشمندان با به كارگیری آنها در چارچوب نظریه های علمی، درباره‌ی ماهیت‌های مشاهده ناپذیر صحبت می‌كنند. اساس چنین تفكیكی بر مبنای جدا كردن ماهیت‌های مشاهده‌پذیر و ماهیت‌های مشاهده‌ناپذیر استوار است. همچنین تفاوت میان این دو واژگان را می‌توان در شرایط به كارگیری آنها نیز جست‌و‌جو كرد. در حالی كه واژگان مشاهدتی بر پایه‌ی تجربه‌ی آنی چیزهایی كه بدان ارجاع می‌دهند، به كار برده می‌شوند، واژگان نظری براساس درك مستقیم ارجاعاتشان قابل استفاده نیستند. تفكیك میان واژگان مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر نزد فیلسوفان تجربه‌گرا، از تفاوت معرفت‌شناختی و معنایی مهمی حكایت دارد. از نظر تجربه‌گرایان، تحقیق در درستی گزاره‌های تجربی كه در آنها برای توصیف پدیده‌ی مورد مشاهده از اصطلاحات مشاهدتی استفاده می‌شود، به كمك آزمون مستقیم تجربی امكان‌پذیر است، ولیكن امكان ندارد معنی یك اصطلاح نظری و نیز حقیقت یك گزاره درباره‌ی ماهیت‌های نظری مشاهده‌ناپذیر تنها بر پایه‌ی مشاهده‌ی تجربی قابل دستیابی باشد.
حال این پرسش مهم مطرح می‌شود كه اهمیت تقسیم‌بندی میان واژگان مشاهدتی و نظری از چه روست؟ با تغییر نظریه‌ها، «زبان نظری» نیز تغییر می‌كند، چرا كه واژگان نظری معنی و مفهوم خود را از نظریه‌ای كه در آن به كار رفته‌اند، می‌گیرند. اما «زبان مشاهده»- زبان حاصل از واژگان مشاهدتی- از آنجا كه معنی و مفهوم اصطلاحات خود را از تجربه كسب می‌كند، ثابت و لایتغیر باقی می‌ماند. از این‌رو، می‌توان زبان مشاهده را زبانی خنثی میان نظریه‌ها دانست و چون گزاره‌های مشاهدتی، درستی و نادرستی خود را تنها از راه تجربه به دست می‌آورند، زبان مشاهده می‌تواند مبنای مناسب، و شاید تنها مبنا و معیار، برای مقایسه میان نظریه‌ها و ارزیابی آنها باشد. برای نمونه، استقراءگرایان میزان تأیید استقرایی را كه یك نظریه از گزاره‌های مشاهدتی به دست می‌آورد، معیار ارزیابی نظریه‌ها در نظر می‌گیرند. ابطال گرایان نیز معیار خود را براساس میزان ابطال‌پذیری نظریه‌های ابطال نشده براساس گزاره‌های مشاهدتی صادق بنا می‌نهند. صرف نظر از جزئیات شكل و بیان معیار این دو گروه، ویژگی مهم آنها، گرفتن گزاره‌های مشاهدتی ثابت، لایتغیر و صادق به مثابه مبنا و میزانی برای تأیید یا ابطال نظریه‌هاست. بنابراین، معیار كلی ارزیابی نظریه‌ها برای تجربه گرایان براساس وجود زبان مشاهده‌ی خنثی قرار دارد.
كوهن در نظریه‌ی پارادایمی خود این فرض تجربه‌گرایان را كه زبان مشاهدتی خنثی وجود دارد، شدیداً نقد می‌كند. وی معتقد است از زمان دكارت تلاش‌های گسترده‌ای در زمینه‌ی ارائه‌ی چنین زبان‌هایی انجام گرفته است، اما این كوشش‌ها تاكنون به نظریه‌هایی درباره‌ی ادراك و ذهن منحصر بوده‌اند. آزمایش‌های روان‌شناختی سبب پیدا شدن شواهدی شده‌اند كه نشانگر آن‌اند كه چنین نظریه‌ای به ندرت می‌تواند با آنها سازگار شود. آزمایش اردك- خرگوش یا جام- نیم رُخ نشان می‌دهد كه دو انسان با تأثیرات شبكیه‌ای یكسان، دو چیز متفاوت می‌بینند. تردیدهای حاصل از این آزمایش‌ها را می‌توان در تاریخ كوشش‌هایی كه برای ایجاد یك زبان مشاهده صورت گرفته است، به سهولت دید. از نظر كوهن، هیچ‌یك از كوشش‌های فعلی برای رسیدن به یك زبان مشاهده، تاكنون به یك زبان قابل تطبیق عام در ادراكات محض نزدیك نشده است، چون كسانی كه سعی در ارائه‌ی زبان مشاهده دارند، در خلأ فكری به سر نمی‌برند بلكه در پارادایم علمی یا فكری خاصی زندگی می‌كنند كه بر جامعه‌ای كه در آن هستند، حاكم است. از این رو، آنها دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته، مفروضات آن پارادایم را پیش فرض اختیار می‌كنند و سپس می‌كوشند همه‌ی اصطلاحات غیرمنطقی و غیرادراكی از نظر پارادایمشان را حذف كنند و زبان حاصل از این كار را زبان مشاهدتی خنثی می‌نامند. چنین زبانی براساس فرض‌های پارادایم مزبور بنا شده است. با تغییر پارادایم، فرض‌های متافیزیكی و روش شناختی جدیدی جایگزین فرض‌های پیشین می‌شوند و شبكه‌ی مفاهیم و مجموعه‌ی مشاهدات جدیدی پا به عرصه‌ی ظهور می‌گذارند كه با فرض‌ها، مفاهیم و مشاهدات پارادایم پیشین قیاس ناپذیرند. بنابراین، زبان مشاهدتی كه براساس فرض‌ها، مفاهیم و مشاهدات پارادایم پیشین ساخته شده بود، در پارادایم جدید از كار می‌ایستد.
بنابراین، ما به دلیل این محدودیت كه همواره در داخل پارادایم خاصی در حال فكر و كار هستیم، نمی‌توانیم زبان مشاهدتی خنثی- یعنی زبانی واحد برای تمام پارادایم‌ها و در همه زمان‌ها- داشته باشیم. كوهن معتقد است «پژوهش فلسفی هنوز نتوانسته است نشان دهد زبانی كه چنین قابلیتی داشته باشد به چه چیز شبیه خواهد بود.» (كوهن، 1970، ص 127).
منبع مقاله :
مقدم حیدری، غلامحسین، (1385)، قیاس ناپذیری پارادایم‌های علمی، تهران: نشر نی، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.