عبادت در قرآن (1)

عبادت راز آفرينش قال الله تبارك و تعالي : «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»[1] « من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند». از مهمترين سؤالاتي كه هر كس از خود مي‌كند اين است كه «ما براي چه آفريده شده‌ايم؟» و «هدف آفرينش انسان‌ها و آمدن به اين جهان چيست؟»
چهارشنبه، 8 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عبادت در قرآن (1)
عبادت در قرآن (1)
عبادت در قرآن (1)
نويسنده:عباس عزيزي
منبع:سايت انديشه قم

عبادت راز آفرينش

قال الله تبارك و تعالي : «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»[1]
« من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند».
از مهمترين سؤالاتي كه هر كس از خود مي‌كند اين است كه «ما براي چه آفريده شده‌ايم؟» و «هدف آفرينش انسان‌ها و آمدن به اين جهان چيست؟»
آيات فوق به اين سئوال مهم و همگاني با تعبيرات فشرده و پرمحتوايي پاسخ مي‌گويد و مي‌فرمايد: «من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند.»
«و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»
آيات مورد بحث تنها روي مساله‌ي عبوديت و بندگي تكيه مي‌كند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايي آفرينش جن و انس معرفي مي‌نمايد.
هدف اصلي همان «عبوديت» است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله‌ي «علم و دانش» و «امتحان و آزمايش» اهدافي هستند كه در مسير عبوديت قرار مي‌گيرند، و «رحمت واسعه‌ي خداوند» نتيجه‌ي اين عبوديت است.
به اين ترتيب روشن مي‌شود كه ما همه براي عبادت پروردگار آفريده شده‌ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت «عبادت» چيست؟
آيا تنها انجام مراسمي مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتي است ماوراي اينها؟ هر چند عبادات رسمي نيز همگي واجد اهميتند.

معني عبد در لغت

براي يافتن پاسخ اين سئوال بايد روي واژه‌ي «عبد» و «عبوديت» تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت. «عبد» از نظر لغت عرب به انساني مي‌گويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده‌اش تابع اراده‌ي او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزي نيست، و در اطاعت او هرگز سستي به خود راه نمي‌دهد. و به تعبير ديگر «عبوديت» ـ اظهار آخرين درجه‌ي خضوع در برابر معبود است،‌و به همين دليل تنها كسي مي‌تواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسي جز خدا نيست. بنابراين عبوديت نهايت اوج و تكامل يك انسان و قرب او به خدا است. عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است. عبوديت اطاعت بي‌قيد و شرط و فرمانبرداري در تمام زمينه‌هاست و بالأخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي يعني كمال مطلق نينديشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غير او است فراموش كند حتي خويشتن را !

خداوند شايستگي براي عبادت

«يا ايّها الّذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربّكم و افعلوا الخير لعلّكم تفلحون»[2]
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ركوع كنيد و سجود بجا آوريد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.»
ابتداء آيه خطاب به افراد با ايمان است. يك سلسله دستورات كلي و جامع را كه حافظ دين و دنيا و پيروزي آنها در تمام صحنه‌ها است براي مؤمنين بيان مي‌كند.
نخست به چهار دستور مهم اشاره كرده مي‌گويد: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد 1ـ ركوع كنيد، 2ـ سجده بجا آوريد، 3ـ پروردگارتان را عبادت كنيد، 4ـ كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.
بيان دو ركن ركوع و سجود از ميان تمام اركان نماز به خاطر اهميت فوق‌العاده آنها در اين عبادت بزرگ است. دستور عبوديت به طور مطلق كه بعد از اين دو بيان شده هر گونه عبادت و بندگي خدا را شامل مي‌شود. تعبير به «ربكم» (پروردگار شما) در حقيقت اشاره‌اي است به شايستگي او براي عبوديت و عدم شايستگي غير او، زيرا تنها مالك و صاحب و تربيت كننده او است.[3]
دستور به فعل خيرات هر گونه كار نيكي را بدون هيچ قيد و شرط شامل مي‌شود.

از عبادت او تكبر نورزيد

«انّ الّذين عند ربّك لايستكبرون عن عبادته و يسبّحونه و له يسجدون»[4]
«آنها كه (در مقام قرب) نزد پروردگار تواند هيچگاه از عبادتش تكبر نمي‌ورزند و او را تسبيح مي‌گويند و برايش سجده مي‌كنند.»
اين آيه اشاره دارد به اين كه نه تنها شما بايد در همه حال به ياد خدا باشيد، فرشتگان مقرب پروردگار و آنها كه در مقام قرب نزد پروردگار تواند هيچگاه از عبادت او تكبر نمي‌ورزند و همواره تسبيح او مي‌گويند و ذات پاكش را از آنچه شايسته مقام او نيست منزه مي‌شمارند و در پيشگاه او سجده مي‌نمايند «ان الذين عند ربك لايستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون».
كلمه‌ي «عند ربك» (آنها كه نزد پروردگار تواند) به معني قرب مكاني نيست زيرا خداوند مكاني ندارد بلكه اشاره به قرب مقامي است يعني آنها با آن همه موقعيت و مقام، باز در بندگي و ياد خدا و سجده و تسبيح كوتاهي ندارند شما هم بايد كوتاهي نكنيد. به هنگام تلاوت آيه‌ي فوق سجده كردن مستحب است ولي بعضي از اهل تسنن مانند پيروان «ابو حنيفه» آن را واجب مي‌شمارند.[5]

عبادت مأموريت انسان

«و ما امروا الاّ ليعبدوا الله مخلصين له الدّين حنفاء و يقيموا الصَّلوة و يؤتوا الزّكوة و ذلك دين القيمَّةِ»[6]
«در حالي كه به آنها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را پرستش كنند با كمال اخلاص، و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند، ‌و اين است آئين مستقيم و صحيح و پايدار.»
«اهل كتاب» و به تبع آنها «مشركان» را مورد ملامت قرار داده مي‌گويد: چرا در اين آيين جديد اختلاف كردند، بعضي مؤمن و بعضي كافر شدند «در حالي كه در اين آيين دستوري به آنها داده نشده است جز اينكه خدا را پرسش كنند، و عبادت او را از عبادت غير او خالص سازند، و از هر گونه شرك باز گردند و متمايل به توحيد شوند. نماز را برپا دارند و زكات را ادا كنند.»
سپس مي‌افزايد: «و اين است آيين مستقيم و پايدار» (و ذلك دين القيمة).
در اين كه منظور از «و ما امروا»... در اينجا چيست جمعي گفته‌اند منظور اين است كه اهل كتاب در آيين خودشان مساله‌ي توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلي است ثابت، ولي آنها به دستورات نيز وفادار نمانده‌اند.
ديگر اينكه در آيين اسلام دستوري جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده. و اينها اموري هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز مي‌زنند و در پذيرش آن اختلاف مي‌كنند.
معني دوم نزديك‌تر به نظر مي‌رسد، زيرا به دنبال آيه‌ي قبل كه سخن از اختلاف آنها در پذيرش آيين جديد مي‌گفت مناسب همين است كه «امروا» ناظر به آيين جديد باشد.
از اين گذشته معني اول تنها درباره‌ي اهل كتاب صادق است و مشركان را شامل نمي‌شود در حالي كه معني دوم همگان را شامل مي‌شود.

منظور از دين چيست؟

منظور از «دين» كه بايد آن را براي خدا خالص كنند به عقيده بعضي از مفسران همان «عبادت» است، و جمله «الا ليعبدوا الله» كه قبل از آن ذكرشده نيز همين معني را تأييد مي‌كند.
ولي اين احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دين و شريعت مي‌باشد، يعني آنها مأمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند اين معني با گستردگي مفهوم «دين» سازگارتر است و جمله‌ي بعد «و ذلك دين القيمة» كه دين را به معني وسيع مطرح كرده همين معني را تأييد مي‌كند.
جمله‌ي «وذلك دين القيّمة» اشاره به آن است كه اين اصول يعني توحيد خالص و نماز توجه به خالق و زكات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا بر جاي همه‌ي اديان است. بلكه مي‌توان گفت اينها در متن فطرت آدمي قرار دارد.[7]

عبادت و يقين

خداوند متعال دستور به پيامبر(ص) مي‌دهد كه دست از عبادت پروردگارت در تمام عمر بر مدار «و همواره او را بندگي كن تا يقين فرا رسد» «و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين.»
معروف و مشهور در ميان مفسران اين است كه منظور از «يقين» در اينجا مرگ است و به اين جهت مرگ، يقين ناميده شده كه يك امر مسلم است، در هر چيز شك كند در مرگ نمي‌تواند ترديد به خود راه دهد.
و يا اينكه به هنگام مرگ پرده‌ها كنار مي‌رود و حقايق در برابر چشم آشكار مي‌شود و حالت يقين براي او پيدا مي‌گردد. در سوره مدثر آيه‌ي (46 ـ 47) از قول دوزخيان مي‌خوانيم:
«و كنا نكذب بيوم الدين حتي أتانا اليقين» «ما همواره روز رستاخيز را تكذيب مي‌كرديم تا اينكه يقين (مرگ ما) فرا رسيد.»
از اينجا روشن مي‌شود كه آنچه از بعضي از صوفيه نقل شده كه آيه‌ي فوق را دستاويزي براي ترك عبادت قرار داده‌اند و گفته‌اند: «آيه مي‌گويد: عبادت كن تا زماني كه يقين فرا رسد، بنابراين بعد از حصول يقين نيازي به عبادت نيست»! گفتار بي‌اساس و بي‌پايه‌اي است، چرا كه اولاً: به شهادت بعضي از آيات قرآن كه در بالا اشاره كرديم يقين به معني مرگ است، كه هم براي مؤمنان و هم براي دوزخيان، براي همه خواهد بود.
ثانياً: مخاطب به اين سخن، پيامبر (صلي الله عليه و آله) است، و مقام يقين پيامبر بر همه محرز است آيا كسي مي‌تواند ادعا كند كه داراي مقام يقين از نظر ايمان نبوده است.
و ثالثاًَ: تواريخ متواتر نشان مي‌دهد كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترك نگفت و علي (عليه السلام) در محراب عبادت كشته شد، و همچنين ساير امامان.[8]

بندگان حقيقي خدا

« والّذين اجتنبوا الطّاغوت ان يعبدوها و انابوا الي الله لهم البشري فبشّر عباد »[9]
«كساني كه از عبادت طاغوت اجتناب كردند و به سوي خداوند بازگشتند بشارت از آن آنها است، بنابراين بندگان مرا بشارت ده.»
در اين آيات قرآن سخن از بندگان خاص و حقيقت جوي پروردگار به ميان آورده، مي‌گويد: «بشارت باد بر كساني كه از عبادت (طاغوت) اجتناب كردند و به سوي خدا بازگشتند.

پی نوشت ها:

[1] . ذاريات/56.
[2] . حج/77.
[3] . نمونه، ج14، ص180.
[4] . اعراف/206.
[5] . نمونه، ج7، ص73.
[6] . بيّنه/4.
[7] . نمونه، ج27، ص203 تا 205.
[8] . نمونه، ج11، ص138.
[9] . زمر/17.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط