فلسفه عبادت(2)

بعلاوه، آن مقدار كه با دادن زكات، از دارايي اش كم شده، با فعاليت اقتصادي بيشتر، مي‏كوشد كه آنرا جبران كند. طبيعي است آنكه خرجش زياد باشد، به كار خود مي‏افزايد. پس زكات، سبب رزق است. در اين حديث علوي به...
چهارشنبه، 8 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه عبادت(2)
فلسفه عبادت(2)
فلسفه عبادت(2)
نويسنده:محسن قرائتي
منبع: پرتوي از اسرار نماز
بعلاوه، آن مقدار كه با دادن زكات، از دارايي اش كم شده، با فعاليت اقتصادي بيشتر، مي‏كوشد كه آنرا جبران كند. طبيعي است آنكه خرجش زياد باشد، به كار خود مي‏افزايد. پس زكات، سبب رزق است. در اين حديث علوي به فلسفه و حكمت بيست حكم از احكام الهي، مانند روزه، امر به معروف، نهي از منكر، جهاد، تحريم خمر و زنا، اجراي حدود، اطاعت از امام و... اشاره شده است.

امّا فطرت:

فطرت انسان نيز به فلسفه‌ي برخي احكام واقف و معترف است. هر انساني در هر شرايط و زماني، بدي و حرام بودن دروغ، خيانت، تهمت، آدم كشي و دزدي، ستم، كم فروشي و... را قبول دارد و خوبي، عدالت، پاكي، خدمت به ديگران و... را خوب و بجا مي‏داند. اينها از فطريّات انسان هاست و فطرت، برخي از بدي‏ها و خوبي‏ها را درك مي‏كند و اين الهام الهي است كه فرمود:
«فألهمها فجورها و تقواها»[1]

امّا علم:

نبايد غافل بود كه پيشرفت علوم در رشته‏هاي مختلف، خدماتي به تبيين فلسفه‌ي احكام كرده و پرده‏هاي بسياري را كنار زده است. مثلاً وجود كرم كردو و تريشين در گوشت خوك يا زيان‏هاي مواد الكلي براي كبد و بدن انسان، بر كسي پوشيده نيست. اين گوشه‏اي از فلسفه تحريم گوشت خوك يا شراب را نشان مي‏دهد. اسلام، از ادرار در حال ايستاده نهي كرده، و علم نشان مي‏دهد كه ايستاده بول كردن سبب مي‏شود تمام بول، به راحتي خارج نشود. يا آنچه كه درباره غسل است، براي زدودن آثار فعاليت اعصاب سمپاتيك و فشار خون در حال جنابت مي‏باشد و نيز توجه به خدا (قصد قربت) براي زدودن حال غفلت از خداوند است. اگر اسلام، از خلال كردن با چوب درخت انار نهي كرده، براي آن است كه لثه‏ها در مقابل آن حساسيّت خاصي دارد. به همين صورت، دستورهاي اسلام در مورد واجبات و محرّمات و حتي مستحبّات و مكروهات، در زمينه‏هاي رفتاري، خوراكي، پوشاكي، وسائل و مسائل زندگي، همه و همه حكمت‏هاي بلند و دقيقي دارد كه درباره‎ي آن‏ها كتاب‏هاي بسياري هم توسّط دانشمندان اسلامي و محقّقان نوشته شده است.[2] كه بحث آن در اين محدوده نمي‏گنجد، ولي در مجموع، يك نكته مهّم را ثابت مي‏كند و آن اينكه احكام اسلامي همه بر مبناي حكمت‏ها و فلسفه‏هاي حساب شده‏اي استوار است. چه ما به كمك عقل و علم، آن‏ها را بدانيم، يا هنوز به اسرار نهفته‌ي آن پي نبرده باشيم به هر حال، روحيه‌ي تعبّد ايجاب مي‏كند. وقتي دانستيم چيزي از «احكام اللّه» است، آنرا پذيرفته و عمل كنيم.

تسليم، بزرگترين فلسفه تكليف

بدون شك، دستورهاي خدا و احكام شرع، داراي فلسفه و دليل است، ولي لازم نيست در تمام احكام و فرمان‏هاي الهي، در پي يافتن دليل اقتصادي، بهداشتي، و علمي آن باشيم. مسلمان، بايد در برابر فرمان وحي، تسليم باشد و اين روحيه‌ي تسليم و پذيرش، كمال آدمي است و برخي از دستورها براي آزمودن روح تسليم و بندگي است. فرمان خداوند به ابراهيم، براي قرباني كردن اسماعيل، نمونه‏اي از آن است و نشانه‌ي كمال بندگي است. آنگونه كه هميشه در راه رفتن، مقصود ما رسيدن به جايي نيست، گاهي خود «راه رفتن» هدف است، مثل راه پيمايي يا پياده‏روي براي ورزش يا دويدن در مسابقه كه هدف، دويدن است نه رسيدن به جايي. در دستورهاي عبادي و احكام الهي هم، گاهي هدف، تسليم و پذيرش دستور و تمرين براي جلب رضايت معبود و اطاعت محض از آفريدگار است. هدف عبادات، پرورش روح انسان است، آنگونه كه حركات ورزشي براي تربيت جسم است.
امام علي ـ عليه السلام ـ مي‏فرمايند:
«كفي بي عزّاً ان اكون لك عبداً«[3]
خدايا افتخارم همين بس كه بنده تو هستم.
در مناجات شعبانيه مي‏خوانيم:
«إن ادخلتني النّار أعلمتُ اهلها انّي احبك«
خدايا اگر مرا به دوزخ افكني، به دوزخيان اعلام خواهم كرد كه من تو را دوست دارم...!
«علي ـ عليه السلام ـ اعلام مي‏دارد كه خدايا، عبادت من، نه از روي طمع به بهشت يا ترس از دوزخ است، بلكه تو را شايسته‌ي عبادت يافته‏ام و مي‏پرستم». اولياء خدا از عبادت او لذّت مي‏برند و گناهكاران از شيريني عبادت و ياد خدا محرومند. گاهي كسي علاقه دارد خدمتگزاري كسي را بكند. بدون آنكه چشمداشت مالي و هدف اقتصادي داشته باشد. خود خدمت به آن شخصيّت والا، برايش هدف و ارزشمند است، و نه حتّي كسب دانش يا كسب وجهه و رسيدن به موقعّيت اجتماعي. بسيارند كساني كه از نشستن در كنار يك شخصيّت يا داشتن عكس با او، خوشحال مي‏شوند، هر چند نفعي برايشان نداشته باشد. خود اين نزديكي برايشان محبوب است. وقتي براي انسان‏ها در اين دنيا، اينگونه امور، گرانبهاست، بندگي خدا و در محضر الهي بودن مايه افتخار نيست؟

بهانه يا تحقيق؟

با توجه به آنچه گذشت، معلوم مي‏شود كه كساني هستند كه روحيه‌ي تعبّد و تسليم ندارند و در پي بهانه‏اند تا شانه از بار تكليف و دينداري خالي كنند. از اين رو مسئله‌ي «تحقيق» را عنوان مي‏كنند و براي هر دستور ديني، دنبال فلسفه و دليل مي‏گردند و خيلي هم خود را روشنفكر جا مي‏زنند. قرآن كريم نسبت به برخي از اينگونه افراد درباره‌ي اعتقاد به قيامت مي‏فرمايد:
»بل يريد الانسن ليفجر أمامه، يسئل أيّان يوم القيمة؟»[4]
گروهي مي‏خواهند راه گناه را در پيش بگيرند، مي‏پرسند: روز قيامت كي است؟
آنان مثل كودكان، بهانه‏گيري هستند كه هر لحظه بهانه مي‏گيرد و آن كه انجام شد، بهانه‏اي ديگر، قرآن درباره چنين كساني مي‏گويد:
«و إن يروا ءايةً يعرضوا و يقولوا سحر مستمّر»[5]
اگر نشانه‏اي از قدرت خدا و معجزات انبياء مشاهده كنند اعراض كرده، مي‏گويند، اين هم همان سحر و جادوي معمولي و هميشگي است!
اينان در مقابل مكانيك و پزشك و مدهاي خارجي و وسوسه‏هاي نفس و تمايلات شيطاني تسليم‌اند و چون و چرا ندارند، ولي وقتي نوبت به دستور دين مي‏رسد، اهل تحقيق و استدلال مي‏شوند و قيافه هم مي‏گيرند.

يك برخورد

روزي كسي پرسيد: چرا نماز صبح دو ركعت است؟ گفتم نمي‏دانم. دستور خداوند است و بايد انجام دهيم. همين كه فهميد نمي‏دانم، دستور خداوند است و بايد انجام دهيم. همين كه فهميد نمي‏دانم، قيافه روشنفكري گرفت و گفت: دنيا، دنياي علم است، امروز ديگر دين بدون علم صحيح نيست و... پرسيدم: حال تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است ولي برگ درخت انگور بزرگ و پهن؟
گفت: نمي‏دانم، من هم همان قيافه را گرفته، گفتم: دنيا، دنياي علم است. علم بايد ثابت كند و... اندكي از غرورش كاسته شد. گفتم برادر! قبول داريم كه دنيا، دنياي علم است، ولي نه به اين معني كه همه اسرار هستي را بايد همين امروز بدانيم. حتماً ميان برگ باريك انار و برگ پهن انگور و مزه‌ي ميوه‌هايشان، رابطه‏اي در كار است كه هنوز، برگ شناس و خاك‏شناس و گياه شناس و ميوه شناس، آنرا كشف نكرده است. پس وجود اسرار را مي‏پذيريم ولي ادعاي فهميدن همه‌ي آن‏ها را هرگز از هيچكس قبول نمي‏كنيم. راستي... اگر ما قبل از عمل، اول فلسفه‌ي احكام را بدانيم، آنگاه عمل كنيم، پس خدا پرستي و تسليم كجا مي‏رود؟ وحي، برتر از علم و اسرار آميزتر از دانش بشري است. روشنفكران چرا هر قانون و برنامه‌اي را مي‏پذيرند ولي در برابر قوانين خدا و دين، در تنگنا قرار مي‏گيرند و اهل منطق! مي‏شوند؟

پی نوشت ها:

[1] . شمس/8.
[2] . از جمله مي‌توان به مجلدات كتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر» نوشته‌ي شهيد دكتر پاك نژاد مراجعه كرد.
[3] . بحارالانوار، ج74، ص402.
[4] . قيامت/5.
[5] . قمر/2.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط